بايدن در پي برنامه هايی كه عملي نشد
 
تاریخ انتشار:   ۱۸:۳۷    ۱۴۰۰/۱۱/۱ کد خبر: 169540 منبع: پرینت

در زمان حاكميت حامد كرزي درست در نيمه هاي جمهوريت سوم، غربي هاي جنگاور در افغانستان به اين باور شدند كه جنگ را نمي توان با نيروهاي خودشان نكته پايان گذاشت و بايد براي آن چاره اي آنسوي جنگ ( غربي ها و در آنزمان شورشيان، اپوزبسيون مسلح شامل جنگ) جستجو كرد.

١-دليل و استدلال:
١-١ جنگ در افغانستان عليه خارجي هاي مهاجم از هر قماشي كه باشد، ريشه تاريخي و عمقي داشته، نهادينه شده و جز فرهنگ مثبت به شمار ميرود.
يكي از افتخارات اين است كه پدرم در جنگ شركت داشت و يا خودم در جنگ بودم.
ما كشور تسخير ناپذيريم.

١-٢ جنگ در اين كشور جنبه ديني و بالاتر از آن مقام روحاني گرفته و گام گذاشتن در آن سبب مسرت آخرت است، شهيد و غازي هردو خوشايند است.

١-٣ جنگ در افغانستان هميشه عليه اشغال توسط قوت هاي ملي صورت مي گيرد و در عقب قوت هاي ملي قوت هاي دولتي گام مي زنند.
جنگ هاي استقلال طلبي در افغانستان چنين بوده است.

١-٤ جنگ در افغانستان در پهلوي جنگ با انسان، با طبيعت افغانستان نيز بايد جنگيد.
كوه و دشت و دره و درخت و سنگ همه سنگر جنگ مي شوند.

١-٥ جنگ ميان دولت و شورشيان هميشه داراي:
بستر مساوي و شعارهاي همگون است،
هر دو از افتخار هاي جنگي، شهادت ها و كشتن ها بحث دارند،
هر دو تپه هاي شهدا و قبرستان شهدا را بر پا مي دارند،
حتا تاريخ از هر دو قصه هاي رومانتيك مي سازد،

٢- راهكار غربي ها:
١-٢ غربي از برنامه جنگ ميان باشندگان را برنامه ريزي كردند.
به اين منظور:
اولين راهكار:
١- براي هر ولسوالي يك میليون دالر براي زمان معين بايد پرداخت مي شد، زمانش مشخص نبود، اين برنامه در سه مرحله به زمين مي نشست:
٢- تحويلي يك میليون براي بازسازي اقتصادي،
- بعد در گام دوم بصورت غير مستقيم گرفتن اطلاعات استخباراتي از تعداد كه نشاني مي شد،
٣- آغاز جنگ عليه اپوزبسيون به حمايت غربي ها؛
در اين راهكار تا اندازه پيشرفت هاي كردند ولي با مخالفت والي ها برخورد كردند، مبلغ دالري بزرگ چشم ها را به خود جلب كرد و براي گرفتنش برنامه را خراب كردند.

٣- دومين راهكار:
تقسيم جغرافيا و اداره:
غربي ها و بخصوص آمريكا مساله تقسيم جغرافيا و اداره را بين دولت و اپوزبسيون مطرح كردند.
هر كي در جايی كه هست حاكم همانجا باشد و در دايره افغانستان در حاكميت با دو قاعده متفاوت حكمراني كنند، اين امر تجزيه مخفي و تحت پوشش بود، اصطلاح فدرال در اينجا كاربرد نداشت.
آنها نمي توانستند تجربه سودان، كوريا، ويتنام، المان را در افغانستان بياورند؛ شمالي و جنوبي بسازند و يا شرقي و غربي، براي اينكه جنگ در افغانستان پراگنده است و خصوصيات جنگ ١٩٢٩-١٩٣٠ را از دست داده است كه مي توانستند در آنزمان از جنگ جنوبي ها بر عليه شمالي ها استفاده برد و يا بر عكس اين راهكار مورد تاييد ارگ قرار نگرفت، نمي دانم كه كي برضد آن انديشه ساخت؛ ولي به هر صورت دومين راهكار نقش بر آب شد.

سومين راهكار:
٤- ايجاد حكومت قوي از طريق حذف خشن اپوزيسيون:
غرب جنگ را خصوصي مي ساخت.
كمپني بلك واتر كه وظايف جنگي اين چنيني را در تعداد از نقاط جهان برنامه ريزي مي كند، حاضر مي شود با پول بالاتر از شش میليارد دالر (منبع: رقم نوشتاري نيست، شنيداري است) جنگ را از افغانستان در طي كمتر از دو سال برچيند و دولت مركزي قوي بدون درد سر هاي جنگي بوجود آيد و غرب نيز آرام بخوابد و مصارف بزرگ نيز فروكش كند.
اين راهكار در دوره جمهوريت چهارم بوقوع پيوست ولي مورد تاييد ارگ قرار نگرفت و جنگ ادامه يافت.

