سیستم دموکراسی پوشالی افغانستان هم آمیخته با فاشیسم پشتونی آلوده و طراحی گردیده بود همواره بر حسب اکثریت و اقلیت و سهمیه بندی قومی ضربه بزرگی به پایه های همبستگی مردم وارد ساخت | ||||
تاریخ انتشار: ۲۱:۲۹ ۱۴۰۱/۳/۱۷ | کد خبر: 170502 | منبع: |
پرینت
![]() |
یکی از ضعف های عمدی و طراحی شده ای دموکراسی پروسس شده آمریکایی در افغانستان این بود که آنرا با عناوین قومی،زبانی و مذهبی درهم آمیخته بودند و اصل دموکراسی را که حقوق شهروندی بدون درنظرگرفتن هویت جغرافیایی شهروند است زیر زده بودند.
در سیستم دموکراسی خالص افراد به مثابه یک شهروند حق دارند بدون درنظر گرفتن قوم، زبان، مذهب، جنسیت، سمت و بحث اکثریت و اقلیت به تمامی حقوق سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، تحصیلی، علمی و... دست یابند و بالقطع در چنین ساختاری حتی اگر ده بار زبان، قوم و مذهب افراد را انکار و حذف کنند بازهم نمیتوانند آنها را از حقوق اساسی شان (که در فوق ذکر شد) محروم سازند.
از سوی دیگر تمامی مردم چون دایره فکری شان در مورد حکومت دموکراتیک مبنی بر برخورد خالص و غیر هویتی شکل گرفته است علیه چنین دولت ها و حکومت هایی بلند میشوند و با هم علیه آن می ایستند چون به این سطح درک میرسند که اگر امروز علیه این عملکرد منحرف حکومت ایستادگی نکنیم فردا ممکن خود قربانی چنین رفتاری به نام قوم شویم و آنگاهست که میتوان از تولد امیدی و زنده ماندنش بهره برد و خشنود شد.
اما چون سیستم دموکراسی پوشالی افغانستان هم آمیخته با فاشیسم پشتونی آلوده و طراحی گردیده بود همواره بر حسب اکثریت و اقلیت (که از آنهم آمار رسمی وجود نداشت) و سهمیه بندی قومی ضربه بزرگی به پایه های همبستگی مردم وارد ساخت. بالخصوص که پای استفاده سیاسی گروه های رقیب بالخصوص خراسانیست ها در این میان وارد میگردید و هریک تا حد توان به نفع منفعت شان این بحث هارا بزرگ ساخته و از احساسات هویتی مردم به نفع شان سود جستند و بردند و میبرند.
مردم افغانستان باید تلاش بر این داشته باشند که روی یک ساختار همچنینی بعد حکومت پلید طالبانی توجه نمایند نه بدیل همسان حکومت های فاشیستی چند دهه اخیر در افغانستان.
این به نفع آمریکا و سیاست آنگلوساکسنی اش است تا هرقدر مردم در صف های متضاد تقسیم بندی شوند به همان مقیاس استراتژی آنها به آسانی پیاده خواهد شد چون اصل سیاست آمریکا بر اصل سیاست انگلیس(تفرقه بینداز حکومت کن)استوار است.
بهترین نمونه افغانهایی را ببینید در کشورهایی اروپایی که در پست های بلند حکومتی و دولتی قرار گرفتند صرف بر اساس همین حق شهروندی چون در تعیین آنها در چنین پست هایی معیار هویت های جغرافیایی سنجیده نمیشود بل مراحل طی شده ای اقامت و شهروندی آن تاکید و توجه میشود.
صایمه سلطانی
>>> محمدنعیم غیور
اعتراف میکنم که خود من هم دچار فقر دانش هستم. اما از عده خواهش میکنم به قومیت، زبان، مذهب، سمت، موضع گیری سیاسی تان کار ندارم. لطفا برویت دانش و آگاهی در گفتار و نوشتار قضاوت کنید. هوایی، غلط و از مغز خالی نپرانید و قضاوت بی جا و از روی تعصب و تحجر نکنید. و در مقابل حقایق مسلم و مستدل تاریخ عکس العمل بی جا نشان ندهید. وقتی از نادانی، تعصب، فساد و خیانت دیگران میگو ئید عملکرد خود تانرا فراموش نکنید.
>>> تا زمانی که آمار از نفوس افغانستان نباشد اکثریت بودن پشتون ها افسانه است.
1_اگر پشتون ها قوم اکثریت استند چرا به سرشماری نفوس رضا نمی شوند؟
2_اگر پشتون ها قوم اکثریت استند چرا 20 سال است که صدها هزار خانواده پشتون پاکستانی را غیرقانونی داخل افغانستان کردند تا جمعیت پشتون ها را بالا ببرند.
مه می گویم پشتونها صرف 15 فیصد نفوس افغانستان استند. قبول نداری؟ برو survey کن. سرشماری نفوس کنید تا حقیقت معلوم شود. مهاجران قلابی پاکستانی به کوههای سلیمان برگشت خواهند شد گرچه پنجصد سال در افغانستان ساکن باشند.
