دولت امريكا كمك هاي نظامي را تنها براي دولت هايی اجرا مي كند آنهم دولت دوست كه در نقاط استراتژيك جهان واقع بوده و منافع ملي امريكا را تامين نمايد | ||||
تاریخ انتشار: ۱۷:۳۵ ۱۴۰۱/۴/۲۶ | کد خبر: 170844 | منبع: | پرینت |
امروز چند گپ بسيار مهم:
١- حرف رييس امنيت اسراييل (موساد) در مورد ايران.
٢- حذف كمك هاي امريكا در بودجه امريكا در مورد افغانستان.
٣- واكنش چين در مورد حضور اين كشور در شرق ميانه.
٤- برداشتن تعداد از تحريم هاي امريكا و غرب از روسيه.
١- جنگ استخباراتي:
١-١ رييس امنيت اسراييل براي اولين بار گفت كه اين كشور بدون مشوره امريكا عمليات هاي را در ايران سازمان داده است، اين گفته همان ادعاي ما را كه اسراييل اكنون شريك استراتژيك غرب در ميانه مبدل شده است و ديگر تنها عامل تطبيق كننده سياست هاي غرب و اطاعت كننده بدون چون و چرا نيست.
٢-١ اينكشور بصورت مستقل بعد از بهار عرب كه خزان عرب را در پي داشت به قدرت منطقوي قوي تر از اعراب خود نمايي كرد.
٣-١ دستگاه امنيتي اسراييل (موساد) ايجاد كننده خطوط و تاكتيك هاي اساسي دستگاه اميتي ايران (ساواك) در حاكميت محمد رضا شاه شاهنشاه ايران بود.
٤-١ تعداد زيادي از بهودان ايراني در ساواك ايران جذب شدند و اين دستگاه بعد از كا جي بي شوروي در منطقه حرف اول را ميزد.
٥-١ موساد (دستگاه امنيتي اسراييل) در تعداد موارد در تشكيل قوت هاي ايراني از طريق سفارت اسراييل مداخله كاري مي كرد كه از جانب دولت آنزمان ايران بدون كم و كاست پذيرفته مي شد.
٦-١ با سقوط سلطنت و از بين رفتن ساواك (دستگاه استخباراتي شاه) تعداد زياد بهودان عازم اسراييل و يا كشور هاي ديگر شدند.
تعداد ساواكي ها رفتند و ديگري در ايران نا شناخته باقي اند.
٧-١ تعداد ديگر نا شناخته هنوز در درون جامعه ايراني شايد به گمان اغلب فعاليت دارند، اسراييل توسط اين اشخاص ستون هاي پنجمي خود را فعال نگهداشته است.
٨-١ از جانب ديگر تعداد زيادي ايراني هاي يهودي به اسراييل زندگي دارند كه به ايراني بودنشان مي بالند ، ترس اسراييل از نزديكي اين اسرائيليان با دستگاه استخباراتي ايراني است كه يك واقعيت مسلم است.
اين ايراني هاي يهودي مانع دشمني بيشتر اسراييل با ايران اند.
٩-١ در اين مورد بهودان روسي مقيم اسراييل كه به زبان روسي تكلم مي كنند نيز دشواري هاي تطبيق سياست هاي را براي دولت اسراييل بار مي آورد.
١٠-١ اسراييل با موساد و ايران با دستگاه استخباراتي خود. و دستگاه استخباراتي را پايه گذاشته اند كه به گفته صدراعظم اسراييل به هر شخصي و هر محلي دسترسي دارند.
موساد تنها دستگاه استخباراتي ايران را كه بر قاعده هاي ساواك ولي بازسازي شده و اسلامي شده استوار است حريف منطقوي مي داند.
١١-١ ايران از طريق دستگاه استخباراتي خودش در داخل اسراييل و از دهليز حماس و حزب الله و ديگران از خارج اسراييل در درون نظام اسراييل دسترسي دارد.
اصل گپ در اين مورد:
١-جنگ ميان اسراييل و ايران پيش از آنكه نظامي باشد رويارويي استخباراتي است.
٢- اسراييل پايه گذار ساواك دستگاه استخباراتي شاه ايران است كه امروز مهره هاي ساواكي در درون ايران ستون هاي پنجمي را در ايران براي اسراييل مي سازد.
٣- یهودان ايراني شهروندان اسراييل خطر ستون پنجم بودن را در داخل و حماس و حزب الله لبنان خطر را از خارج متوجه اسراييل نموده اند كه از جانب ايراني ها تمويل مي شوند.
٢-حذف كمك هاي نظامي براي افغانستان در بودجه امريكا:
١-٢ در بيست سال گذشته سالانه از ٢ تا چهار میليارد دالر كمك هاي نظامي براي قوت هاي نظامي افغانستان اختصاص داده مي شد.
٢-٢ اين خود سوال بر انگيز بود ٢-٤ میليارد دالر در بودجه يك كشور ديگر براي افغانستان، اين پرسش ها را خود مي توانيد گمان زني كنيد.
٣-٢ حذف اين كمك ها مي تواند به سه دليل باشد:
الف- دولت امريكا كمك هاي نظامي را تنها براي دولت هاي اجرا مي كند آنهم دولت دوست كه در نقاط استراتژيك جهان واقع بوده و منافع ملي امريكا را تامين نمايد.
حالا آيا حاكميت افغانستان چنين أست؟
ب- تعاملات سياسي را تا هنوز دولت افغانستان با جهان آنچه بيروني ها مي گويند تامين نكرده است.
ج- رد علني رهبر حاكميت و اميرالومنين ملا هيبت الله احمد مبني بر ابنكه اگر بم اتوم هم بالاي ما استعمال كنند ما تسليم خواست آنان نمي شويم.
٤-٢ از آمريكا با وجود قطع رابطه كردن اگر پشت پرده حرف هاي ديگري نباشد كه هست، نبايد توقع كمك نظامي نمود، اين مسخرگي سياسي خواهد بود.
٥-٢ قطع كمك هاي نظامي از جانب امريكا به افغانستان معني كاهش ٢-٤ میليارد دالر را در قدرت خريد مردم و كاهش ذخاير اسعاري نشان مي دهد.
اين مساله خود بر درجه رفاهيت تاثير منفي وارد مي آورد.
٣-واكنش چين:
١-٣ چين حق مي خواهد نه با تفنگ بل با بازار هاي اقتصادي و تاثيرات سياسي.
٢-٣ زرد هاي سرخ يگانه بازمانده قوي ماركسيزم از دهليز بازار مي آيد و ديگر صادر كننده انقلاب ملي دموكراتيك نيست.
٣-٣ با ابن روكرد مهر سكوت را بر دهن غرب مي زند و از دهليز رقابت گوي رقابت را برده است، كشور هاي خليج كه منبع سرمايه هاي خدا داد اند در دام كالا هاي أژدهاي سرخ رفته اند، بازار همه چينايي اند و قصر هاي مجلل تزهين شده با كالا هاي چيني.
٤-٣ غرب پريشان خاطر كشور هاي خليج اند كه چگونه مي توان اژدهاي سرخ را بخواباند.
٥-٣ روس ها با اژدها در بازار هاي كالا هاي سرد كاري ندارد، ولي در بازار هاي گرم(اسلحه) روس ها در رقابت اند و حق مي طلبند.
اصل گپ در اين مورد:
چين بيدار شده و اژدهاي سرخ در خليج زورآرمايي مي كند، غرب نگران بلعيدن كشور هاي خليج از جانب اژدهاي سرخ است، روس ها او را كمك مي كنند و خود بازار فروش اسلحه روسي را گرم تر مي كند.
٤- رفع تحريم نسبي روسيه از جانب امريكا:
١- فشار ها روسيه بر اروپا با نزديك شدن زمستان و انفلاسيون بيسابقه در اروپا امريكا را وادار كرد تا تعداد از تحريم ها را برچيند.
٢- فشار بر روسيه نتيجه معكوس براي اروپا داد.
٣- با وجود فشار و تحريم ها با بلند رفتن قيمت هاي جهاني تيل جبران مصارف بلند جنگي روسيه را مقدور ساخته أست.
٤- روس ها در جنگ اوكراين در پي اهداف فرا اقتصادي اند.
اصل گپ در اين مورد:
تنها يك سوال
آيا ميان روسيه و آمريكا چين پشت پرده حرف هاي در مورد تقسيم سوم جهان وجود دارد؟
استاد مسعود
>>> از این نا استاد بیسوادتر ما در کشور نداریم
به خاطریکه استاد تا هنوز نمی تواند از اصلاحات کارشناسی در نوشتن مقاله و تحلیل استفاده کرده نمی تواند و کلمات عجیبی را به کار میبرد
مثلی نوشتن کرده روسها فروش سلاح را حق می طلبند یا زردهای سرخ؟؟؟زردهای سرخ چی استند؟
استاد پانترک میباشد خلیج فارس را مثلی عربها خلیج گفته میکند. استاد در زمانیکه مردم مظلوم ما از گرسنگی طفل خود را فروش میکنند از رابطه یهودیان ایران و یا حزب الله و حماس می گوید و چی درد درمان کرده از مردم بیچاره ما؟استاد در آمریکا شکمش سیر است
>>> چهل و پنج سال است در ایران انقلاب شده ماموران ساواک اگر زنده باشند الان هشتاد سال بیشتر دارند
چطور در هشتاد سالگی عملیات کنند؟در کدام جا از نفوذ ایران توسط یهودیان ایرانی در اسراییل مطلبی در منابع معتبر منشر شده؟آنها مخالف سرسخت نظام ایران هستند. نفوذیان ایران یهودیان ایرانی نیستند بلکه عربهای مسلمان ساکن در اسراییل هستند و یهودیان عیاش.اسراییل از طریق مجاهدین خلق مریم رجوی گروههای پ ک ک و گروه الاحوازیه که همه تجزیه طلب هستند در ایران عملیات میکند
قبلا از نوشتن مطلب ابتدا مطالعه کنید تا اطلاعات غلط به خواننده ندهید
>>> شما اطلاعات سیاسی را از رسانه میگیرید که بدترین روش برای درک شرایط است. پس خبر ندارید که:
1. این رژیم بی ریشه چهار سال است یک ساختار سیاسی منسجم نداشته و اخیرا بار دیگر ساختار سیاسی فروپاشید. ساختار اجتماعی بشدت طی سالیان گسسته شده و یهودیهای غربی دیگر یهودیان را درجه دو و سه میدانند. اعراب مناطق 1948 که حدود دو میلیون تن هستند پس از شصت سال با آرمان مقاومت همراه شدند و طی دو سه هفته حدود هشت عملیات هراس اور اجتماعی را شکل دادند.
در برابر یک عملیات شمشیر قدس حدود سه میلیون تن مجبور شدند به پناهگاه بروند و سران با التماس از مصرباعث توقف جنگ شدند. در ارتش روحیه بسیار ضعیف است و مواد مخدر و خودکشی طی یک دهه رشد بی سابقه داشته است و تنها به نیروی هوایی اتکا میکند ولی پس از جنگ 33 روزه تا امروز در هیچ جنگی پیروز نشده است. فراموش نکنید مقاومت در غزه ار نظر پیشرفت سلاح و نفرات جز ضعیفترین بخش مقاومت است ولی همانها 11 روز این جانوران را به پناهگاه فرستاندند و در جنگ پیروز شدند.
پس درباره کشوری حرف میزنید که در رسانه قدرت چهارم دنیاست که طی شش ساعت کشورهای عربی را شکست داد و دستگاه اطلاعاتی بسیار قوی دارد و توانایی تهدید کشورهای منطقه را دارد. ولی در واقعیت مستندی که در جهان واقع رخ میدهد با کشوری روبرو هستید که ساختار سیاسی و اجتماعی بقدری فروپاشیده است که خودشان سالهاست اعتراف میکنند به دهه هشتم یا هشتادسالگی کشورشان نمیرسند. ساختار نظامی بسیار فشل و شکست خورده بجز نیروی هوایی. پدافندی مانند گنبد آهنین را حتی اوکراین نیز پس زد و آن را ناکارامد معرفی کرد و در عمل هم دیدیم چه بود.
اگرچه ارتباط بخش اول گفته های شما درباره ایران با بقیه نوشته را نمیدانم ولی مسلما آنچه شما میپندارید با حقیقتی که خود کارشناسان یهودی معترفند و حقایق میدانی است بقدری متفاوت است که میتوان گفت شما داستان را وارونه متوجه شده اید.
در باب توقع کمک نظامی امریکا به طالبان، آنهم به این دلیل که در چند سال گذشته به غنی کمک میشد، بقول خودتان مسخی سیاسی است. ولی گلایه مندم از شما که پیرو ارباب های تازی و غربی واژه خلیج فارس را کامل نمیگویید.
بهرحال دیر یا زودشما هم متوجه تغییرات ژئوپلیتیک بسیار سنگین در جهان میشوید. امروز روس و چین و ایران در جنگ بسیار سنگین با غرب در حال تبدیل جهان تک قطبی به چند قطبی هستند. راستی یادم نبود شما اقتصاد خوانده هستید.
بنظر شما این گفته پوتین که " اقتصاد شما مبتنی بر خدمات است ولی در جهان چند قطبی اقتصاد مبتنی بر انرژی است" به چه معناست؟ بنظر شما کشورهای عضو بریکس چه مزیتی دارند؟ یکی ار افریقا نماد طلا و معدن الماس، یکی از امریکای جنوبی دارنده نفت و گاز یکی روس دارنده نفت و گاز یکی چین دارنده صنعت زاینده و ...
یکی هم چهل سال است کاغذ بی پشتوانه چاپ کرده و اقتصادش مبتنی بر خدمات است. شکم گرسنه خدمات فیلم هالیوود میخواهد یا بازی کامپیوتری؟ وقتی هزینه زندگی در اروپا و امریکا بخاطر افزایش قیمت حامل انرژی بالا برود خودبخود خدمات از سبد زندگی خانوار حذف میشود و اقتصاد غرب به سمت کوچک شدن میرود.
راستی شمایی که حوب اقتصاد را میدانید برابری ارزش یورو و دلار به چه معناست؟ ناارامی هایی که در کشورهای اروپایی هست و کم کم در امریکا شکل میگیرد چه بویی را به مشام شما میاورد؟ استعفای جانسون در انگل ستان بخاطر اعتراض مردم به گرانی. اعتراض در فنلاند و ایتالیا. احتمال قریب الوقوع برکناری نخست وزیر المان. اعلام فرانسه برای حذف سوبسید حامل انرژی. انفجار دو پالایشگاه تولید کنندا گاز امریکا که سهم 20 درصدی در تولید داشتند. افزایش مواد غذایی تا شصت درصد در اسپانیا.
بزرگوار بو بکش چه خبر است. طبق حقایق میدانی نه طوطی وار بگویی خلیج که مثل کارنشناسان غربی تقلیدوار گفته باشی. اروپا در حال فروپاشی است وقتی المان و فرانسه و انگل ستان فروبپاشند حساب بقیه مشخص است که اقتصادی کوچکتر و اسیب پذیرتر دارند. دولتهای اروپایی پشت سر هم سقوط میکند و اگر بخواهی بدانی پس از آن چیست میگویم ملیگرایی و کنار زدن جهانی سازی و دوستان گلوبالیست شما.
لیبرالیزم در حال سقوط است. و کاپیتالیسم. شما همچنان حسرت اروپا و امریکا را بخور.
