طالبان سه ویژگی دارند. یک، یک نیروی افراطی و خشونت گرای مذهبی اند. دو، یک نیروی خشن استخباراتی و نیابتی اند. سه، یک نیروی خشن و انعطاف ناپذیر قومی اند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۶ ۱۴۰۱/۶/۲۷ | کد خبر: 171336 | منبع: | پرینت |
سوال نادرست و پاسخ گمراه کننده؛!
یک اصل ابتدایی در تحلیل های سیاسی و اجتماعی این است که نباید اصل سوال نادرست طرح شود. برای یافتن یک راه حل برای یک مساله اجتماعی-سیاسی-فرهنگی قبل از همه باید سوال درست طرح شود. نوشته ای از حفیظ منصور را در وبسایت بی بی سی فارسی خواندم که به این سوال پاسخ ارایه می کند: «آیا طالبان نماینده قوم پشتون است؟» جواب ایشان ساده است: طالبان نمانده قوم پشتون نیست بلکه ساخته و پرداخته استخبارات پاکستان است.
حفیظ منصور درست می گوید که طالبان «ساخته و پرداخته» استخبارات پاکستان است و اما این همه ماجرا نیست. مواظب باشیم که این «ساخته و پرداخته» یک مساله تیکنیکال نیست، بلکه یک صنعت اجتماعی-سیاسی است. جنگ های نیابتی یک صنعت امنیتی و اجتماعی هستند که بدون پایه ها و فرایند های اجتماعی، فرهنگی، و ایدیولوژیک ناممکن اند. برای همین ده ها هزار مدرسه در پاکستان لازم است تا یک گروه مثل طالبان ایجاد شود. افغانستان و جامعه پشتون قربانی این صنعت امنیتی است.
در تحلیل آقای منصور اما دو نکته مشکل ساز وجود دارد.
نخست، اصل پرسش نادرست است. اصلا این سوال که طالبان نماینده پشتون ها است یا نیست، از بنیاد یک سوال گمراه کننده است. وقتی می گوییم که طالبان نمانده پشتون ها است یا نیست، دقیقا چه می گوییم؟ دو راه وجود دارد. راه اول این است که ادعا کنیم که منظور از «نمایندگی»، بازنمایندگی فرهنگی پشتون ها است. بازنمایندگی سیاسی پشتون ها است. بازنمایندگی تاریخ پشتون ها است. اگر این طور است، منظورم ما از فرهنگ، تفکر سیاسی، و تاریخ پشتون ها دقیقا چه چیزهای است؟ پشتون ها یک حزب سیاسی نیستند، بلکه یک گروه قومی و دارای گسست ها و تنوعات اجتماعی فرهنگی و قبیله ای فراوان اند. مثلا، پشتون دهات که در قلعه زندگی می کند تا پشتون های شهری و شدیدا ضد طالبان دارای تفکرات مشابه نیستند.
راه دوم این است که ادعا کنیم که «نمایندگی» یعنی داشتن حمایت اکثریت و یا بازنمایندگی تفکر و ترجیحات اکثریت. در این صورت ما با یک تحلیل کمی مواجه هستیم، اما برای این تحلیل کمی هیچ آمار و ارقام تجربی نداریم که اصل نمایندگی را باز بازتاب بدهد. بالفرض که در یک نظر سنجی، ۸۰ درصد پشتون ها از طالبان حمایت کردند، هنوز ۲۰ درصد پشتون ها دیگر از این دایره بیرون می مانند، و این کافی است که در مورد کاربرد هویت «پشتون ها» در تحلیل «نمانیدگی» ملاحظه داشته باشیم.
خوب، چرا این تحلیل این قدر مغلق و پیچیده است و راه به جایی نمی برد؟ چون اصل سوال غلط است. با این سوال مقایسه کنید: آیا نازی ها در آلمان نماینده جرمن ها بودند؟ آیا جنبش های راست گرا که طرفدار برتری نژادی سفیدها در غرب هستند، نماینده سفید پوست ها اند؟ به وضوح سوال ما غلط است.
من فکر می کنم سوال درست این است که بپرسم: آیا جنبش های نژاد پرست راست رادیکال در امریکا و جاهای دیگر، تفکر برتری نژادی و فرهنگی دارند؟ بله. آیا رادیکالیسم اسلام تفکرات تبعیض آمیز و تعصب مذهبی دارند؟ بله، صد در صد. اما رادیکالیسم اسلامی، نماینده مسلمان هستند؟ متوجه هستید که به مشکل مواجه می شویم! سوال ما در مورد طالبان هم همین گونه است.
