میتوانستیم از حاکمیت سنتی به نظام مردم سالار عبور کنیم، اما عصبیت قومی حاکمیت موجب شد که نهادهای دموکراتیک تقویت نشوند، کرزی حاکمیت را به غنی دست بهدست کرد و غنی به طالب | ||||
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۹ ۱۴۰۱/۱۰/۲۲ | کد خبر: 172234 | منبع: |
پرینت
![]() |
چندصد سال میشود حاکمیت در اختیار شماری از خانوادههای قوم پشتون است. اما از چند دهه به اینطرف حاکمیت خانوادههای قوم پشتون دچار گسست و زوال شده است. این گسست و زوال به ساختار سنتی حاکمیت خانوادگی سران قوم پشتون ارتباط میگیرد، زیرا حاکمیت سنتی و خانوادگی در جهان کارآیی ندارد. پس از پادشاهی ظاهر شاه معمولا حکومتهای خانوادگی قوم پشتون دچار گسست و زوال بوده است.
مردم افغانستان بایستی از حاکمیت سنتی به حاکمیت دموکراتیک و مردمسالار عبور میکرد، متاسفانه چنین گذری صورت نپذیرفت. این گذر برای این صورت نگرفتکه سران قوم پشتون بحث حاکمیت را حیثتی و دچار عصبیت قومی کردهاند و تاکید شان این است، اگر حاکمیت در اختیار یک فرد و خانوادهی قوم پشتون بود، خوب؛ اگر نبود بگذار جنگ و ویرانی باشد.
در بیست سال گذشته میتوانستیم از حاکمیت سنتی به نظام سیاسی دموکراتیک و مردم سالار عبور کنیم، اما عصبیت قومی حاکمیت موجب شد که نهادهای دموکراتیک تقویت نشوند، کرزی حاکمیت را به غنی دست بهدست کرد و غنی به طالب.
اگر چوناین است، پس معضل و مشکل مردم تاجیک یا بهطور مشخص سران تاجیک چیست؟
به برداشت من در این چند دهه، دو طرف اصلی بازی قدرت، سران پشتون و تاجیک بوده و بیشتر قدرت بهنوعی بین سران این دو قوم تقسیم شده است. هزاره و اوزبیک در بازی حضور داشته، اما بیشتر در بازی قدرت بین سران پشتون و تاجیک شناور بوده و سران پشتون و تاجیک برای تقویت بازی خود از این دو گروه قومی یاریگیری کرده است.
موضع سران قوم پشتون مشخص است، در هرصورتی حاکمیت و قدرت را متعلق به افراد قوم پشتون میدانند. اما موضع سران تاجیک مشخص نیست، درست است سران تاجیک قدرت میخواهند، اما موضعی روشن و منسجم بهویژه در بیست سال پیشین نداشتهاند. پس از سقوط حکومت نجیب قدرت بیشتر در اختیار تاجیک بود که استاد ربانی و احمدشاه مسعود در راس قدرت تاجیک بود. با رویکار آمدن طالب، قدرت در اختیار شماری از افراد قوم پشتون و تروریستهای بینالمللی مانند اسامه بن لادن قرار گرفت. اما در نشست بن بار دیگر سران تاجیک در قدرت و حکومت جایگاه پیدا کردند.
در آغاز غیر از کرزی همهی وزارتخانههای امنیتی و کلیدی در اختیار سران تاجیک بودند. اما سران تاجیک در رقابت بیناخودی و زراندوزی کمکم قدرت را از دست دادند که حتی علیهِ یکدیگر وارد معامله با کرزی و غنی شدند و مهمتر از همه کسی بهعنوان چهرهی سیاسی در چند دور انتخابات ریاستجمهوری از نشانی مردم تاجیک وارد مبارزههای انتخاباتی شد که هیچ قاطعیتی در سیاست نداشت. این شخص داکتر عبدالله بود. فردی دیگر که آخرین میخ را بر تابوت قدرت مردم تاجیک کوبید امرالله صالح بود. زیرا او چنان شیفتهی چوکی و قدرت بود، همینکه کونش بر چوکی برقرار بود، هیچ واقعیت و معضلی را درک نمیکرد و فکر میکرد اندازهی قدرت به اندازهی چوکیای استکه بر آن مینشیند. اما این را نباید فراموش کرد، مدیریت قدرت در بین قوم تاجیک را مارشال فهیم وارد معاملهگری شخصی کرد و در همکاری با کرزی شماری از سران تاجیک را حذف کرد. اگر سران تاجیک دقیق و منسجم بازی میکردند، توازن در قدرت ایجاد میشد، اما بازی شخصی و زراندوزی سران تاجیک موجب شد مردم تاجیک از بازی در قدرت خارج شود.
