حکمتیار از همان آغاز کار سیاسی با نهضت جوانان مسلمان تا اکنون، ترجیح داده است ساز مخالفی باشد که تنها در ناهمسازی با دیگران قابل شناسایی است | ||||
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۲ ۱۴۰۱/۱۱/۱۷ | کد خبر: 172402 | منبع: | پرینت |
گلبدین حکمتیار از چهرههای جنجالی سیاست در افغانستان است که هویتش را در نیم قرن گذشته پیوسته از راه مخالفت با نظامهای حاکم بر این کشور تعریف کرده است. برای او نظام شاهی، جمهوریت داود خان، حکومت حزب دموکراتیک خلق و پرچم، دولت اسلامی مجاهدین، جمهوری اسلامی کرزی و غنی، و امارت اسلامی طالبان، علیرغم تفاوتهای عمیق، از نظر نامطلوب بودن تفاوتی نداشتهاند. کارنامه او نشان میدهد که از همان آغاز کار سیاسی با نهضت جوانان مسلمان تا اکنون، ترجیح داده است ساز مخالفی باشد که تنها در ناهمسازی با دیگران قابل شناسایی است.
مخالفت او با نظامهای حاکم در افغانستان گاهی صلحآمیز و اغلب خشونتآمیز بوده است. او با دولت اسلامی مجاهدین سالها جنگید اما در پایان به صلح تن داد و داخل کابل شد، چنانکه با جمهوریت پیشین نیز سالها جنگید و در پایان به صلح تن داد و داخل کابل شد، اما نه در صلح با کسی کاملا یکجا شد و نه در جنگ. او با جمعیت اسلامی، که در تفکر اخوانی مشترک بودند، نتوانست به تفاهم و همکاری برسد، و با طالبان نیز که در گرایش تباری همدلی دارد نتوانست در بیست و پنج سال گذشته وارد همکاری و اتحاد شود. اما با شهنواز تنی که کمونیست بود سالها در یک جبهه قرار داشت. آقای حکمتیار نمونهای شایع از سیاست متعارف و پرتناقض افغانستان است که هیچ گاه به سرانجامی نمیرسد.
آنچه در مورد حکمتیار و بسیاری دیگر از سیاستمداران افغانستان هرگز دیده نشده است بلوغی است که در بازنگری و تحلیل گذشته شان نمایان شود، تا خطاهای خود را تشخیص دهند، پیامدهای آن را بر زندگی مردم بسنجند، و راهی به تصحیح آن جستجو کنند. آنان تصمیم گرفتهاند در طفولیت ابدی بمانند، و گامی به سوی رشد و بلوغ برندارند. آنان شجاعت اعتراف به خطاهای خود را ندارند، و با آنکه وضعیت مصیبتبار کنونی دستاورد نیم قرن تلاش همین گروههاست، اما هر کس خود را بیگناه و رقیبانش را مقصر میخواند، و در نتیجه، فرهنگ اعتراف به خطا، در این سرزمین پدید نمیآید.
اگر عقلانیت و پختگی لازم در نیروهای سیاسی وجود میداشت درسها و عبرتهای فراوانی در تحولات نیم قرن اخیر افغانستان نهفته بود که آنان میتوانستند برای بهبود امروز و فردای این سرزمین به کار ببندند. یکی از درسهایی که حکمتیار و دیگران نگرفتند این بود که دموکراسی، حتی در صورت ضعیف و نیمبند خود، چه به مدل یک دهه آخر شاهی و چه به مدل دو دهه جمهوریت پیشین، فرصتی برای تمام گروههای موجود در یک جامعه فراهم میکند که در کنار هم به صورت صلحآمیز فعالیت داشته باشند، و علیرغم تفاوتها و تضادها، بتوانند زیر یک سقف به نام قانون اساسی زندگی و فعالیت کنند.
هنگامی که جای دموکراسی را دیکتاتوری میگیرد، که در واقع تنها آلترناتیو آن است، عرصه بر همه گروهها به جز گروه حاکم تنگ میشود. امروز که طالبان آن دموکراسی نیمهجان را به کمک تبلیغات زهرآگین سایر گروههای بنیادگرا در کشور برانداختهاند، این تنها نیروهای لیبرال و سکولار جامعه نیستند که حذف شدهاند، بلکه حتی خود بنیادگرایان هم، از اخوانی تا سلفی، صوفی، پنجپیری، اصلاحی، و تحریری اجازه فعالیت ندارند و حتی حکمتیار نمیتواند آزادانه خطبه ایراد کند. وقتی از حکمت جز نام و از عقلانیت جز شعاری باقی نماند، و تعصبات کور ایدئولوژیک بر همه جا سایه افکند، عاقبتش فرورفتن مستمر در باتلاق نفرت، دست و پا زدن بیوقفه در لنجنزار کین و لِه شدن در زیر چکمههای دیکتاتوری است.
