تمامیت خواهی یا دین، نسخهی درمان برای کل جامعه و حوزههای آن از دیگر ویژگیها و عناصر بنیادگرایی است. اصولا ایدهی بنیادگرایانه ریشه در رویکرد حداکثری و نظریهی جامعیت دین دارد | ||||
تاریخ انتشار: ۰۷:۳۳ ۱۴۰۱/۴/۱ | کد خبر: 170625 | منبع: | پرینت |
بنیادگرایی اسلامی که جزء بنیادگرایی به معنای عام آن محسوب است، با گذراندن مراحل و تطورات تاریخی در سه دههی اخیر به یکی از عناصر فعال و بازیگر منطقه و بلکه جهان تبدیل شده است. در تعریف مفهومی میتوان تعریف عام بنیادگرایی را بر بنیادگرایی اسلامی منطبق دانست با این توضیح که از یکسو مراد از نصوص، در اینجا کتاب، سنت به اضافهی اقوال صحابه در اهل سنت و روایات معصومین در بستر تفکر شیعه است. چنانچه مراد از حکومت/جامعهی نخستین زمان پیامبر در شیعه و سنی به اضافهی عصر خلفای راشدین در اهل سنت و خصوص زمان حکومت علوی و حسنی در شیعه است. در قید سوم طرق تاسیس حکومت/جامعه از طریق جهاد، انقلاب، عملیات استشهادی/انتحاری و... میباشد.
در مورد مولفهها و عناصر سازندهی بنیادگرایی اسلامی نیز، وفاقی نیست. در برخی نوشتههای نویسندگان مسلمان، هشت عنصر جامعیت اسلام، مرجعیت قرآن، بازگشت به صراط مستقیم، تبلیغ و جهاد، تاسیس امت جهانی، عدالت اجتماعی، حاکمیت ارزشها و وحدت نظریه و عمل از ارکان و پایههای اساسی بنیادگرایی و به تعبیر خودش بنیادگرایی سلفی ذکر دانسته شده است. (افتخاریب 1390ش, ص384) برخی دیگر اصالت حرمت در مستحدثات، تاکید بر ظواهر شریعت، عدم بصیرت دینی و خشونت در اجرای احکام را ویژگی برخی گروههای بنیادگرا دانسته است که البته قابل تسریه و تعمیم به دیگر گروهها گویا نیز میباشد. همچنین دیدگاههای دیگری نیز هست که پردازش به همه تطویل بلاطائل خواهد شد. در نتیجه کوشش میشود با یک استقصا و استحصای جزئینگر ابتدا همهی ویژگیها و خصایص بنیادگرایی آورده شود سپس مهمترین آنها دستهبندی گردد. در کل، پنج خصلت را میتوان جزء ویژگیها و مختصات بنیادگرایی دانست.
سرکوب؛ عدم تساهل (هیوود 1379ش, ص496) و افراطیگری (فراستخواه 1394ش, ص2) از مشخصات اصلی گروههای بنیادگرا محسوب است. تندروی یا بهکارگیری خشونت و استخدام هر وسیلهی ممکن جهت ارعاب و ارهاب جهان و منطقه و نیل به بخشی از اهداف، یکی از مختصات و ویژگیهای بنیادگرایان بوده و هست. مطالعهی مبانی فکری همچنین رفتارهای گروههای بنیادگرایی چون طالبان، القاعده، داعش، بوکوحرام و.. این ویژگی را به کمال میرساند. در واقع عنصر افراطیت، از عرضها و عوارض بنیادگرایی گذشته و در ذات و جوهرهی بنیادگرایی نفوذ و رسوخ کرده است به گونهی که امروزه نمیتوان افراطیت را جدا از بنیادگرایی درنظر گرفت و ایدیولوژی بنیادگرایی بدون افراطیت، خالی از پوشش و لباس است.
تمامیت خواهی یا دین، نسخهی درمان برای کل جامعه و حوزههای آن از دیگر ویژگیها و عناصر بنیادگرایی است. (فراستخواه 1394ش, ص2) اصولا ایدهی بنیادگرایانه ریشه در رویکرد حداکثری و نظریهی جامعیت دین دارد. طبق این رویکرد، دین، همانند سوپر مارکیتی است که همه چیز اعم از قلمرو شخصی و خصوصی یا عمومی و جمعی، طبقهبندی شده و دستهبندی شده در آن آمادهی مصرف کردن است و ما فقط بایستی آنها را بگیریم و در احوالات شخصی و عمومی به مصرف برسانیم. حقیقتا بدون جامعیت دین و بدون رویکرد حداکثری نه خلافت اسلامی ممکن است و نه جمهوری اسلامی و نه دیگر مدلهای حکومتی که بنیادگرایان بدان قایلاند. البته هر کسی که ملتزم به رویکرد حداکثری و جامعیت دین باشد، لزوما بنیادگرا نیست گر چند هر بنیادگرایی قایل به جامعیت دین است چونکه ممکن است کسی ملتزم به جامعیت دین باشد ولی دیگر عناصر و دالهای بنیادگرایی را نداشته باشد در حالی که بنیادگرایی در گرو پذیرش کلیهی دالها و عناصر آن است.
مطلقگرایی و انحصارگرایی از دیگر عناصر فکری و ایدیولوژیکی بنیادگرایی به شمار میرود. (فراستخواه 1394ش, ص2) گروههای بنیادگرا معمولا ایدیولوژی و تفکر خود را یگانه ایدیولوژی سعادتبخش و منجی جهان و انسان از منجلاب و غوطهشدن در غرقابها میپندارند و برای دیگر تفکرات و تصورات حظ و بهرهی از خوبیها و سعادت قایل نیستند. این دسته ایدیولوژیها با تکثرگرایی و قایل شدن حقیقت و سعادت در دیگر ایدیولوژیها مشکل ذاتی و لاینحل دارند از اینرو همهی ایدیولوژیها را باطل محض و خود را حق خالص و ناب مینامد و دیگران را به پذیرش دعاوی خود و دست کشیدن از مدعیات آنها دعوت میکند و در صورت رد درخواست، به مقابله و مقاتله برمیخیزند.
