تنش افراطگرایان، عقربها همدیگر را میخورند؛ چرا این گروهها به این پیمانه به خون همدیگر تشنهاند و اینچنین بیرحمانه حسابهای خود را با یکدیگر تصفیه میکنند؟ | ||||
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۹ ۱۴۰۱/۵/۲۳ | کد خبر: 171031 | منبع: |
پرینت
![]() |
تنش افراطگرایان،
عقربها همدیگر را میخورند؛
از روزی که طالبان به قدرت رسیدهاند زد و خوردهای درونی گروههای افراطی افزایش یافته است. در تازهترین مورد، ملا رحیم الله حقانی، یکی از تیوریپردازان تروریسم، به دست یکی از جناحهای افراطی رقیب به قتل رسید. او که ظاهرا به مکتب دیوبندی تعلق داشت در انتقاد تند و تهاجمی بر ضد دیگر جناحهای افراطی بیپروا بود و برای به کار بردن خشونت در برابر آنان نظریهپردازی میکرد و سرانجام با سلاحی که خودش از غلاف کشیده بود سرش را برباد داد. از قراین پیدا است که این روند ادامه دارد و در آینده شاهد قتلهای انتقامجویانه بیشتری خواهیم بود. پرسش اساسی این است که چرا این گروهها به این پیمانه به خون همدیگر تشنهاند و اینچنین بیرحمانه حسابهای خود را با یکدیگر تصفیه میکنند؟
در دوران جمهوریت، همه گروههای افراطی در یک صف قرار گرفته بودند و میان شان قراردادی نانوشته وجود داشت که باید برای فروپاشی آن نظام همدستی کنند. شماری از این گروهها مانند طالبان، القاعده، لشکر جنگهوی، سپاه صحابه، و لشکر طیبه رسما سلاح برداشته و روی به کشتار و ویرانگری آورده بودند، و شماری دیگر مانند حزب تحریر، گروه پنجپیری، جمعیت اصلاح، و برخی از حلقات سلفی ترجیح میدادند که جهت برخورداری از مزایای اقتصادی و امکانات موجود در سایه نظام جمهوریت، شیوه تقیه را در پیش گرفته، به جای جنگ مستقیم با آن تمرکز خود را بر تبلیغات زهرآگین و مسمومسازی افکار عمومی بگذارند تا با سلب مشروعیت از نظام، زمینه فروپاشی آن را فراهم آورند. همدستی مستقیم و غیر مستقیم این گروهها در براندازی نظام سابق قابل درک است، زیرا اهداف و آرمانهای آنان مشترک است و تفاوتهای شان تنها در امور فرعی است که در اصطلاح آنان امور اجتهادی گفته میشود. اما آنچه برای بسیاری از ناظران قابل درک نیست کینه و نفرتی است که این گروهها در برابر یکدیگر دارند و آن را با خشنترین شیوهها بروز میدهند.
ریشه این تضاد و عداوت در انحصارگری ایدیولوژیهای افراطی نهفته است که هر کدام از آنها خود را مالک حقیقت مطلق پنداشته و بقیه را بر خطا میانگارد، و خطا در نظر آنان هنگامی که در حوزه دینداری و اعتقادات ایمانی باشد قابل تحمل نیست. رحیم الله حقانی به شدت بر سلفیان، پنجپیریان و سایر گروههای تندرو میتاخت که آنان اهل بدعت، یعنی منحرف از سنت و شیوه پیامبر اسلام هستند، درست همان گونه که سلفیان چنین اتهامی را بر دیوبندیان وارد میدانند. از آن سو، موضوعاتی مانند سنت و بدعت و مشاجرات کلامی به آن اندازه تفسیربردار است که هر گروهی به راحتی میتواند خود را مومن حقیقی و منطبق با سنت و هر گروهی جز خود را مسلمان منحرف و اهل بدعت و حتی مشرک به شمار آورد.
در جوامع دموکراتیک، قضایای ایمانی و اعتقادی مربوط به حریم خصوصی شهروندان دانسته میشود که ملاک قضاوت نیست، و کسی حق دخالت و تعرض به آنها را ندارد. این تسامح و رواداری باعث میشود که حتی خود این عناصر افراطی زیستن در جوامع سکولار مانند ترکیه، قطر یا کشورهای غربی را هزار بار بر زیستن در سایه امارت اسلامی طالبان ترجیح دهند! آنان البته سالهای طولانی با سبکی از زندگی میستیزند که در پایان کار، با منافقتی آشکار، به آغوشش پناه میبرند یا دختران و پسران خود را به آغوشش میفرستند. راه حل چنین بحران چند لایه و تو در تویی اولا بازگشت به اخلاق و رهایی از منافقت است و ثانیا بازگشت به دموکراسی که برای پیروان هر عقیدهای حقوق مساوی با دیگر شهروندان قایل است.
