کارنامه کرزی انقدر سیاه است که تاریخ از عهده نگارش همه این سیاهکاری ها عاجز خواهد بود. با اینهمه خیانت و رذالت بازهم با بی حیایی، بخود جرات ارایه پیشنهاد تشکیل جرگه به طالبان را میدهد | ||||
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۹ ۱۴۰۰/۹/۲۸ | کد خبر: 169292 | منبع: | پرینت |
سیاستگران افغانستان ناخدایان نا اگاه به رموز ناخدایی
عمق فاجعه سیاسی کشور از اثر حکمرانی بیست ساله مشتی بیخرد، نادان، قبیله گرا، متعصب، غارتگر، بعد از سقوط مرگبار رژیم پوشالی جمهوری سه نفره غنی احمدزی با مصاحبه ها و اظهار نظرها چرخه قدرت مافیایی سرنگون شده، عرض وجود میکند، از اقای کرزی گرفته تا رده های پایینی نظام ساقط شده هر یکی که صدا بلند میکند همانند کاسه چینی جانان صفت های نهفته خود و خالیگاه هولناک رژیم قبلی را بیان میکند.
با گوش دادن انچه اینها از چگونگی سقوط رژیم و اخرین روزهای عمر ننگین جمهوریت نامنهاد میگویند میتوان فهمید که عنان اختیار کشور بدست چی افراد رذیل بی مسوولیت و اوباش سپرده شده بود. همچو رژیمی غیر از زوال و فروپاشی سرنوشت دیگری نمیداشت. درد اصلی این است که بازوال و فروپاشی ان رژیم، کشوری بنام افغانستان نیز به ورطه نابودی سقوط کرد.
اخیرا اقای حامد کرزی ضمن چرند نامه که خودش انرا مصاحبه نامیده گفته است که به طالبان پیشنهاد دایر ساختن لوی جرگه و تشکیل دولت فراگیر رابه منظور رفع تعزیرات و شناسایی بین المللی انها داده است. کسی پیدا شود تا به این جناب بگوید برو خدا را شکر گزار باش که برادران ناراضی تو، اقلا چانس زندگی را برایت داده اند، درحالیکه روزانه عده ای از سربازان، افسران و کارمندان دولت را بدون محاکمه به جوخه اتش میسپارند. لوی جرگه تا حال کدام درد این کشور و مردم انرا دوا کرده است؟ جرگه منیحث یکی از رسوم قبیله مربوط قبایل خاصی از ساکنان این سرزمین میباشد.
در دوره های قدیم وقتی بین دو قبیله جنگ، اختلاف و کشت و خون واقع میشد جرگه قبیلوی دایر و در بسی اوقات با فیصله های ظالمانه و تعدی به حقوق انسان سعی
میشد بر اتش اختلاف خاک انداخته شود. در این فیصله ها عموما تعدادی از دختران و زنان بیوه به زور و جبر به طرف مقابل واگذار میشدند. این رسم ناپسند تا همین اکنون هم میان قبایل خاص مروج است. جعل کاران تاریخ بخاطر تحکیم زعامت قبیلوی شان بر سایر اقوام و مردم این سرزمین رسم جرگه را قدیس سازی کرده انرا منحیث عالیترین نهاد تصمیم گیری در مسایل سرنوشت ساز جازده اند.
حاکمان این سرزمین چند صدسال اخیر از این رسم استفاده ابزاری کرده با دستچین کردن افراد بله گوی و چک چکی زمینه دوام قدرت غیر مشروع شان را بر گرده مردم مظلوم و بینوا فراهم ساخته اند.
اگر زعیم و فرمانروای یک کشور را به کدخدای قریه شبیه قرار دهیم، وقتی کدخدا نتواند کار قریه را سامان دهد، جان و مال مردم از اسیب دزدان در امان نباشد، یقینا اهل قریه ان کد خدا را برای همیش دور می اندازند. اگر زمامدار را به خلبان هواپیما یا راننده اتوبوس مسافربری تشبیه سازیم دیده شده که خلبان ها و راننده بس های مسافرتی که از اثر خطای انسانی و بی توجهی به مسوولیت های خطیر شان دچار سانحه ای شوند که منجر به کشته یا زخمی شدن مسافرین بشود، یقینا لایسنس خلبانی و رانندگی خود را برای همیش از دست میدهند.