افغانستان اگر درامد ندارد بدهکار هم نیست و مردم کم توقعی دارد که در برابر سختی تاب آوری دارند.
ژاپن با آن بدهی کلان و امریکا با آن بدهی و انگل ستان و... مردم صبوری ندارد. امار دزدیهای مسلحانه امریکا طی چند ماه دو برابر شد.
به زبان خودت خلاصه را میگویم. یا دلار بدون پشتوانه برگردد با ادوپا و امریکا و تورم ایجاد میشود و ارزش پشکل خواهد داشت یا باید اقتصاد را بزرگ کنند تا دلار را جذب کنند. ایران پول بی پشتوانه در دولت روحانی خلق کرد ولی رئیسی دارد همه مسیرهای جاده ابریشم را به ایران میاورد و با همه همسایگان قراردادی مهم بست میکوشد تا اقتصاد را بزرگ کند به پشتوانه موقعیت جغرافیایی و نفت و گاز.
اقتصادی که مبتنی بر حدمات باشد چگونه میتواند بزرگ شود آنهم زمانی که مردم فکر شکم گرسنه و سرمای زمستان میافتند و امور خدماتی بناست کالای لوکس بحساب بیاید.
پس بر من و تو مسلم است که بنا نیست اقتصاد غرب بزرگ شود بلکه همه عاملها بر کوچک شدن آن تاکید دارد. حتی اگر دلار به سرعت به غرب سرازیر نشود باز هم اقتصاد خدماتی در حال کوچک شدن است و بخودی خود تورم زاست. اینجاست که پوتین با آن جمله خود به غرب پیام داد که نابودی شما حتمی است و تنها نیاز است جنگ را کشدار و زمانبر کنم آن هم با ارامش. تنها راه گریز اقتصادی نیاز داشت که ایران با مسیر شمال جنوب فراهم گرد. تنها امنیت از جانب غرب اسیا نیاز داشت که ایران سنتکام رو طی بیست سال به نیروی دفاعی نه تهاجمی تبدیل کرده است.
اقای اقتصاد دادن بسیار ایران ستیز، چند کلیدواژه را در چندماه اینده بسیار خواهی شنید. مثلا رمز ارز سود بسبیار خوبی خواهد داشت. ید سود بانکی بالا میرود. دلیل؟ جذب پول تورمی ناشی از کوچک شدن اقتصاد. باید راهی پیدا کنند پول بی پشتوانه را از کف جامعه جمع کنند. مثلا بیت کوین یک شبه بشود 50 هزار دلار و وقتی سرمایه جذب شد بشود 10 هزار دلار. این بازی برای شما اشنا نیست؟ رخ داد. در ایران هم روحانی همین کار را کرد با فروش سهام بخشی از اموال دولتی.
در برابر چنین وقایع تورمی چاره ای نیست. یا باید با دوز و کلک پول را از کف جامعه جذب کنی مانند بازی با قیمت بیت کوین یا کاری که روحانی کرد. یا باید اقتصاد را بزرگ کنی تا پول بی پشتوانه را جذب کند و این کاری است که رئیسی میکند.
در ضمن امریکا هم زیاد دوام نداره. از درون داره پوسیده میشه. اوضاع سیاسی و اجتماعی در حد بحرانه و افرایش هزینه زندگی در حد بحران پیش رفته. در چنین وضعیتی سرمایه دار خصوصی براحتی از کشور خارج میشه چون هدف سود بیشتر هس و اگر بمونه بد ضرر میکنه. این اصل کاپیتال است هدف سود بیشتر. حالا امریکا خودش قربانی کاپیتالیسم میشه. در چارجوب لیبرالیسم و متمم ماده گوه قانون مدنی هر کس ازاده اسلحه داشته باشه. وقتی فشار هزینه زندگی باعث دزدی مسلجانه شد باعث دفاع مسلحانه هم میشه. چنین کشور خونخواری دیدن داره. امریکا خودش قربانی لیبرالیسم میشه.
برادر اقتصاد دان، به این حالت هم فکر کن که کم کم باید از امریکا دل بکنی و بهتره بجای تمرکز دادن اندیشه طالب به سوی کمک غرب، ازشون بخوای جایگاه طبیعی خودشون رو توی نظم نوینی که در راهه تعریف کنند. امریکا گرفتارتر از اونه که به شما یاکسی بتونه کمک کنه. فریب رسانه رو نخور و واقعیات کف جامعه رو مبنای تحلیل قرار بده. اگر یاد گرفتی به اصل خودت برگردی و گذشته خودت و پدر و مادرت رو گرامی بداری دیگه نخواهی گفت خلیج. اگرم گرفتار زرق و برق امریکا شدی بدشانس بودی که وقتی رسیدی به امریکا که بناست سختی های فروپاشی سیاسی اقتصادی اجتماعی رو ببینی. پیشنهاد میکنم برگرد افغانستان باور کن اینده امریکا که توی هر خونه چندتا اسلحه هست و بشدت تضاد اجتماعی وجود داره حطرناکتر از افغانستان خواهد بود. منتظر جنگ شهری و مسلحانه توی امریکا باش. اینها خواست خداست. انچه بر غرب بناست برود همان هنر خیر الماکرین است.هرچه برای دیگر ملتها خواستند پیش رویشان قرار گرفته.
>>> استاد،
تقسیم سوم جهان یا تقسیم جهان سوم؟؟
هردو ممکن است.
فقط زمانی برایت حق قابل میشوند که زور داشته باشی و زورت هم نباید وابسته به امکانات زورمندان باشد.
روس و چین و امریکا مستقل از همدیگر زورمند اند اما اروپا و هند و امثالهم به تنهایی ایستاد شدن شان ممکن نیست.
>>> زرد های سرخ یک اصطلاح مشهور است که به چینی ها گفته میشود چون چینی ها از نظر نژاد زرد اند و از نظر ایدئولوژی سرخ.
خلیج از نظر جغرافیایی ثابت است اما از نظر اسمی وابسته به توانایی و قدرت ایران است.
اگر ایران قدرت منطقوی بود و توانایی بالای نظامی داشت نام خلیج میشود خلیج فارس و اگر ایران در اثر اشتباه مردم اش به روز و روزگار افغانستان مبتلا شد و بازیچه دست کشور ها شد آنگاه خلیج نام اش میشود خلیج عربی و اگر احیانا" یک روزی روس ها پای شان به خلیج برسد میشود خلیج روسی و اگر امریکایی ها به ایران سلطه پیدا کنند و جغرافیای منطقه را از نو خط کشی کنند شاید نامش شود خلیج امریکایی.
اما آنچه که تغیر نمیکند مطلق موجودیت خلیج است .
>>> جناب عاصی !!!
اگر استاد مسعود خلیج گفت یا خلیج فارس ، چه تفاوتی را در تعریف آن بوجود خواهد آورد. استاد کدام هدف خاص در این رابطه ندارد و هم به این فکر نیست که افراد چون شما را که سخت با نام خلیج فارس چسبیده اید توهین کند ، امروز اکثرا به جای خلیج فارس ، حوزه خلیج میگویند و این به معنی پیروی از عربستان سعودی نیست.
موضوع سقوط و کمرنگ شدن نظام سرمایداری و کاپیتالیسم در امریکا:
ایالات متحده امریکا با وجود خرابی اوضاع اقتصاد بالاترین GDPرا در جهان دارد و بزرگترین قدرت نظامی در جهان است. البته برای تحلیل گران امریکایی این احساس خطر بوجود آمده است که جمهوری خلق چین یا امپراتوری تازه. در حال قد برافراشتن است و میتواند موقف و منافع حیاتی امپراتوری امریکا را در آسیا آفریقا و اروپا و و سایر مناطق جهان به خطر بیاندازد....
اوضاع اقتصادی در داخل چین نیز چندان قابل تعریف نیست، اگر اقتصاد امریکا و اروپا ورشکست شود صد ها کارخانه بزرگ تولیدی به شمول موتر سازی از کار میافتد و ملیونها چینایی دوباره با فقر روبرو خواهند شد . با شیوه بیماری کرونا و سیاست سخت و پیشگیرانه مقامات چین برای کنترول بیماری انگیزه دگری در ایجاد پرابلم در عرصه تولید و افزایش در میزان بیکاران میباشد.امپراتوری چین طی پنجاه سال اخیر با سرازیر شدن ملیاردها دالر کمپنی های خارجی برای سرمایهگذاری در چین ، توانست هشتصد ملیون نفوس خویش را از فقر بیرون بکشد ولی اکنون با چالش های تازه و غیر مترقبه چون حمله روسیه بر اوکراین مواجه است...
در بخش جمهوری اسلامی ایران باید گفت که این کشور هم چندان وضع خوب. اقتصادی ندارد، اخوند ها فقط با زور چماق بر مردم حکومت میکنند یگانه منبع تامین پلانهای تخریبی اخوند ها مثل هم قماشان عربی شان داشتن منابع سرشار نفتی است که از عواید آن رهبری ایران پروژه های شوو ینیستی خود را در آسیای غربی به پیش میبرد ...و هم توانسته است طی بیشتر از چهل سال سیاست منفی گرای خویش را در قبال افغانستان به ضرر مردم افغانستان در داخل افغانستان با استخدام افراد و اشخاص سیاسی به خصوص حزب وحدت اسلامی افغانستان مورد تطبیق قرار دهد.
من امیدوارم پیش بینی های جناب شما در مورد سقوط هر چه سریعتر نظام
سرمایداری و جامعه لجام گسبخته ای امریکا به حقیقت مبدل گردد زیرا مردم افغانستان رنج فراوان را از اثر سیاستهای استعماری ناتو و همسایگان نا بکار خویش تا کنون متحمل گردیده است.
با عرض احترام
مخدوم
>>> ایران چه خیانتی در حق مردم افغانستان کرده؟ به افغانستان حمله نظامی کرده ؟ ملت افغانستان را تحریم کرده ؟ معادن و منابع افغانستان را غارت برده؟ به زنان و دختران افغان تجاوز کردند ایرانیان ؟ خب بگید چه خیانتی از ما سر زده که به گناه خودمان پی ببریم۰
جالبه آمریکا این همه سال این کشور را اشغال نظامی کرده تمام ثروت ها شون را غارت کرده تجاوز کرده به دختران شان ملت شون را قتل عام کرده ولی اون ها ( ملت افغانستان) این قدر که ایران را مسبب بدبختی شون می دانند آمریکا را مسبب بدبختی نمی دانند بعضی هاشون که حتی آمریکا را دوست می دانند این درحالی هست که ایران هیچ کدوم یک از این خیانت ها را نکرده و ایران مثل طالبان خرابی به وجود نیاورده و مثل پاکستان تروریست پرورش نداده بفرسته افغانستان ولی دلیل تنفر و احساس منفی بعضی افغان ها نسبت به ایران را نمی دونم ( یعنی بگید ما چه بدی در حق شما ها چه کردیم به گناه مون پی ببریم)
تا اون جایی که من می دونم ایران حتی کمک های بشردوستانه هم به افغانستان داشته من اصلاً نمی خوام منت بزارم ولی خطاب من به اون افرادی هست که ایران را بد می دونند
البته می دونم همه ی افغان ها یه همچین طرزی فکری درباره ایران ندارند طرف حساب من با آن هایی است که ایران را مقصر بدبختی های شان می دانند
>>> به پنجمی و ششمی:
۱. اول نام این منطقه از هزاران سال پیش دریای پارس بود و بعدها شد خلیج پارس و در دهه پنجاه خورشیدی وقتی شیخک های عربی هم میخواستند بگویند کجای نقشه قرار دارند نام خلیج فارس را میگفتند. در این سه دهه رسانههای تازی بی هویت بسیار هزینه کردند تا نام آن را بگویند خلیج و سپس خلیج عرب. برای ما کسی که فارسی حرف میزند (یا بقول شما دری) و بگوید خلیج یک بیگانه است که به گذشته خویش پشت پا زده و خاين بشمار میرود.
امروز ما در ایران از درد مردم افغانستان هم میسوزیم اگرچه کار زیادی از دستمان برنیاید ولی هنوز تعصب و غیرت به برادری دیرینه با مردم منطقه داریم. اگر از سمت یک فارسی زبان بشنویم که میگوید خلیج و آگاه است به مسائل روز گویی از پشت خنجر خوردهایم. من نمیدانستم استاد مسعود ازبک است که اگر هست به تلاش زیاد ترکیه طبیعی است که بگوید خلیج. اگر فارسی زبان باشد و بگوید پس از این از ارزش انسانی در چشم این حقیر میافتد و یک خائن است. هرچند برای او مهم نباشد برای خود بنده مهم است که چنین کسانی را نادیده بگیرم.
در همین جا بد نیست به پنجمی هم پاسخ بدهم.
روزگاری نام منطقه شما خراسان بود با کوشش انگل ستان شد افغانستان و با کوشش پاکستان بناست بشود پشتونستان. اگر پشتون هستید که برای شما خوشایند است که از کوههای سلیمان بیایید و به فرهنگ و هنر چندین هزار ساله مردم بومی تجاوز کنید. برای نسل شما چندین هزار سال نیاز است که بدانید نه دین چنین چیزی را میپذیرفت نه انسانیت. پس پاسخی نیاز نیست.
اگر پشتون نیستید پس احتمالا شما در خراسان چیز باارزشی نمیبیند که ارزش دفاع و نگهداری داشته باشد و در برابر افغانستان شدن و پشتونستان شدن آنهم به دست بیگانه نیازی نمیبیند مقاومت کنید. ما را با خود قیاس نکنید. ما بار دیگر نام ایران را زنده کردیم که هزاران سال بر این خاک گفته میشد و برای گوشه گوشه این خاک طی چندین هزاره خون دادیم. شما هم از گوشه گوشه آن خاک فرار کردید و گریختید. حتی طالب پس از حمله امریکا تنها ۲۰ روز دوام داشت و همگی فراری شدند به پاکستان و پنهان شدند. گرچه برای فرزندان خود افسانههای قهرمانانه تعریف میکنند ولی ما بیاد داریم داستان چه بود.
بله برای ما مهم است که نگهدار همه چیز باشیم و اگر در برابر کمترین تچاوز فرهنگی کوتاه بیاییم فردا باید زبان دیگری را جایگزین زبان فارسی کنیم مانند شما. و پس فردا باید کوچی ها بیایند و مزارع ما را نابود کنند و هر روز خانه و کاشانه اجدادی را رها کرده و فرار کنیم. نه جانم، کار پاکان را قیاس از خود مگیر. گرچه ماند در نبشتن شیر و شیر.
۲. بله من عاصی هستم از دست غرب. چون در جنگ جهانی انگلیسها باعث قحطی در ایران شدند و حتی بین مازندران و تهران پست بازرسی گذاشتند تا برنچ از شمال به تهران نرسد و حدود نیمی از مردم کشور من از قحطی مرد. من عاصی هستم از سیصد سال اخیر که این جانوران غربی پا گرفتند و استعمار شروع شد. شما ظاهر زیبای اینها را میبینید؟ من شاکی هستم که نیازی نبود این همه وحشی باشند و اینگونه آفریقا و آسیا را به خاک و خون بکشند.
پیران ما از خاطرات جنگ که خود از پدران خود شنیده بودند میگفتند که چگونه قحطی پدید آمد و خون هر انسان آزادی بجوش میاید. برای من خوشایند است که دنبال کنم چه اتفاقی دارد رخ میدهد و شاد باشم که فرزندان آن مردم وحشی باید تاوان بدهند.