من سقوط حکومت قبلی را شکست فاجعهبار سران تاجیک و مردم تاجیک میدانم. زیرا در این چند دهه تلاش صورت گرفته بود در قدرت سیاسی و در حاکمیت توازن قومی ایجاد شود. سران تاجیک پس از بن در قدرت نقشی پر رنگ داشتند، اما بنابه بیتدبیری سران تاجیک در بیست سال گذشته این قدرت کمرنگ شد، تا اینکه سران تاجیک با آمدن طالبان درکل از بازی قدرت کنار زده شدند. اینکه سران تاجیک از قدرت کنار زده شدند، از بیتدبیری، بیاتفاقی و معاملهگری خود سران تاجیک بود.
در شکست این قاعده نسبتا عام بوده که سران اجتماعی و سیاسی قوم شکستخورده معمولا تنشهای پیش از شکست خود را کنار میگذارند و با هم اتحاد میکنند، اما جالب این است این قاعده در بارهی سران تاجیک پس از شکست صدق نکرد. درحالیکه همه در کشورهای خارجی آواره اند، اما درگیری شان نسبت به پیش از شکست بیشتر شده و هر کدام میگوید رهبر منم و همه مدعی رهبری است. این ادعای رهبری دردآور و خندهآور است. دردآور برای کل این قوم و خندهآور برای سران تاجیک استکه هیچ سرزمین و جمعیتی در اختیار ندارند، اما ادعای رهبری دارند.
درست و مناسب این بود، از این شکست پند میگرفتند، باهم مینشستند و بررسی میکردند مشکل گذشتهشان چه بوده و چهگونه میتوانند بر درگیریهای گذشتهشان فایق آیند. زیرا درگیریهای گذشته با سقوط حکومت قبلی پایان یافت و گفتمان قدرت و معاملهگری تغییر کرد. در شرایط فعلی، واقعیت و گفتمانی دیگر شکل گرفته که باید خود را با واقعیت و گفتمان موجود عیار و همسو میساختند.
شاید شماری بگویند هزاره و اوزبیک کنار نمیآیند. عرض من این است، اگر سران سیاسی و اجتماعی تاجیک بر معضل و درگیریهای خود فایق آیند و چیره شوند، چشمانداز سیاست و قدرت در افغانستان نسبتا مشخص میشود و ثبات در بازی قدرت شکل میگیرد. اگر سران تاجیک بر معضل خود فایق نیایند و امرالله و... مناسبات سیاسی را قربانی عصبیت و هیجانهای شخصی خود کنند، چشماندازی به سوی ثبات بازی در سیاست و قدرت گشوده نخواهد شد.
یعقوب یسنا
>>> رهبران تاجیک نگویید بگویید خاینان تاجیک
شیما کابل
>>> نا گفته نماند كه يكتعداد فرماندهان خودخواه و ياغي حضور هزاره ها و اوزبيك را عامل تضعيف قدرت خود ميدانستند
از همين خاطر با همدستي با سياف با هزاره ها و اوزبيك جنگيدند
و شيرازه حكومت تاجيك ها را از بين بردند
و بالاخره خودسرانه كابل را تخليه نموده زمينه حاكميت دور اول طالبان را مساعد ساختند
زکریا یادگاری
>>> سران تاجیک کنونی که خود را رهبر مینامند، چیزی در مورد سیاست نمیدانند، اینها جنگ جویانی بودند که با میله تفنگ آشنا بودند، وقتی همین اشخاص باعث و بانی مرگ احمدشاه مسعود شدند و معامله کردند براساس همان معامله بر اریکه قدرت تکیه زدند ، پس از چنین اشخاصی که از میله تفنگ و کمک بیرونی ها رهبر شدند نمیتوان توقع سیاست داشت ...
