باید به مشکلات اعتراف کنیم
با دید قومی نمی ‌توانیم به یک عدالت واقعی برسیم. باید از قومیت عبور کنیم و به دولتی برسیم، که افراد به لحاظ توانایی‌های شخصی و فردی خود بتوانند در هر پستی به قدرت برسند 
تاریخ انتشار:   ۱۶:۲۵    ۱۴۰۱/۸/۹ کد خبر: 171685 منبع: پرینت

اگر به مشکلات اعتراف نکنیم، راه حلی برای آنها نخواهیم داشت. درز ها و حفریات تنازع های قومی با روفتن گرد و غبار حسن نیت روی آنها و به گذشته صلوات فرستادن پر نمی شوند.
واقعیت اجتماعی کشور ما از دیر ها بدینسو جغرافیای حق تلفی ها و محرمیت ها و سرکوب کردن ها و هزاران الم دیگر بوده است. از بیشتر از دو سده بدینسو ما در کشور خود نابسامانی ها و ناهنجاری هایی برخاسته از اندیشه ی مذموم تفکر تفوق قومی داریم، که زندگی عده زیادی از مردم ما را اسفبار و تیره و تار نموده و آسمان امید به فردای رهایی از آفت را ابری نگهداشته است. این وضعیت رقتبار اما از آسمان نازل نگردیده، بلکه عوامل زمینی و درون کشوری دارد.

ناهنجاری های اجتماعی را باید رفت و واقعبینانه آسیب شناسی و ریشه یابی کرد و بعد در صدد یافتن راه حل متناسب شد. برای اجتناب از برخورد مبتنی با مفروضات ذهنی با مساله اول باید بفهمیم که چه اتفاقی رخ داده است.
در طول چهار دهه ی گذشته و در نتیجه ی کشاکش های خونین سیاسی در افغانستان، همه ساختار های اجتماعی از کوچکترین واحد آن یعنی خانواده، تا بزرگترین واحد آن یعنی جامعه بشدت آسیب دید، اگر نگویم متلاشی شد. نتیجه ی دیگر این چهار دهه جنگ، از بین رفتن سلسله مراتب تحمیلی ولی شناخته شده قومی بود. اینک دیگر هیچ گروه ایتنیکی نمی خواهد به عنوان "قوم برادر" تلقی شود، بلکه همه می خواهند شهروندان مساوی یک کشور باشند.

بعباره ی دیگر جهاد افغانستان با همه ویرانگری هایش، ناخواسته حس برابری و مساوات طلبی را در میان مردم به وجود آورد، چون پیش از آن اغلب باشنده های افغانستان تصور می کردند، که اقوام افغانستان درجه بندی شده اند و قومی برای حکومت کردن، و قومی برای تبعیت و اطاعت کردن است. این احساس حق طبلی و عدم تجربه در تقسیم قدرت، به مشکلات افغانستان افزود و حتی باعث درگیری و جنگ های داخلی شد. رهبران قومی هم توانستند از حس برابری طلبی مردم استفاده ی ابزاری کنند و حضور و بقای خود در قدرت را با سهیم بودن قوم شان در قدرت بخور آنها بدهند. چیزی که در درون این فرآیند هر روز به حاشیه می رود، اعتماد ملی منحیث عامل وحدت و همبستگی و عامل بنیادین ساخت دولت ملت به صورت دمکراتیک آن است.

برای اعتماد سازی و گذر از این حالت، با در نظرداشت پیشینه تاریخی این سرزمین، باید از نابرابری ها صادقانه حرف بزنیم. نه بمنظور عقده گشایی، انتقام گیری و یا تحقیر و توهین به قوم خاصی، بلکه هدف اساسی آن دانستن ریشه ها، علل و عوامل آن، و دریافت راه حل های مناسب بخاطر رفع آن، و یا عدم تکرار آن در آینده است. زیرا جرم یک امر شخصی بوده، و هیچ قومی، مذهبی، و یا سمتی نمیتواند مسول خیانت و یا جنایاتی باشد، که توسط یک فرد و یا افراد مربوط به آن صورت گرفته است.