مردم احمقی در آمریکا هستند که بسیار مذهبی هستند بدون پرسش از سیاستمداران مالیات میدهند و هزینه جنگها را تامین میکنند. برای شما دردی ندارد که افسر استرالیایی بر روی جنازه های مردم افغانستان بشاشد ولی برای من در ایران دارد. برای من مهم است که عاملی پدید آید که مردم احمق امریکا از سیاستمداران بپرسند چرا ۴۰ میلیارد دلار به اوکراین میدهد ولی نمیتواند شیرخشک با سوبسید برای مردم فراهم کند. برای من ایجاد پرسش در ذهن توی فریب خورده و مردم فریب خورده بسیار باارزش است. این پرسشها را دارم میشنوم. هر روز بیشتر میشود مثلا چرا مردم باید بروند مکزیک بنزین بزنند؟ چرا باید پول سالانه به رژیم وحشی صهیونیستا بدهیم؟ چرا باید به اوگراین پول بدهیم؟ چنین مردم احمقی باید یاد بگیرند بپرسند و بپرسند.
۳. من با آمار حرف میزنم و شما با اعداد قشنگ حرف میزنید. GDP و نرخ فلاکت و ... اینها را در کتابها میخوانی و حقیقت چیز دیگری است. بیا یک مثال بزنم تا بدانی تا چه اندازه علم اقتصاد شبه علم و جفنگیات است. وضع اقتصادی انگلیس را چطور میبینی؟ خوب است یکی از گرانترین شهرهای دنیا هم لندن هست. ولی به استناد رییس بانک مرکزی ۸۰ درصد مردم کمتر از ۵۰۰ دلار پس انداز بانگی دارند!!!
پس حدود ۸۰ درصد مردم انگل ستان اگر بنا باشد به امید پس انداز بانگی یک ماه کار نکنند پس از همان یک هفته اول هیچ چیز برای خوردن نخواهند داشت. حال این را بر حسب نرخ فلاکت یا GDP توضیح بده.
یک مثال دیگر. مردم ایران ۴۰ سال درگیر تحریم هستند و مردم افغانستان چهل سال درگیر جنگ هستند. این مردم تاب آوری و صبوری بسیاری دارند. اگر شرایط سخت شود با دو وعده غذا نیز میسازند و بیش از آن نمیخواهند همانطور که بخش از مردم ما در جنگ ۸ سالهبا عراق همین کار را میکردند و شکایتی نداشتند بلکه جوانان عزیز خود را به خط مقدم بر علیه یک اجماع جهانی میفرستاند.
در مقابل در ماه اول پس از جنگ اوکراین حدود یک میلیون نفر پناهنده شدند! مردم اروپا هم بسیار نژادپرستانه آن ها را پذیرفتند ولی کم کم گلایه ها شروع شد. حدود سه ماه پس از جنگ زمزمه اعتراض در انگل ستان شروع شد و کابینه نخست وزیر سقوط کرد. در فنلاند و آلمان و ... اینها مردمی نیستند که تاب آوری داشته باشند. با کمی کشدار شدن جنگ به سرعت اول دولت را نشانه میگیرند و بعد اعتراض و اعتصاب و ...
شما فکر نکیند مردم وحشی اورپا فرهنگ دارند. هرگز فراموش نکنید که اروپا نوبل صلح گرفت برای اینکه موافقت کردند دیگر بی دلیل با هم نجنگند! نه پای منابع در میان بود نه چیز دیگر! اینها آماده خونریزی هستند. دلایل قتلها در امریکا را ببینید تا بدانید چه چیزی عامل بازدارنده در برابر کاری مانند قتل است؟ اینها اخلاق را با لیبرالیزم و جنایات کلیسا و مادیگرایی نابود کردند. با کمترین دلیل دست به کشتن همدیگر میزنند. حال کمی اینها گرسنگی بکشند چه میشود؟ آشوب خیابانی. اینها پیش بینی نیست طبق آمار است و در یوتیوب هم میتوانید ببینید که چقدر رسانههای خودشان از دزدی از خودروهای پارگ شده و قطارهای باربری در چند ماه اخیر میگویند. آنجا غرب وحشی است. مردمی وحشی هستند.
حال شما طبق معیارهای اقتصادی بفرمایید تاب آوری اجتماعی در برابر تکان اندک اقتصادی را چگونه در تحلیل میکنید؟ وقتی یک تکانه اندک نظامی بتواند دولت غنی را منحل کند یعنی وضعیت نظامی دولت غنی پایدار نبود و هر چه میگفت لاف میزد. به همین ترتیب وقتی یک تکانه کوچک اقتصادی بتواند دولت های اروپایی را ساقط کند ممانند سقوط کابینه جانسون در انگلستان یعنی وضعیت اقتصادی ثبات ندارد و پایدار نیست.
دولت غنی میتوانست در زمان صلح بگوید ۳۰۰ هزار تن اردوی ملی داریم و همه سلاحها هم بروز و آمریکایی است و پس ما قدرت نظامی کافی هم داریم. ولی حقیقت در میدان نبرد تعیین شد! حال کشورهای غربی میتوانند چهار اقتصاد دان داشته باشند که به چیزهایی مثل GDP یا نرخ فلاکت دلخوش کنند و جفنگیاتی مثل دانش کنونی اقتصاد را به نام علم به امثال من و شما بفروشند ولی یک تکانه کوچک اقتصادی بناست باعث آشوب و سقوط کابینه شود! من فرقی بین قدرت نظامی غنی و قدرت اقتصادی دولتهای اروپایی نمیبینم. برعکس شباهت ها بسیارند. هر دو لاف بود و بقول شما پتاق.
۴. من طبق آمار و حقایق به شما گفتم.
بنظر میرسد شما خود استاد مسعود یا یکی از شاگردان و مریدان باشید. پس فرض است کمی اقتصاد بدانید. حدود ۵۹ درصد از اقتصاد جهانی بر پایه پول واحد غربی (مجموع دلار و یورو) بود و اخیرا بعد از توافقات هند و چین و روس ۱۵ درصد از آن کم شده است. فراموش نکنید که کانال مالی روس و چین و همچنین روس و هند از سه ماه پیش خود را از دلار تا حد بسیار زیادی جدا کرد.
این ۱۵ درصد الان در بازارهای مالی غرب سرگردان است. اگر شما اهل اقتصاد باشید میدانید پترودلار چیست یعنی دلار بی پشتوانه چاپ میکنیم ولی چون قدرت نظامی داریم شما مجبور هستید همه مبادلات نفتی را با دلار انجام دهید. شما حتما میدانید امریکا و انگلیس و ژاپن و ایتالیا جز بدهکارترین کشورها هستند. این بدهی از کجا آمده و بناست به چه کسی پرداخت شود؟ این بدهی به بازار است چون شما پول بی پشتوانه چاپ کردید و آن را در کف بازار ریختید.
این پول باید جذب شود وگرنه ارزش خود را از دست میدهد. شما عکسهایی را دیدهاید که مردم ونزوئلا یک گونی پول میبردند تا یک شانه تخم مرغ بخرند چون پول بی ارزش شد.
این پول باید جذب شود. یک راه آن دستکاری بازارهای مالی است که امریکا چند بار از آن استفاده کرده است. راه دیگر ایجاد یک جنگ در کشورهای دیگر است که هزینه آن را از پولهای اضافی بدهند. این کار را هم امریکا چند بار پیاده کرده است.
راه درست آن گسترش اقتصاد است که مولفه هایی وارد شوند و این پول در آنها صرف شود. در واقع صرف تولید چیزی شود مثلا ایجاد یک کارخانه یا ایجاد طرح عمرانی.
حال به تناقضی که دارد پیش میاید میرسید. اقتصادی که مبتنی بر خدمات باشد امکان تولید و سرمایهگذاری در بخش خدمات بسیار محتمل و موفقتر است چون زیرساخت را اکنون دارد. حال اگر از سوی دیگر به دلیل عامل دیگری مانند جنگ روس و اکراین، امور خدماتی خود در معرض رکود باشد آنگاه سرمایهگذاری در این وادی چه سودی دارد؟
نیاز است واضح بگویم؟ فرض کن شما صنعت خدماتی بنام سینما دارید. فرض کن هزینه زندگی بالا رفته و مردم مجبور شدند مانند مردم المان دوباره چوب بسوزانند تا از سرما یخ نزنند. فرض کن شما بخواهید این پول سرگردان را در صنعت سینما خرچ کنید و هزاران فیلم بسازید و سود اقتصادی خوبی هم برای آن در نظر بگیرید که مثلا ۱۵۰ میلیون دلار خرج یک فیلم میکنیم و در صد کشور دنیا چند میلیارد دلار میفروشیم.
خب وقتی که هزینه زندگی مردم بخاطر قیمت بالای حامل انرژی و مواد غذایی افزایش یافته و حقوق به زود تا سر ماه دوام میاورد و یا مانند مردم ترکیه ترجیح دهند ساعتها در صف نان بایستند چون قیمت هر نان تولیدی از شهرداری ده درصد کمتر از قیمت آزاد است، آنگاه سینما رفتن و دیدن فیلم برای مردم اولویت درجه دوم است. پس صنعت سینما رکود خواهد داشت. پس شما در وادی سرمایهگذاری کردید که پیشاپیش رکود دارد. این تناقضی است که اقتصاد غرب با آن روبروست.
مفهومی مانند بیمه در جهان غرب بوجود آمد. یک کار خدماتی است. کشتی تفریحی یک مفهوم خدماتی است. مسلم است که این امورات همگی بخشی از اقتصاد برای چرخش پول در جامعه هستند ولی وقتی برای تامین غذا و انرژی اولیه مانند سوخت کمبود داری و منابع آن نیز در اختیار نداری دغدغه مردم میشود غذا و سوخت. سه هفته پیش بود که مردم آلمان دوباره به سوزاندن هیزم برای گرم کردن خانه روی آورند. و زمستان نیز در راه است. این همان مردمی بودند که بیشترین سلول خورشیدی برای انرژی پاک را داشتند.
بزرگوار حرفهای کسی مانند پوتین یا سیاستهای کشورهای مهم منطقه عصاره عقلانیت یک ملت است. وقتی میگوید اقتصاد شما بر پایه خدمات است یعنی بناست جنگ را کش دهد تا خدمات به رکود برسد و دقیقا دارد همین کار را میکند.
در باب ایران، بله چنین چیزی را هر کسی میتواند بگوید که اقتصاد ایران بر پایه نفت است ولی منی که در ایران زندگی میکنم تنها شما را به صفحه ویکی پدیای انگلیسی ایران ارجاع میدهم تا ببینی ایران در این چهل سال چقدر و در چه زمینههایی پیشرفت کرده است. ایران حدود ۳ میلیون و نیم بشکه نفت در روز تولید میکند و تنها یک میلیون بشکه صادر میکند و ۲/۵ میلیون را به مشتقات نفتی تبدیل میکند و آن را میفروشد.
فروش نفت دو حالت دارد. یا مانند تازیان خام فروشی میکنید که نشان از بلاهت است چون نفت ارزان از شما میگیرند و با دانش اندکی آن را بنزین کرده و چند برابر قیمت به شما میفروشند. اگر چنین بود بنده هم بسیار شاکی میشدم از دست اخوندها.
یا شما بخشی را فراوری میکنید و مشتقات نفتی را میفروشید. ایران ۲/۵ میلیون بشکه در روز فرآوری میکند. تنها یکی از مشتقات را به ونژویلا میدهد و بجای ان طلا یا نفت خام میگیرد.
اقتصاد ایران ب تحریم نیاز داشت تا سنگ بنا ساخته شود. و شد! حال یک دولت جاسوس داشتیم که فریب خورده غرب و آمارهای غربی بود و بیخود و بیجهت پول چاپ کرد و تنها به غرب دل بست. مانند غنی که به غرب دل بست.
او گند زد بی هیچ شکی امروز وضع مردم ایران چندان مساعد نیست. ولی یک چیز را نباید فراموش کرد که مردم ایران به شکم سیر هستند ولی به چشم گرسنه. یعنی بسیاری از دغدغههایی که دارند بیجاست!
جالب است بدانید درصد زیادی که از وضع اقتصادی شاکی هستند یک حیوان خانگی دارند که ماهانه دست کم یک میلیون تومان برای آن خرج میکنند.
چنین کسانی بیشتر نادان هستند و میخواهند با تقلید از غربیها زندگی مرفه بسازند. پس گلایه چنین کسانی نه از سر نیاز واقعی بلکه نیاز کاذب و تمایلات بی ریشه است. شما بشنوید که مردم ایران در شرایط بد اقتصادی هستند ولی باور نکنید! از دوستان مهاجر خود بپرسید آیا گرسنگی و سختی اقتصادی در چهره مردم ایران هویداست؟ میگویند در ده درصد مردم بله ولی ما بقی تنها بدون سواد حرف میزنند تا امروز که فحش دادن مرسوم است آنها هم فحشی به نظام داده باشند. تا همرنگ جماعت باشند! وگرنه بلاهت بی پایان است/.
>>> دوباره به ششمی:
اول ببخشید که متن طولانی شد. هدف من این بود که بگویم در واقعیت عواملی بر اقتصاد موثر است که بر روی کاغذ و در علم اقتصاد آنگونه که باید دیده نشده است.
واقعیت بسیار کلیدی که پوتین درست بر روی آن دست گذاشته است این است که ۱) شکاف سرمایه در اروپا و امریکا بسیار شدید است و ۲) مردم اروپا و امریکا تاب آوری کمی در برابر سختی دارند.
سند ادعای اول همان که در انگل ستان ۸۰ درصد مردم پس اندازی کمتر از ۵۰۰ یورو دارند و در آمریکا درصد کمی از مردم درصد بسیار زیادی از سرمایه را در اختیار دارند. شاید بی دلیل نبود که انگلستان اولین کشور اروپایی شد که اعتراضات بخاطر گرانی باعث سرنگونی کابینه جانسون شد. این اعتراضات در اروپا روندی فزاینده خواهد داشت چون اروپا فاقد منابع انرژی است و وارد کننده است. همچنین میدانید که روسیه و اوکراین بزرگترین تولید کننده غلات و گندم در جهان هستند. حال که روسیه تصمیم بگیرد گندم به کشورهای دوست بدهد و اوکراین امکان صادرات گندم خود را در شرایط جنگ نداشته باشد پس غذا و انرژی در اروپا دچار چالش میشود.
بیخود نیست که امریکا از ذخایر نفت استراتژیک خود بهره برداری میکند.
سند ادعای دوم همین ماهیت اشوب ها و اعتراضات است. برای مردمی که در رفاه زندگی کردند قابل پذیرش نیست که بشنوند چون میخواهیم روسیه را سرجای خود بنشانیم و سیاست استعماری خود را ادامه دهیم پس شما تحمل کنید. این خواست طبقه گلوبالیست و طبقه حاکم و بسیار محدود در اروپا و امریکاست. خواست عامه مردم نیست. عامه مردم خود قربانی سیاست های سرمایه داری هستند.
شاید ندایند که در شروع سال جدید در امریکا ۵۰۰ هزار نفر خانمان خود را از دست دادند چون بانک آن را مصادره کرد.
