طالبان و چالش های جدید در محور دینامیک قدرت
ایران و کشور های پیرامون افغانستان، هنوز هم فکر می کنند با طالب میتوان کنار آمد و تعامل کرد. اما ماهیت تروریستی طالبان، این گروه را غیر قابل تعامل ساخته و هیچ جای اعتمادی باقی نمی گذارد 
تاریخ انتشار:   ۰۹:۴۱    ۱۴۰۱/۱۱/۸ کد خبر: 172335 منبع: پرینت

تجمع، تجهیز و فراهم آوری امکانات تسلیحاتی و لوژیستکی برای گروه های تروریست بین المللی که در شمال افغانستان سنگر گرفته اند، نشان‌دهنده این است که بی ثباتی در این سرزمین، ماندگار و طولانی مدت خواهد بود و متاسفانه باید شاهد اتفاقات ناگوار دیگری در این کشور باشیم. دنیا هم اکنون در برابر طالبان تروریست و حامیان تروریست خارجی شان، چشم بسته است. تلاش می شود تا طالبان به خوب و بد تقسیم شوند و از این گروه یک چهره مناسب تر، ترسیم شود تا زمینه های تعامل با این گروه، به هدف بر آورده ساختن نیت های استراتژیک بعدی در منطقه مساعد شود.

این که چرا افغانستان همواره میدان این بازی های خونین بوده این است که متاسفانه این کشور، در بیش از چهاردهه اخیر، بستر مناسبی برای رشد و قوت گیری گروه های تندرو و تروریستی بوده و میدان خوب بازی برای کشور ها و قدرت های بزرگ، حساب می شود. این خصوصیت منفی و ایجاد بستر های لازم برای رشد تروریزم، باعث شده تا اکنون چندین نظم سیاسی، به هم بریزند و فروپاشی های جدی به میان بیاید. همسایگی با رژیم های مذهبی(ایران و پاکستان) آسیب پذیری از نفوذ ایدیولوژی های منطقه ای و تنوع دیدگاه ها در خصوص حل و فصل مسایل حاد سیاسی به وسیله جنگ و کودتا در میان قشر سیاسی افغانستان، زمینه را برای سرباز گیری و استخدام طیف وسیعی از افراط گرایان و افراطیون جنگ طلب مذهبی، مساعد ساخته است.

استقرار گروه های تروریستی و ایجاد ضعف در ساختار امنیتی منطقه، نشان می دهد که این منطقه در آینده نزدیک آبستن تحولات دراماتیک، خونین، غیر قابل پیشگیری و متشنج خواهد بود. طالبان حالا با در اختیار داشتن اسکان قدرت، زمینه ساز این تشنج هستند. حمایت و تجهیزات و فراهم آوری بستر لازم برای گروه های تروریستی از کشور های همسایه و منطقه، از سوی طالبان، افغانستان را به کانون گرم فعالیت های تروریستی، منبع تشنج و رقابت میان کشور های منطقه و جهان مبدل خواهد کرد.

از آنجا که طالبان فاقد تشکیلات منسجم سیاسی، امنیتی و اجتماعی هستند، فقدان تشکیلات حکمرانی آنان در افغانستان کاملاً واضح و روشن است؛ سیستم اقتصادی در افغانستان فروپاشیده، سازمان نظام بهداشت و درمان در آستانه نابودی است و هنوز طالبان نتوانسته اند سیستم آموزشی را در این کشور احیا کنند. کارمندان دولتی حقوق دریافت نکرده و ارتشیان آن کشور پس از اضمحلال ارتش وضعیت نامعلومی دارند، نیروهای امنیتی هم وضعیت مشابهی پیدا کرده اند. مردم عادی از کمترین درآمد برای تامین زندگی خود محروم هستند؛ در چنین وضعیت اسفباری تسویه حساب‌های خونین بین جناح‌های طالبان با سلسله انفجارات اخیر، مردم این کشور را از استقرار امنیت ناامید ساخته است.

در آینده نزدیک، ما شاهد تسویه حساب‌های داخلی بیشتری و عدم اعتماد میان گروه های طلبان و تروریستان خارجی خواهیم بود. این بی اعتمادی در درون طالبان تغییرات جدی را در وضعیت به وجودمی آورد. طالبان برای فعلا تلاش میکنند هم منطقه و هم همپیمانان تروریست خارجی خود را راضی نگهدارند. این مساله دیری نمی پاید و زود شعله های حملات تروریستی شعله ور خواهد شد.

