بعد خارجی فدرالی شدن افغانستان
فدرالیست‌های افغانستان در ضمن اقناع سیاست مداران پشتون، باید رضایت دولت آمریکا را نیز برای فدرالی شدن افغانستان بگیرند ورنه تیرشان به خاک خواهد خورد 
تاریخ انتشار:   ۰۹:۵۰    ۱۴۰۱/۸/۱۷ کد خبر: 171745 منبع: پرینت

بازار بحث روی نظام سیاسی فدرالی در فضای مجازی، میان کاربران شبکه فیسبوک گرم است و شاید هم گرم‌تر شود. ولی در این گیرو دار، به دو مساله اصلی توجه نمی‌شود یا بهتر است بگویم توجه عمیق و از سر تامل صورت نمی‌گیرد: یکی بعد خارجی فدرالی شدن افغانستان و دیگری بحث دقیق علمی و تجربی روی چیستی و چگونگی نظام فدرالی. بعد خارجی فدرالی شدن افغانستان، یعنی این‌که آیا اگر مردم افغانستان همه و از جمله سیاست مداران پشتون، فدرالیسم را بپذیرند و تن به خواست دیگران بدهند آمریکا به‌عنوان مداخله‌گر اصلی در سیاست افغانستان خواهد پذیرفت که قیافه افغانستان را از این به بعد با لباس فدرالیسم مشاهده کند و در یک ساختار شکننده و شناور با چندین حاکم طرف‌ باشد؟ و نیز دیگر کشورهای مداخله‌گر؟

بحث علمی هم صورت نمی‌گیرد، زیرا اکثریت حتی طراحان فدرالیسم افغانی از این نظام شناخت نظری منسجم و تجارب دقیق و ملموس ندارند. عده‌ی اگر بدون دلیل یک‌تنه مخالف و بل دشمن فدرالیسم‌اند، مثل اکثریت اهل سیاست جامعه پشتون، جمعی هم افراطی تبلیغ کننده فدرالیسم اند و هیچ عیبی در این نظام نمی‌بینند. در این میان برخورد عقلانی و علمی با فدرالیسم مفقود است یا دست کم خیلی ضعیف صورت می‌گیرد.

دولت مرکزی و متمرکز در افغانستان، با حمایت قاطع انگلیس و موافقت روسیه شکل گرفت و عبدالرحمان تحت همین حمایت و موافقت، توانست با خون و خشونت یک دولت قبیله‌ی متمرکز ایجاد کند ورنه معلوم نبود که هم اکنون اصلا افغانستانی وجود می‌داشت یا خیر. بعد از انگلیس این آمریکا است که نقش تعیین کننده در سیاست داخلی و بدون شک سیاست خارجی افغانستان دارد. اما آمریکا در سال ۱۳۸۲ که قانون اساسی جدید افغانستان یا بگویم قانون اساسی بعد از اجلاس بن، تدوین و تصویب می‌شد با نظام فدرالی و حتا صدارتی مخالف بود و سفیر این کشور حتی اظهار داشت که آمریکا از دولت فدرالی حمایت نمی‌کند.

آن زمان این سخن خلیلزاد پشتون تبار یکسره ترجمه قومی شد، یعنی که می‌گفتند ایشان از قوم خودش حمایت می‌کند، اما در واقع خلیلزاد در قدم نخست‌ خواست دولت آمریکا را در نظر داشت. البته پشتون گرایی ایشان را هم نمی‌توان انکار کرد. آمریکا در افغانستان بوده و خواهد بود مگر این‌که جایش را در نظام آنارشیزم جهانی به کشور دیگری بدهد که این البته هنوز بعید است و آمریکا وقتی در افغانستان باشد، می‌خواهد اینجا تنها با یک فرد و یک دولت تک ساخت و متمرکز مراوده و رابطه داشته باشد تا این‌که با یک دولت فدرال و چندین دولت محلی سر و کار داشته باشد.

نتیجه و ختم کلام این‌که فدرالیست‌های افغانستان در ضمن اقناع سیاست مداران پشتون، باید رضایت دولت آمریکا را نیز برای فدرالی شدن افغانستان بگیرند ورنه تیرشان به خاک خواهد خورد.

