مردم افغانستان با آینده شان چه می‌کنند؟!
نباید اجازه دهیم که سناریوهای نگاشته شده مدیریت های بخش افغانستان سازمان های استخباراتی جهان در کشور ما چپ و راست عملی شوند و ما مصروف دشنام دادن این و آن باشیم 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۴۶    ۱۴۰۱/۱۱/۱۶ کد خبر: 172393 منبع: پرینت

منظور ما از مردم به هدفی که برای پیش‌برد این بحث داریم، همه کسانی‌اند که طالب نیستند، مقاومتی نیستند و در کدام گروه خاص دولتی و ضد دولتی فعالیت مستقیم ندارند. کسانی که به اصطلاح بی‌غرض و بی‌طرف هستند و خود را متعلق به هیچ سازمان سیاسی و نظامی نمی‌دانند. روشن است که تعداد آنان زیاد است. اگر جمعیت افغانستان را چهل میلیون در نظر بگیریم تعداد کسانی که می‌توان به عنوان مردم از آنان یاد کرد، ۳۸ میلیون نفر باشد. از ۳۸ میلیون نفر، ۸ میلیون آن را درفهرست مهاجرین قرار دهیم، سی میلیون نفر باقی می‌ماند. این‌ها چه طرح و برنامه‌ای برای آینده خود و کشور شان دارند؟ تحلیل آنان از وضعیت کنونی و مسیر حرکت کشور به سوی آینده چیست؟

شاید بعضی‌ها بگویند که فکر و نظر مردم در نظام‌های استبدادی مهم نیست و بنابراین مهم نیست که بدانیم آنان چه فکر می‌کنند. این باور نادرست است. هیچ حکومتی در روی زمین به رأی و نظر مردم بی‌اعتنا نیست. تفاوت حکومت‌ها دراین است که بعضی از آنان رأی و نظر مردم را به روش‌های علمی و پذیرفته شده جمع‌آوری و تجزیه و تحلیل می‌کنند و خود را در برابر آن پاسخ‌گو و مسوول می‌شمارند اما بعضی از آنان به روش‌ها و معیارهای غیرعلمی و بیشتر از طریق استنباط‌های رفتاری به فهمی از خواست و فکر مردم می‌رسند و سیاست‌های خود را با در نظرداشت آن تنظیم می‌کنند.

دسته دوم از حکومت‌ها براساس اراده مردم تصمیم نمی‌گیرند اما اراده مردم را در تصمیم‌گیری‌ها نادیده نمی‌گیرند. حتا اگر اداره مردم را نادیده بگیرند، متوجه این نکته هستند که این نادیده گرفتن چه عواقبی خواهد داشت و بابت آن چه هزینه‌های پرداخت خواهد شد. رفتار مردم به رفتار این گونه حکومت‌ها در واقع تاثیر غیرمستقیم می‌گذارد. این‌گونه حکومت‌ها تصوری از مردم و باورها و خواست‌هایش در ذهن خود دارند که سیاست‌های خود را با در نظرداشت آن سمت و سو می‌دهند.

همین طالبان که خود را بسیار بی‌اعتنا به خواست و نظر مردم نشان می‌دهند، بسیاری از عملکردهای شان تحت تاثیر آنچیزی است که خواست مردم تلقی می‌شود. آنان در مناطقی که فکر می‌کنند، مردم بیشتر روحیه ضد طالبانی دارند، تدابیر بیشتر امنیتی درنظر می‌گیرند، نیروی بیشتر مستقر می‌کنند و رفتاری متفاوتی در پیش می‌گیرند. آنان بسیاری از کارها از جمله اعدام‌ها و محاکمات صحرایی را با این تصور انجام می‌دهند که بر مردم از این جهت تاثیر بگذارند که گویا طالبان انفاذ کننده شریعت اسلام است. یا به‌گونه دیگر با این کارها آنان مردم را تحت تاثیر ترس و هراس قرار می‌دهند تا جرأت ایستادگی را از آنان بگیرند. چون‌که آنان از حرکت مردم در ترس و هراسند. اینها همه در چارچوب رابطه طالب و مردم قابل تحلیل است. یعنی طالبان هرچند شهامت پذیرش مستقیم خواست مردم را ندارند اما غیر مستقیم دغدغه این را دارند که مردم در باره عملکرد شان چه فکر می‌کند.