بزرگترین مشکل افغانستان، مشکل ذهنیت قومی و قبیله‌ ی است. چنین ذهنیتی یکی از عوامل باز دارنده در جهت ملت شدن است. تعلقات طایفه ی، قومی و منطقه ی با تمام شدت خود بر روابط و مناسبات اجتماعی مردم کشور حاکم بوده و شکاف های عمیق بوجود آورده است. این تعلقات باشندگان این کشور را به هویت های جداگانه تقسیم کرده است، هویت هایی که نتوانسته اند فرایندی همدیگر را بپذیرند و به هویت واحدی به نام هویت ملی دست یابند.

تاریخ رسمی در افغانستان یک تاریخ قومی است. اگر به تاریخ معاصر افغانستان بیطرفانه و بیغرضانه نگاه کنیم، می بینیم که این کشور از بدو تشکیل خود در زمان احمدشاه درانی تا هنوز نتوانسته است میان تمام اقوام و گروه های اجتماعی مختلف همسرنوشتی سیاسی و احساس مشترک ملی ایجاد کند. احمدشاه درانی با زور شمشیر و لشکر امپراتوری بزرگی ایجاد کرد. ولی افغانستان در زمان او نه مرزهای جغرافیایی معینی داشت و نه دولت او دولت ملی بود، زیرا هیچ یک از خصوصیاتی که برای دولت ملی لازم است، در حکومت او وجود نداشت. بعد از او نیز تا بیشتر از یک قرن دیگر میراث او میان شاهزادگان و نیز در اختلافات طایفه ای ابدالی ها و محمدزایی ها مورد منازعه بود و عملا تقسیم شده بود.

امیرعبدالرحمان اولین کسی است که حکومت متمرکز سیاسی را در افغانستان ایجاد کرد و قسمت اعظمی از مرزهای جغرافیایی کشور نیز در زمان او معین شد. اما اولا حکومت او نیز مثل اسلافش یک حکومت طایفه ی و خانوادگی بود، ثانین حاکمیت او با زور شمشیر و لشکرکشی و خونریزی های بیشمار تسجیل شد. با این وضعیت سرزمین افغانستان هرچند روی نقشه ی جغرافیایی نام و نشان امروزی خود را یافت، اما حکومت استبدادی طایفه ی - قومی او به هیچ وجه نگذاشت، که قلمرو حکومت در ذهن و احساس مردم افغانستان به عنوان یک کشور واحد شکل بگیرد و مردم افغانستان هرگز حاکمیت آن را به عنوان یک حاکمیت ملی نپذیرفتند. این روحیه در زمان حکومت های بعدی تا حکومت کنونی طالبان نیز حفظ و حتی تقویت شده و باعث گردید که افغانستان به عنوان یک سرزمین واحد و مشترک برای تمام ساکنین آن هیچ گاه شکل نگیرد و گروه های اجتماعی مختلف آن سرنوشت سیاسی خود را از همدیگر جدا پندارند و چیزی بنام هویت ملی به وجود نیاید.

با تجره ی گذشه امروز باید به این مساله اشراف یابیم که حفظ آداب، رسوم، سنت ها و زبان هر قوم حق طبیعی آن قوم محسوب می شود. در جهانی که اصل تنوع در همه شون آن پذیرفته شده است، همه اقوام حق حفظ و ادامه ی راه و روش های فرهنگی خود را دارند. هویت ملی از طریق همانند سازی که هویت های متنوع و متکثر قومی در یک هویت قومی به عنوان اکثریت گروه قومی هضم شود، ایجاد نمیگردد. در حالیکه حاملان تفکر ناسیونالیزم قومی در افغانستان در صدد شکل دهی هویت ملی با این مدل هویت سازی بوده اند و هنوز هم هستند.

