طالبان اگر فکر میکنند که "پشتونها" صاحب افغانستان هستند، همان صاحب نیز به دانش، تکنولوژی، توان اقتصادی، ظرفیت دیپلوماتیک، همبستگی ملی، ثبات اجتماعی و همکاری بینالمللی نیازمند است | ||||
تاریخ انتشار: ۱۵:۴۵ ۱۴۰۱/۱۰/۱۶ | کد خبر: 172203 | منبع: |
پرینت
![]() |
تنش میان پاکستان و حکومت طالبان. درگیری مرزی. تبادل آتش میان نیروهای پاکستانی و افراد طالبان. این چیزها را بارها در رسانهها دیدهایم و خواندهایم. در آخرین مورد، یکی از مقامات پاکستانی گفته است که اگر طالبان علیه نیروهای مربوط به تحریک طالبان پاکستان در خاک افغانستان اقدامی نکنند، دولت پاکستان خود دست به کار خواهد شد. یکی از مقامات طالبان در پاسخ گفته است:" افغانستان صاحب دارد". یعنی اگر پاکستان هوس تجاوز بر خاک افغانستان را در سر داشته باشد، طالبان از افغانستان دفاع خواهند کرد.
بسیاری از مردم افغانستان بر این باوراند که این جنگها و تنشهای مرزی و این تبادل پیامهای نسبتا تهدیدآمیز همه تصنعیاند؛ مصداقی از جنگ زرگری میان همدستان. ممکن است این باور درست باشد. برای درستیاش دلایل و شواهد بسیاری میتوان عرضه کرد. چه دلیلی روشنتر از این که گروه طالبان اساسا ساختهی سازمان اطلاعات پاکستان است و هیچ وقت، در هیچ فعالیت و هیچ تصمیمی، از تایید و هدایت دولت پاکستان بینیاز نبوده است. اما این واقعیت در این یادداشت مدخلیتی ندارد. فرض این است که طالبان حکومت مستقلی برپا کردهاند و خود را متعهد به حفاظت از تمامیت ارضی افغانستان و دفاع از مردم آن میدانند. فرض این است که پاکستان واقعا با طالبان اختلاف و درگیری دارد و تهدیدش – مبنی بر انجام عملیات ضدتروریستی در داخل خاک افغانستان- یک تهدید واقعی است.
آیا پاکستان طالبان را برای این به قدرت رسانده است که این گروه حکومتی مستقل تشکیل دهد و از منافع ملی افغانستان در برابر تهدیدهای بیرونی دفاع کند؟
اگر پاکستان چنان سیاستی داشت، نیازی به طالبان نداشت. میتوانست با نیروهای افغانستانی دیگر (از زمان داکتر نجیب تا دورهی اشرف غنی) وارد تعامل سازنده شود و بر مردم افغانستان این همه رنج و ویرانی تحمیل نکند. روشن است که نگاه استراتژیک پاکستان به افغانستان نگاه یک کشور به یک کشور دیگر نیست. پاکستان افغانستان را "کشور" نمیخواهد؛ آن را یک "پایگاه بزرگ" میخواهد. در این پایگاه بزرگ، قرار نیست یک حکومت نرمال وجود داشته باشد که کارکردهای معمول یک حکومت امروزی را داشته باشد. قرار نیست مردم افغانستان به عنوان "شهروندان" در سرزمینی زندگی کنند و آن سرزمین را "کشور" خود بخوانند. افغانستان در چشم پاکستان یک پایگاه است، یک انبار، یک پسخانه، یک میدان تمرین. به زبان پر طمطراق، یک "عمق استراتژیک" که قرار است برای پاکستان (نه برای خود) در مواقع لازم نقش لازم را بازی کند.
حال، بعید است که همهی رهبران و همهی سیاستمداران طالب این را ندانند. حتی از این پیشتر هم میتوان رفت؛ بعید است که همهی رهبران و همهی سیاستمداران طالب با این سیاست و این نگاه پاکستان موافق باشند.
