تاریخ انتشار: ۱۲:۵۸ ۱۴۰۱/۴/۵ | کد خبر: 170666 | منبع: | پرینت |
ظرفیتِ خودپذیری به معنای پذیرش افراد متعلق به جناح و گروه خودی در صورت تخلف و خطا و حتی داشتن سوءِ سابقه و گذشتهی تاریک است. بر وفق این نگرش، هرگاه انسانهایی از اردوگاه خودی بیرون شوند و سالیان سال در تقابل با جناح خودی بجنگند و برزمند ولی با گذشت زمان و تجربه و مشاهده نشانهها، آثار و معالم حقیقت، چشم بصیرت و بینایی یابند چنانکه گوش شنوا و زبان گویا نیز، پیدا کنند آنگاه بهسوی آغوش و اردوگاه خودی برگردند و بخواهند در کنار خود و جریان خودی مابقی زمان و زندگی را سپری کنند، نباید با تمسک و توجه به پیشینه منفی و گذشتهی تاریک، از اردو گاه خودی طرد و اخراج شوند و نباید ناامیدشان کرد و زمینه را برای پیوست به بیگانه و دیگر تمهید نمود بلکه بایستی در و آغوش برای جناح خودی در هر شرایط باز و گشوده باشد و انسان خودی، هرگاه نیت و ارادهی بازگشت نمود، برایش مثوا و مسکن تدارک شود.
بستن در و آغوش بهروی خودی هنر مردان نیست بلکه فن نامردان و اشباح مردان است که اسم مرد به خود، یدک میکشد. بخشش، گذشت، تساهل و مدارا از اصول اخلاقی متعالی انسانی است که قبل از همه شامل افراد خودی خطاکار و خلافکار باید گردد. ورنه خود در گسترش مرزهای دیگر/بیگانه و تنگ کردن دامنه و دایرهی معادلات امنیتی و هویتی خود است. معادلهای که یکطرفش خودی و طرف دیگرش دیگر است و هر چه دایرهی یکطرف گستردهتر و یا سنگینتر شود، دامنه مقابل کوچکتر و یا سبکتر میگردد.
گشوده بودن باب رحمت، غفران و توبه در درگاه الاهی نیز، در راستای طرح امکان پیوست به جبهه خود و نرفتن به جناح مقابل است.
با عبرتگیری از این، بایستی درهای قلعهی آهنین خودی را گشوده به روی خودی گذاشت تا هر شب و روزی که درک حقیقت نمودند، برگردند. بهقول مالک اشتر: کوفی بچههای خلافکارش را ادب میکند نه اخراج!
پیوست زهیر و حر به اردوگاه حسینی و دعوت سالار شهیدان از لشگر اموی برای بازگشت حتی در بحبوحه جنگ و شهادت یاران معطوف به همین گشودگی و گستردگی دامنه و در درگاه و اردوگاه خودی است.
در زمانه ما شهیدمزاری از این وسعت فکری و فسحت نظری برخوردار بود که پیوست دولتیهای سابق در اردوگاه وحدت را مجاز کرد و از ظرفیت تخنیکی و مسلکی آنان کار گرفت. چیزی که برای برخی سنگین و گران بود حتی حزب را دوشقه و دوپاره کردند و امروز نیز، کاسه و کوزه را بر همین رویه شهیدمزاری میریزند. ولی از تنگای جامه تفکر خویش و وسعت دیدگاه او بیخبراند(عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم)
امروز که طالبان از پذیرش قوم خویش ولو دشمنان سابق بودند، استقبال میکنند، نشانگر نهادینگی همین روش در آنهاست. البته از قبل نیز چنین بودند همیش همدیگر را پذیرفتند ولی نفی خودی با اندک بهانه با صدها آیه و حدیث در بین ما رایج است. گویا خود ما چنان تروتمیز، پاک و پاکیزهایم به قول ضرب المثل للک پاک کده که هیچ لکهی ننگ در گذشته ما نیست. پرونده درخشان داریم و سابقه نیک!! این، خطرناکترین فکر مکنون در ماست. لذا، بهنظر میرسد این سنت و رویه را در میان خویش نهادینه سازیم و افراد خودی را با هر بهانه طرد و اخراج نکنیم تا ناگزیر به اردوگاه دیگران نپیوندند. مهدی مجاهد نیز چنین است برخی با استدلال به سابقه ت بودنش حکم رهایی و ترک و طرد او را از اردوگاه خودی صادر میکنند و او را شایسته حمایت و پشتیبانی نمیدانند در حالیکه در چشمانداز ت جرم او تعلق به همین اردوگاه اتنیکی اوست. پس بایستی هوشیار بود و نباید گذاشت بهانههای واهی موجبات گسست، انقطاع و انفصال تعدادی از خودیها را تدارک کند.
