عصر پیشرفت و ترقی در افغانستان از زمان "محمد ظاهر شاه" آغاز گردید. در کشور پلانهای انکشافی ۵ ساله و ۲۵ ساله طرح و تا ۲ مرحله کاملاً تطبیق گردید | ||||
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۱ ۱۴۰۱/۳/۲۵ | کد خبر: 170573 | منبع: | پرینت |
بعد از دشنام دادنها و نفرین هایی که به ظاهرشاه و احیانا به من میدهد این متن را نیز بخوانید:
عصر پیشرفت و ترقی در افغانستان از زمان "محمد ظاهر شاه" آغاز گردید. در کشور پلانهای انکشافی ۵ ساله و ۲۵ ساله طرح و تا ۲ مرحله کاملاً تطبیق گردید. در مرحلۀ سوم مشکلات در بودجه وارد گردیده ومرحلۀ چهارم نیز موفقانه به اکمال رسید. درنتیجه افغانستان صاحب شاهراه حلقوی، ۱۱بند بزرگ برق و ده ها بند های کوچک، ۵۲۰۰ موسسات صنایع کوچک و فابریکات گردید. وضع ترانسپورت خصوصی و دولتی بهتر و منظمتر گردید.
در جایی "محمد اسماعیل" وزیر سابق انرژی و آب افغانستان گفت که تنها طراحی بند کنر ده میلیون دالر پول و سه سال زمان ضرورت دارد. او گفت که" ساخت این بند یک میلیارد و صد و بیست میلیون دالر هزینه خواهد داشت." خوب برداران، شما حدس بزنید که تنها ۱۱ بند بزرگ برق و آبیاری که در زمان ظاهرشاه بنأ شده است، باید چند سال را در بر میگرفت و چند [ملیارد دالر] هزینه میداشت؟
از تاسیسات و فابریکههای مهم آنوقت فابریکه نساجی گلبهار، نساجی بگرامی، نساجی افغان، پشمینه بافی، نختابی کابل، بوت آهو، پشمنه بافی قندهار، کود وبرق مزارشریف، صابون سازی، سیلوها، فابریکۀ سمنت غوری، جبلالسراج، و هرات، بایسکل سازی پامیر، پلاستیک سازیها، دستگاۀ ساختمانی هلمند، افغانی، بنائی، سپین غر، راه میدان سازی، فابریکۀ پایه سازی، تصدی جنگلک، فابریکه حجاری بتون، فابریکه حجاری و نجاری، کابل فلز، خشکه شوئها، کامازها، افسوتر، فابریکههای کشمش پاکی، بانکها شرکتهای صادراتی بین المللی، بنادرتجارتی، سفارت خانهها، وزارت خانهها، تاسیسات وبناهای دولتی، فابریکه شکر بغلان، فابریکه جین وپرس مزارشریف، فابریکه روغن سازی سپین زر، استخراج زغال سنگ وسایر معادن، ایجاد مکاتب ولیسهها، توزیع کوپون مواد اولیه به مامورین، توشیح قوانین، قوای مسلح مجهز، تشکیل احزاب سیاسی، کوپراتیفها و اتحادیههای صنفی، مطابع، میدانهای هوائی، محلات رهایشی، شرکت صادراتی قالین، قره قل وغیره میباشد.
اکنون همه ناخواسته مجبور به اقرار این حقیقت است که کار های را که ظاهرشاه انجام داده است، بینظیر است و کسی دیګر تا اکنون از عهده آن بر آید.
طوری مثال، "قطب الدین هلال" که خود یکی از اعضای حزب اسلامی و به اصطلاح مبارزین برضد حکومت و منتقدین سلطنت شاه بود، و کاندید ریاست جمهوری در انتخابات ۱۳۹۳ هجر شمسی ویا ۲۰۱۴ م بود، با مصاحبۀ که با یکی تلویزیون های محلی ( تلویزیون ۱) داشت، در جریان معرفی به اصطلاح برنامه های کاری اش چنین گفت " افغانستان ۴ فابریکۀ نساجی داشت که درآن ۴۰ هزار تن مصروف کار بودند، تنها در فابریکۀ کود و برق مزار شریف ۵۰۰۰ تن مصروف کار بودند. چـــــــــــــرا این فابریکه ها دوباره احیا نمیشود؟"
ظاهرشاه، برای رشد صنعت کوشش خیلی زیادی میکرد، با ایجاد فابریکه های تولیدی و ارائه امتیازات فوق العاده به کارگران کارخانجات سعی می نمود تا از دوام آن مطمئن و از ورشکستگی آن جلوگیری نماید، طور مثال چند سال قبل کاریگران فابریکۀ نساجی پلخمری با اعتراض از عملکرد ادارۀ جدید خواهان برآورده شدن امتیازات را که ظاهرشاه " چند دهه قبل برایشان مبنی بر توزیع خانه ها رهایشی در برابر مدت کار تعهد نموده بودند، خواستار برآورده شدن آن وعده ها از جانب حکومت کرزی شدند و چنین ادعا نمودند " در دیدار کارگران فابریکۀ نساجی افغان-پلخمری با رییس جمهور کرزی فرمودند که این فابریکه درسال ۱۳۲۱ ه ش به فعالیت آغاز نموده است، قرار تعهد اعلیضرت بابای ملت در آن زمان کسانیکه برای پانزده سال درین فابریکه کار کنند، سند ملکیت خانه های رهایشی آن فابریکه که در آن زندگی میکنند برای شان داده میشود."
در آنزمان افغانستان از لحاظ تولیدات زراعتی متکی بخود بوده سالانه صادرات میوه جات خشک و تازه، پوست و قالین، نباتات طبی را داشت. که توازن اقتصاد کشور را مستحکم حفظ نموده بود. در طول سلطنت "ظاهرشاه " نرخ اسعار ثابت بوده از ۳۴ افغانی هیچگاۀ بلند نرفتهاست. تآسیس سرای صرافی شهزاده مشکلات هزاران تاجر و سایر افغانها را مرفوع ساختهاست که الی امروز این مارکیت بحیث بزرگترین مرکزی تبادلۀ اسعاد به سطح کشور موجود است.
با اعمار مکاتب در سراسر افغانستان و جبری ساختن جذب متعلمین به مکاتب یکی از اقدامات خیلی مؤثر شاه در راستای ترقی و رفای کشوربوده است، برای سرعت بخشیدن هرچه سریعتر محو بیسوادی، برنامه های سواد آموزی را برای بزرگسالان هم روی دست گرفت که نظر به مؤثربودن آن حتی ایران هم همین برنامۀ سواد آموزی افغانستان را در کشورشان تطبیق نمود. آقای "عبد الحمید مبارز در این مورد چنین مینویسد" پروگرام سواد آموزی یکی از پروژهای بسیار مهم "ظاهرشاه" بود که یونسکو این پروژه را به حیث یک پروژۀ موثر میشناخت، همین بود که در آن زمان ادارۀ ایران طی یک نامه ای کتاب های سواد آموزی افغانستان را مطالبه کرد چون سیستم سواد حیاتی افغانستان برازندگی پیدا کرده بود.