خطرات امنیتی از سوی افغانستان، به ویژه برای کشورهای پیرامون آن مانند آسیای مرکزی و مناطق همجوار چین با افغانستان، بسیار بالا است. بسیاری از کشورها از جمله ایران، هنوز خطر جدی از سوی افغانستان احساس نکرده اند، در حالی که این سرزمین برای آشوب رها شده است و هزینه‌های این آشوب را آمریکا به کشورهای منطقه تحمیل کرده است.

ایران و کشور های پیرامونی افغانستان، هنوز هم فکر می کنند با طالب میتوان کنار آمد و تعامل کرد. اما ماهیت تروریستی طالبان، این گروه را غیر قابل تعامل ساخته و هیچ جای اعتمادی باقی نمی گذارد. به همین ملحوظ است که ما تا اکنون در میان کشورهای همسایه افغانستان، شاهد این هستیم که نوعی ناآگاهی از میزان جدیت تهدیدهای امنیتی افغانستان جریان دارد.

در کنار عدم شناخت کافی از پدیده طالبان، برخی از کشورها به دلیل ترس از ناامنی‌هایی که منشأ آن افغانستان است، ترجیح داده‌اند که مستقیما با طالبان وارد تعامل شوند؛ استدلال این کشورها این است که در حال حاضر هیچ آلترناتیو و جایگزینی برای وضع موجود در افغانستان وجود ندارد، اما در درازمدت، باید الترناتیف های جدیدی برای تعویض طالبان، مدنظر گرفته شود. گروه های مخالف طالبان، اقشار سیاسی مخالف طالبان، زنان و جوانان افغانستان و ماهیت تروریستی طالبان، بدیل های برای آینده طالبان هستند. دیر یا زود کشور های همسایه، منطقه و جهان، ضرر بی تفاوتی و یاهم حمایت طالبان و بی بدیل دانستن این گروه را درک خواهند کرد. زمانیکه منطقه در آتش افراط گرایی، تروریزم و رقابت های منطقه امنیتی میان طیف وسیعی از بازی گران امنیتی منطقه ای و فرا منطقه ای، بسوزد. پس برای غلبه بر وضعیت کنونی، چه باید کرد؟ این سوال خیلی جدی است و باید به آن پاسخ مناسب ارایه گردد. کشور های منطقه بعداز گذشت یک و نیم سال کم کم درک کرده اند که باید به فکر چاره سنجی بود.

پس چه باید انجام شود؟
اول: حمایت از نیروهای مخالف طالبان علیرغم اینکه وضعیت کنونی آلترناتیوی ندارد، اما مطلوب هیچ یک از کشورهای همسایه هم نیست. نیروهای سیاسی افغانستان که با طالبان دیدگاه‌های متفاوت و یا مخالفی دارند به اهمیت وحدت نظر و اشتراک دیدگاه و همبستگی با مردم افغانستان دربرابر شرایط خطیر فعلی پی برده و خود را باز می‌یابند. این کار باعث می شود تا جبهه های برضد تروریستان بین المللی ایجاد شود؛

دوم: اگر طالبان نیروهای افراطی را از خود دور نکنند و دولت فراگیر با مشارکت همه اقوام و گروه‌ها تشکیل ندهند، پایداری خود را تضمین کرده نخواهند توانست و از حمایت‌های داخلی و خارجی بهره نخواهند برد و همسایگان نیز با اطمینان بیشتری با آن تعامل نخواهند کرد و آن نشانه ای از عدم بلوغ سیاسی و درک درست شرایط این گروه، تلقی خواهند کرد. با این کار دامن تروریزم در افغانستان، بیشتر هم گسترده تر خواهد شد و گسترده تر دامن تروریزم یعنی مرگ طالبان؛

