آیا مخالفان طالب واجب القتل‌اند؟
فتواهای اشخاص بی‌حیا و خدانترسی مانند ملا مجیب در یک دهه گذشته سبب بر زمین ریختن خون هزاران شهروند بی‌گناه این کشور بود که به گسترش جنایت‌های طالبان کمک کرد 
تاریخ انتشار:   ۰۹:۳۵    ۱۴۰۱/۴/۱۱ کد خبر: 170712 منبع: پرینت

نگاهی از منظر کارنامه امام ابوحنیفه،
آن ملای کم‌سواد و چاپلوس هراتی که به عربده‌کشی و عوام‌فریبی شهره شهر است با کمال وقاحت فتوای قتل کسانی را صادر کرد که در برابر طالبان به مخالفت بر می‌خیزند. او چاپلوسی را به جایی رسانید که ذبیح الله مجاهد هم شگفت‌زده شد و از به عهده گرفتن مسوولیت چنان سخنان جنایتکارانه‌ای بر خود لرزید و رهبرانش را از آن تبرئه کرد. فتواهای اشخاص بی‌حیا و خدانترسی مانند ملا مجیب در یک دهه گذشته سبب بر زمین ریختن خون هزاران سرباز دولت، هزاران کارمند ملکی و فعال مدنی، و هزاران شهروند بی‌گناه این کشور بود که به گسترش جنایت‌های طالبان کمک کرد و آنان هیچ گاه از نفرین اعمال شنیع خود رهایی نخواهند داشت نه در این دنیا و نه در آن دنیا.

اگر چه چنین متملقان پوپولیستی ارزش این را ندارند که در باره شان سخنی گفته شود و اکثریت جامعه، به شمول علمای کلان و محترم کشور، آنان را به خوبی می‌شناسند، اما چون سخنان او در سیاق فتوایی شرعی مطرح شده است و ممکن است برخی از مردم کم‌دانش فریب آن را بخورند، و نیز از این حیث که این سخنان به طالبان اجازه خواهد داد تا سفاکی‌های شان را بی‌پرواتر از گذشته به پیش ببرند، لازم است بر این موضوع روشنی انداخته شود، زیرا صدور فتوای قتل در حق کسانی که با نظام حاکم مخالفت کنند تنها چاپلوسی‌ای ساده نیست، بلکه شریک شدن در قتل‌های ناروا و جنایت‌های ضد بشری است، و جرم چنین کسانی کم‌تر از مباشران آن سفاکی‌ها نیست. سکوت در برابر چنین یاوه گویی‌ها از گناهان کبیره است، و اگر اهل قلم به نقد و ردّ آن نپردازند در این گناه شریک خواهند بود.

در مورد فلسفه جهاد و امکان دست بردن به سلاح در اسلام، از قدیم بحث‌های گسترده‌ای وجود داشته و تا امروز دوام دارد، و حتی از زمانه‌های بسیار دور، در میان فقها این بحث پیش آمد که جنگ به عنوان عملی تبهکارانه و موجب ویرانی چرا از سوی شریعت مجوّز گرفته است. برای توجیه این موضوع و یافتن فلسفه آن دیدگاه‌های مختلفی به میان آمد و معقول‌ترین نظری که داده شد دیدگاه امام ابوحنیفه بود که فلسفه تجویز جنگ از نظر شرعی را ظلم می‌دانست نه کفر. از نظر وی، کافر بودن کسی نمی‌تواند سبب تجویز جنگ با او باشد، اما ظالم بودن او حتما سبب چنین تجویزی است.

قاضی ابوبکر جصاص، فقیه و مفسر برجسته مذهب حنفی در این باره گفته است: "و روش وی در نبرد با ستمگران و حاکمان بیدادگر مشهور است، و از این رو اوزاعی (از بزرگان اهل حدیث) گفته است ابوحنیفه را تحمل کردیم تا آن‌که فتوای شمشیر را صادر کرد." (احکام القرآن، ج 1، ص 81) امام ابوحنیفه این دیدگاه را در شرایطی مطرح کرد که تجربه خلافت‌های اموی و عباسی را دیده بود. آن دستگاه‌های خلافت مرتکب ظلم و جنایت می‌شدند و به سرکوب مردم می‌پرداختند، در حالی که رهبران شان امیر المومنین خوانده می‌شدند و در آن زمان رهبری بلامنازع جهان اسلام را به عهده داشتند. ستم خلفا و کارگزاران شان سبب می‌شد که مردم به ستوه آمده و دست به قیام بزنند. از مشهورترین قیام‌هایی که در برابر حاکمان آن زمان صورت گرفت قیام زید بن علی، از خاندان علوی، در سال 122 هجری قمری بود، کسی که مذهب زیدیه به او می‌رسد و امام ابوحنیفه به صورت آشکار از او حمایت کرد و قیامش را در برابر خلافت اموی شبیه جهاد پیامبر در جنگ بدر دانست. او که خود در آن زمان به علت بیماری نتوانست در جنگ مسلحانه سهم بگیرد، مبلغ ده هزار درهم از مال شخصی خود برای تجهیزات جنگی به زید فرستاد. اموی‌ها سرانجام در برابر قیام‌های مختلف، که مهم‌ترین آن قیام مردم خراسان به رهبری ابو مسلم خراسانی بود از پا در آمدند و امپراطوری قدرتمند آنان که از اسپانیا تا هند و آسیای میانه گسترده بود در هم شکست.

خلفای عباسی با وعده برداشتن ستم‌ها از مردم روی کار آمدند، اما مدت زیادی نگذشت که آنان نیز دست به سرکوب مخالفان خود زدند، از جمله ابو مسلم و شماری دیگر را به قتل رسانیدند، و این بار مخالفت‌ها مجددا آغاز یافت و قیام‌های دوباره به میان آمد. یکی از کسانی که دست به قیام زد محمد بن عبد الله معروف به نفس زکیه از خاندان هاشمی بود که در سال 146 هجری قمری رخ داد. این بار نیز امام ابو حنیفه از این قیام حمایت کرد، و مردم را به شرکت در جنگ در برابر خلافت عباسی فتوا داد و گفت که همراهی با او برابر با هفتاد حج نفل است. (الکردری، ج 1، ص 71) امام ابوحنیفه در اثر این موضع‌گیری دلیرانه در برابر ستم حکم‌رانان، چندین بار در زندگی دستگیر و شکنجه شد و چندین سال در تبعید و فرار بسر برد و سرانجام جانش را از دست داد، و این یکی از عواملی که او را به فقیهی کم‌نظیر در تاریخ اسلام تبدیل کرد.

بنا بر این، از نظر امام ابو حنیفه، کفر و بی‌اعتقادی نیست که جنگ و قیام مسلحانه را مشروعیت می‌بخشد، بلکه ظلم و ستمی است که به نام خلافت اسلامی و از آدرس کسی به نام امیر المومنین روا داشته می‌شود و همین به مردم حق می‌دهد تا در برابرش به پا خیزند و به سقوط آن کمر ببندند، هرچند ادعای اسلامیت داشته باشد. این موضعگیری امام ابو حنیفه پایه عقلی و شرعی دارد و از نظر اخلاقی نیز کاملا درست و پسندیده است.

