رابطهای بین ناآرامیهای اخیر فاریاب و مذکرات اخیر در تهران هست. ترکیه نگران شدهاست که مبادا توافقات پنهانی بین جریان مقاومت و طالبان در تهران شکل گرفته باشد | ||||
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۹ ۱۴۰۰/۱۰/۲۴ | کد خبر: 169491 | منبع: | پرینت |
در حال حاضر دو جریان تحت نام مقاومت علیه طالبان فعالیت سیاسی دارد.
۱- یک جریان تحت رهبری مسعود ثانی(احمد مسعود) است که جریان اصلی مقاومت به شمار میرود. این جریان دفاتر رسمی در دوشنبه، تهران و واشنگتن دارد. این جریان سخنگو، تشکیلات رسمی و مسوول روابط بینالملل دارد. این گروه رهبر دارد و مسوول بخش نظامی دارد. این گروه شاخه نظامی دارد و عملا فعالیت نظامی چریکهای مقاومت را در ۱۲ ولایت رهبری میکند و همه روزه عملیاتهای ضد طالبان دارد و به این گروه تلفات وارد میکند. طالبان با وجود انکار جبهه مقاومت، اخیرا هیات بلندپایهای به تهران فرستاد تا با جبهه مقاومت به رهبری مسعود گفتگو کند. این اقدام طالبان را بسیاریها، اعتراف تلخ طالبان به موجودیت جبهه مقاومت و جدی گرفتن آن به عنوان یک رقیب جدی نظامی تعبیر کردهاند.
۲-جریان سیاسی دیگری نیز تحت نام جبهه مقاومت فعالیت سیاسی دارد. این جریان تا کنون فعالیت رسمی ندارد و معلوم نیست که دفتر رسمی و مرکزی آن کجا است، ریس و رهبر آن کیست. اعضای عمده این جریان را عمدتن سیاستگران منتسب به جریان مقاومت اول، مقامهای پیشین حکومت غنی و شماری از رهبران سیاسی مخالف طالبان تشکیل میدهند.
از رسول سیاف، عطا محمد نور، محمد محقق، کریم خلیلی، عبدالرشید دوستم، امرالله صالح، یونس قانونی و حتی حنیف اتمر به عنوان اعضای این جریان یاد میشود. این جریان تا کنون سروسامان ندارد و روشن نیست که چه مسیری را طی میکند. چندی قبل اعلامیهای از ادرس چهرههای یاد شده منتشر شد که در آن ادعا شده بود که یک شورا تحت عنوان شورای رهبری مقاومت ایجاد شده است. اما واضح نشد که رییس و اعضای آن کیها هستند.
در مورد جریان دومی سه دیدگاه وجود دارد:
بعضیها میگویند که این جریان ادامه طرحها و برنامههای حکومت غنی علیه جریان اصلی مقاومت است.
بعضیها میگویند که چهرههای سیاسی منسوب به این جریان، کسانیاند که بعد از قدرت گرفتن طالبان، داراییها و موقفهای اجتماعی و سیاسی شان در خطر نابودی قرار گرفته و در تلاش هستتد که از طریق علم کردن بحث مقاومت، جایگاه و داراییهای خود را از طریق معامله با طالبان احیا کنند یا از نابودی کامل جلوگیری کنند.
بعضیها اما میگویند که این جریان در واقع در خدمت اهداف کشورهایی همچون هند، ترکیه، امریکا، روسیه، پاکستان و... هستند. این کشورها با آرایشی از نیروهای مخالف طالبان، در صدد تشکیل حکومت ایتلافی هستند که از آن به عنوان حکومت همهشمول یاد میشود.
باید گفت که تا کنون جریان دومی، رابطه خود را با جریان اولی تعریف نکرده است. گاهی بعضی از اعضای این جریان در حمایت از جریان اول حرف میزنند و گاهی اظهاراتی دارند که میتوان آن را در تضاد با جریان اصلی تعبیر کرد. انگار اعضای این جریان تصمیم جدی نگرفتهاند که به جریان اصلی وصل شوند و یا مسیر جداگانه را طی کنند. در واقع میتوان گفت که جریان دومی در میان جریان اصلی مقاومت و طالبان شناور است و نقطه اتکای مشخص ندارد.
سه احتمال در مورد آینده این جریان قابل پیشبینی است:
همه اعضای این جریان با طالبان کنار میآیند؛
همه اعضا به جریان اصلی مقاومت وصل میشوند؛
بعضی از اعضا به طالبان و بعضی به مقاومت میپیوندند.
اینکه کدام از احتمالات فوق محقق خواهد شد، بستگی به چند عامل دارد: به جاذبههای طالبان، به جاذبههای جریان اصلی مقاومت، به چگونگی انکشاف تحولات سیاسی، به تصامیم فردی و به تصامیم کشورهای ذیدخل و ذیفوذ.