با تکمیل نمودن مؤفقانۀ پلان نخست پنجساله چون افغانستان در جاده هموار ترقی و انکشاف قرار گرفته بود از سراسر جهان متخصصین به افغانستان سرازیر شدند و افغانستان دربین کشورهای همسایه پیشتاز شده بود. در این مورد هم آقای عبد الحمید مبارز چنین مینویسد "تماس با متخصصین پروژه های خارجی مکتب دیگری بود که کارگران افغان را ا زلحاظ فکری و هم دانش تخنیکی مجهز میساخت که مثال مهم آن پروژۀ وادی هلمند بود که از آن دستگاۀ ساختمانی افغانی، هلمند و دیگر موسسات ساختمانی مختلط ملی و شخصی بوجود آمد. دیگر میرفت افغانستان د رجادۀ ترقی رهسپار شود، زیررا پلان های اقتصادی 5 ساله را مؤفقانه به عقب گذاشته بود، و تازه صدها متخصص تحصیل کرده از غرب وشرق، از شمال و جنوب، وارد افغانستان میگردیدند. درین زمان بود که، ننگرهار به مقایسۀ پشاور شهر پیشرفته تری بود، هرات با مشهد رقابت میکرد، ومزار و شبرغان با استخراج نفت وگاز از شهرهای همسایه اش در ازبکستان، ترکمنستان و تاجکستان پیشتر بود نه عقب تر!
من یک تعداد از فعالیت های وی راکه هرکدام در زمان خویش یک شهکار بوده، مشت نمونۀ خروارگفته با تفصیل قرار ذیل یاد آور میشوم، تاباشد از کتمان حقیقت که صورت گرفته جلوگیری نموده و نسل جوان را در قضاوت درست وعادلانه در مورد "ظاهرشاه" یاری نماید.
1- شاهراها ی مهم که در زمان شاه اعمار شده اند:
در سال ۱۳۴۳ هجری شمسی شاهراه های مزار به کابل تونل سالنگ، شاهراۀ هرات به قندهار و قندهار به کابل، شاهراه هرات به اسلام قلعه سرحد ایران، و کابل به تورخم شروع و در مدت دوسال به پایه اکمال رسید.
ټونل ماهیپر و تونل سالنگ از جمله کار های آنزمان است که اکنون بداز ۶۰ سال سرازیر شدن دالر های باد آورده از سراسر جهان، کسی حتی فکر همچو پروژه ها را در افغانستان کرده نمیتواند، طوریکه دیده میشود تمام جهان نمیتواند حتی تخریبات جزیی سرک های سالنگ را ترمیم نمایند.
کارشناسان ساخت تونل سالنگ در ولسوالی سالنگ ولایت پروان را در قاره آسیا بی نمونه میدانند.
2- بند های آبگردان و برق که در زمان شاه اعمار گردیده است:
در افغانستان به شرح ذیل بندهای آبگردان برای آبیاری و تولید انرژی برق وجود دارد که نمیشود به هیچ وجه از آنها انکار وچشم پوشی نمود. بادرنظرداشت امکانات افغانستان همان زمان و تکنالوژی جهان هرکدام را میتوان به حیث یک شهکار حساب کرد که اکنون هم با وجود سرازیر شدن پول های باد آورده واشنگتن و مهیا شدن تسهیلات ساختمانی در جهان، آن کارها مشکل و حتی ناممکن به نظر میاید.
بند برق سروبی: در 25 کیلومتری بعداز ادغام دریای کابل و پنجشیر به طرف شرق کابل موقعیت دارد، دوتوربین که هرکدام ۱۱۰۰ کیلو وات برق تولید می نماید، یعنی مجموعاً ۲۲۰۰ کیلووات برق تولید میکند، مناطق بزرگ از آب آن آبیاری میگردد.
بند برق و آبیاری نغلو: در۷۰ کیلو متری شرق کابل موقعیت دارد و در ۱۰ کیلومتری بند سروبی یک ونیم کیلومتر نقطۀ ادغام دریا کابل و پنجشیر واقع شده است، در ابتدا با نصب سه توربین ظرفیت تولید برق آن ۷۶۰۰۰ کیلووات که بانصب توربین چهارم ظرفیت برق آن به ۹۷۵۰۰ کیلووات میرسد. با ذخیره مقادیر بزرگ آب و توزیع آن مطابق ضرورت قسمت اکثر مناطق شرق افغانستان را سرسبز و سیرآب نگهمیدارد.
بند برق ماهیپر بالای دریای کابل: در سال ۱۳۴۳هجری شمسی یعنی تقریبا ۵۰ سال قبل آغاز و قدرت تولید ۶۰ هزار کیلووات برق را دارا است.
بند آبیاری و تولید برق تنگی ننگرهار(درنته روی دریای کابل): بزرگترین بند آبی تولید برق و آبیاری در شرق افغانستان که با کانال کشی های بزرگ توانسته تمام ولایت ننگرهار را سرسبز و همیشه بهار نگهدارد.
بند برق پلخمری: در سال ۱۳۲۰هجری شمسی تکمیل و دارای ظرفیت ۴۸۰۰ کیلووات برق میباشد.
بند برق و آبیاری کجکی: این بند روی دریای هلمند ساخته شده یکی از شهکار ها میباشد، گفته میشود که یکی از بزرگترین بند های اب گردان خاکی جهان است، در ۱۶۱ کیلومتری شهر قندهار قرار دارد، این بند برای آبیاری ساحه فوق العاده بزرگ یعنی ۱۸۰۰ کیلومتر مربع زمین زراعتی کافی است، و ظرفیت بزرگ تولیدی برق برخوردار میباشد. این بند در سال ۱۹۵۳ یعنی تقریبا ۵۹ سال قبل احداث گردیده است.
تبصره: نیروهای انگلیس در سال ۲۰۰۴م توربین های سنگین وزن را بایک عملیات ترانسپورتی بی سابقه و با دادن تلفات جانی به ساحه بند کجکی رسانید ولی اکنون ۸ سال میگذرد، آن توربین ها هنوز هم دربین کاغذ های پوشیده باقی مانده و ظرفیت وجود ندارد که آن را نصب نماید.
بند آبگردان داله بالای دریایی ارغنداب قندهار، بند آب گردان بغرا بالای دریای هلمند و پروژه تولیدی وادی هلمند، بند و پروژۀ آبیاری بالای دریای کوکچه، بند آبیاری سردی در کندهار، بند برق و آبیاری جبل السراج، دو بند برق یکی در چک وردک( سه توربین و ظرفیت ۳۰۰۰ کیلووات برق) و دیگری در قندوز قابل یاد آوری است که اگر به اصطلاح مدعیان ترقی و آبادی کشورما دست به تخریب و ویرانی وطن ما نمیزدند بزرگترین بند آب گردان و تولید آب و برق در شرق میانه بنام سلما و کاوه گان بالای هریرود در ولایت هرات تکمیل و سی و پنج سال قبل به بهره برداری سپرده میشد، چون که 25فیصد کار آن در اخیر دورۀ شهید سردار " محمد داود خان" به اتمام رسیده بود.