تمیم همتا
>>> مبارک کریمی
جنگ تبار(نژاد)؛
اگر درگیری های مستمر و جنگ های فرسایشی افغانستان را به گونهٔ عمیق تر بیندیشیم، خواهیم دریافت که؛ یکی از ریشه های قوی ومستحکمِ جنگ های طولانی مدتِ افغانستان منازعات تباری ونژادی است، واین منازعات زمینه سازِ دست درازی بیگانه گان در مسائل داخلی کشور میشود، متأسفانه نقطهٔ ضعف مردم افغانستان را در کشمکش های نژادی و زبانی یافتند، که این مسئله سبب میشود، به جای عرق ملی گرایی، تعصبات نژادی به وجود بیاید.
در طی چند دههٔ پسین، افغانستان شاهد تحولات سیاسی و نظامی بزرگ بوده که گاهی اوقات فاجعه های بزرگ آفریده میشد، واگر دقیق تر تعمق نماییم، مشاهده خواهیم کرد که این نابسامانی ها، ریشه در منازعات تباری ونژادی دارد.
در افغانستان متأسفانه نژاد ستیزی عمیق وجود دارد، که یکی را بر علیه دیگرِ می شورانند، پشتون علیه تاجیک، ازبک علیه پشتون و...
معضل افغانستان خیلی پیچیده تر از آن است که فکر میکنیم.
>>> چند معامله گر و دزدان تاریخی را به رهبری تاجکها نسبت ندهید. تاجک دیر وقت میشود که در فقدان یک رهبر واقعی قرار دارد.
نجیب الله همت
>>> این موضوع دچار سردرگمی شده ام اینها که مردمان درس خوانده و نسبتا جهان دیده بودند به اصطلاح گرمی و سردی را زیاد تجربه کرده بودند علت این آمدن ، رفتن ، زر اندوزی و نهایتا بی ننگی و شرمساری این چهره های منفور چیست کمی موضوع را لطفا باز کنید
حشمت امیر
>>> Jamshyd Aryan Mohammadi
تاجیک ملت بسیار بزرگ است تنها در بدخشان و پنجشیر خلاصه نمی شود! قدرت بدست تاجیکان نبوده بلکه غلام بچه های تاجیک بوده!
>>> Ehsan Shaban
تحلیل قابل تأمل بود یسنای عزیز، یک نکتهی دیگر این است که سران جمعیت ها همواره تحت تأثیر سیاست ها و مداخلات خارجی هم قرار می گیرند اما نهایتن بسته به شعور و احساس خود فرد است که چه چیزی را انتخاب کند.
>>> مهران علی
اقای یس نا تحلیل بجا وبنوقع نمودید خداکند گوشی شنوا وعقل سلیمی از دلارهای باد آورده برایشان مانده باشد.
محترما یگسوال؟
بنده دربین تاجکها یگانه کسی را ازدور میشناسم ؛ لطیف پدرام است.
اما متاسفانه همیشه دور خالی بنظر میرسد یامن بیخبرم. لطفا" روشنی...
>>> نعمت الله پارسا
دقیقاً
اینها استاد ربانی شهید که یک شخص با تدبیر بود با معامله از قدرت به کنار زد وعلیه حزب جمعیت که تبدیل به مرکز انسجام تاجیک ها شده بود دها حزب ساختن
پارچه کردن تاجیک ها از همانجا شروع شد
>>> Karim Maiq
تاجیک ها رهبر هم داشتند؟؟؟
بعد از حکومت سامانیان سیاست دان و یا رهبر تاجیک در تاریخ دیده نشده...
گر تو دیدی سلام من برسان...
>>> تحلیل عالی ولی اینها رهبر نه بلکه معامله گران بیش نبوده و نیستند.
