امروزه کشورهای منطقه بیش از هر زمان دیگری در قبال افغانستان دچار اختلاف، سردرگمی و تکروی هستند. هرکس مسیر خود را میرود و هیچ کس طرح روشن و موثری ارایه نمیدهد | ||||
تاریخ انتشار: ۱۹:۰۰ ۱۴۰۱/۱۰/۳۰ | کد خبر: 172288 | منبع: | پرینت |
روسیه، پاکستان، ایران، ترکیه، تاجیکستان، امارات و قطر از کشورهایی هستند که بیشترین تاثیرگذاری را برافغانستان دارند. در واقع وقتی از کشورهای منطقه سخن میگوییم منظور ما بیشتر همین هفت کشور خواهد بود. البته که هند و چین، عربستان، ازبیکستان و ترکمنستان در درجه دوم تاثیرگذاری قرار دارند.
حالا به پرسش اول میپردازیم. کشورهای منطقه(همان هفت کشور تاثیرگذار) با افغانستان چه میکنند؟ اگر بخواهیم به نتایج روشنتری برسیم ناگذیریم که سوال خود به دو بخش تقسیم کنیم. بررسی نقش انفرادی کشورهای منطقه و بررسی نقش جمعی کشورهای منطقه. تا کنون هیچگاه ما شاهد بوجود آمدن اجماع منطقهای در قبال افغانستان نبودهایم. پس از خروج امریکا از افغانستان تصور میشد که این اجماع بوجود آید، اما به نظر میرسد که این یک امید واهی بوده است. امروزه کشورهای منطقه بیش از هر زمان دیگری در قبال افغانستان دچار اختلاف، سردرگمی و تکروی هستند. هرکس مسیر خود را میرود و هیچ کس طرح روشن و موثری ارایه نمیدهد.
وقتی به موضعگیریها و رویکردهای کشورهای منطقه در یک و نیم سال اخیر در قبال افغانستان نگاه میکنیم با تعجب در مییابیم که همه به نحوی از سیاست امریکا در مورد افغانستان پیروی میکنند. حتی روسیه، ایران و چین که امریکا را رقیب و دشمن خود میپندارند، سیاست شان در قبال افغانستان همان سیاست دو سره امریکایی است: تعامل غیررسمی با طالبان!
تا جایی که به امریکاییها بر میگردد، اتخاذ سیاست تعامل غیررسمی با طالبان، در واقع همان سیاست«بیسیاستی» است. یعنی از روی ناچاری و برای اینکه میدان خالی نماند، یک کارهایی انجام میدهند و حرفهای متناقض و پراگندهای به زبان میآورند که در واقع نمیتوان اسم آن را سیاست گذاشت. تا حدودی این میتواند یک امر طبیعی باشد. امریکا بیست سال در افغانستان حضور نظامی داشت و دستکم هفت سال برای خروج از این کشور برنامهریزی کرد. حالا هرچند آنان از برگشت شان به افغانستان سخن میگویند، به نظر میرسد که حتی اگر در این گفته خود صادق و جدی باشند، هفت سال زمان دیگر نیاز است که برنامه برگشت را طرح و اجرا کنند. اما چنانکه گفته شد، آنان فکر میکنند، میدانی را که رها کردهاند، رقبای منطقهای شان، جرات ورود به آن را نکردهاند و این در واقع انگیزه قوی برای امریکا به برگشت به افغانستان تلقی شده میتواند. آنان میبینند زمینی را به دشمن رها کرده اند، دشمن آن را تصاحب نکرده است. خلاصه اینکه میدان خالی است و اگر ممکن باشد میدان خالی را با اندک هزینه و توجهی برای منافع درازمدت پر کرد، چه بهتر! درهمین راستا آنان به جیب خالی طالبان یک مقدار پول میریزند تا بتوانند سیاست جدید خود در افغانستان را طرح و به مرحله اجرا برسانند.
گفتیم که کشورهای منطقه از سیاست امریکا در قبال افغانستان تبعیت میکنند. چرا؟ این پرسش کلیدیترین عنصر بحران افغانستان و کل منطقه ما را نشانه میگیرد.