معادن کشور:
در سال های دهۀ شصت ایران با داشتن منابع بزرگ نفتی و پاکستان باداشتن راه های بحری از نظر اقتصادی رشد چشمگیری در مقایسه به وطن ما نداشتند. فابریکات کود برق و تولید گاز مزار، نساجی پشمینه بافی گلبهار و کندهار، سارامیک، ماشین سازی جنگلک، تولید پاپوش آهو، تولید سمنت، خانه سازی و حجاری ونجاری در زمان ظاهر شاه بوجود آمد باز هم اگر فابریکه تولید سمنت هرات به اشاره پنجابی های پاکستان وجواسیس ایران، به دست منافقین ویران نمیشد افغانستان از نظر تولید سمنت خود کفا بود. این فابریکات میتوانست پنجاه فیصد احتیاجات مردم را برآورده سازد، قابل یادآوری است که دهه شصت رکود اقتصاد جهانی بود. دنیا بعد از دو جنگ جهانی در باسازی اقتصاد خویش مشغول بودند. افغانستان که تابع اقتصاد و بازار های جهانی بود نمی توانست یک شبه راه صد ساله را طی کند. برای رشد و انکشاف سریع یک مملکت به سرمایه های هنگفت، منابع و کدر های علمی و متخصصین ضرورت دارد، در حالیکه بعداز دوره کوتاه ولی ویرانگر و تباه کن سقاوی افغانستان از نگاه کدر های علمی، زیربنا ها و روبناها صد سال به عقب زده شد و افغانستان به کمون اولیه برگشته بود"همین ظاهرکل" باید همه چیز را از صفر شروع میکرد.
سیستم مخابرات، مراسلات و مواصلات:
با شروع حکومت نادرشاه ارتباط مخابراتی پایتخت با مراکز مهم ولایات افغانستان برقرار می شود. دردورۀ "شاه" نیز تلیفون در افغانستان توسعه می یابد.
در سال ۱۳۲۸ هجری شمسی، وزارت مخابرات افغانستان اقدام جدی را برای توسعه تلفن در کشور آغاز می کند و با شرکت های بین المللی وارد مذاکره می شود. در همین سال یک دستگاه ۱۳۰۰ لینی اتومات ریلی از شرکت بیل(Bell) خریداری و در کابل نصب می شود. چندی بعد، دولت برنامه های انکشافی را در مورد تجارت و زراعت روی دست می گیرد. برای این منظور، وزارت مخابرات در سال ۱۳۳۳ شمسی یک دستگاه ۵۰۰۰ لینی(خطی) اتومات را از شرکت زیمنس آلمان خریداری می کند که این دستگاه 3 سال بعد در کابل فعال میشود.
تبصره: در سال های دهۀ ۹۰ ما برای یک تلیفون کردن باید به پاکستان میرفتیم!!!.
عضویت در اتحادیه جهانی پست:
در سال ۱۹۲۸، افغانستان به عضویت اتحادیه بین المللی پست در آمد.
در این دوره، برای اولین بار ارسال هوایی بسته های پستی به خارج از افغانستان آغاز شد.
همچنین علاوه بر نامه های پستی، پست کارت ها، مجلات، اوراق تجاری و بسته های سبک وزن دیگر نیز به داخل و خارج از افغانستان ارسال می شد.
ارتقا ریاست پست افغانستا به وزارت:
پستخانه در دوران حکومت ظاهر شاه جهش ها و پیشرفتهای مهمی در امر خدمات پستی در افغانستان بوجود آمد ارتقا ریاست پست و تلگراف و تلفن به وزارت، از مهم ترین کارهایی بود که دراین زمان اتفاق افتاد.
در این دوره، ضمن ارسال بسته های سنگین وزن که تا ۲۰۰ کلیو گرم وزن داشت، نامه رسانی در داخل کشور نیز سرعت یافت.
ارتباط پستی با خارج افغانستان نیز به صورت چشمگیری افزایش یافت و میان کابل و شهرهای بزرگ دنیا مثل مسکو، دهلی، فرانکفورت، هامبورگ، آمستردام، نیویورک، پاریس، ژنو، رم، بیروت، قاهره، توکیو، آنکارا، صوفیه، پکن، تهران، اسلام آباد و کراچی ارتباط پستی هوایی برقرار شد.
از سال ۱۳۳۵ خورشیدی پست هوایی در داخل خود افغانستان نیز فعال شد و ارتباط میان شهرهای کابل، هرات، مزارشریف، قندهار و میمنه بر قرار شد.
از سال ۱۳۳۵ ه ش، پست هوایی در داخل خود افغانستان نیز فعال شد و ارتباط میان شهرهای کابل، هرات، مزارشریف، قندهار و میمنه بر قرار شد.
طبق برنامه پنج ساله، وزارت مخابرات موظف شد هر سال حدود ۳۰ پستخانه محلی در دیگر ولایات و شهرهای افغانستان تاسیس کند.
معارف در دوره ظاهر شاه:
دوران چهل ساله سلطنت "(۱۳۵۲-۱۳۱۲)ازلحاظ تأثیر و تحولات سیاسی که بر تعلیم و تربیت نیز اثر گذار بود را می توان به طور کلی به دو دوره تقسیم کرد. دوره اول از سال ۱۳۱۲ش بعد از قتل" نادرشاه" شروع می شود و تا سال ۱۳۴۲هجری ش ادامه یافت. دورۀ دوم از سال 1342 هجری شمسی آغاز می شود که تا سال۱۳۵۲هجری شمسی که آخرین سال سلطنت ظاهر شاه بود، استمرار پیدا کرد.
از سال ۱۳۱۲ تا سال ۱۳۵۲یکی از تصمیمات هاشم خان، صدور فرمان تدریس به زبان پشتو در کلیه مکاتب سراسر کشور بود که به مدت بیش از ده سال ادامه داشت در سال ۱۳۲۵ قانون اساسی جدید شکل گرفت که بر اساس آنتعلیمات ابتدای اجباری شد و تدریس علوم اسلامی هم مجاز گردید.
تبصره:
آیا معارف و تحصیلات عالی در اکثر مطلق ملل جهان به یک زبان ملی نیست؟ آیا در دور دست ترین نقطه کشورهای همسایه ما، تدریس در مکاتب به یک زبان رسمی و ملی صورت نمیگیرد؟ آیا ما دری زبانان افغانستان باید مدیون این خاندان نباشیم که زبان خود ( پشتو) را برای تحکیم وحدت ملی و ملت سازی قربانی نمود؟
در این دوره نسبت به دوره قبل معارف رشدی خوبی داشت.دولت به وزارت معارف ابلاغ کرد که از سال تعلیمی ۱۳۲۶تدریس به زبان دری باز گردد و به این ترتیب در مناطق پشتو زبان، تدریس به زبان پشتو بود و در مناطق دری زبان، تدریس به زبان دری انجام می شد.