در مورد طالبان همه مردم می‌دانند که آنان با زور جنگ و کشتار و با حمایت قاطع استخبارات پاکستان بر افغانستان مسلط گردیدند و برخورد شان با مردم مبتنی بر ستم و سرکوب است، به اضافه تبعیض قومی، زبانی، و مذهبی، و نیز به علاوه به خطر انداختن منافع ملی، حیف و میل اموال عامه و فروش آن‌ها در بازارهای پاکستانی، قاچاق تجهیزات نظامی به ایران، چور و چپاول معادن، محروم ساختن زنان از حق آموزش، سرکوب آزادی بیان و... که مجموع این مفاسد نه در خلافت اموی وجود داشت و نه در خلافت عباسی.

گروهی شورشی که با زور بر مردم مسلط می‌شود و آنان را با شلاق و شکنجه زیر سیطره خود نگه می‌دارد از پایه و اساس فاقد مشروعیت است و مخالفت با آن هیچ مانع شرعی ندارد. عمل‌کرد این گروه در پنجشیر، اندراب، قندهار، تخار، بلخاب و دیگر مناطق و قساوتی که در قلع و قمع مردم به خرج می‌دهند، از آنان مصداق تمام‌عیار سلطان جائر می‌سازد که مخالفت با آن، در احادیث منسوب به پیامبر اسلام، بالاترین فضیلت شرعی را دارد، و کسی که در این راه کشته شود به مقام سیدالشهدا نایل گردیده و هم‌ردیف حمزه بن عبد المطلب قرار می‌گیرد. (این حدیث را حاکم نیشابوری در مستدرک نقل کرده و ناصرالدین آلبانی صحیح دانسته است.) این‌که چگونه باید به مقابله این گروه برخاست بستگی به شرایط، تشخیص و انتخاب خود شهروندان دارد، چه به شکل گفتاری و نوشتاری، چه با سرود و آهنگ حماسی، چه با روشن‌گری فکری و فرهنگی، چه با شبکه‌سازی و فعالیت مدنی، و چه حتی با قیام مسلحانه.

بدون شک، نه من طرفدار جنگ و خشونتم و نه هیچ انسان دیگری که دلش به حال این سرزمین جفا کشیده می‌سوزد، و همه می‌دانیم که جنگ به تنهایی راه حل نیست، و آرزو می‌کنیم که دیگر شاهد هیچ فیر مرمی و شنیدن هیچ صدای انفجاری نباشیم، اما اگر همه راه‌های رسیدن مردم به حقوق شان مسدود شود و جز جنگ مسلحانه چاره‌ای نماند، نه تنها از نظر شرعی جواز دارد، بلکه برای رهایی کشور از چنگ این گروه و آزاد کردن مردم از سلطه‌ای استبدادی و سرکوب‌گر، این کار به فریضه‌ای شرعی ارتقا می‌یابد. تنها راه جلوگیری از ادامه جنگ و خشونت تسلیم شدن طالبان به خواست مردم و واگذاری امور به اداره‌ای بی‌طرف است که مورد قبول اکثریت ملت قرار بگیرد. در این صورت، طالبان هم می‌توانند بخشی از ساختار باشند.

محمد محق


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
ملای هراتی
طالبان
نظرات بینندگان:

>>>   محمود منجم زاده
ملا انصاری که گفته میشود در نشست جرگه مولویها چنین می گوید
انصاری: هرکس که درمقابل طالبان سربلند می‌کند، سرش زده شود، او برای خوش خدمتی به طالبان و جایگاهی دراداره امارت دست به هرکاری می زند او درهرات نیزملای جنجالی بوده و مردم هرات او را چهره سلفی می دانند که فقط برای منافع عربستان سعودی تبلغ می کند . انصاری در این نشست از علمای افغانستان خواسته است تا در برابر کسانی که در مقابل نظام اسلامی قدعلم می‌کنند، باید فتوا صادر کنند. اما پس تیر اندازی ا«جبهه ملی آزادگان» که مخالف طالبان است در بیانیه‌ای کوتاه گفته که نیروهای ویژه این جبهه «به هدف از بین بردن» طالبان به آن‌ها حمله کرده‌اند. جزئیات بیشتری اما در مورد این حمله احتمالی منتشر نشده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آریانانیوز: کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان با نشر اعلامیه‌ای گفته که طالبان در ولسوالی بلخاب ولایت سرپل تعداد زیادی از افراد ملکی را تیرباران کرده و خانه‌های آنها را نیز به آتش کشیده‌اند...
کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان پس از یک هفته از آغاز جنگ در ولسوالی بلخاب ولایت سرپل به ادعای تلفات افراد ملکی در این ولسوالی، واکنش نشان داده است.
این کمیسیون با نشر اعلامیه‌ای گفته که طالبان در ولسوالی بلخاب ولایت سرپل تعداد زیادی از افراد ملکی را تیرباران کرده و خانه‌های افراد ملکی را نیز به آتش کشیده‌اند.
این کمیسیون افزوده که طالبان اسیران و افرادی را که به این گروه تسلیم شده، به قتل رسانده، بر اماکن غیرنظامی حمله، خطوط تلیفون را قطع، راه‌های مواصلاتی را مسدود و مردم را به کوه‌ها آواره کرده‌اند.
ـــــــــــــــــــــــــــــ

>>>   Sayed Ashraf Sadat
ظاهرا حرف و حدیث های نوی پیرامون سیاست افغانستان و منطقه در حال شکل گیری است!
پوتین در تاجیکستان رایزنی دارد، طالبان مجمع علما را در کابل برگزار می کنند، رئیس جمهور ایران با رئیس ارتش پاکستان دیدار می کند، رهبری وزارت خارجه طالبان با تیمی از پالیسی سازان امریکا می نشیند و گفته های وجود دارد که خلیل زاد در پاکستان در حال چانه زنی با رهبران آن کشور است.
جبهه سازی ها هم که بورس بازار افغانستان است.
مچم چی خواهیم شد و کجا خواهیم رفت؟

>>>   مولوی عبدالقاهر بلخی(بغلانی اندرابی) در دومین روز نشست علمای دینی در خیمۀ لویه جرگه:
«با "فدایی و موتر بمب" تسخیر جغرافیه شده است، اما تسخیر دل ها به هیچ وجه ممکن نیست.»

>>>   Ali Yaqubi
طالبانِ ما مردم غیرپشتون، می‌توانند به راحتی و با یک جمله‌ی قصار، دل ما را به دست آورند و آب دهان‌مان را سرازیر کنند.
می‌گویند این هم از جملات امروز همین ایشان است:
"جوانان در یک مصیبت دیگر غرق هستند، که شهوت شان غلبه می‌کند؛ چون شما می‌فهمید که چه مصیبت است! زنگ می‌آید که بگو چه چاره‌کنیم؟ راه آسان‌اش همین است که اینه با کافر رزمیدن و زن‌اش را کنیز گرفتن! اینه راه آسان‌اش است؛ راه آسانی که از این غم خلاص شوی!