همانطور که میدانید نیازها طبقه بندی دارند اول غذاست بعد مسکن است و بعد امنیت شغل و پس از آن مباحث بعدی پیش میاید و تفریح مهم میشود. غرب بویژه اروپا منابع انرژی پایدار ندارد و اقتصاد خود را بر خدمات بنا کرده است.
آمریکا نیاز دارد استعمار خود را حفظ کند چون شما زحمت میکشید شفتالو و گندم تولید میکنید و یا زغال سنگ ولی آنها زحمت میکشند از درون یک دستگاه پول چاپ میکنند و کالای واقعی شما را میگیرند و کاغذی بدون پشتوانه را تحویل میدهند. این استعمار باید جایی پایان یابد. وقتی که کارخانجات اسلحه سازی بخشی از بار اقتصاد را به دوش کشید آنگاه نیاز است جنگ وجود داشته باشد تا مردمی بیکار نشوند و چرخ اقتصاد بچرخد. بیخود نیست امریکا و انگلیس و فرانسه نمیگذارند کشورهای اسیایی روز خوش داشته باشند. باید همیشه گاوهایی مثل تازیان باشند که میلیارد دلار سلاح بخرند.
غرب مبنای اقتصاد خود را بر خون مردم بنا کرده است. بر استعمار. بر سر مردم افریقا چه آمد وقتی که معادن طلا کشف شد؟ بر سر مردم منطقه ما چه آمد وقتی که نفت کشف شد؟
چون قدرت نظامی دارند نباید زورگو باشند که ما پول بی پشتوانه چاپ میکنیم و کالای واقعی شما را با یک کاغذ مبادله میکنیم.
این نقطه ضعف بزرگ غرب از سالها پیش دیده شده است و یک حرکت خزنده ولی آرام از سوی بلوک شرق جریان داشت تا سروری دلار را به پایان برساند. در ایران به صراحت محل صحبت بسیاری بود. ولی روس و چین جرات نداشتند مستقیما اقدام کرده و به آن سرعت ببخشند.
کاری که ایران کرد بزرگ بود. در منطقه غرب آسیا هژمون پوشالی نظامی امریکا را پیوسته به چالش کشید. یکی از ژنرالهای روس به محمد باقری میگفت چطور جرات کردید پهپاد گلوبال هاوک را بزنید؟ چطور جرات کردید نظامیان امریکایی را دست بسته و زانوزده در خلیج فارس اسیر کنید؟ و چطور جرات میکنید پهباد خود را بالای ناو آمریکا ببرید و فیلم بگیرید؟ بگذریم که هر روز خبری می اید نیروهای مقاومت دارند در عراق و سوریه به کاروان های نظامی یا پایگاههای امریکا حمله میکنند و پس از ترور سردار سلیمانی این درصد ۴۰۰ درصد بیشتر شده است (به گواه یکی از افراد کابینه بایدن در کنگره).
جنگ اوکراین باعث شد روند جنگ با سروری دلار سرعت بگیرد. روسیه چاره دیگری نداشت. چین ۴۰ درصد کل ذخایر گندم جهان را پس از کرونا خریداری و انبار کرد. روسیه ۹۰ درصد سهام خود در بازارای مالی امریکا را فروخت و طلای بسیاری ذخیره کرد. اینها همه قبل از آغاز جنگ اوکراین بود.
طی چند ماه ۱۵ درصد مبادلات تجاری از دلار به غیردلار تغییر کرد. منشا اصلی هم دو محور چین-روس و هند-روس بود. ایران سهم چندانی در مبادلات دلاری ندارد ولی ایران هم به این جرگه پیوسته است.
اگر این ۱۵ درصد طی سه سال انجام میشد فرصتی برای غرب بود که بتواند آن را جذب کند و مانع کم ارزش شدن پول خود شود. ولی سه ماه بسیار کم است. یک شوک به ارزش دلار است. حتی اگر اقتصادی بسیار صنعتی داشته باشید و مواد اولیه نیز در اختیار خودتان باشد باز هم در کوتاه مدت نمیتوان این پول را جذب کرد.
حال بر آن بیفزایید که اصولا وقتی اقتصاد بر پایه خدمات باشد در شرایط فشار بر نیازهای پایه زندگی مانند هزینه غذا وانرژی، امور خدماتی خود دچار رکود میشود. از یک سو تورم به دلیل سرازیر شدن پول بی پشتوانه به کشورهای غربی و از سوی دیگر رکود اقتصادی در امور خدماتی متوجه غرب شده است.
این دو عامل کشنده است. شما از هر سمت که نگاه کنید این دو عامل کشنده است بويزه اینکه پس از کرونا اقتصادها در وضعیت ثبات نیستند و یک رکود را پشت سر گذاشتهاند.
آنچه دانش اقتصاد به درستی نمیتواند بر روی کاغذ ببیند این است که در فصل زمستان نیاز مردم به انرژی بیشتر شده و از یک سو در کوتاه مدت بنا نیست جایگزینی پیدا کند و از سوی دیگر آنچه هست هم با قیمت گزافی به دست مصرفکننده میرسد. بر آن بیفزایید هزینه غذا را وقتی که اوکراین و روس بزرگترین تولید کننده گندم هستند و اوکراین امکان صادارت ندارد و روسیه تمایل به صادرات کشورهای غیردوست!
در چنین وضعیتی کارخانجاتی که مالک خصوصی دارند با دو مشکل روبرو هستند: تقاضای افزایش دستمزد و ۲) کاهش ارزش سرمایه به دلیل کاهش ارزش پول.
دلیلی ندارد فکر کنیم چنین کسی مهاجرت و سرمایهگذاری در چین را به ماندن در امریکا یا اروپا ترجیح ندهد. هم نیروی کار ارزانتر است هم ارزش سرمایه حفظ میشود. در ایران مردم دیدند ارزش پول ملی کم شد رفتند ترکیه خانه خریدند!
ماهیت نظام سرمایهداری همین خصوصی سازی است و تمایل به سود بیشتر. نهادهای دولتی کوچک هستند. سرمایهگذاری که مطابق تفکر سود بیشتر (جوهر کاپیتالیسم) بزرگ شده است رفتن به چین را ترجیح میدهد. اینجاست که میگویم خود تفکر کاپیتالیسم یک عامل منفی برای کشورهای بلوک غرب میشود.
کشورهای غربی بر روی کاغذ بسیار رفاه دارند و معیارهای اقتصادی هم طبق داشته های انها سنجیده میشود. خودشان میسازند. ولی یک تکانه مانند جنگ اوکراین میتواند کل ساختار اقتصادی و سیاسی را به چالش بکشد. یا این ساختارها پایداری و ثبات ندارند و به بادی بند هستند. این چیزی است که برای من روشن نیست آیا علم اقتصاد آن را روی کاعذ میبیند؟ تاب آوری اجتماعی و ثبات سیستم.
و اما بعد در خصوص ایران گلایه مند هستید چون بقول شماحزب وحدت را درست کرد. هر چند حدس قوی من این است که شما خود استاد مسعود هستید. ولی میخواهم شما را فراتر از قومیت به یک داوری چالش برانگیز دعوت کنم.
شما میدانید که عبدالرحمن خان با کمک انگل ستان بسیاری از مردم هزاره را کشت. یک قتل عام بزرگ بود و امیدوارم به عمق فاجعه شک نکنید. اگر شما به عنوان یک ازبک یا پشتون یا تاجیک از قوم هزاره بیزار باشید میگویید کار خوبی کرد و باید به بچه یکساله هم رحم نمیکرد. ولی به عنوان یک انسان اخلاق مدار به هر دین مسلک، از شما یک پرسش دارم.
اگر قوم هزاره یک نیروی مقاومت میداشت که در برابر عبدالرحمن خان کمی ایستادگی میکرد آیا بهتر نبود؟ وقتی هیچ مقاومتی نباشد و نسل کشی پیش بیاید به اخلاق انسانی یا اسلامی نزدیکتر است یا وقتی دفاع از خود ممکن باشد؟ و این دفاع ساختارمند باشد؟
من شک ندارم که حتی اگر از قوم هزاره بیزار باشید باز هم اخلاق انسانی و اسلامی شما نمیگذارد بگویید همان بهتر که قوم هزاره هیچ مقاومت ساختارمندی نداشت و کشته شد.
مگر اینکه از طالبان پشتون باشید و اصولا کل قران را با یک جنایت نامه اشتباه گرفته باشید و مفتی های وهابی مغز شما را شستشو داده باشند.
پس فرض میکنم در برابر هجوم عبدالرحمن جنایتکار رای میدهیم به این حالت که قوم هزاره یک مقاومت ساختار مند میداشت بهتر بود.
حال برمیگردیم به داستان حزب وحدت و مزاری.
اگر در آن زمان کشور افغانستان آرام بود و ایران یک تنظیم هفت گانه میساخت تا جنگ داخلی راه بیفتند آنگاه بی هیچ گمانی ایران یک جنایتکار جنگی بود و بقول شما همسایه نابکار بود.
ولی در آن زمان وضع افغانستان چطور بود؟ حزب وحدت در برابر هجوم کدام فرقه دست آموز کدام کشور ساخته شد؟ مسلم است که اگر ایران پس از آن بکوشد این حزب سیطره بر کل اقوام پیدا کند آنگاه ایران باز هم مقصر است. شما تاریخ خود را بهتر میدانید.
بزرگوار بعضی امورات ناخوشایند است ولی چارهای نیست. ایران چهار سال پیش با طالب هم پیمان شد برای جنگ با داعش در افغانستان. ما هم میدانیم طالب کم ننگ ندارد. ولی در آن زمان دولت مرکزی دست نشانده امریکا بود و داعش هم جزیی از پلان امریکا. دولت مرکزی هیچ اراده و تصمیمی برای سرنگونی داعش نداشت. برای شما غیر قابل توجیه است که چرا ایران به طالب سلاح داد تا با داعش بجنگد ولی متاسفانه چیزی بنام منافع ملی باعث شد ایران از ارگ ناامید شود و با تنها نیروی مدعی مخالفت با داعش هم پیمان شود.
ایران چهار سال پیش نمیدانست بناست دو سال بعد از آن ترامپ ناگهان در دوحه با طالب بر سر میز مذاکره رود و روند صلح بین ارگ و طالب آغاز شود. حال طالب سلاحهایی داشت برای سرنگونی داعش ولی دو سال بعد آن را به روی مردم افغانستان گرفت! و آن سلاحها را هم بخشی از ایران داشت و بخشی از پاکستان.
مسلم است که نام آن را میتوان دخالت ایران و همسایه نابکار در امور داخلی گذاشت. ولی برادر اگر سهم کشورها را در وضع کنونی افغانستان بررسی کنی ایران جز کم گناهترین هاست.
آمریکا ناگهان تصمیم گرفت با طالب مذاکره کند. یکسال غنی و عبدالله در دوحه مردم را سرکار گذاشتند و صلح نشد. غنی که خود با تقلب در انتخابات بر سر کار آمد مدام دم از جمهوریت میزد و دستاوردهای جمهوریت و دموکراسی. آمریکا برای ناامن کردن منطقه تصمیم گرفت بسیار ناگهانی از افغانستان خارج شود. و یک خلا قدرت پدید آورد و طالب از آن بهره برد.
این بار بسیار بودند کسانی که از پاکستان برای جنگ آمدند و از طرف آنجا مسلح و تمویل میشدند.
در این داستان گناه بزرگ گردن آمریکاست. گناه بعد گردن غنی و تیم مذاکره کننده و گناه بعد گردن خود طالب و گناه بعد پاکستان. اینها به تنهایی دلیل ۹۵ درصد از اتفاقاتی هستند که افتاد. اینها همه عامل اصلی بودند که بدون آنها امکان سقوط ارگ وجود نداشت.
حال در ۵ درصد مابقی گناه ایران این بود که با طالب در تهران دیدار داشت یا سه سال قبلتر بابت جنگ با داعش به او سلاح داده بود. ایران نه از مسعود پشتیبانی کرد نه از مولوی مهدی و حتی به هزاره پیام داد که در برابر طالب نایستد. نه حتی از اسماعیل خان.
ما در ایران در این چهل سال در جنگ زمینی امریکا را شکست دادیم. ولی در جنگ رسانه بد باختیم. هر چه دروغ بود گفتند و بیش از سیصد رسانه را مزدور کردند تا حقایق را وارونه به خورد مردم بدهد.
همین بحث اقتصاد را ببینید. قبل از انقلاب ۵۷ حدود ۷۰ درصد مردم ایران روستانشین بودند. و بیشتر خانهها خشت و گلی بود مانند آنچه در پکتیا بخاطر زمین لرزه خراب شد. امروز پس از چهل سال بخش بزرگی از خانههای روستایی دیگر خشت و گل نیست. ایران در این چهل سال نهضت سوادآموزی راه انداخت که امروز تقریبا بیسوادی ریشه کن شده است. مشکل پاکستان و قوم پشتون همین بیسوادی عمومی است که در این دو جا تنها با یک میلیون دلار میتوان در یک روز یک گروه تروریستی جدید در بستری فقیرانه ساخت.
حتی یک میلیون دلار هم زیاد است!!!!
بزرگوار ایران همسایه بدی نبوده است. بر روی یک نقطه مستقل از شرایط کل در آن زمان دست نگذارید.قضاوت کنید که در آن دوران و پس از جهادی که مقدس شمرده میشد اگر ایران نبود و حزب وحدتی هم نبود اوضاع بهتر بود؟
بهرحال× امیدوارم برادران و خواهران ما در گوشه گوشه افغانستان به رفاه و صلح و آرامش برسند. ما در جنگ رسانه بسیار بد شکست خوردیم و امروز ایران دیوار کوتاهی است که هر که در ایران بناست ژست روشن فکری بگیرد باید به نظام فحش دهد ولی حقیقت این است که ۹۰ درصد مردم معترض، از شکم سیر و از چشم گرسنه هستند ولی به دروغ آن را به شکم ربط میدهند.
من امید بسیاری دارم که کشورهای اروپایی سقوط کند و امریکا هم. در پایان با شما هم نظر هستنم. نه تنها مردم افغانستان که کشورهای بسیاری از جمله ایران از سیستم سرمایهداری و امپریالیست بسیار رنج دیدند و در پایان به وعده الهی ایمان دارم. و با این آیه به پایان میبرم « و مکرو و مکرالله والله خیر الماکرین».
بدرود
>>> استاد مسعود، بزرگوار این گپ رو ادامه بده یا بیشتر بهش فکر کنید. این خبر اخیر مشرق نیوز هست.
مارک کوهن رییس مطالعات خرده فروشی در دانشگاه کملبیا به تارنمای بلومبرگ گفت: این قیمت ها ضربه ای به مصرف کنندگان است. هیچ کس در گذشته شاهد قیمت ۱۰ دلار برای یک قرص نان نبوده و تاثیر آن مانند بنزین ۵ دلاری است.
سوال بزرگ برای اقتصاد آمریکا این است که درمیان این تورم بالا، تقاضای مصرف کننده تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟ زمانی که خریداران نگران وضعیت اقتصادی خود هستند، آنها به صورت سنتی هزینه های غیر ضروری خود را کاهش می دهند.
اما کاهش تقاضا درحال سرایت به کالاهای اساسی است. خریداران آمریکایی در فروشگاهها به قسمت نان وارد نمی شوند. این درحالی است که با توجه به گزارش مرکز "نیلسن ای کیو"، از ابتدای سال جاری تا دوم ماه جولای، خرید نان در فروشگاه های آمریکا در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته ۲.۷ درصد کاهش داشته است.
