اشرف غنی در سقوط شرف و عزت کشور تنها نبود. در این سفر شرمآور او را بسیاری دیگر از رهبران افغان به دلیل اختلافات قومی و سیاسی نیز همراهی کردند | ||||
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۳ ۱۴۰۲/۲/۱۷ | کد خبر: 173005 | منبع: |
پرینت
![]() |
از گوشه و کنار کتاب «بازگشت طالبان: افغانستان پس از خروج آمریکاییها»
طالبان پس از دو دهه اقدامات وحشیانه در یک حالت اضطرار، به گونهی پیروزمندانه و فاتحانه در 15 آگِست 2021 میلادی، بدون هیچ مانعی و بدون وقفه وارد شهر کابل شدند. در حالی که دفتر ریاست جمهوری افغانستان خالی از سکنه شده بود و اعضای کابینۀ آن در هیچ جایی آن مکان یافت نمیشدند. طالبان بدون شلیک هیچ گلولهای به معنای واقعی کلمه به ساختمانها و تأسیسات دولتی که اکثریتشان سوار بر موتورسیکلت بودند وارد این تأسیسات شدند. در ابتدا، آنها در ورودی شهرهای بزرگ افغانستان منتظر بودند تا بتوانند به تعهد خود در مذاکرات دوحهی قطر مبنی بر اینکه فرصتی واقعی برای گفتگوی بینالافغانی بود را عملی کنند.
حتی در آستانهی سقوط شهر کابل سخنگوی گروه طالبان در یک رشته توییتی نوشت: «امارت اسلامی به تمام نیروهای خود دستور داده است که به ورودی دروازههای کابل بایستند و سعی نکنند که وارد شهر شوند». این یک لحظهی نمادین و یک نقطۀ عطف عظیمی بود، نه تنها برای گروه طالبان بلکه برای بسیاری از جنبشهای ستیزهجوی اسلامی در سراسر جهان که در زمانهای آینده از این رویداد الهام خواهند گرفت. برای اکثریت افغانها، حتی چند ماه قبل از این روز شوم و مصیبتآور، این رخداد غیرقابل تصور و بیمفهوم بود.
آنها [طالبان] در این دیدگاه و ماجرا تنها نبودند. حتی استخبارات ایالات متحده آمریکا تا اواسط ماه جولای 2021 میلادی، سرعت پیشروی طالبان را به شدت دستکم گرفتند. حتی آنها خطر تسلط قریبالوقوع کابل را توسط طالبان بسیار پایین ارزیابی کردند. تا آن زمان، طالبان بسیار به آرامی، اما مطمئناً در حال مذاکره برای هموارکردن مسیرهای خود به سوی کابل، بستن قراردادها، احیای اتحادیههای قبیلهای و القای رعب و وحشت در هر جاییکه لازم میشد، بودند. آنچه که غیرمنتظره، ناخواسته و غیرقابل انکار بود، واقعیتی تلخ اکنونی است که به چهره همگان خیره شده بود.
دولت سرگردان، سرگشته و بهمخوردهی کابل با پخشی زنده تلویزیونی در پیش چشمان جهان و جهانیان سقوط کرد. زیرا نهادهای دولتی یکی پس از دیگری متلاشی شدند و این متلاشی باعث ترس و هرج و مرج در میان مردم افغانستان شد. اکثریت قابلتوجهی پایگاههای دفاعی ولایتها در سراسر افغانستان یا تسلیم طالبان شده بودند و یا هم در یک «جنگ شکستخورده» برای دفاع از قلمروها و مناطقی خود میجنگیدند. مراکز مهم شهرها و منطقهای - از جمله ولایتهای قندهار، هرات، قندوز و مزارشریف- در زمان ورود طالبان به شهر کابل از قبل تحت کنترل طالبان قرار داشتند. این رویداد مثل صحنههای از یک فیلم ترسناک بود - تعلیق، پیشبینی و انتظار طاقتفرسا غیرقابل تحمل بود.