هدف ما از این مقدمه این بود که این را گفته باشیم که مردم زور خود را بدانند و آن را نادیده نگیرند. حالا بر می‌گردیم به پرسش اصلی که مردم در باره طالبان و آینده چه فکر می‌کنند و چه کاری می‌خواهند انجام دهند. گفتیم که در حال حاضر در افغانستان ابزار سنجش نظر مردم وجود ندارد. طالبان به عنوان حاکمان از جایگاه حاکمیت فهم و برداشتی از فکر و خواست مردم می‌توانند حاصل کنند. در واقع شناخت طالبان از مردم همان شناخت بالمواجهه است. آنان چون اداره و حکومت را بدست دارند، فرصتی نیز در اختیار دارند که به طریقه‌های مختلف مردم را بشناسند.

اما هرگاه بخواهیم نگاه بیرونی به مردم داشته باشیم، خواست و برنامه آنان چیست؟ اگر ملاک داوری رسانه‌های اجتماعی باشد، می‌توان گفت که مردم از طالبان متنفر است. در رسانه‌های اجتماعی به دیدگاه‌های ضد طالبانی زیادی بر می‌خوریم. این رسانه‌ها پر است از متون و تصاویری که نشاندهنده نفرت روز افزون مردم نسبت به طالبان است. اما اکثریت مردم افغانستان به رسانه‌های اجتماعی دسترسی ندارند و طالبان نیز هرگونه انتقاد از خود شان را در رسانه‌های اجتماعی ممنوع قرار داده و مجازات‌های صحرایی وحشتناکی را بالای منتقدین اعمال می‌کنند.

به نظر می‌رسد که طالبان با توجه به این‌که طرح هرگونه خواستی را پیش از پیش ممنوع قرار داده‌اند، درمواجهه شان با مردم و سنجش میزان رضایت و عدم رضایت آنان فقط به دو گزینه فکر می‌کنند و بس. گزینه مخالفت مسلحانه و جنگ در برابر طالبان و گزینه سکوت. در واقع آنان وقتی می‌بینند که مردم در برابر شان تفنگ برنداشته و وارد جنگ نمی‌شوند، آن را سکوت تعبیر کرده و سکوت را نیز برای خود رضایت تعریف می‌کنند. یعنی این‌که هرکه با ما نجنگید از ما راضی است. این گروه بارها دیگر خواست‌های مردم را به خدا و رسول ارجاع داده و اعلام کرده‌اند که ما در برابر آن مسوول نیستیم.

پس وقتی چنین است، مردم بدانند که سکوت شان در برابر طالب یعنی نجنگیدن شان در برابر این گروه به معنای رضایت تلقی می‌شود. از نظر مردم ممکن این سکوت ناشی از ترس یا ناچاری باشد اما تعبیر طالب همان است که گفتیم: رضایت. از تلقی از سکوت در واقع تلقی یک نیروی اشغال‌گر از سکوت است. وقتی یک نیروی اشغال سرزمینی را اشغال می‌کند، فقط یک سوال را در برابر خود قرار می‌دهد:‌ آیا مردم با من می‌جنگند؟ اگر پاسخ منفی باشد، مدعی می‌شود که مردم از ما رضایت دارد.

