برای جلوگیری از تجزیه، چارهای غیر از حکومتداری فدرال نیست. فدرال در اراده سیاسی ما باید هدف حتمی در حکومتداری باشد و برای اجرای آن توافق سیاسی ایجاد شود | ||||
تاریخ انتشار: ۲۰:۰۲ ۱۴۰۱/۸/۲۱ | کد خبر: 171782 | منبع: | پرینت |
فدرال ساختار حکومتداری و جدا از نظام سیاسی است. نظام سیاسی میتواند ریاستی، نیمهریاستی، پارلمانی، شاهی و... با فلسفههای سیاسی متفاوت لیبرالیسم، سوسیالیسم و... باشد، اما شیوهی حکومتداری این نظامهای سیاسی میتواند فدرال باشد.
نظام سیاسی ریاستی آمریکا با گرایش سیاسی لیبرال فدرال است. نظام پارلمانی آلمان با گرایش لیبرال فدرال است. نظام سیاسی پارلمانی پاکستان فدرال است. نظام نیمهریاستی روسیه با گرایش سیاسی نسبتا سوسیالیستی فدرال است. هند و دیگر کشورها با نظامهای سیاسی متفاوت حکومتداری فدرال دارند.
فدرال از نظر حکومتداری برای حفظ وحدت در کثرت استکه با دیدگاه جامعهشناسی فرهنگی مدرن سازگار است. زیرا وحدت در دیدگاه جامعهشناسی فرهنگی مدرن استوار بر وحدت تفاوتها و کثرتهای فرهنگی است. وحدت دیگر معنای سنتی ندارد که همهی تفاوتها حذف شوند تا وحدت با یکسانسازی به وجود بیاید. این وحدت نیست، حذف، سرکوب و ستم است.
بنابراین کسانیکه وانمود میکنند با مناظره و... میخواهند دربارهی فدرال نظریهپردازی کنند و عیب و... فدرال را آشکار بسازند، دچار بیخبری از شیوهی شناختهشده و قابل تطبیق فدرال در کشورهای جهان استند. فدرال نیاز به نظریهپردازی و معرفی ندارد. زیرا شیوههای اجرایی حکومتداری فدرال موجود است. فدرال در افغانستان نیاز به تفاهم و توافق سیاسی دارد که در نظام سیاسی پارلمانی، ریاستی یا نیمهریاستی اجرا و تطبیق شود.
کسانیکه میگویند جامعهی افغانستان بیسواد است و از فدرال برای تجزیه استفاده میشود، این برچسبی بر فدرال است، زیرا فدرال برای جلوگیری از تجزیهی کشورها با حفظ تفاوتهای فرهنگی ایجاد شده است. حکومت فدرال پاکستان نمونهای آشکار در این باره است. قوم پشتون و قوم پنجابی پاکستان باهم جنگ داشتند، احتمال تجزیهی پاکستان وجود داشت، دولت پاکستان از تدبیر کار گرفت، حکومتداری را برای رفع نزاع قوم پشتون و پنجاب فدرالی کرد. وقتی پاکستان فدرال شد، سطح سواد مردم آن برابر سطح سواد فعلی مردم افغانستان نبود.
کسانیکه میگویند در فدرال جایگاه حوزهی فرهنگی و تمدنی ما چه میشود؛ با اینها شوخی کنم از کدام جایگاه و حوزهی تمدنی سخن میگویید؟ از جایگاهیکه واژهی دانشگاه از نام دانشگاههاتان حذف میشود، زبان مادریتان خارجی گفته میشود، حق تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود را ندارید، و...!
به برداشت من فدرالهراسی یا ارتباط به نادانی سیاسی افراد دارد، یا زبانچه و استخدامشدهی فاشیسم قومی هستند و یا کدامبار در کدام موقعیتی شخصی از زبانشان خطا شده که فدرال را نمیخواهند، اکنون همان خطای زبانی برای شان جنبهی حیثیتی پیدا کرده است. به هر صورت فدرال نه متعلق به این شخص است و نه متعلق به آن شخص. فدرال شیوهای از حکومتداری تجربهشدهی موفق در نظامهای سیاسی متفاوت است. وقتی فدرال در کشور چندقومی، چندفرهنگی، چندزبانی و پرتنش پاکستان کار میدهد، میتوان گفت در هر کشوری میتواند کارآیی موفقانه داشته باشد.