چهارمين راهكار:
٥-حذف دولت:
اين برنامه از حركت هاي زيرين بسوي تكميل شدن رفت:
٥-١ تغييرات در ساختار دولت:
- تغيیرات چند مرتبه اي وزير هاي دفاع ملي، داخله و رياست امنيت ملي.
- تعيین چند دختر خانم در معينت هاي كليدي قواي مسلح به بهانه مدرن سازي و جندر (تا هنوز مرد سالاري در اين وزارت ها كاملا حاكم بود، از ديد حقوق بشري كار شايسته بود ولي وقتش نبود.)
- تغیيرات جدي در پست هاي كليدي وزارت خانه هاي قواي مسلح،
- برجسته شدن نقش مشاوريت امنيت ملي در تعيین ولسوال ها و قوماندان هاي امنيه،
- برجسته شدن نقش رياست اصلاحات اداري در تعيین معاونين والي ها و تمامي پست ها،

٥-٢ آغاز مذاكرات صلح با تبليغات فراوان و جنگ رواني عليه قواي مسلح كه خود ايجاد كرده بودند.
در مرحله اول:
تلاش براي ايجاد توازن ميان دولت و اپوزبسيون در سطح ولسوالي ها، (امريكا همان برنامه اول تقسيم جغرافيا را كه ارگ نپذيرفت عملي كرد) ٢٠٠ ولسوالي در ظرف شش ماه بدست اپوزبسيون اكثرا بدون جنگ با تمامي تجهيزات افتاد و تحويل داده شد.
در مرحله دوم:
ارگ قبول نمي نمايد، در مقدمه پنج ولايت با تمامي قول اردو ها تسليم داده مي شود.
مرحله سوم:
اپوزبسيون پشت دروازه هاي كابل آورده مي شود، ارگ مي پذيرد كه آخرين مرحله مذاكرات را با امضا موافقت نامه به پايان برساند،
رهبري جمهوريت از كابل خارج مي شوند.
مرحله چهارم:
دولت حذف مي شود.

يافته ها:
١- امريكا در نخست بعد از گذشت اندك زمان خواست دست به تقسيم جغرافيا و اداره در درون يك سرحد مشترك زند و اين چيزي تازه نيست كه بايدن مي گويد.
بايدن خود طراح اين برنامه بود.
٢-حذف شدن قدرت هاي جنگي به منظور رهايي از حلقه زنجير بود كه غربي ها در آن گير آمده بودند.
٣- با رد برنامه حذف شدن اپوزبسيون از جانب دولت افغانستان، خود دولت در معرض حذف شدن قرار داده شد.
٤-حالا بازهم تقسيم جغرافيا يك بار ديگر به ميان آمده است.

نتيجه:
تقسيم جغرافيا و اداره بازهم دهان باز كرده است، اين به معني فدرالي شدن نيست. فدرالي شدن داراي قاعده بخصوص خود است.
نمي دانم كدامين برنامه خونين ديگر در خوان ما پهن خواهد شد.

استاد مسعود


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
بایدن
افغانستان
نظرات بینندگان:

>>>   (به نام او که مهربان است و زیبا)
****
فقط خدا میداند که در پس سخنان جوبایدن چه پلان هایی جورشده و اساسا چرا ناگهان پرزیدنت لافوک آمریکا دست به خودزنی زده است؟! چرا باید ایشان مطالبی عنوان کند که بخشی از سیاست چهل ساله استعمار نو دراین دیار است؟!
در کل میتوان از حرفهای این سیاستمدار غرب به گمانه زنی هایی رسید:

** امریکا در پیله ای که برای نابودی واسارت نهایی افغانستان و مردمان آزاداندیش تنیده بود سخت گرفتار شده و درصدد است تا خود را پاک و بیگناه نشان بدهد؛ به ویژه آنکه از سوی کلگی مردم جهان به دلیل فرار بد فرجام و مسئولیت ناپذیری آشکارش درقبال مردمی که در میانه کارزار رها شده اند سخت مورد انتقاد و نکوهش قرار گرفته است.
** برای شکست کامل سیاست های آمریکا و غرب در افغانستان به دنبال بهانه ودلایل اجتناب ناپذیر است.بناّ چند صباحی با استفاده از عوامل مزدور خود، علت اصلی فرار از افغانستان را دخالت قدرتهای منطقه به ویژه ایران قلمداد کرد؛ اما این اتهام آنقدر مضحک و خام بود و سبب فروریزی هیمنه این ابرقدرت می شد که هرگز تثبیت نشد و در مقابل تلاش می شد تا دخالت های ویرانگر و ضدانسانی "آی‌اس‌آی پاکستان" از چشم عوام پوشیده بماند اما حوادث بعدی و حضور بی پروا و گستاخانه عوامل نظامی و استخباراتی همسایه شرقی درسرکوب قیام پنجشیر، افشاگر این دسیسه بودو از آنجا که ارباب همواره نیاز به غلام وفادار دارد؛ هرگز ازنقش مخرب و ناجوانمردانه این کشور جعلی سخنی به میان نیامد.