به همین ادامه اگر زمامدار را به ناخدای کشتی شبیه سازیم دیده شده ناخدایانی که از اثر سهل انگاری کشتی شان غرق شده، هیچگاه به فکر نجات خود نبوده بلکه با لاشه کشتی به قعر اوقیانوس میروند و اگر نجات پیدا کنند مورد محاکمه و بازپرسی واقع میشوند. در نهایت اگر زمامدار را به چوپان و ملت را به رمه تشبیه سازیم، هرچوپانی که نتواند گله را از اسیب گرگ و حیوانات درنده در امان نگهدارد و سگ های نگهبان تنبل و اسوده طلب را برای حفاظت گله بکار گیرد، رمه دار با او محاسبه کرده یک دقیقه هم فرصت ادامه چوپانی را به او نمیدهد و دیگر رمه داران نیز او را استخدام نخواهند کرد.
ایا اقای کرزی گاهی هم درباره مصیبت جاری کشور فکر کرده است؟
ایا او نمیداند هر انچه الان بر سر کشور و مردم این سرزمین امده نتیجه عملکرد خاینانه و قبیله گرایانه او میباشد؟
مگر همین جناب اقای کرزی نبود که چینش تیم تقلب کار کمیسیون انتخابات و حمایت علنی از اشرف(غینی) رای مردم را به تمخسر گرفت و چهره دموکراسی نو پا را با گند و نجاست شستشو داد؟
کارنامه اقای کرزی انقدر سیاه و طولانی است که در این نوشته شرح همه ان ناممکن خواهد بود. حیرانم که تاریخ نگاران چطور خواهند توانست از عهده نگارش همه این سیاهکاری و دغل بازی های بیمانند او برایند. با این همه خیانت و رذالت باز هم با بی حیایی و دیده درایی، بخود جرات ارایه پیشنهاد به طالبان را میدهد.
دولت طالبان با همه مشکلات، نابسامانی، ندانم کاری و بهم ریختگی صدبار بر دولت به اصطلاح فراگیر و همه شمول اقای کرزی و اشرف غینی برتری دارد. دولتی که خاین ترین و جرار ترین دزدها به نیابت از یک قوم، قبیله یا مذهب برکرسی های ان تکیه بزنند و غیر از چور و چپاول دارایی ها و دست درازی به حرمت و ناموس مردم هدف و مرامی نداشته باشند چگونه میتواند دولت فراگیر و همه شمول باشد؟
هر کس از افراد ساکن این کشور حق دارد در مورد مشکلات موجود و بدبختی هایی که دامنگیر مردم میباشد صدا بلند کرده، برای گذار از وضع فعلی پیشنهاد و نظر ارایه کند به جز از سه طایفه که از نظر این بنده خاکی باید تا زنده هستند خموشی اختیار اختیار کرده اگر ذره ای حیا و شرم در نهاد شان وجود دارد، خود را حتی از انظار مردم پنهان و دیگر چشم به چشم قربانیان خطا، خیانت و اشتباهات شان نشوند. این سه طایفه عبارت اند از:
رهبران و منسوبین عالیرتبه حزب دموکراتیک خلق
رهبران تنظیم های به اصطلاح اسلامی جهادی
زمامداران بیست سال اخیر به شمول وزرا، معینان، نظامیان بلندرتبه و کادر های سیاسی.
اما چیزی که در نهاد و ضمیر این طوایف وجود ندارد، شرم،حیا و ترس از بازپرس دنیا و اخرت است.
سعدی سلجوقی
>>> جرگه مال دوران انسان های بی سواد است که چند کور سواد و یا نیمچه با سواد هرچه دل شان میخواست در مورد عام مردم تصمیم میگرفتند.
حال زمان شهروندی است و هر فرد حق رای دارد نه دوران گوسفندی که گوساله یی مثل امرخیل بیاید و رمه ها را به کوه ها ببرد و در نهایت ننگرهار را تسلیم نوکران پاکستان کند.