به برداشت من افغانستان برای جلوگیری از تجزیه، چارهای غیر از حکومتداری فدرال ندارد. فدرال در ارادهی سیاسی ما بایستی هدف حتمی در حکومتداری باشد و برای اجرای آن توافق سیاسی ایجاد کنیم. اما با قبول حکومتداری فدرال بهتر است در بارهی نوعیت نظام سیاسی صحبت شود که ریاستی، پارلمانی، نیمهریاستی و... چه باشد تا چگونگی اجرای حکومتداری فدرال در نظام سیاسیای مشخصشده اجرایی شود.
یعقوب یسنا
>>> اما آنچه من فکر میکنم، سیستم یکی از مکمله های است که در صورت درست بودن خود، احتمال موفقیت پدیده های موجود در خود را بیشتر میکند. اما به هیچ وجه تحت هیچ شرایط به تنهایی حلال چالش ها نیست. در صورت وجود یک مجموعه بیسواد، مقلد و دین زده حتی موفق ترین سیستم ها اگر عملی گردد نتیجه نمی دهد. درست که نظام های فدرال گونه و فدرالی در کشور های متعدد نتایج خوب داشته است. اما در افغانستان اگر خوبترین و موفقترین آنها روی دست گرفته شود نتیجه نخواهد داد. بنابر دلایل...
۱- هر فرد، گروه و قوم که در این جا در راس قرار میگیرد، تعقل، دانش و انگیزه حکومتداری خوب و ملت سازی را به کلی نمی دانند. و این باعث میشود که دست به قتل، دزدی و فساد زده و در نهایت به کشتن یا فرار خودشان ختم میشود.
۲- ملت هم که به تمام معنی با آزادی، شجاعت، پایداری و از همه مهم تر سواد بیگانه اند.
بنابر این من فکر میکنم در چاق نمودن پشتون سالاری تمام مردم افغانستان به صورت مستقیم و غیر مستقیم، خودآگاه و نا خودآگاه دست داشته اند. و همواره به بهانه های دین مذهب و... این بی عقلی شانرا توجیه کرده اند.
که خود باعث شده است تا اقوام غیر پشتون همواره زیر یوغ های اسارت حاکمان خیانت کار و خونخوار پشتون بوده و تمام آزادی ها را برخود مریضی تلقی کنند.
حسین شیخ زاده
>>> فدرالیزم، از نظر فلسفی به معنی وحدت در تنوع است به این معنی گروه های مختلف قومی، زبانی و فرهنگی در کنار هم زندگی کنند و هیچنوع زور گویی در بینشان نباشد. اختلافات از طریق گفت و گو و راه های مدنیت حل شود.
در نظام فدرالی عدالت وبرابری در میان شهروندان از اصول اساسی است. همه افراد در نظام فدرالی در مورد سرنوشت ومباحث سیاسی می توانند شرکت داشته باشند و همه افراد در ساختار فدرالیزم تصمیم گیر استند. در نظام فدرالیزم دولت مرکزی متعهد یگانگی کشور و حکومت های محلی ممثل آزادی های مردم و برابری بین گروه ها ومناطق مختلف است. یقینن نظام فدرالی تکیه بر سیستم وساختاری اساسی دارد. برعکس نظام متمرکز تک محور است و نمونه آن حکومت غنی و کرزی و فعلی...
قطعن می توان گفت در نظام فدرالی نخست وزیر و رییس جمهور مامور نظام است از تشریفات بی معنی خبری نیست. وظیفه نخست وزیر و رییس جمهور پاسخ گویی بر مردم است. در نظام های متمرکز دولت از هم می پاشد اما در نظام فدرالی با رفت و آمد نخست وزیر و ریس جمهور و... نظام از هم نمی پاشد.