پیچیدهترین (و خوشبینانهترین) صورت این ماجرا میتواند این باشد:
طالبان، حداقل بعضی از جریانهای قدرتمند درونی طالبان، از پاکستان استفاده میکنند. چه استفادهیی؟ این طالبان فکر میکنند که برای این که سلطهی قومی پشتونها در افغانستان را تحکیم کنند، به حمایت پاکستان نیاز دارند. اما وقتی مطمئن شوند این سلطهی قومی تحکیم و تثبیت شده است، راهشان را با پاکستان جدا میکنند و به عنوان یک حکومت/کشور مستقل با جهان وارد تعامل میشوند.
فرض کنید که وقتی یک مقام حکومت طالبان میگوید "افغانستان صاحب دارد"، از همین موضع واقعا مستقل حرف میزند و آن تنش میان پاکستان و طالبان (که گفته میشود تصنعی و زرگری است) واقعا حقیقت دارد.
اکنون، سوال این است: طالبان چگونه خواهند توانست از افغانستان در برابر پاکستان دفاع کنند؟ به بیانی دیگر، اگر افغانستان صاحب دارد و صاحب این کشور مردم آن هستند، این صاحبان افغانستان در چه صورتی خواهند توانست با تهدیدها و خطرهای بیرونی مقابله کنند؟
اگر منظور طالبان این است که همهی مردم افغانستان "صاحب" افغانستان هستند، این صاحبان کشور کجایند؟ اگر منظور طالبان این است که پشتونها "صاحب" افغانستان هستند و پشتونها از این کشور دفاع خواهند کرد، پشتونها به تنهایی چهگونه در برابر جهانی از تهدید و خطر از افغانستان دفاع خواهند کرد؟
اگر همهی مردم افغانستان را "صاحب" افغانستان بدانیم، طالبان عملا صاحب افغانستان را زندانی کردهاند. مردم افغانستان، تحت حاکمیت طالبان، حق ندارند درس بخوانند، حق ندارند رسانهی مستقل داشته باشند، حق ندارند آزادانه کار کنند، حق ندارند اعتراض کنند، حق ندارند پاسپورت داشته باشند، حق ندارند به سفر بروند، حق ندارند طبق ذوق خود لباس بپوشند، حق ندارند نهاد آموزشی مدرن داشته باشند، حق ندارند کتاب چاپ کنند، حق ندارند در تصمیمگیریهای محلی و ملی مهم مشارکت کنند، حق ندارند انتخابات داشته باشند، حق ندارند... مردم در حکومت طالبان هیچ حقی ندارند. همهی بایدها و نبایدهای زندگیشان در دست حکومت طالبان است. مالشان، امنیتشان، آبرویشان، شغلشان، سرگرمیشان، سفرشان، آموزششان، خوشیشان، ارتباطاتشان و همه چیزشان بسته به یک حکم فلان مقام طالب است. یک مقام طالبان میتواند در یک نامهی چند خطی نیمی از جمعیت افغانستان، یعنی زنان، را مطلقا از حق آموزش و اشتغال محروم کند و هیچ کس هم حق ندارد در برابر چنین حکم غیرمنطقی و غیراخلاقی سخنی به اعتراض بگوید. سزای اعتراض شکنجه و حبس و توهین و حتا قتل است.
در این معنا، طالبان "صاحب" افغانستان را زندانی کرده است و به پاکستان میگوید که افغانستان صاحب دارد.