مردم افغانستان امروزه در برابر طالب سکوت کرده‌اند. این سکوت از نظر مردم هر دلیلی داشته باشد، از نظر طالب رضایت تلقی می‌شود. مقام‌های طالبان در بیرون از کشور این موضوع را بارها یادآور شده‌اند. می‌گویند که ما در تمام نقاط کشور هستیم و هیچ کس علیه ما جنگ نمی‌کند و این یعنی که مردم طرفدار ما است. طالبان مقاومت مسلحانه در بعضی از نقاط کشور را انکار می‌کنند یا آن را تمرد چند فرد و چند گروه کوچک نظامی می‌دانند که به گفته طالبان به هر حال هر نظامی یک مقدار مخالف و ناراضی می‌داشته باشد. تازه مقاومت مسلحانه هرچقدر هم که نیرومند و بزرگ باشد، طالبان آن را از مردم جدا می‌سنجند. همین طور نیز است. اعتراض و جنگ مردم یک چیز است و جنگ یک سازمان نظامی چیز دیگر.

مردم افغانستان در برابر ارتش تا به دندان مسلح شوروی وقت که در کنار آن حکومت‌های قدرتمند کمونیستی در کابل نیز به گونه مشترک به سرکوب مخالفین می‌پرداختند، رویکرد متفاوتی در پیش گرفتند. مردم آن زمان سکوت نکردند. مردم به شیوه های مختلف و با دست خالی علیه شوروی جنگیدند. این در حالی بود که شوروی ها خیلی به اقتصاد مردم افغانستان توجه داشتند. آنان مثل طالب به همه چیز مردم متعرض نبودند. آنان حرمت زن و کودک و موسفید را داشتند. آنان به فرهنگ و رسوم مردم و به اعتقادات مردم حرمت می‎‌گذاشتند. آنان برنامه کلانی برای آبادانی افغانستان و قرار دادن این کشور در زمره کشورهای توسعه یافته داشتند. در عین حال آنان وسایل و نیروی زیاد و هوشمندی در شناسایی مخالفین مسلح و ضربه زدن به آنان در اختیار داشتند. اما مردم از آنان نمی‌ترسید و علیه آنان می‌جنگید.

درست است که بخشی از انگیزه‌های جنگ مردم افغانستان در برابر شوروی ها دینی بود. این عده معتقد بودند که حضور نظامی شوروی‌ها دین و ایمان شان را به مخاطره مواجه کرده و اگر نجگند نسل‌های بعدی شان مسلمان نمی‌ماند. در باره درست بودن این عقیده اینجا داوری نمی‌کنیم. اما بی‌تردید انگیزه‌های ملی هم دخیل بود. بسیاری‌ها که علیه شوروی‌ها می‌جنگیدند، معتقد بودند که تحت اشغال بودن کشور شان مانع پیشرفت و ترقی و توسعه است و اگر کشور خود را آزاد کنند، می‌توانند در زمره ملل آزاد و توسعه یافته قرار گیرند.

حالا مگر آن همه انگیزه برای جنگ چه شد؟ مگر کدام عقل سلیم است که این را درک نکند که دوام حاکمیت طالبان، بدتر از دوام حضور نظامی شوروی‌ها در افغانستان است و دوام حضور حاکمیت این گروه تروریستی به مردم، اقتصاد، به دین، به فرهنگ و به وحدت مردم ما به مراتب خطرناک‌تر و زیان‌بارتر از حضور نظامی شوروی است؟! به اعتقاد من، هرکه این را نداند، باید در عقل و شعورش شک بزرگ کرد.

حالا شاید بعضی‌ها بگویند که مردم در برابر طالبان سکوت نکرده اند. در عقب این گفته دلایل محکم وجود ندارد. اعتراضاتی که شماری از زنان شجاع برای حقوق زنان کردند، در واقع اعتراض علیه حاکمیت طالبان نبود. اعتراض بخاطر محروم شدن از حق و حقوق بود و آنان از طالبان چیزی می‌خواستند نه این‌که این گروه را نخواهند. نخواستن طالب نیز یک معنا دارد. این‌که تفنگ بردارید و هر که در حد توان خود یک نفر طالب را نابود کند. این یگانه معنای نخواستن در قاموس طالب است. بقیه اعتراضات و سروصداها بیش از آن‌که به زیان ط.لبان باشد، نوعی مشروعیت غیرمستقیم برای این گروه تدارک می‌بینید. یعنی شما اصل حاکمیت طالب را قبول دارید اما می‌خواهید که طبق میل شما بعضی از امور را تظیم کند. این چیزی شبیه طرح خواست‌های مردمی از یک حکومت مشروع و مردمی در یک نظام دموکراتیک است. این‌که طالب تا این حد فاقد شعور است که مردم را از طرح هرگونه مطالبه‌ای منع می‌کند، بحث جداست.

