طالبان و سیاستِ ملی
رژیمی که ظرفیت سیاسی خود را در به‌کارگیری اهداف غیر مشروع، تلف می‌کند و در سیاست‌های اعلام شده یا منعکس کننده‌ قوانین بی‌توجه و یا شکست خورده باشد، با بحران مشروعیت روبرو است 
تاریخ انتشار:   ۱۴:۲۱    ۱۴۰۱/۲/۲۹ کد خبر: 170351 منبع: پرینت

وضعیت و جایگاه طالبان در سیاست ملی به‌مراتب پایین‌تر، ضعیف‌تر و سخیف‌تر از پایگاه و نقش آنان در سیاست منطقه و بین‌الملل است. طالبان اکنون در سیاست ملی با عویصه‌ی به‌نام بحران مشروعیت روبرو است. بحرانِ مشروعیت نخستین بحران از تسلسل و توالی بحران‌هایی است که دامن‌گیر اداره و حکومت طالبان است. این دولتِ برساخته روی تغلب و حمایتِ خارجی در گرداب بحرانِ مشروعیت دست‌وپا می‌زند و فاقد مشروعیت است و اتفاقا یکی از عوامل اساسی مشکلاتِ جاری کشور همین بن‌بست و فقدان مشروعیتِ حکومتِ طالبان است.

بحرانِ مشروعیت بدین معنا است که آیا هستی یک دولت و رفتارها، اعمال و تصمیماتش از نظر اکثریت شهروندان قابل توجیه و پذیرش است یا اینکه مورد وازنش و رد آنان؟ در واقع بحران مشروعیت در تناظر با ایده‌ی عدالت است. آن‌گاه که شهروندان احساس کنند دولت، عدالت را در توزیع فرصت‌ها و امکانات کشوری و مقدرات ملی رعایت نمی‌کند بلکه به تبعیض و تعصب رو آورده است، مردم در پی ایجاد تغییر در ساختارها می‌گردند و نظام را فاقد مشروعیت می‌دانند. اینجا است که حکومت با بن‌بست و بحران مشروعیت مواجه می‌شود.

به قول برخی از نویسندگان بحران مشروعیت به تغییر در اقتدار عالیه‌ی هر کشوری اشاره دارد. زیرا در عصر مدرن، حکومتی مشروع است که امین مردم باشد، برای منافع مردم کار کند، بازتابی از خصوصیات اصلی مردم باشد. اما رژیمی که ظرفیت سیاسی خود را در به‌کارگیری اهداف غیر مشروع، تلف می‌کند و در سیاست‌های اعلام شده یا منعکس کننده‌ی قوانین بی‌توجه و یا شکست خورده باشد، با بحران مشروعیت روبرو است. و به قول ماکس وبر مشروعیت هماره از سنت‌های مقدس و دیرینه، ویژگی‌ها و خصال شخصیتی و یا قانون تغذیه و تنمیه می‌کند و این‌ها منابع مشروعیت را می‌سازند. در صورت نخست حکومت‌های پادشاهی و پاتریمونیال و یا تئوکراتیک، در صورت دومی حکومت‌های توتالیتری و استبدادی و در صورت سوم حکومت‌های مشروطه و دمکراتیک شکل‌بندی می‌شوند.

در این میان دو منبع نخست مهم‌ترین و رایج‌ترین منابع مشروعیت در اعصار پیشین و سومی منبع دارج در عصر نوین است. ولی حکومت کنونی مستفید و مستمد از هیچ‌یکی از منابع فوق نیست. اینان نه میراث‌دار سلسله پادشاهی است(که اگر بودی باز هم در زمانه‌ی ما منبع مشروعیت نبود) نه از خصال شخصیتی جذاب و فرهمندی برخورداراند و نه حکومت شان مستند به قانون و بر وفق مواد قانونی و اراده‌ی مردمی است. بلکه حکومت شان مؤسَس بر پایه‌های تغلبات، زور و حمایت‌های خارجی-منطقه‌ای است و امروزه نیز، آرمان‌ها، ایده‌ها و انتظارات مردم را برآورده نمی‌کند بلکه جهت بقا و حفظ قدرت شخصی و جناحی است.

در واقع استبدادی بودن نظام حاکم و مردمی نبودن آن، از مهم‌ترین موارد و منابع بحران در کشور به‌شمار می‌رود. این بحران نیز در شتاب و پیشرفت داعش تاثیرگذار بود و افراد سرخورده را به فعالیت‌ها و اقدامات واکنشی و تروریستی و جذب در اردوی آنان وادار کرد. در عین حال، خود بانی و باعث بحران مشروعیت بیشتر گشت چرا که اسباب دخالت بیشتر قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را تمهید ساخت و آنان در جهت تأمین منافع و علایق شان به تماس، ارتباط و رفت‌وآمد با آنان پرداختند و یا کوشیدند در گروه،های درون-طالبانی رخنه و نفوذ کنند.

محمدرضا دانش


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
طالبان
سیاستِ ملی
نظرات بینندگان:

>>>   طالب مزدور پاکستان است و از لفظ ملی و وطن هیچ نمیداند و برایش اهمیتی ندارد طالب ملیشه پاکستان است.

>>>   ظرفیت مدیریتی طالبان در حد یک قریه دار است و ملا هبت در نهایت شاید بتواند ولسوال یک ولسوالی درحه ۳ باشد.
غنی هرچند متفکر دوم جهان بود اما ظرفیت مدیریتی اش در حد قلعه ارگ بود و بس.

>>>   بیشتر به فکر بحران غذا و اقتصاد باشید که داعش ساز تر هستند.

>>>   طالب مزدور خائن باطل است
چونکه از بنیان ریشه جاهل است
خائن مزدور ملی کی شود
خوک پاگستان پست و قاتل است


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است