دولت در افغانستان زمانی می تواند نقش خود را به عنوان دولت مدرن ملی در پروسه ی دولت - ملت سازی ایفا کند، که ارزش های مشترک ملی را در یک توافق ملی تثبیت کند و آنرا محور تقویت تفکر هویت ملی قرار دهد، بعباره ی دیگر هویت ملی زمانی می تواند شکل گیرد، که تمام اقوام افغانستان ارزش های مهم و هویت ساز فرهنگی، اجتماعی و تاریخی خود را در نماد های هویت ملی باز بیابند. امروز اگر کسی، حزبی، گروهی و جریانی بخواهد که واقعن در افغانستان اصلاحات مثبتی را برا آندازد، باید نگاه قومی نسبت به قدرت و سیاست را اصلاح کند. ما در واقع باید به عدالت بیندیشیم و زمینه‌ی را فراهم کنیم ،که همه‌ ی اقشار جامعه، صرفنظر از قومیت، عقیده و مذهب و نژاد بتوانند بر مبنای اهلیت در قدرت سهم بگیرند. یعنی فرصت‌ های مساوی و عادلانه برای همه بطور یکسان فراهم گردد. باید بیاموزیم که تنها با دید قومی و با سهم ‌دهی قومی در افغانستان نمی ‌توانیم به یک عدالت واقعی برسیم. باید از قومیت عبور کنیم و به دولتی برسیم، که افراد و اشخاص به لحاظ توانایی‌های شخصی و فردی خود بتوانند در هر پستی به قدرت دسترسی پیدا کنند.

نوروز حمید


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
مشکلات افغانستان
دید قومی
نظرات بینندگان:

>>>   با طالبانیزم رسیدن به این معیار ها نا ممکن است.
طالبانیزم جز خود هیچ کس را نه حق میداند و نه میپذیرد .
اصل اساسی طالبانیزم بیعت بلا شرط به رهبر غایب طالبان و تسلیم مطلق به همه دستورات نظام طالبانی است و این دو با خرد انسان قرن ۲۱ همخوانی ندارد.

>>>   •●■ نوروز حمید آغا! یا از جمله ماکر انتحاریون و قصی القلب لابیگر فاشیستی-ناامت هستی و یا غافل در گوش فیل آرام خوابی!

قبلا من به همینگونه خیال های خام و بیخبرمانند تو
مبتلا و بی احساس بودم.
اما حالا در واقعیت های حق المبینی پی بردم و نمیخواهم (ناخودآگاه یا غیرمستقیم) به جرم (نسل کشی، کوچ اجباری، غضب ملکیت، به حذف کردن شعائر اسلام و زبان فارسی و اقوام ساخته خداوند که جبرآ به ظلم غیر انسانی از طرف قوم منکر متعصب-ناامت،
(قتل عام منزوی و ... ساخته شده اند) ) خدای ناخواسته سوق و یا شریک شوم البته به محضر بنده ها و خالق شان در دنیا و محشر حشوری.
هدایت من و تو هم به اراده خداست اگر من و تو این و آنها طلب هدایت عملی بشویم، خو لالاجان.

(۱): از پیش اشخاص ترکمن هزاره و ازبک ... و تاجک نژاد که ۷۰ یا ۸۰ ساله و در اطراف زندگی و بود و باش کده باشند، از آنها مسئله قومی سابقه و جریان فعلی را بپرس که تاریخ و قصه ثبوت زنده است که نااگاه بودن مثل خودکشی عیب تباهی است،

(۲): و هم کتاب دومی سقاوی، تاریخ های واقعی غیر وابسته زمان نادرخان و محمدگل خان مومند و.... نیز در اینترنت شبکه های مختلف ببین و بخوان تا اگر آگاه شوی از سوخته شدن کسانیکه دردمند و محروم شده اند از حق و حقوق زندگی انسانی خداداده شان، تا نادانسته به زخم مظلومان نمک پاشی نکنید.
و چند بار در چندین جای خود را بجای و عوض بنده های یتیم، بیوه، آواره، محروم شدگان، معیوبین و مجروحین و... قرار بده که اگر احساست فعال و ناله فریاد را بشنوی و به تو محسوس گردد ....

و حتمی که با درک عمیق ... و سنجش نامغرضانه در می یابی که ریشه درخت خون ریزی و ... در داخل کشور از سبب (ماهیت فطرت و عملکرد های غلام منشی و خوداستعمالی-پشتونستی) بوده است که ساقه، میوه، شاخ آن درخترا همین پشتون ها به اجنبیان نامسلمان هدیه نما پیش کرده و میکنند.
تا اگر به پیش کافران آدم-رسمی شناخته شوند و در باطن شان به دین و فرمان یا نارضایتی خداوند کاری ندارند !؟
به جز شعارهای مردم فریبی به من و تو و آنها،
بنده صمون بکمون عمیون... را خداوند که گفته دوست ندارد. پناه ببریم به ایزد متعال با عمل کردن به فرمان هایش.■●•