سید محمد قطب
>>> محمد سجاد توري
جناب استاد را درود و نثار.
اميد كه خوب و صحتمند باشيد.
در قسمت نوشته هاي شما بايد عرض كرد كه همه اي اين گفته ها را همه قبول دارند، اما بحث بزرگتر در اينجا اينست كه راه حل اساسي چه است؟؟
تاريخ افغانستان در طول چند دهه اخير نشان داده است كه هيچ قدرتي پايدار نبوده است!
حال به نظرم بجاي اينكه بيايم همديگر را يعني سران غير پشتون بايد بنشينند و ديگر از كلمه به نام تاجيك،هزاره،ازبك،قزلباش،سادات و غيره استفاده نكنند، همانطور كه در قوم پشتون به همين منوال چندين شاخه از قوم ديگري وجود دارند اما در نهايت همه اي آنها خود را افغان و پشتون ميدانند، سران تاجيك ، هزاره،ازبك ،سادات ،قزلباش و غيره اقوام غير پشتون بايد منسجم شده و خود را #آريايي و يا #خراساني نام گذاري كنند و اگر باز هم با اين دو كلمه مشكل داشتند به نظرم بهترين اسم براي غير قوم پشتون ها همان است كه برادران پشتون ما ، ما را خطاب ميكنند،
>>> Śäyed Murtaza Âlawi
برگشت دوباره تالبان، محصول کارهای مارشال فهیم و صالح و عبدالله است.
>>> Aseer Aseer
امروز تاجیک ها یک رهبر دارند که آنهم احمد مسعود است وبس
>>> Nemat Naebkhil
نمایند های اصیل تاجیک در قدرت نبودند، اگر بودند قطا مردم ازشان حمایت میکرد و اجازه نمیداند چنین سرنوشت رقتبار رقم بخورد.
>>> Mutahar Shah Akhgar
کاش تمام تاجیک میبود، چند عیاش معاملهگر از یک نقطه مشخص که با معاملهگری، شخصیتهای کارا و خوب تاجیک را ترور کردند و خود زر اندوختند. حالا هم در خارج از کشور مصروف معامله گری اند.
>>> رهبران تاجیک و دیگر اقوام مزه دالر را دیده اند و هر یک شان بصورت جدا گانه با باداران خود ارتباط دارند و جیپ خرچی خود را میگیرند و مثل نوکر و دست نشانده آنان عمل میکنند. تا که این چهره های کثیف در تصمیم گیری و قدرت باشند امیدی برای یک ساختار منظم بعید است.
عبدالعظیم حکیمی
>>> Hashmat Hijran Qasimzadah
تاجيك ها را از اينكه سايرين زياد تر تباه كرده باشند لا اقل در همين اواخر غلام بچه ها بي عزت و ناموس فروش معامله گر تباه كردند. هم هويت، هم قوم، هم زبان و همه دار و ندار ما را به بهاي اندخت فروختند
>>> Khan Zada
من به تحلیل شما موافقم اما باید خاطرنشان ساخت که تیکه داران قومی تحت عنوان رهبر ، وسیاست مدار ووو از قوم تاجک همه دنبال منافع شخصی خود بوده و از قوم هزار و ازبیک همچنان به همین شکل نتوانستد صاحب اقتدار ملی ووفاق ملی باشند ، استاد محقق بجز تنز گویی و سخنان بازاری سرایی چه چیزی برای یک ملت با سرفراز به جا گذاشت که حد اقل از آن یاد آوری صورت گیرد.
به هرحال پشتون ها با وجود تمام اختلافات سیاسی شان فعلا در بیرون برای پشتونیزم خویش لابی گری نموده و از هر معامله ننگین خود پرده پوشی میمنایند.