بازگردیم دوباره به سوال قبلی. مردم چه می‌خواهند انجام دهند؟ آیا به سکوت خود در برابر طالب ادامه می‌دهند؟ هزینه دوام این سکوت را می‌دانند؟
می‌توان سکوت مردم افغانستان در برابر طالب را به سکوت یک فرزند از یک پدر قهار و ستم‌گر تشبیه کرد. سکوتی که ترکیبی ازتنفر و احترام برخاسته از تقدیس پدر است. ممکن در ناخودآگاه ذهن یک فرزند، تنفری نسبت به پدر ستم‌گر وجود داشته باشد اما هیچگاه این تنفر منجر به این نشود که فرزند در برابرپدر ایستاده شده و گلوله‌ای را به سینه‌اش حواله کند.

به احتمال زیاد، خوانندگان این نوشته وقتی به این سطور برسند، به این استدلال قدیمی وتکراری روی بیاورند که نوسینده از جای آرام و بی‌غم نسخه جنگ علیه طالب می‌نویسد در حالی که در عمل جنگ با طالب دل شیر می‌خواهد و بنابراین باید ناچاری و ترس و مشکلات مردم را درک کنیم و از نسخه‌نویسی بپرهیزیم. عرض کنم که پیش از نوشتن، این استدلال را در ذهن داشتم و علرغم آن این متن را نوشتم. می‌دانم که جنگ در برابر وحشی‌ترین و ناانسان‌ترین و نامسلمان‌ترین گروه روی زمین دل‌شیر می‌خواهد، شهامت و شجاعت و درک و شعور و بسیار چیزهای دیگر می‌خواهد اما باید گفت که برای داشتن یک آینده خوب و درخشان و با عزت راه دیگری وجود ندارد. باید عده‌ای شهامت این کار را پیدا کنند.

مردم نباید منتظر بنشینند که مثلا جبهه مقاومت چه می‌کند، جبهه آزادی چه می‌کند، جبهه این و جبهه آن چه می‌کند. امریکا چه می‌کند، روسیه چه می‌کند، چین چه می‌کند، ایران و پاکستان و هند و قطر و...چه می‌کنند. آنها کارهای خود را می‌کنند. هرکه منافع خود را سنجیده کاری خواهد کرد. اما این که مردم چه می‌کنند و چه باید بکنند، ربطه به این ندارد که کشورها و نهادها و سازمان های فوق الذکر چه می‌کنند. سخن ما در باره مردم است. مردم باید زودتر به این درک برسند که با طالب آینده شان تاریک و وحشتناک است و این مسوولیت فردی و اجتماعی و انسانی و حتا دینی و ایمانی یک انسان با شعور است که علیه طالب کاری انجام دهد.

من می‌شنوم و می‌خوانم که بسیاری‌ها شب و روز مصروف قضاوت مثلا در مورد عملکرد جبهه مقاومت و روسیه و امریکا و...هستند. یا در باره گذشته و حال و آینده رهبران سیاسی و نظامی شناخته شده داوری می‌کنند. در اینجا نیز رفتار مردم متناقض است. از یک طرف از همه شخصیت‌ها و رهبران نظامی و سیاسی گذشته ناراض اند و آنان را در اذهان شان هر روز محکمه صحرایی می‌کنند اما در عین حال چشم براه این هستند که آنان در برابر طالب چه می‌کنند. گویا مردم براساس یک قرارداد با این رهبران آنان را مکلف به مبارزه با طالب کرده اند و حالا خود شان به ناظر عمل‌کرد آنان مبدل شده و منتظرند که آنان چه می‌کنند. خب، اگر رهبران سیاسی و نظامی گذشته به هر دلیلی نخواستند یا نتوانستند با طالب بجنگند، یا این که ثمره جنگ خود با طالب را با دالر معاوضه کردند، این چیزی از قباحت طالب و مسوولیت مردم کم می‌کند؟ نخیر.