روسیه، یگانه رقیب امریکا که تصور میشد، بعد از خروج امریکا، نقش فعال و موثری در افغانستان بازی کند، با درگیر شدن در اوکراین در لاک خود فرورفت. شاید این فرضیه درست باشد که امریکا با خروج عجولانه از افغانستان، روسیه را غافلگیر، درگیر جنگ و مورد تهاجم غیرمستقیم قرار داده است. این چیزی است که حالا امریکاییها جای جایی در موردش سخن میگویند.
کشور قدرتمند دیگری که میتوانست با خروج امریکا از افغانستان، بیشتر فعال شود، چین بود. چین هرچند در بخش اقتصادی در افغانستان فعال شده اما بیشتر از آن تمایلی به ایفای نقش نشان نداده است. برنامه اقتصادی چین در افغانستان نیز شبیه «استفاده روباهی» از شکار شیر است. چین افغانستان و رژیم متزلزل و ناپایدار کنونی را در تنگنا گیر کرده و به فکر بستن قراردادهای بزرگ در بخش معادن است که بیشتر شبیه گروگان گیری معادن یا به تعبیر دیگر شبیه خرید مِلک یتیم نابالغ است.
پاکستان حامی درجه یک طالبان که همواره سیاست زیردستسازی افغانستان توسط گروههای فاقد شعور سیاسی و درک ملی را داشت، بعد از تسلط دوباره طالبان تا حدودی خود را به هدف رسیده میداند و تا حدودی به دلیل مشکلات داخلی و پیروی از یک سیاست قدیمی منزوی سازی و تضعیف افغانستان، حاضر نیست یا نمیتواند کاری انجام دهد.
ایران نیز که از خروج امریکا تا حدودی غافلگیر شده بود و در اوایل به طالبان منحیث یک گروه ضد امریکایی نگاه میکرد و تمایل به تقدیس و تمجید این گروه داشت، در چند ماه اخیر درگیر مسایل داخلی و آرامسازی اوضاع داخلی شده و به نظر میرسد که هنوز برای افغانستان برنامهای جدیدی در دستور کار نداشته باشد. جالب است که ایران نیز از سیاست خرید زمان استفاده میکند و تا کنون کدام راهکار موثری در خصوص افغانستان ارایه نکرده است.
سیاستهای ترکیه نیز تا حدودی شبیه سیاستهای ایران در قبال افغانستان است. حزب حاکم ترکیه با شرایط دشوار داخلی مواجه است و جنگ اوکراین ترکیه را نیز بیشتر متوجه مرزهای غربی و شمالی اش کرده است و برای افغانستان در حد ریزرف چند چهره نظامی و سیاسی ضد طالبان بسنده کرده است.
امارات متحده عربی و قطر که در واقع حامیان طالبان هستند و در حال حاضر نقش دلال میان طالبان و امریکا را به عهده گرفتهاند، خود کدام طرحی ندارند و تابع امریکا اند. از آنان نمیتوان بیشتر از این انتظار داشت.
یگانه کشوری که سیاست درست و سنجیده شده در قبال طالبان و اوضاع افغانستان اتخاذ کرده تاجیکستان است. این کشور بدرستی درک کرده که طالبان و گروههای همکارش خطر استراتژیک جدی به صلح و ثبات منطقه است. اما مشکل این است که تاجیکستان از یک طرف یک کشور فقیر و کمتوان است که نمیتواند به گونه مستقلانه یک سیاست موثر و فعال را در قبال افغانستان پیشببرد و از طرف دیگر، چون تاجیکستان در دفاع از جبهه مقاومت ضد طالبان قرار گرفت، امروزه هر طرح و برنامه و پیشنهادی که از سوی این کشور برای تغییر اوضاع وحشتناک افغانستان ارایه می شود، از سوی دیگران با سوء ظن به آن نگریسته شده و به اصطلاح جانبدارانه تلقی میشود. این در حالی است که جدا از مساله دفاع تاجیکستان از نیروهای ضد طالب، این کشور درک و شناخت درستی از خطر طالبان دارد و اگر به طرحهای این کشور توجه شود و بر محور آن یک اجماع بینالمللی شکل گیرد، میتواند در تغییر اوضاع در افغانستان بسیار مفید واقع شود.