>>>   این سال بلاخیز، چه پر زلزله طی شد
طوفان حمل بند نشد، بهمن و دی شد
هر لقمه که بلعیده شد از سمت چپ و راست
در کاسۀ این ملت حرمان‌زده قی شد
تا خوشۀ گندم به کلاهی بنشیند
بسیار سر از پیر و جوان بر سر نی شد
تا بوتۀ خشخاشِ جنوبی بشود سبز
صد تاک شمالی همگی بی رد و پی شد
رودی که به بلخاب روان شد همه خون بود
رودی که سرازیر اتک شد همه می شد
چندی است که شاهان همگی شاه شجاع اند
این قوم، ملالَی نشد امروز و تَنَی شد
از مزرع خشخاش که ما خیر ندیدیم
حقابۀ هلمند ولی گندم ری شد.
مشهد، ۹ تیر ۱۴۰۱ محمد کاظم کاظمی

>>>   غل بابای فراری هم واجب القتل است یا پشتون بودنش باعث‌نجاتش میشود؟

>>>   منوچهر دهگان
یا ملالی میوند جعلی است یا طالبان واقعیت ندارند!
در تاریخ های سلسله پته خزانه آورده اند که دختری بنام ملالی در سن ۱۹ سالگی “جنگجویان افغان را در طول نبرد میوند بسیج و گردآوری کرد. او در کنار محمد ایوب خان مبارزه کرد و مسئول پیروزی افغانستان در نبرد میوند در ۲۷ جولای ۱۸۸۰، در طول جنگ دوم افغان و انگلیس بود.”
عجیب نیست که مردان قندهاری در سده ۱۹ زیر فرماندهی یک دختر جوان بسیج شوند و از او فرمان میبرند اما نواسه هایشان در سده ۲۲ مکتب رفتن و کار کردن دختران و زنان را بیرون از خانه اجازه نمیدهند.
یکی از این دو مورد باید دروغ باشند.

>>>   مجیب الرحمن رو سیاه ترین ، افراطی ترین و خطرناک ترین مولوی است ، که هرات در صد سال گذشته در خود دیده است ، فردیکه نوجوانان هرات را تشویق میکند به خانم های که موی شان دیده میشود حمله کنند به تشخیص خوداش کرچه شراب نوشید و یا دزدی کرد در مقابل ( آرانگاه خواجه عبدالله انصاری ) که با افتخار ترین شخصیت های عرفانی هرات می باشد ، شلاق بزند و یا دست قطع کند . این فرد حاضر است مزیر امر به معروف و نهی از منکر طالبان شود ، تا بتواند مردم هرات را بیشتر شکنجه دهدو آرامی نسبی مردم هرات به خصوص بانوان را روی دست بگیرد . گفته شده نوجوانان زری درس او گاهی به مکم داغش می روند و این مولوی تمام امکانات خود رااز پادشاه عربستان سعودی که منعکس کننده وهابیت است می پردازد او هر از گاهی برای پول جمع آوردن کردن به کشورهای عربی که با وهابیت نزدی هستند می رود و از آنها برنامه می گیرد . فرهنگیان ، دانشگاهیان ، خوانان ، بانوان حقوق زنان همه با هم جلو این مولوی خطرناک را بگیرد و به او مجل ندهد توانمند شود ، که بعدا جلوگیر او بسیار مشکل خواهد شد .طوریکا والی نرسو هرات از او وحشت دارد و دیگران نیز سکوت می کنند این ادم از کامران علزوی خطرناک تر است لطفا به نجات شهروندان هرات برسید .
رازق از باغ دشت هرات

>>>   ملا مجیب اول باید یک امتحان بدهد که آیا ملا شده یا نیمچه ملا است.

>>>   ذیشه واساس دشمنی ملا بازن درچیست؟ درکشورهای غربی وقتی مشکل اجتماعی بروز مینماید محققین بدنبال ریشه آن جستجو میکنند حالا باید درینجا هم منشا وعوامل دشمنی ملا بازن دریفته شود

>>>   ملا مجیب الرحمن وهابی یهودی محصول کارخانه افراطی آل سعود است این ملای حرام زاده از پدر آق شمشیر بر فرق زنان مظلوم میزند و بضد مادر، خواهر، زن و دختر خود کمر بسته است اول باید بستگان این ملای افراطی جواب این جنایتکار را بدهند و او را از خانه بیرون کنند. زنش باید از وی طلاق بگیرد، مادر اش شیرش را بر وی حرام کند. دخترش آزادی خود را بزور بگیرد. این ملای سلفی باید از طرف تمام مردم جهان، افغانستان و بشریت ترد شود و...

>>>   برادرم من ازت عذر میخواهم؛
و خدا هم شاید ازت عذر بخواهد که در خلقتش نسبت به زن اشتباه بزرگی را مرتکب شده است. اشتباه خدا برای خلق نمودن زن با سیمای ظریف؟ گیسوی بلند، وجود نحیف، روحیه لطیف و ...را بدون اخذ اجازه از مجیب الرحمان ها آفریده است. او خدای که نمیدانست زن را مادرت، خواهرت، دخترت و همسرت خلق نماید و او خدای که نمیدانست موجودی را واسطه ای بین خودش و مجیب الرحمان ها قرار دهد که اگر این واسطه نبود حال شما نبودید! او خدای که هیچ ندانست که کشور مثل افغانستان و قرائین افغانستان نیاز به زن ندارد و بر اثر بچه بازی ها شاید نر را نر تولد نماید و زن موجود خاک برسر اضافی و بار گران بر دوش مجیب الرحمان هاست.
من هم به این نتیجه می رسم که از برادران نر خود نه آنهای مرد هستند عذر بخواهم که خدا برای آفریدن من و امثال من در افغانستان اشتباه بزرگی را مرتکب شده و حتی اکسیژن را تا دو سه سال دیگر برای تنفس نمودن به صورت کپسول وار از نر ها باید خرید برای زنده ماندن آن را بر گردن ها خود آویخت و تنفس کرد و سخت احساس اضافی بودن به من دست میدهد...چنین افکار که زن ستیزانه بر جامعه معلول قد بر می افشاند متحییر کننده بوده جهان خلقت را به تعجب وا میدارد و من منحیث زن افغانستان در برابر زنان دنیایی خاکی ام احساس سر افگنده گی میکنم که چرا منحیث یک زن به دنیا آمدم و تا کنون این هوا را بی ننگانه که صاحبان دین من اجازه تنفس آنرا نداده دزدانه تنفس میکنم و زنده مانده ام!
ای کاش نر بودم تا هیچ حرکتی غیر انسانی و ناشایست بر من جرم و گناه پنداشته نمیشد و ای کاش نر بودم تا دنیا را از آدرس دین و مذهب به کام میکشیدم و کسی نمی گفت بالای چشمت ابروست!! ای کاش نر بودم تا جهان را بر برتریت خودم وادار میکردم که این خود شفتگی مرا به رسمیت بشناسد و ای کاش نر بودم که هوس هایم عبادت، خیانت هایم مرهمت، ستم هایم عدالت، شماتت هایم جسارت، بی ننگی هایم غیرت، بزدلی هایم شجاعت و ...به اثبات می رسید و به به و چه چه های اطرافم را همانند بلبل های خوش آواز در شاخساران درختان باغ جهالت به گوشم میشنویدم و مسرور میگشتم.
اما چه کنم؟ چه کنم که زن هستم و کسی هستم که هر قدر کناره گری میکنم عاجزه نام می شوم هر قدر گذشت میکنم سیاسر نام می شوم و هر قدر خود گذری و فداکاری میکنم بر شیر پستان من توهین می شود و هر قدر وفا داری میکنم فاحشه نام می شوم!!! گیج می شوم و دنیا دور سرم میچرخد و به این نتیجه می رسم که ای برادرم عذر میخواهم که خلق شدم و به دنیا آمدم...
سارا "رضایی"