به عنوان یک انسان مسوول و آگاه خوب است این را بدانیم که دیگران چه می‌کنند اما این آگاهی نباید مانع عمل خود ما شود و در توجیه سکوت و انفعال و بی‌همتی خود ما به کار گرفته شود. ناچاری‌ها، ترس‌ها، مشکلات و..همه قابل درک است. قرار نیست همه زن و مردم دست به کار شوند. اگر از هر ده هزار نفر یک نفر علیه طالب تفنگ بردارد، از سی میلیون نفر سی هزار نفر می‌شود که یک لشکر بزرگ است. این لشکر اگر هر روز تنها سی اقدام مسلحانه علیه طالب نماید،(هرهزار نفر یک اقدام) تصمیم گیرندگان عقب درهای بسته طالب به لرزه در می‌آیند. آنان شاید طوری وانمود کنند که قادر به سرکوب هر اقدامی هستند اما در درازمدت ترس شان و وحشت شان آشکار خواهد شد.

حرف ما این است و توقع ما از مردمی که مدعی آزادگی و سربلندی و تاریخمندی است، همین است. غیر از این هرچه باشد، برای طالب قابل اعتنا نیست و در زمره دشنام غایبانه زیرزبانی قابل محاسبه است. این مسوولیت تاریخی مردم در قبال کشور و نسل‌های آینده با هیچ توجیه و دلیلی مرفوع شدنی نیست. ما همه در برابر نسل‌های آینده و آینده کشور ما مسوولیم. نباید اجازه دهیم که سناریوهای نگاشته شده مدیریت های بخش افغانستان سازمان های استخباراتی جهان در کشور ما چپ و راست عملی شوند و ما مصروف دشنام دادن این و آن باشیم و از مسوولیت خود شانه خالی کنیم. افغانستان با یک «انقلاب منفی» بزرگ مواجه شده و این انقلاب و رستاخیز باید مردان و مبارزان راستین و مردمی خود را پیدا کند تا مسیر انحرافی تاریخ راست شود!

رستم روشنگر


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
استخبارات جهانی
آینده افغانستان
نظرات بینندگان:

>>>   جناب رستم روشنگر (نام مستعار) صاحب. برای ضدیت با طالب از مزدوران امریکایی کمپ آلبانی کمک بگیر!! خصوص از ....بنام "مریم رجوی" و "مریم سما". 2 زباله بیشرف نامسلمان و بی همه چیز.