واقعیت این است که سیاست کشورهای منطقه ما هیچگاه درجهت ایجاد صلح و ثبات منطقهای قرار نگرفته است. این موضوع زمانی بهتر قابل درک میشود که به سیاستهای منطقهای کشورهای اروپایی، کشورهای شرق آسیا، امریکای لاتین و حتا کشورهای افریقایی توجه شود. در آنجاها با درجات متفاوتی یک سیاست منطقهای وجود دارد که صلح و ثبات را منطقه را در دستور کار خویش قرار داده اند. سیاست منطقهای یعنی اینکه چند کشور به هم پوسته و همسرنوشت برای ایجاد یک فضای همکاری تلاش کنند و به فکر این باشند که چگونه میتوانند کشورهای فقیر و ناتوان منطقه شان را دستگیری کنند و عوامل بحران، بیثباتی، تنش، جنگ و مخاصمت که فرصتهای همه را برای پیشرفت و توسعه پایدار از بین میبرد، را شناسایی کرده و به گونه مشترک با آن مقابله کنند. این اتفاق در منطقه ما تا کنون نیفتاده است. دلایل این امر میتواند زیاد و پیچیده باشد. اینکه کدام یک از کشورها نقش تخریبکننده یا عامل واگرایانه دارند، زیاد روشن نیست. همهچیز در هالهای از ابهام و سردرگمی قرار دارد. معمولا همه کشورها به گونه یکسان عامل بیرونی را مقصر میدانند. هرکس به فکر منافع خود است و احساس همدردی همسایهداری به کلی محو شده است. در درون هر یک از کشورهای منطقه نیز وضعیت چندان بسامان نیست. بسیاری از کشورها درگیر مسایل بغرنجی هستند که لاینحل به نظر میرسد. انگار در محاسبات استراتژیک هیچ کشور منطقه ما، عوامل منطقهای به عنوان عوامل مشدده بحرانها و عقبماندگیهای داخلی جا ندارد. همه کشورها مشکلات را یا کاملا درونی و برخاسته از مناسبات درون ساختاری کشورهای خود شان تلقی میکنند یا هم کشورهای قدرتمند دور را مقصر میشمارند که با مداخلات شان نظم و ثبات کشورها را از بین میبرند. همه کشورها در باره صلح و ثبات منطقه و لزوم اجماع منطقه ای برای حل مشکلات صحبت میکنند اما هیچ کشوری به گونه استراتژیک نقش محوری برای حل اساسی مشکلات منطقه را در دستور کار قرار نداده است.
با این حال، اخیراً ضمیرکابلوف نماینده ویژه روسیه برای افغانستان، از برگزاری نشستهای منطقهای در باره افغانستان در سه ماهه اول سال ۲۰۲۳ سخن گفته است. او گفته که این نشستها، در چارچوب«فارمت مسکو» برگزار خواهد شد. او همچنان از تلاشهای چین در این زمینه سخن گفته و افزوده که دوستان چینی ما نیز درنظر دارند که نشستهایی را درمورد حل مشکلات افغانستان برگزار کنند.
حالا سوال این است که این نشستها با اجنداها و نتایج از قبل تعیین شده توسط مسکو و پکن برگزار خواهد شد یا اینکه نشستهایی است برای مطرح شدن بحث و گفتمان سازنده و واقعی میان جریانهای سیاسی-نظامی داخلی افغانستان؟ در حالت اولی، حصول نتیجه بعید است و اگر نتیجهای هم داشته باشد، پایدار نخواهد بود. در حالت دومی، ممکن نشستها به زودی نتیجه ندهد اما میتواند مسیر روشنی برای آینده مشخص کند.
