اندیشه شهودی
تفکر شهودی توانایی و قدرت ویژه مغز است که در شماری از انسانها که با ادراک درونی چیزی را درک می کنند که دیگران قادر به درک آن نیستند 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۱۱    ۱۴۰۲/۲/۶ کد خبر: 172926 منبع: پرینت

در وجود انسان سه روش یا دستاویز برای شناخت هستی در زندگی وجود دارد:
1ــ تفکر شهودی
2ــ تفکر عقلانی و تجربی
3ــ حواس پنجگانه

نخست تفکر شهودی:
تفکر شهودی توانایی و قدرت ویژه مغز است که در شماری از انسانها که با ادراک درونی چیزی را درک می کنند که دیگران قادر به درک آن نیستند.
تفکر شهودی در برخی حالات گونه ای از شناخت و ادراکاتی است که بستگی به داشتن و نداشتن دانش فرد ندارد. بلکه مستلزم اندکی تأمل روشمند در روند شناسایی شئ و رو راست بودن به خود و خود باوری است.
تفکر شهودی هنگامی در وجود انسان تقویت می شود که کمبودی و افت دنیای درون خویش را قبول و در راه زدایش آن دست بکار شود. با این اسلوب می توان گزارش مفسر تفکر شهودی را در مسیر راه درست سوق و سو داد.
با استمداد روش پاکیزگی دنیای درونی، می شود که تفکر شهودی خویش را از گزند خشک اندیشی و کور باوری نجات داد، زیرا هر پافشاری بیخردانه، ذهن انسان را از پژوهش و شناخت به بیرون می بندد. هرقدر انسان آزاد از قید و بند باورها و ایقان تجریدی و ذهنی رهایی یابد به همان پیمانه تفکر شهودی و درک شهود در دنیای درونش تشیید می گردد.

اندیشه شهودی روالی از مراتب شناخت، تجلی و نمودِ در عرفان است که در فرآیند سیر و سلوک رهرو راه حق بُروز یافته و مسبب نمایان شدن اتفاقی راستینه های ذات می شود.
شُهـود به مفهوم الهام، مکاشفه، القا، دسترسی به دانش ناخوداگاه است. شهود همان درک درونی و گونه ای از ادراک و قابلیت پی بردن به چیز غریزی ، دریافت آگاهی بدون میانجی است و این قابلیت دردایره ادراکات انسانهای پژوهنده و کارآگاه برای گزیرش فوری و درست کارهای روزانگی نیز بکار گرفته می شود.
شُهــود (کشف) سُهش درونی و توانایی شناخت ناخودآگاه به چیزی ذاتی، بی نیاز از استدلال است و یا روندی که به تفکر شهودی یا دل آگاهی ورود به راستی ها می انجامد و مشوق دانشورانه ندارد بلکه انتقال از ایقان به پرستش است.

تاریخ عرفان خراسان در جریان زیاده از یک و نیم هزار سال اخیر دارنده چنین نگرش های پژوهشی و دانشی تفکر شهودی بوده است.
بگونه ای که، برای سیر حق و خلیفه خدا شدن سالک طریق (عارف) ابتدا زینه های سیر و سلوک برای پاک کردن روان و جان، قدس (تنزیه) نفس و بدرود کردن از آلودگی های دنیازدگی، پاکیزه ساختن دنیای درونی را بی پیماید.
سپس نور بیداری و هوشیاری اولین نوری است که در سیر و سلوک عرفانی که بقلب سالک (عارف) می تابد و قلب سالک بدان منور میگردد. این نور به سالک حیات میدهد و او را برای ترک نور تنبیه (توبیخ) آماده می سازد. با این نور، سالک رو به حق براه می افتد، شب و روز قرار و آرام ندارد و در کشانش دنیای درونی در سوز و گداز برای رهایی خویشتن از چنبره وجود مادی، در جدال است.
چون به مقام و جایگاه معنوی خویش پی برده و از تمام جهات ناپسند مادی و نیاز های نفسانی و شهوانی گیتایی واقف شده و در پرتو آن نور، خیانت نفس خویش را با چشم دل مشاهده می کند و برای بهبودی سِرشت درونی اش در بیقراری و تشویش است. تلاش می دارد تا قلب را از ستیزه جویی، کینه توزی، کدورت و خیانت پاک سازد و با اراده ملکوتی پویش خود را از رفتار بیهوده، تُرهات و تمایل بی مقدارنجات می دهد. در آن گام دل سالک از نور خرد کامیاب و از فیوضات (برکات) عرفانی بهره مند گردیده و تمیز دادن ابعاد بی انتهای بزرگی ذات حق مشهود او می شود.
یعنی قوه ذهن انسان در این پایگاه به فره ای واجب برای فهمیدن اینکه چه چیزی درست و چه چیز نادرست است، مجهز و سازمند شده است.
تفکر شهودی در سیر سلوک عرفانی پیوسته در تجلی وجودیِ نور در آفاق نفس سالک به درخشش در می آید و آن وجود حقیقی حق باشد که بگونه اسماءِ، خود در نفیر موجودات جلوه گر می شود.