درخواست جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا از رهبران افغانستان به تاریخ 10 آگوست برای اتحاد و «مبارزه برای ملت و مردم خویش» به طوری قابل پیشبینی شنیده نشد و ناشنوا ماند. وقتی که دولت بایدن متوجه این غفلت شد، دیگر خیلی دیر شده بود. برای گروه طالبان این دستاورد یک پیروزی معمولی نبود - بلکه یک پیروزی کاملاً قابل توجه و به نوعی تقریباً غیرقابلباور نیز بود. گذشته از این، آنها سالهای متوالی با یک کابل مدبر، ماهر و توانا که توسط یک ائتلاف نظامی قدرتمند بینالمللی به رهبری ایالات متحده آمریکا حمایت میشد، مقابله کرده بودند. اکنون، با خروج نظامیان ایالات متحده در آخرین روزهای پایانی خود، صعود طالبان کاملاً تضمین شده و قابلانکار بود.
با اینوجود، پیشروی سریعالسیر نظامیان طالبان در سراسر کشور به همان اندازهای که برای ناظران بینالمللی حیرتآور بود بلکه گیجکننده و نفسگیر هم بود. گزارشهای موفقیت طالبان در جبهات نظامی و جنگ در سراسر کشور پوشیده و پنهان نبود، اما به ندرت کسی سقوط سریعالسیر شهر کابل را به دست طالبان پیشبینی میکرد. در پاسگاههای طالبان، در آن حوالیها آرامش حکمفرما بود - و فقط ایمان به آرمان مقدس آنها تقویت میشد.
شکی نیست که کابل برای این تغییر ناگهانی و دراماتیک آماده نبود. دولت اشرف غنی در سطوح مختلفی شکستخورده بود و در حال دست و پازدن بود. اما با طالبان در یک صندلی مینشستند و در یک کاسه نان میخوردند. به آرزوی یک افغانستان دموکراتیک و مدرن، زنانیکه دوشادوش مردان کار میکردند و دختران جوانیکه به مکاتب و مدارس میرفتند. ولی اکنون همهی اینها مانند یک رویایی در عالم خواب میمانند – رویاهایی که دیگر مخدوش شده است.
هنگامی که گروه طالبان به طرف کاخ ریاست جمهوری افغانستان در حرکت بودند، جهان و جهانیان این رویداد را در یک حالت شوک از صفحات تلویزیونهای خود به تماشا نشسته بودند. جادهها و خیابانهای منطقه سبز کابل که سفارتخانهها و دفاتر سازمانهای بینالمللی را بسیار به گونهی امن و مستحکم به خود جای داده بود، ملیشههای طالبان بدون اینکه با هیچ مقاومتی مواجه شوند، میدویدند. بسیاری از این ساختمانها در روزهای اخیر و برخی از آنها همان ساعاتی پیش از ورود طالبان به شهر کابل بسیار به سرعت تخلیه شده بودند. نیروهای ارتش و پولیس افغانستان با وجود که آموزش دیده بودند، مجهز بودند و دهها میلیون دالری که به خاطر استحکام روی آنان مصرف شده بود- دلیل عدم حضورشان بسیار واضح بودند. حتی از روی عصبانیت هم یک گلوله از سوی آنها به صورت هوایی شلیک نشد.
در واقع، بسیاری از پرسنل امنیتی افغانستان قبل از پیشروی طالبان در شهر لباس غیرنظامی پوشیده بودند و یا هم فرار کرده بودند یا به امیدی تخلیه توسط ایالات متحده یا توسط یکی از متحدان ناتو به سوی فرودگاه کابل میرفتند. در همینحال، جنگجویان طالبان در حالی که تفنگ بر شانهها انداخته بودند و سرانجام وقت خود را برای تصرف پاسگاهها و بازرسیهای امنیتی در سراسر کابل هدر هم ندادند. این چیزی است که آنها در طول سالها ثابت کرده بودند که واقعاً در کارش مهارت دارند. طالبان به هنر نصب سد در معابر و ایجاد ایستهای بازرسی در امتداد بزرگراههای اصلی و جادههای روستایی تسلط یافته بودند و ماهانه میلیونها دالر از رانندگان و مسافران اخاذی میکردند. همینگونه مهارتهای بود که در حال حاضر برای ایجاد یک دولت، به نام «دولت طالبان» تاثیرگذار بوده است.