از سوی دیگر داده ها نشان می دهند که آمریکایی ها در مقایسه با سال گذشته شیر و تخم مرغ کمتری نیز خریداری می کنند. البته بخشی از این کاهش خرید به دلیل افزایش مراجعه آمریکایی ها به رستوران ها است.
دو تولیدکننده عمده غذاهای بسته بندی شده در آمریکا هفته گذشته اعلام کردند که با کاهش تقاضا روبرو هستند. در شرکت پپسی، افزایش قیمتها بر حجم تولید تاثیر گذاشته است. شرکت کونگرا برندز که سس گوجه فرنگی و سایر محصولات غذایی را تولید می کند، اعلام کرده که قصد دارد به افزایش قیمتها ادامه دهد. با این حال این شرکت افزوده که افزایش قیمت ها باعث کاهش ۶ درصدی واحد تولید شده است.
اکنون صنعت ۵۰ میلیارد دلاری تولید نان در آمریکا با خطر تغییر ذائقه مصرف کنندگان آمریکایی به دلیل قیمت بالای محصولات مواجه است.
قیمت یک پوند(حدود ۴۶۰ گرم) نان سفید در آمریکا در ماه ژوئن به رکورد ۱.۶۹ دلار رسید که ۱۲ درصد نسبت به سال گذشته افزایش یافته است. در همین حال، نان گندم نیز به بالاترین قیمت خود در تاریخ آمریکا یعنی ۲.۲۲ دلار در هر پوند(حدود ۴۶۰ گرم) رسیده است.
این خبر اثباتی هست برای روند خزنده ای که در امریکا در جریان هست. کمبود مواد غذایی و افزایش نرخ حامل انرژی.
این مساله باعث شده مردم کالاهای زیادی رو غیرضروری ببینند. و به مسائل ضروری مثل نان و انرژی بپردازند.
اینجاست که اقتصاد مبتنی بر خدمات به شدت آسیب پذیر میشه چون صنایع خدماتی دچار رکود میشن. چون رکود مانع از چرخش سزمایه در جامعه میشه نقدینگی به سمت بازارهای دیگه میره. مشابه این اتفاق در ایران سرازیر شدن سرمایه به بورس و بازار طلا و ارز بود. چون تقاضا بالا میره ولی عرضه محدود پس قیمت بالا میره.
هنوز اقتصاد امریکا به این مرحله نرسیده و رکود در صنایع خدماتی خودشون رو نشون ندادن ولی سرنوشت محتوم کشور امریکاست اگر جنگ اوکراین ادامه پیدا کنه.
اتفاقی که این روزها میفته صرفا به دلیل کمبود سوخت و مواد غذایی هست و یک درصد بسیار کمی هم بخاطر آغاز روند بازگشت دلار به بازارهای غربی. هنوز دلار ارزش خودش رو از دست نداده ولی یورو سقوط عجیب و سریعی داشت.
قراردادهای جایگزین ارز تجاری بجای دلار که پس از جنگ اوکراین در بلوک شرق بسته شد با یه تاخیر اثرش رو به غرب میگذاره و دلار سرگردان به خونه خودش میره. ولی هنوز این روند شکل نگرفته. فعلا کالا نیست و قیمت بالا رفته. بر این بیفزایید که ارزش پول هم در تهدید هست تو سقوط کنه و تورم بالا بره. بر این دو بیفزایید که رکودی در صنایع خدماتی که بخش بزرگی از اقتصاد هستند هم بناست شکل بگیره. این سه عامل منفی اقتصادی میتونه با یک بحران عمیق منجر بشه. این اتفاقات اقتصادی که ارام ارام داره پیش میره برای شما معنای عمیق و تامل برانگیزی داره. بنظر من اگر جنگ اوکراین در کوتاه مدت متوقف نشه، امریکا تنها یک راه گریز پیش رو داره اون هم جنگ هست. اگر این رخ بده اون جنگ اتمی خواهد بود.
درسته که سرعت این سه عامل منفی اقتصادی کم هست ولی با شتاب فزاینده داره بسوی ما میاد.
عمیقا دوست دارم نظر استاد مسعود رو در خصوص این تحلیل بشنوم.
سپاسگزارم.
>>> متن طولانی دوست ایرانی ما را مرور کردم . از بحث روی مسایل اقتصادی که بگذریم ، موضوع مناسبات سیاسی ایران و افغانستان همواره بحث بر انگیز بوده است. مردمان دو کشور از سالیان دراز و حتی قرنها با هم تاریخ مشترک داشته اند و به یقین مردم به ارزشهای اصولی و معقول این روابط حرمت بیکران میگذارند.
افغانستان با پاکستان بعد از تقسیم هندوستان بدو قسمت. در گیر معضلات گردیده است، پاکستان میراث استعمار کهن است و متاسفانه از زمان قاید اعظم پاکستان برای جلب حمایت امریکا دست و آستین را بر زد تا اینکه توانست به حیث نوکر گوش بفرمان امریکا قبول گردد و امریکا هم در برابر خدمات پاکستان افغانستان را دو دسته به پاکستانی ها بخشید.حاکمان اصلی افغانستان پنجابی های پاکستان اند ولی افغانها با خلق پاکستان هیچ اختلاف و تضادی ندارند ...مجبوریم این ننگ را با خون خود بشوییم.
دوست گرامی !!!
تا جاییکه تاریخ معاصر افغانستان گواه است ، رهبری ایران چه در قالب شاه چه در قالب اخوند ها در مورد افغانستان نیک بین نبوده اند. آنها هیچگاهی خواهان یک افغانستان آزاد و مستقل و آباد و مترقی نبوده اند. محمد داود رییس جمهور فقید افغانستان در سالهای اخیر ش سفر هایی به منطقه داشت از جمله به شاهنشاهی ایران. شاه ایران از طرف امریکا و اسراییل
موظف گردید تا محمد داود را که با بلاک اروپای شرق بخصوص شوروی نزدیک بود با وعده های چرب و نرم دور سازد، رهبر افغانستان فریب سیاسی خورد ، در حلقه و دام غرب افتاد با پاکستان که دشمن دیرینه محمد داود بود آنقدر نزدیک شد که پاکستانی ها به او دکتورای افتخاری دادند،
همینکه کار به کام رسید دگر نه کمک نقدی شاه درک داشت و نه وعده های چرب و نرم. تحولات عمیق سیاسی در افغانستان و ایران یکی بعد دگر بوقوع پیوست، در افغانستان محمد داود از بین رفت و در ایران شاه.
در دوازده سال حکومت چپی ها در افغانستان بخصوص از ۱۹۸۰-۱۹۹۲ پستی و بلندی های بیشمار در روابط دو کشور وجود داشته است که یقینا به ضرر خلقهای دو کشور بوده است. افغانستان با وجود ذخایر سرشار طبیعی کشور عقب مانده بوده و آست و همین عقب ماندگی اقتصادی ان باعث ان گردیده تا کشور های همسایه ای ما هر طوری که دل شان خواسته است با سرنوشت سیاسی کشور ما بازی کنند. پاکستانی ها از طریق نوکری برای امریکایی ها و ایران هم با استفاده از درآمد های سرشار از نفت.
شما منحیث یک شخص روشنفکر بخود اجازه میدهید که رهبران حکومتی تان گاه با طالب ، گاه با داعش و گاه با گروپ دگر تروریستی همبستر شوند ؟؟؟
آیا چنین سیاست را شفاف و انسانی فکر میکنید؟؟؟
به هر حال ، دوست دارید یا نه ما از بازی های سیاسی چند جانبه ای رهبران تان سالهاست که رنج برده ایم ...
جناب عالی !!!
شما از جهاد مقدس حرف میزنید ، کدام جهاد ، آخر رهبران این جهاد از اهل تسنن تا اهل شیعه همه منافق از آب درامدند همه تاجران دین و مذهب از آب درامدند ، مردم افغانستان از ابتدا اینرا میدانست که امریکا زیر نام اسلام نظام سیاسی حاکم را که در آن زنان و ملیتهای اقلیت از آزادی های بیشمار برخوردارند بی ثبات سازد، زنان ایران با نگاه. های هوس آلود به آزادی زنان افغانستان در آن سالها نگاه میکردند ، در انزمان شما در کنار امریکا ، چین ، غرب ، اسراییل قرار گرفتند و هیزم در آتش جنگ اعلام نا شده علیه مردم و دولت افغانستان انداختند و لی حالا با تروریستان طالب روی یک میز مذاکره میکنند و قول میدهند و تجارت میکنند ، آخر معنی این کار چه است به نظر شما؟؟؟؟
از اینکه شما آن جنگ نا مقدس و آن اتحاد نا مقدس علیه جمهوری دموکراتیک افغانستان را مقدس میدانید به فهم و درایت شما تردید پیدا کرده ام ...رهبران تنظیمهای هفت گانه پشاور و هشت گانه هزاره ها مشتی از دزدان. بودند که هدف شان پول شویی بود و بس. من اهلیت این ....ها را هم از شیعیان وحدتی و هم از سنی های هفت گانه را در جنگهای سال ۱۹۹۳ در کابل دیدم، اینها وحشی ترین انسانها بودند که من در زندگی ام دیده بودم، این جنایتکاران که خود را مدافعان اسلام میدانند زنان حامله را مجبور به ولادت میکردند تا آنها تماشا کنند این مشت نمونه خروار آست. جالب اینکه گلبدین حکمتیار بعد از ارتکاب همه جنایات در کابل با آمدن طالبان در کابل در سال ۱۹۹۴ به ایران رفت و در آنجا اخوند های تان او را ، قاتل هزاران انسان بی گناه شهر کابل را پناه دادند و در آغوش گرفتند.
ایمل سینا
>>> تاریخ به ما پنج نوع جنگ را اموخته است
۱-جنگ افتصادی -داد و ستد
۲-جنگ تکنولوژی
۳-جنگ جیوپولیتیک
۴-جنگ نظامی
۵-جنگ سرمایه «کاپیتال »
تا جاییکه مشاهده میگردد ، تمام این جنگها به نوحی از انحا در حال تحق در این یا آنگوشه ای دنیا آغاز یافته است.
جنگ روسیه و اوکراین که در عقب آن غرب و امریکاست بزرگترین جنگ بین نیروهای سرمایداری بعد از جنگهای اول و دوم جهانی میان کشور های امپریالیست است، وقوع جنگ سوم از امکان بعید نیست.
حنظله
>>> پیش بینی ها و تحلیل های کارل مارکس بزرگ در مورد اقتصاد سرمایداری و نوسانات آن و تضاد میان کشورهای امپریالیستی قدم بقدم صحت خود را ثابت میکند.....
>>> نظر دهنده به نام خدوم
باور کن اسم خلیج فارس در سازمان ملل به صورت رسمی استفاده می شود
اگر فردا پشتونها به سرزمین هزاره ها بیایند اسم آنجا را عوض کنند شما می پذیری؟
>>> برادر بزرگوار ایمل سینا
۱. در باب شاه. شما نیک میدانید که شاه ژاندارم و دست نشانده آمریکا در ایران بود. متاسفانه لکههای ننگ بزرگی در عدم استقلال برای ما بر جای گذاشته است. اینکه شاه محمد داود را در راستای منافع آمریکا یا انگلیس به چه سمتی فریب دهد، متاسفانه تنهها انتظاری است که میتوان از کسی داشت که ژاندارم منطقه شمرده میشود و نوکر غربیهاست. ولی بیگمان گفته شما درست است امروز چه بنده این رفتار شاه ایران را تقبیح کنم چه نکنم درد و آلامی که مردم افغانستان بردند تسکین نمیابد.
۲. گویا شما از عبارت «جهاد مقدس» بسیار گلایهمند هستید بله من هم میدانم نقش آن در جنگ داخلی چه بود ولی لطفا توجه کنید بنده نگفتم جهاد مقدس بلکه گفتم «جهادی که مقدس شمرده میشد». در واقع من نیز با شما در نامقدس بودن آن هم نظر هستم و آن را یک سواستفاده از دین و عدم آگاهی مردم میدانم.
بنده آگاهم که هسته اولیه تندروی و جنبشهای جهادی توسط آمریکا در مدارس دیوبندی ساخته شد برای مقابله با شوروی. آمریکا را هرگز شایسته ساختن امری مقدس نمیدانم. نقد تیزی را بابت این عبارت به من حقیر کردید، خواهشمندم دوباره این بخش را بخوانید بنده آن را مقدس نمیدانم و ندانستم.
۳. در باب همبستر شدن حاکمان ایران با طالبان.
برادر من بازمیگردم به همان حرف اول شما که ملتهای ما درک مشترک و همدلانهای از یکدیگر دارند و بخش بزرگی از جهان بینی مردم یکسان است. میدانم با پاسخی که در باب تنظیم هفت یا هشت گانه دادم نه امکان و نه سواد دفاع یا توضیح از رفتار حاکمان را ندارم. ولی یک مساله را خوب میدانم.
به دو گزاره زیر نگاه کنید. ۱) طالب در افغانستان نیست و ایران برای مقابله با داعش یا برای حفظ منافع ملی خود جای پای طالب را در بخشی از افغانستان باز میکند.
این کار همان اندازه نادرست است که کرزی برادران ناراضی خود را در مناطق شمالی پخش کرد.
گزاره ۲) طالب در بخشی از جغرافیا بویژه مرز ایران وجود دارد. قدرت خود را تثبیت کرده است و با ارگی که نماد قدرت سیاسی مرکزی است به تعادلی برادرانه رسیده است.
هم پیمان شدن ایران با این طالب را نمیتوان مانند با تشکیل یک گروه تروریستی جدید در بخشی آرام مقایسه کرد.
با پوزش از شما، من در بخش بزرگی از گلایه مردم افغانستان از ایران یک مغالطه شفاف را میبینم و آن اینکه بر روی یک موضوع دست میگذارند بدون توجه به شرایط زمینه. این گفتن نیمی از حقیقت است و آن نیمه پنهان میتواند داوری را بالکل عوض کند.
من در باب سیاست ایران در بخشهای دیگر بطور موردی اگر اطلاعا داشته باشم نظر میدهم ولی در باب هم پیمان شدن با طالب علیه داعش را اینجا میگویم.
داعش دشمن ایران بود و دشمن طالب و دشمن مردم منطقه. داعش نه از شما بود نه به سود شما بود. در زمان چهار یا پنج سال پیش اصلا اسمی از توافق دوحه و بازگشت طالب به قدرت نبود. طالب روستاهایی را در اختیار داشت و با دولت مرکزی به تعادل و همزیستی رسیده بود.
پیش از اینکه ایران را بابت هم پیمان شدن با طالب در پنج سال پیش محکوم کنیم نیاز است در یک چارچوب منصفانه به چند پرسش پاسخ دهیم.
۱) آیا دغدغه ایران برای دور کردن طالب از مرزهایش معقول بود؟
پاسخ: ابتدا باید زمینه را بررسی کنیم. در آن زمان کشور ما توسط ۵۲ پایگاه آمریکایی محاصره شده بود در ترکیه و عراق و افغانستان تاجیکستان و ... و همه کشورهای حوزه خلیج فارس. شما نیک میدانید که بوش پسر به صراحت میگفت پس از افغانستان و عراق به ایران حمله کند. نقشه خاورمیانه جدید را برای تجزیه کشورها کشیده بودند و پس از چندی که دیدند حمله مستقیم هزینه زاست تصمیم به بالکانیزه کردن منطقه داشتند.
