ستمی گری جواب نمی دهد
 
تاریخ انتشار:   ۰۸:۴۵    ۱۴۰۱/۷/۶ کد خبر: 171425 منبع: پرینت

ستمی گری که منبعث از گفتمان «ستم ملی» بوده یک گرایش محض قومی است که همه چیز را از عینک تسلط یک «قوم ستمگر» به سرنوشت چند قوم «تحت ستم »به تحلیل می گیرد.
قوت و ضعف این دیدگاه هرچه بوده باشد امروزه ستمی گری به نوعی عقدهٔ حقارت مبدل شده است که جز کنار کشیدن، دوری جستن و همه چیز را تجزیه و تقسیم کردن با قوم ستمگر راهی برای رهایی اقوام تحت ستم نمی بیند.
واژهٔ اقوام تحت ستم هم ابتدا به واسطهٔ تاجیک ها برعلیه حاکمیت پشتون ها به کار رفته است که متاسفانه امروز باعث خود کمتر بینی ، تردید حس مالکیت، اعتبار و احترام تاجیک ها در مواجهه با دیگران شده است.

ستمی گری یک گرایش اجتماعی سیاسی تاجیکانه است که میانهٔ خوبی با گرایش اخوانی و حتا گرایش سنتی و معمول دربین تا جیکان ندارد.
این گرایش چون استوار بر قوم و زبان است جهاد افغانستان علیه اشغال شوروی که گفتمان دینی را در مناسبات اجتماعی و سیاسی افغانستان برجسته تر کرد زمینهٔ تبلیغ و ترویج آن را حتا در مناطق تاجیک نشین به دلیل افکار چپی صاحبان آن محدودنموده و زیر سوال برد.

پس از پایان جهاد و تحولات بعدی دوباره این داعیه به میدان آمده و امروز بیشتر از هر زمانی و در واکنش به رفتارهای قوم گرایانهٔ حلقاتی در حکومت های کرزی و غنی پر رنگ تر نیز شده است تا جایی که هرکسی از تاجیک ها اگر برای عدالت اجتماعی هم صدایی بلند کند برچسب ستمی گری می خورد.
اما فرا موش نکنیم که همین تاجیک ها بخت و اقبال شان زمانی به شگوفایی رسید که جای گفتمان ستمی گری را به اسلام گرایی دادند.
استاد ربانی و احمدشاه مسعود با استفاده از اسلام و جهاد به قله های بلند پیروزی رسیدند نه با اتکا به داعیهٔ قومی و آن هم از نوع ستمی آن.

شکست تاجیکان هم دقیقاً از جایی شروع می شود که جماعتی عقده مند و سرخورده که اعتبار و جایگاه قابل ملاحظهٔ در بین قوم خود ندارند و از جهتی هم میانهٔ مناسبی با اسلام و جهاد نیز نداشته اند از اینجا و آنجا بر طبل این داعیه می کوبند و راه رسیدن به یک میکانیزم معقول حل مسالهٔ ملی را که خود ابتدا عنوان کرده اند دچار مانع و چالش می سازند.

در باور این جمع که بیشتر در خیال پردازی و آرمان گرایی محصور اند، هم استاد ربانی برای داعیهٔ این ها مبارزه کرده و هم احمدشاه مسعود برای حاکم کردن تاجیک ها و حذف دیگران جنگیده است در غیر این صورت مبارزه و جهاد ایشان نیز حایز ارزش و اهمیت چندانی نیست.
بنابرین با آنکه می دانیم معضل قومی در افغانستان یک واقعیت انکار ناپذیر است، حکومت ها هم برای تسلط بیشتر شان ازین داعیه به خصوص در بیست سال پسین سود جسته اند و اینکه شوونیزم قومی هم روز تا روز در حال گسترش است اما راه حل نه دوری جستن از ساحت اسلام است، نه انکار از وجود ملتی که هرچند با اختلاف فکر و سلیقه در کنار هم زیسته اند و نه هم اینکه فکر بکنیم هیچ راه حل دیگری غیر از تجزیهٔ افغانستان و جدایی اقوام از یک دیگر در آن وجود ندارد.

فکر می کنم که علی الرغم بدبینی های موجود و تجربه های ناکام گذشته احتمال رسیدن به یک تفاهم ملی و هم زیستی مسالمت آمیز اقوام در افغانستان هنوز دور از دست رس نیست.

برنا صالحی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
ستمی گری
تاجیک پشتون
نظرات بینندگان:

>>>   آقای صالحی ،
۲۵۰ سال است که فاشیسم قومی دو اسپه میراند و همفکران خودت در صدد ارایه نظریات فیلسوفانه زیست با همی هستند.
طالب کارد بر گلوی فارسیوان گذاشته و تو دنبال ره حل معقول هستی.
اول باید طرف را به زانو در آورد تا حاظر به شنیدن حرف ات شود و بعد استدلال کن که چه خوب است و چه بد.
در مقابل حزب افغان ملت فرهاد پاپا ستم ملی برای عکس العمل ایجاد شد و شما اول بروید و افغان ملت را از خر ناسیونالیزم پشتونی پایین کنید و بعد حرف بزنید.