بسیاری از افغانهای که احساس درد، درماندگی و سرخوردگی میکردند، در عینزمان، تغییر جهت و موقعی دادند، چشماندازیکه در تاریخ افغانستان چندان غیرمعمول هم نیست. در واقع، روزگار ناامیدانه نیاز به اقدامات ناامیدانه دارد و این اقدامات فقط حکایت از شدت وضعیت و ترس از دل مردم و ملت دارد. اما برای برخیها، چنین اقداماتی ناامیدانه به معنای یک «خیانت غمانگیز» است. به راستی، آنها [مردم] ابتدا نه تنها از سوی رهبران سیاسی خویش بلکه از سوی حامیان کشورهای غربی نیز احساس خیانت کردند که به نظر میرسیدند این آدمها پشت پردۀ کابل با گروه طالبان معامله کردهاند. وقتی خبر رسید که رئیس جمهور اشرف غنی در آستانۀ سقوط قریبالوقوع کابل توسط گروه طالبان به گونهی بسیار بیشرمانه از کشور فرار کرده است. با اینوجود، حسِ رهایی کشور از سوی دولتمردان بیشتر و گزندهتر شد.
اشرف غنی با ادعاهای مکرر و احمقانۀ خود که مدعی بود تا آخر داستان در کنار مردم افغانستان خواهد ماند. برای تمام کسانیکه هنوز امیدی برای نجات افغانستان داشتند، ناامیدی بدترین چیزی بود که در انتظار آنها بود. اگرچه، او در سقوط این شرف و عزت تنها نبود. در این سفر شرمآور او را بسیاری دیگر از رهبران افغان به دلیل اختلافات قومی و سیاسی نیز همراهی کردند. اما آنها حداقل زمان کافی برای دفاع از کابل پایتخت این کشور را داشتند یا میتوانستند برای دفاع از همان چیزی که همیشه ارزشهای مبارزه را به آن نسبت میدادند و مبارزات مناسبی را مدیریت میکردند. هرچند که در این بحبوحه حامد کرزی رییس جمهور پیشین افغانستان و عبدالله عبدالله رییس اجرایی ثابت کردند که از این قاعده مستثنی و محترم هستند.
نگرانیها و مصیبت مردم عادی افغانستان از همه ناراحتکننده و غمانگیزتر بود، زیرا آنها از ترس و وحشت در خانههای خود پنهان شده بودند و نمیدانستند که چه سرنوشتی در انتظارشان است. به نظر میرسید که تمامی دنیا علیه مردم افغانستان بود و با فرار رهبرشان [اشرف غنی] احساس میکردند که کاملاً در مخروبهها رها شدهاند. مردم هیچکسی را نداشتند که به سیمای آنها نگاه کنند و هیچکسی را نداشتند که به آنها کمک کند. تنها یارو یاور آنها وحشتناکترین واقعیت عدم اطمینان بود و دیگر بس. در حالیکه شایعات تخلیه توسط نهادهای خارجی مانند شعلههای آتش گسترده شده بود. هزاران نفر با هر امکاناتی که میتوانستند برای فرار از کشور به سمت فرودگاه کابل هجوم میبردند.
یأس و ناامیدی به یک صحنۀ دلخراش مبدل شده بود. برخیها جهت برداشت پولخای خود به سوی بانکها میدویدند – صحنهای که از یک سردرگمی و هرج و مرج شدید حکایت داشت. تصاویری موجود است که واقعاً یک فاجعهای آشکار را به تصویر میکشد. همان عکسهای غمانگیز منتشرشده در رسانههای اجتماعی از افرادی بودند که در هواپیمای در حال حرکت چسبیده بودند و به طرز غمانگیزی پس از برخاست هواپیما جانهایخود را از دست دادند. این صحنه یکی از آن لحظههای در تاریخ بود – جاییکه انگار روزگار به نقطۀ پایان رسیده بود و روز رستاخیز بود.
طالبان از زمان توافق در سال 2020 میلادی، به بهترین شکل از فرصتهای پیشآمده استفاده کرده بودند تا به صورت استراتژیک زمینهای را برای معامله با قبایل در سرکوب و محاصره کابل فراهم کرده بودند. تمام توان طالبان معطوف بر غلبه علیه تشکیلاتسازمانی حکومت غنی بود که ارادهی مبارزه را از دست داده بودند. بنابراین، انتظار میرفت که نخبگان سیاسی در کابل هرچهقدر هم متعصب و بلاتکلیف بودند، برای بقای خود علیه طالبان به مبارزه بپردازند، اما اینطور هم نشد که نشد. ماروین واینبام، محقق آمریکایی متبحر در جنوب آسیا در گفتگویی با من، با بصیرت خوب پیشبینی کرد که «طالبان درک کردهاند، نه برای بحث در مورد اختلافات بلکه در تلاش برای سرنگونی دولت به میز مذاکره آمدهاند تا جهت رسیدن به خواستههایخود موافقت کنند».