محمدرضا دانش
>>> یاد تان است؟
ژمانی که در پاکستان گروپ هفتگانه مجاهدین تاسیس شد. کشور ایران دعوی کرد که در ایران گروه هشتگانه مجاهدین هزاره وجود دارد.
کدام مجاهدین هزاره؟
هزاره ها که در طول زندگی شان در افغانستان ،مشهور ترین شخص شان کاتب هزاره بود،بعد از انقلاب ثور یک هزاره صدر اعظم مقرر میشود، آیا بر علیه او جهاد میکنند؟
معلومدار نی.
از طرف دیگر در افغانستان قوای شوروی بود،آیا کشور ایران جرأت داشت که در همسایگی شوروی قرار دارد و هزاره ها را مسلح کند که برضد قوای شوروی در افغانستان بجنگند؟
معلومدار نی.
جرات ایران در مقابل شوروی از پیمان های گلستان و ترکمن چای شان معلوم است که نیم خاک ایران را به روس ها واگراز شده بودند.
با خروج قوای شوروی از افغانستان،گروپ های هفتگانه در پاکستان اتحاد کردند و دولت انتقالی تشکیل کردند.
ایران نیز بخاطری که پس نماند،چند هزاره را بنام گروپ های جهادی نام داده به سرکردگی یک نفر بنام علی،که تخلص او را مزاری نام نهاد تا او را شامل اتحاد دوستم و احمد شاه مسعود که در شمال بودند،بفرستد تا با آنها یکجا شود و دعوی حق و قدرت در میان مجاهدین کند.
حالا که طالبان آمدند باز دولت ایران یک نفر را مولوی مهدی نام کرده و او را طالب قلمداد میکند تا دعوی حق و قدرت در دولت طالبان کند.
مه خو تا حالا یک هزاره را که هم سنی باشد و هم مولوی و هم طالب،ندیده بودم. اگر شما خبر داشتید،بفرمایید و بگویید.
اگر همین حالا در افغانستان حکومت هندویی بیاید،دولت ایران یک هزاره را جلندر سنگ کربلایی نام نهاده به افغانستان برای شمولیت در قدرت خواهد فرستاد و خواهد گفت که جلندر سنگ کربلایی سالها در بامیان در پیش بت های بامیان،بخاطر پیروزی دین بودایی در افغانستان دعا میکرد و بابه نانک بامیان بود.
>>> مرز خودی و غیر خودی چیست؟؟؟
دین؟
مذهب؟
قوم؟
ملیت؟
حزب سیاسی؟
کشور؟
قاره ؟
کره زمین؟
>>> بلی برادر همی تبارگرایی باعث وضعیت ماست
>>> مگرجنگ فعلی ماقومی نیست؟
پشتونی ندیدم که در مخالفت باطالب حرفی به زبان اردو غیرپشتونی ندیدم که درتایید ازطلب زبانش را شور بدهد. هموتونیست؟
عاقل
>>> طالب جز پشتون و آنهم گونه غلزوی آن باقی ملت را قبول ندارد.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است