>>>   شوروی را کی شکست داد؟
مجاهدین.
مجاهدین کی بودند؟
اکثریت مردم افغانستان که در قریه جات رندگی میکردند و و دهقان و چوپان بودند و کاری به مکتب و تمدن و پیشرفت و حقوق زن و غیره نداشتند.
طالبان همچنان.
اینها همه یک دولت اسلامی ناب که چهارده سال پیش در عربستان سعودی بود،میخواهند.
بزرگترین دوره دموکراسی برای زنان،دوران حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود که در شهر کابل، دخران و زنان با پوشیدن جوراب های گوشتی و بدون چادر به مکتب و کار در ادارات دولتی میرفتند.
رییس جمهور وقت امریکا جیمی کارتر در تلویزیون اعلان کرد که در کشور مسلمان افغانستان کمونیزم آمده است و جهاد بالای مردم افغانستان فرض است.
ده سال مکمل مجاهدین افغانستان با کمک امریکا در مقابل شوروی جنگیدند تا شوروی از افغانستان بیرون شد و مجاهدین به کابل آمدند و خداوند را شکر گزار بودند که جهاد شان پیروز شد ،ورنه بی بی های بعضی مردم کابل که بی سواد بودند،حالا صنف سوم کورس سواد آموزی میشدند.
جنگ داخلی در گرفت و گروپ دیگری بنام طالبان که بنیاد گرا تر از مجاهدین بودند.بر سر قدرت شدند و حادثه یازدهم سپتامبر شد و دفعتاً مسلمانان و مجاهدین آزادی خواه که در مقابل شوروی میجنگیدند،به تروریست های اسلامی از طرف امریکا تبدیل شدند.
التبرو و من الهیچ والبیل و من التاوان.
اگر مسلمانان در مقابل کمونست های شوروی و چین میجنگند،مجاهد هستند و اگر در مقابل ما میجنگند،تروریست های اسلامی هستند.
جهاد آنها بکی است،چه طالب باشد و چه مجاهدین و چه مردم بی سواد افغانستان که با همان لباس وطنی شان یعنی پیراهن وتنبان و لنگی شان و همه شان مخالف رفتن دختران به مکتب و کار زنان در ادارات دولتی هستند و طبقه شهری افغانستان نیز آهسته آهسته ،همان پیراهن و تنبان و لنگی را بر سر خواهند کرد و به مردم اصلی افغانستان تبدیل خواهند شد و دیگر زور هیچکس به آنها نمی رسد و دیگر هیچ کشوری به آنها حمله نخواهد کرد و ملل متحد نیز مجبور است که هفته وار چهل میلیون دلار به افغانستان بغرستد تا مردم گرسنه نمانند و باز کدام حمله تروریستی دیگر از افغانستان صورت نگیرد.

>>>   👨‍🎓👩‍🎓👈 نیکر چادر حجاب و چپن (دموکراسی-برده سازی) را از تن تان دور کنید که مصداق کلمه و لفظ استعماری استثماری زنجیر اسارتی (افغان/افغانیت) است،
که همین مردم پشتون/افغان/افغانیت، بوسیله همین نام افغان/افغانیت (مردم ترکتبار و فارسیزبان را) با همین سلاح نرم جنگی خاموشانه با کاربرد همین کلمه و لفظ فراگیری 《افغان و افغانها》) ما و شما مردم فارسیزبان و ترکتبارانرا به <نام افغان تلک> بردگی گروگان گرفته است یا نه!؟ 👉

>>>   👨‍🎓👩‍🎓👈 از طرف حکومت های پشتونی با نام نهادن نام (افغان/افغانها و افغانیت) بالای ما مردم فارسیزبان و ترکتبار، در اصل هویت شناخت فرهنگ و تاریخ ملکیت و جغرافیای ما مردم از ما گرفته محروم و حذف شده ایم،
که در واقع ملکیت شناخت اراده دین اختیار اقتصاد امنیت تعلیم هویت و زندگی کردن ما، نباید توسط گروه (حیوانصفت پشتون/افغانیت/تروریست) تعین و مشخص شود، چرا چنین شده و میشود !؟
مگر من و تو حیوانیم که با ریسمان-نام تروریستی (افغانیت/افغان) در جهنم دنیایی زندهء خون آلود باشیم !؟؟؟
حیوانگونه بردهء گروه شده که شاخ و دم ندارد!!!👉

>>>   کدام مردم افغانستان؟؟؟
همین توده گوسفندی که نه مرد اند و نه زن و هر روز به گونه تدریجی میمیرند و ذلیل میشوند و یک مشت طالب پشم آلود بر ایشان حکومت میکند و فرمان شیوه حیات و زندگی و هم خوابگی صادر میکند ، مگر همین گوسفند ها را میشود مردم نامید؟؟؟
یا بگیل های فراری که حاظر اند زن های خود را به بستر ترامپ و بایدن و پوتین و بفرستند تا مگر باز در کیک قدرت سهیم شوند؟؟؟
مردمی وجود ندارد.
افغانستان به مثابه یک لابراتوار بزرگ برای همه آنهاییکه نیاز به آزمایش های گوناگون دارند تبدیل شده است و این موجودات دو پای ساکن در آن موش های لابراتواری اند نه چیز دیگر.