سوال دومی این است که کشورهای منطقه، به ویژه روسیه و چین چه دیدگاهی در باره افغانستان دارند. این سوال را میتوان به شکل دیگری نیز مطرح کرد. روسیه و چین چه عواملی را در جنگ و بیثباتی در افغانستان تشخیص دادهاند؟ یا به بیان دیگر، آیا روسیه و چین تشخیص شان از جنگ و بحران در افغانستان درست و دقیق است یا خیر. در همین حال، این پرسش هم مطرح است که راه حل پیشنهادی این دو کشور قدرتمند منطقه برای حل بحران افغانستان چیست؟ آیا راه حل پیشنهادی آنان برخاسته از درک واقعیتهای عینی افغانستان و تشخیص درست و دقیق عوامل جنگ است یا اینکه یک نسخه خودساخته براساس منافع کوتاه مدت و درازمدت خود شان است.
سوال دیگر این است که نشستهای مورد نظر کابلوف، با چه انگیزهای برگزار خواهد شد. آیا این نشستها واکنشی به تلاشهایی است که اخیراً امریکا و انگلیس برای بررسی چگونگی حضورمجدد در افغانستان(الزاماً حضور نظامی منظور نظر نیست) آغاز کردهاند؟یا این است که چین و روسیه واقعن به عنوان دو کشور قدرتمند و مسوول منطقه میخواهند مشکلات منطقه شان حل شود و یک دید وسیع برای صلح و ثبات در افغانستان دارند؟
اما راه حل اصلی بحران افغانستان چیست؟ به این پرسش بدون پرداختن به عوامل و دلایل ریشهای و داخلی جنگ و منازعه، نمیتوان پاسخ داد. بیتردید که در نتیجه پنجاه سال جنگ و مداخله خارجی، عامل خارجی نیز به عنوان یک عامل مهم و تعیین کننده در حل و فصل جنگ افغانستان ترفیع جایگاه یافته است.
اما اصل مشکل در داخل است! اصل مشکل و علتالعلل جنگها در افغانستان قومی است! اصل مشکل تمامیتخواهی پشتونیستها است که میخواهند براساس یک طرح ذهنی یک کشور کثیرالاقوام و کثیرالفرهنگ را در چارچوب زبان و فرهنگ قبیلهای و بدوی قبایل پشتون به اجبار جا بدهند و تاریخسازی مزعوم خود را جامه عمل بپوشانند. این اساس مشکل است. هر راه حلی که این علت را نادیده بگیرد، یک راه حل واقعی، صادقانه و پایدار نخواهد بود. یکی از دلایل شکست غربیها در افغانستان نیز همین واقعیت بود. برخلاف ادعا و تصور بسیاریها که میگویند اشتباه امریکاییها در بیست سال اخیر نادیده گرفتن طالبان بود، واقعیت این است که اشتباه امریکاییها نادیده گرفتن خواستها و مطالبات و حقوق اساسی اقوام غیرپشتون و میدان دادن به عملی شدن طرحهای پشتونیستی فاشیست هایی مثل کرزی و غنی بود. امریکاییها با اسقاط رژیم آپارتاید طالبان در سال ۲۰۰۱ صورت مساله را پاک کردند اما به ریشه مشکل توجه نکردند. آنان دوباره زمام امور را به پشتونیستهای فاشیست سپردند تا به زور و دالر امریکا، اقوام غیرپشتون را به حاشیه برده و دوباره یک ساختار تک قومی که ریشه اصلی بحران و منازعه است، را بنانهند. در همین راستا آنان(کرزی و غنی) مانع سرکوب و نابودی طالبان شده و در نهایت قدرت را به این گروه تروریستی سپردند. حالا بسیاری از کشورهای منطقه به خطا تصور میکنند که با دوباره به قدرت رسیدن طالبان، مشکلات اساسی افغانستان که گویا ناشی از نادیده گرفته شدن پشتونها بود، حل شده و میتوان با چند نشست دیپلماتیک که یک کشور قدرتمند در صدر مجلس بنشیند و نصحیتهای پدرانه به طرفین داشته باشد، مشکل حل میشود.