>>> پس چرا در مجلس فرانسه حتی یک نماینده مسلمان وجود ندارد؟
>>> وای به حال ملتی که حاکمانش طالبان و نویسنده و مقاله نویسانش افرادی مانند صایمه سلطانی باشند. آنوقت این ملت دیگر نیازی به دشمن خارجی ندارند. دموکراسی یعنی حاکمیت مردم. دمو یعنی مردم، کراسی یعنی حاکمیت. فقط در این شیوه مردم بطریق انتخابات و رای ازاد ( منخبین واقعی خود) صاحب و ناظر بر سرنوشت سیاسی و اقتصادی خود و فرزندان و کشورشان است و دیگر اسیر دزدان و قاتلانی مانند طالبان و دیگر دیکتاتورها نیست و لذا در دموکراسی مردم مسئول سرنوشت خود و کشورش است و باید در ساختن کشورش دخیل و سهیم باشد و نه اینکه یک خلیفه و یا حزب دیکتاتور مردم کشور را همانند چوپان به هر جهنم دره ایی که خواست رم دهد و نابود سازد. رهنمایی کی توانی --- ای که خود ره را ندانی؟
>>> انتخابات های افغانستان با وجود که توسط رییس جمهوران پشتون مثل کرزی و اشرف زی مهندسی میشد و همیشه در راس کمیسیونهای انتخاباتی پشتون ها گماشته شده بود و نتیجه نهایی را با تقلب های سازمان یافته به نفع پشتون اعلام میکردند و پشتبانی کامل رییس چمهور های پشتون را با خود داشتند بازهم تاجک ها اکثریت پارلمان را در بیست سال اخیر بدست میاوردند و هرگز یک پشتون نتوانست رییس پارلمان شود . این خود نشان میدهد که نفوس پشتون در اقلیت است.
در قسمت انتخابات های ریاست جمهوری نیز همه دیدند که تقلب به حدی میشد که جهان به ان میپرداخت و گاهی گپ بجای دو سوگند و دو رییس جمهور میرسید و گاهی به تقسیم قدرت نیم نیم و میانجیگری خارجی ها . رییس جمهور مردمی تاجک میبود و رییس جمهور تقلبی اعلام شده توسط کمیسیون انتخابات یک پشتون اعلام میشد.
این معلومات خود یک تحقیق علمی عملی در قسمت امار اقوام افغانستان است فعلا جهان هم میداند که کی اکثریت وکی اقلیت است موضوع به همه روشن شده گرچند در افغانستان هنوز تاریک نگهداری میشود.
>>> صایمه جان سلطانی
شما و امثال تان زمانی روی مسایل خیلی ها مبرم و حیاتی بحث میکنید باید از گذشته های دور و نزدیک از وقوع حوادث و کارکردهای حکومتهای دور و نزدیک افغانستان از لحاظ زمانی نیز تذکراتی داشته باشید. زمانی نوشته های تانرا تعدادی از دوستان جوان و حتی افراد مسن مرور میکنند چنین می پندارند که در افغانستان هیچ گاهی کاری در بخش احقاق حقوق ملیتهای اقلیت صورت نگرفته است.
اگر زیاد دور نرویم به دوره هفت ساله یا هشت ساله حکومت ببرک کارمل در افغانستان توجه کنید. اینکه شما پرچمی ها و بخصوص کارمل را احترام داردید یا نه کاری ندارم و روح او هم به احترام شما نیازی ندارد ولی موشگافی کنید تحقیق کنید ریسرج کنید تا بیابید که در زمان این شخص که مخالفین وی او را به نام وطن فروش و کمونیست و شاه شجاع و غیره یاد میکنند چه کارهایی صورت گرفته تا کدام اندازه این شخص در راه شهروند سازی و ملت سازی افغانستان و حتی حل دایمی معضله ای کوچی ها در افغانستان کار کرده است و چه گامهای عملی را برداشته است تا این ریسرج و قضاوتهای محک گفتگو برای نسلهای اینده باشد.
اکثرا نوشته های شما پر از عقده و ترسیم وضعیتی است که مردم ما با ان همیشه سرو کار داشته اند ولی هیچگاهی از کسانی که در این راستای مبارزه علیه ا بیعدالتی های اجتماعی خدماتی انجام داده اند نامی نمیبرید ولی از بیگانگان ایرانی پاکستانی و امریکا یی با افتخار مقوله ها ذکر میکنید.