>>>   همین ... افغانستان را خراب کردن .... ما یک اتا ترک میخواهیم
مرادی

>>>   دشمن در آغوش تان . مجیب الرحمن
اجنت سلفی ها و از گروه طالبان است.
لا لا کریم

>>>   مجیب الرحمن خود را فرعون زمان و همه کاره هرات باستان بخصوص گازرگاه میداند تعدادی جوانان احساساتی را تربیه کرده تا دستور بر دار این شیخ ....مداری طرفدار نظر طالبانی باشد این شیخ خود خواه خود پرست از خود حکومت می چلاند هرچه که دلش خواست انرا بالای مردم منطقه عملی میکند کسی نیست که جلو این ملای ظالم خود خواه را بگیرد.

>>>   Shoja Mohseni
مجيب الرحمن انصاري، همان مولوي است كه با پول عربستان و براي عربستان، جوانان حوزه جنوب غرب را در صفوف داعش به جنگ سوريه و عراق مي فرستاد و شايد هنوز مي فرستد. گفتار و رفتار او نشان داده كه وي تهديدي براي امنيت ملي ماست. اگر دولت، داعش را تهديدي براي امنيت ملي كشور مي داند انصاري را نيز بايد در فهرست همين تهديد ها اضافه كند. استانداردها در اين كشور، دوگانه است،دولت از پذيزش مسئووليت مهار و دادگاهي كردن اين تهديد هاي ملي، استعفا داده، اينگونه افراد هيچ گاه بازداشت و محاكمه نمي شوند و تنها برخورد مردمي فيس بوكي با آنها مي شود كه متاسفانه پيامد برخوردهاي فيس بوكي، بالا رفتن سطح نفرت و تعصب است.

>>>   خدایا هرات و هراتی را از شر این مولوی های خود فروش حفظ کن

>>>   مولوی مجیب قیافه عربی به خود داده فقط یک کم استایل جایش تبدیل شده مثلا جای چلتار لنگی زده و آنهم جایش برعکس شده یعنی چادر عربی رفته بالای چلتار یا لنگی و نشان می دهد که از اعراب آموخته
و بیشتر از دیگران می داند
غافل از آنکه عرب های سوسمار خور دین از آنجهت بر آنها نازل شد که اجهل الجاهلین دهر بودند
اگر آدم انسان باشد و وحشی گری نکند و در راه انسانیت روان باشد نیاز به تنبیه دین نیست

>>>   همی ملای شاگرد عربستان را بگویید که اول برو از جای که درس خواندی شروع کو
باز بیا هرات باستان

>>>   مجیب الرحمن با فریب دادن اشخاص دور و بر خود حکومت موازی تشکیل داده است که نظام سلفی و وهابیت پشتیبان مالی و فکری آنست و این قابل
منع و مجازات قانونی است
نایبی

>>>   ملا مجیب کور خوانده و دین نفهمیده و عمر بر باد داده و خدا شرش را از سر مسلمانان کم کند.

>>>   مولوی انصاری با تفکرات وهابی گری از عربستان برای ایجاد اختلاف و اشوب در کشور ما مأموریت دارد. او همان چیزی را می خواهدا که محمد بن عبدالوهاب موسس فرقه وهابیت در بابر مسلمانان انجام داد. محمد بن عبدالوهاب دشمن همه مسلمانان بود و از آغاز به قتل عام اهل سنت پرداخت. او مذاهب اربعه اهل سنت را گمراه دانسته و همه مسلمانان به شرک متهم نمود و سپس آنان قتل عام کرد. امروز این مولوی بی نام نشان که حتی ممکن است افغانستانی هم نباشد، همان روش محمد بن عبدالوهاب را در پیش گفته است. او نه تنها دشمن شیعه بلکه دشمن اهل سنت افغانستان نیز است. او تحت پوشش نام اهل سنت خود را در جامعه شریف هرات جا زده و می خواهد ریشه اهل سنت و شیعه را از ریشه بخشکاند. امروز همانگونه که داعش باعث بدنامی اهل سنت در جهان شده است این مولوی نیز باعث ایجاد تنفر در جامعه جهانی نسبت به اهل سنت می شود. در حالی که نه داعش اهل سنت است و نه این مولوی بلکه همه آنان دشمنان اهل سنت می باشند و با این روش می خواهد اهل سنت را بدنام کنند.

>>>   امروز همه دنیای کفر والحاد به فرمان صهیونیزم بین الملل سعی در تفرقه ووحدت مسلمانان جهان دارند وهدفشان نابودکردن چه سنی وچه شیعه است.وهابی های صهیونیست عربستان وامارات بوسیله نوکران وعوامل خود دستورات بادار خود یعنی رژیم اشغالگر قدس شریف(اسرائیل خبیث) را اجرا میکنند.امریکا واروپاییان همه نوکر سر سپرده اسرائیل هستند.امروز تمام کشورهای اسلامی از فلسطین بگیر تا لیبیا واز مصر بگیر تا ایران همه تحت فشار وتوطئه های امریکا وکشورهای غربی بعنوان متحد امریکا ومزدوران گاو شیرده یعنی عربستان وامارات اهداف اسرائیل را دنبال میکنند.آیا لیبی شیعه است؟ ایا فلسطین پاره تن اسلام شیعه است؟ ایا مسلمانان روهنگیا در میانمار که با دستور رژیم غاصب اسراییل وبادست بوداییان متعصب به خاک وخون کشیده شدند ومیشوند وبه ناموس انها تجاوز شد واواره شده اند سندی بر این جنایات نیست؟؟؟ببینید این جنایتکاران درانجا چکار میکنند ؟یمن راببینید روزانه چقدر کودک وزن براثر بی غذایی ونبود امکانات صحی تلف میشوند.این ملای خائن چرا دشمن اصلی رانمیشناسد وبر شیعه میتازد.من اهل سنت هستم واقرار میکنم با برادران شیعه هیچ مشکلی ندارم وامروز صهیونیزم دارد بین این دوبرادر تفرقه می اندازد تا امریکا بیشتر کشور ما را اشغال کند .چرا از صهیونیزم وظلمی که به ملت زجر دیده وشبیخون زده فلسطین واشغال قدس شریف حرفی نمیزند.امروز هرکس در بین اهل سنت واهل تشیع اختلاف بیندازد نوکر سرسپرده صهیونیست است ؛نوکر امریکای جنایتکار ونوکر وهابی های خبیث است.بهوش باشی این خبیث ها نیخواهند وطن ما را تجزیه کنند گول دشمن ونوکران احمق ونادان را نخورید.برادران عزیز شیعه هزاره سخت کوش ترین و وطنپرست ترین وپاکترین انسانهای روی زمین هستند مبادا خدای ناکرده شما شیعیان هم با گپهای این مزدوران وهابی جبهه گیری کنید.ان شاءالله با وحدت وهمدلی قومیتها ومذاهب شریف اهل سنت واهل تشیع وهمینطور مذهب اسماعیلیه وروشن ساختن مردمان این توطئه صهیونیستها ونوکرانشان را نقش بر اب سازیم//
داکتر عبدالرب اچک زی