تا جاییکه به روسیه بر میگردد، گفته میشود که در دولت روسیه دستکم دو دیدگاه متفاوت در رابطه به افغانستان وجود دارد. نماینده شناخته شده یک دیدگاه همین شخص کابلوف است که بیشتر یک چهره متمایل به طالبان است. صاحبان این دیدگاه در روسیه در صدد سفیدسازی کارنامه سیاه طالبان هستند و همواره تلاش کردهاند که این گروه تروریستی و سیاه کار را یک جنبش آزادیبخش ضد اشغال معرفی کنند و بر محافل تصمیمگیری در مسکو فشار بیاورند که روی برسمیت شناسی طالبان تمرکز کنند. اینها یا شناختی از واقعیتهای عینی افغانستان ندارند یا آگاهانه و عامدانه بخاطر پیشبرد اهداف حزبی و سازمانی خود در درون کلان ساختار دولت روسیه چشم خود را بر روی واقعیتهای افغانستان میپوشانند. اما در همین حال گفته میشود که گروه دیگری از اراکین بلندپایه دولت روسیه(بیشترینه نظامیان و استخباراتیها) دیدگاه متفاوتی دارند. اینها به طالبان اعتماد ندارند و این گروه را دستپروده امریکا و انگلیس میدانند که جهت اغفال رقبای امریکا و انگلیس در منطقه، وجه آزادیبخش و مردمی برای شان درست شده است. اینها بیشتر به مقاومت احساس نزدیکی میکنند و از داعیه مقاومت در دفاع از ارزشهای اساسی افغانستان، که تجویز کننده یک ساختار مشارکتی واقعی مردمی و یا تقسیم قدرت در یک ساختار متفاوت است، حمایت میکنند.
با این حال چنان به نظر میرسد که روسیه و چین در راستای یک ایتلاف جدیدی که در حال شکلگیری در منطقه است و بیشتر در تضاد با ایتلاف غربی در محور حمایت از اوکراین است، اقداماتی را برای آنچه مقابله با نفوذ امریکا خوانده میشود، روی دست گرفته اند و نشستهای مورد نظر کابلوف در آینده در همین راستا صورت خواهد گرفت. براین اساس ممکن طرح گروه کابلوف این باشد که در ازای«شکل دادن اجماع منطقهای برای برسمیت شناسی طالبان»، طالبان روابط خود را با امریکا قطع نموده و به اصطلاح یک سد دفاعی در برابر نفود غرب در افغانستان ایجاد نمایند. همچنین ممکن از طالبان بخواهند که با داعش و بقیه گروه تروریستی مبارزه کند. امتیاز دیگری که شاید گروه کابلوف برای طالبان در نظر گرفته باشد به این قرار است که از یک طرف روسیه از جبهه مقاومت به رهبری احمد مسعود حمایت نکند و در عین حال یک مقدار پول و مواد مورد نیاز طالبان را فراهم کند که بوسیله آن حکومت این گروه دوام پیدا کند. این طرح در واقع بسیار شبیه طرح صلح خلیلزاد است که منجر به امضای توافقنامه دوحه شد. در واقع روسیه از طالبان میخواهد که توافقنامه دوحه را باطل و توافقنامه با مسکو را امضا کند. اینکه چقدر این طرح منطقی است، سوالی است که زیاد پاسخ پیچیده ندارد. این همان طرحی است که واقعیتهای افغانستان را نادیده میگیرد. مادامی که این واقعیتها از سوی کشورهای منطقه نادیده گرفته شود، هیچ راهکاری راهگشا نخواهد بود.
چین نیز چنانکه مختصری در بالا اشاره شد، بیشتر نگاه اقتصادی به افغانستان دارد. این کشور چشم به معادن دستنخورده افغانستان دوخته و بیصبرانه منتظر است که یک ثبات امنیتی بوجود آید تا موتور چینی استخراج معادن افغانستان به حرکت آید. حتی اگر حرکت این موتور به این معنا باشد که شمشیر طالبان دوسره سر آدم ببرد!