حقیقت تلخ این است که نیروهای امنیتی افغانستان از زمان توافق دوحه در سال2020 میلادی به شدت تضعیف و بیروحیه شده بودند که این روند منجر به شکافهای شد و این شکافها فقط باعث افزایش قدرت طالبان در افغانستان شد. ارتش افغانستان توسط ارتش ایالات متحده آموزش دیده بودند که به شدت به پیمانکاران خارجی و پشتیبانی هوایی آنها وابسته بودند. اما اکنون زمانی فرارسیده بود که ارتش افغانستان ناامید و همچنین بیخبر از آن پشتیبان از دست رفته بودند. برای بسیاری از سربازان ارتش، اکنون انتخاب بین مرگ و زندگی بود یا تسلیم میشدند و یاهم کشته میشدند. بنابراین، آنها زندگی را انتخاب کردند، این به این معنی بود که طالبان در حال حاضر میتوانند دست خود را روی ماشههای تجهیزات نظامی و سلاحهای غربی بگذارند.
انواع فساد نیز ظرفیت نیروهای امنیتی افغانستان اعم از ارتش ملی و پولیس ملی ر از بین برده بود. پایگاههای حمایتی اشرف غنی که (در ابتدا هم خیلی بزرگ نبود) این پایگاهها روز به روز تنگتر و کوچکتر میشدند. در این اوضاع بسیاری از عوامل کمککنندۀ دیگری نیز وجود داشته است. به عنوان مثال، درک تصمیم ایالات متحده آمریکا برای برنامهریزی آخرین مرحلهی خروج نیروهایش در فصل تابستان سخت بود، زمانی که طالبان به صورت فوقالعاده فعال و متحرک هستند. بر خلاف فصل زمستان که هوای سرد ظرفیت طالبان را برای عملیاتهای آزاد کاهش میدهد. تنها خبری مثبت در آن شرایط این بود که در جریان تصرف شهرهای مهم مانند هرات، قندهار و مزارشریف توسط طالبان در نیمه اول ماه آگوست، هیچ گزارشی از خشونت، کشتار، اسارت مقامات افغانستان و یا اعدامهای گسترده گزارش نشد.
در نهایت، سربازان پیاده نظام طالبان در این شهرها آشکاراً بیدادگری نکردند به شیوهای سازمانیافته و تا حدودی محتاطانه عمل میکردند. به نظر میرسید که طالبان بر علاوهی ارائه احساس آرامش به ساکنان کابل، میخواستند از هرج و مرج و وحشت نیز جلوگیری کنند. در نهایت، صبح روز 15 آگوست 2021 میلادی بود که یکی از سخنگویان گروه طالبان حتی بیانیهای را در فضای مجازی منتشر کرده بود که در آن چنین نوشته بود: «از آنجاییکه کابل شهری بزرگ و با جمعیت زیادی است، مجاهدین امارت اسلامی قصد ورود به زور و اجبار را ندارند. بنابراین، مذاکرات برای انتقال مسالمتآمیز قدرت با طرفهای مقابل جریان دارد».
نویسنده: حسن عباس
مترجم: اسدالله جعفری(پژمان)
انتشارات دانشگاه ییل: 2023
>>> تسلط طالبات بر افغانستان یک تیاتر امریکایی بود.
اردوی ملی افغانستان باربار مجهز تر از طالبان بود و همه قسم سلاح داشت و نفراتش بسیار بیشتر بود. پس چرا از طالبان شکست خورد؟
به دلیل خیانت غلام نیمه دیوانه امریکا یعنی اشرف غنی. امریکا به اشرف غنی دستور داد که نباید در برابر طالبان مقاومت کنید. اشرفک بیشرف هم این دستور امریکا را به قوماندان های اردو انتقال داد.
وفق خواست امریکا همه عساکر اردوی ملی تفنگ را بر زمین گذاشتند و تسلیم طالبان شدند. این نقشه رژیم کثافت امریکا بود.