در مجموع، تعداد کل مکاتب در سال ۱۳۲۲ به ۶۲۷ مکتب ابتدای، متوسطه، لیسه و مسلکی(فنی-حرفه ای)رسیدکه در این مکاتب تعداد۱۱۲۴۵شاگرد دختر و پسر تحصیل می کردند و تعداد ۳۴۴۱ معلم مرد و زن، امر تدریس را به عهده داشتند.
پس از تنفیذ قانون اساسی جدید، قانون معارف تدوین و تنظیم گردید که اساس تعلیم و تربیت بر مبنای آن شکل گرفت. اهداف اساسی قانون معارف در یازده ماده بودکه ماده اول و دوم آن راجع به اهداف بود:
1- مطابق ماده ۳۴قانون اساسی، تعلیم و تربیت حق مشروع هر تبعه ای افغانستان است که بصورت مجانی باید مهیا گردد. هدف دولت اینست که امکانات مناسب تعلیمی را برای افراد،مطابق استعدادشان فراهم آورد.
2- اهداف اساسی فعالیت های تعلیمی، انکشاف استعدادهای جسمی، روحی و معنوی افراد و تغذیه احساس وطن پرستی و بشری، وفاداری به سلطنت، تزریق و تلقینی نمودن احساس مسئولیت فردی و اجتماعی برای پیشرفت و ارتقای کشور، صلح و سلام در دنیا و تقویت همکاری بوده است.
تحصیلات عالی:
سابقۀ تحصيلات عالي در افغانستان به حدود ۷۵ سال پيش مي رسد. بنياد تعلیمات عالي در واقع در دوران نادر شاه و ظاهر شاه گذاشته شده است، نادر شاه فاكولته طب را در سال ۱۳۱۱ هجری شمسی پايه گذاشت و" ظاهرشاه " باني واقعي پوهنتون كابل در سال ۱۳۲۵ بود و گفته میشود که زمین پوهنتون کابل ملکیت شخصی" ظاهرکل " بود و برای پوهنتون وقف گردیده است.
پوهنتون کابل شامل دانشکده های طب، انجینری، حقوق، شرعیات، ادبیات، شرعیات، تعلیم تربیه، فارمسی، علوم طبیعی، زمین شناسی و دانشگاه پولی تخنیک کابل، لیسه های حببیه، استقلال، امانی، رابعۀ بلخی , عایشۀ دورانی، ملالی، نادریه، غازی، وده ها لیسه مسلکی، لیلیه های شبانه در کابل ده ها لیسه در ولایت پروان، مزار شریف، هرات، ننگرهار، قندهار و همه ولایات افغانستان در زمان ظاهر ساخته شده است.
پوهنتون ننگرهار دارای تمام پوهنځی ضروری...
انستیتیوت انجنیری پولی تخنیک:
دانشگاه های عالی و نیمه عالی در اکثر ولایات افغانستان فعال شدند، مکاتب و دانشگاه های نظامی شامل تمام بخش ها در افغانستان رشد فوق العاده داشت.
تبصره: با همان ناتوانی اقتصادی آنزمان کشور عزیز ما افغانستان، ظاهرشاه با درک واقعبینانۀ از ضرورت جامعۀ باسواد و سالم، تمامی خدمات تعلیمی، تحصیلی و خدمات صحیح را رایگان ساخت، امروز بازهم تکرار میکنیم که باحضور نزدیک به ۵۰ کشور و سرازیر شدن طوفان پول در افغانستان، منتقدین همیشگی و مدعیان ترقی و انکشاف از عهدۀ فراهم کردن خدمات معارف، تحصیلات عالی و خدمات صحیح رایگان برای هموطنان ما عاجز اند...
هوانوردی و میدان های هوایی:
در اوايل سال ۱۳۳۴ بر اساس اصولنامۀ سرمايهگذاري از طرف شركت هوايي آريانا با (۵۱ درصد) سرمايه از طرف دولت افغانستان و (۴۹ درصد) از طرف كمپاني انديمارد( كه بعداً جاي آنرا پان امريكن گرفت) طيارههاي نوع داكوتا در خطوط داخلي و خاجي به كار انداخته شد.
اين طيارهها كه ظرفيت ۳۰ نفر را داشت علاوه بر مسافرين براي حمل و نقل اموال تجارتي نيز بكار برده ميشد.
در اواخر سال ۱۳۳۵ رياست هوايي ملكي يك موسسه رسمي دولتي تأسيس گرديد. اولين اقدام اين رياست پس از تأسيس امضاء قرارداد مشترك هوانوردي با پاكستان و تركيه بود و اقدام دومي آن احداث ميدان هوايي بينالمللي قندهار بود. جايي كه براي تأسيس ميدان هوايي قندهار اختصاص داده شده بود در 18 كيلومتري جنوب شهر قندهار در مسير راه سپين بولدك واقع شد.
ميدان هوايي قندهار نظر به موقعيت مناسبي كه دارد فاصله ميان تهران و دهلي را نسبت به مسير ميدان هوايي كراچي ۵۰۰ مايل كوتاه مينمايد و فاصله گرداگرد خطوط هوايي آسيا را به اندازه كافي كم مينمايد.
در سال ۱۹۶۳ ميدان هوايي بينالمللي كابل عملاً براي پروازهاي داخلي و خارجي آماده گرديد. موقعيت كابل بحيث مركز كشور ايجاب مينمايد پروازهاي خارجي به جانب هند و پاكستان ايران لبنان و اروپا و همچنان پروازهاي داخلي به شهرهاي كوچك و بزرگ به طور عملي انجام شود. علاوه بر آن ميدان هوايي كابل آخرين نقطه پرواز شركت ايرفلوت روسيه ميباشد كه از مسكو حركت ميكند و با خطوط هوايي اروپا ارتباط پيدا ميكند.
به همين ترتيب در ديگر ولايات افغانستان هم ميدانهاي هوايي عصري و پيشرفته تأسيس شد و پروازهاي داخلي به شهرهاي مختلف افغانستان عموميت پيدا كرد.
در سالهاي۶۸-۱۹۶۷ موسسه هوايي باختر افغان در چوكات رياست هوايي ملكي تآسيس گرديد و دو فروند طياره تربوجت از كانادا خريداري شد. همزمان در شهرهاي كوچك نيز كار ساخت ميدانهاي هوايي آغاز گرديد و شهرهايي مثل ارزگان بدخشان تالقان باميان غور و نيمروز كه از پايتخت و مراكز صنعتي دور مانده بودند راه پيشرفت برايشان مهيا شد.
شركت هويي آريانا در ابتدا با دو فروند طياره از نوع داكوتا DC-3 به فعاليت آغاز نمود بعدا فعاليت خود را با دو فروند طياره DC-6 دو فروند DC-4 چهار فروند DC-3 يك فروند طياره 440 نوع كالوير و يك فروند طياره مسافربري جت بوئينگ ۷۲۷ كار خود را ادامه داد.