واقعیت این است که هیچ طرحی برای افغانستان سازگار نخواهد بود مادامی که طالبان را منحیث یک گروه سیاسی معتبر برای آینده نظام داری در افغانستان درنظر بگیرد. یگانه راه حل، کنار زدن طالبان از قدرت و ایجاد یک ساختار مردمی و مشارکتی است. چون طالبان تا زمانی در قدرت باشند، تن به چنین ساختاری نخواهند داد. دلیل این امر این است که موتور اصلی حرکتی به نام طالبان، ازدیدگاه فاشیستی-پشتونیستی سوختگیری میکند. این دیدگاه چنان آمیخته با جنون است که حتی اشرف غنی مجنون قدرت را واداشت تا با آن انگیزه قدرتطلبی و جاهطلبی شخصی خود را مهار کرده و قدرت را دو دوسته تسلیم ماشین کشتاری به نام طالبان بدهد....
رستم روشنگر
>>> آمریکا نتوانست از این خران جفتک پران سواری بگیرد و حال کشورهای ناهمسایه میخواهند سر این خران سواری و بار خود را سر اینها حمل کنند .
و جالبتر از این اینکه تیم ملی کریکت که از بدنه این ملت زجر دیدیده است با رئیس خون آشامشان عکس یادگاری میگیرند!!!
>>> روس ها همان اشتباه پشتیبانی از خلق و پرچم را نکرار میکنند و با قرار گرفتن در کنار طالبان دشمنی مردم افغانستان را کمایی میکنند در حالیکه هیچ عقل سلیمی بقا و دوام طالبان را پیش بینی نمیکند.
کابلوف اگر کمتر بنوشد کمتر اشتباه میکند.
>>> امارت با مفسدین چی میکند ؟؟
متاسفانه با وجود استقرار نظام امارت اسلامی وفرار همه ئی مجرمین عاصبان واختلاس گران چوکی فروشان پوسته فروشان ووطن فروشان بار هم تعدادی کمی از همان دست پرورده های مفسد امپریالزم جهانخوار امریکا در وزارت امور داخله حضور دارند که با استفاده از اعتماد رهبری وزارت امور داخله همچنان مصروف جرم وجنایت هستند
این روسیاهان گنهگار ومجرم بقایای همان اختطاف چیان وحرام خورانی هستند که پول نان وگوشت عسکر را می دزدیدند اینان افرادی هستند که حتی به ناموس سرباز تلف شده خود که غرض پول اکرامیه مراجعه میکرد چشم وخواهش نامشروع داشتند
اینان کسانی هستند که لقب مفسد ترین اداره یابقول اشرف غنی ( وزارت داخله قلب فساد است) را کمائی کرده اند همین ها بودند که سرقت های مسلحانه میکردند همین هابودند که با دزد ها کیسه برها اختطاف چیان همدست وهمراز بودند نظر به گذارش رسمی موسسه ایشیا فوندیشن بیشترین مراجعین فاحشه خانه ها دران زمان افراد یوناما امنیت ناملی و تبهکاران جنائی وزارت داخله بودند
همین ها بودند که درمقابل گرفتن پول مزدوری کمپنی های شخصی رانموده وبه امر آنها حریفان آنان را بدام می اند اختند مثالش همان مشاور مسلمیار که تاجر بود وبه اشاره یک تاجر دیگر بنام داغش دستگیر واعلان کردند که تعداد سلاح وپنج لک کلدار را در نزدش یافته اند آیا یک تاجر پنجصد هزار کلدار نمی داشته باشد؟ جواز سلاح را هم ریاست تروریزم وزارت داخله برایش داده بودطوریکه به همه تجار میداد.