دوم تفکر عقلانی و تجربه:
شناخت عقلانی و خرد، ویژه مغز متفکر انسان است که بوسیله آن جهان هستی را بدور از ایقان و باور در ازای عقل و تجربه می شناسد.
شناخت عقلانی معرفت تجربی انسان و آگاهی وی بر مبنای کشف حقایق از خلقت و آفرینش کاینات، لازمه این است که مسبب پیدایی علم و دانش برای تسهیلات زیست اجتماعی و کاوش بشریت بوده و آن جلوه ای از عقلانیت و آزمون، در گونه های باز شناسی پیوند و ترکیب سرشت ذاتی پدیده ها و امتزاج آنها با همدیگر بکار رفته است.

سوم حواس پنجگانه:
حواس پنجگانه ساختاری از یک جسم زنده و گذرگاه معرفتی و آگاهی است که بوسیله آن انسان با جهان خارج از خود، پیوستگی، استمرار و تماس برقرار می کند. زندگی انسان در روی کرۀ زمین بجز درک و احساس و پیوند حواس ها با دنیای کائن چیز دیگری نیست. همین احساس و ادراکات حواس پنجگانه ما با جهان هستی «بُود» است که که زندگی را دل انگیز می سازد و بایـد آنها را بشناسیم.
چون مغز سخن این نوشته بیشتر متمایل به تفکر و شناخت شُهودی است و نه بیان تفکر عقلانی و تجربه و حواس، بناً اینجا تنها به ذکر حواس پنجگانه بسنده می کنیم که عبارت اند از: حس بویایی، حس چشایی، حس بینایی، حس شنوایی و حس لامسه (بساوایی).

دکتر بصیر کامجو


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
تفکر شهودی
تفکر عقلانی
نظرات بینندگان:

>>>   مغز انسان مثل سایر زنده جانهای دیگر مثل هارد دیسک یک کمپیوتر و یا موبایل است که داده ها را میگیرند و تجزیه و تحلیل میکنند و دوباره به شما میدهند.
فرق اش درین است که مغز موجودات زنده بیولوژیکی است و از مالیکول ها ساخته شده اند و مغز کمپیوتر و موبایل و روبات ها و سایر وسایل الکترونیکی میخانیکی است و از مواد و عناصر میخانیکی ساخته شده است.
مغز انسانها و سایر موجودات زنده در داخل بطن مادر شکل میگیرند و هنگام تولد حاوی یک مقدار کم داده ها است که بعد از تولد در جریان رشد و نمو،هم حجم مغز زیاد میشود و هم حجم داده های آن و این داده ها تحلیل و تجزیه شده و شخصیت انسانها را ببار می آورد.
مغر کمپیوتر و سایر وسایل الکترونیکی نیز با یک مقدار کم داده ها به بازار عرضه میشود و بعداً ما به آن داده های دیگر را می افزاییم و به آنها وظایف میدهیم و آنها با تحلیل و تجزیه داده های ما،این وظایف را انجام میدهند.
انسانها را نیز ما با داده های خویش وظایف میدهیم و آنها با استفاده از داده های ما وظایف را انجام میدهند.
زمانی که از وسایل تخنیکی دیگر کار گرفته نمیشود،آنها به دور انداخته میشوند و بازیافت میشوند و مغز این وسایل الکتروتیکی که همانا هارد دیسک و یا سیم کارت ها و غیره میباشد،از بین میروند و داده های آنها نیز از بین میروند.
انسانها نیز وقتی که میمیرند،بدن آنها،بشمول مغز و داده های آنها از بین میروند و به خاک تبدیل میشوند و این خاک میتواند توسط نباتات دوباره بازیافت شود و به مواد زنده توسط نباتات ،مانند میوه جات و یا سبزیجات تبدیل شود و یا به خشت و مواد ساختمانی تبدیل شود و یا به در ختان تبدیل شوند و یا توسط آب و باران به دریاها و ابحار انتقال کنند و دوباره مورد استفاده قرار بگیرند.
طبیعت برای انسان هیچ جایگاه خاصی در نظر نگرفته است و مثل سایر موجودات زنده از مواد غیر زنده بمیان می آیند و به مواد زنده تبدیل میشوند و دوباره به مواد غیر زنده تبدیل میشوند و از بین میروند.
این خود انسانها هستند که از زمان پیدایش شان در اثر تکامل تدریجی طی ملیارد سال از موجودات تک سلولی به شکل امروزی تکامل نموده اند و هنوز هم در حال تکامل هستند،با باور ها و عقاید بومی خویش که بعداً تکامل نموده به ادیان تبدیل شدتد و بعداً هم به فلسفه و قوانین امروزی،برای خویش جایگاه خاصی در طبیعت قایل شدند.

>>>   تفکر شهودی توانایی و قدرت ویژه مغز است// تفکر کار ذهن است نه مغز. ذهن بدون مغز هم کار می کند. وقتی مردی و از بدنت جداشدی خواهی دانست.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است