در معنایی دیگر، اگر منظور طالبان این است که پشتونها "صاحب" افغانستان هستند و از افغانستان محافظت خواهند کرد، این فکر نیز خطاست. به دو دلیل: اولا، آسیبی که طالبان به پشتونها زدهاند و هنوز میزنند، حقیقتا ویرانگر است. اگر در افغانستان هیچ قوم و گروه انسانی دیگر نمیزیست و این کشور به تمام معنا "پشتونستان" بود (یعنی حتا یک نفر غیرپشتون در این سرزمین نمیبود)، این رفتاری که طالبان با مردم پشتون دارند، آن وقت نیز مردم آن کشور را مطلقا به سوی تباهی میبرد. پشتونها وقتی در سایهی حکومت طالبان فقط درس تروریسم و تعصب و زنستیزی و علمستیزی بیاموزند، چگونه خواهند توانست از کشور در برابر تهدید بیرونی محافظت کنند؟ بقای ملتها هیچ وقت فقط متکی به قدرت خشونتورزیشان نبوده است. در این عصر، وضعیت پیچیدهتر هم شده است. به این معنا که حتا کشورهایی که بالاترین ظرفیت خشونتورزی را دارند، میدانند که بقایشان به چیزی فراتر از قدرت نظامی بسته است. یک مملکت (چنانچه نخواهد منزوی شود و در سراشیب زوال بیفتد) به دانش، تکنولوژی، توان اقتصادی، ظرفیت دیپلوماتیک، همبستگی ملی، ثبات اجتماعی و همکاری بینالمللی نیازمند است. طالبان اگر فکر میکنند که "پشتونها" صاحب افغانستان هستند، همان صاحب نیز به همهی این چیزها نیاز دارد؛ چیزهایی که سیاست طالبان پیوسته در حال نابود کردنشان است- حتا در میان پشتونها.
جهان در این روزگار به نقطهای رسیده که در آن در پیش گرفتن سیاستهای ملی صحیح دیگر یک انتخاب نیست. واجب است. طالبان، اگر واقعا بر سر مسایل ملی افغانستان با پاکستان اختلاف دارند و نمیخواهند مزدور مطلق آن کشور باشند، هیچ راهی ندارند جز این که با مردم افغانستان (با صاحبان کشور) رفتار درستی در پیش بگیرند. بعید است که طالبان این کار را بکنند. خیلی بعید است. اما جز این راهی نیست.
سخیداد هاتف
>>> همان قسم که کرزی به امریکا وفا کرد طالب به پاکستان وفا می کند شما جنگ مصنوعی بگویید اما فعلا فغان پاکستان را کشیده است چه قسم جنگ مصنوعی هست که با تفنگچه از یک قدمی در صورت شان شلیک می کند گپ ان سرباز امریکایی مشکل جنگ اینجا بود که ما جنگ می کردیم زنده بمانیم اما طالب جنگ می کرد که کشته شود .
جاوید دانش
>>> طالبان "طفل" پالیسی های نسنجیده دراز مدت شبکه ای اس آی پاکستان است. طفل که تمام کودکی و جوانی اش را ، در مدرسه های حقانیه صرف فراگرفتن طریقت دیوبندی کرد. به طالبان آموختانده شده که اسلام باید اساس یک دولت باشد.
از طالبان به گونه غیر مستقیم در رسانه های پاکستانی به عنوان قهرمانان و مجاهدین راه اسلام در طی این بیست سال یاد شده است. امروز با به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، تحریک طالبان پاکستان نیز شوق پرواز در سر دارند. مردم پاکستان و طبیعتا نیرو های نظامی اش مسلمان اند. و این برای نیروهای نظامی پیاده اش خیلی دشوار خواهد بود تا "با قهرمانان و مجاهدین راه اسلام" بجنگند. پس این جنگ طبیعتا به ضرر پاکستان تمام خواهد شد. در ظرف بیست سال پاکستان به طالبان افغان پناهگاه داد تا در مقابل جمهوریت بجنگد. الان قضیه برعکس شده: طالبان افغانستان به تحریک طالبان پناهگاه خواهد داد تا با جمهوریت پاکستان بجنگد.
