ماییم و تقدیری که در انتظار ما است
بازی فریبکارانه قدرت ها به طالبان فرصت و امکان بقا و قوت میدهد. قدرت های جهانی هیچگونه اراده و برنامه ای برای خوشبختی ما ندارند. انها برای اهداف و منافع خود پلان دارند 
تاریخ انتشار:   ۰۱:۰۹    ۱۴۰۲/۲/۲۹ کد خبر: 173097 منبع: پرینت

انسانها در حالات عادی و رضایت هیچ تمایلی برای خشونت ورزی و جنگ ندارند. جنگ یکروزه و یکصد ساله هردو زشت و ناپسند اند. اینگونه نیست که ناگهان یکروز از رسانه های عالم اعلان کنند که مردم از جنگ خسته اند و خواهان صلح. ماهیت جنگ و خشونت با فطرت اسایش طلب انسان در تعارض قرار دارد. انسانها نه فرشته محض اند و نه حیوان خون اشام غریزی محض. هردو گرایش در انسان وجود دارد، این شرایط محیط و گونه تربیت انسان است که به کدام سو میل میکند. انسان در حالت عادی تمایلی برای به خطر افگندن زندگی خود و نزذیکانش ندارد، تداوم این تعادل بستگی به میزان ناگواری ها و خطرات بیرونی دارد که گاهی مقاومت و یا جنگ را برایش اجتناب نا پذیر مینماید تا حدی که گاهی برای حفظ حیات و ارزش های حیاتی اش حاضر است زندگی اش را نیز به خطر بیندازد.

یکروز ناگهان که اراده امریکا بر سازش و توافق با طالبان قرار گرفت همه رسانه های جهان و بلند گوهای داخلی شان در بوق دمیدند که گربه زاهد شده است و از شکار موشان نادم. طالبان برادران دینی ما اند و خواهان صلح با ما. همه به شمول واعظان و تیکه داران منابر روی تفسیر دینی شان را به سوی فتوای سامری واشنگتن چرخاندند. اما دیدیم که خونین ترین و سیاه ترین روزگار را که در هیچ دورانی بر سرمردم نیامده بود برادران دینی بر سر برادران دیگر اوردند. تا جاییکه نه ازادی برای مردم ماند،نه امنیت جان و مال و ناموس و نه دیگر حقوق بشری که جهان ازان سخن میگوید.

طالبان به اقتضای ماهیت فرهنگی، فکری و اهداف تعریف شده شان به هیچصورت گروه صلح و مدارا و تفاهم با دیگران نیستند. این را بر اساس اقتضاات فوق بطور قطع و یقین میتوان ادعا کرد مگر اینکه عوامل داخلی و بیرونی و فشارهای وارده ازین دو سو ان جزمیت و انعطاف ناپذیری طالبان را بشکند که تا کنون چنین چیزی به مشاهده نمیرسد. طالبان یک گروه قبیلوی، بدوی، خام و سلطه جو و خشونت پیشه اند، به اقتضای همین خامی سیاسی خواهان یک حکومت متمرکز، انحصاری و تمامیت خواهانه اند، در ویژگی تمامیت خواهی با همه انواع حکومت های تمامیت خواهانه چون فاشیست ها، کمونیست هاو دیگر حکومت های تیوکراتیک همسنخی دارند. این حکومت ها خواستار قدرت مطلق و کنترول بر همه ابعاد زندگی مردم حتی زندگی خانوادگی و زناشویی انها اند تمام اهرم های قدرت و نفوذ را در دست خود میگیرند تا بصورت فعال مایشا عمل کنند. ان هدف قدرت با این شیوه حاکمیت رابطه منطقی و همسو دارند. ان این را اقتضا میکند و این انرا براورده. با ان هدف شیوه دیگر نمیتوان گزید که با هم ناهماهنگ باشند.