>>>   هر چیزی که از دستان امد کردید فکر کردید که هر چیز به لندغری زورگویی دزدی چور وچپاول به دست میاید ولی این را فراموش کرده بودید که انسانیت برای خود یک طریقه دارد و هر چیزی که به دست میاید راه اش صرف انسانیت است چیزی که در شما دیده نمی‌شود و از خود خر و اسان ساختید وحالا طریقه مداری گریی را به پیش گرفته اید شاید قابل اعتبار نباشد

>>>   در سرک های شهر کابل لندغر های طالب با موهای کشال و ژولیده و چهره وحشتناک و سلاح های امریکایی برای ایجاد ترس و رعب و وحشت در حال پرسه زدن هستند.
رهبران شان برای چانه زنی فروش این جناوران در حال عزیمت به قطر هستند تا با امریکا پیمان اجاره گرفتن جنگ در آسیای میانه را به بحث بگذارند.

>>>   فیعلن که حکومت پشتو نیزم میبینیم کسای که از اقوام مختلف هم است دست نشانده خود آی اس آی پاکستان است یک مثال میارم از اقوام ترک تبارا را ملا حنفی اوز بیک است ولی نمی تانه حق ترک تبارا را از قبضی حقانیا بگیره چوم نوکر همونا است زبان اوزبکی یک زبان رسمی افغانستان بود طالبان آن را از چوکات شان بیرون کردن ولی حنفی مثل موش ساکت ماند پس همه اینهای که از اقوام مختلف گذاشته شوده صلاحیت نداره پس ما مردم افغانستان بخاطر آرمانهای مان مبارزه میکنیم تا حق خود را بگیریم

>>>   ملا شدن چه آسان
آدم شدن چه مشکل
همه لندغران لر و بر را دستار به سر کرده اند و نامشان را ملا نهاده اند اما. ، آدم شدن چه مشکل

>>>   اعتراف به مشکلات خود یک جراُت اخلاقی و شهامت انسانی میخواهد.
تا مشکلات بررسی نشود و حلاجی نشود و آسیب شناسی همگانی صورت نگیرد هیچ امکان ندارد که راه حل جامع دستیاب گردد.

>>>   آقای نوروز حمید!!!
پوست کنده برای تان بگویم که تروریزم اسلامی زیر نام جهاد در افغانستان نه تنها پایه های لرزان جمهوری دموکراتیک افغانستانرا فرو ریخت بلکه این سرزمین را به بستر نرم و گرم تروریزم بین المللی مبدل سازد.
برای شما که انسان ظاهرا چیز فهم استید چنین استدلال بعید به نظر می‌رسد.چرا جمهوری دموکراتیک افغانستان؟؟؟؟
اگر بدون تعصب به تاریخ معاصر کشور توجه صورت گیرد بعد از سقوط حکومت امین تره کی ،. حاکمیت جدید طرحهای اساسی را برای حل معضلات ملی و تساوی حقوق ملیتها تا آن جا که همه شهروند دارای حقوق مساوی در افغانستانذباشند ، برداشت. ذکر کارکردها و اقدامات جمهوری دموکراتیک افغانستان بین سال‌های 1980-1992 در اینجا مشکل است...با تاسف با استخدام عده ای از افغان‌ها توسط استخبارات غربی و امریکایی کار امروز به جایی رسید که طالب مالک این سرزمین شده است....
از شما میپرسم که آیا شما واقعا تاریخ افغانستان را بدون تعصبات ایدیالوژیکی و مذهبی مطالعه کرده اید ؟؟؟شک دارم زیرا بسیاری از شما قلم بدستان از دوره دوازده ساله 1980-1992 تماسی به این دوره نمیگیرند یا خوب یا بد ، باید این دوره حلا جی شود . ....
فخر اهنگر