اینجا نیز دست آمریکا است... این ها همه قبل از قبل توسط آمریکا پلان و طرح ریزی شده است. آمریکا میدانست که طالبان "لر او بر" مثل گوشت و ناخن اند. پس مقدار هنگفت سلاح ها را در افغانستان رها کرد تا تحریک طالبان از آن در مقابل پاکستان استفاده کند. فایده آمریکا چیست؟ آمریکا اولا پاکستان را حمایت میکند تا جنگ را آغاز کند و بعدا وقتیکه بی ثباتی رنگ گرفت پاکستان را خلع سلاح هسته یی خواهد کرد. پاکستان در ظرف بیست سال ثابت کرد که یک همکار وفادار به آمریکا بوده نمی تواند. رهبر القاعده را پنهان کرد، با چین نزدیک شد، طالبان را تمویل کرد تا با آمریکایی ها در افغانستان بجنگد و غیره و غیره و غیره بی وفایی ها.....
الان آمریکا باید اول پاکستان را بی ثبات کند،،،، و بعدا خلع سلاح هسته یی.... منطقه را برای چین بی نظم خواهد کرد....آسیایی میانه را برای روسیه.... و بعدا میتواند سلاح بفروشد... چون یگانه سیاست خارجی مفید برای آمریکا فروش سلاح است که عایدات زیاد را برای آمریکایی ها فراهم خواهد کرد.... اوکراین را به جان روسیه انداخت، ،،، طالبان را به جان پاکستان.... یمن را به جان عربستان سعودی.... کرد ها را به جان ترکیه و ایران.... کوریایی شمالی را به جان کوریایی جنوبی .... و غیره و غیره و غیره
پیمان
>>> هاتف عالیقدر!
گل گفتی ودرسفتی.افتخاربه تو.
عاقل
>>> من پیشتر نظر دادم که این پلان ساختگی برای قبضه رسمی این مملکت است دراین پلان اول ملیشه هارا روان کردند تا غیر رسمی مملکت را قبضه کنند و حال به بهانه جنگ با گروپ های ارتجاعی آدم کش با نام طالبان چرکستان (که خود چرکستان مادر آنهاست) میخواهند مملکت را رسمی قبضه کنند. و این هم ثبوت اش بزبان مردار خودشان: "در همین حال، کمیته امنیت ملی پاکستان بی آنکه از افغانستان نام ببرد، گفته است که هیچ کشور اجازه فراهم کردن پناهگاه و تسهیلات به هراسافگنان را ندارد."
خوب ما عاشقان بهشت هم نمیخواهیم تا تکه دار اسلام را خفه سازیم تا مبادا از تعداد درختان میوه باغ بهشت ما کم شود یا خدای نکرده جهنمی شویم.
صدایی "جهادیون فی سبیل الله" خوهیچ نمیبراید زیرا میوه های بهشت گلو درد شان کرده است
آتش خاوری
>>> طالبان یک اشتباه بزرگ و استراتیژیک کردند.
بعد از امضای پیمان دوحه و تضمین امریکا برای حاکم ساختن طالبان بر کابل طالبان چنان ذوق زده شدند که پاکستان فراموش شان شد و همه رخ به سوی افغانستان کردند بدون اینکه ریشه های خود را از پاکستان جمع کنند .
همه ثروت و اندوخته های طالبان و سرمایه گذاری های ۳۰ تا ۴۰ ساله شان در پاکستان ماند و گذشته از این ها اکثر طالبان زن های اول و دوم شان را در پاکستان
گذاشتند و حال که پاکستان در صدد حمله هوایی و زمینی هستند طالبان جز قبول خواست های پاکستان کاری انجام داده نمیتوانند.
>>> طالبان دچار خود بزرگ بینی شده اند.
طالبان کلوخ هستند و پاکستان دریا مرداب.
اگر کلوخ را بر سر کسی بکوبی سر طرف را میشکند اما اگر کلوخ را در آب بیندازی میشارد.
>>> ضیاءالحق امرخیل با سراج حقانی دیدار کرده و گزارش داده که طا-لبان امیدواراند به زودی راهی برای تحصیل دختران پیدا کنند.
