تجارب غنامند تاریخی- به ویژه بعد از انقلاب کبیر فرانسه که مردم معیار و محک داوری مشروعیت نظامهای سیاسی گردیدند - گواه و مبیین این حقیقت انکارناپذیر و واقعیت عینی است که هرنظام سیاسی یی که خواسته است خلاف اراده مردم یک جامعه و با زور سرنیزه و استبداد و دیسپوتیسم به حاکمیت خوبش تداوم بخشد، با قیامهای قهری و خشونت آمیز سرنگون گردیده و چیزی جز ویرانی و فاجعه به میراث نگذاشته اند.

طالبان که مظهر استبداد قومی در پوشش مذهب هستند، نماد آشکار دیسپوتیسم و بحران مشروعیت در سه دهه پسین بوده اند و چیزی جز حذف هویت فرهنگی، زبانی و قومی و تباری دیگران و ایجاد یک هویت جعلی در جغرافیای جعلی برای آنان رضایت بخش نیست و به هر وسیله ممکن (جنایت جنگی، جنایت علیه بشریت و جنوساید یا نسل کشی) در این چیزی کم سه دهه متوسل گردیده اند تا به اهداف ضد انسانی شان برسند.اما فراموش نموده و حافظه تاریخی خویش را از دست داده اند که در دنیای کنونی نمی شود با آن روش‌های قرون وسطایی پاسخ گفت و نیاز جامعه را برآورده ساخت. گروه طالبان که فاقدهرگونه مشروعیت سیاسی ملی و بین المللی است، در تعارض آشکار با منشور سازمان ملل، کنوانسیونهای بین المللی و اعلامیه جهانی حقوق بشر عمل نموده و به هیچ اصل انسانی چه ملی و چه بین المللی پایبندی نداشته و هرگز نخواهد داشت.

بناء طالبان علاوه بر عدم مشروعیت و پذیرش از جانب جامعه جهانی، با عوامل متعدد داخلی رو در رو هستند که فرازهایی از مهم ترین عوامل آن را ذیلا بر می شماریم:
۱- اختلاف قبیله یی: یکی از عوامل مهمی که سرانجام موجب جنگ و درگیری داخلی طالبان گردیده و در فرجام موجب فروپاشی آنان می گردد، اختلاف عمیق و ژرف قبیله یی است.تاریخ معاصر افغانستان که از سال ۱۷۴۷ میلادی آغاز می گردد (البته از زمان احمدشاه درانی تا زمان امیر عبدالرحمن بنام خراسان یاد گردیده و در زمان امیر عبدالرحمن که جغرافیای کنونی شکل گرفت، غیر رسمی بنام افغانستان و در زمان امان الله به گونه رسمی نام افغانستان رسمیت پیدا نمود) سرشار از اختلافات قبیله یی بین قبیله درانی و قبیله غلجایی بوده و جنگ‌های خونینی را این دو قبیله بخاطر غصب قدرت به راه انداخته اند که منهای دوران ظاهرشاه دیگر تمام تاریخ این کشور پر از جنگ و خونریزی و ویرانگری میان قبایل درانی و غلجایی بوده است.
چنانکه درحیات خود و در سدهٔ ۲۱ شاهد بودیم و هستیم که همین تضاد ویرانگر قبایل متذکره سبب گردید که اشرف غنی غلجایی خایین ملی قدرت را به حقانی های غلجایی تحویل نموده و با فرار خایینانهٔ خویش افغانستان را بار دیگر دچار فروپاشی در همه زمینه ها ساخته و به آتش زیر خاکستر مبدل نمود. لذا، درگیری قبایلی(میان قبایل درانی و غلجایی) یک امر حتمی است.

۲- بحران اقتصادی: مسدود شدن دارایی های افغانستان از جانب ایالات متحدهٔ امریکا و نبود بودیجه و هزینه حکومت داری از مهم‌ترین عوامل بحران و فروپاشی است.