حالا با توجه به نکات بالا میتوان رابطهای بین ناآرامیهای اخیر فاریاب و مذکرات اخیر طالبان و جریان اصلی مقاومت در تهران پیدا کرد. ایران در یک اقدام ابتکاری غافلگیر کننده، طالبان را با جریان اصلی مقاومت به مذاکره کشاند. هرچند گفته شده که این مذاکرات بینتیجه بوده اما کشورهای ذیدخل بویژه ترکیه احتمالا نگران شدهاند که مبادا توافقات پنهانی بین جریان اصلی مقاومت و طالبان شکل گرفته باشد که در این صورت، ترکها آن را به زیان خویش میدانند. در واقع تلاش صلحجویانه ایرانیها از سوی تمامی کشورهای ذیدخل معروض به سبوتاژ است و در این راستا ترکیه و پاکستان رقیب جدی ایران به شمار میروند.
به احتمال زیاد ترکها، بازداشت فرمانده اوزبیکتبار طالبان در فاریاب را نشانهای از توافق پنهان طالبان و جریان اصلی مقاومت تفسیر کرده باشند. چنین تفسیری ترکیه را به این نتیجهگیری سوق میدهد که ایتلاف مخفی بین طالبان و جریان اصلی مقاومت شکل گرفته که هدف آن تضعیف جریان ازبیکی طالبان در شمال میتواند باشد تا در آینده مانع قدرتگیری ازبیکها شوند. این تعبیر هم میتواند به واقعیت نزدیک باشد و نیز میتواند بهانهای برای ترکیه باشد تا تلاشهای ایران را نقش برآب کند.
البته این احتمال زمانی به واقعیت نزدیک بوده میتواند که این موضوع را پیشفرض بگیریم که در واکنشهای مردمی علیه بازداشت فرمانده ازبیکتبار طالبان در شمال، دست ترکیه است و این کشور میخواهد به زعم خودش از یک توطیه جلوگیری کند. البته حتی اگر بحث دخالت ترکیه هم در بین نباشد، میتوان این احتمال را درنظر گرفت که بعد از مذاکره تهران، طالبان فکر میکنند، با نزدیک شدن به تاجیکهای مقاومتی لازم است که امتیازاتی که به ازبیکها وجود داشته، پس گرفته شود.
این سیاستی بود که غنی از آن زیاد استفاده کرد. این سیاست بر این ایده استوار است که از سه قوم عمده غیرپشتون، یکی را در کنار خود داشته باش و دوتای دیگر را سرکوب کن!
به هرحال تحولات اخیر فاریاب پایان خاموشی و آرامش چند ماهه پس از تسلط طالبان بر کشور است. پس از این، ناآرامی در نقاط دیگری از کشور با رنگ و شمایل تحولات فاریاب به وقوع خواهد پیوست. حکومت تکقومی تاریخش منقضی شده است. در رسانههای اجتماعی تفسیرها از تحولات فاریاب کاملا قومی است. ازبیکها با خوشحالی میگویند که پشتونها را خلع سلاح کردند. در تحولات نظامی گذشته رویدادها اینگونه صریح تفسیر قومی نمیشد. بنابراین، از منظر عدالت اجتماعی و پایان استبداد قومی، تحولات فاریاب آهنگ خوشی دارد!
رستم روشنگر
>>> هر چه طلب غیر پختونخواه است باید در تنور بیاندازید، بدون آن همه شان دوزخی اند.
آتش خاوری
>>> در فاریاب چه خبر است؟ لطفن دوستان اطلاعرسانی کنند. دقایق قبل صدایی به دست من رسید که حاکی از وقوع یک فاجعه دهشتناک در فاریاب است.
گفته میشود که تالبان/پشتونها از مناطق مختلف نیرو به فاریاب فرستاده و مشغول قتل عام مردم و غارت و چور و چپاول شهر هستند و هر غیرپشتون که گیر شان بیافتد، میکشند.
نیروهای ازبیکتبار و تاجیکتبار از وفاداران مارشال دوستم و جبهه مقاومت(۱۵۰۰نیرو از مقاومت) نیز به فاریاب رسیده و درگیر جنگ تن به تن با تالبان هستند.
در گزارش آمده که قرار بود مارشال دوستم نیز ساعت یازده شب با سه هزار نیرو وارد فاریاب میگردد. تا کنون روشن نشده که مارشال رسیده یا خیر. با این وضعیت، یک تراژیدی هولناک در حال رقم خوردن است و ممکن افراد ملکی زیاد قتل عام شوند.