>>> Helal Esmat
رهبر نماهای تاجیک از کنفرانس بن تا پانزدهم آگست مثل سگ دنبال استخوان بودند و برای بدست آوردن چوکی و موقف دولتی از هیچ بی ناموسی دریغ نکردند
فهیم ، ضیا مسعود و قانونی سگ های پاچه گیر کرزی شدند و صالح سگ دهن انداز غنی
>>> Sh Ya
یک عنصر مهم دیگرباید نگاشته شود ،وآن این که تبارگرایی وعصبیت قومی دربین تاجیکان نسبت به دیگر اقوام کمتر وکمتر مشاهده میشود
>>> Safeullah Farjad
خود خواهی های فردی تاجیک ها فکتور راه گم شدن شأن شده است اگر من راست نیستم از دهن تاجیک های بدخشی بشنوید در این روز ها چقدر در آسیاب دیگران آب اضافه کرده روان استن
>>> Arash Ashkan
بسیار عالی اما نقش کشور های خارجی را هم نادیده نگیرید در بی ثباتی سران تاجیک
>>> Said Ahmad Mubaasher
وقتی میگی رهبران تاجیک بسیار خندهام میگیرد، شما از کدام رهبر تاجیک دارید گپ میزنید؟
من که از دور دوم ریاست کرزی تا حالا نه رهبری از این قوم دیدهام و نه میشناسم.
>>> Bahr Shahbaz
امان الله خان غازی یک روشن فکر بود اما توسط یک یاغی و سقاو و مردمان قبیله ای شما ناگزیر به خارج شدن از افغانستان گردید شما که در ایران نشسته آید جز تفرقه اندازی و نفاق کاری دیگری یاد ندارید به شما پول های زیادی از سوی گروه تروریستی سپاه تحویل میشود تا نفاق و تجزیه طلبی را منتشر کنید اما استند عده ای نادان مانند شما که به سخنان احمقانه تان خوشحال میشوند و شما را تشویق خواهند کرد
>>> یعقوب یسنا
اصلا توسط پشتونهای طرفدار انگلیس سقوط داده شد. وقتی پشتونها قدرتش را ضعیف کردند و امانالله را وادار به فرار کردند، امیر حبیبالله خادم دین رسولالله از شمالی وارد کابل شد
>>> Wafiullah Khamosh
شما انگشت انتقاد تان بر شریعتی ک سروش و لاف سکولار و عقل گرایی ست ولی تا حالا از مرداب تعصب بیرون نشده اید؛ با معذرت ولی حقیقت است. این بیست سال که می گویید یک لحظه هم در مناطق پشتون نشین آرامی نبوده؛ جز بمباردمان و راکیت چیزی نبوده ولی کو وجدان؟
>>> یعقوب یسنا
از دست حاکمیت قومی و عصبیت سران پشتون است. تاجیک، هزاره و اوزبیک در مناطق پشتوننشین برای جنگ نیامدهاند و خانههای هموطنان پشتون ما را بمباران نکردهاند. در بیست سال گذشته، رییسجمهور از قوم پشتون بود و معمولا وزیر داخله و دفاع هم از قوم پشتون بود.
>>> Yama Brna
یک غلطی را اصلاح کنید!
قدرت به دست سران تاجیک بود، نه!
سران پنجشیری!
این سران نافهم و نادان پنجشیری بودند که با پوکگری و لمپنگری سرنوشت میلیونها تاجیک را دفن کردند. اگر قدرت بیستسال گذشته را سران دانشمند تاجیک (کابل، پروان، بغلان، بدخشان، تخار، کندز، هرات، بادغیس و...) میداشتند؛ وضعیت طوری دگر بود.
>>> آقای یسنا
با احترام به نظرات شما چیزکی هم من اظافه میکنم هرچند من صاحب نظر نیستم اما نظر یک فرد است.
از دید من پشتون ها با وجود آنکه از نظر سواد عمومی و تکامل اجتماعی نسبت به دیگر اقوام عقب مانده اند اما از نظر بازی های سیاسی نسبت به همه اقوام خوب بازی میکنند.
پشتون ها با داشتن تجربه ۲۵۰ ساله حاکمیت سیاسی میدانند که در کدام مقطع چگونه عمل کنند چنانکه از زمان دوست محمد خان تا زمان ظاهر خان اصل تعامل و سر ماندن به قدرت برتر دنیا را خوب مراعات کردند و در مقابل حاکمیت و دکتاتوری داخلی را به دست آوردند.