>>>   ابن‌ملا یاوه گوه را سازمانهای جاسوسی بیگانه بزرگ ساخته اند تا جایگزینی برای نوکر های فرسوده و کاهل خویش پیدا کنند. مردم ما سردرگم گشته اند، گوسفندوار دنبال چنین آدم های مجهول الهویه می روند و زمانیکه کار به استخوان شان رسید فریاد شان بلند می شود .
شمس تمنا

>>>   این ملا تا حال سخن زدن را درست بلد نیست ،با صدای دلحراش وبد آهنگ بجز حرف های پوچ وبی معنی هیچ چیزی دیگری درخود ندارد، ازینکه اینگونه بلند وناموزون صحبت میکند دلیلش شاید این باشد که چیزی درستی برای گفتن ندارد بنا مانند موزیک های محافل عتروسی کوشش میکند کیفیت بد گفته هایش را زیر سایه بلند ونادرست حرف زدن پنهان سازد
اگر چیزی معقولی برای گفتن دارد چراآرام شمرده عام فهم وآهسته وشیرین صحبت نمیکند
به فکر این ملاهای کدن باید مسلمان همیشه خشن باشد
ر

>>>   مولوی صاحب برو به عربستان خصوصا جده که همه جا را کفر فرا گرفته است ، کنسرت های رقاصه های برهنه امریکایی ، دست دادن و گاهی دست بوسیدن پادشاه عربستان دست خانم های بی حجاب وبیگانه ، برو به عربستان ، که مردم و زن بیگانه می توانند یک اطاق بگیرند. آنجا مهم ترس که امر به معرف و نهی از منکر کنی عربستان در خطر کافر شدن مردم است فورا خود و شاگردانت را به عربستان ببر از از سر مردم هرات بردار

>>>   ملا انصاري شما را فريب ميدهد با استفاده از اين ابزار ميخواهد شما را جلب وجذب كند چرا نميفاميد .

>>>   لطفا مجیب الرحمن را کلانتر از ان چیزی که هست نسازید ، او نیز مانند صده ها مولوی دیگر در گوشه و کنار هرات پیش نماز مسجد است .او نام انصاری بالای خود گذاشته که در حقیقت توهین به خواجه بزرگ و افتخار مردم هرات خواجه عبدالله انصاری است او اصلا با نام خواجه عبدالله انصاری هیچ نسبتی ندارد . او فقط یک مولوی یالبانی است ، با پول کشورهای عربی برای طالبان و داعش تبلیغ می کند و وظیفه دارد یکی از هرات شهر های با تاریخ و فرهنگ غنی را به مرکز افراطگرایی و اماده ساختن به رژیم طالبان دارد . این مولوی به علت چیغ کشیدن و فریاد زدن هر سال دو بار برای جراحی گلو خود به خارج میرود . گفته میشود شاکردان این مولوی گاهی سازمان یافته به کمک طالبان و گاهی هم به داعش به فروس می رسد . برای عدم پیشروی او باید ریشه اش را خشکاند تا از این بیشتر رشد نکند ، در غیر ان مشکل بزرگی به مردم هرات خصوصا بانوان ، شعرا و فرهنگیان و جامعه مدنی خواهد رسید . همین مولوی که داد و فریاد می کشد دختران ۹ ساله را به ازدواج مردان در می آورد و می گوید حدیث است . امنیت ملی از حالا باید بقکر کنترول این مولوی باشد وگر نه بعدا چنان اژدهاری خواهدشد که همه را خواهد خورد به خضوض سازمان امنیت ملی و شورایی ولایتی هرات را ولی هرات که با خواب رفته به فکر جمع اوردی دول های می باشد ، که در جند سال گذشته جمع نموده است .

>>>   شما یک دختر ۸ یا ۹ ساله را نزد همین مولوی که نام انصاری روی خود گذاشت است برای نکاح ببرید با یک مرد ۲۰ تا ۴۰ ساله این مولوی خدا ناشناس عقد آنها را می بندید. او کدوکان را به عقد مردان در می آورد بدون انکه چوچک ترین دغه دغه ی به خود راه دهد .
زملی از دورازه قندهار

>>>   مجیب الرحمن مزدور سعودی، داعش، طالب و اربانان آنهاست. به زور دالر و کلدار و پویلهای نفت آنها به جنگ مردم هرات برخاسته است و اخلاق را بهانه کرده است. مردم هرات میدانند که خود این ملای وهابی غرق فساد ذهنی و بیماری روانی است. اگر زمینه برایش آماده شود سلاخ داعش میشود زیرا از آزار و شکنجه و توهین به دیگران لذت میبرد. خدا و پیغمبر را وسیله ساخته است همان کاری که داعش و طالب و افراطیون میکنند. بیشترین تجاوزها در سالهای اخیر از طرف ملاهای افغانستان به دختران صغیر شده است و به پسران صغیر. آن وقت مجیب الرحمن کجا بود. هدف مجیب الرحمن جلوگیری از آزادی برحق زنان است. او میخواهد زنان را به عصر سنگ و قرون تاریک برگرداند و از افغانستان ویران شده در جنگ کشور تاریک عصر حجر بسازد. همه باید با افرطیت مبارزه فرهنگی و عملی بکنیم. یگانه راه اتحاد زن و مرد افغانستان است. ارگ کابل و حامیان خارجی دولت کابل نیز در پشت این قضایا بودند.