محمد محق
>>> هر کی نا موخومت از گذشت روزگار
هیچ نا موزد ز هیچ آموزگار
به گفته شما استاد محترم این ها همه از طولیت شیر عهد کرده اند که همان که بودند باشند و در لجن زار کینه و عداوت دست و پاه بزنند.
>>> حکمتیار همیش بی طالع است.
دولت داکتر نجیب سقوط کرد،پیش ازین که شهر کابل را او تصرف کند،رقیب اش احمد شاه مسعود تصرف کرد.
چوکی صدارت را در دولت ربانی بعد از جنگ زیاد بالاخره قبول کرد،طولی نکشیید که طالبان کابل را تصرف کردند و حکمتیار به پنجشیر و ایران آواره شد.
بعد از حادثه یازدهم سپتامبر باز به پاکستان رفت و جهاد را در مقابل قوای خارجی شروع کرد،اما در عوضی که یکی دو سال دیگر صبر میکرد تا دولت اشرف غنی سقوط کند و مثل طالبان و گروپ حقانی او نیز پیروزمندانه به افغانستان می آمد،تراق با دولت دست نشانده امریکا یعنی اشرف غنی یکجا شد و آبروی مجاهدین را ریخت.
حالا یگانه چیزی که برایش باقی مانده بود،عبارت از خطبه نماز جمعه بود،آن را نیز طالبان تحت نام مسایل امنیتی از پیش اش گرفتند.
من مثل او واری آدم بد شانس و بد طالع، کم دیدم.
>>> آقای محق درود برشما! بسیار بجا گفتید.
>>> اور روزی قدرت را به حکمتیار بدهند آن وقت با خودش نیز مخالفت خواهد کرد؟ بعید نیست چون حکمتیار فقط مخالف هرمسی هست که در قدرت باشد فرقی ندارد جه کسی؟ مسلمان یا کافر
>>> خداوند بیشتر از این ذلیل اش بسازد .
اگر با پیروزی مجاهدین به عهد و پیمان استوار میماند و به بهانه های واهی و خواست پاکستان کشور را به خاک و خون نمیکشید و مطابق معاهده پشاور به حیث صدراعظم کار را آغاز میکرد و لیاقت و درایت خود را نشان میداد و دل های مردم را از طریق خدمت به مردم به دست می آورد شاید برای سالهای سال گل سر سبد سیاست کشور میبود ، اما فریب شیطان و نفس و پاکستان را خورد و ذلت دنیا و آخرت نصیب اش شد.
>>> حکمتیار باید تاوان پس بدهد؛ تاوان خونهایی که به ناحق برزمین ریخت. تاوان غلامی پاکستان ومعامله پنهان با دشمن اصلی افغانستان. او باید تاوان راکت پرانی هایش و قتل و کشتار مردم مظلوم را پس بدهد.
حکمتیار آینه عبرت نفراتی خواهد شد که برای رسیدن به چوکی قدرت تمامی ارزشهای اسلامی وانسانی را قربانی کردند و چهره منفوری شدند در صفحات تاریخ این سرزمین.
>>> ☠☠☠ یکی دو قطعه مدرک شواهدی از گلبدین که در چهارآسیاب با جنرال حمیدگل رییس نظامی آی اس آی و هم با ایمن الظواهری رییس القاعده که هر سه شان پهلوی هم در گپ های بودند، نزد من .... .
>>> گلب الدین به هیچ نمی ارزد تا دربحث در بارهء او
وقت و رنگ قلم را ضایع کرد .
اصولی
>>> والاکه همه سیاستمداران افغانستان بسیار بی آرش آمد از کسانکه از این دنیا رفته اندو کسانیکه باقی اند به گاهی آرش ندارد در بین شان هیچ انسان نیکنامی پیدا نمیشود یکی به روس خود را فروخت یکی به پاکستان و دیگری به ارزش چند پولی همه افغانستان را سودا کرد همه قدرت زانوش دارندهمه چپاولگر اند غاصبان اند همهشان خایین به ملت اند ،آماده بین شان حکمتیار از همه بیاب تر شد چرا دستگاه شریف مدیا به دست مخالفان او قرار داشت وایناقای حکمتیار امانند بهبو به مردم نشان داد ورنه همه شان به این وطن و مردم عزیز یاد خیانت کردند و امید است روزی به جزایاعمال خود برسند .
عبدالله ریحان
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است