خطوط مهم هوايي افغانستان:
خط كابل مزارشريف ميمنه هرات.
خط كابل قندهار هرات.
خط كابل كندز مزار شريف هرات.
در افغانستان كمپانيهاي خارجي زيادي فعاليت داشتند كه به قرار زير بودند:
كمپناني ايرفلوت روسيه كه با استفاده از طيارههاي نوع الوشن پروگرام هفته وار به افغانستان داشت كه پس از توقف در تاشكند به مسكو پرواز ميكرد.
كمپاني هوانوردي هند INDIEAN AIRLINE كه داراي طيارههاي نوع جت بوئينگ بود و به طور منظم هفتهاي يكبار به كابل پرواز ميكرد.
كمپاني هوانوردي ايران (هما) با طيارات نوع جت بوئينگ خود دوبار در هفته به كابل پرواز دارد.
شركت هوانوردي پاكستان(P.I.A) نوع طيارات آن VIS CAUM ناميده ميشد و هفتهاي دوبار از طريق پيشاور- لاهور و كراچي به كابل پرواز ميكرد.
شركت هوايي بيروت (I.M.A) با استفاده از طيارات DC-6 و DC-4 هفتهاي دوبار ميان كابل و بيروت بالاي خط هوايي پرواز ميكردند و به طور عموم اموال تجارتي را انتقال ميداد.
خطوط هوايي در پيشرفت و رونق تجارت سهم بالايي دارد و هيچ كشوري نميتواند بدون توجه به آن به فكر پيشرفت در اقتصاد و يا هر زمينه ديگري باشد.
زمانی افغانستان یکی از دو بزرگترین طیاره های بوینگ جهان را در دست داشت، که بالاخره توسط رژیم مابعد به سبب عدم موجودیت ظرفیت برای بکار انداختن آن طیارۀ غول پیکر آن را بفروش رسانیدند.
تبصره: امکانات افغانستان در تمام عرصه ها به مراتب بهتر از امروزبوده است... باوجود انکشاف سریع جهان د ر سال های اخیر از اثر پیشرفت برق آسای تکنالوژی، باز هم امکانات را که افغانستان در دهۀ شصت داشته با شرایط امروزی که ۴۹ کشور برای مدت بیشتر از ۱۵ سال در افغانستان حضور فعال دارند و به صد ها ملیارد دالر بدون حساب به افغانستان سرازیر شده است خوب قابل مقایسه میباشد.
"تورن اسماعیل" وزیر سابق آب و برق افغانستان با مصرف ده ها ملیون دالر برای شهر کابل جنراتورهای فرسوده رااز ایران خریداری کرد که هیچ استفاده از آن صورت نگرفت و به باد فنا رفت. بعداً بیشتر از هزار ملیون دالر را بالای ۶۰۰ خاده برق باطول ۴۶۲ کیلومتر کیبل به مصرف رسانید تا بتواند صرف شهر کابل را برق بدهد که بازهم افغان ها باید به پیشانی "اسلام کریموف" رئیس جمهور ازبکستان بیبینند که چی وقت فاز را خاموش میکند.
"اسماعیل" وزیر اسبق انرژی و آب، روزی برای حق به جانب وانمود کردن خویش در پسمانی کارها و نداشتن دست آورد میگوید، " تعمیر یک بند برق که تنها استفاده تولید برق از آن صورت بگیرد حد اقل ۹ تا ۱۰ سال ضرورت دارد ولی اگر قرار باشد برای آبیاری زمین های استفاده شود یعنی کانال کشی شود باید حد اقل ۱۴ تا ۱۵ سال برای تکمیل کردن آن زحمت کشید".
شاهراۀ سالنگ که در زمان ظاهر کل ساخته شد، امروز از ترمیم آن تمام ملت جهان عاجز مانده اند، امریکا و جاپان از ترمیم سرک کابل هرات به حیث یک دستاورد بزرگ شان د رآبادی افغانستان یادآوری میکنند، درحالیکه این سرک ۵۰ سال قبل مورد استفاده قرار گرفته بود.
وزارت مخابرات از کمپنی های شخصی که با سهل شدن پروژهای تلیفونی در افغانستان سرمایه گذاری کردند به حیث دستاورد بزرگ در عرصۀ مخابرات یاد آور میشود، در حالیکه د رزمان شاه "، تعداد زیادی ازولایات حتی مراکز ولسوالی افغانستان به سیم ها وپایه های تلیفون به مرکز وصل شده بودند.
حکومت افغانستان از دیموکراسی سمبولیک و صرف به نام این دوره به حیث دستاورد بزرگ یادآوری میکند، درحالیکه ملت افغان شاهد دیموکراسی و آزادی بیان به مراتب کاملتر از امروز در زما "ظاهرکل " در دهۀ دیموکراسی میباشند.
ایجاد سیستم بانکداری:
در طول سلطنت پادشاهان افغانستان سود جویی از طریق پول با پول حرام و خلاف شریعت اسلامی پنداشته میشد. بدین لحاظ رسماً هیچ بانکی الی سال ۱۳۱۲ وجود نداشت. مال شاهی در خزانۀ شاهی حفظ میشد. مردم سرمایه خودرا خود حفاظت مینمودند در بسا شهرها از طرف یک فامیل بزرگ امانت خانهها ساخته میشد که فقط پول بدون سود حفاظت میشد. یک تعداد صرافان که وجود داشت بنام سود خور دوزخی یاد مینمودند که در اجتماع بنام حرام خور جای نداشتند. پس از ورود انگلیس تعداد صرافان هندی بین افغانستان هندوستان فعالیت مینمودند. پولهای باارزش وقت سکه اشرفی (طلا عربی) نقره نیکلای (نقره اصل روسی) روپیه هندی و پوند انگلیسی بود. تبادله این نوع پولها در تجارت ورفتن به حج وسفرها صورت میگرفت. این صرافان بیشتر در بازارهای کابل و قندهار فعالیت داشتند اسعار مورد ضرورت دولت نیز از همین صرافان خریداری میگردید، این روند ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۱۱ با ابتکار یکی از تاجران ملی عبدالمجید "زابلی" شرکت را بنام شرکت سهامی هاشمی تأسیس نمود که بعداً در ماه ثور سال (۱۳۱۲هـ ش) این شرکت سهامی بنام بانک ملی افغان مسمی و بحیث اولین بانک در افغانستان عرض وجود کرد. در ابتدا این بانک به عنوان یگانه بانک در کشور وظایف بانک مرکزی را پیش میبرد و به گذشت زمان هر روز وظایف و فعالیتهای این بانک گسترش مییافت و در سلسلۀ همین انکشافات دومین بانک در افغانستان به عنوان بانک مرکزی افغانستان (د افغانستان بانک) بتاریخ ۱۷/۱۱/۱۳۱۸ به سرمایه ابتدائی ۱۲۰ ملیون افغانی در پایتخت کشور (شهر کابل) افتتاح شد که بعداً در سال ۱۳۵۴ سرمایۀ د افغانستان بانک به یک ملیارد افغانی ارتقاء کرد که این رقم در ماده هشتم (۸) قانون (۱۳۷۳) پول و بانکداری ۱۰ ملیارد افغانی نشان داده شدهاست. نظام بانکداری در افغانستان با تأسیس بانک ملی توسط محترم "رابلی"پا به عرصه وجود گذاشت چنانچه قبل از تأسیس د افغانستان بانک، بانک ملی امور بانکداری دولتی را نیز پیش میبردکه بعد از تأسیس د افغانستان بانک وظایف بانکداری دولتی به د افغانستان بانک واگذار گردید. چاپ و نشر پول از بانک ملی به د افغانستان بانک سپرده شد که د افغانستان بانک توانست تحولات و انکشافات بزرگی را در رابطه به چاپ و نشر پول افغانی بوجود آمد.