داعش را ساختند با محوریت وهابیت عربستان و هسته بعثیهای عراق. مقدسترین ارزش را برای اینان کشتن کافرین جا زدند و در حیطه کافرین کردهای ایزدی و شیعه و ... لحاظ کردند. وقتی به هیلیاری کلینتون درباره کشتن و سر بریدن کودکان و فروختن زنان به عنوان غنایم جنگی گفتند پاسخ داد این درد زایمان خاورمیانه جدید است. دلیل تنفر من از رژیم صهیونیستی همین است که همه منطقه در آتش سوخت برای آسایش این رژیم نحس و نجس.
در این وضعیت دولت مرکزی عراق زمانی که دانست هسته داعش از فرماندهان نظامی پیشین حزب بعث است از ایران درخواست کمک کرد و ایران مطابق درخواست حکومت مرکزی به مساله عراق ورود کرد. اعتراضات سوریه در ابتدا مدنی بود و بشار اسد باید به مردم امتیازاتی میداد ولی به سرعت رنگ بوی داعش گرفت و بار دیگر از ایران درخواست رسمی شد که ورود کند و ورود کرد. این دو جا درخواست رسمی از سوی دولت مرکزی بود و چون داعش در امتداد جنگ پنهان امریکا و ایران بود ایران ورود کرد.
دولت ترکیه نفت داعش را بشکهای هشت دلار میخرید و زخمیها را مداوا میکرد و برای درمان به رژیم صهیونیستی هم میفرستاد.
شاخه داعش خراسان در افغانستان آغاز به کار کرد تا ایران از هر سو محاصره باشد. نقش داعش یک تسهیل گر و سرعت بخش به پلان تجزیه منطقه بود تا با تاکید بر شکاف شیعه-سنی در منطقه جهنمی بسازند و سپس اختلافات قومی و دینی خود عاملی موثر بر جدایی طلبی باشد. ایران در جبهه غربی سنگری در برابر داعش داشت. در جبهه شرقی باارگ روبرو بودیم که با سربازان نظامی آمریکا عکس میگرفت. چگونه ممکن بود ارادهای برای مقابله با داعش داشته باشد؟ با یک پیام پنهانی امثال خلیلزاد آگاه میشد که داعش فرزندخوانده آمریکاست و نباید با آن مقابله کند.
در این وضعیت یک گروه از پیش موجود بود بنام طالب که جای پای خود را تثبیت کرده بود و ادعای جنگ با داعش داشت.
نه در آن روز بنا بود طالب ارگ را سقوط دهد نه بنا بود بر روی مردم محلی اسلحه بکشد و با سلاح ایران مردم ملکی را بکشد. باقی داستان را میدانی.
بزرگوار برای هیچ کس خوشایند نیست که بگویند سران کشور تو باعث رنج و محنت ما شد. و هیچ کس چنین جراتی ندارد که بخواهد از مقوله «سیاست» دفاع کند. آنهم سیاست هزارلایه آخوندهای ایران. ولی در این زمینه من پیمان میان طالب و ایران برای جنگ با داعش را لازم میبینم. باور کنید اگر شما هم بودید منتظر نمیماندید که داعش پشت مرزهایتان برسد و به این حکم اخلاقی پایبند بمانید که مبادا رفتار شما در دفاع از خود به دخالت در امور همسایه تعبیر شود.
باور کنید اگر شما هم بودید همین کار را میکردید.
بهرحال پیامهای خود را طولانی تر از این نکنم. من هم میدانم بخش بزرگی از گلایه های شما بجاست چون « دفاع از خود وقتی باعث آسیب به دیگری شود اخلاق را به چالش میکشد» ولی از یک سو جنگ دنبالهداری هم میبینم که در میان جنگ حکم اخلاق کمی پستتر مینیشند.
من هیچ راه حلی ندارم که بگویم چنین است و چنان. هیچ دفاعی از سیستم آخوندی هم والله ندارم. ولی تلاش میکنم منصف باشم و حقایق را ببینم. میدانم که آخوندها با وجود همه ضرری که برای ایران داشتند در دو چیز نیز مفید بودند. اول اینکه مانع شدند نافرهنگ غرب به ایران سرایت کند. شما میدانید فرهنگ خانواده طی چندین هزار سال ساخته شده است و پیوسته در فرهنگ مشترک ما تقدیس شده است.
حال مردم نیمه وحشی از غرب سر بلند کردند و با سکس آزاد و تقدیس روابط جنسی بنیان خانواده را نابود کردند. آخوندها با همه بدی که برای ایران داشتند ولی مانع شدند نافرهنگ برهنگی به ایران بیاید. مساله بعد اینکه مسائلی در ایران بهبود یافت که برای چهل سال پیشرفت زیادی بحساب میآید و نمیتوان به حساب روند طبیعی پیشرفت تاریخ گذاشت.
در پایان ما راهی نداریم بجز اینکه بخوانیم و بدانیم و نسل بعد را آگاه کنیم. همه تغییرات پایدار بصورت پیوسته رخ میدهد و باید سنگ ها را از پیش رو برداریم. ما یک مثل داریم که میگوید برای ویران کردن یک کوه از سنگ ریزه آغاز کن و برای ساختن یک کوه هم از سنگ ریزه آغاز کن.
چارهای نیست مگر اینکه راهی بیابیم که اوضاع اقتصاد هر چند در بخش بسیار کوچکی از محیط پیرامون بهتر شود. و امید داشته باشیم به وعده الهی. جنگی که روسیه پیش گرفته راه برگشت ندارد. چه امروز متوقف شود چه فردا دیگر بخشی از دلار از چرخه اقتصادی شرق حذف شد. دیگر روسیه بازنمیگردد و در رابطه خود با هند و چین دوباره دلار را بجای کانال مالی مشترک استفاده کند.
این جنگ برای مردم ما و شما مصداق « اشغل ظالمین بالظالمین» هست. هم ما از روسیه زخم خوردیم هم شما. هم ما از غرب زخم خوردیم هم شما. زخم شما عمیق تر است مسلما. ولی از سوی دیگر که بنگری سیاست ایران پس از آغاز جمهوریت در افغانستان چندان ددمنشانه نبوده است آنگونه که رسانه وانمود میکند.
از پس این جنگ مبارک است که جهان چندقطبی راه خود را باز کند حتی اگر چند دهه طول بکشد باز به سود بلوک شرق است. نیاز است خود را قوی کنیم برادر. امروز شما خوب میدانید که سیاست جهانی واقعا قانون جنگل است. ترکیه را ببینید از یک سو به ۲۰ میلیون کرد ستم بی پایان کرده است و از سوی دیگر حزب کارگران را تروریسیتی میداند به سوریه و عراق مدام حمله میکند و دیشب نیز حدود ۳۰ کشته و زخمی از زن و کودک بیگناه در عراف کشت. سیاست ایران در برابر آنچه خطر پیرامونی میداند اصلا قابل قیاس با ترکیه نیست. آمریکا عمق استراتژیک خود را کل زمین در نظر گرفته و همه جا پایگاه نظامی دارد. باید راهی بیابیم قوی شویم. با گسترش دانش و باز کردن گرهی از گرهی. گور پدر سیاست و سیاستمدار. بنظرم این بهترین کاری است که میتوانیم بکنیم.
ببخشید باز هم طولانی شد.
>>> در ضمن امروز نخست وزیر ایتالیا هم مجبور به استفعا شد. یک کابینه دیگر در اروپا سقوط کرد. بیش باد. این روند ادامه خواهد داشت.
>>> محترم !!!
حرف شما درست است ،که حوزه خلیج به نام خلیج فارس در ملل درج است . اسناد مسعود استاد فاکولته در پوهنتون کابل بود و یکی از افراد وارد در اقتصاد است ، تحلیل های ایشان در مورد نوسانات اقتصادی در افغانستان و اتخاذ سیاستهای ضد مردمی در بخش پلانهای اقتصادی نادرست از زمان کرزی ، عنی تا کنون همیشه قابل تعمق بوده است. اینکه استاد خلیج نوشته و پسوند فارس را نچسپانده معنی انرا نمیدهد که استاد منکر واقعیتهای تاریخی است.اما وارد کردن اتهامات بر استاد بنام ابنکه نوکر غرب ، امریکا یا اعراب اند وارد نیست.شما فکر کردید که من مخدوم نیستم بلکه مسعود استم و اتهامات غیر موجه را مربوط به خلق هزاره بر استاد وارد کرده اید.استاد هیچ رابطه ای با این نوشته ندارد.
مشوره ای دوستانه ای من به شما این است که طالبان و افراد متحجر پشتون را با توده های شریف و زحمتکش پشتون که از اثر فعالیتهای تروریستی طی چهل سال همانند سایر ملیتهای افغانستان متحمل خسارات بیشمار جانی و مالی گردیده اند ، یک سان محاسبه نکنید. خدمت شما عرض کنم که امیر عبدالرحمن خان به استقلال و عزت افغانستان به جز حفظ امارتش هیچ علاقه ای نداشت. حملات غیر انسانی او بر هزاره ها ناشی از خصلت طبقاتی و حفظ منافع دربار بوده است، آلته همزمان امیر میخواست که ولایات افغانستان را تحت یک اداره واحد دراود ...ولی چگونه. سوال بر انگیز است. زمانیکه. اربابان هزاره از جانب امیر وعده های حفظ قدرت و مقام در دهکده و قریه های شان را دریافتند ، همین اربابان هزاره در چور چپاول ، تجاوزات جنسی. بر زنان و دختران هزاره با سپاهیان. و فرماندهان امیر همکاری های زیاد کردند چرا؟؟؟!
شما اقتصاد میدانید ....جواب انرا هم ضرور میدانید...
از طالبان بعید نیست که زبان پشتو را یگانه زبان رسمی افغانستان اعلام کنند ، از آنها بعید نیست که نامهای ولایات افغانستان را حتی هزاره جات را به نام حضزات عمر و ابوبکر نام بگذارند، شورای نظار تاجیکها نیز طی بیست سال قدرت شان. آنچه جاده و عمارت بود بنام اعضای حزب شان کردند ، چنین اتفاقات در شرایط نا مساعد همواره رخ داده و خواهد داد، در ایران شما هم اخوند حتما دست به چنین کار ها زده اند. آنها بنام تنفر از شاه مقبره پدر شاه را با بولدوزر هموار کردند ، اینکه خوب کردند یا بد شما بهتر میدانید ....
در سال ۱۳۵۷ چپی ها ی خلقی کاملا قدرت سیاسی را بدست گرفتند. بیرق سه رنگ افغانستان را به رنگ سرخ تبدیل کردند و در میان آن کلمه ای خلق نوشتند، چاره چه بود ، تا بالاخره بعد از سقوط امین و حاکمیت جدید تحت زعامت پرچمی ها بیرق افغانستان با نشانهای لازم که حکایت از تاریخ پر افتخار قدیم و معاصر کشور میکرد به شکل سه رنگ بر فراز کاخ ریاست جمهوری در کابل توسط ببرک کارمل بر افراشته شد.
مخدوم
>>> محترم دوست ایرانی
فکر میکنم نوشته ای آقای ایمل سینا در برابر سوال شما که ایران علیه افغانستان چه کرده با نکرده شاید بتواند قناعت شما را فراهم سازد.
مخدوم
>>> پیام ایمل سینا را دوباره خواندم. بسیار دردناک است. تنها امیدوارم این سختی پایان یابد. فکر نمیکنم سیاست کلان ایران یک همسایه ضعیف باشد. امروز روابط ما با ترکمنستان را ببینید. در امور بسیار کمی با هم مبادله فرهنگی داریم و تقریبا انگار بیگانهایم. ولی تلاش میشود حجم مبادلات اقتصادی روزبروز بیشتر شود.
ایران در این چند دهه مجبور بود نگاه کشورهای منطقه را بسنجد چون جنگ پنهان و پیدایی با آمریکا وجود داشت. طبیعی بود که مثلا با غنی زیاد گرم نگیرند با کسی که حتی جدال میان دانشگاه-پوهنتون را به یک دوگانه کاذب ملی ارتقا میدهد.
ترکیه کشوری قدرتمند است و چپ و راست با ضد منافع ایران کار کرده است ولی ایران چه پاسخی داده است؟ تقریبا هیچ چیز در روبنا. در زیربنا هم منافع اشغالگرانه ترکیه در عراق و سوریه را تضعیف میکند. ولی هرگز ۲۰ میلیون کرد هم فرهنگ و هم نژاد را تمویل نکرده است. یا هرگز بر علویها که سی میلیون تن هستند اقدامی نکرده است.
شاید بگویید چون قدرتمند است ایران در امور داخلی آن دخالت ندارد. کشور آذربایجان که بخشی از خاک ایران بود. در دوره رفسنجانی در دهه هفتاد خورشیدی حتی پیشنهاد شد به مام میهن بازگردد که رفسنجانی ریاست جمهور وقت مخالفت کرد. تقریبا همه شیعه هستند ولی تقریبا هر گام الهام علیف در تضاد و تضعیف ایران بود ولی ایران کاری نکرد.
ایران همسایه نابکاری نیست برادران. اگر همه عوامل دیگر را نادیده بگیریم آنگاه عملکرد ایران در کشور شما دخالت بیجاست. ولی تقریبا در هر رویداد که بنگری در این بیست سال نقش ایران کمتر از پنج درصد است. ولی رسانه بسیار هنرمندانه بین ما تفرقه می اندازد.
بزرگوار حنظله، جنگ رسانه را بر موارد خود بیفزا که هیچ کس مانند ایران قربانی آن نبوده و نیست. به هر شیوه که بخواهند ذهنیت مردم را شکل میدهند و شکاف میاندازند.
>>> گرانقدر دوست ایرانی!!!
شما بر استاد مسعود بخاطر اینکه چرا خلیج فارس نه نوشته است عصبی گردیده اید.شما تحمل انرا ندارید. که کسی آنچه به شما و ملت و تاریخ تان تعلق دارد دستبرد کنند و یا از روی خطا به نظر شما حرفی بزنند که خلاف آنچه شما در مورد ایران فکر می کنید ....همه میدانیم که افغانستان قدیم و ایران قدیم تاریخ مشترک دارند گاهی این و گاهی آن بر سرزمین یکدگر مسلط بوده اند...
در گذشته ها اکثرا با کتب مولفین عزیز ایرانی بر میخورد م ، مطالعه میکردم ، تمام شعرا ، نویسندگان ، بزرگان علم و ادب قبل از اسلام و بعد از اسلام همه به ایست افتخارات بزرگان ایران ثبت اند مثلا من زمانی کتابی از پژوهش گر مسهور ایران آقای «خانلری» را داشتم ایشان تمام شعرا و نویسندگان را که به افغانستان تعلق تاریخی دارد بنام ایران ثبت کرده اند ، مثلا مولانا عبدالرحمن جامی .... ، اکنون با دیجیتال شدن رسانه ها در یوتیوب صد ها ویدیو از طرف. منابع مختلف. برادران ایرانی ما در مورد سوانح و کارنامه های بزرگان علم و فرهنگ بدست نشر سپرده شده و زیر نام شاعر ایران ، فیلسوف ایران ، ستاره شناس ایران و غیره و غیره
خلاصه کلام ، برای افغانستان این کشور فقیر ، ایران بزرگ هیچ افتخاری را نگذاشته است به این هم اکتفا نکرده اند و با سیاست های مزورانه ای حکومات. ایران طی نیم قرن اخیر زخم های التیام ناپذیر را بر پیکر سرزمین زخم خورده ای افغانستان وارد کرده اند. سیاست. فرهنگ زدایی سایر ملل در زمان شاه به اوج خود رسیده بود و متاسفانه این خصلت شووینییتی در بخش افتخارات. فرهنگی تا هنوز در بین. برادران ایرانی ما وجود دارد ، حالا شما خود قضاوت کنید که عکس العمل چگونه باید باشد، شما تحمل ندارید که پسوند فارس از خلیج. دور بماند و برای ما افغانستانی ها نه تاریخ ، نه شاعر ، نه. ستاره شناس و نه عالم گذاشته اید...دگر قصاوت بدست شما.