اینکه گفته شود «حتی استخبارات ایالات متحده آمریکا تا اواسط ماه جولای 2021 میلادی، سرعت پیشروی طالبان را به شدت دستکم گرفتند.» شوخی تلخی است. همه چیز وفق نقشه رژیم جلاد امریکا انجام شد.چرا؟ چون افغانستان استقلال نداشت و مستعمره امریکا بود.
قرار بود "افغانستان خانم" از بغل امریکا به بغل طالبان تنبان کشال برود که رفت. افغانستان خانم از ای هماغوشی ها زیاد دیده. دهها سال در بغل انگلیس خبیث و بعد سالها در بغل شوروی. و 20 سال در بغل امریکا و حالا در بغل طالبان. مبارکباد بر ای عروس هزار داماد.
>>> این دلقک بی شرم و بیحیا هیچ وقت شرف بدست نیاورد مگر خودش، بی بی دزدشو باند مافیای اش تا توانستند غنی شدند.
آتش خاوری
>>> اصل قضیه در کجا بود؟
مذاکرات دوحه جریان داشت،ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان در یک مصاحبه رادیویی گفت:
مردم ما را متهم میکنند که چرا بت بامیان را تخریب کردید؟
در یک کشور اسلامی بت چه میکند؟
مردم ما را متهم میکنند که چرا شما یک زن را در ستدیوم اعدام کردید؟
در اسلام حکم قصاص وجود دارد. هرکس که مرتکب قتل شود،حکم قصاص بالایش اجرا میشود،چه مرد باشد.چه زن.
مردم ما را متهم میکنند که چرا بالای مردم نماز میخوانید؟
نماز یکی از جمله پنج فرض دین اسلام است.
مردم ما را متهم میکنند که چرا بالای مردم ریش مبگذارید؟
ریش سنت پیغمبر است.
مردم ما را متهم میکنند که چرا با دولت اشرف غنی دولت مشترک نمی سازید؟
دولت اشرف غنی یک دولت دست نشانده امریکا است.
آیا مجاهدین با دولت داکتر نجیب دولت مشترک تأسیس کردند.
این مصاحبه به دست اشرف غنی رسید.
اشرف غنی مسؤل تبلیغاتی خود را خواست و این متن مصاحبه را برایش نشان داد و گفت که این را بگیر و یک جواب نوشته کن!
مسؤل تبلیغاتی اشرف غنی،متن این مصاحبه را خواند و گفت:
چیزی که عیان است.چه حاجت به بیان است!
مه چه جواب نوشته کنم؟
اشرف غنی رییس دفتر اش را خواست و گفت:
زودی کرده یک چادری و یک چپلک زنانه برای من بیاور!
رییس دفتر اش چادری و چپلک را برایش آورد و اشرف غنی چادری و چپلک را پوشیده بطرف میدان هوایی حرکت کرد.
حالا در دوبی چادری در بغل دروازه اش و چپلک در پشت دروازه اش قرار دارد.
>>> زمانیکه امریکایی ها غنی را به مسنط قدرت رساندن فروپاشی دولت و افغانستان آغز شد مدت حکومت غنی در حدود ۷ سال دوام داشت رسوایی و فساد گوناگون که در اطراف غنی روز به روز گسترش میافت هر وجدان بیدار را اذیت میکرد چطور امریکا نیمیدانست که غنی یک شیطان تمام عیار و نا نجیب است که خود را در زیر پوست ادم صادق جا زده است . هر ادم آگاه از حرکات ، سکنات و حرف های دروغین غنی پی می برد که یک شیطان تمام عیار و یک بی شرف مطلق است. اما غربی ها و همین بایدن گوزوک دو ماه قبل از فرار غنی وی را در کاخ سفید ملاقات و هردو از دوستی و مقامت و شکست طالبان حرف زدند. در پهلوی غنی خاینن زیادی جا گرفته بود که همه مصروف دزدی از بیت المال و غرق در فاحشه گری بود.
مستند تلویزون بی بی سی فارسی با یکی از آسیب دیده گان در نتجه فساد اخلاقی یکی از وزیران غنی که همه مردم مشاهده کردند نمونه ازفساد حکومت این بی شرف تاریخ است.