سوم: برخی از کشورها با نوعی نگاه کوتاه‌مدت، ترجیح داده‌اند که از طریق جلب رضایت طالبان، امنیت خود را از طریق تعامل با این گروه حاکم در افغانستان تامین کنند. ضروری است که کشورهای منطقه با نگاهی بلندمدت، وضعیت امنیت را در سه بازه کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت ارزیابی کنند؛ شاید در کوتاه‌مدت طالب‌ها بتوانند به برخی از کشورها برای تامین امنیت مرزها کمک کنند، اما نهایتا ضروری است که یک دولت فراگیر در افغانستان تشکیل شود که همه افغانستانی‌ها را پوشش دهد و از اعتماد و مشارکت همه جناح‌ها و گروه‌ها برخوردار باشد. با این کار می توان جلو افراط گرایی را گرفت. در غیر آن، این کشور به زودی به بهشت تروریستان مبدل خواهد شد؛

هیچ امکان ندارد که تروریستان ایغوری، تلاش نکنند تا بر منافع چینی، تاسیسات و اتباع آن که در افغانستان، حضور دارند، حمله نکنند. اگر کمی فشار روی طالبان بیاید، این گروه راه تعامل با منطقه را رها کرده و تفاهم با تروریستان ایغوری را بر خواست های چین ترجیع خواهد داد. این کار باعث گسترش نا امنی بر سنکیانگ خواهد شد. همین طور تروریستان ازبیک، تاجیک و چیچینی. شرایط هرروز دشوار تر می شود و طالب مسئول اصلی است. پس در این صورت، طالب مانند دوسنگ آسیاب خواهد بود؛

بالاخره چه می شود؟
اول: طالبان در آینده قدرت کنترول نیروهای خود رانخواهند داشت و این مساله باعث می شود تا موجی از بی ثباتی به آسیای مرکزی و مناطق سنکیانگ سرایت کند. طالبان لشکری از نیروهای انتحاری را آموزش داده و پس از استقرار حکومت هم آن‌ها را به نمایش گذاشته و از آنان تمجید می‌کند، در واقع تشویق به عملیات انتحاری می‌تواند دامنگیر خود طالبان هم بشود. کودتای داخلی در درون طالبان در تصرف کابل، که با همکاری عناصری از ارتش پاکستان انجام شد پیامدهای خود را نشان می‌دهد. این نیروهای انتحاری را نمی توان در درازمدت، کنترول کرد و اولین ضربه را طالب از این لشکر انتحاری خواهد خورد؛

دوم: مرز واضحی میان گروه‌های افراطی همچون داعش با طالبان وجود ندارد. لذا نفوذ نیروهای افراطی و یا داعش در نیروهای طالبان امری قطعی است. با چنین وضعیتی انتظار مقابله جدی طالبان با جریانات افراطی غیرواقعی است؛ چرا که طالبان با این کار به انسجام محلی خود ضربه می‌زند و توان فشار به نیروهای خود را نداشته و نمی‌توانند با این نوع تهدید‌ها مقابله کنند. پس در صورت ناکامی طالبان در امر پوره ساختن تعهدات شان با همسایگان و جهان، فکر بدیل طالبان خود بخود به میان خواهد آمد؛

سوم: کشور های منطقه بخصوص ایران، چین و روسیه در برابر نیت های طالبان و ناتوانی آنها، زود واکنش نشان خواهد داد. این واکنش، در جهت مخالف طالبان خواهد بود و آن زمان است که بدیل طالبان، معنی پیدا خواهد کرد. طالبان مجبور است تا یا با اجندا های منطقه ای خود را هماهنگ سازند و یاهم به دامن امریکا سقوط کنند. هر کدام خطرات و پیامد های برای این گروه دارد. بدون حمایت مالی و سیاسی امریکا، نمی توان در حکومت داری بقا آورد و بدون حمایت و همگرایی منطقه ای، نمی توان حکومت کرد.

عبدالناصر نورزاد


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
طالبان
چالشهای جدید
نظرات بینندگان:

>>>   جان بیادر مشکل عمده ما همان خواب عمیق و دیدن باغ های عرب هاست که هیچ بیدار نمی شویم و یا هم نمی خواهیم بیدار شویم!
"بالاخره چه می شود؟" تا ما درین خواب لعنتی شیرین هستیم:
اول: من گفته بودم و میگویم که چرکستان (تکه دار اسلام) برای غلامان بازیگوش خود همیشه لاشخور نو در چنته تیار دارد: برای اشرار طالبان، برای طالبان داعش، برای داعش در آینده انگک و به همین ترتیب کلوله سنگک و .......
این رادیو درام تا وقتی ادامه دارد که ما معتاد بهشت باقی بمانیم!