>>>   ایم مولوی نا امنی و بی ثباتی را در هرات دامن میزند ، او می خواهد فرد اول هرات باشد و با جیغ زدن هایش میخواهد جوانان مارا خشن و بی رحم بار بیاورد و به جان مردم بیادازند
عمر سرک کج هرات

>>>   جناب محمد کاظم کاظمی قلمت رسا باد برادر که گندم ری چه گران بر‌ما تمام شد
نمیدانم که همان محمد کاظم کاظمی معروف شعر ماندگار پیاده امده بودم پیاده خواهم رفت هستید یا همنام این بزرگوارید اما شعرتان بجان نشست پیروز و موفق باشید هموطن

>>>   جرگه طالبان افراطی و قومپرست و دروغگو و جنایتکار برای فتوای سرزدن و کشتار بیشتر برگزارشده است، زیرا طالبان و داعش و القاعده باید همیشه خون بخورند تا بیماری و سادیسم شان تسکین شود. به این شعر شاعر راستگوی وطن توجه کنید:
جرگۀ سربریدن و فتوای کشتار
جرگۀ طالـب بـرای سـر بـریـدن دایر است
چونکه درکشتار مظلومان طالب ماهراست
هـرکه فتوای دروغین می دهـد بـر انتحـار
قاتل و قصاب وجلادان وحشی حاضراست
مـرکـز افـراطـیون گـردیـده خـاک بـاسـتان
طالب جاهـل بـرای تانک دشـمن تایر است
زیـر نـام دیـن بـر مـردم سـتـم هـا می کنند
دورۀ جـور و جنایت های خیل فاجـر است
دسـت ناپاکی که با خـون بـشر آلـوده اسـت
بر گلوی خلق مظلومیکه پاک و طاهراست
طالـب از دوران تـاریک جهـالـت آمـدسـت
عقل و فهم طالبانی هرچه گویی قاصراست
سلطۀ خونین وننگینی‏که طالب ساخته است
در جهان ما چو غار تنگ و تار نادر است
زن در زنـدان اسـتـبـداد طالـب زنده نیست
باغ سـبز زندگانی دشـت خشک بایـر است
دانش و تحصیـل و آمـوزش نـدارد جـایگاه
دیو شب از گفته وکردار طالب ظاهر است
روزگار جرگه بازی ها دگـر بگذشته است
چشم تاریخ معاصر بـر اکاذیب ناظر است

>>>   مسلمانان ضربه ای که از ادمای مثل ملامجیب خورده ازکفار نخورده مردم شریف هرات باید هوشیار باشد

>>>   مگر در هرات یک مرد نیست که حساب این ملای نامرد را برسد؟؟؟

>>>   پیشینه و فصل جدید سیاست پاکستان در مقابل افغانستان
سخنی در بارهٔ پیشینهٔ سیاسی پاکستان:
پیشینهٔ پیدایش پاکستان با استراتیژی و سیاست امروزی آن کشور در برابر افغانستان ارتباط تنگاتنگ دارد.
امپراطوری برتانیه که کم یا بیش ۲۰۰ سال بر نیم قارهٔ هند حکمروایی کرده بود، بالاخره در سال ۱۹۴۷ میلادی مجبور شد به قیام ها و خواسته های آزادی خواهان هند سر تعظیم فرو آورده و آزادی آن کشور را به رسمیت بشناسد. ولی قبل از انجام این کار، امپراطوری رو به زوالی که به گفتهٔ عمالش، روزی آفتاب در آن غروب نمی کرد، خنجر سیاسی ای را که در شخص محمد علی جناح به حیث رهبر مسلمانان هند تهیه دیده بود در قلب آزادی خواهان هند فرو برد و از هند واحدی که تاریخ هزاران ساله داشت، دو کشور جــداگــانه و متخــاصم هند و پاکستان را به وجود آورد. این خنجر زهرآلود و کاری، حیات و کاشانهٔ میلیون ها هندی مسلمان و هندو را به ویرانی کشید و زخم خونینی را بر جا گذاشت که تا امروز در قالب دشمنی میان هند و پاکستان، التیام نیافته و خون چکان باقی مانده است. عواقب این درامهٔ خونین استعمار برتانیه برای کشور ما، افغانستان، از نگاه بشری بس خونین و از نگاه سیاسی بس پرهزینه بوده است. رهبران سیاسی افغانستان از آن زمان تا به امروز در نتیجهٔ مخالفت با پیدایش پاکستان و در دفاع از حقوق همتباران ورای دیورند، در دام بازی های محیلانهٔ قدرت های جهانی گیر افتاده و دشمنی قاتلانه و دایمی کشور جدید التأسیس پاکستان را بلای جان خود و جان مردم ما ساخته اند.
پاکستان به حیث مخلوق سیاسی ناقص الخلقه ای که (در آخرین تحلیل) از آستین همکاری میان عمال استعمار برتانیه و ملایان دیوبندی (با پا در میانی محمد علی جناح و چرچیل) بیرون شد، بدواً از پاکستان غربی (پاکستان امروز) و پاکستان شرقی (بنگله دیش امروز) تشکیل شده بود. سیاست و ادارهٔ این موجود سیاسی ناقص الخلقه، از آغازین روزهای وجود تا به امروز در دست مثلث محیل، شکنن و نامیمونی قرار داشته است که از جنرالان نظامی، سیاستمداران ملاک و سرمایه دار، و رهبران تاریک، عقبگرأ و عوامفریب مذهبی تشکیل شده است. تاریخ جهان می رساند که چنین ترکیب نیروهای حکومتداری، در حقیقت، بد ترین ترکیبی است که در طول تاریخ، جز نا امنی، ماجراجویی، خونریزی، عقب مانی و عقبگرایی نتیجهٔ دیگری را برای ملل ببار نیاورده است. بدین دلیل جای تعجب نیست که محض دو دهه پس از تشکیل پاکستان، بدنهٔ شرقی آن سر به طغیان گذاشت و به حیث یک کشور مستقل عرض وجود نمود.
شکست شرم آور سیاسیون و اردوی پاکستان (در سال ۱۹۷۱ میلادی) در بنگله دیش، جنرالان، سیاستمداران، و مذهبیون سرخوردهٔ این کشور را به فکر تلافی شکست و جبران خسارهٔ نظامی-جغرافیایی انداخت. پیدا بود که این جبران خساره از طریق پیشروی بسوی قلمرو هند ناممکن خواهد بود. بنابرین، دوکتورین جبران خسارهٔ ارضی پاکستان پیشروی به سوی قلمرو افغانستان را هدف قرار داد. برای رسیدن به این هدف (و تقرب به سرزمین های آسیای میانه که از جانب دنیای غرب استقبال می شد) پاکستان، با استفاده از فرصت های جنگ سرد و روابط نزدیک و پرمنفعت با شیخان عرب، برنامهٔ تخریب و اشغال افغانستان را طرح نمود و منتظر آن شد تا روزی فرصت مناسب برای تحقق این هدف پدید آید.