محمد محق
>>> آیا کسی هست که هدف و زبان ما افغانیهای مدعی را بداند و بفهمد؟ طالبان را سرنگون و کشور را بدست مردم می دهند، آمریکا مقصر و مسئول می شود، توان تشکیل یک حاکمیت ملی و اداره کشور را نداریم بازهم آمریکا مسئول و مقصر است! و حالا دولتهای خود را به چالش و شکست کشانده و دوباره میدان را به طالبان داده و به حاکمیت رساندیم باز هم آمریکا مسئول و مقصر می شود!؟ طالبان دوباره به حکومت می رسد بازهم آمریکا و خارج مقصر می شود، ایمن الظواهری تروریست و دشمن درونی افغانستان را کیفر می دهند، باز آمریکا مقصر و مسئول می شود؟!!؟ همین تحریفات قلمهای مسموم و سایتهای مزدور پاکستان و ایران کشور ما را تخریب و ویران کرده است ولی هنوز هم آمریکا را مسئول و مقصر می کنیم. از ماست که بر ماست. راستی ما مردم افغانستان بدنبال چه آرزو و هدفی هستیم که هنوز هم از آن بی خبر و از استقرار آن عاجز هستیم؟ دورد بر افغانیهای مسئول و شریف و آزاده.
یکی ابلهی ریگ در کفش داشت
چو درمانده شد دست بر سر گذاشت
که نفرین بر آنکس که این کفش دوخت
که مغزم بکوبید و پایم بسوخت
بسی ناسزا گفت بر کفش دوز
سخن را نسنجیده از درد و سوز
ز جاییکه رنجیده باشد کسی
سخنها نسنجیده گوید بسی
کسی گفتش ای خسته از پای خویش
زمانی بیاسای در جای خویش
تو از ریگ کفش خود آزرده ای
به جای دگر ظن بد برده ای
ببین علت درد و رنجت کجاست؟
چو علت ندانی شکایت خطاست.
>>> فقط نوشته کنید که بازگشت به دموکراسی برای مردم بیچاره و جاهل دموکراسی دموکراسی بگویید اما همی مردم یاد دارند که با دموکراسی و آزادی بیان به جای اینکه به فکر درد و رنجهای آنها باشید از صبح تا شب به دنبال بهانه ای برای ابراز کینه و نفرت از قوم دیگر بودید
بیچاره ترین عاجزترین منفورترین و وقیحترین کارشناسان نویسندگان تحلیلگران دنیا شما هستید که کدام دانش و علمی ندارید هر که اسمش را با انگریزی در فیسبوک نوشته میکند و کارشناس و آگاه سیاسی می شود
>>> به این هموطن عزیز آخری که دموکراسی دموکراسی: با اسلام اسلام گفتن هم کشورهای ما بجایی یعنی به صلح و امنیت و پیشرفت نرسیده است، وقتی می گوئیم در کشور دموکراسی حاکم باشد و سرنوشت کشور به یک شخص و یا حزب و دین و مذهب داده نشود ، یعنی دوری و ممانعت از تکرار و دور تسلسل دیکتاتوری و خلیفه گری، تا بدینوسیله مردم همانند اروپا و دیگر کشورهای آزاد و دموکراتیک بطریق انتخابات آزاد و منتخبین واقعی خود مسئول و صاحب و ناظر بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی خود و کشورشان گردد و هر چوپانی نیامده مردم را سرکوب و غارت و استبداد و دیکتاتوری حاکم نکند و مردم کشور را بنام خدا و پیغمبر قتل و عام و منحرف و اسیر نکند و به هر جنگ و جهنم دره ایی نیاندازد. خوب البته کسانی که شامه و قدرت درک و فهم این ارزش و دست آوردهای مدرن حقوقی و سیاسی و اجتماعی را نداشته باشد، سیستم خلیفه گری و دیکتاتوری و چوپان و گله از ذهنشان زدوده نشده و نخواهد شد. موفق باشید.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است