۳- بحران اداری: یکی از موضوعات مهمی که منجر به فلج گردیدن امور اداری کشور گردیده و حکومت طالبان را به سوی فروپاشی می برد، بحران اداری است. فروپاشی اداره امور افغانستان که پیامد فروپاشی نظام جمهوری اسلامی است، یکی از عوامل مهم دیگر است که دامنگیر طالبان می باشد. چون اکثریت کادرهای تربیت شده طی چندین سال و به ویژه طی ۲۰ سال اخیر در عرصه های گوناگون، نظام سیاسی و حتی کشور را ترک نموده به کشورهای مختلف جنان مهاجر و پراکنده شدند.

۴- اختلاف مهم، مزمن و تاریخی: یکی از عوامل مهم و تاریخی یی که گره حل تمام اختلافات جامعه افغانستان را در خود نهفته دارد، اختلاف قومی است. اگر ریشه تاریخی اختلافات افغانستان را به گونه عینی و بی طرفانه به بررسی بگیریم، عمیق ترین اختلاف این کشور، اختلاف قومی است. قوم پشتون(افغان) بنابر داشتن انحصار قدرت در چنگال خویش از زمان احمدشاه درانی(ابدالی) بدینسو منهای یک دو دوره کوتاه که قدرت را تاجیکان تصاحب نمودند، قدرت سیاسی همیشه در انحصار افغانها(پشتونها)بوده و آنها چنین می پندارند که گویا این قدرت و انحصار آن میراث بابایی شان بوده و هیچ کسی دیگر حق داشتن امتیاز سیاسی را ندارد مگر اینکه اینان رأفت و سخاوت در حق دیگر اقوام کنند. چنین وضعیت انحصاری قدرت سبب گردیده که اینها در دنیایی که اصل دوام حاکمیت شهروند محوری است و حامی حق هرکسی قانون اساسی و تعین کننده جایگاه هر کس در اهرم‌های مهم قدرت انتخابات، هنوز بر حقانیت خویش از راه زور و انارشیسم و غیر قانون مداری تاکید و توسل جسته و تن به مشروعیت و حاکمیت قانون و مردم سالاری نداده، ترجیح می دهند که جامعه و قدرت فرو بپاشد و اما افراد دیگری از اقوام بومی در رأس قدرت قرار نگیرد. اما در دنیای امروز که ابزارهای مهم آگاهی دهی در اختیار مردم قرار دارد، غیرپشتونها دیگر زیر بار انحصار گرایی نرفته و برای احقاق حقوق خویش از هیچگونه فداکاری دریغ نخواهند ورزید.

۵- عدم مشروعیت داخلی نظام: فروپاشاندن نظام سیاسی خلاف تعهدات ملی و بین المللی، یکی از دلایل دیگر، نامشروع بودن نظام سیاسی است که در نتیجه یک دسیسه مظهر خیانت ملی بوجود آمد.

۶- شکل گیری «جبهه مقاومت ملی»: جبهه مقاومت ملی که با شعارهای انسانی(آزادی بیان، نظام غیر متمرکز، حقوق شهروندی، دفاع از هویت، دفاع از حقوق بانوان در همه اشکال آن، دفاع از حقوق بشر، نظام انتخاباتی، حاکمیت قانون و غیره) بوجود آمده است، یکی از محورهای عمده و پیش آهنگ مبارزه در برابر گروه طالبان است که با گذشت هر روز از پایگاه وسیع تر نظامی که ناشی از پایگاه گسترده اجتماعی آن است، برخوردار می باشد. در حقیقت نیروی بالقوه و بالفعل کنونی در برابر گروه طالبان می باشد.
بدون تردید در بهار پیش رو گروه های مقاومت زیادی از جبهه مقاومت ملی حمایت خواهند نمود.

۷-تقابل نو اندیشی و قشری گری: عامل دیگری که در فروپاشی طالبان می تواند نقش سازنده داشته باشد تقابل نواندیشی و نوگرایی دربرابرتحجر و ‌دگم اندیشی طالبانی است. راه و روش طالبان در دنیای کنونی مورد تایید کشورها اعم اسلامی و غیر اسلامی نمی باشد. اگر برخی از کشورهای ارتجاعی اسلامی، طالبان را در باطن اگر هم تایید کنند، اما بنابر تعهداتی که با جهان مدرن دارند نمی توانند با این روش و عملکرد ضد حقوق بشری ظاهرا کنارآیند.