دوم: "مرز واضحی میان گروه‌های افراطی همچون داعش با طالبان وجود ندارد." در بالا گفتم که این ها همه از یک مادر زایده شده و خواهند شد پس چرا فرق داشته باشند.

سوم: خوب آدم های خمار از حرکت نیستند و می توانند بازیچه بچه های کوچه باشند، "بدون حمایت مالی و سیاسی امریکا، نمی توان در حکومت داری بقا آورد و بدون حمایت و همگرایی منطقه ای، نمی توان حکومت کرد" آه، آه، مگر انقلاب اکتبر، انقلاب چین و انقلاب ایران از امریکا حمایه میشد و یا همگرایی منطقه را پشت خود داشتند؟؟؟؟ نه جانم ما فقط خمار هستیم و همیشه در انتظار مکافات بهشتی و میترسیم که از ین امتیازات چشم بپوشیم و یکباره برخیزیم. باور داشته باش که "زور مردم بیدار را کسی ندارد" انقلاب کیوبا و ویتنام ثبوت روشن مدعاست!
آتش خاوری

>>>   طالبان به غرب امید دارد و برای منافع آنها برده میشود. غرب هم ظرفیت طالبان را خوب میشناسد تا منطقه را ناامن کند. بر کشورهای منطقه پوشیده نیست که خاصیت مزدور پروری قوم پشتون چه اندازه خطرناک است. ولی فعلا جبهه جنگ بزرگتری با شتاب زیاد در جریان است که کشورهای منطقه امیدوارند از بعد نظامی و اقتصادی و امنیتی غرب را فرسوده کند. جنگ روسیه اوکراین در واقع جنگ غرب و شرق است. کشورهایی نظیر ایران و چین روسیه که هر یک به نوعی جرات کردند در برابر غرب قد علم کنند اکنون بر این جنگ تمرکز دارند. اگر سر اژدها زده شود دست پرورده ها و مزدوران آنها خودبخود ضعیف میشوند و مجبورند مطابق قواعد و واقعیات منطقه بازی کنند.
سرعت استهلاک اقتصادی و امنیتی غرب بالاست. اگر جنگ ادامه پیدا کند یا به برقراری نظم جدید منجر میشود یا جنگ اتمی. روسیه راه بازگشتی ندارد و بمب اتم هم دارد. راه استقرار نظم جدید بدون جنگ اتمی ابتدا تضعیف همپیمانان امریکا ( اروپا که بشدت قرباتی جنگ است) و سپس فروپاشی سیاسی اقتصادی در امریکا. کشورهای منطقه این سه هدف را دنبال میکنند.

>>>   شما فکر میکنید که اگر چنین شود چنان خواهد شد؟؟؟ برای امریکا ثبات و ترقی واژه های بیگانه اند و از آن بوی کمونیسم میاید و شما میدانید که امریکا در برابر ایده های مردمی حساسیت دارد و برای جلو گیری از هر نوع حرکت و برنامه مترقی ،دست به هر اقدامی الی تجاوز و کودتا ها میزند. صد ها بار حکومات منتخب را که جوابگوی مقتضیات مردم بومی آمریکای لاتین بوده در کشور های این منطقه سربه نیست کرده است و همین اکنون در اختطاف رییس جمهور پیرو Pedro Castello سازمان سیا دست دارد. به همین ترتیب کودتا در اندونیزیا ، ایران و سازماندهی جنگ دوازده ساله سال‌های نوزده هشتاد در افغانستان. امریکا اگر میخواست میتوانست با دکتور نجیب الله تعامل می‌کرد و به یکبارگی بر تنظیم‌های فروخته شده افغانی -پاکستانی خط بطلان بکشد . در آنوقت دکتور نجیب الله سخت انتظار انرا داشت تا امریکا به سوی وی دست دوستی دراز کند ولی نکرد و همبن خوشبینی وی نسبت به امریکا به قیمت جان او و برادرش تمام شد. چرا؟؟؟برای آنکه امریکا پاکستان دوم میخواست، لذا در موجودیت نجیب الله چنین آرزو برآورده نمیشد ، امریکا به افرادی چون گلبدین ، قوماندانان دزد و مافیایی که بتوانند هر لحظه دست به جنایت بزنند ، انتحاری کنند ، فعالیتهای تروریستی انجام دهند ، ضرورت دارد ، موقعیت جغرافیایی افغانستان برای این کشور مصیبتهای فراوان بار آورده است ، دشمنان استرتیژیک امریکا چون ایران ، سوریه ، چین در همسایگی قرار دارند و برای امریکا فوق العاده مناسب خواهد بود که از طریق افغانستان به پلانهای بعدی اش یعنی ایجاد بی ثباتی در این سه کشور برسد...

