تاریخ انتشار: ۱۱:۳۸ ۱۴۰۱/۳/۲۴ | کد خبر: 170566 | منبع: |
پرینت
![]() |
اینها چهرههای غیر پشتون طالبان هستند که بر بنیاد مشترکات فکری_عقیدتی یا عقدهمندیهای اجتماعی به صفوف توالب پیوسته اند. قاری فصیحالدین، تاجیکتبار بدخشانی، مخدوم عالم و صلاحالدین ایوبی اوزبیکتباران فاریابی، انعامالله سمنگانی، ترکمن و مولوی مهدی، هزارهتبار بلخابی.
مسلما که طالبان هم یک پروژهی قومی هستند و مانند جریانهای سیاسی_قومی چپی و راستی پیشین روی صحنهی کارزار آمده اند. بنابر این حضور عناصر غیر پشتون در صفوف آنها معنا و توجیهی ندارد. طالبان از این چهرهها استفادهی ابزاری_شعاری میکنند تا به مردم و جهانیان نشان دهند که بافت و ترکیب آنها متنوع، همهشمول و بربنیاد هدفمندی و ایدیولوژی ویژهای است. اما واقعیت این است که چهرههای غیر پشتون در میان آنها از جایگاه و پایگاهی برخوردار نیستند. این چهرههای فریبخورده در صفوف طالبان فقط حیثیت ماشین جنگی و راهپاککن را داشتند و دارند.
طالبان منتظر یک اطمینان خاطرند و اگر مقاومتهای پراگنده در سطح کشور وجود نداشته باشند، زودتر به سراغ این چهرهها میآیند و کار آنها را یکسویه میکنند. آن گونه که پیش از این با توسل به برچسپ ربایندهگی مخدوم عالم را گرفتار، زندانی و شکنجه کردند. آنچنان که به مصاف صلاحالدین ایوبی در فاریاب رفتند. اگر جنگها و درگیریها در پنجشیر، اندراب و تخار اوج نمیگرفت تا اکنون کار این فرماندهان فریبخورده تمام بود.
اکنون هم نوبت مولوی مهدی نامولوی است. نامولوی به دلیلی میگویم که هزاره با مولویت هیچ سنخیتی ندارد و این لقب برای وی یک پارادوکسی بیش نیست. از نگاه دیگر او سواد درخور یک ملا و یک مولوی را هم ندارد. او از منظر مذهبی یک شیعه است و منظومهی فکری طالبان هرگز یک شیعه را بر نمیتابد که در صفوف شان باشد. گذشته از این مهدی یک هزاره است و طالبان دشمن درجهیک هزارهها.
با این اوصاف باید مولوی مهدی و هواداراناش راه و صف خود را انتخاب کنند. یا تسلیم طالبان شوند و به خواست آنان تمکین کرده انتظار زندان، شکنجه و حتا نابودی و گمنامی خود را بکشند یا دست به مخالفت و مقاومت بزنند. به نظر من گزینهی دوم برای مولوی مهدی و هواداراناش بهتر و موجهتر است. در این صورت اگر کشته هم شوند، با افتخار میمیرند و نام و نشان نیکی از آنها باقی خواهد ماند. بیگمان که گزینش گزینهی نخست پیامدهای ناگوار بدنامی، ناکامی، مذلت و در نهایت نابودی را خواهد داشت.
میماند سرنوشت و نقش انعامالله سمنگانی. او از اینکه نقش مرتضوی را در میان طالبان دارد و صلاحیت اجرایی و نظامی ندارد ، عمر درازتری خواهد داشت. او از پشتوانهی مردمی چندانی هم برخوردار نیست و نمیتواند حضورش در صفوف طالبان اندیشناک و خطرآفرین باشد. برعکس زبان و گمان مرتضویوار او از روزن رسانهها کماکان به سود طالبان است.
باید از تاریخ بیاموزیم و به یاد بیاوریم که در آغاز روند جهاد، بیشترین حامیان و پیروان گلبدین حکمتیار نخبهگان تاجیک، اوزبیک و حتی هزاره بودند. آنها نیز فریب شعار فکری و اصولنامهی حزب او را خورده بودند، اما پسانها دیدند و تجربه کردند که آقای حکمتیار یک مزدور و متعصبی بیش نیست و جهاد او نیز ماهیت قومی دارد. آنگاه بود که عناصر غیر پشتون راه خود را از وی جدا کردند.