۸- دلیل مهم دیگری که بر تشدید اوضاع و فروپاشی گروه طالبان یاری می رساند، حالت زیر سلطه و مستعمره بودن کشور به کشور پاکستان است. این حالت در فرجام نه تنها باعث بر انگیختن مردم در برابر پاکستان است، بلکه سبب تحریک غرور ملی طالبان گردیده و سبب رویاروی طالبان با ولی نعمت شان خواهد گردید.
بناءً مبتنی بر آنچه بررسی و بیان گردید، طالبان یا از هیئت و تفکر طالبانی بیرون گردیده خودرا تعدیل کنند و یا زوال و شکست قطعی را بار دیگر در کارنامه خود تجربه کنند، که قیام ولایت فاریاب پیام آور ناقوس زوال و شکست طالبان است. طالبان شاید با لشکرکشی و سرکوب خونین شکست و فروپاشی خویش را به تأخیر بیندازند، اما ترمیم و مهارآن ناممکن است.

سینا دلیری

>>>   این نویسنده گان فریب خورده که برای اهداف دشمنان افغانستان فعالیت می کنند امان اجنبی های هستند که در رژیم گذشته شکست امریکا را در خواب هم نمی دیدن ، حاکمیت امارت اسلامی هر روز قویتر از روز دیگری می شود و محبوبیت فراوانی در بین مردم دارند ، دشمنان اسلام و افغانستان این ارمانهای شوم خود را بگور خواهند برد ، انشاء الله تعالی ،
حبیب الله یوسف زی

>>>   ظلم طالب در وطن ویران شود
چشم طالب در وطن گریان شود
مزدور بی شرم پاکستان شده
چهره های جاسوسان عریان شود

>>>   سر به اصطلاح مقاومت زير كمپل بوى قورمه مى دهد!! مقاومتچى ها هم به مردم معلوم هستند!! اق پدر و مادر دزدان، خاينين ملى، اوباشان، و غيره وغيره!

>>>   کدام جبهه ملی مقاومت؟کدام پایگاه اجتماعی؟در کدام جا روز به روز طرفدران پنجشیر پت شدند؟
هیچکدام از اقوام از جمله هزاره به هیچ عنوان احمد مسعود را نماینده خودش نمی دانیم.گرچه مسعود در بین تاجیک هم طرفدار ندارد لکن کدام ربطی به ما ندارد خواهشا نام جبهه تاجیک را روی آن بگذارید
من تا حال ندیدم که اوزبک هزاره ترکمن از مسعود حمایت کنند.پس شعار ندهید شما نماینده دیگران از جمله هزاره ها نیستید.کدام ضرورتی به شما نداریم

>>>   مقاومت فراری و فیسبوکی و جعلی
همیش در فیسبوک در حال هشدار شکست قطعی و زوال امارت اسلامی را می دهند.

>>>   آغاز قیام در ولسوالی های شمال

>>>   محمد مرادی
فیلم به جای حساس رسید
گروه طالبان رسماً اعلام کرد که "مخدوم عالم" فرمانده محلی این گروه در شمال افغانستان، به جرم آدم‌ربایی دستگیر شده است. اگر این اتهام درست باشد، ثابت می‌کند که بسیاری از دزدی‌ها و آدم‌ربایی‌ها طی ۲۰ سال گذشته توسط طالبان انجام می‌شده است زیرا مخدوم عالم از ولایت هرات تا فاریاب و بلخ صاحب اقتدار و نفوذ بود و هر اختطافی که در این حوزه رخ داده باشد، پای طالبان در میان است ولی اگر ادعای طالبان نادرست باشد، از شکاف عمیق فکری، تباری و زبانی بین فرماندهان رده بالای طالبان با هسته مرکزی این گروه حکایت دارد. در هر دو صورت، دستگیری مخدوم عالم برای طالبان گران تمام شده و می‌شود.

>>>   به پیش به سوی آزادی همه شمال !!!!
آتش خاوری

>>>   آقای سینا دلیری باز خواب دیدید؟ اگر در بیداری انسان های مثل شما به آرمان های شان نمی رسند، حداقل اگر خوابش را می بینند ، بهتر از هیچ است !!!!!

>>>   زور مردم را نمیدانید چرا؟
ظلم طالب را ز بیخ ویران کند
امن و آبادی و آزادی دهد
خاک بر سر فوج پاکستان کند

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است