راه نجات افغانستان فقط ایجاد یک جبهه متحد ملی متشکل از تمام افغان‌های وطنپرست صرف نظر از قوم و زبان میباشد در غیر آن چنین وضع سالها طول خواهد کشید. مردم به دلقک های سیاسی نظام پیشین هیچ اعتمادی ندارند ...اینها طی بیست سال نازدانه شده بودند چون پولهای باد آورده هر ماه به جیب‌های شان ریخته میشد ، یگانه قربانی را فرزندان فامیل های بی بضاعت که در خدمت قوای مسلح بودند و هر روز شهید میشدند دادند و هزاران فامیل فقیر بودند فقیر تر شدند هفت ملیون کودک ما در خط زیر صفر زندگی میکنند ، اگر ابنها به فکر افغانستان میبودند ، باید عملا در داخل افغانستان میامدند و از حق مردم دفاع میکردند و اکنون هم برای آنکه به چشم مردم افغانستان خاک بزنند به حیث مهمان در ترکیه و تاجیکستان زیسته و از نام مردم بدبخت افغانستان تجارت سیاسی میکنند و جز این ، برای شان کاری باقی نمانده است...
فخر اهنگر

>>>   وضعیت فعلی منطقه، بزرگترین شانس برای این قوم لجوج وخودسراست که برای به کرسی نشاندن حرف خود هر جنایتی را انجام دهند.
ازیک سو چین برای محکم کردن پایش در منطقه وگزینش شرکای راهبردی بیشتر به طالبان چراغ سبز نشان و داده خریدار عمده سنگهای معدنی میشود. ازسویی روسیه درگیر نزاع با اوکراین است که حتا به افغانستان فکرهم نمی کند و خیلی که هنر کند با آبرومندی به نقطه صفر برگردد!
جمهوری اسلامی ایران به دلیل شورش های داخلی و اعتراضات چهارماهه و تحریم های مضاعف جامعه جهانی به کمترین درصد مقبولیت خود در سالیان اخیررسیده است و برای جبران بخش کوچکی از این تحریم و کسب درامد با حکومت طالبان وارد دادوستد اقتصادی شده است وقرار نیست موی دماغ طالب شود!
می ماند پاکستان که برای غلامانش حکم یک ارباب خوب را ایفا خواهدکرد.

>>>   باید در داخل و خارج مردم مانند هزاره ها که دست به تظاهرات و هشتک زند تظاهرات راندازی کنند تا حکومت طالب سرنگون شود هزاره ها بعد از عمل انتحاری اخیر که کاج اتفاق افتاد خوب عمل کردند و دیگر جلو انتحاری و ترور هزاره ها گرقته شد باید دیگر اقوام هم برای سرنگونی حکومت طالب همین راه را در پیش بگیرند و همه روزه دست به تظاهرات بزنند آخر طالب مجبور یه فرار میشود ...
لیلا رسولی

>>>   آمریکاه شیطان بزرگ با طالبان شیاطین ساخت باخت
کدن شراب خوران شهوت باز قدرت را داد بدست
طالبان چرسی بچه باز آدم کش

>>>   یگانه حکومتی که مردمش تا این اندازه نفرت داره از حکومت

>>>   👈🤔 هر فرد گوشدرازی که:
مردم و ملیت فارسیزبانان و ترکتباران این سرزمین را بنام افغان/افغانها/افغانیت مخاطب و یاد کند،
در واقع همین شخص به هر یکی از فارسیزبان و ترکتبار توهین زشت نموده و لقب ناانسانیت را داده است.
زیرا (افغان نام زشت خشن و غیر انسانیت) است
که در اصل با این نام ذاتی افغان/طالبان صد شلاق وحشی-پشتونیستی را بر فرق و شخصیت ما مردم فارسیزبان/ترکتبار ضربه زده و میزند.👉


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است