نکته: بایدن برای آنکه تمامی قصه پرغصه جنگ در افغانستان را برای همیشه ختم کندبا این جمله پوپولیستی تلاش کرد جوابی تاثیر گذار برای این سئوال عذاب دهنده بیابد که (چرا آمریکا از افغانستان رفت؟!)
بایدن گفت:"اگر کسی فکر می‌کند که توانایی متحد کردن افغانستان تحت یک دولت واحد را دارد، دست بلند کند!" و کسی نبود دست بلند کند و بپرسد:چگونه آمریکا بعد از بیست سال به این نتیجه رسید که توانایی متحد کردن افغانستان را ندارد؟!نمیشد زودتر به این نتیجه رسید و یا عوامل دیگری مانند؛ ظهوری دوباره در هیبت یک قهرمان وناجی، بهره برداری ازمنابع، دزدیدن بخش بزرگی از کمک های میلیاردی و مقابله نزدیکتر با ایران و حفظ هژمونی قدرت و کسب رضایت کشوری مسلح به بمب اتم (پاکستان) که همواره طالب قدردانی بیشتر از سوی ارباب خود است دخیل بود؟

واقعیت:این را بایستی بپذیریم که کشور آمریکا هرگز از گروه متوهم طالبان شکست نخورده است و این سیاست ۲۰ ساله در اتاق فکر پنتاگون و توسط تئوریسین های بزرگ و به یاری کنگره و سناتورهای ناسیونالیست شکل گرفت و مو به مو اجراشد.آمریکا نخست به بهانه انتقام گرفتن از متهم اصلی یازدهم سپتامبر۲۰۰۱ ومقابله با گروه القاعده و بعدها با ادعای بازسازی و سازندگی کشور، در نقش یک ناجی قدرتمند واردشد و پا را فراتر گذاشته در کنفرانس بن آلمان به شکلی علنی مهره های اصلی سیاست در افغانستان را چید و با ورود عناصری مشکوک همچون زلمی خلیلزاد که بعدها یکی ازپایه گذاران اصلی توافقنامه دوحه شد؛ تیرخلاص را برای همیشه در مغز مردمانی که دل در گرو عشق به وطن و سربلندی این دیار داشتند شلیک کرد.آنچه آمریکا هرگز پیش بینی نکرده بود، اعتراض جهانی مردم به فرار بیشرمانه از افغانستان بود!

کلام آخر؛ بایدن ادعا میکند در این۲۰ سال هر هفته یک میلیارد دالر به افغانستان کمک میشده است و ما در مجموع میتوانیم به عدد ۱۰۰۰میلیارد دالر در طول بیست سال برسیم که با ادعای قبلی تضاد دارد! لطفا حضرات برای ما معلوم سازند که کمک های جهانی ۲۰۰۰میلیارد دالر بوده یا۱۰۰۰میلیارد دالر؟...با کمال تاسف باید گفت: حتی اگر همان
هزارمیلیارد دالر مبنای اصلی کمک ها باشد تفاوت معناداری میان این مبلغ و کارهای انجام گرفته در کشور هویداست! و به جرئت میتوان ادعا کرد که ۹۹فیصد از دالرهای مفت و بی حساب به جیب آمریکا و متحدانش سرازیر شده است و باقی مصروف عیاشی ومال اندوزی فرصتطلبان داخلی! آمریکا هرگز در اندیشه ملت سازی در این خاک نبوده است؛ آمریکا هرگز به فکر مردمان نجیب، غریب کار و مهاجرین خانه به دوش این سرزمین نبوده؛ همانگونه که هیچ دولتی در سالیان اخیر به شمول طالبانِ عرب زده و متوهم که برای رسیدن به بهشت سرسبز، سبزی و طراوت را از مردمان می گیرند؛ به فکر پیشرفت و آبادانی و سربلندی افغانستان زیبا نبوده اند....
ابراهیم __________ مهاجر در ایران

>>>   لاف و پتاق مردمان آزاد اندیش
کجایند مردمان آزاد اندیش؟در کدام سوراخ پت شدند؟
همین مردم جاهل را می گوید همین ها مردم افغانستان استند.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است