طالبان هم از بعد پشتونی این قاعده را رعایت میکنند اما از بعد طالبی دچار اشتباه محاسباتی شدند که همزمان از شش جهت بیانه گرفتند و حال که باید خدمت ارایه کنند در کشمکش شش جهت گیر کرده اند.
و اما دیگر اقوام و به خصوص تاجکان،
تاجکان نسبت به اقوام دیگر با داشتن تجارب طولانی در امر دیوانسالاری همیشه در خدمت قدرت حاکم پشتونی بوده اند و هیچگاه نتوانستند که به مثابه رقیب قدرت عرض اندام کنند و اگر هم خواستند نتوانستند ، چرا؟؟؟؟
از نظر من جوامع غیر پشتون و تاجک ها به خصوص هنوز در درون خود به قوام لازم سیاسی و همجوشی نرسیده اند و همیشه فردی بازی کرده اند.
حال اگر تاجک ها یا هر قوم دیگر غیر پشتون میخواهد که داخل بازی های کلان شود اول باید در درون خود در یک همجوشی کلان تبدیل به یک کتله بزرگ قابل دید شوند و آنگاه است که در محاسبات کلان در نظر گرفته خواهند شد.
در گذشته ها جمعیت اسلامی به مثابه یگانه تشکل جهادی و سیاسی افغانستان شمول توانسته بود تا یک حدی به این قوام دست یابد اما نبود یک میکانیزم و اصول تدوین شده برای تداوم مبارزه باعث گسست و ایجاد چند پارچگی شد و حال نیاز به آغاز دوباره است.
بهتر است تا اقوام غیر پشتون در قدم اول بین خودشان به یک تفاهم کلان دست پیدا کنند و بعد با در نظر گرفتن مشترکات کلان یک چتر بزرگتر همه اقوام غیر پشتون را ایجاد کنند و در نهایت پشتون ها را مجبور به قبول پذیرفتن واقعیت جامعه متکثر چند قومی کنند و آنگاه همه با هم در پی ایجاد یک میکانیزم جدید برای زیست با همی در جغرافیای موجود
تلاش کنند تا اگر شود کشوری با ثبات را پایه گذاری کنند در غیر آن تاریخ ۲۵۰ ساله شاید ۲۵۰ سال دیگر نیز ادامه پیدا کند و کسی به جایی نرسد.
>>> در اصل نه تاجک سیاست باز است نه هزاره نه ازبک در حقیقت این سه قوم دربازی سیاست همه وقت باختند، همیشه به نحوی فریب خوردنده اند و زیر دست سران پشتون قرار گرفتند، اول انها باید هوشیار وبیدار شوند از تکرار تاریخ پندو عبرت بگیرند، نمونه مثال این ممکلت چندین قومی ویران شده را از ریشه از بنیاد سراسر مشکل دارد، از نام کشور زبان بیرق قانون اساسی، سرود ملی نوع نظام ایالتی فدرالی یا پارلمانی در غیر ان برای یک قرن دیگر همین قسم دربدری ویرانی بدبختی جنگ و درگیری جریان خواهد داشت .
تابان- کابل
>>> تاجک ها مسئولیت شان دزدی راهزنی خلاف کاری است مخصوصا دزدان شمالی !
امارت اسلامی برای اینکه حکومت ازین هم بیشتر فرا گیر شود باید دوبست 3 یکی برای کرزی ودیگری برای عبدالله درتشکیل کابینه بیافزاید ووظیفه این دو محکوم کردن حوادث باشد که پنجاه فیصد را کرزی وپنجاه فیصد را عبدالله عبدالله عبدالله با الفاظ شدید محکوم کنند
چون عبدالله عبدالله تاحال درخولاب است فکر میکند او هنم کسی است هرخبری را که از رسانه ها می خواند فورا محکوم میکند
>>> هر تباری قومی تاجک یا فاریسزبان که جور و حمایت شود آغاز پیروزی است.
اما و خبردار که:
مردم یا افراد پنجشیری را در رآس نگیرید و هم به مقام های کلیدی جای ندهید و حساب سر شان نشود،
چونکه تجربه نشان داده مردم پنجشیر پشتون-مشربی و خوشخدمتی عادت دارند و در درون تاجک خود شیطانت بازی قوی یاد دارند.