>>> اهمیت جرگه و لویه جرگه در تاریخ افغانستان
جرگه واژه فارسی بوده ،معنی نشست و حلقه زدن دور هم را میدهد. جرگه ها همه پیشینه دارند و در قانون اساسی افغانستان عالیترین مظهر اراده مردم معرفی شده است.تدویر جرگه های قومی و یا لویه جرگه مغایرتی با منافع ملی و همبستگی خلق های افغانستان ، نداشته و ندارد، اما مهم این است که چنین جرگه ها از طرف کدام مرجع کدام افراد و به کدام مقاصد دایر میگردد.لویه جرگه تاریخی 1301 شاه امان الله مرکب از اعضای شورای دولت و نمایندگان مردم کابل و سایر ولایات بود.این جرگه نظامنامه اساسی که در حقیقت اولین قانون اساسی افغانستان به شمار میرود که بر اساس آن قانون بردگی ملغی ، تساوی حقوق اتباع ، مالیات متناسب به عایدات مورد تایید قرار داد . چنین جرگه در انزمان که نیمی از آسیا ، امریکای لاتین ، و مجموع آفریقا به جز ایتوپیا در آتش استعمار و استثمار میسوختند ، یک تحول انقلابی به شمار میرود تدویر جرگه ملیت هزاره در سال ۱۳۶۷تحول انقلابی دگری به نفع ملیت زحمتکش هزاره بود و این بزرگترین دستاورد جرگه بود که ناشی از سیاست های مردمی حزب و دولت ج.د.ا. بود ، نا گفته نباید گذاشت که دوران حاکمیت کارمل دوران ملیت سازی در افغانستان بود و چنین حرکت مردمی بعد از سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان فراموش شده است حقی که تمام ملیتها در کشور برای بدست آوردن آن با طالبان در مجادله اند و طالب از آن انکار میکند حزب و دولت در آن وقت بزرگترین دژ استوار در برابر دسایس امپریالیزم و صهیونیسم در بلوک شرق بود همین امپریالیزم و صهیونیزمی که امروز ما را در چنین حالت اسفناک قرار داده است،اکثر مورخین و تحلیل گران به شمول آقای سلجوقی که تعداد شان بیشمار است جنبه های مثبت اندوران را نا دیده میگیرند و یک جانبه یا از روی عقده یا تضاد های ایدیالوژیکی قضاوتهای یک جانبه و غیر منطقی مینمایند.البته مشکلات و کاستی ها در زمان حاکمیت حزب و دولت وقت زیاد زیاد بود ولی این اندیشمندان سبکسر نتوانسته اند درک کنند که دولت آنوقت در جنگ با سازمان نظامی تجاوز گر ناتو درگیر بود . حزب در اندوران کشور را به سوی فدرالی شدن از طریق انتخابی ساختن ارگان های محلی و انتقال قدرت به مردم رهنمون بود. ارزیابی از تحقق چنین آرمانهای ملی قصدا به تاق نسیان گذاشته شده است. چنین برداشت و موضعگیری همخوانی با موقف پاکستان ، ایران ، امریکا دارد...از یکسو شب و روز تحلیل گران وطن ؛ پاکستان را در هر قدم مسوول خرابی اوضاع در کشور میدانند ولی از سوی دگر نمیتوانند یا نمیخواهند بگویند که حمایت پاکستان از اخوانی های افغانستان و تروریستهای عرب و جنگ اعلام ناشده علیه ج.د.ا. چه زیانهای را برای ملت ما بار آورده است....این آگاهان گویا سیاسی افغانستان یک بار هم از تاریخ آغاز مداخلات پاکستان در افغانستان یاد نمیکنند ، شرم است برای چنین تحلیل گران.
جرگه ها قبل از شاه امان الله و یا بعد از نادرشاه ،ظاهر شاه و محمد داود خان صرف جنبه تشریفاتی داشته و اکثرا نمایندگان منتخب از طبقات ممتاز ، متنفذ و فیودال بودند که یقینا از نتایج چنین جرگه ها توده ها انتظاری نداشتند. اگر در جرگه ها کارگران با دستان پر ابله و دهقانان با پا ها ی ترکید ه شرکت میداشتند و روی مسایل مبرم و حیاتی فیصله ها صورت میگرفت در چنین صورت دایر لویه جرگه قابل اهمیت میبود.
اگر رژیمهای های غیر مردمی در افغانستان همچنان در قدرت باشند و صد ها لویه جرگه را دایر کنند ، دردی را دوا نمیکند . تجربه بیست سال اخیر مصداق این حقیقت است.