در محوریت حرفای بالا چند دلیل می نویسم چرا افغانستان نیاز به یک نظام فدرالی دارد؟
مبحث اول: نابکار بودن دولت متمرکز در افغانستان است بنابراین در سه صد سال گذشت جز تباهی، پاسخ گویی نیازمندی جامعه کشور نبوده است.
مبحث دوم: چرا نیاز به یک نظام فدرالی دارد؟ بزرگی جغرافیا افغانستان است و نظام متمرکز یا ریاستی پاسخ گویی این همه نیازمندی ها نبوده است.
مبحث سوم: شما توجه کنید در نظام ریاستی یا متمرکز رییس جمهور یک شخص مفسد را والی تعین می کرد و آن شخص براساس فرمان ریس جمهور تعین میشد و ورییس جمهور در هرکجا علاقه داشت دخالت می نمود.
مبحث چهار: افغانستان یک کشور کثیرالقوم است و هرقوم نیاز دارد سهم فعال در تصمیم گیری های حکومت مرکزی و محلی خود داشته باشند.
به این ترتیب یک مثال می زنم، حکومت غنی تک محور بود و چند فرد خاص در هرکجا دوس داشتند دخالت می کردند و دست باز داشتتد اما در نظام فدرالی چنین نیست.
خلاصه کلام افغانستان به دلیل ساختاری، قومی و جغرافیایی و... نیازمندِ نظام فدرالی است.
فروتن مجیدپور
>>> آرتمیس تاجیک
حکومتداری فدرال بهتر است در بارهی نوعیت نظام سیاسی صحبت شود که ریاستی، پارلمانی، نیمهریاستی و... چه باشد تا چگونگی اجرای حکومتداری فدرال در نظام سیاسیای مشخصشده اجرایی شود.
>>> محمد باقر سعادت
مخالفان نظام فدرال بخصوص مدعیان تمرکز بر حوزه تمدنی همان فاشیست هایی هستند که فعلا قدرت در دست ندارند.
>>> آقای یسنا !
شما نیکو فرمودید.
فدرال شیوه یی از شیوه های حکومتداری در نظامی از نظام های دولتی است.
اما در خاکدان خاک که نامش را از قضا گذاشته اند افغانستان ، در هر نظامی با هر شیوه یی آنچه بد بختی بار می آورد تمرکز قدرت در فرد یا فرد محوری است.
فرق نمیکند این فرد در راس نظام باشد یا در راس یک زون فدرال یا در راس یک ریاست یا مدیریت یا ماموریت یا ولسوالی یا علاقه داری یا مدیریت مکتب یا معلم صنف یا حتی کفتان صنف یا ده باشی باشد یا صد باشی ، تصمیم ها فردی گرفته میشود و به گونه عمودی مثل جریان برق گرفتگی در قطاری از آدم های دست به دست تمام آسیب را آخرین فرد در قطار متحمل میشود .
راه حل منطقی اگر عقلای قوم در این امر توافق پیدا کنند این است که همزمان با کار روی نوع نظام و شیوه اجرایی حکومتداری بحث ایجاد سیستم افقی اجرایی به جای سیستم عمودی هم مطرح گردد.
در گذشته ها اول چارت تشکیلاتی یک اداره ترسیم میشد و بعد در همان چارت ، لایحه وظایف هر مهره ترتیب میشد و در نهایت با در نظر داشت لایحه وظایف تعینات صورت میگرفت.
اما مشکل اصلی در سیستم اجرایی بود چون در سیستم عمودی وقتی کابینه امر میدهد بالای وزارت ، دفتر وزیر دستور کابینه را پاس میدهد به یک ریاست و رییس پاس میدهد به یک مدیریت و مدیر پاس میدهد به یک مامور اجرایی و مامور اجرای در زیر سنگینی بار این دستور یا له میشود یا شانه خالی میکند و تیر دستور میخورد به خاک.