صفرمحمد مظفری


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
افغانستان فدرال
جمهوری فدرال
نظرات بینندگان:

>>>   پاکستان بخاطر منافع سراسری خود از چهل سال بدینسو از قوم پشتون نزد امریکاییان لابی گری میکند . بار ها برادران تاجیک ما با طمطراق بر پشتونها تاخته اند که این پشتونها بوده اند که امریکا را متقاعد گردانند که آنها می‌توانند افغانستان را اداره کنند ، غلط. سراپا غلط.در این جا برادران نقش پاکستان را در تعیین سرنوشت چهل سال اخیر افغانستان نا دیده گرفته اند. اامریکاییان به مشوره چهار تا پشتون. ضرورت ندارند و هم وقت شنیدن حرفهای آنها را ندارند... joe Biden زمانی که معاون بارک اوباما بود در سفری به افغانستان و در ضیافتی که به افتخار وی در ارگ توسط حامد کرزی داده شده بود به حامد کرزی واضحا گفت که پنجاه افغانستان را به یک پاکستان برابر نمی کنیم .... توده های ملیونی پشتون هم قربانی سیاستهای پاکستانی ها و عده ای از سران دلال. شان گردیده اند همانطوریکه تاجیک‌ها و هزاره ها را حزب وحدت اسلامی افغانستان و شورای نظار. پنجشیری ها در داخل و خارج از کشور بدنام ساخت،
لابی گری پاکستان بخاطر حاکم بودن پشتونها در حقیقت روی یک پلان صورت گرفته است و آن پیروی از سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن. پاکستانی ها با این سیاست توانستند درز بزرگی را بین اقوام تاجیک و پشتون ایجاد کنند . عده ای از قلم بدستان تاجیک و پشتون هم چنان سرگرم توهین و تحقیر یکدگر در فضای مجازی گردیدند که حتی پاکستان هم چنین آنتظار نداشت.طور مثال افغان‌ها و ایرانی ها چنان در راه دفاع از اسلام خود را به کشتن داده اند که خود اعراب. را که اسلام برخاسته از سرزمین شان است و کلام خدا هم بزبان شان نازل شده است حیران ساخته اند.
دوستان گرامی برای داشتن یک نظام خوب چه فدرالی چه متمرکز ،فرهنگ حکومتداری خوب ضرورت است، ایجاد روابط نیک انسانی میان ملیتها ضرورت است،پذیرفتن یکدگر ضرورت است تا ما اگر دارای نظام فدرالی باشیم بتوانیم بدون تجزیه کشور در کنار هم برادر وار زندگی کنیم و از نعمات تولیدی یکدگر مستفید گردیم. تا امروز ما فرهنگ صادق بودن ، حلیم بودن ،همنوع پرستی را به شکل سالم آن فرا نگرفته ایم. طی بیست سال اخیر ما کاملا نسل جدید را با زهر ملیت زدایی و عقیده زدایی پرورش داده ایم. در خانواده های پشتون جوانان شان با روحیه ضد تاجیکی و خصومت با فرهنگ و زبان فارسی تقریبا تربیت یافته اند و در فامیلهای تاجیک‌ها نیز وضع به همین گونه است.
ما به اطفال خود همزیستی را در کشور های بیگانه درس داده آبم ولی آنها را نسبت به یک هموطن خود چه پشتون است چه تاجیک یا هزاره است ، طوری بار نیاورده آبم که یکدگر را منحیث انسان و هموطن بپذیرند....
هر گاه ما تربیه هم پذیری. را آموختیم و فجایع یک گروپ مافیایی تاجیک یا پشتون و یا هزاره را به گردن مجموع قوم و ملیت نیانداختیم ، آنگاه. ما قادر به کار ی به نفع یکدگر استیم ، آنجاست که. دگر جای برای. پاکستان باقی نمی ماند که برای این و یا آن قوم نزد امریکاییان لابی گری کنند ، آنگاه خود ما متحدا ، یک مشت و یک پارچه به امریکا خواهیم گفت که : enough is enough.
به امید چنین فرصتی...
حنظله