ادغام و ترکیب دین و سیاست و شمولیت دین برای قلمرو سیاست از دیگر عناصر و مختصات گروههای بنیادگراست. اصولا به قول گفتمانیها دال مرکزی و هستهی ایدیولوژی بنیادگرایی را همین ترکیب و آمیختگی دین و سیاست میسازد. بنیادگرایان سنی و اصولگرایان شیعی همگی معتقداند نمیتوان و نباید امور زندگی را به دو دستهی شخصی و عمومی تقسیمبندی کرد تا حوزهی دین، منحصر به حوزهی شخصی و خصوصی شود و حوزهی عمومی به دوش عقل و تجارب بشری گذاشته شود بلکه دین همانند چتری است که همهی امور زندگی از جمله سیاست را دربر میگیرد در نتیجه دین، برای ادارهی جامعه و نهاد حکومتی، مدل و روشهای خاص خود را دارد که از آن به نهاد خلافت، امارت، حکومت اسلامی، دولت اسلامی، جمهوری اسلامی و.. یاد میشود.
بنیادگرایان معتقدند انسان، با عقل و نیروی ادراکی بشری قادر بر تنظیم سامان زندگی سیاسی و اجتماعی خویش نیست و مسایل اینجهانی و دنیوی را بایستی در پرتو وحی و نصوص دینی تنظیم و اداره کرد. (ملکیان 1394ش, ص2) زیربنای معرفتی این گزاره، ناقص و نارسا بودن عقل بشری است. برابر این گزاره، همانگونه که خود انسان، موجود ناقص و محتاج است، عقل او که وابسته به وجود اوست نیز، ناقص و محتاج است پس برای رسیدن به خیر و سعادت دنیوی و اینجهانی همانند خیر و فلاح آنجهانی، از نیرو منبع بالاتر از عقل که کامل، مصون از خطا و واقعبین است یعنی نصوص وحیانی بایستی استمداد جست. از اینجا است که در دید بنیادگرایان، عقل، یا اصلا ارزش معرفتی ندارد-چنانچه در دید بنیادگرایان رادیکال مبتنی بر اهل حدیث اینچنین است- و یا ارزش معرفتی آن پایین و نیازمند تکمیل است-چنانچه در دید بنیادگرایان معتدل مبتنی بر نص گرایی میانهرو این چنین است- در هر صورت عقل، ناقص و نارسا است.
محمدرضا دانش
>>> زمانی اخوانی نبود سلفی نبود وهابی نبود هیچ انتحاری نبود انفجاری نبود مردم کشی نبود مسلمانی، مسلمانی را قتل نمیکرد مردم ادمی وار به وظیفه و خدمت میرفتند
>>> همه چیز به سلطه گرایی می انجامد
دین و مذهب بهانه است.
کیوان
>>> بنیادگرایی دینی همچین تعریفی ندارد بلکه به نوع استنتاج و استخراج احکام دین در جواب به جهان امروزی مربوط است . چیزی که شما تعریف می کنید سکولاریسم است در ضمن آیا و قتی لیبرالیسم در حال ترویج سبک زندگی فردی بر مبنای ارزشهای خود از طریق آموزش و قوانین و فرهنگ سازی است دیگر میتوان از آزاد بودن در زندگی شخصی گفت در فرانسه بروید تا ببینید که یک مسلمان چقدر در زندگی شخصی آزاد است از دانمارک و سوئد نمی گویم این صورت بندی ها شاید سه دهه پیش جواب می داد امروز که حتی پرورش و آموزش کودکان در مدارس براساس ارزشها(ایدئولوژی) غربی لیبرال هست دیگر این حرفها خریدار ندارد اصلا غربیها ایدئولوژیک تر (بنیادگرا با تعریف شما)از هر کسی هستند به خاطر همین احمقانه رفتار می کنند
>>> فهم دین ، دیندار میسازد ترا
دین ناقص خوار میسازد ترا
عقل محدود است و
آن یکی عاقلتر و دیگر سفیح
قصه اصلی این است که ریشه همه به تمامیت خواهی می انجامد.
نژاد ژرمن برتر است
همه چیز برای امریکا
دنیا زیر چتر ناتو
هندوستان فقط دین هندو
افغانستان از اوغان است
و
>>> بنیادگرایی اسلامی و دینی باید از تمام جهان پاکسازی شود و اذهان بشر از این زهرمهلک و کشنده شتتشو شود. بنیادگرایی اسلامی را انگلیس پیرکفتار استعمار و امریکای متجاوز در جهان گسترش دادند که باید نابود و محو شود. چین، روسیه، هند، اندونیزی، مالزی، کشورهای آسیای میانه و شرق میانه باید تلاش کنند که افراطیت و بنیادگرایی ساخت انگلیس و امریکا را نابود کنند.
>>> این که بعضی حاکمیت اسلام را با آپارتاید اشتباه گرفتند مشکل از اسلام نیست. آن ها اسلام را پوششی برای سلطه جویی قرار دادند و در باطن هیچ دینی ندارند. مذهب واقعی این افراد قلدرمآبی است. یک روز ممکن است زیر پرچم لیبرالیسم باشند و یک روز دیگر زیر چتر دین.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است