فخر اهنگر
>>> دوست گرامی جناب فخر آهنگر
من پیشتر نوشته های شما و اقای حنظله را میخواندم و آنها را پخته میدیدم و چنین هم بود.
اینجا هدف من تاکید بر پارادایم شیفت احتمالی غرب به شرق بود که بنظر میرسد شواهد و اتفاقات روزمره آن را تایید میکند.
چون استاد مسعود از اهالی اقتصاد است تلاش کردم با اطلاعات اندکی که از این زمینه دارم ایشان را متقاعد کنم که پس از جنگ اوکراین شرایط در حال تجربه تفاوت های عمیق است و بر این مقوله هم تامل کنند.
دوست داشتم کسانی هم نظراتی بدهند ولی اغلب یک موضوع بسیار چالش برانگیز را پیش کشیده که اصل کلام را به حاشیه میبرد. یکی از حزب وحدت میگوید یکی بر عرف مثلا کارشناسان که خلیج یا حلیج فارس و... یکی هم احتمالا فردا بحث آب هیرمند را پیش بکشد و بعدتر هم... دست کم دوست داشتم شما و اقای حنظله جوهر کلام را دریابید و تحلیلی ارائه دهند که چه خطرات یا مزایایی ممکن است متوجه منطقه باشد.
بهرحال، شما یحث فرهنگ را پیش کشیدید ولی میدانید فرهنگ مشترک است و نه ما میتوانیم بر فرهنگ انحصار جغرافیایی قائل شویم نه شما. یک مثال میزنم. آیین مهر پیشینه 7500 ساله دارد. پس از آن دین بهی یا مزدیسنا ( زرتشتی) آمد و پس از آن اسلام و... که میدانید.
نظامی اهل گنجه بود که در مرز کشور آذربایجان کنونی است. نظامی هفت پیکر و اسکندرنامه را نوشت. اسکندری که در میان شعرا و عرفای ما مهرآیین و پیر خرابات بوده است. هفت پیکر و سایر آثار ایشات نیز مستقیما به بازیابی و زنده کردن آیین مهر میپردازد. تقریبا بسیاری از شعرای ما مانند حافظ هم بر مهرآیینی که با آیین زرتشت یکی شد تاکید داشتند. ار سوی دیگر گنجه صد سالی است که از ایران جدا شد و مردم پینداشتند ذاتا ترک زبان بودند و امروز نه از نظامی میدانند نه زبان فارسی نه زبان آذری. تنها میگویند ترک نژاد برتر است!!!
خب حال اگر بگوییم نظامی شاعری ایرانی بود خطا کردیم؟ این صد سالی که گنجه از خاک ما جدا شد باعث میشود آثار نظامی را کنار گذاشته و بگوییم شما ظاهرا ترکهای فراموشکار
فرهنگی که از روزگار دیرین داشتیم باارزش است نگه دارید. آنها در توهم ترکتازی و ترکبازی میکنند. اصلا شایستگی ندارند از آیین مهر بشنوند. بگویند همه اینها از آن ما بود باشد ما اندیشه را میبینیم که در چه گستره ای بود. همانطور که بزرگان ما به ارستو بسیار گلایه کردند ولی افلاطون و فیثاغورث و سقراط همگی را عارفانی گرانمایه خواندند چون بجز محل تولد همه چیزشان با فرهنگ مشترک ما گره خورده بود هم اندیشه ها هم کنش و منش.و حتی سقراط به م رضایت داد وای از اندیشه ها دست نکشید.
ما هم اگر بفهمیم چرا ارستو بد کرد به ایشان میتازیم ولی لازم است بدتنیم چرا افلاطون و پیشینیانش را باید گرامی بداریم. اصل مساله اینجاست. اندیشه ای بود که هر که سری در سرها داشت و امروز عزت و ابرویی دارد از آن چشمه نوشیده است. هر کس با آن جنگید نیز به نام و ننگی رسید.
ما اندیشه را میابیم و مرز فرهنگی ما از سوریه تا سمرقند و خوارزم است. گرچه یونان را هم پیشینیان از خودمان میدانستند.
در برابر نظامی هم اقبال لاهوری را داریم که در زمانی زاده میشود که پاکستانی هست و شعر به فارسی هم میگوید. همه میگوییم اقبال پاکستاتی است هیچ ایرانی ادعایی ندارد و هما رعایت میکنند. مساله این است که ما زمان را از فضا جدا میکنیم. و میپنداریم اگر امروز مرز و جغرافیایی هست پس باید آن را به گذشته دورتعمیم دهیم.
اما در باب افغانستان تفاوت با آدربایجان بسیار است. ما و شما همچنان فرهنگ مشترک را میستاییم. همانطور که شما از سعدی و حافظ و صدها عارف ولی نه شاعر دیگر لذت میبرید ما نیز از مولانا و رودکی و صدها عارف و شاعر دیگر لذت میبریم. مشکل اینجاست که جغرافیا را میتوان با مرزسازی پاره پاره کرد ولی فرهنگ را نه. در این حدود سیصد سال شما هر چه شاعر داشتید کسی نگفت ایرانی بود. همانطور که نگوییم لاهور بود.
بنده با شما موافقم که نباید لحن کلام طوری باشد که گویی بزرگان فرهنگ ما محدود به ایران جغرافیایی بودند و باید تاکید شود ایران فرهنگی. در آن صورت ممکن است کس دیگری پیدا شود بگوید بگوییم افغانستان فرهنگی که باید دو دستی در سر خود بزنیم که برادر جان نام این فلات ایران بود از لااقل 1700 سال پیش در اوستا. یا کسانی هستند میگویند فارس یک جغرافیاست و دری باید مبنا باشد و بگوییم دری فارسی دری افغانی دری تاجیکی. او نمیداند که نام زبان پارسیگ بود از دست کم 2500 سال پیش. و کلمه پارسیگ پهلوی ربطی به قوم یا جغرافیا ندارد. برادر روزگاری روسها به مردم تاجیکستان گفتند زبان شما فارسی نیست بلکه تاجیکی است. و روزگاری هم به شما گفتند زبان شما فارسی نیست بلکه دری است. روزگاری گفتند کشور شما نامش باشد فلان و خراسان نباشد و روزگاری ....
اینها خواست دیگران است. اگر برای 99.9 درصد مردم ما و شما ارزشمند است که محل تولد اندیشمند در جغرافیای فردا د امروز چیست ولی اندیشه را در نیابد، باز همه 99.9 درصد نادان است و ارزش پاسخ ندارد.
آن گروه بسیار ناچیز که میدانند داستان چرا باید این اندیشه ها به صد راز پیچیده میشد و به فرداها میرسید ایشان مانند فردوسی اند که میگوید چو ایران نباشد تن من نباد
یا چون لاهوری که میگوید راز پدرانتان را یافتم و سیراب است تا پایان زندگی . دیگران با رنگ جامه و دستار و لنگ سرخوشند. ما نادیده گرفتیم شما هم بگیرید. فرهنگ مشترک ما به ظاهر اشعار و ادبیات است ولی صد لایه راز است.
قاعدتا برای شما هم بدیهی است که مثلا جنگ میان اینکه نوروز را ما یا شما ثبت میراث ماندگار کنیم حرفی سراسر بلاهت است. فرهنگ نیز همین است.
من کمتر کسی را دیده ام که وقتی میگوید خوارزمی این ریاضیدان بزرگ ایرانی منظور آن باشد که بخواهد سرقت فرهنگی از دیار خوارزم کند. بهتر است بجای اختلاف و تلاش برای جدا کردن ناممکن سفره هایمان از یکدیگر، بفکر اتحاد باشیم. اگر کسانی چیزی مانند مرز را میان سفره دل و فکر ما تحمیل کردند دلیل ندارد تا ابد آن را مقدس بدانیم. فرهنگ ما را یکی خواهد کرد دیگر بار.
آن اندیشه از سوریه تا سمرقند ادامه داشت.
>>> به دوست ایرانی
بسیار زیبا و متاسفانه نادرست حرف میزنید سالهای سال است که از تلویزیون ایران میشنویم اقتصاد اروپا رو به نابودیست در عمل چیز دیگری میبینیم.
نه به بحث های اقتصادی نه به حرف های دهان پرکن شما جوابی میدهم که زمان خود جواب خواهد داد.
اما در مورد ملت من وقیاس ان با ملت خودتان بسیار بی رحمانه قضاوت کردید این همه از اقتصاد گفتید نمیدانید معقوله اول جنگ هزینه و اقتصاد یک کشور است نام خراسان برای فرد فرد مردم ان مقدس و لایق جان فشانی است اما با کدام سلاح کدام بودجه کدام اقتصاد بادر لاف زدن اسان است عمل کردن سخت است بله شما جنگیدید ماهم در کنار شما با دشمنتان جنگیدیم اما شرایط اقتصادی ایران و افغانستان قابل قیاس نبوده و نیست ایران به لطف نفتش و راه داشتن به دریای ازاد با افغانستان محصور در خشکی دنیایی فریفت فاصله و تفاوت است کمی انصاف میداشتی میدیدی هنوزم در جای جای افغانستان فرزندان خراسان با دست خالی و بدون کمک و حمایت هیچ دولتی درحال مبارزه با نوکران امریکا و پاکستان هستند تفاوت در غیرت و علم و وطن دوستی نبود تفاوت در اقتصاد بود در هزینه های سرسام اور جنگ بود عراق مستقیم به کشور شما حمله کرد و شما مستقیما به جنگ پرداختید اما پاکستان در نقش دوست در مناطق محروم رخنه کرد و با افسانه سرایی پشتونستان و جهاد برای خدا و دین بخش بزرگی از مردم بی سواد پشتون رافریفت و این جماعت و بیشترشان حتی سواد خواندن و نوشتن هم ندارند را بر علیه مردم خودشان تجهیز کرد و حمارتی که میبینید حاصلش است شما مردم افغانستان را خلاصه کردید در همین چهل سال جنگ صد در صد ناجوان مردانه اففانستان در همین چهل سال ۳بار مجبور به جنگ تحمیل شده از طرف ابر قدرت ها شده شوروی امریکا و متحدینش و چرکستان و شما میبینید همچنان مقاومت ادامه دارد پس خیلی بی انصافید که خودرا برتر و غیرتمند تر میدانید که اشتباه محاسباتی شماست کمی از تاریخ ملت مارا پیش از این چهل سال مطالعه کنید زمانی که تمام منطقه زیر چکمه استعمار انگلیس خورد میشد ملت ما بود که با بیل و داس چنگ به مقابله با این روباه پیر پرداخت و به لطف خدا پیروز شد بروید و تاریخ بوعلی ابوریحان و دیگر دانشمندان مارا بخوانید تا بفهمید ما امروز اسیر گرگی بنام پاکستان شدیم با اقتصادی نابود و حمایت شیوخ عرب و کل غرب از حمارت طالبانی اما بچه های ما هنوز برای خراسان میجنگند با دستی خالی و دلی پر امید این اخر قصه نخواهد بود
>>> عالیقدر دوست ایرانی ,,,حرفها و تحلیل شما در باب فرهنگ مشترک بین ملتها کاملا منطقی است و بنده با شما هم نظرم ، یاد دهانی من برای شما در رابطه به اینکه از دیرمدتی بوده بخصوص دوره شاه در ایران که برنامه های شووینیستی رویدست گرفته شده بود و دولت سعی میکرد از ابن طریق درز بزرگ بین اقوام مختلف ، هم در ایران و هم خارج از ایران بوجود آورد،این بود که ما باید جلو چنین تلاشها را بگیریم بر اساس چنین اندیشه ، حتی افراد سر شناس علم و فرهنگ ایران چون دکتور «خانلری» در یکی از آثار شان طوریکه قبلا ذکر کردم جانب انصاف را در نظر نه گرفته اند، در آن روز گار حکومت ظاهر شاهی نیز به حفظ ارزشهای فرهنگی کشور چندان مهر نمیورزید، در افغانستان دستگاه چاپ کتب خیلی ها محدود بود ، کار ترجمه و تالیف خیلی ها بطی.
تا کنون بر اساس همان سیاستهای دولت شاه ایران ، طوریکه متذکر شده ام نشرات دیجیتالی در حذف فرهنگ دگران و ملحق ساختن آن افتخارات فرهنگی ایران ادامه دارد،کاش افرادی چون شما باشند و درک کنند و بگویند که هر چیز یک حد و حدودی دارد که نباید پا از آن فرا تر گذاشت...
به امید موفقیت و صحتمندی تان
فخر اهنگر
>>> چه اشکالی دارد بگوییم پیر هرات بجای خواجه عبدالله انصاری یا بگوییم مولانای بلخی بجای مولانای ایرانی یا بوعلی خراسانی بپذیرید این جریان بنام زدن بزرگان افغانستان با جدیت در جریان است همانطور که با گفتن حلوا حلوا دهان شیرین نمیشود با گفتن از فرهنگ مشترک هم واقعیت ها تغییری نمیکند
>>> به بزرگواری که قضاوت مرا بی رحمانه دید.
حق با شماست. یکی از دوستان شما سطحی از بی منطقی را در کلام پیاده کرد و گفت اگر امروز ایران قدرت داشته باشد نامش خلیج فارس است و اگر عرب قدرت داشته باشد ....
در پاسخ به ایشان بنده بحث ایستادگی در برابر قدرت ها را پیش کشیدم. و میپذیرم که در باره مردم افغانستان قضاوتی ناصواب داشتم. زمانی که نوشتم « شما هم از گوشه گوشه خاک خود فرار کردید» به اردوی ملی نظر داشتم که باز هم از این قضاوت خرسند نبودم چرا که بیاد میاوردم پلان های بسیار وجود داشت که اردوی ملی جنگ نکند وگرنه در میان آنها هم بی گمان مردم بسیار باغیرتی بود و هست و همان ها مانع طالب بودند ولی دستور بر تسلیم از گوشه و کنار بود.
بنده میپذیرم که قضاوتی نابجا داشتم و از شما دوست عزیز و سایر کسانی که آن بخش را خواندند پوزش میخواهم. برای من مردم شمالی همیشه نمادی از فرهنگ و خانواده دوستی و مبارزه و غیرت بوده و هستند. شاید دیگری که کمتر در فرهنگ غوطه ور شده باشد این چهار روز سخت و دشوار را ببیند ولی بنده از دیرباز این مردم آگاهم. بار دیگر از شما پوزش میخواهم. گفته من در پاسخ سطحی دوست دیگری بود که به راه افراط رفت شما ببخشید.