>>>   آقای مظفری!
خوشحالم که شما به این نکات مهم توجه فرموده اید. گفتمان دقیق و غیرعاطفی در مورد فدرالیزم تا کنون در افغانستان آغلز نیافته است.
داود

>>>   آقای مظفری.
چند نمونه عملی و بحث امریکا.
فرض را بر این بگذاریم که بخواهیم یا نخواهیم زیر چتر حمایوی و اقناعی امریکا باید زندگی کنیم و بنا بر پیش فرض شما که امریکا فقط با یک نظام متمرکز و تک فردی راحت تر است تا دیگر انواع آن.
اما
کشور هایی مثل پاکستان هم فدرال است و هم با امریکا رابطه تنگاتنگ و حسنه دارد.
اصل قضیه این است که آیا مردم ما شایستگی اداره خود به دست خود را پیدا خواهند کرد یانه؟؟؟؟
اگر مردم افغانستان و در راس آن با سواد های سیاست باز ظرفیت اداره و رهبری خود را ارتقا بدهند و از غلامی شکم و زیرشکم خود رهایی یابند در آنصورت بدون شک که بدون در نظر داشت نوع سیستم ، کشور به سوی رهایی از بدبختی پیش خواهد رفت ، در غیر آن همانگونه که در سیستم جمهوری دیکتاتوری قومی نوکر مابانه کرزی و غنی روی آرامی را ندید در هر نوع سیستم دیگر نیز به آرامش نمیرسد.

>>>   افغانستان هيچ وقت فدرالي نخواهم شد و از اين به بعد تا عبد به شکلي امروزي از‌طرف يک دولتي مقتدر مرکزي اداره خواهم شد افغانستان 40سال خطر تجزيه شدن فدرالي و پارچه پارچه شدن را پشتي سر گزراند
ديگر فوزي تجزيه خواهان و فدرالي خوهان به خاک ماليده شده و‌هيچ کاري از دست شان ساخته نيست
جوزجاني

>>>   جوزجانی ، از نوشته ات معلوم میشود که از ناقلین جوزجان هستی.
چرت نزن ، اگر فدرالی هم شود شما ناقلین در جوزجان میمانید و کسی شما را بیرون نمیکند.
فدرال یکی از انواع سیستم اداره در یک کشور میباشد و با تجزیه و تجزیه طلبی تفاوت بسیار دارد.

>>>   دوستانیکه شیفته وذوق زده ی فدرالیزم هستند و هم دوستانیکه ب مجرد شنیدن کلمه ی «فدرالیزم» فشار شان بلند میرود ، یک اندازه از حوصله مندی کارگرفته در باره این نوع نظام که تقریبا از قرن شانزده در جهان موجود است، مطالعه کنند. با انواع فدرالیزم که در ممالک مختلف جهان کاربرد آشنایی پیداکنند، خوبی ها و بدی آنرا تحلیل کرده ، باز ببینند که کدام نوع آن در وطن ما در شرایط امروزی قابل تطبیق است. آیا قابل تطبیق است یگانه؟ ما نباید راه رهبران خودخوانده طرفدار و یا ضد سیستم فدرالیزم را تعقیب کنیم. آنها در طول چهل سال نشان دادند که فقط نوکر کیسه های خود هستند ، نه در فکر آرامش مردم و آبادی وطن. در هیچ نوع سیستم از اینها برای ما خیر نمیرسد. تعقیب نمودن راه اینها مارا به حالت رسانده که حالا سایه ی یک دیگر به مردمی می‌کنیم.
« انواع فدرالیسم عبارتند از:
– فدرالیسم همبسته یا یگانه: مانند اتریش، قدرت ایالات بیشترازدولت فدرال میباشد، که در صورت لزوم به دولت فدرال قابل تفویض است.
– فدرالیسم تعاونی یا اشتراکی: مانند آلمان؛ تقسیم قدرت وثروت درمیان ایالات عضوبه نسبت جمعیت انجام شده، ایالات پردرآمد به ایالات کم درآمد کمک مالی میکنند. دولت فدرال قدرت اجرائی را از احزاب کسب کرده، جهت بهبود عملکرد و بازدهی ایالتی ودولتی. بازرسی ورسیدگی فیمابین به عملکرد دولت فدرال وبلعکس، بویژه درامور دفاعی.
– فدرالیسم رقابتی: مانند ایالات متحده آمریکا، ایالات در رقابت با یکدیگرند.
– فدرالیسم دوگانه: باز هم مانند ایالات متحده آمریکا ؛ جدایی دولت فدرال از ایالات. کنفدراسیون ایالاتی بر مبنای شایستگی دررقابت های علمی و ومسابقه اقتصادی استواراست.
– فدرالیسم بهم پیوسته، متوازن یا برابر: مانند سوئیس. فدراسیونی از ایالاتی بهم پیوسته با حقوق کاملا برابر.
– فدرالیسم نامتقارن: مانند اسپانیا. ایالات عضوفدراسیون برابر نبوده، رسما از نظر حقوقی و تعهدات دارای تفاوت هائی هستند.
– فدرالیسم متمایز: تفاوت ها با توجه به معیارهای تمایز اجتماعی و انتطباق درسلسله مراتب بوجود می آید.
– فدرالیسم پایدار (آزادیخواه). ایالاتی مستقل برای انجام کاریهائیکه بتنهائی از عهده آن بر نمی آیند با توافق متقابل بهم میپیوندند.»