طالبان سه ویژگی دارند که تحقیقات فراوان پیوسته آن را تایید می کنند. یک، یک نیروی افراطی و خشونت گرای مذهبی اند. دو، یک نیروی خشن استخباراتی و نیابتی اند. سه، یک نیروی خشن و انعطاف ناپذیر قومی اند.
دور اول حکومت طالبان و رفتارهای یک ساله اخیر آن ها نشان می دهد که طالبان دارای تفکرات واضح برتری «قومی» است، اما روایت و ایدیولوژی خاص خود را از ارزش های فرهنگی و قومی خاص دارد که با تفکرات یک پشتون شهری و دموکرات و ملی گرا فرق می کند. برای همین طالبان نماینده همه پشتون ها نیستند، اما تفکرات قومی دارند. راست گراهایی که معتقد به برتری سفیدها در غرب هستند، نماینده سفیدها نیستند، اما این به معنای آن نیست که آن ها تفکر نژادی و قومی ندارند. طالبان هم این گونه هستند...
بنابراین، لازم نیست که یک سوال غلط طرح کنیم و یک بی راهه بی فایده ایجاد کنیم.
هان، دلیل دوم حفیظ منصور احتمالا سیاسی است. آن نکته سیاسی و اجتماعی این است که وقت ایدیولوژی قومی طالبان مطرح می شود، یک تعداد زیاد از پشتون های مخالف طالبان گارد می گیرند که گویا طالبان نماینده پشتون ها نیستند و نباید این گروه قومی ساخته شوند. و یا نباید با قومی جلوه دادن طالبان برای آن ها حمایت قومی فراهم شود. این ملاحظه کاملا قابل درک است. هرگاه یک پشتون اعتراض کند که طالبان نباید «نماینده» پشتون ها تلقی شوند، کاملا درست است. اما این که با نقد تفکرات قومی طالبان ممکن حمایت های قومی آن ها افزایش پیدا کند، یک نکته قابل مکث است و خود حکایت از مشکل دارد.
قبل از همه، وقتی کسی می گوید که طالبان ایدیولوژی و رفتار قوم گرایانه رادیکال و خشن دارند به معنای آن نیست که آن ها نماینده پشتون ها اندِ؛ بلکه این گروه مشخص بنام طالبان یک گروه قوم گرا و با رفتارهای فاشیستی است که در آن پشتون ها هم قربانی اند. مگر در نازیسم در المان جرمن ها کم قربانی شدند؟ بنابراین، این انتقاد بر طالبان کاملا وارد است که آن ها یک گروه رادیکال قوم گرا هستند؛ و معتقد بر تعمیم اجباری ارزش های «افغانی/قومی» اند که در مدرسه های پاکستان آموخته و شنیده اند یا زیسته اند؛ و معتقد به حکومت قهار و خشن شدیدا متمرکز است که بایستی در کنترول پشتون ها (پشتون های که طالب اند) باشد که با روایت خاصی افراطی از مذهب توجیه می شود. سرانجام این تفکر یک اشغال و استعمار داخلی فراگیر است و بس. اما این واقعیت طالبان نباید پشتون و غیر پشتون را به یک کج راهه بحث «نمایندگی» قومی ببرد. طالبان تفکرات خشن قومی دارند و اما ضرورتا نباید نمایندگی کدام قوم تلقی شوند. طالبان ساخته و پرداخته پاکستان هستند، اما نباید گرایش و رفتارهای خشن قومی شان نادیده انگاشته شود. به عنوان یک گروه تحلیل شوند که ابعاد مختلف دارند.
برجسته سازی تفکرات قومی طالبان، نباید یک عشق قومی یا نفرت قومی غیرعقلانی ایجاد بکند. در کشورهای غربی، این جریان ها و روشنفکران سفید پوست اند که صدای بلندتر بر علیه جنبش های رادیکالِ نژادپرست دارند، قبل از آن که گارد بگیرند و از کسی گلایه کنند که «لطفا این ها را نماینده ما سفیدها تلقی نکنید» ورنه ناراحت می شویم. همین گونه، چندان کسی از باورهای برتری نژادی این گروه های راست گرای افراطی در غرب، به وجد هم نمی آید و سرود شیدایی هم نمی خواند. از سوی دیگر، کسی هم جنبش های رادیکال راست گرا را به سادگی نماینده کدام گروه اجتماعی، قومی و نژادی تلقی نمی کنند، بلکه همه متفقا تفکرات خطرناک فاشیستی و نژادباورانه این جریان ها را با صدای بلند نقد می کنند و آن ها را در حاشیه نگه می دارند و به جامعه آگاهی می دهند. این کار را به نفع حقوق انسان ها، صلح، زندگی مسالمت آمیز، تکثر اجتماعی و سیاسی، و خیر و صلاح مملکت شان می دانند.