دختران مکتب و دانشگاه داشتند و تحصیل میکردند. طا-لبان دروازههای مکتب و دانشگاه را به روی زنان و دختران بستند. حالا امیدواراند که راهی پیدا شود.
هاتف
>>> ..... پشتون ها هیچ ربطی به طالب ندارد
>>> مگر افغانستان صاحب دارد؟؟؟؟
اگر صاحب میداشت غنی احمدزی هست و بود این کشور را تاراج نمیکرد و با ذلت فرار نمیکرد.
اگر صاحب میداشت طالبان حاکمان کابل نمیشدند و عزت و وقار این کشور به بان فنا نمیرفت.
اگر صاحب میداشت گرگ های گرسنه دور و نزدیک چون امریکا و روس و چین و هند و ایران و پاکستان و شغال هایی چون قطر و ترکیه و امارات و عربستان سعودی بر سر تقسیم لاشه اش درگیری نمیداشتند.
اگر صاحب میداشت دختران و خواهران و مادران این سرزمین به جرم زن بودن از جامعه ترد نمیشدتد و محکوم به اسارت در زندان خانه و پسخانه نمیشدند.
اگر صاحب میداشت مسجد ها و منبر های این کشور از جانب ملا های مدارس حقانیه و دیو بند و امثالهم به گروگات گرفته نمیشد
اگر صاحب میداشت ....
صاحبان این وطن شیر مردان و زنان و جوانلن مقاومتگر داخل افغانستان و بیرون افغانستان هستند که دیر یا زود لشکر نیابتی پاکستان و امریکا را با ذلت تمام از این وطن دوباره به کویته و پشاور و کراچی خواهند راند و عزت و وقار این کشور را در منطقه و جهان دوباره به دست خواهند آورد.
>>> سخیداد هاتف
دیدم که وزیر معادن امارت گفته افغانستان به گهوارهی علم تبدیل خواهد شد.
دو نکته:
ظاهرا قرار است افغانستان از نظر علمی به دوران گهواره برگردد. از این پس در پوهنتونها ببهمبه تتتت بببببه وووژژژ تدریس خواهد شد. البته در روایت هست که ز گهواره تا گور دانش بجوی. اینقدر هست که فاصلهی گهواره و گور در امارت خلفا خیلی کوتاه است. از گهواره که پایین شدی، احتمالا بغاوتگر هستی و گورت آماده است.
دیگری، من فکر میکنم اصل آن روایت هم ز گهواره تا «کور» دانش بجوی است. یعنی ای اولاد مومن، از گهواره که بیرون آمدی، در «خانه» بمان و همانجا دانش بجوی. بیرون را چه میکنی؟ پدرت نماز و روزه را در همان «کور» به تو یاد میدهد. این که میگفتند اطلبوا العلم ولو فی الصین، هم دیگر بیمحل است. چین آمده در خانهات. چه چیز خانهات چینی نیست؟ تا یکی-دو سال دیگر خانه و شهر و ده و مکتب و شفاخانهات چین میشود. لازم نیست در طلب علم به چین بروی. تو کور بمان، در کور بمان، بقیهاش را چین حل میکند.
>>> هشتمی
"..... پشتون ها هیچ ربطی به طالب ندارد" اگر منظورات مردم بینوایی پشتون (توده پشتون) است که در تکاپوی یک لقمه نان جان میکنند گپ ات پوره درست است.
مگر منظور در اینجا فاشیسم پشتونی یا پختونوالی است بشمول "افغان ملتی" ها که مملکت و مردم را با سرشت غلامی و گدایی شان به چرکستان و "مولی کراسی غرب" دربدر کرده اند. علت کشش طالب با این "زی" های غلام بچه هم همان قوه ارتجاعی لاشتک (لاستیک) فاشیستی پختونوالی است!!!!
آتش خاوری
>>> نظر دهنده دهم
از نوشتار ات خوش ام آمد!
آتش خاوری
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است