منبع این گزارش با حالت وحشتزده میگوید که "وضعیت بیخی خراب است." همچنین گفته شده که تالبان شبکههای مخابراتی را در فاریاب قطع کرده که تصویر و صدای جنایات در حال ارتکاب بیرون گزارش نشود.
>>> بعضیها میگویند که جنگ فاریاب و شورش ازبیکها در برابر پشتونها را تفسیر قومی نکنید که موجب وحدت پشتونها میگردد. جالب است که این را نمیگویند که جنگ فاریاب موجب وحدت ازبیک، تاجیک و هزاره شده است/میشود.
ما نباید، رویدادها را بر مدار کنش و واکنش پشتونها تعبیر کنیم. پشتونها در سرکوب ازبیک، تاجیک و هزاره همیشه متحد بودهاند. این مهم است که سه قوم یاد شده متحد شده و در شمال، غرب و مرکز سلطه پشتونی را برای همیش از بین ببرند. جنگ فاریاب به این هدف کمک کرده است.
همین اکنون ازبیکها و تاجیکها همدست شده و به جنگ تن به تن با پشتونها اقدام کردهاند. این یک خبر خوش است. اتحاد سه قوم بزرگ، رمز آزادی، سربلندی و عزت شان است.
Rustam Rooshangar
>>> همان گونه که پیش بینی کرده بودیم، اوضاع پس از سال نو میلادی رو به خرابی می گذارد. کما این که پیش بینی کرده رودیم که با فرا رسیدن بهار اگر طالبان از سر پیل مست فر ود نیایند، کشور وارد فاز تازه یی از نبردهای نیابتی و جنگ های چریکی خواهد شد که می تواند به جنگ جبهه یی مبدل گردد. البته، خطر انقلاب اجتماعی هم بسیار بالا است.
بیگمان حطر درگیری شدن طالبان با یک دیگر هم بسیار بالا است. به مصداق:
اگر هر دو طرف از جاهلان اند،
اگر زنجیر باشد بگسلالند
هنوز هم تا پایان نوروز شانس جلوگیری از جنگ تازه فرسایشی بی پایان است. البته، به شرطی که طالبان سر در گریبان خود فرو ببرند و حساسیت و شکنندگی بحران را درک کنند و اوضاع را درست ارزیابی کنند و تن به یک دولت فراگیر ملی انتقالی بدهند، نیر وهای نظامی خود را از ولایات غربی و شمالی بیرون بکشند و کابل را هم غیر نظانی ساخته به نیروهای صلحبانی سازمان ملل بسپارند.
دولت انتقالی فراگیر باید کمیسیونی را برای تسوید قانون اساسی نو و اصلاح ساختار نظام بگمارد.
کشور بیطرف اعلام گردد و راه برای رویکار آمدن یک دولت نو فراهم گردد.
در غیر آن مسوولیت همه ویرانی ها به دوش طالبان حواهد بود و خود در آتشی که بر افروخته اند، خواهند سوخت.
اکنون کشور در وضع مصیبت بار و فاجعه باری به سر می برد. بیکاری، تورم، گرانی و ناداری و بیماری بیداد می کند.
Aziz Arianfar
>>> نویسنده (رستم روشنگر) در این مطلب برخلاف تحلیل ها و دیدگاههای نفراتی که با سیاست منطقه آشنا نبوده و از روی احساسات وگمانه زنی های بی پایه دست به قلم میشوند به درستی وقایع اخیر را تفسیر کرده و نتیجه گیری مناسب دارد. اما این موضوع که آیا وقایع اخیر میتواند سرمنشاء تحولات و حوادث دیگری بشود جای بحث و درنگ دارد. اگر این حرکت های مردمی لیدرهای قدرتمند و وفاداری داشته باشند میتوان به آینده خوشبین بود. آنچه این روزها کمبودش حس میشود نبود نفراتی است که منحیث رهبران میانه گروههای مخالف مانند موتور پیش برنده مردم را در رویارویی عقلانی با حکومت مستبد یاری رسان باشد.امید و ایمان راسخ عناصری استند که مردم را در این جنگ نابرابر تههیج میکند.
>>> امیدوارم این قیام ها در نبود یک رهبر و تشکیلات واحد، به هرج و مرج دهه هفتاد منجر نشود.
محمد
>>> محمد مرادی
فیلم به جای حساس رسید
گروه طالبان رسماً اعلام کرد که "مخدوم عالم" فرمانده محلی این گروه در شمال افغانستان، به جرم آدمربایی دستگیر شده است. اگر این اتهام درست باشد، ثابت میکند که بسیاری از دزدیها و آدمرباییها طی ۲۰ سال گذشته توسط طالبان انجام میشده است زیرا مخدوم عالم از ولایت هرات تا فاریاب و بلخ صاحب اقتدار و نفوذ بود و هر اختطافی که در این حوزه رخ داده باشد، پای طالبان در میان است ولی اگر ادعای طالبان نادرست باشد، از شکاف عمیق فکری، تباری و زبانی بین فرماندهان رده بالای طالبان با هسته مرکزی این گروه حکایت دارد. در هر دو صورت، دستگیری مخدوم عالم برای طالبان گران تمام شده و میشود.