>>>   گروه چپی های افغانستان چهار دسته بودند:خلقی،پرچمی، شعله یی و ستم ملی.
هرچند ستم ملی گرایش تزدیکتر به پرچمی ها داشتند.
چنانچه طاهر بدخشی که یکی از جمله بنیانگزاران ستم ملی بود،شوهر همشیره سلطان علی کشتمند،از رهبران جناح پرچم،حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود.
بعد از انقلاب ثور قدرت به دست جناح خلق حزب دموکراتیک خلق افغانستان رسید.
در یکی از ولایات افغانستان،یکی از کارمند های خاد(خدمات اطلاعات دولتی)،یک نفر قد پخچ را که لنگی ملاهی در سر داشت،به ریاست امنیت آورد و به رییس امنیت گفت که همی آدم کوتوله یک رقم به نظرم آدم فتنه معلوم میشود.
رییس امنیت از او پرسید که نام ات چیست؟
در جواب گفت:عبدالرقیب
رییس امنیت مشوش شد که این رقیب ما از کجا پیدا شد؟
پرسید که چکاره هستی؟
جواب داد:صاحب،طلبه مدرسه تخارستان.
رییس امنیت پیشانی اش ترش شد و برایش گفت که یعنی اخوانی هستی؟
نفر مذکور برایش گفت:نی صاحب،درست است که من طلبه دینی هستم،اما من اخوانی نیستم. من مثل شما روشنفکر هستم و من عضو حزب شعله جاوید هستم.
رییس امنیت سرخ شد و سیاه شد و کبود شد و گفت: تو کوتوله هم نام ات رقیب است و هم طلبه مدرسه تخارستان هستی و هم ملا هستی و هم شعله یی!
اگر یک گناه میداشتی،میبخشیدمت.اگر دوگناه میداشتی،میلخشیدمت،اگر سه گناه میداشتی،میبخشیدمت. اما یک آدمی را که چهار گناه داشته باشد،من نمیتوانم ببخشم.
گفت:ببرینش.
تا امروز بیچاره دیگر احوال رنده و مرده اش پیدا نشد.

>>>   اقای صالحی!شفقت کنید ومراتب احتراماتم رابپذیرید.واماعرایض من.
۱-نوشتید(جهادافغانستان علیه اشغال شوروی) اماواقیعت جهالت افغانستان علیه کمک شوروی بود.ازمقایسه حالت فعلی ماباممالک اسیای میانه حق وناحق معلوم است.
۲-نوشتید(تاجکان میانه مناسبی بااسلام وجهاد نداشتند)پروبلم تاجکان بااسلام نه،بلکه بااحماقت است.اگرحرفی،کلمه ویاجمله براساس عقل ومنطق اززبانت برامد ،گویاکافرهستی.طورمثال اگرگفتی سربریدن یک انسان عمل زشت وپلیداست،گویامنکرجهادهستی وکافر.
۳- نوشتید(احتمال رسیدن به تفاهم ملی دورازامکان نیست).برادران پشتون تان به صراحت میگویند،افغانستان یعنی وطن افغان وافغان یعنی پشتون.اگرغلامی ماراقبول دارید مشکلی نیست.درغیران تاجکان به تاجکستان،ازبک ها به ازبکستان،ترکمن هابه ترکمنستان وهزاره ها به ایران.مگرتفاهم ملی باهمین طرزدیدممکن است؟
عاقل

>>>   غضب حقوق اقلیت‌های محروم جامعه طور سیستماتیک و دوامدار از سده های گذشته تا امروز ادامه داشته و خصلت طبقاتی دارد. اما یک وقفه کوتاه چند ساله در جریان گذشت سالها در تاریخ معاصر افغانستان (چهل سال قبل از امروز) برای رفع این معضله ای مبرم اجتماعی بوقوع پیوست ،منظورم حاکمیت حزب دموکراتیک افغانستان بعد از سقوط حکومت حفیظ الله امین و نورمحمد تره کی میباشد. جای تاسف در این است که هیچ قلم بدست و مقاله نویس نمیخواهد تماسی بگیرد تا نسل جدید بداند که برای حل معضلات قومی تا چه حد گامهای مثبت در سال‌های 19801992 برداشته شد نویسنده این نبشته .جمهوری دموکراتیک افغانستان در تلاش آن بود تا زمینه را برای همزیستی مسالمت و بدون تبعیض میان تمام ملیتهای ساکن کشور مساعد گرداند.برای کسب موفقیت در این بخش سعی بر آن بود تا کادر ها تربیه و سطح فهم و دانش ارتقا یافته و زمینه را برای سهم گیری همه افراد واجد شرایط در دستگاه دولت و حزب آماده سازند.حزب در انزمان در فکر فورمول پنجاه و پنجاه تقسیم قدرت نبود.زیرا این فورمول ناکام و بدون پشتوانه توده یی بود.تمام سران تنظیم‌های اسلامی بخصوص احمد شاه مسعود شهید و برهان الدین ربانی شهید برای حل مساله ای ملی و ختم ستم قومی دارای یک استیراتیژی علمی نبودند زیرا آنها بیخبر از آن بودند که ستم ملی زاده جامعه طبقاتی میباشد و برای از میان برداشتن تفاوت‌های طبقاتی مبارزه دوامدار و کار پیگیر را میطلبید...
فخر اهنگر


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است