>>>   مقصود حیدریان
بحث بر سر فدرالیسم بی‌فایده است. آنهایی که حکومت متمرکز را تحمل نکردند، افغانیت و اسلامیت کامل را تحمل نکردند، جعل و تقلب خود را حتی تحمل نکردند و برای تحکیم حکومت عبدالرحمن‌خانی همه را یک‌شبه به باد فنا سپردند، آیا حکومت فدرال را تحمل خواهند کرد؟ حکومت متمرکز آنها ۲۰ سال دوام آورد، حکومت فدرال شما پنج‌سال دوام نمی‌آورد. از کوه و دره گرفته تا غرب و شرق یورش می‌آورند فدرال و غیر فدرال‌تان را یکسره نابود می‌کنند. راه حل دایمی فدرال نیست، تجزیه است. تجزیه به شما اجازه می‌دهد که سیاست داخلی و خارجی تان بدست خودتان باشد، مرز داشته باشید، ارتش داشته باشید و غرور ملی و دفاعی داشته باشید. تا زمانی که درِ خانه‌تان به روی دشمن باز باشد امکان فریب و فروپاشی از درون خودتان مهیا است. جلو این کار را حکومت فدرال هرگز نمی‌تواند بگیرد.

>>>   ناقلین در تمام افغانستان پراکنده هستند وبرنامه ۱۰۰ سال قبل پشاتین را ریخته شده تا امروز بدرد بخورند.هههه
اریائی نژاد