که سبب خون معامله گریها شده اند و هم هیچ قابل اعتماد نیستند. به اینخاطر نباید در جمله رهبران تاجک انتخاب شوند که بعد ها دوست و وفادار به پشتون=افغان شده و بر ضد مردم فارسیزبان ازبک هزاره ترکمن و ... به دشمنی بر می خیزند.
بهتر است که مردم و جوانان پنجشیر را جبرا به درس و تعلیم و دانشگاه ها راجع و شامل گردند که به آینده بد و انزوا قرار نگیرند چون در بین مردم کشور ما ،مردم پنجشیر بیشتر بی تعلیم مانده است.
بهمین خاطر خود شانرا محقر و خوشخدمت میسازند از جمله خود احمد شاه مسعود، مارشال فهیم، معنوی و اکثر دیگران شان.
>>> کرزی و غنی یعنی ناظم ۶۰۰ جنرال و ۱۰ وزیر پنجشیری!!!!!!
>>> جای بسیار تاسف است که قلم بدستان ما سرنوشت پشتونها ، تاجیکها هزاره ها را با حاکمیت مشتی از مفت خواران و دزدان که دزدی ، چور و چپاول. دارایی عامه و منابع طبیعی کشور کار روزمره و خصلت ذاتی شان بود از قرنها بدینسو گره میزنند.من از جناب یعقوب یسنا و دگران میپرسم که برای من. یک نمونه و مثال از کارکرد های این افراد که طی چهل سال بنام دین ، مذهب ،
زبان و ملیت. گامی مثبت و مردمی در راه سعادت توده های ملیونی اقوام شان برداشته باشند. انهاییکه وطنپرست و مردم دوست بودند توسط همین افراد بنام مرتد ، وطنفروش. در تبانی با کشور های امپریالیستی از قدرت خلع شدند تا زمینه برای چپاول ، ملیت ستیزی و زبان ستیزی برای شان بیش از پیش آماده گردد.
سوال در اینجاست که چرا دوستان ، حامد کرزی اشرف غنی ، محب و چهار کلاه پشتون ، محقق ، خلیل کریمی و دانش و باقی چهار کلاه هزاره را ، امرالله صالح و دارودسته ای شورای نظار را نمایندگان ملیتهای مربوطه میدانند ؟؟؟
از زبان سید جمال الدین افغان ، از زبان میر اسماعیل بلخی از زبان ، کاتب هزاره ، از زبان ببرک کارمل آیا کسی شنیده و یا متنی را مرور کرده است که آنها صرف به نمایندگی از یک ملیت مشخص صحبت کنند ؟؟
آنها به فکر یک ملت واحد بودند...و تحقق دموکراسی را در وحدت ملیتها جستجوی میکردند و آنها فضیلت و توانمندی انرا داشتند که به زبان مجموع مردم افغانستان حرف بزنند...
جای شرم است که چند چهره منفور سیاسی و مافیایی تاجیک را در دوره بیست سال گذشته طوریکه جناب یعقوب یسناو بدنبال آن تبصره های شبیه در این بخش نام برده اند نمایندگان تاجیکها بدانیم سقوط آنها به معنی فروپاشی و غروب ملیت تاجیک نمیباشد... این تحلیل واقعا گمراه کنند و خاک زدن به چشم ملیونها تاجیک که در زمان همین آقایان در بدر ، بی روزگار و در فقر به سر میبردند میباشد.حاکمیت طالبان متحجر را بهانه قرار دادن و خود را با سراب قدرت تاجیکان طی بیست سال ، فریب دادن جفای بزرگ در حق ملیت تاجیک ، هزاره و حتی پشتون میباشد..طالبان نیز نماینده ملیت پشتون نیستند آنها نماینده تفکر خشک و جامد استند که بنام دین بر مردم حاکم شده اند و هدف شان تطبیق خواستها و نقشه های امریکا و متحدین آن میباشد..
حنظله
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است