>>> Rustam Rooshangar
انعام سمنگانی، "مرتضوی امارت"، تنشهای قومی را محصول دموکراسی خوانده است. هر چند او این حرف را به کنایه گفته و خواسته که هم دموکراسی را مذموم بشمارد و هم اختلافهای قومی را بیریشه و کماهمیت جلوه دهد؛ اما واقعیت این است که براستی دموکراسی اگر یک دستآورد عمده داشته باشد، همین بلند بردن شعور قومی مردم است. این اما نهتنها قابل تقبیح نیست بلکه قابل تمجید است.
دموکراسی کمک کرد که مردم افغانستان بهویژه اقوام غیرپشتون سطح شعور قومی خود را بالا ببرند. دموکراسی کمک کرد که پرده فریب و خدعه پشتونها افگنده شود و اقوام غیر پشتون از طریق گفتمان باز و آزاد به کنه مسایل پی ببرند و دریابند که ماهیت اصلی سیاست در این کشور قومی بوده است.
این فهم و شعور برای رهایی مردمان غیر پشتون از زیر استبداد پشتونی خیلی مهم و حیاتی است. آگاهی پیشنیاز انقلاب است. دموکراسی و آزادی، آگاهی خلق کرد و حالا نوبت عملیاتی کردن آگاهی قومی است و انتهای این کار رهایی از ستم و استبداد قومی برای غیرپشتونها است که دستکم در یک قرن اخیر رنج آن را فراوان کشیدهاند.
باید گفت که تنشهای قومی محصول آگاهی است. فقط کسانی وارد تنش قومی میشوند که از توطیهها و دسایس قومی باخبر باشند. هر غیرپشتونی که بداند پشتونها چه خوابهای بدی برای قوم و زبان و هویت او دیدهاند، بهجوش میآید و وارد پیکار رهاییبخش میشود.
در همینجا لازم است یادآوری شود که بر خلاف رویکرد عامیانه یا مغرضانه بسیاریها که سکوت و بیتفاوتی عوامالناس در باب مسایل قومی را میستایند و آن را بهحساب فضیلت مردم عام میگذارند، واقعیت این است که این سکوت ناشی از نفهمی است و اگر جهل و نادانی فضلیت باشد، باب بحث دیگری است. تنش قومی، محصول آگاهی است و آگاهی قومی محصول دموکراسی و آزادی!!
>>> نام اصلی کشور باید به پشتوانستان مبدل شود چون افغان یک کلمه مشکوک است اما وقتی پشتوتستان باشد ازبک و تاجک خوب میفهمند کجا هستند
>>> مگر دوران قرن عشیرتی و خان خانی و گله و چوپانی است که مردم دور یک شخص خلیفه و یا رهبر جمع شده و مطیع و سرسپردهَ وی گردند؟ مردم باید همانند اروپا و جهان آزاد حول محور آرامان و اهداف ملی و مشترک خود جمع شده و سرنوشت خود و کشور و فرزندانشان را بطریق انتخابات و رای آزاد بدست گیرند قبل از اینکه سرنوشتشان بدست یک خلیفه و یا دیکتاتور دیگری مانند طالبان و یا پرچمیها رقم زده و به اسارت گرفته شود. این رسانه های جاهل و مرتجع و عقبمانده مردم را گیج و گمراه کرده اند.
>>> میدانید در سفارت افغانستان در تهران چی میگذرد؟
>>> همین طور است. اگر مخالفان طالبان صرفا یک رهب داشتند و مسعود بود با مذاکره دوجانبه اختلافات مرتفع می شد و دولت وحدت ملی شکل می گرفت ولی اگر گروه های مخالف زیاد شوند و هر کدام ساز جداگانه بزنند مذاکرات صلح پیچیده خواهد شد
>>> تا موقعی که مردم افغانستان نتواند و یا جریانات ارتجاعی و عقبمانده نگذارند مردم حول محور آرمان و اهداف ملی و مشترک و صلح آمیز خود متحد شده و حاکمیت ملی را مستقر سازند، جامعه همچنان متفرق مانده و قربانی رقابت و کشاکهای دینی و قومی و نژادی و توطئه های درونی و بیرونی خواهند گشت. زنده باد صلح و دوستی و اتحاد حول محور آرمان و اهداف ملی و مشترک آزادی و حق حاکمیت ملی.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است