>>>   عطا صفوی
طلسم ها را شکستاند وبت ها را تخریب نمود.
با اینکه نمیخواستم واقعا وارد این بحث شوم ولی بارها اینرا گفته ام وبار دیگر تاکید میکنم که هیچ کسی این ادعا را ندارد که گویا دوکتور لطیف پدرام فرشته اند وقطعا ازاشتباهات عاری هستند . نخیرهموطن گرامی ام وی همچون هر انسان دیگری یقینا مشکل خودرا دارند وبقول معروف "کسی کار میکند اشتباه هم میکند".ولی فرق ایشان با دیگران اینست که دراین مدت باقلم و صدای بلند وبه شگل آگاهانه طلسم ها را شکستاند وبت ها درهم کوبید وبرای من وتو فهماند این همه بابا ها ؛ غازی ها فراری , ملی گرایی ؛ برادری همه جعلی اند وبلاخره تاریخ موجود و نام اینکشور بنام " فغانستان " جعلی اند..وووو.
هموطن گرامی وهمتبار عزیز من !
حالا من وتو این جرات اخلاقی را باید داشته باشیم و از خود بپرسیم که چه کسی به این افشاگری صریح و آگاه دهی عریان پرداخت ؟چه کسی پیهم به فدرال خواهی به شکل پیهم و تجزیه طلبی وحق سرنوشت را مطرح کرد وبه پایی حرف تاکنون خود ایستاده است.؟
ممکن است بعضی ها به این نظر بوده باشند وادعا کنند که گویا پدرام حرف زد ولی عمل نکرد چنین است وچنان ؟ میخواهم پاسخ این عزیزان را به مقوله زیبایی ماکسیم گورگی خلاصه نمایم " نخست مغزها رامسلح کنیم ؛ سپس دست ها را". دراینصورت وقتی مغزهای مان هنوز آماه پذیرش دید وتفکر انسانی همتبار خودمان نیست ؛ پس توقع اضافی هم نباید داشت.
مگر ایشان آینده خونین فاشیزم قبیلوی از کتاب دویمه سقوی گرفته تا برنامه ناتمام امانی توسط غنی وکرزی را برای تان تشریح ننمود؟ ورهنمودی برای آینده ترسیم ننمود ؟ چه کسی تا این حد درمقابل یک رژیم فاسد قبیلوی وباهزاران تهدید ایستادگی نمود ؟خوب اینکه من وتو نخواستیم بشنویم ومصروف دنیایی بیخبری خود بودیم و درپشت دروازه های دیگران از دوستان ( دشمنان) بین الملی گرفته تا فهیم قسیم , عبدالله , کرزی ؛ غنی ... مصروف دادوگرفت ننگین وملی گرایی های فریبنده بودیم بحث جداگانه ایست که درمورد نمیپردازم ..
ولی متاسفانه دراین اواخر یک تعداد افراد مریض وخودخواه که توگویی جهان را کشف واختراع کرده اند که البته ناف شان درزمین انگلیس محکم شده است با القاب های بزرگ مهندس ؛ پروفیسور ودوکتور بقول معروف "نامش کلان وده اش ویران " پیهم درپی توطیه اند و دسته تبردشمن شده اند وحتی ممکن است این حرکات شان به دستور اربابانیکه نان میدهند وفرمان میدهند بوده باشد .
پیشنهاد من به این افراد اینست : اگر خیرتان نمیرسد ؛ شرمرسانید. بگفته گاندی : " اگر جرات زدن حرف حق را ندارید ؛ دست کم برای آنهاییکه حرف ناحق میزنند کف نزنید". والا درصورت ادامه این توطیه وقرار گرفتن درمورد موج فدرال خواهی ؛مطمین باشید که کسی سکوت نخواهد نمود ودست بکاری خواهیم زد وهموطنان خویشرا را ازبازیهای پشت پرده ننگین آگاه خواهیم نمود ؛که این همه تقابل برای چیست واز کجا آب میخورد؟ آنوقت پشیمانی سودی نخواهد داشت .
توجه کنید : قریب 9 سال قبل باپیشینی دقیق وسنجیده شده.