>>>   خیانت ذوالفقار امید به جبهه مقاومت ملی
در اولین روزهای سقوط افغانستان به دست طالب، ذوالفقار امید به دیدار امرالله صالح می‌رود که جبهه ضد طالب را در دای‌کندی فعال می‌کنم، اگر با من همکاری شود. امرالله صالح قول همکاری می‌دهد و می‌گوید که یک قسط همکاری را همین حالا اجرا می‌کنم و قسط‌های بعدی را بعد از فعال شدن جبهه انجام خواهم داد. بعد از تعهدات و گفتگوها، ذوالفقار امید با شصت هزار دالر مرخص می‌شود و چند روز بعد سر از استرالیا درمی‌آورد. تا به امروز تماس بین ذوالفقار امید و امرالله خان برقرار نشده است.
کلاهبرداری از آدرس یک مردم و از بودجه مقاومت علیه طالب خیانت نابخشودنی است. متاسفانه می‌بینم که ذوالفقار امید همچنان بین قوما مثل سابق حضور دارد و به روی خود هم نمی‌آورد که دزدی کرده و باعث بدنامی یک آدرس مردمی شده است.
ثریا

>>>   •▪● مشکلات دایمی و جریانی چون 《خونریزی، ناامنی، فقرو غربت، کوچ اجباری، نسل کشی، زندگی قرون وسطایی، وحشت انتحاری و بیسوادی سیاسی نظامی و اقتصادی از نام های { بین-الافغانی، افغان، مشارکتی، یکپارچگی، متحد، وحدت، ملی گرایی، ملی، برابری، اتحاد، یک ملت واحد، همبستگی، فراگیر، همه شمول، شهروندمحوری، همدیگرپذیری، غیرتی } زائیده و بوجود آمده که چندین دهه خونبار زایی و بربادی دارد و بس 》.
در نتیجه (سرگذشت غلامی به اجنبی و سلطه گری در داخل)، راهی مبارزه خودمختاری تجزیه-جدایی فارسیزبانی-ترکتباری را عملا راه اندازی نموده و با شعارطلبی و به تبصره و تبلیغات داخلی منطقوی هویت و جنبش تانرا به جهانی مبدل سازید تا در باقی عمرخویش و زندگی اولاد تان به سربلندی با امنیت تمدنی و اسلام واقعی بسر ببرید.

چرا پشتون-افغان یا اوغان-نژادها (از فارسیزبانی-ترکتبار-خراسانی یا از فارسی-دری و تجزیه-جدایی طلبی ما) در ترس و بیم هستند ؟!
و چرا در مستقل یا خود-مختاری و جدا شدن ما در پارلمان مجالس جیغ و فریاد پشتون ها بلند میشود ؟؟؟
چونکه سلطه-گری و خودخواهی، زورگویی و زیاده-طلبی، پشتونخواهی و پادشاهی و هزار فتنه چور و چپاولگری، جعل و مافیاگری، سرکشی و قانونشکنی شان ختم میگردد و چنین جرم و جنایت را در بین پشتون خودشان نمیتوانند که قوم جنگی بین شان جور میشود.
و بخاطریکه این مفتخوران و مفت-طلب و طفیلی در بین ما زندگی بداشته باشند که نه زحمت و کار و نه فرهنگ-تاریخ دارند و نه تمدن-انسانیت دارند و در بین جامعه پشتونی شان به امنیت و سیری زندگی نمی توانند !!!

ای فارسیزبانان آگاه باشید که این قوم پشتون-افغان-طالبان خود را به بنامی (اوغانیت، جهل، جاهل و جهالت کوچیگری...) زده اند همچون گرگ در پوست گوسفند در بین ما فارسیزبانان جای گرفته اند.
این جاهلی-مکر و خدهه حیله گری...و حسادت سادیزمی خصلت ذاتی اوغانی شان بوده و است.
این افغان و پشتون بخیال شان ما بنده و هم خدا را فریب میدهند و جاهای خود را به مقام مقدس و امر خدا می تراشند بلکه اینان منکر و سرکشانند!

《( گروه یا مردم جاهل که چتلی شانرا میخورند! و در باطله-دانی و اشغال زندگی میداشته باشند !.
پس چرا این افغان-پشتونیست ها (زمین، جایداد، حقوق، هویت، دانش، تاریخ، فرهنگ، مکتب و مسجد و فارسی... هویت-ملیت، و جان ما را از ما میگیرند و حذف میکنند ؟؟؟ )》 !!!