من در یاداشتهای مثبت از محققین امریکایی غربی ها حتی در اثار محققین پاکستانی در باره دوره حکومت ببرک کارمل و کارکرد های او در بخش ازادی زنان تامین حقوق ملیتها و غیره مسایل مبرم اجتماعی و اقتصادی مطالبی خوانده ام در میان این همه اگاه سیاسی افغانستانی ها صرف در یکی از اثار سید عسکر موسوی از خدمات ببرک کارمل برای ملیت هزاره جملاتی را خوانده ام و بس که متاسفانه در سایتهای هزاره زیاده تر از علی مزاری پرستش به عمل میاید تا یاد اوری از خدمات کارمل به هزاره ها.حقایق را بنوبسید تعصبات مذهبی زبانی و قومی تانرا کنار بگذارید تا ما در اینده نسل سالم داشته باشیم.از انتقاد افراد دزد و خاین حتی اگر همتبار و هم زبان و هم قوم ما است بپرهیزیم و جنایات انها را ماست مالی نکنیم و اگر کنیم پس ما هم شریک جرمهای بی حساب انها استیم که باید در برابر ملت حساب بدهیم.
ایمل سینا
>>> جناب ایمل سینا! بنده مخالف کمونست ها بودم و هستم پنج سالی که ببرک کارمل در رأس حکومت بود:
اولا جنگ داخلی بود
دوما پنج سال حکومت کردن زمانی برای ملت سازی نیست
ثالثا شما سه صد سال حکومت پشتونیزم را می خواهید با پنج سال دوره جنگ داخلی مقایسه کنید.
خامثا در طول این سه صد سال باصطلاح چه گلی به آب دادند که در پنج سال نشده؟
سهیل
>>> به ایمل سینا
پس خودت هم آن زمان را ندیده ای
>>> دیموکراسی قبیلوی مگر وجود دارد
>>> در دوره کرزی و غنی قوم گراسی برای آوردن طالبان بو. کرزی از روز اول این را اعلان کرده بود.
>>> سهیل جان
اینکه مخالف کمونیزم ااستید و یا نه فرقی برای ایدیالوجی مارکسیزم نمیکند.. هضم مارکسیزم فهم تند میخواهد.
دوما: حکومت ببرک کارمل و حاکمیت جمهوری دموکراتیک افغانستان اغاز ملت سازی و نظام شهروندی بود که متاسفانه با تدابیر مشخص ارتجاع داخل و منطقه و همکاری های بیدریغ امریکا و متحدین اروپایی اش به بن بست مواجه شد و امروز هزاره و تاجیک بخاطر اینکه جای پای در نظام داشته باشند تقلا میکنند. زنان حد اقل برای زنده ماندن خود و فرزندان شان فریاد بر میاورند گوش شنوا در امارت اسلامی و نه در جامعه ای بین المللی وجود دارد...از لحاظ جامعه شناسی مقایسه همان دوره کوتاه حکومت کارمل با دوره های پیشین شما را میتوانید به نتایج قناعت بخش برساند به شرط انکه برخورد تعصب امیز نداشته باشید.
ثالثا:حکومتهای مستبد فیودالی و نیمه فیودالی سیصد ساله هیچ ربطی به ملیت پشتون ندارد. اکثریت مطلق ملیت پشتون از همان تاریخ تا کنون در فقر و عقب ماندگی به سر میبرند. در حکومت های قبیلوی سیصد سال حتی تاجیکها نقش طراز تر در سرکوب قیامهای دهقانی بر ضد مالیات داشتند و در غارت استثمار با سران حکومات قبیلوی پشتون ها دهن جوال را گرفته بودند و در بیست سال اخیر نیز چنین بود.
حاکمیت ها که بر پایه های استثمار و سلب ازادی های فردی و غصب حقوق اقلیتها استوار باشد ملیت را نمیشناسد برای گردانندگان چنین حاکمیت قدرت و وسایل برای اعمال قدرت انها مطرح بحث است.با هر کی باشد سازگار اند و سازش میکنند شما از اتحاد روحانیون مرتجع با فیودالها و زمینداران بزرگ در طول قرنها در افغانستان واقف استید.
مردم افغانستان توده های ملیونی در داخل کشور نه ان عده که در خارج از کشورند و از شکم سیر حرفها و طرحهای هوایی میدهند با هم مشکلی ندارند و نخواهند داشت. مردم افغانستان اعم از تاجیک و پشتون هر روز در روی جاده ها بخاطر حقوق شان شانه به شانه علیه نظام امارتی اعتصاب میکنند پرچم مخالفت را بلند میکنند.
شما لطف کنید به قوم و ملیت توهین نکنید زهر و نفرت پراگنی را کنار بگذارید . شما میتوانید حاکمان را محکوم کنید نه رعیت را...
متاسفانه چنین اندیشه ها ناشی از عدم درک سالم از اوضاع درون و بیرون از کشور میباشد.پنج ملیون طفل طبق امار سازمان ملل متحد و سایر سازمانهای معتبر جهان در کشور زیر خط صفر زندگی دارد ایا این پنج ملیون طفل همه تاجیک و هزاره و ترکمن اند؟؟؟ بیشترین این اطفال به مناطق پشتون نشین تعلق دارند.
خواهش من از دوستان این است که لطفا در راه اتحاد کشور کار کنید نه در راه افتراق.
با عرض احترام
ایمل سینا
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است