بنابرین، تفکرات قومی طالبان باید مورد نقد و توجه قرار بگیرد بدون آن که آن ها نماینده پشتون ها تلقی شوند. البته با این قید که تفکرات قومی طالبان، ضرورتا آن تصورات قومی و هویتی که یک پشتون روشنفکر و دموکرات از «پشتون» دارد نیست. از جانبی، این کاملا درست که ظلم و ستم تا حد زیادی سراسری است، اما مواظب باشیم که تجربه اجتماعی و سیاسی این ظلم ها و ستم ها در گوشه و کنار افغانستان به صورت های متفاوتی تفسیر و فهم می شوند.
دکتر عباس فراسو
>>> آقای داکتر عباس فراسو ،
در افغانستان هیچ فرد یا جریان سیاسی چه در گذشته و چه در حال نماینده هیچ قومی نبوده و نیست چون اقوام افغانستان هیچگاه به حدی از انسجام قومی نرسیده اند که بتوانند از خود نماینده یی تعین کنند.
اما
افراد و جریان های سیاسی چه در گذشته و چه در حال با استناد به خاستگاه قومی خود از کارت قومی استفاده کرده اند و از همه بد تر اینکه هیچ قومی تا حال در مقابل همچو جریان ها یا افراد اعتراضی نکرده اند .
نمونه اش همین طالبان است که قریب به اتفاق تمام افرادش پشتون ها هستند و تا حال هیچ قومی از اقوام پشتون در مقابل شان حرفی از مخالفت نگفته اند به جز چند فرد محدود.
حتی در بلژیک دیده شد که یک تعداد پشتون های غرب نشین چه زن ها با استایل غربی و چه مرد ها با ژست روشنفکری از طالبان حمایت کردند و تنها وجهه مشترک بین این افراد و طالبان قومیت پشتونی است نه چیز دیگر.
وقتی فردی یا جریانی از نام یک قوم خودرا مطرح میکند و آن قوم در مقابل اش موضع نمیگیرد نشاندهنده این است که آن قوم آن فرد یا جریان را نماینده خود پذیرفته است.
>>> یک سوال از داکتر فراسو
آیا دوستم نماینده اوزبیک ها است ؟؟؟؟؟
اگر نیست چرا همه اوزبیک ها را به بهانه دوستم زیر فشار قرار داده اند؟؟؟؟
آیا مولوی مهدی نماینده بلخاب بود ؟؟؟
اگر نبود چرا مردم بلخاب را آواره کوه ها و دره ها کرده اند؟؟؟؟
آیا احمد مسعود و مقاومت ملی نماینده پنجشیری ها یا اندرابی ها یا تاجک ها است ؟؟؟؟؟؟؟
اگر نیست چرا طالبانی که ۹۵ فیصد شان پشتون هستند بر پنجشیر هجوم آورده اند و همه پنجشیر را آواره کرده اند و پنجشیر را خالی از سکنه کرده اند و آنهاییکه از مجبوری در آنجا سکونت دارند زیر مراقبت شباروزی قرار دارند؟؟؟؟
چرا مردم اندراب ها به خاطر یک گروپ مقاومتگر به وسیله طالبان پشتون تبار کشته میشوند .
در خوست و فرنگ و تخار و بدخشان ، چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا هیچ راهپیمایی در جنوب و شرق و در لوی پکتیا و لوی قندهار و لوی مشرقی برضد کشتار طالبان در مناطق غیر پشتونی صورت نمیگیرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بحث های کتابی و روشنفکرانه را کنار بگذارید و واقعیت ها را در میدان عمل ببینید و اگر راهکاری دارید ارایه کنید در غیر آن مردم تحت ستم مثل گذشته این بار هم خود میدانند که با ستمگران چه کنند ، شما فقط منتظر باشید و ببینید که مسیر حوادث به کدام سو روان خواهد شد و یاد تان باشد که از اخبار و حوادث روزانه یاد داشت بگیرید تا بعدا" در پژوهش های تاریخی و جامعه شناسی و آسیب شناسی اجتماعی از آن استفاده کنید.