اگر تاکید بر آن کنیم که پارلمان ها با انتخاب نمایندگان مردم میتواند بهترین جایگزین جرگه باشد ، افغانستان سیستم انتخابات پارلمانی را در دوره ظاهر شاه و در بیست سال اخیر نیز تجربه کرد ،نتایج همه ناگوار بوده است ،در همه دوره ها اکثریت وکلا به نفع طبقات حاکم ، ارتجاع منطقه و سرمایداران دلال کار کرده اند. در بیست سال اخیر پارلمان افغانستان با داشتن مفسد ترین وکلا مرتکب بزرگترین جنایات در حق رای دهندگان گردیده اند. آنها وکیل نه بلکه زورمندان و چاقو کشان مربوط به مافیای تنظیمی و غیر تنظیمی بودند که با زر و سیم به کرسی های ولسی جرگه تکیه زدند و از نام مردم به مردم خیانت کردند.در چنین وضعیت ما نمیتوانیم ادعا کنیم که انتخابات پارلمانی برای همیشه قدغن باشد و دگر هیچگاهی انتخابات پارلمانی صورت نگیرد ، چنین حالت در مورد جرگه ها و لویه جرگه ها نیز صدق میکند.
نتیجه برا ن است که خرابی نه در جرگه و لویه جرگه و پارلمان است بلکه خرابی در گردانندگان و مسوولین است ، خرابی نه در اسلام و عیسویت و یا اندیشه بودیزم است بلکه خرابی در پیروان و معتقدین ناسالم و استفاده جو است....و در آینده هم چنین خواهد بود.
حنظله
>>> به کامنت دهنده نخست!!!
افراد با سواد ، تکنو کرات ، دارای درجات عالی تحصیلات ، خارج دیده و شهری شده ، آشنا با تمدن ، مدرن ، فامیلهایشان با مود و فیشن ، بیست سال تمام مثل الاغ مردم را خرسوار شدند ، پول اندوختند ، دزدی کردند و فساد آفریدند، اگر مجاهد بود ، اگر غیر مجاهد بود ، بیطرف بود هر چه بودند بی وجدان بودند..اگر جرگه ها هم دایر شده توسط همین سنگ فروشان و ننگ فروشان برای تایید بر اعمال ضد ملی شان بوده است. پس چنین نتیجه بدست میاید که مشکل در جرگه نیست بلکه مشکل در رهبران و کسانی است که بنام جرگه به نفع خود کار میکنند.
جناب !!!
زمان شهروندی شما نیز وحشت آفریده است. در دنیای متمدن امروز ، کانگرس امریکا که گویا مظهر اراده مردم امریکا است ، زشت ترین تصامیم را در مورد سرنوشت کشور های نو پا گرفته اند....از عقب کرسی های همین کانگرس ، از عقب کرسی های پارلمان های اروپا که مظهر اراده مردم اروپا ، و دموکراسی شان میباشد ، خطرناکترین تصامیم را در مورد عراق ، افغانستان ، لیبیا و یمن گرفته اند و بنام اعاده دموکراسی ملیونها انسان این کشور ها را در زیر بمب های شان نابود کرده اند....همین است زندگی شهروندی شما !!!!!
جرگه هی عنعنوی وطنی هیچگاهی به حق همسایه تعرض نکرده است ولی همین دموکراسی های غربی و امریکایی شما که به رسوم و عنعنات دگران نیشخند میزنند، جنایت آفریده اند مثال برجسته آن افغانستان.
اگر کله ای تان هنوز هم باز نمیشود دگر برای این بیماری تداوی وجود ندارد ، زیرا این نوع بیماری جهالت است.
زرگر
>>> با آقای زرگر صد فیصد موافقم. جواب عالی برای سلجوقی ارائه کردند.
>>> دوره جرگه بازی تمام شد و طالبان با زور پاکستان افغانستان را اشغال کرده است و زمینه ساز آن کرزی و غنی احمدزی فراری و دزد بوده اند. در این شرایط یک راه وجود دارد مبارزه علیه اشغال پاکستان و دور کرده افراطیون تروریست و قاتل از افغانستان و باید مردم شمال مرکزی و غرب کشور از زیر ستم طالبان نجات یابند و مردم شرق و جنوب خود شان تصمیم بگیرند که باطالبان چکار میکنند آیا با مردم شمال، غرب و مرکزی یکجا میشوند یا در زیر سلطه پاکستان در زیر ظلم و استبداد طالب زندگی میکنند. دیگر جرگه بازی نمیتواند مردم را فریب دهند.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است