حالا که ورق برگشته است مجبورا ریش مانده وکلاه سفید برسرنهاده ظاهر خودرا به انسان تبدیل کرده اند اما باطن وضمیر سیاه شان همانست که بود اینها به جرم وخیانت معتاد شده اند
این مجرمین پول پرست وایمان فروش برای بدست آوردن روزی حرام حاضر به هرکاری هستند درنزد اینها خیانت برتر از صداقت است برای فامیل واولاد خود از پول حرام وناروا نان میدهند
همین افراد سیاه روی وسیاه ضمیر در زمان حکومت دزد ها ( کرزی واشرف غنی) برای بدست آوردن پول حرام به مردم دسیسه ترورست وطالب بودن ترتیب میکردندوبالای افراد نام طالب وترورست می گذاشتند درحالیکه اکنون همین وطنفروشان مانند یک بوزینه درنزد طالبان چاپلوسی کرده وته وبالا میدوند
روزی طیاره های بی پیلوت امریکائی بالای محفل عروسی بمبارد کردند که نلفات زیادی از مردم بی گناه را ببار آورد . من دریکی از صفحات همین افغان پیپر نوشتم ( امپریالزم جهانخوار امریکا )
همین افراد مُفسد و مزدور اینرا برایم سند ساختند که گویا من ترورست وطالب هستم ! چون برای دوستان بین المللی ما حرف نادرست اطلاق نموده.
اینها صد مرتبه بد تر از اربکی ها وسارقان واختطاف چیان مشهوری مانند رئیس خدایداد ویا حبیب استالفی هستند چون آنها مستقلانه وبنام دزد علنی فعالیت میکردند اما این راهزنان بنام پولیس وبنام مجری قانون میدزدند ومی خورند
طالبان صفوف خودرا تصفیه میکنند اما آگاه نیستند که چی خلافکارانی حالا ریش گذاشته وکلاه سفیدبرسرنهاده و فکر میکند مولوی شده ا ند درکنار شان نشسته واز روی تملق وبرای مخلص نشان دادن خود را متخصص هربخشی معرفی میکننددرحالیکه تادیروز بوت های امریکائی را برس میزدند
تجربه روزگار وحکمت الهی اینست که بار کج به منزل نمیرسد دیر یا زود پرده از روی کثیف وضمیر پلید شما برداشته میشودخداوند یار حق است !
غ
>>> « بزرگترین جهاد، گفتن حق در مقابل سلطان ظالم است »
برادران و خواهران محترم ( از هر قوم که هستید ) هر کدام ما که از افراد ذیل به هر قومی که متعلق باشد حمایت کند ولو در فکر خود، به گناه اش شریک است.
حکومت های که تا حال آمده، همیشه به دست آدم های حقه باز و نیرنگ باز بوده و فقط منفعت شخصی خود را دیده و خاک به چشم مردم در اخیر پاشیده.
چرا حد اقل ما از دیگران، درس نمی گیریم!
جای دوری نروید، همین پاکستان دال خور! پشتونها از خود ایالتی دارند؛ پنجابی ها از خود ایالتی دارند؛ بلوچها...
ساده و صریح، تا عدالت تامین نشود؛ به هر قوم حق اسلامی و انسانی اش داده نشود، از ثبات و رفاه هیچ قومی در اینجا خبری نخواهد بود.
ما ضرورت به رهبران جوان با صعه صدر و دید وسیع اسلامی و حکیم داریم تا پایه های چنین نظام را آهسته آهسته بگذارند، نه آنی و با عجله، باید کم کم این طبقه از مردم از تمام اقوام و حتی از بین طالب ها که دید وسیع دارند؛ حرکت ها ساخته شود و بلاخره وقتی این حرکت به پختگی رسید، قدرت را بدست گیرد و بلاخره اساس حکومت عدالت را بگزارد.
به امید چنین روزی.
و ما انا الی البلاغ المبین
>>> ظاهرا همه دولتهای دنیا دولت طالبان را با شرط و شروط قبول دارند. مثلا می گویند دولت فراگیر تشکیل بدهند و چند نفر از تاجیک و ازبک و هزاره را در دولت شان جا بدهند و آنان هم از هیبت الله تابعت کنند و نیز مانع تحصیل دختران و کار زنان نشوند و انگهی دیگر همه چیز از دیدگاه آنان درست می شود و دولت طالبان مشروعیت پیدا میکند! این موضع گیری دولتهای منطقه و جهان بسار خطرناک است و باعث می شود که طالبانی را که جز به جنایت و خونریزی نمی اندیشند بر مردم مظلوم ما مسلط کنند و به جنایت آنان مشروعیت بدهند.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است