درباره وضع اقتصاد، قیاس شما صحیح نیست که چون تلویزیون ایران سالهاست میگفت اقتصاد اروپا چنین و چنان است و اشتباه میکرد امروز نیز هر کس بگوید اشتباه میکند. من مسئول گفتههای رسانه نیستم و تلاش کردم طبق آمار مستند حرف بزنم.
اینکه ارزش یورو سقوط ناگهانی داشت را کسی نمیتواند منکر شود و اینکه بحران انرژی در اروپا شکل گرفته نیز قابل انکار نیست. اینکه بحران مواد غذایی هم در حال شکل گیری است هم بسیار سازمانهای بزرگ هشدار دادند و گرانیهای اخیر در کشورای اروپایی و امریکا نیز قابل بررسی از اخبار و گزارشهای روزنامه هاست. حتی مهاجرین کشور ما یا شما در کشورهای اروپایی تایید میکنند که در کوتاه مدت گرانی پیش امده.
اینکه دامنه این گرانی و کمبود انرژی به انحلال ساختار سیاسی منجر شود یا یک مشکل موقت کوچک باشد هم اخبار سقوط کابینه جانسون در انگلستان و سقوط کابینه ایتالیا هر دو بخاطر گرانی و اعتراض مردم را دیدم. اینکه رسانههای امریکایی بسیار از گرانی گلایه مندند و پرسشهای ممنوعه از دولتمردان میپرسند مانند دلیل کمک مالی به اوکراین و رفتن مردم به مکزیک برای بنزین ارزانتر یا دلیل کمک به اسرائیل اینها هم از خود رسانههای امریکایی است و شما هم میتوانید بررسی کنید.
فراموش نکنید که روزگاری اگر کسی بر علیه اسراییل حرف میزد از هر مقام و منصب دانشگاهی سیاسی که داشت حذف میشد ولی امروز پرسشها علنی هستند و ...
بهرحال این چیزهایی که گفته شد حقیقتی بود که اخیرا به وقوع پیوسته است. و اگر جنگ پایان نگیرد بنده به اندک سواد خود دلیلی برای بهتر شدن اوضاع نمیبینم. یا بنظر میرسد اوضاع غرب بناست بدتر شود چون از یک سو زمستان در راه است و از سوی دیگر امکان جایگزینی انرژی روسیه در اروپا در کوتاه مدت ممکن نیست. بایدن تلاشی کرد تا در دیدار با عربستان این خلا انرژی را پر کند ولی طرف عرب موافقت نکرد بر خلاف توافقات پیشین اوپک گامی بردارد.
شما این مفاهیم را دهن پر میبیند ولی تا اینجا صرفا و صرفا حقایقی بود که رخ داد و دارد رخ میدهد.
بخش دوم تحلیل مخاطب خاص داشت که بداند اقتصاد خدماتی به چه معناست و وقتی تیشه به ریشه بخورد چگونه با رکود مواجه میشود. او که اندکی با تحلیل اقتصادی آشنا باشد میداند که چندان بیراه نبود.
در این مورد با شما موافقم که زمان مشخص کننده همه چیز است. بار دیگر بابت قضاوت نادرستی که بابت رشادت و دلاوری مردم شمالی در برابر ستم ها و جنگ های چند صد ساله کردم از شما پوزش میخواهم.
پایبنده باشید.
>>> به دوست گرامی فخر آهنگر
اولین نکته که نیاز است یاداوری کنم این است که هدف شاه ایران ایجاد درز و شکاف بین اقوام یا ملت های هم فرهنگ نبود. شاه ایران در بستر یک دوره ملی گرایی متعصابه رشد کرد که با پدرش رضا شاه آغاز شد. نام دودمان خود را پهلوی گذاشتند و میدانید که پهلوی همان پهلوی ساسانی بود که به دست اسلام نابود شد.
رضا شاه و فرزندش محمدرضا تلاش گستره برای بازیابی هویت غیرعربی ایران کردند و اگر میبیند که امروز بسیار از واژگان رسمی در ایران مطابق زمان و زبان پهلوی است در این بستر است مانند دادگاه بجای عدلیه، دادستان و دادسرا، ارتش و سپاه بجای اردو و عسکر، آموزشگاه بجای مدرسه، و مشتقات آن مانند دانشگاه و دانشسرا ، بهداشت بجای صحه، و... شما هنوز این واژگان مانند وزارت صحی و عسکر و عساکر را دارید ولی در ایران نه.
این رفتار رها کردن وجهه ایرانی از زیر یوغ عربیسم در بسیاری حوزهها نفوذ داشت. در این دوره بود که کرسیهای اوستاشناسی در میان اندیشمندان ایران رسمیت پیدا کرد و پیش از آن با یک اشاره یک بچه اخوند هر که از ایران باستان میگفت را میدریدند. شاه ایران در عمل خود را مقابل ۱۴۰۰ سال هویت خاموش و عقده فروخورده میدید و چنین جنگی در زمان مبنای بسیاری از کارها بود. البته رضاشاه بیشتر از فرزندنش برای این کارها زمینه سازی کرد و زمان بیشتری داشت تا کارهای بنیادین کند.
چه آخوندها در ایران و ملاها در افغانستان دوست داشته باشند چه نه، این عقده فروخورده در ناخوداگاه مردم ما و شما هست که نباید با چنان تجاوزی به یک جنگ برای کسب منافع اقتصادی و شهوترانی جنبه قداست میدادند. صفویه جایی بود که بذر این بیزاری کاشته شد و مذهب متفاوت رسمی زاده خشم فروخورده و جدا کردن راه است. مابقی ناگفته ها در این باره را خود دریابید.
اگر این چیزها را نادیده بگیرید آنگاه با دو پدیده روبرو هستیم. گروهی در ایران تلاش میکنند تا یک هویت دزدیده شده را زنده کنند و نمود آن در ادبیات یکی از اصلیترین حوزههاست. در این باب هدف بازخوانی تاریخ ادبیات و دنبال کردن سیر اندیشههای عرفانی و رازهای پس پرده است که سینه به سینه به امروز رسید. در این وادی مهم نیست مثلا در سده هشتم نظامی از گنجه آن را در سینه داشت یا پیر بلخ در سده فلان. هدف بازیابی اندیشه ها در یک پیوستار تاریخی است. در اینجا یک آرمان ارزشمند برای پژوهنده در کار است که کمترین چیزی که به ان می اندیشد این است که ممکن است روزگاری کسی از بلخ پرچمی بلند کرده و جغرافیای طبیعی را با جغرافیای فرهنگی درامیزد.
بنده با کارهای استاد خانلری نیز آشنا هستم و بسیار ایشان را مورد احترام میدانم.
کمتر پژوهندگان هستند که دست کم ده هزار جلد کتاب مطالعه کنند و چکیده زندگی خود را برای ما بگذارند و ایشان از این دست بود. برادر من، من باز هم تاکید میکنم شما هر مساله را در بستر تاریخی خود بررسی کنید. امروز نه او که در ایران زادروز پیر بلخ را گرامی میدارد به کمترین اندازه دنبال سرقت فرهنگی است نه او که در راه آرمانی بزرگتر است.
من حتی میان طبقات فرودست فرهنگی جامعه ایرانی هم ندیدم که کسی از خوارزمی و مولانا جلالالدین بلخی یا نظامی گنجوی یاد کرده باشد و پشیزی حتی به ذهن او برسد که بخواهد خوارزم و بلخ و گنجه را خوار کرده باشد.
امروزه آنان که نمیدانند ادب و فرهنگ چیست که هیچ، آنهایی که در ایران یا خارج از ایران میدانند هم میگویند مثلا بلخی یا رومی شاعر و عارف ایرانی اهل بلخ بود.
چه طرف آلمانی باشد چه انگلیسی.
آرمانی بود در پاسخ به درد مشترکی است که بسیاری از شماها گرچه دقیقا دارید از آن میسوزید ولی به درستی ریشه را نمیدانید. کسانی دریافتند و راهی را ساختند که امروز جامعه ایرانی اندکی آگاه شده است. شما از این ایراد بگذر. این به سود همه ماست و راه درست است.
تنها یک پاسخ خلاصه به شماست. کسانی که نمیدانند فرهنگ جیست به کنار. بسیار میگویند و دوستدار مجادله هستند. کسانی که میدانند به هر زبان باشند و در باره بزرگان ما سخنی بگویند به درستی ذکر میکنند و میدانند که هر یک از بزرگان از کدام دیار بودند. این گروه دوم است که می ماند و کاری پیش میبرد. گروه اول کف روی آب است. بگذر از این ایراد جان برادر.
>>> یک نکته دیگر به بزرگوار فخر آهنگر
شما از زمان شاه گفتید و این جمله که « در آن زمان در افغانستان دستگاه چاپ کتب محدود بود».
من اخیرا از زبان یکی از تحلیلگران ایرانی شنیدهام که در زمان شاه زمانی که تصمیم شد نهضت سواداموزی راه انداخته و بیسوادی را ریشه کن کند یک هیات را به افغانستان فرستاد و از برنامه شاه وقت که احتمالا نام ایشان محمد ظاهر بوده است الگو گرفت. برای من مایه هزار شگفتی و تاسف بود.
شگفتی این بود که شاهی که سر در آخور غرب داشت برای ریشه کن کردن بیسوادی دست از همتای افغانستانی خود بهره میبرد و شگفت آنکه چقدر شاه وقت افغانستان انسان آینده نگر و درستی بوده است. بیگمان شما هم با من همنظر باشید که بیسوادی عمومی در میان توده روستایی و فقیر یکی از بزرگترین عاملها در ترویج اندیشه افراط گرایی در این چهل سال بوده است و افسوس از اینجا آغاز میشود که اگر آن برنامه شاه وقت افغانستان اجرا میشد امروز چقدر این کشور متفاوت میبود. بنده بیاد دارم که مادر بزرگهای (مادر کلان) ما چگونه با وعده قند و روغن باسواد شدند.
افسوس دوم این بود که اگر افغانستان با جنگ درگیر نشده بود چقدر جای همکاری فرهنگی وجود میداشت و چه بسا ما ایرانیها بسیار چیزها میاموختیم. نگاه شما به ما نمیدانم چیست ولی گروهی فرهنگی در ایران هستند که این دو کشور را دو بال یک پرنده میبینند و امروز بال افغانستان این پرنده شکسته است. شما نامش را دو بال سیمرغ بگذارید و کمی به عمق کلام بیندیشید. برای ما یک افغانستان آباد و قوی و فرهنگ محور بسیار بهتر از یک کشور جنگ زده است نه به این دلیل که از یک همسایه جنگ زده آسیب برمیخیزد بلکه به این دلیل که یکی از بالهای آن پرنده شکسته است و مجبور است سینه خیز در کوران حوادث پیش رود.
البته منظور ما از افغانستان نه آن کشوری است که کسی از آنسوی مرز بیاید و به مردم بیاموزد چه چیز درست است. اینها خودشان برای چند هزاره درست و غلط را میشناختند و بار دیگر هم جوانه میزنند. هر چند بار که بسوزانند باز هم زمین فرهنگ ما جوانه میزند.
>>> به نظر دهنده ۲۴
شما گفتید چه اشکال دارد بگوییم پیر بلخ و پیر هرات. دست بر قضا من و شما در یک روز دو نظر نوشتیم و بنده هم دقیقا در همان نظر «پیر بلخ» را بکار بردم که البته سالهاست از ایشان اینگونه یاد میکنم.
این پیشنهاد شما بسیار متین و بجاست.
پاینده باشید.
>>> ممنونم از دوست گرامی ایرانی..
آنچه من در مورد شاه خودم محمد ظاهر نمیدانستم ، ایشان برایم روایت کردند ، من فقط همینقدر میدانستم که در افغانستان دو سه دستگاه چاپ شخصی است و یک چاپخانه دولتی بنام مطابع دولتی به همین خاطر کتب چاپ ایران در بازار های کتابفروشی کابل به قیمت گزاف فروخته میشد.
در کشور من. میزان بیسوادی خیلی بلند بود و به جوانان بیسواد که خط و نوشتن نمیدانستند و در خدمت سربازی جذب میشدند برای شان وظیفه نوکر بودن در منازل افسران. داده میشد، دوره دو ساله ای خدمت سربازی را منحیث نوکر در منازل افسر اردو سپری میکردند و بعدا سند ترخیص بدست میاوردند...این بود بخشی از برنامه های سواد اموزی شاه...اما باید اعتراف کرد که تحصیلات ابتدایی و عالی الی پوهنتون یا دانشگاه برای همه رایگان بود ...
من در پی ایراد و ایراد گرفتن نیستم ، صرف یاد دهانی بود، من تمایلات ناسیونالیستی شاه شما را از زاویه ای دگری مینگرم.
من طرفدار همکاری با روشنگران استم و امید در آینده همه روشنگران از هر گروه و ملیتی که استند به هر زبانی که تعلق دارند برای فردای بهتر فرزندان ما در یک صف واحد قرار گیرند از یکدگر بیاموزند ولی هیچگاهی فخر فروش نباشند...بلی ما دو بال یک پرنده استیم و باید منحیث باشندگان خطه ای آسیا به فکر التیام زخمهای یکدگر باشیم.بگفته ای علامه اقبال :«آسیا یک پیکر آب و گل است...»»
فخر اهنگر
>>> به برادر گرامی فخر اهنگر
از شما سپاسگزارم. قطعا ایراد شما و دوست دیگر بجا بود و بنده تا جایی که بتوانم در راستای اندیشه برترمیکوشم که پید هرات و پیربلخ و ... و ستایش فرهنگ مردم شمال میکوشم.
بله اقبال جای دیگری کشور شما را دل این پیکر میداند و نظامی هم ایران را. هر دو دل هستند. بامید همدلی و بازیابی قرهنگ همدلانه در برابر نافرهنگ غرب و شرق.
سپاث و بدرود.
>>> به فخر آهنگر
اولا مگر در افغانستان در کتابها رسانه ها مدرسه ها و... تمام شاعرانی که مدنظر شما هستند را آنگونه که خودتان می دانید ننوشته اید؟
پس دیگر مشکل کجاست؟
حتما در دانشگاه هایتان ابن سینا مولانا یا هر کس دیگری را که خود می دانید از افغانستان یاد کرده اید
پس مشکل شما کجاست؟
شما در افغانستان بگویید این سینای خراسانی یا مولانای بلخی که قطعا همین را می گویید
پس مشکل کجاست؟
>>> افسانه سرایی مانند اینکه زنان ایران به زنان افغانستان حسادت می کردند یا شاه ایران به دنبال فرهنگ زدایی از سایر ملل بود دردی دوا نمی کند
در آن زمان جمعیت زنان ایران پانزده میلیون نفر بود حتی پنج درصد مردم هم تلویزیون نداشتند همین الان هم مردم ایران راجب افغانستان چیزی نمی دانند چگونه پنجاه شصت سال یش پانزده میلیون زن ایرانی حسادت می کردند؟شاه ایران با چه ابزاری در حال فرهنگ زدایی از سایر ملل بود؟از طریق تلویزیون اینستاگرام و یا فیسبوک؟این شما هستیدکه نتوانستید حافظ تاریخ خود باشید حالا دنبال مقصر می گردید
>>> محترم دوست ایرانی
فکر میکنم نوشته ای آقای ایمل سینا در برابر سوال شما که ایران علیه افغانستان چه کرده با نکرده شاید بتواند قناعت شما را فراهم سازد.
مخدوم
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است