اما در سیستم افقی وقتی دستور کابینه صادر شد نظر به محتوای دستور تقسیم کار صورت میگیرد در بین وزارت ها و در داخل وزارت خانه بین ریاست ها و در داخل ریاست بین مدیریت ها و در نهایت بین مامورین اجرایی و در نهایت صد کیلو بار تقسیم میشود بر پنجاه مرد کاری و هر کدام دو کیلو بار را جابجا نیکنند و بعد راپور دهی از از پاین به بالا و ختم کار.
اگر چنین نشود در سیستم فدرال هم اگر کسی در راس یک زون فدرال قرار بگیرد فرق نمیکند غنی باشد یا فقر تبدیل میشود به دیوانه عصبی دم دمی مزاج عقده یی که چیغ میزند و دستور میدهد و جز بلی قربان حرفی را هم نمیپذیرد.
عقل یک بیکار چو من در گوشه یی
میچراند چهل وزیر در بیشه یی
>>> امروزه درجهان نمونه ازتمام نظام هاوجوددارد درنظام هامشکلی وجود ندارد .اصل مشکل درخودما است .بخاطر که درطی 275 سال وقت کمی نیست .بجز فدرالی تمام نظام هاراتجربه کردیم. امامتأسفانه دولتمردان گذشته مانتوانستند نظام بسازند بلکه بمجرد بقدرت رسیدن درفکرنظام سازی وملت سازی نشدند .درفکرکار های شدند که بیخ وبنياد خودوکشوررا کندند.خداکند نظام فدرالی به سر نوشت دیگر نظام ها دچار نگردد.
>>> صرف نظر از تعصبات سیاسی تان ، شما در مورد سیستم حکومتداری سالهای 1980-1990 چه فکر میکنید؟؟؟
دوره حکومتداری تره کی و امین را یکطرف بگذارید. در دوره حکومتداری ببرک کارمل تلاش در راه احقاق حقوق اقلیتها صورت گرفت .وزارت امور ملیتها ایجاد شد ، در راس وزارت عوض نبی زاده هزاره مقرر شد. ارگانهای محلی ایجاد شد و حکومت و حزب میخواست تا از طریق ارگانهای محلی تدریجا قدرت به مردم تعلق گیرد. برای نخستین بار مردم هزاره خود را در آیینه ای قدرت سیاسی دیدند این تبارز فرمایشی و نمایشی مثل دوره کرزی و اشرف غنی نبود. هزاره ها عملا در ساختار اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی. کشور سهیم گردیدند به همین ترتیب قوم ازبک ، ترکمن ، بلوچ و غیره. موضوع مهم در بخش حل مسایل موضوع آموزش بزبان مادری است و هر ملیت حق دارد بزبان مادری خود تحصیل کند ، نشرات داشته باشد....و اقلیتها از چنین امتیازات برخوردار بودند ...
حزب و دولت بخصوص شخص ببرک کارمل بخوبی حساسیت. مسایل ملی و ستم ملی را در افغانستان میدانست، کارمل و همفکران او سعی داشتند تا بدون. آنکه کدام درز و مشکل بین ملیتها بوجود اید مسایل ملی را تدریجا به شکل علمی آن حل کند.
البته جنگهای تحمیلی و نیابتی بنام اسلام دولت و حزب را از تطبیق پلانها در بخش مسایل ملی به کندی مواجه ساخت همین خواست پاکستانی ها و دشمنان افغانستان بود تا این کشور همیشه در اختلافات قومی بسوزد.
من معترف استم که کمی و کاستی ها در راه. مبارزه علیه سیطره جویی یک قوم در افغانستان در دوره پرچمی ها وجود داشت ولی دولت و حزب مصمم بود تا این مشکل سیصد ساله را باید حل کند.
دوستان گرامی !!
