عجب این نیست که میانِ قطارِ طویل دوستان، چرا دشمن داریم؟ عجب این است که در قطار دوستان ما، کدام دشمن جاه گرفته که تا هنوز آنرا نشناخته ایم!
من نسبت به شناخت، به نشناختنِ دشمن تعجب میکنم، سالهاست با خود میگویم، این دشمن کیست؟
این دشمن، عجب دشمنی است که نه هلمندی را میگذارد آرام بخوابد، و نه پنجشیری را.
این دشمن، عجب دشمنی است، که سالها قبل هلمندی را خریده است، و چندین بار است پنجشیری را فروخته است.

عجب دشمنی است در هلمند که هزاران شاگرد و معلم موجود است، مکتبش را میسوزاند، اما در پنجشیر که شاگرد و مکتب است، معلمش را میکُشد.
عجب دشمنی است برای جوان هلمندی میگوید تریاک کِشت کنید، و برای جوان پنجشیری میگوید آنرا برایم بفروشید.
عجب دشمنی است از یکطرف برای نابودی تاریخ هلمند در جنگ است، ازطرف دیگر برای تسخیر جغرافیای پنجشیر در نبرد است.
عجب دشمنی است که هلمند را خودش چور میکند و میبَرَد، اما پنجشیر را میگوید تا که میتوانید غارت کنید و برای من بیاورید.
عجب دشمنی است که جوان هلمندی را میگوید تا زنده اید باید برشانه ات تفنگ داشته باشید، اما جوان پنجشیری را میگوید تفنگی که بر شانه ات داری، بمن بدهید.
عجب دشمنی است که برای زن هلمندی میگوید در خانه بمان که در فرهنگ بیرون رفتنِ زن ننگ است، اما برای زنِ پنجشیری که برای کار میرود میگوید، خانه بمان بیرون رفتنِ زن خلاف شریعت است.

عجب دشمنی است، مدتی پنجشیری را در آغوش میگیرد و هلمندی را به لگد میزند، روزِ دیگر هلمندی را به آغوش میکَشَد، پنجشیری را با مُشت و سیلی میکوبد.
بلی، دشمنِ هلمند و پنجشیر یکیست، اما عجیب تر اینست که چرا هلمند و پنجشیر تا هنوز این دشمن را نشناخته اند؟

هاشمی
تورنتو - کانادا

>>>   برای اینکه یا زیاد میخوانند و یا هم زیاد میشنوند، معرفت نه به زیاد خواندن ضرورت دارد و نه هم به زیاد شنیدن و راه آموختن آن زیاد فکر کردن است بشرط آنکه رهنمایی تفکرش تنها مغز خودش باشد و نه نوشته ها و گفتار دیگران!!!!
آتش خاوری

>>>   ایطور است که پنجشیر و هلمند و یا قندهار باهم خویشاوندی دارند.
چون نام پنجشیر یک اندازه ترسناک است که هو،هی،درین منطقه پنجشیر وجود داشته است و مردم این منطقه بسیار با غیرت هستند.
در زمان ظاهر شاه که اکثراً صاحب منصبان پشتون بودند و سربازان تاجک. بعضی صاحب منصبان که در پنجشیر وظیفه داشتند و یا نداشتند، بخاطری که خود را از نگاه غیرت از پنجشیر کرده بالاتر نشان دهند، ازین منطقه زن میگرفتند.
نمونه اش پدر احمدشاه مسعود که خودش یک صاحب منصب پشتون بود و یا پدر داکتر عبدالله که یک پشتون بود.
بنأ این رشته خویشی پنجشیری ها و قندهاری ها و هلمندی ها تا امروز ادامه دارد.
اما درین قسمت هزاره ها عیش کردند.
هیچ پشتون و یا تاجک حاضر نیست که با یک دختر هراره عروسی کند.
یکی از ستمی های مشهور بدخشان بنام طاهر بدخشی با یک دختر هزاره آشتی کرده بود. یک روز در خانه اش یک دوست اش آمد،خانم طاهر بدخشی برایش چای آورد.
بعد از آن که خانم طاهر بدخشی رفت،دوست اش به طاهر بدخشی گفت: دیگر کسی در دنیا نبود که همرایش عروسی کنی؟ از همی کرده مره مبگرفتی خوبتر نبود؟

>>>   بلی ! این ملت تا به آگاهی نرسد ، تا از در خرد و ارزش های انسانی به جهان نگاه نکند ،از شناخت دشمن ناتوان خواهد بود . باید به روشنگری برسید تا دوست و دشمن تان را تشخیص بدهید . جهالت و کور فکری ، اولین دشمن ماست که در ذهن و مغز و تار و پود ما خانه کرده و ما را در طلسم چندین قرنه خود پیچانیده است . تا این طلسم شکستانده نشود ، تا این تابو نابود نکردد ، ما همچنان از شناخت دشمن خود عاجز خواهیم بود . زمانی دشمن خود را خواهیم شناخت که در جامعه ما اصل انسانیت و ارزش های انسانی سخن اول را بزند ، انگاهست که دشمن خود را شناخته ایم !

>>>   دشمن هردو شیطان است و به نیابت شیطان پاکستان و به نیابت پاکستان طالبان و به نیابت طالبان بی غیرت ها و بی مروت های هلمند و پنجشیر.

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است