نکته: مهدی اگر هدایت شود، محشر میکند و اشتباهاتاش جبران خواهد شد.
باور بامیک
>>> در جمهوریت قوم مظلوم هزاره توسط فریب خورده گان و دشمنان و غلامان قتل عام می شدند ، و تجمع و اعتراضات انان را با بمب هدف قرار می دادند ، الحمد الله در حاکمیت اسلامی امنیت برادران صلح دوست هزاره یمان تامین است و در امنیت کاملی هستند ، انان سعی می کنند قوم شریف هزاره را در برابر حاکمیت اسلامی قرار دهند تا سپری باشد برای انان
حبیب الله یوسف زی
>>> طالبان به احکام دینی که باعقل ومنطق برابرباشد،پابندنیستند.
مثال:درشرایط که همه جامعه دربحران فقرمیسوزد،حج رفتن روانیست واین پول حج بایددردسترس غربا وفقراقرارداده شود.اماطالبان خلاف این دستوراسلامی باافتخار۱۳۵۰۰ نفررابه حج روان کردندتاپول شان رانذرکیسه مملوازجواهرات عربا سازند.یک جنایت دیگر.
عاقل
>>> اقای بامیک !
درنوشته تان دوچیزرا یافتم.واقیعت ومقبول.
عاقل
>>> بسیار کار خوب را میکند برای چی کشته شود؟آنهایی قبلا کشکه شدن کدام نام نیکی از آنها مانده استه؟انسان یکبار حیان و زنده گی میکند
>>> باور بامیک حسادت میکند
مولوی مهدی یا کدام نام دیگر تفاوت ندارد
بلکه او هزاران بار به امثال تو و خلیلی محقق و... شرف دارد که در برابر طالبان شجاعانه ایستاد شده است و از حقی مردم مظلوم هزاره دفاع میکند
و خودش گفته است به خاطری که طالب وعده هایش را انجام نداد بیرون شد از صفوف طالب
مردم هزاره با جان و مالشان از مولوی مهدی حمایت میکنند.کاش فقط دوصد مولوی مهدی هزاره داشت
تو هم در کدام جا فرار کردی از ترس حال به دریوزگی افتادی
>>> بی همه چیز خودت استی
مه به عنوان هزاره بالای او افتیخار میکنم و برای سلامتی او نذر میکنم
>>> درودبرتمامی افغانستانی ها،دوستان هرگزیک دین وباشندگان دران ازلحاظ نژادیکی نمیگردد.آنچه تحت عنوان یهودیت )(یارهـود)بودن ازقدیم تاامروزبرگروهای اتلاق شده اماهرگزدارای بارقومیتی نیست،همانگونه که درتواریخ داریم پیروان موسای نبی راکلیمی ونه یهودی می نامند،انچه موجبات سردرگمی وخلط مباحث شده نااگاهی مردمان ازتواریخ پیشین میباشدماننداندسته ازمردمیکه نگارشات هردوت راوحی قلمدادمی کنندوازتواریخ بومی بعنوان افسانه هایادمی اورند.انچه امروزازمردمان پشتون به ناروابسرقت رفته وتوسط مردمانی بی تاریخ وبی گذشته بامصادره بنفع برخودمینامند.حقیقت توریانی بودن اعقاب تئورپسرفریدونست.انچه تحت عناوین ترک وزردپوست امروزترکیه برخودنهاده تحریف ودزدی علنی تاریخ این مردمانست.که هیچ ارتباط وپیشینه نژادی بااتراک ترکمن وازبک وترکهای ترکیه نداشته وندارندانچه معلومست اینست که چراماتاریخ مردمان موسوم به یهودیراازخروجشان ازمصرباورمیداریم گویی پیش ازبه اسارت رفتنشان وجودخارجی نداشتنداین ازبازیهای نااهلانست چراکه اقوام بزرگی که این دسته ازیشان رافرعونی ازمصرابتداتحت لوای مزدورجنگی استخدام وسپس دردوران فراعنه بعدی خوانواده هایشانراببندمیکشانندخوددارای اصالتی کاملاسومری میبوداندونیای این مردمانرابایددرافغانستان وایران جستجونمودنه درجای دیگر.امروزه عموزادگان فشتون مادرافغانستان وپاکستانندمحالست من فارس فرقی میان یک لُــرپارسی ویک پختون پارسی قائل شوم.پشوتن برادراسفندیارست.وسرنیای پشتونهاست.متاسفانه دشمن باافسانه واسطوره خواندن تاریخ ملی مامردمان سعی درآسیلیمه سازی وازخودبیگانه کردن ودرنتیجه بخوردمان دادن انچه خودمیخواهنددارندبایدهوشیاربود.