دوستان گرامی از سیستم فدرالی در پاکستان منحیث نمونه بار ها مثال آورده اند، یک نکته را فراموش کرده اند که در پاکستان حرف نخست را پنجابی ها میزند، پنجابی ها بر بلوچها پشتونها و سایر اقلیتها حکومت میکنند ، ایالتهای بلوچستان و پشتونستان عقب مانده ترین ایالات. در پاکستان اند. بعضی ها قبایل و رواجهای قبیلوی را متهم میسازند ، این موضوع حقیقت ندارد ، طی هفتاد سال حکومت پاکستان ، پنجابی ها تلاش داشته اند تا حاکمیت صد فیصد بر مجموع پاکستان زیر نام. فدرالیسم داشته باشند و دارند.
حکومتها نباید زیر نام فدرالیزم بیش از همه دوره ها به غارت و دزدی. قوم و منطقه خود بپردازند، دزد و چپاولگر در راس قدرت باشند، احزاب سیاسی
در بین فامیلها میراثی گردد ...در پاکستان ، هندوستان احزاب سیاسی زیر نام دموکراسی رهبری میراثی دارند و غرق در فساد اند، بیشتر از پنجاه ملیون دختر از دموگرافی. هند حذف است یعنی یا قبل یا بعد از تولد کشته میشوند، سالانه بیشتر از یکصد هزار دهقان خود کشی میکنند ، بیشتر از 99 فیصد زنان در دهات دسترسی به دستشویی ندارند، هندوستان و پاکستان. نسبت به نفوس در رابطه به استفاده از اطفال در کار های شاقه در جهان در ردیف نخست قرار دارند ، تا کنون حقوق بیشتر از دوصد ملیون نفوس هندو هندوستان که بنام نجس تاپه زده شده اند ، به حقوق ابتدایی خود نرسیده اند... جنگهای کمیونیتی در هند و پاکستان از سالها بدینطرف جریان دارد ، معضله ای کشمیر را در نظر گیرید نه پاکستان نه هندوستان حاضرند حقوق کشمیری ها را بدهند ، در هندوستان علیه کشمیری ها مثل فلسطینی ها در اسراییل رفتار میگردد...مسلمانان پیوسته باگذشته مورد آزار و اذیت قرار میگیرند....این است نمونه هایی از سیستم فدرالی...
من با دوستان موافقم که نباید از سیستم فدرالی هراسید ولی دوستان باید بدانند که. اگر بنام فدرالیزم جنایاتی که در کشور های همسایه ای ما صورت میگیرد قابل برداشت نخواهد بود و به سیستم فدرالی زیان میرساند.
قبل از همه چیز حکومتداری خوب از همه شیوه ها بهتر است. بدون یک حکومت مسوول اقلیتها حتی در شرایط فدرالیزم هم نمیتوانند به حقوق خود برسند، دهاقین ، کارگران و در مجموع زحمتکشان نمیتوانند دارای یک زندگی بدون تبعیض در شرایط بهتر اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی باشند...باز هم
چون گذشته مورد تبعیض و استثمار قرار خواهند گرفت.
ما جنایات اخیر. سران قوم و اقوام اقلیت و غیر آقلیت را در بیست سال اخیر شاهد بودیم....
ایمل سینا
>>> ●● گفته اند، چرا فدرال هراسی !؟؟
از خاطری که، صلاحیتی خودکامه و ماهیت قابضی《میم زرما-تول زما از مردم پشتون-افغان-سرکش-یاغی》، یعنی قانونشکنی، خودخواهی، زیاده طلبی، وحشیگری ..... این پشتون-افغان خنثی و ازبین میرود.
و آن کینه و فتنه-درونیی هدف داریرا که سالها در دل و دماغ داشته و دارند که بتدریج ملیت، فرهنگ، زبان فارسی و ترکتبار را حذف کنند
و زبان پشتو-بیفرهنگ-افغان (توهم-پوچی انتحاری) خود را سر مردم فارسیزبان یا ترکتبارها اول به جبر مسلط و ترویج دهند.
و بعدا خانه، زمین، ملکیت، تاریخ، ملیت، هویت، فرهنگ و دارایی...فارسیزبان و ترکتبارها را غضب و از خود نمایند.