ای فارسیزبان! بدان که رواج شدن و نوشتن در زبان پشتو و هم جاگزین شدن افراد پشتون در اسناد کتاب دفاتر و قریه جات شما به مثل سلاح اتمی و یا طاعون همه گیر تاثیر و عمل دارد و محو و نابود میکند شمارا، و از بزرگسالان تان بپرسید!؟
این مردم سرکش-پشتون اول زبان-پشتوی شانرا و بعدا مردم پشتون شانرا را به نام جاهل و کوچی در بیخ گوش تان میخ کرده و میکنند،
تمام افغان-پشتون یکی هستند چه کوچی چه روشنفکر، چه سادیزم-حسادتگر، چه جاهل خدعه گرشان.
آزموده را آزمودن خطاست و به گپ و شرین زبانی و قسم خوردن اوغان خود را به انتحاریون سوق ندهید،
به گفته استاد ملک ستیز.

پس ای عزیزان فارسیزبان-خراسانیان-ترکتبارانی که اکثریت این سرزمین هستید و در اجتماع و نفوس جهانی-شدن قرار دارید بخود شوید بخود بیایید با افتخار و شجاعت و با تبلیغات دوامدار با هدف عقلانی زندگی گنید
با تجدید سازی هویت فارسیزبان-خراسانی-ترکتباریتان ●▪•

>>>   جناب فخر آهنگر،
آتش افروز اگر آتش افروخت و بعد از مهار آن عاجز آمد تر و خشک میسوزد.
پس چه بهتر که در جنگل آتش نیفروزیم.
ضرورت به کودتای داود به همکاری افراد پرچمی چه بود؟؟؟؟؟
چه نیازی بود که کودتای ثور انجام شود؟؟؟
وقتی چپی ها پیروز شدند چه نیازی بود که جز خودشان دیگران را ضد انقلاب بدانند و شعار یا با ما یا در مقابل ما سر دهند؟؟؟؟؟؟
چرا امین تره کی را کشت ، چرا ببرک امین را کشت و چرا نجیب ببرک را دواند و چرا در نهایت تیم نجیب مثل مانوکی منگل و امثالهم در لحظه حساس همه را رنجاندند و باعث بربادی کشور شدند.

ببینید چقدر سهل بود که بعد خروج شوروی نجیب از طریق جامعه جهانی قدرت را به یک حکومت موقت و عبوری که نه چپی میبود و نه راستی تحویل میداد و زمینه تطبیق پلان آی اس آی را خنثی میکرد .
تا آخرین امکانات لوجیستیکی اهدا شده از شوروی قدرت را در انحصار خود نگاه داشت و درخواست حکومت مشترک را مطرح کرد و در نهایت فرار.
مجاهدین آمدند و بر آتش افروخته شده توسط پاکستان آنقدر دمیدند تا همه شان سوختند و از نظر حیثیتی و سیاسی نابود شدند.
طالبان در دور اول همان قصه را تکرار کردند.
کرزی آمد و با مداری گری طالب در حال نزع را کمک کرد تا جان تازه بگیرد و این اژدهای یخ زده را گرمی بخشید و حال خودش در دهان همین اژدها اسیر است.

غنی هم قبیله نجیب از تاریخ نیاموخت و همان اشتباه را مو به مو مرتکب شد و در نهایت فرار.
حالا طالب نیز پای را در یک موزه کرده و همان راهی را میرود که داود و چپی ها و اخوانی ها و غنی رفتند و نتیجه چیزی جز تکرار تاریخ نخواهد بود.

راه حل فقط مقاومت ملی است.
مقاومت ملی در تمام عرصه ها.
هم مدنی ، هم سیاسی ، هم نظامی و همه انواع آن.
تا زمانیکه حاکمیت بر اساس اصل شهروندی فارغ از اقلیت و اکثریت و همه انواع دیگر برتری خواهانه در کشور مستقر نشود ، کاری از پیش نمیرود.
بقه را نمیشود در ترازوی معمولی وزن کرد چون یکی را بگذاری دیگرش خیز میزند.
باید در یک قوطی انداخت و وزن کرد.
مردم افغانستان را باید در جعبه شهروندی قرار داد تا هیچ کس خود را بر تر و بهتر و مستحق تر از دیگری نبیند.
چگونه؟؟؟؟
فقط با پیروزی مقاومت ملی.