>>>   آینده این کشوری خراب شده تاریگ وسیاه آبدی است
آینده سر جدا کردن از پشت کردن است
آینده ناخن کشیدن است
آینده زنده به گور کردن

>>>   👦👩‍🎓👈 به توجه آغای روشنگر، نورزاد و... در تاریک گاهشان!
تا زمانیکه گوشدرازی 《《 افغان / افغانی 》》 در سرت گذاشته و چسبیده باشد و هم دم و سم 《《 افغانیت 》》 در پشت پایت آویزان بباشد، همینگونه پاسپورت ناچل افغانستان!
زمان ( کدام-آینده ؟) همین هست که همیشه با (خونریزی پاینده) است و بس.
برای تمام شما سیاسیون و تحلیلگران:
همین است (لفظ/کلمه ناامنی) چلنج اول و آخر من. 👉

>>>   👦👩‍🎓👨‍🎓👈 البته که با همین هویت های موجود در این سرزمین کلمه یا لفظ ( آینده ) از سابق تا بحال ( پاینده ) است، که هم بوده و هم همین است که هست !!!
لهذا، حال و آینده ما همیشه به یک خونرنگی پاینده بوده است.
در نتیجه ( آینده = پاینده ) هست،
که معکوس قضیه ( پاینده = آینده ) عین نتیجه را دارد و میدهد.
مردم 《《 افغانستان 》》 با همین هویت مرموز 《《 افغان 》》، که آینده نگری شان مصداق امید به یافتن نخود سیاه را دارد و بس.

بدون شک اگر تمام واقعیت و ناگواریهای های تاریخی و جغرافیایی (مردم این سرزمین را) بخاطر راه حل یابی در ایلک یا غربیلی غربال کنید،
گرهگاه و ریشه ناصاف-شدن همه بدبختیها و خونریزی های مداوم همه مردم را در دانه های سرطانزای مرموز 《《《 افغانیت/ افغانی 》》》 البته ( بعد از تفکر تجزیه و تحلیل عمیق همه جانبه ) که ضرور در می یابید و خلاص.

عزیزان من از هر قوم و تباری این سرزمین که هستید!
همین هست چلنج راه-حل اول و آخر، بعد از تفکر عمیق مستمر تحلیلها و تجزیه های منی-بیسواد !!!👉

>>>   👦👨‍🎓👩‍🎓👈 اقوام هویتها و ملیتهای کثیرالقومی-زبانیی که { تحت یک نام تحمیلی-مرموز بنام ملت 《《《 افغان/پشتونتبار 》》》 به فطرت (افغانیت = محرومیت) مهر زده شده باشند }،
و مردم کثیرالتباری (غیر پشتون) که در مرموزی پشت-پرده و اثرگذار در محروم-سازی 《《《 مرموز-هویت افغان 》》》، در واقع به بیهویتی و بیدون-تبار در کتب در نوت-پولی در تذکره تاریخ جغرافیه منطقه و جهان و در کتابهای دیگر کاملن مسخ و محروم گشته باشند !!!؟
واضح است که 《《 آینده 》》 شان در همین وضعیت-حال ۲۷۰ یا ۱۳۰ ساله-خونرنگی در حالت بی تغیروتحول دایمی در 《《 پاینده 》》 سابق باشند که هم بوده و هستند.
یهی هی میری چلنج 👉🤔

>>>   سلام دوستان تاوقتی چنین فکر کنیدوتبعیض قومی راداشته باشید نه حالی خوب خواهید داشت ونه آینده درخشانی ازماست که برماست


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است