سیاست پیشروی پاکستان به سوی افغانستان:
سقوط نظام شاهی و به تعقیب آن نابودی جمهوری سردار محمد داود سبب شد تا: ۱) افغانستان از داشتن حکومت توانا، قابل قبول و صاحب اعتباری که بتواند از منافع کشور در سطح جهانی دفاع نماید، محروم شود؛ ۲) دلایل سیاسی برای مداخلات مستقیم و غیرمستقیم اسلام آباد در امور افغانستان فراهم آید؛ و ۳) در نتیجهٔ سرازیر شدن میلیون ها افغان مهاجر به فراسوی خط دیورند، فرصت بیسابقهٔ ســربازگیــری اســلام آباد در میــان مردم افغانستان و مــدرســـه هــای خیبــر-پښتــونخواه تبارز نماید. مهمتر این که عکس العمل ایالات متحده، اروپای غربی، و کشورهای عربی برعلیه قشون کشی شوروی سابق به افغانستان، به زودی وسایل مالی و تسلیحاتی مورد نیاز پاکستان را در اختیار آن کشور قرار داد و راه رفت و آمد آزادانهٔ عاملین استخباراتی و نظامیان پاکستانی را در قلمرو افغانستان گشایش بخشید.
بدین اساس می توان گفت که برنامهٔ استراتیژیک پاکستان علیه استقلال و تمامیت ارضی افغانستان سابقهٔ طولانی داشته و از پنجاه سال بدین سو با دقت تمام، قدم به قدم، به منصهٔ اجرا گذاشته شده است. این برنامه، نخست در ردای کمک به آزادی افغانستان از اشغال شوروی سابق، و سپس تا امروز، تحت عنوان مبارزه با تروریزم بین المللی به خورد جهانیان داده شده و کمک ها و پشتیبانی ممالک ثروتمند جهان را به خود جلب کرده است. در چهار دههٔ اخیر، پاکستان از این رهگذر صدها میلیارد دالر سود برده است (این در حالی است که پاکستان عملاً خود یکی از حامیان و مخفیگاه های آشکار تروریزم جهانی بوده و می باشد). معذالک، تطبیق این برنامه الی روزهای اخیر، به منظور حفظ ظواهر سیاسی-دیپلوماتیک، با احتیاط و تا حدی بطور مخفی و غیررسمی صورت گرفته و با انکار اسلام آباد از مداخله در امور داخلی افغانستان همراه بوده است.
امروز، برعکس گذشته، چنین به نظر می رسد که اسلام آباد، با به کرسی نشاندن طالبان بر اریکهٔ قدرت، وضع را برای پیشروی و مداخلهٔ آشکار در قلمرو افغانستان آماده و مناسب می داند. در حالتی که افغانستان فاقد دولت شناخته شده در سطح جهان است، نیروهای مقاومت مردم افغانستان در برابر اشغال خارجی، پس از چهل و سه سال جنگ، به تحلیل رفته و متششت اند، بحران کشندهٔ بشری گلوی مردم افغانستان را در چنگــال اهریمنی خود می فشارد، و بدیل سیاسی قدرتمند و قــابل اعتبــاری در افــق سیاسی کشور هویدا به نظر نمی رسد، پاکستان تصور می کند که پیشروی‌ آشکار و تطبیق فارورد پالیسی آن کشور در افغانستان چندان زنگ خطر و یا اعتراضی را در جهان و منطقه به صدا در نخواهد آورد. این حقیقت که در حال حاضر ایالات متحده و ناتو مصروف تدویر جنگ در یوکرایین بوده و با معضله های روزافزون اقتصادی مــواجه اند، این برداشــــت طــراحان امور استراتیجیک پاکستان را تقویت مزید می بخشد. معضله های داخلی و خارجی همسایگان دور و نزدیک افغانستان (منجمله هند و روسیه) نیز قدرت ابراز عکس العمل در برابر پیشروی پاکستان به سوی افغانستان را از ها ربوده و به اسلام آباد حیثیت بازیگر یکه تاز در امور افغانستان را بخشیده اند.
در مسیر تطبیق همین استراتیژی پیشروی (forward policy) در افغانستان است که اخیراً شهباز شریف، صدراعظم پاکستان، به وزارت دفاع آن کشور هدایت داده است تا به منظور افزایش واردات ذغال سنگ از افغانستان به آن کشور، که با قحطی شدید و مزمن انرژی برق روبروست، دست به کار شود. شهباز شریف، برعلاوه، به شعبات مربوطهٔ ادارهٔ پاکستان هدایت داده است که پول خرید ذغال سنگ افغانستان را به کل_دار تأدیه نمایند تا آن کشور بتواند در امر هزینهٔ اسعار خارجی صرفه جویی نماید. چنین گفته می شود که در صورت مؤفقیت، پاکستان خواهد توانست با تطبیق این سیاست، سالانه ۲٬۲ ملیارد دالر صرفه جویی نماید، پولی که در صورت وجود تجارت عادی و منصفانه، به مردم فقیر و قحطی زدهٔ افغانستان تعلق خواهد داشت.
این هدایت و اقدام صدر اعظم پاکستان، اهداف نامیمون و استعماری او و ارتش پاکستان را در رابطه با افغانستان با ابعاد و پیامدهای ذیل آشکار می سازد:
الف - استفاده از نیروی نظامی پاکستان به مقصد افزایش واردات زغال سنگ از افغانستان، به وضاحت نشان می دهد که صدراعظم و اردوی پاکستان در صدد آنند تا از این نیرو برای برآوردن اقلاً هفت هــدف استــراتیــژیــک ذیـل استفاده به عمل آورند: ۱) فراهم آوری زمینه های اولیهٔ لوجیستکی و سوق الجیشی برای اشغال نظامی درازمدت مناطق شمال افغانستان که اکثر ذخایر ذغال و سایر منابع معدنی کشور در آن ها قرار دارد. ۲) صدور کارگران بیکار و انجینیران پاکستانی به افغانستان به بهانهٔ نبود کارگران و متخصصین فنی در افغانستان. ۳) گشایش دهلیز و توقف گاه بی مصرف و مطمئن برای صدور اقلام تجارتی پاکستان به ممالک آسیای میانه. ۴) جابجا سازی نیروهای پاکستانی به منظور اعمار آینده و تأمین امنیت پروژهٔ گاذ تاپی. ۵) تکمیل کمربند امنیتی دورا دور افغانستان(cordon sanitaire) به منظور منزوی ساختن کشور در منطقه و جهان. (این انزوا افغـــانستان را از هــر لحــاظ (سیاسی و اقتصادی) بیشتر از پیش متکی به پاکستان خواهد ساخت. بخش های مهم این کمربند امنیتی با سیم کشی خط دیورند قبلاً تکمیل شده است.) ۶) استفاده از وسایل نقلیهٔ اردوی پاکستان به منظور انتقال افراد، اسلحه و مهمات به شمال افغانستان تحت پوشش وسایل نقلیهٔ ذغال سنگ. و ۷) دستیابی بیشتر به فرصت اعمال فشار بر حکومات افغانستان. (موجودیت اردوی پاکستان در خاک افغانستان، به بهانهٔ انکشاف معادن ذغال سنگ، بدون تردید حکومات کشور، چــه امارتی و چه محتملاً جمهوری را در برابر خواسته های پاکستان تضیف می نماید و امکان مخالفت با نقشه های کوتاه مدت و دراز مدت آن کشور را برای حکمروایان افغانستان مشکل می سازد.
ب) هــدایت صـــدراعظــم پاکستــان مبنی بر این که پول خریداری ذغال سنگ افغانستان نه با پول بین المللی، بلکه با کلدار پاکستانی، که روزمره ارزش خود را از دست می دهد، پرداخته شود، این هدف را تعقیب می کند که از یک سو کلدار با گذشت زمان جای پای بیشتری در اقتصاد افغانستان برای خود دست و پا کند، و از سوی دیگر، تجارت خارجی افغانستان بیشتر به پاکستان متکی شود و اقتصاد کشور در آینده در بطن اقتصاد پاکستان منحل و مدغم گردد. شکی نیست که اتکای پولی بازارهای افغانستان بر پول پاکستانی، پایان استقلال سیاسی/اقتصادی افغانستان را به دنبال خواهد داشت.
با تــوجــه به نکــات بالا، سوال حیاتی در این مرحلهٔ حساس تاریخ سیاسی افغانستان این است: آیا افغان ها یک بار دیگر قادر خواهند شد تا دور محور واحد گرد هم آیند و خطری را که استقلال و آزادی کشور شان را تهدید می کند دفع نمایند؟
سلیم سلیمی
کلیفورنیا