>>> 👨👩👧👦👈 همه مردم قومی پشتون=افغان را بیماری وهم و به مرض استهلکم-سندرم مبتلا شده اند که اینهای میمزرمای-تولزمایی شیطان-حسادتی، با برخورد یکبام و دوچندهوایی،... و از نهایت سرکشی و خدابیزاری در تعصب و تضاد غرق شده اند که از سبب زبان پشتو-توهمی و افغانیت-توهمی به دوزخ اسفل سفالین روان هستند،
و هیچ شکی نیست که روزی از سبب همین ماهیت، روش و برخورد شان مورد بمب زهری-اتومی یا مرض و غضب خداوند قرار میگیرند. و...
>>> 👈👈👈 گره-گاهی همه فساد و خونریزی بدبختی گرسنگی و... ، نه در نام داعش، طالب و طالبان است، نه در دموکراسی و آمریکا است، نه در بیسوادی و جهل است، و نه در مسعود خلیلزاد و ملاعمر مزاری است، نه در کرزی عبدالله و غنی دوستم است، نه در محقق و حقانی است، نه در حقوق بشر و آزادی تعلیم مرد و زن است، و نه در بیکاری و کار است، و نه در پاکستان وهابی ایران است، و نه در روسیه و چین و هند است، و نه در شریعت و دین مذهب است، ....،
💥👈 همهء ما و شما که دیده و می بینیم که اکثر جنگ ها خونریزی ها، کوچیدنها، کوچ اجباری دادن ها، نسل کشی ها، حذف و محرومیت سازی ها و... ،
👈 یکبار صرف به ماهیت ایدئولوژیکی و نازیگریت جنگ اکراین با تمرکز شوید که خود همین نازیگرهای اکراینی، خودشانرا بخاطر اهداف ( تسلط بعدی قومیت نازیگریت بر دیگر اقوام یا تبارها) خودشان خودشانرا ابزار و نیروی جنگی آمریکا و غرب (برضد روسی-نژاد و کشور روسیه) ساختند،
👈 حال هر قوم و یا مردم-زبانی-ناقلین/پشتو-پشتون... که خودشانرا در نازیگریت بسازند و از نهایتی تعصب و توهم که دیگرانرا نسل کشی نموده و حذف و محروم بکنند و صرف خودخواه و غاضب و متجاوز ... شوند و تنها مردم تکقومی-زبانی خودشانرا طلب یا طالب و طالبان باشند،
..........
👈 در آن کشور اکراین همان حاکمین نازی/نازیگریت مردم و وطن را در خونریزی نابودی تجزیه فدرالی و یا محو آن که سوق داده اند، روزش که قریب است،
👈 و همین سرزمین جنگ زده قومی-دایمی ما، که نام افغان-ستان یکنام تکقومی/انحصاری و صرف بنام قبیله (ناقلین) افغان=پشتون=افغانیت/افغان-ستان=افغانستان شده است که از طرف روسیه و انگلیس سابق در سازمان ملل بطور موقتی نوشته و درج شده است، و همین مسئله هویتی (نام تکقومی) ریشه و گرهگاه همه تباهی و بربادی ۱۳۵ ساله و چندین دهه همیشگی این سرزمین بوده و هم که بدبختی شدیدا در جریان است،
👈 پس واضح است که در اول نام هویت تحمیلی-تکقومی《 ملت: افغان و دولت: افغان-ستان=افغانستان 》جدا و فوری حذف و تغیر داده شود، تا اینکه ۶۵/۷۰ فیصد آتش جنگ و خشونت (انشاالله بطور خودبخود) خنثی و کم گردد، تا اول همه مردم از گرسنگی و ناامنی هلاک و برباد نگردند.
👈 بعدا در وضعیت آرام و امنیت در مورد نظام غیرمرکزی یا فدرالی یا تجزیه بحث و رای گیری گردد.
👈 این تغیر موضوع هویت تکقومی-بشری یا فسخ توهم ( نام زشت فغان/فغانیت/فغانستان ) که یک مسئله خلاف دین نبوده و تغیر دادن آیت قرآن و حکم خداوند و پیامبرش که نیست،
👈 پس یاالله، لطفا با نیت خیر دنیا و آخرت، درین مورد خورد و بزرگ تان نظر خوب و نیک بفرمایید.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است