صحت عامه:
قبل از دورۀ اعلیحضرت محمد نادر خان و اعلیحضرت محمد ظاهر شاه ، طبابت درافغانستان صفر بود و هیچ نوع خدمات طبی درسراسر کشور وجود نداشت. در اواخر سلطنت امیر حبیب الله یک طبیب هندی بنام "علی جویا خان" به افغانستان استخدام شد که در حقیقت طبیب دربار و مصروف معالجۀ خاندان سلطنتی و بعضی اشخاص معتبر (سرشناس وقت ) بود.
با سر کار آمدن این خاندان وطندوست در افغانستان شاهی تغییرات چشمگیری در بخش صحیه رونما گردید اعمار شفاخانه های علی آباد، سناتوریم و تاسیس فاکولتۀ طب یکی از دست آورد های مهم این دوره است. همچنان تاسیس مکتب طبی معاون داکتری، مکتب کمپودری، تأسیس مکتب نرسنگ و استخدام دکتوران متخصص از دولت دوست ترکیه را نیز میتوان از انکشافات ﻮ اولین گام در راه احیای طبابت در افغانستان محاسبه کرد. شفاخانه علی آباد در دامنه کوه علی آباد با ۶۰۰ بستر دارای بخش های داخله، جراحی، سناتوریم، جلدی، چشم، عقلی عصبی، گوش و گلو و انتانی در سال ۱۳۱۱ افتتاح گردید. و برای طبقه اناث شفاخانه مستورات (میوند امروزی) با شعبات مربوطه آن تاسیس گردید که بعد از تاسیس فاکولته طب به حیث شفاخانه های تدریسی و بنام موسسات صحی پوهنتون فعالیت می نمود.
در سال ۱۳۱۱ فاکولته طب تاسیس شد که در پهلوی آن مکتب عالی دوا سازی نیز درهمین سال تأسیس گردید. این پوهنحی و مکتب عالی توسط ۱۷ نفر پروفیسوران ترکی و یک استاد داخلی کیمیا بنام انور علی در دارالامان که بنام دارالفنون معروف بود ، مصروف تدریس شدند ، که از جمله 17 نفر پروفیسوران ترکی ۱۱ نفر آن استادان دوا سازی و رشته کیمیا بودند.
اولین دسته فارغان در سال ۱۳۱۶ به تعداد هشت نفر از فاکولته طب و دو نفر از مکتب دوا سازی به جامعه تقدیم شد.
در سال ۱۳۴۳ شفاخانۀ وزیر اکبر خان افتتاح و بخش اورتوپیدی شفاخانۀ علی آباد به وزیر اکبر خان انتقال داده شد.
یکی از اقدامات علمی و قابل تحسین آنزمان نشر افغان طبی مجله در بین سال های (۱۳۳۵) در هر سه ماه به صاحب امتیازی فاکولته طب وقت بود که با محتویات علمی بسیار عالی در شرایط همان زمان نشر میگردید.
کار اعمار شفاخانه مرکزی اردودر آنزمان بنام ظاهرشاهی مرکزی روغتون (چهارصد بستر ) مورد توجه خاص دولت وقت و مواظبت سران دولتی قرار داشت چنانچه روز سه شنبه ۱۲ جدی ۱۳۵۱ محمد ظاهر شاه پادشاه افغانستان از جریان اعمار شفاخانه دیدن نموده و محمد موسی شفیق صدر اعظم وقت بتاریخ ۱۹ جدی سال مذکور از کار ساختمانی شفاخانه دیدن نمود. گفته میشود که شفاخانۀ ۴۰۰ بستر یکی از بزرگترین مراکزی طبی در سطح منطقۀ در آنزمان شمرده میشد.
در تمام ولایت افغانستان شفاخانه های مرکزی ایجاد شد، صد ها کلینیک در سطح ولایات و ولسوالی ها ایجاد گردید.
در کابل همان شفاخانۀ های که تا امروز فعال هستند همه از زمان بابای ملت باقی مانده و توانسته با سپری نمودن همۀ ناملایمات و طوفان های برباد کن همچنان فعال و ایستاده بمانند. شفاخانۀ جمهوریت، شفاخانۀ ابن سینا، شفاخانۀ میوند، شفاخانۀ صحت طفل اندراگاندی، شفاخانۀ وزیر اکبر خان و علی آباد، ملالی زیژنتون، شفاخانۀ رابعۀ بلخی، شفاخانۀ انتانی را میتوان بطور نمونه یاد آوری نمود.
اکنون دولت از خدمات رایگان آن احساس ناتوانی میکند، صرف دوکتوران بطور رایگان خدمات را با کیفیت پایین برای مردم ارائه میکنند ولی اثری از ادویه وجود ندارد. اکنون دولت در پی خصوصی سازی این شفاخانه ها هستند تا بتوانند فشار را از بالای شانه هایشان کم نمایند و وضعیت مردم بیچاره را ازین هم بدتر نمایند.
بیائید سر های مان را در گریبان کرده و حق را حق و باطل راباطل بگویم تا در دنیا وجدان ما راحت باشد و در آخرت شرمسار نباشیم.