>>>   این زاده ها که جمع شده بودند همه شان زاده انگلیس و آمریکا و زاده ها وهابی آی اس آی هستند کشتن این غلامان روا هست مردم افغانستان نباید آنها را مسلمان بدانند چراکه ملا انگلیسی هستند حتی در مسجد های افغانستان تعداد زیادی جوجه ملا انگلیس روباهای پیر هستند ، که باید مردم متحد شوند که همه اینها را به لنکی شأن خفه کنند و نا بود در این صورت مردم افغانستان به آرامش میرسند ،
امیر لوگری

>>>   آیا خلیفه ای اسلام عمر (رض) در منبر نه گفت که اگر من ( حضرت عمر ) که ای مردم میتوانید بر من انتقاد کنید
و با شمشر بر من بکوبید .
م.ش. کابل

>>>   درد دل آمر دین محمد عضو جبهه مقاومت ملی:
بچی فهیم پنجشیر می آمد میل تفنگش از شیشه موتر زره اش بیرون می بود.
بچی احمد ضیا با کمتر از‌ پنجاه موتر به پنجشیر سفر نمیکرد. بچه های قانونی و بسم الله در روزها جمعه کوهای شصت و شیخان را به خط اول تبدیل میکردند با نشانه زنی و فیرهای هوایی!
تمام «سیالی» این بی عزت های ناموس فروش با مردم غریب پنجشیری بود، امروز که «دشمن و سیال» اصلی شان آمده همرای پدرهای بیغیرت شان گم و‌ گور هستند.
پنجشیری! غریب بچه هایت دوباره پنجشیر را آزاد خواهند کرد ، دوباره آزادی را به ارمغان خواهد آوردند اما یادت باشه که این بار به هیچ کسی اجازه اربابی را ندهی!
ارباب و ارباب زادگان را به خاک انداز تاریخ بندازید!

>>>   مجیب نصواری ناکام جامعه مدینه منوره ملا نیست خود را به ملایی زده. او در امتحان جامعه مذکور در سعودی ناکام برگشته و در هرات ملایی را شروع کرد

>>>   تاکید ملا مجیب الرحمن مبنی برسربریدن مخالفین رئيشه در کجا دارد؟
زمانیکه شهنشاهی وسیع اموی – جای خلافت راشدین را در سال 661 گرفت وتا 750 دوام نمود .
در طول این مدت که 14 تن از امویان در سالهای 661-662 در حاکمیت بودن سپاه متجاوز شان از شمال غرب افغانستان از ولایات نیشاپور وهرات به استقامت بلخ و در غرب وجنوب کشور ایالات کرمان - سیستان ومکران را گرفتند وقدم در حوزه سفلی سند گذاشتند.
در سال 673 بجانب بخارا سوقیات نمودند و 711 ماورانهر را تسخیر کردند. ساحه نفوذ شان از دریای سند الی بحر اتلس امتداد میافت.
این دولت مقتدر وبزرگ از روز تولد تا دم مرگ با مردم کشور ما در گیر زد وخورد بود. اما موفق به تسخیر تمام افغانستان نشدند
مردم ما در طول همین مدت در صحنه سیاست و نظام از خود دفاع میکردند
در زمان تسلط امویان تجارت توسعه یافت یک قشر از جامعه صاحب پول و ثروت هنگفت شدند که با طبقه پائينی جامعه مانند دهقان ها و توده های زحمت کش – فقرا و غلامان تفاوت بسیار داشتند .
امویان سایر ملل که در حیطه تسلط شان بودند مورد توهین وتحقیر قرار میدادند و از حقوق مساوی انها را محروم کرده بودند.
در دوره امویان عیاشی وتجمل پرستی و انحراف از قوانین اسلام به اوج خود رسید پادشاهی میراثی شد دربارخلیفه مانند امپراتوران روم مجلل گردید.
امور عمده دولت منحصر به خاندان واقارب واقوام شاهی وثروتمندان در مرحله اخری به سایرین داده میشد
امویان در این دوره نژاد عرب را از لحاظ قران بزبان عربی ومعالی اخلاق بشری – برتمام ملل گیتی برتر میشمردند.
لهذا قاضی وامام در سراسر امپراتوری عرب ها بودند. عربیکه مادر غیر عربی داشت «هجین یعنی ناقص» خوانده میشد.
امویان درسدد اصلاح نبودن در برابر مخالفین خود از انواع شکنجه حتی مثله « جدا کردن بند از بند محکوم» کار میگرفتند.
زندانهای خطرناک بساختند و روش دولت اموی چنین بود که سر مخالفین سیاسی را از بدن جدا کرده از کشور های دور دست به پایتخت ( دمشق) میفرستادند .
چنانچه با سرهای مدافعین وطن و داد خواه کشور ما نیز چنین کردند . عصر امویان را میتوان عصر جنگ و جهاد وتریج دین اسلام وزبانی عربی .نامید
ضمن اشنایی با تمدن ملل دیگر با ادیان شان – فلاسفه – علوم و هنر انها ناگزیر امیز ش نموده و یک تمدن مختلط را بوجود اوردند
نشست 3500تن از ملاها بدون حضور رسانه ها در کابل به این امر صحه گذاشت. زیرا مجیب الرحمان انصاری،قبلابا تاکید گفت کسانیکه در مخالفت با نظام اسلامی اند باید سرشان زده شود ودرپایان این نشست متنی بنام قطعنامه نیز پخش شد که مهمترین بخش انرا بعیت به هبت الله-
تسلط امارت اسلامی بر تمام کشور وتامین کننده امنیت و عدالت مخالفت مسلحانه را در برابر این نظام، بغاوت و فساد فی الارض پنداشتند. در تمام سطوح این حاکمیت بحز ملا ومولوی هیچ کسی دیگر حق حکمروایی را ندارند . حتی متخصصین – دانشمند ان – نویسندها – نهاد های مدنی - حقوق بشری و بطور اخص زنان کشور از بدنه حاکمیت به حاشیه رانده شده است
چنین حرکات و اقدامات اینها با عملکر د امویان کاملا همخوانی دارد. و اینست منبع عقاید مستبدانه وغیر انسانی اینها در قرن بیست ویکم تمدن بشری
با عرض حرمت
ادریس اریب
2022-07-04
منابع ماخذ:
کتاب « افغانستان در میسر تاریخ » جلد اول فصل« استیلای عرب ومبارزات وقیامهای مردم افغانستان »وگزارشات از منابع خبری


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است