باسپاس نادرحُسومی نژادقنورانی پارسی اصیل.
>>> ترسم از این است که شورای علمای شیعه افغانستان به دام طالبان علیه مردم خو نیافتاده باشد. شورای علما به مولوی مهدی دستور می دهد که با طالبان کنار بیاید و تسلیم آنان شود! معنای این دستور شورای علما چیست جز همان چیزی که طالبان می خواهند! مگر مولوی مهدی چه کارکده است که طالبان علیه او لشکر کشی می کند؟ مولوی مهدی می گوید که طالبان دارد هزاره ها را از میان برمی دارد و همه کشور را تسلیم پشتونهابی افغانی و پاکستانی کرده است.
>>> به هفتمی.
در اینکه غربیها به هیچ وجه درباره تاریخ صادق نبوده و نیستند من هم با شما موافقم. البته طبق مستندات و نه یه باور. شاید اسکندر مقدونی بزرگترین دروغ تاریخی هردودت است و وقتی تناقضها را کنار بزنی و با اسناد ایرانی مقایسه کنی بسیار محتمل است که یک مهرآیین ایرانی بوده است که بر علیه آیین زرتشت شورش بزرگی کرد. در اشعار پارسی هم از اسکندر با پیر خرابات و یک عارف مهرآیین بسیار یاد شده است و دست بر قضا جهانگشا نیز هم هست.
در اینکه قوم پشتون ریشه ایرانی دارد نباید شکی باشد. در واقع با نگاهی به زبان ساسنکریت و زبان اوستا تشابه بسیار عمیق باورها و اندیشه ها و واژه ها آشکار میشود که این دو گروه روزگاری دیرتر یکی بوده اند و یک مهاجرت رخ داده است. بهرحال بین ایران کنونی و هند گسترش یافته اند. این نظریه که آریاییان به فلات ایران کوچ کردند هم چندی است بسیار سست شده است و برای بررسی به صفحه ویکی پدیا هم میتوانید نگاه کنید هر چند معتبر نیست ولی ارجاع به مقالات خوبی دارد. همچنین کتاب دانشنامه کاشان در این زمینه روشنگر است.
با این حساب این مردم بومی همین منطقه بوده اند. و بین هند و ایران گسترش یافته اند. کشورهای میان این دو مانند افغانستان و پاکستان نیز از همین مردم هستند. و قوم پشتون هم در همین حوالی به طور سنتی وجود داشتند. در فلات ایران ما بیگانه نداریم. همه برادریم. مشکل از جایی آغاز شده است که میل به قدرت باعث دسته بندی مردم شده است. یکجا نام آن را دین گذاشتند، یکجا زبان یکجا قومیت یکجا نژاد. شوربختانه بخش بزرگی از این مشکلات توسط بیگانگان به مردانی بی اخلاق اموخته شد همانطور که اهریمن به ضحاک اموخت که پدر خود را بکشد و...این پدرکشی و برادرکشی که چند هزاره است با آن درگیریم کارخانه تولید افسانه تاریخی بوده و شعله ور کردن جنگها.
کار ما تا جایی بی سامان شده که سه گویش یا لهجه از یک زبان را به سه نام میخوانیم تاجیک و دری و فارسی و هر سه یکیست.اینها نامگذاری ها خواست بیگانگان بود
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است