>>>   محترم نوروز حمید
مطالبی را که شما ذکر کرده اید ، چهل سال قبل در خطوط اساسی جمهوری دموکراتیک افغانستان و. تیزس های دهگانه ببرک کارمل ذکر گردیده است.
طبق برنامه های اندوره افغانستان گامهای نخست را برای فدرالی شدن بر میداشت ....با انتقال قدرت از طریق. ارگان‌های محلی دولت وقت در پی تطبیق پلان فدرالی بود.باید اقوام و ملیتها سرنوشت خویشرا مطابق رسم عنعنات ، زبان محلی. خود تعیین کنند...در آنوقت دولت نمیتوانست رسم کهنه اداره دولت را به یکباره گی درهم شکند ، لذا با احتیاط و با در نظرداشت شرایط. عینی و ذهنی ، دولت در پی تطبیق خواستهای اقلیت‌ها بود....همین جهاد شما که جلو آن در دست امریکا و پاکستان ، غربی ها و اعراب و اسراییل بود مانع بزرگ در راه تطبیق اهداف مردمی حزب و دولت وقت گردید.
متاسفانه که شما آگاهان یا بسیار جوان استید یا از واقعیتهای تاریخی خبر ندارید. متاسفانه در گوش نسل جوان تاجیک بخصوص پنجشیری ها فقط نام احمد شاه مسعود زمزمه گردیده است و بس. در گوش جوان هزاره از طفولیت نام علی مزاری ، در گوش جوان پشتون نام گلبدین حکمتیار زمزمه گردیده است . ....معلوم می‌شود که واقعیت ها هنوز در زیر خاک است ....
لکنوال

>>>   اگر مریض قبول نکند که مریض است ، هیچ کاری نمیشود انجام داد.
اگر مریض قبول کرد که مریض است و به داکتر مراجعه کرد آنگاه داکتر و یا داکتران به کمک تمام امکانات طبی باید نوع مرض را تشخیص کنند و منبع مرض و چگونگی به وجود آمدن آنرا توضیح دهند.
بعد میرسد مرحله تداوی و در این مرحله متخصص یا متخصصین مرض یا امراض باید تصمیم به تجویز دوا بگیرند و نرس ها مراقبت کنند تا در نهایت مریض تداوی شده و سالم به جامعه باز گردد.
در امراض اجتماعی و سیاسی و انواع دیگر امراض شیوه کار دقیقا" همینگونه است ، باید افراد مجرب و متخصص برای رفع مشکلات و امراض اقدام کنند.
در جامعه متکثر با اقلیت های گوناگون که هیچ نوع احصاییه قابل تایید از هیچ موردی وجود ندارد عنوان کردن اقلیت و اکثریت و ملی و غیر ملی راه حل نیست بلکه راه حل به کار گیری شیوه های علمی برای حل جوامع اقلیت های متکثر است.

>>>   Soraia Afghan
آشوب های گذشته و بیم از آینده؛ نتیجۀ اعتماد افغانستان به آمریکا
🔹رئیس جمهور آمریکا چند روز پیش طی یک سخنرانی در کالیفرنیا اعلام کرد که «ایران را آزاد میکنیم». هرچند بایدن شخصیتِ کاریزماتیک ندارد و چندان سخنران ماهری هم نیست و از آن طرف نحوه ­ی سخنرانی و تُنِ صدایش هم چندان دل­چسب نیست، اما «آزاد کردن»، «آزاد میکنیم» و «آزادی» کلماتِ زیبایی هستند که هر انسان آزاده را مسحور می­کنند.
🔹کلمۀ «آزادی»، از هر بلندگویی که به گوش رسد، دلگرم کننده است، اما آیا اعتماد به آمریکا چه نتیجه ای در پی داشت؟
🔹اما پرسش اساسی اینجاست که آیا بایدن و دولت آمریکا واقعا متعهد به آزادی و آزاد کردن کشورهاست؟ آیا دولت آمریکا و سیاستمداران این کشور حقیقتا شعارهای صادقانه میدهند؟ زیرا صداقت و راستی در هر تعاملی کلیدی­ ترین گزینه است.
🔹از طرف دیگر آیا آمریکا واقعا قابل اعتماد است؟ این پرسش­های است که فقط صاحب این قلم و امثال ما که تجربه­ ی زیست ۲۰ساله را با شعارهای آمریکاییان داریم، می توانیم جواب منطقی و معقول ارائه دهیم.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است