انشالله که پشتونها نتیجه نیت شوم و عملکرد غیرانسانی(حسادت-فطرتی و شیطان-صفتی) شانرا درین دنیا در وقت نزدیک می چشند میخورند بمثل زقوم طعام الاثیم، آمین یارب مالک یوم الدین ●●
>>> هرشکل نظام فیدرالی زیر نام افغان و افغانستان تنها مشت در هوا کوفتن است تاریخ دوصد و هفتاد ساله حکمرانی پشتون و یکصد و پنجاه ساله نام افغانستان این را به ثبوت رسانده فکر قبیلوی پشتون افغانی هیچ غیر پشتونی را نمیپذیر نام افغان تنها یک ستم ملی بالای اکثریت غیر پشتون است
>>> به نظرم شیوه فدرالیسم با فرهنگ وجامعه ما در تضاد بوده ومحکوم به شکست است! چون ایجاد یک حکومت فدرالی نیاز به پیش آگاهی ها و پشتوانه نگاه دموکراتیک توده مردم دارد و این مهم در کشور ما با توجه به ساختار سیاسی و اجتماعی آن، امکان پذیر نیست.
شکی نیست که تجزیه و پارچه پارچه شدن کشور هم هرگز مطلوب وطندوستان راستین نبوده و تنها راه برون رفت از این روزگارتلخ، هم افزایی و مشارکت مردم این دیار برای سرنگونی حکومت جهل وسیاهی و برگزار کردن انتخابات مردمی، آن هم بدون دخالت بیگانگان است.
لیلا جعفری. ایران
>>> داوود عرفان
هرات و مساله فدرالیسم
هرات و حوزهی غرب افغانستان در مناسبات سیاسی کلک ششم پنداشته شده است. این حوزه، بیشترین درآمد ملی، بیشترین پرداخت مالیات و حتی بالاترین نرخ آب و برق را پرداخته است. در نمایشهای مدنی و سیاسی همیشه پیشتاز بوده، اما سهم آن از قدرت سیاسی همیشه ناچیز بوده است.
تبعیض سیستماتیک هرچند در تمام سطوح ملی در کشور جریان داشته، اما در برخورد با هرات همیشه بین گروههای متعارض توافق نظر وجود داشته است. در طول دوران جمهوریت، دکتر عبدالله در هنگام معامله با غنی، وجهالمعاملهای داشت به نام هرات! هرات لقمهی چربی در امتیازگیریهای سیاسی طرفین شمرده میشد.
اکنون که بحث نظام سیاسی آینده مطرح است، برای حوزهی ما بهترین نظام فدرالیسم است. فدرالیسم به ما فرصت تنفس فرهنگی، اجتماعی و سیاسی میدهد. تجربه ثابت ساخته که هر زمان هرات فرصت تنفس داشته به پیشرفت کرده است.
>>> جناب استاد یسنا!
فدرال هراسی اوغانها قابل درک است٬ همه میدانیم که ایشان ابدآ نمیخواهند به هیچ قیمتی قدرت سیصد ساله ننگین را با شریک ساختن دیگران از دست بدهند؛
بیسوادان مااگر در مقابل کلمه فدرال حساسیت دارند٬ ایشان فکر کنند که اصطلاح فدرال شاید کدام کلمه کفری باشد؛
اما: وقتی دانشمندی چون جناب لعلزاد از کاربرد کلمه فدرال به شوک عصبی مبتلا میشوند٬ درینصورت خالی از دو حالت نیست:
۱. ازینکه ایشان در پایتخت استعمار پیر و توطیه جهانی کرسی دانشگاهی دارند٬ شاید درین اندیشه باشند که با طرفداری از فدرالزم کرسی دانشگاهی را از دست بدهند٬ و یا اینکه:
۲. ایشان مامور اند و معذور و باید در مطابقت با پالیسی استعمار پیر که جغرافیایی به انام افغانستان را ایجاد و سرنوشت کشور را به دست مزدوران اوغان سپردند و تا هنوز دست نوازش از سر ایشان برنداشته اند٬ ازینرو جناب لعلزاد نباید پا از گلیم خویش فراتر نموده و خلاف پالیسی رفتار نماید.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است