کنشکا دادفر
>>> خدا رحمتش کنهواقعابهمردمخدمتکردناگرحکومتشسقوتنمیکردافغانستانالانمثلقطرواماراتوعربستانبود
>>> تا اخیر مقاله قابل خواندن نیست؛ سال ۵۵ که داخل دانشگاه انجینری شدم متوجه شدم که در سه ولایت کابل قندهار جلال آباد لیسه تخنیک وجود دارد؛ که در هرات ما اسمش را نشنیده بودیم. تا سال ۱۳۴۲ به تاجر هرات پاسپورت نمی دادند که تجارت هرات بدست دو نفر یهودی قرار داشت. بعد ها، تابه امروز مکتوبش در هرات موجود است که اگر یک رءیس شرکت تجارتی پاسپورت دارد معاونش باید نداشته باشد. جناب کنشکا تاریخ خوانده اید که در سال های اوایل پادشاهی ظاهر، هاشم انتر چه قدر فرزندان این کشور خصوصا چرخی های لوگر را کشت؟ نادر خطاب به عایله خود گفته بود که پنجاه سال حکومت را به شما تضمین کردم؛ یعنی چه؟ یعنی شمه ی این مردم گرفتم و می گیرم ک تا شما به آرامش برشانه های مردم سوار باشید. فکر کنم جناب نویسنده حکومت های بعدی را خواسته با حکومت ظاهر مقایسه کرده نتیجه بگیرد که پس حکومت ظاهر بهتر بوده؛ نخیر. اگر این خوانواده طرز تفکر فاشیزم در مدت حکومت خود تبلیغ نمی کردند مردم کشور گرفتار این سگان فاشیستی نمی شدند که بعد از چندین سال از غرب آمده تبلیغ قومیت فاشیزم را کنند.
سهیل.
>>> من یک مرد سالمند و شاهد برحق کارهای متعدد ترقی آورانه و انکشاف گرایانه عصر اعلیحضرت محمد طاهر شاه میباشم و ان دوره راعصرطلایی و نیک اندیشی و نیک بختی میدانم. ایکاش و هزار کاش تا تکرار شود شاد باد روح ظاهر شاه و خلد برین جایگاهش آمین یا رب العلمین
م. شریف . فروغ
>>> ظاهر شاه اگر عوض عیاشی و باده نوشی در چهل سال حکومت خود سال یک درخت مینشاند فعلا چهل درخت بزرگ میشد تا مردم در سایه ان بنشینند . ولی این عیاش وطن را به بربادی سوق داده و پول بیت المال را دزدیده در ایتالیا به خود قصر ساخت . ولی جای افسوس است که استاد ربانی نادان این عیاش را بعد از پنجاه سال اورده به کمک کرزی مداری بابای ملت ساخت . ورنه بابای ملت نه بلکه ب اش خ ملت میباشد .
>>> جناب محترم کنشکا دادفر سلام!
اگر من با شما موافق نباشم باز هم به خود اجازه نمی دهم که به شما دشنام دهم و به نظر شما احترام دارم. دشنام دادن کار انسانهای خوب نیست. ما بسیار به یک دیگر دشنام دادیم ونتیجه آن را امروز در وطن خود می بینیم. حالا وقت آن آست که واقعیت ها را بپزیریم و برداروار برای نجات وطن از این مصیبت فکر کنیم.
با احترام
عبدالکریم
>>> می دانی افغانستان ان زمان چه داشت که کنون ندارد ان عقل و عاقل بود که هم مردم داشتند و هم شاه
>>> این ها همه واقعیت های است که به نام دین از ما گرفته شد، با نام این که اسلام در خطر است کشور مان را به سوی تباهی سوق دادند. خداوند داود خان را نیامرزد بانی همه بدبختی ها در این ملک او بود.
باختری
>>> کسی اگر از ارامش و صلح و سلام عصر ظاهر شاهی و کارهای انکشافی ان عصر
با امکانات ابتدایی که در جهان و کشور
موجود بود انکار میکند. یا عقل سالم و بینش درست ندارد و حقایق را نمیشناسد.
یا مطالب خاصی دارد که به خودش و شخصیت
او تعلق میگیرد و مورد تایید عام نیست
حاجی عبدالستار
>>> من در سال تخت نشینی اعلیحضرت ظاهر شاه
به دنیا امده ام و همه خوبی ها و کارهای نیک ظاهر شاه را دیده ام.
ان روزگاران عصر آرامی ،مسالمت برادری
و انسانی و صداقت بود رضاییت پروردگار
نصیبت ظاهر شاه.
عمادادین
>>> از خداوند عادل بترسید ان اشخاص شمار
کمتر از انگشتان که منفی نگر و نا سپاس اند بدانند که آفتاب به سایه ای پنجه گان پت شده نمیتواند عصر درخشان ظاهر شاه نعمت خدا دادبود.
کمال الدین نوا
>>> بعد از دوره مشعشع ظاهر شاهی :
آسمان عمریست مینای مرا
زده بر سنگ ومیگویدخموش
سلمان نانوای پیر
>>> هم وطن در دو صد هفتاد سال هیچ شیطان در این
خاگ خراب خدمت نکردن
نام از ظاهیرشاه کل شد تمام ثروت افغانستان خراب
بردن اتالیا برای خود کاخ ساختن بنام کاخ آفتاب کردان
تاحالا هر که آمدن چپاوال کردن برای خوش گزرانی
وعیاشی هر آدم کش آمدن فقط نوکری آجنبی بودن
وحالا آفتاد بدست طالبان آدم کش بچه باز سیاه روی
>>> داوودخان دیوانه از جنون قدرت طلبی وفقط از روی غریزه هوس تخت پادشاهی و قدرت
نه به خاطر خدمت به ملک و مردم لذا به
روس کمونست پیوست اما با اهل و عیال خود هم سر را باخت و هم وطن را تمام بدبختی های سال ۱۳۵۲ خورشیدی ببعد را سبب شد . آنچه از سیه
روزی ها تاکنون به ملک و مردم جاری و طاری است علت و گناه آن از جهالت و خود خواهی داوود است .او کودتا کرد و
ظاهر شاه عادل و فعال و خدمتگذار ملک
و ملت را ساقط کرد و خودش هم به پلان روس خاین به بشریت با صغیر و کبیر و زن و مرد خاندانش از بین رفت .
قاری حفیظ الله
>>> بعضی ها اعتقاد دارند بدنامی بهتر از گمنامی هست و به هر قیمتی میخواهند بر یک کشور حکومت کنند چون مردم گذشتهی تلخ و خاطرات او را فراموش می کنند و تاریخ از همهی حاکمان تاکید می کنم همهی حاکمان قهرمان خواهند ساخت. هیچ حاکمی وجود ندارد که سازه و ساختمان و دستاوردی نداشته باشد. حتی فرعون هم بناهایی داشت که امروز مصر از آن درآمد گردشگری دارد.
>>> برادر این پرابلم ملتهای جهان سوم است
که در گذشته میمانند و داستان سرایی میکنند
حال در ایران هم مردمشان از حکومت شاه یاد میکنند که آن موقع چی بود الان نی
یا در عراق عکسهای صدام را پروفایل فیسبوک میکنند
در حالیکه اگر تحت ستم و تبعیض نبودند قیام نمیکردند. همی ایران را مهاجرینی که چهل سال پیش رفته بودند یاد دارند که بسیار بیسوادی وجود داشت
حال کدام ایرانی بیسواد دیده نمیشود و داکتر و نرس را از پاکستان و هند می آمدند ولی حال نی
در دورترین نقاط ایران هم الان آب برق گاز آسفالته مکتب و... موجود است ولی در زمان شاه ایران نبود
>>> آقای دادفر شما درست فرمودید اما مشکل در کجا است.