حال که یگانه راه حل حفظ بقای مقاومت در کوهپایه های هندوکش است و گسترش آن به همه افعانستان.
>>> Mohammad Ali Ahmadi
بازار گرم توزیع پاسپورت افغانی در پاکستان!
تقاضای بالا و پرداخت رشوه هنگفت برای دریافت پاسپورت در افغانستان سبب شده است که این سند در بازار سیاه در پاکستان جعل و فروخته شود.
یک منبع به افغانستان اینترنشنال گفت که پاسپورت افغانستان در شهر پشاور پاکستان چاپ میشود و در افغانستان توزیع میگردد.
>>> طالبان نماینده ملیت پشتون و مردم افغانستان نیستند. مردم نباید با تهیه پروگرامها نشستهاو مصاحبه های فرمایشی که اهداف منفی در قبال دارد توجه کنند.بی بی سی و ده ها کمپنی اطلاعاتی کشور ها ی امپریالیستی همراه با سازمانهای استخباراتی حامیان اصلی شبکه های تروریستی اند ...
باید خط فاصل میان پشتونها و گروه بنیادگرا و افراطی طالب کشیده شود.
آقای حفیظ منصور تحلیل واقعبینانه از گذشته طالبان دارند . به همین ارتباط میخواهم بگویم که حزب جمعیت اسلامی افغانستان یا حزب وحدت اسلامی و سایر تنظیمهای فرمایشی پشاوری نمایندگان ملیتهای کشور نبوده اند. با تاسف که بعضی از برادران پشتون ما بدون تعمق و اندیشیدن ، اعمال و فعالیتهای منفی شورای نظار را به مجموع ملیت تاجیک ارتباط میدهند و حتی یکی از طرفداران طالب آقای حبیب الله یوسفزی. به مادران شریف تاجیک بخاطر خیانت مافیای شورای نظار فحش داده اند در حالیکه این افراد چه تاجیک اند و چه پشتون نمیدانند که قربانی بیست سال جنگ در افغانستان تمام مردم آن بوده اند. جنگها قریه جات شهر ها و افراد را بدون تبعیض نابود کرده است.
بحث ها را پیچیده ساختن و تار و پود دادن مردم عام را گمراه ساخته به نفع حلقات ذیدخل تاجیک و پشتون که منافع شخصی خود را میخواهند از وضعیت کنونی بهره برداری میکنند، میباشد.
تاریخ گواه است :زمانیکه امیر عبدالرحمن خان چپاولگران را برای تاراج مردم هزاره به. مناطق مرکزی. فرستاد ، رنج بیشمار را مردم ساده دهقان و مردم نادار هزاره متقلب شدند ، اربابها در تاراج مردم شان برای حفظ منافع طبقاتی خویش همکار امیر گردیدند.
در طرد طالب همه باید همدست باشیم و اگر نباشیم تروخشک خواهد سوخت.
حنظله
>>> مقاومت میکنیم تا پشتو یا زبان ادم فارسی و رحم و محبت یاد بکیره یا بره بمیره...لعنت بر بی فرهنگ
>>> خیر اما ۹۵ فیصدشان پشتون هستند
>>> مثل این میماند بپرسی ایا نون بالای ماست است یا ماست بالای نون
>>> همه پشتون ها طالب نیستند اما همه طالب ها پشتون اند
>>> به استثنای بعضی از شخصیت های پشتون تقریبا همه پشتونها قوم گرا بوده و منافع پشتونوالی برای شان از دساتیر قران شریف هم بالا تر است و این ادعای دروغ هم نیست بلکه خورد و بزرگ افغانستانی ها این واقعیت را میدانند. طوایف مختلف آنها همیشه با هم در گیری دارند اما وقتی متوجه شوند که حاکمیت شانرا خطری تهدید میکند همه با هم یک دست میشوند موضوعات قومیتی مثل غلزی، اچکزی، درانی ، وردکی و غیره در بین شان مفهوم خود را از دست میدهد رسم و رواج های خاص زندگی اجتماعی هر طایفه فراموش شان میشود بالای خطوط فکری سیاسی شان مثل اخوانی گری ، خلقی ، پرچمی ، سلفی گری ، وهابی گری، تکنوکرات بودن و غیره خط بطلان میکشند همه از همدیگر حمایت مینمایند.