>>>   آقای صفوی!!!
آقای لطیف پدرام شخصیت بزرگ ادب در منطقه است.اما در بخش سیاست رهبران باید مسوول پذیر و در طرح و تحلیل شان دقیق باشند.
ما با یک کشور کثیرالملت سرو کار داریم که در آن مسایل ملی و تامین حقوق اقلیت‌ها قبل از آقای پدرام و دگران در مرکز توجه رهبران سیاسی طی بیش‌تر از نیم قرن قرار داشت ..کار و پیکار و رفع معضلات بیکبارگی نا ممکن است. در بخش
احقاق حقوق ملیتها هر نوع شتابزدگی منجر به بحران‌های خطرناکی میگردد که بهای خرابی های ناشی از آن را چون همیشه توده ها باید بپردازند نه رهبران.
قبل از آقای لطیف پدرام بودند افرادی که طلسم تبعیض گرایی را شکستاندند ولی آنها سعی داشتند این موضوع را طور علمی بدون ایجاد فضای تشنج بین ملیتها حل کنند ، یکی از این شخصیتها ببرک کارمل بود.
لازم است تا در اینجا چند سخنی بر گرفته از گفته های شادروان اکادمیسین پروفیسور دکتر جاوید را که در یک گردهمایی رسمی افغان‌های مقیم لندن بیان داشته اند نقل کنم :«ببرک کارمل در میان همه سیاست گران کشور بیش‌تر از دگران زمانه را فهمیده بود با وجود سرسختی های قوم گرایی جناح خلق ح.د.خ.ا. دامن قبیله سالاری و استبداد داود خانی —هاشم خانی را برید ، این اشتباه او نبود که به حضور ارتش شوروی وقت انجامید ، او به عنوان محقق فعالیت در این عمل گزیده شده بود. از نظر من این خطای سایر گروه‌ های ملی و سازمانهای سیاسی و اجتماعی بود که به دلیل بدبینی با حفیظ الله امین از تلاش سیاسی در راه تفاهم و حمایت از ببرک کارمل دریغ کردند.»»
ظاهر دقیق هزاره یکی از فعالین مدنی و سابق عضو حزب دموکراتیک خلق افغانستان مینویسد که بعد از شاه امان الله ج.د. افغانستان اولین نظام و یا حکومت بودند که در رابطه با هزاره ها و سایر ملیتها منحیث یک ملیت برخورد عادلانه نموده اند
آقای صفوی !!!
در اینجا هدف بنده این نیست که شخصیت ببرک کارمل را برجسته سازم درک سالم و بدون تعصبات قضاوت خود را در مورد شخصیت ببرک کارمل کرده است ، نکته مهم از یاد آوری از شخصیت و کارکردهای. او این است که باید آقای لطیف پدرام یا دگران که جدا طرفدار سقط قومگرایی اند از تجارب ، و کارکردهای این راد مرد تاریخ بیاموزند ، کارمل بیش‌تر از آقای پدرام در مبارزات سیاسی عمیق بود او چند بار وکیل شورا بود و هر بار از حقوق اقلیت‌ها مدافع بود اما طوریکه وحدت ملی صدمه بر ندارد...شما اگر بیاد داشته باشید ، گام بگام ببرک کارمل. دامن قومگرایی را از کشور برداشته بود...متاسفانه در از بین بردن کارمل ، دشمنان افکار مردمی او همه یکجا دست بدست پاکستانی ها و امریکایی دادند تا حکومت و دولت او را ساقط کنند ، مخالفین او از تاجیک‌ها تا پشتونهای تنظیمی و غیر تنظیمی. بودند که
طرفدار یک افغانستان واحد و مترقی نبودند بلکه هر کدام شان طوریکه دیده شد پی منافع شخصی خود بودند.
ما طرفدار ختم قومگرایی استیم ولی نه شیوه و کار کرد های یکعده دلقک های سیاسی و آگاهان نامنهاد سیاسی و پروفیسوران نامنهاد که هر روز با نشر مقالات و طرز نظر های مغرضانه ای شان. دشمنی ها میان ملیتها را دامن میزنند و خود شان در اروپا و امریکا زندگی آرام دارند.
ما طرفدار حل مساله ملی به شیوه علمی استیم به شیوه هاییکه تحت رهبری جمهوری دموکراتیک افغانستان چهل سال قبل ثمر های فراوان داد و اقلیت ها نه فرمایشی بلکه عملا خود را در آیینه ای حکومت و حزب حاکم تحت زعامت ببرک کارمل دیدند...بدون آنکه خدشه در روابط میان پشتون و تاجیک صورت گیرد زیرا توده های ملیونی پشتونها هم واقف گردیدند که. سیاستهای فومگرایانه حکومات سابق. باعث عقب ماندگی آنها نیز گردیده است.. ما باید اکنون تعصبات ایدیالوژیکی خود را کنار بگذاریم و توصیه دوستانه ای من به محترم پدرام و هم فکران ایشان این است که به اسناد حزب و دولت سابق سال‌های 1980مراجعه کنند و دقیق همه ای انرا مطالعه کنند و کمی و کاستی ها را بیرون نویس کنند از نتایج خوب و نا مطلوب اندوران بیاموزند...
فخر اهنگر


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است