مشکل اصلی در زاد این ملت است.
در اکثر کشور ها سیستم های سیاسی یا حاکمیت سیاسی تغیر میکند اما نظام که مجموعه یی از زیر ساخت های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و تاریخی و علمی و مذهبی و امثالهم است در جایش باقی میماند و نو سازی میشود .
در اوغانستان به جای اینکه باغبان را تبدیل کنند باغ را از بیخ و بن دگرگون میکنند و بعد سالها در کار است تا یک دانه سر بزند و ساقه کند و نهال شود و درخت شود و ثمر بدهد اگر در این میان بر سر باغبان شدن جنگ در نگیرد و باغ پامال نشود.
>>> در زمان امان الله خان فارغین مدرسه دیوبند را در افغانستان اجازه فعالیت نمیدادند و جال دانستیم که چرا؟؟؟؟
این طالبان بی عقل که در پاکستان تربیه شده اند از آخور دیوبند تغذیه شده اند و راه نجات دوباره صادر کردن این عناصر مضر به پاکستان است.
>>> محترم داد فر
راپور و ریفرنس تهیه شده ای شما از کارکردهای محمد ظاهر شاه قابل دید است و باید هم انچه رهبران در افغانستان انجام داده اند یا نه روی کاغذ بیاید و درج صفحات تاریخ شود ولی به شرط انکه بیطرفانه باشد.متاسفانه اکثریت اگاهان سیاسی یا غیر سیاسی چه تاجیک اند چه هزاره و یا پشتون نوشته های اگنده از نفرت و عقده یی را به چاپ میرسانند.قضاوتها باید بر اسا فاکتها و ریسرج و تحقیقات درست و سالم باشد.
متن چاپ شده ای جناب شما هم از عیوب خارج نیست . خدمت شما عرض کنم که سنگ تهداب مدرنیزه ساختن افغانستان را شاه امان الله گذاشت نه ظاهر شاه. پدر ظاهر شاه انچه را شاه مترقی امان الله خان اغاز کرده بود به عقب راند و بر بر نامه های نهضت امانی خط بطلان کشید. شما حد اقل انچه ظاهر شاه کرده است برخ ما کشیدید ولی انچه باید میکرد که نکرد .اکثریت برنامه های اجتماعی شاه از منابع خارجی تمویل میگردید و شاه برای خود کفایی کامل کشور از منابع داخلی توجهی نکرد.در اواخر سلطنت محمد ظاهر میزان بیکاری خیلی ها بلند بود که از همان زمان مهاجرتها به ایران غرض کاریابی اغاز یافت. وضع اقتصاد اکثریت مطلق مردم اسف بار بود . فقط کسانی میتوانستند که امکانات حد اقل زندگی را داشته باشند که در دولت مصروف کار بودند یا پیشه تجارت داشتند باقی ملت شبها با شکم گرسنه میخوابید. زیرا در کشور سیستم تقاعد برای تمام اتباع کشور و کمک های مالی دولت برای فامیل های بی بضاعت وجود نداشت. در افغانستان برنامه کمک به اطفال الی سن هیجده وجود نداشت. کشور های غربی و امارات متحده و غیره همه از امکانات داخلی استفاده کردند تا توانستند در سطح عالی اقتصاد برسند درحالیکه شاه ما از استخراج معادن کشور هراس داشت. کشور طی تقریبا نیم قرن با این همه منابع سرشار طبیعی که از چهل سال بدینطرف مورد سرقت جهادی ها و شرکای شان قرار گرفته است میتوانست نگین الماس در اسیای مرکزی باشد.
مهم ترین کار و اساسی ترین کار در روند پیشرفت یک کشور ملت سازی است که متاسفانه طی نیم قرن حاکمیت سه شخصیت نادر خان محمد ظاهر شاه و محمد داود خان افغانستان همچنان در تارمعضلات قومی گیر مانده بود و حالا به نکته اوج خود رسیده است. تنها یک شخصیت یک رهبر در فکر ملت سازی و ختم سیاست تک قومی بود . ان رهبر ببرک کارمل بود که متاسفانه ارتجاع داخل و امپریالیزم او را مصروف جنگ های داخلی کرد و از قدرت کنار زده شد...
محترم داد فر
اگر محمد ظاهر شاه به تقاضا های سیاسی دورانش بوقت و فرصت مساعد پاسخ های مثبت میداد و به احزاب سیاسی اجازه فعالیت و شرکت در رقابت های پارلمانی را میداد شاید وضعیت ما انچه امروز است نمیبود.
به هر حال بنده از نوشته اقای دادفر خیلی مستفید گردیدم . و انچه را که نمیدانستم دانستم.هر شخصیتی و هر مقامی اگر سنگی را در راه اعمار افغانستان گذاشته یا بگذارد یادش برای همیشه زنده خواهد ماند...زیرا طی سی سال اخیر فقط با لاف و پتاق رهبران مفسد مواجه بودیم و رسانه ها هم پر از نوشته های عقده یی و پر طمطراق اگاهان سیاسی غیر پر است که از این نوشته ها جز نفرت پراگنی و ایجاد تفرقه میان مردم چیزی دگر میسر نگردیده است.
فخر اهنگر
>>> اگر شما عمر اصحاب کهف داشته باشید و ۳۰۰ سال دیگر کناب های تاریخ را بخوانید می بینید که از کرزای غنی طالبان و همهی رهبران جنگهای داخلی هم با عنوان نابغههای حکومتداری و الگوی سیاست یاد خواهد شد. چون تاریخ حقیقتی هست که از بین رفته و در هیچ آزمایشگاهی نمیتوان صحت و سقم آن را بررسی کرد
>>> کس نداند که شب دوش در این ارگ چه گذشت.
>>> در دوره ظاهر شاه اخوانی و سلفی و وهابی هنوز در افغانستان و پاکستان پایه نمیداشت که اگر میداشت همان زمان هم انتحار و انفجار و قتل و هدم مسلمین اقامه میگشت و ارامشی نمیبود
>>> کل ظاهر که خود را شاه مینامید . حکومت را از نادر غدار که پدرش میشد به میراثگرفت و بعدا به زنکه بازی و شراب خواری روی اورد و از دین بی خبر گشت و بلاخره حکومتش سقوط و خودش فرار نمود و تا سالهای اخیر عمرش در فرار بسر برد . او بنیانگذار شراب نوشی و زنکه بازی و لواطت و دزدی بیت المال وفرار است .
>>> والله خوب زود قدر خدمت های ان خدا بیامرز را فهمیدید باز هم خیلی خرسند شدم که بالخره فهمیدید .
>>> در حسرتم تاموقعیت عصر ظاهر شاهی و
آن اوضاع و اطوار برگردد. تا از شر
ریا کاران دین و دکانداران مذهب که
به خون انسان وضوء کی کنند و به شرف
بشریت بازی دارند رهایی یابیم.
آمین یا رب الرحیم
جای منافقان جحیم
رووفی کندهار
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است