این خاصیت ذاتی شان که در طول سه قرن عندالضرورت خود را نشان داده است بیانگر این واقعیت است که طالبان یعنی نماینده قوم پشتون. اما بر عکس هزاره ها ، ازبکها و تاجک ها اینطور نیستند مثلا گروه هزاره ها که شامل هزاره، سادات، قزلباش ، بیات ، تاجک هستند در بین خود جناح بندی های طایفه ای ، حزبی ، منطقه ای داشته و هیچگاهی با هم صادق نیستند برای تضعیف حریف قومی و گروهی خود حتی حاضر هستند با پشونها که در رتبه بندی کینه جویی قومی شان هزاره ها را در رتبه اول قرار داده اند دست دوستی دراز کنند غافل از اینکه پشتونها تا چه حد فرصت طلب هستند و سر فرصت قبر همه ای شان را آماده میسازد. ازبیکها و ترکمنها که در رتبه بندی کینه جویی های پشتونها بر علیه اقوام دیگر در رتبه دوم قرار میگیرند از هزاره ها بد تر اند و مدام زیر دهل پشتونها بر علیه مارشال دوستم رقصیده اند که همه ای ما این رقاصه ها را کاملا میشناسیم. اما تاجک ها از هزاره و ازبیک بد تر اند جمعی از آنها اطراف صلاح الدین جمعی اطراف معلم عطا جمعی دیگر اطراف اسماعیل خان و پنجشیری ها از همه پارچه پارچه تر هستند . تاجکها نظر به موقعیتِ خاصی که از سال های 70 به بعد پیدا کردند نه تنها همدیگر شانرا با پشتونها معامله کرده فروختند بلکه بر پیکر هزاره ها و ازبیک ها چنان ضربات مهلک به نفع پشتونها وارد کردند که اگر ازبیکها و هزاره ها فکری به حال خود نکنند برای یک سده دیگر در جهنم ساخته پشتونها خواهند سوخت. در اخیر یک مشوره مفت به تاجکها ، ازبیکها و هزاره ها . برای رسیدن به جایگاه واقعی تان باید تعصبات قومی ، زبانی و مذهبی تانرا فراموش کنید و صادقانه با هم یکدست شده متحدانه بر علیه فاشیستهای قبیله مبارزه کرده و آنها را از سرزمینهای نیاکان خویش بیرون کرده دولت جدا از پشتونها ایجاد کنید و اگر نظر به سیاستهای کشور های منطقه موفق شده نتوانستید حد اقل حکومت فدرالی را در افغانستان پایه گذاری نمایید.
عبدالله
>>> اینکه طالبان نماینده قوم پشتون است یا خیر باید از پشتون ها سوال کرد چون عملکرد طالبان در طول این مدت نشان داده که اقلا با پشتون ها رفتار بسیار ملایم داشته اند
پیشبرد سیاست قومی طالبان دیگر پوشیده و در چوکات احتیاط ومحافظه کاری نیست
در محاسبه کلان مداخله وفرمایش باداران خارجی آنها تعین کننده و واجب الاجرا است ودر معادلات کوچک دست طالب باز میباشد
یعنی اگر به حساب طالب واز چشم طالب نگاه کنیم طالب و سیاست طالبی کاملا قومی وبر ضد همه اقوام دیگر کشور ما میباشد
البته این سیاست قومی ونژادی همیشه به نحوی وجود داشته و اکثریت مطلق پشتون ها آشکارا ویا مخفی از آن حمایت کرده ومیکنند والا اگر خواست این قوم چیزی دیگری به غیر از این بود تمام این قوم با داشتن سیاست مدارانی چون تره کی، امین ،گلبدین، کرزی، غنی ، و طالب خلاصه نمی شد
ودر رده پایان تر شان چهره هاییتند روتری وجود دارند که همیشه با وقاحت کامل مخالف اقوام دیگر صحبت کرده اند و تمامی قوم پشتون خاموش بودند
در کل سیاست بزرگان این قوم اولتر از هم قومی ونژادی بوده و میباشد و در صورت لزوم مجاهد پشتون با کمونیست پشتون متحد میشود که همه شاهد بودیم
اگر آقای منصور تا به حال به نتیجه نرسیده اند جالب وسوال برانگیز است
داود
>>> نه، طالب نماینده قوم هزاره، ازبیک و تاجک هستند. هاهاها
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است