اگر طالبان در یک بعد یا یک بخش از حکومت کوتاه بیایند و اصلاح و تعدیلی در کار کنند انگاه تمامیت حکومت شان رخنه پیدا میکند و در خطر می افتد چون این سیستم بصورت همه و یا هیچ عمل میکند سستی و رخنه در یک ارگان لازمه تعدیل و اصلاح در بقیه ارگانها میباشد. ان هدف تعیین شده جز با همین شیوه تمامیت خواهانه میسر و قابل تحقق نیست. فاشیسم هتلری بر همان هدف و همان شیوه پای فشرد تا در برابر قدرتهای بیرون از خودش متلاشی گردید. نظام تمامیت خواهانه شوروی نیز در خود خزید و دیوار اهنین بدور خود کشید و همچنان پای فشرد تا در اثر تعارضات و تشدید تضاد های درونی همراه بافشار های تحمل ناپذیر بیرونی از درون گرفتار انفجار گردید و همانگونه که جناب لنین در دولت و انقلاب خودش میگوید امپراتوری شوروی مانند سیب گنده به دامن امپریالیسم غرب افتاد. اما دولت چین کمونیست با گشودن در معامله و در پیش گرفتن انعطاف با ببر کاغذی امپریالیسم توانست تا انجا سخت جانی کند که ببر کاغذی را به زوال روبرو سازد.

اگر تدریجا افرادی و اشخاصی در درون طالبان شعار تفاهم و رعایت خواسته های مردم سر میدهند این امر به اقتضای طبیعت و ماهیت طالبان صورت نمی گیرد بلکه فشار عوامل میکانیکی، سیاسی و اجتماعی است که انها را وادار به نرمش و مصالحه میکند. این فشار ها از درون و بیرون هنوز به درجه ای نرسیده اند که لاک درونی طالبان را بشکند. طالبان در عین ماهیت تمامیت خواهانه و اصرار بر اهداف خویش چیزی از شیطنت و مردم فریبی های رایج در دنیا را نیز اموخته اند تا در برابر فشار های داخلی و بیرونی سخت جانی کنند. میکانیسم دروغ و شیطنت در همه نظام های دنیا چه دیندار و چه بیدین شبیه یکدیگر اند،سرکوب و استبداد نیز در همه جا میکانیسم مشابه دارد. این به دلایل و حیله های شرعی، ان به حیل و ترفند های سکیولار.

انچه دانستن اش اهمیت دارد این است که میزان انعطاف و نرمش در درون هسته سخت قدرت مطلق تناسب مستقیم با مقاومت و فشار های درونی و بیرونی دارد در غیر ان انتظار نداشته باشید که طالب ادم شود و سر عقل اید. تا وقتی انسان همین انسانست امور دنیا هم به همین منوال میگردد.اگر گفتند گربه زاهد شده است بشنوید اما باور نکنید.

بازی فریبکارانه و موش و گربه قدرت های منطقه ای و جهانی با طالبان و مردم افغانستان که در حال کنونی جریان دارد به طالبان فرصت و امکان بقا و قوت میدهد. قدرت های جهانی به شمول همسایگان هیچگونه اراده و برنامه ای برای خوشبختی ما ندارند، این ماییم و مقابله با بازی سرنوشت. اگر سرنوشتی بهتر ازین ارزو داریم باید بر اراده و وحدت نیروهای ذاتی خودتکیه کنیم، دنیا هم به میزان قدرت و اراده راسخ مردم افغانستان و پایمردی شان در برابر شان تمکین خواهد کرد همانگونه که در برابر لجاجت و کله شقی طالبان کرنش میکنند.

میگویند دنیا نزد خود پلان و پروژه ای برای اهلی کردن طالبان دارند، بلی چنین است اما این برای خاطر ما نیست، انها برای اهداف و منافع خود پلان دارند که اگر به فرجام هم برسد تغییری در وضع ما نخواهد اورد تا انگاهی که ما اینگونه بی تفاوت و منفعلانه عمل نماییم. اگر ما خواستار تغییرات مثبت و سازنده بحال مردم باشیم باید همه چیز را اگاهانه و متحدانه و فعالانه در دست گیریم.

این را برای عده ای از صاحب نظران و تحلیلگران سیاسی مطرح در رسانه ها میگویم که گاهی به زعم خودشان دلسوزانه موعظه میکنند که مقاومت یا جنگ انگیزه میخواهد که گویی چنین انگیزه ای در مردم وجود ندارد. این سخن خطای بزرگی است. هیچگاهی انگیزه های قوی و کثیری مانند امروز برای مردم وجود نداشته است. هر عملکرد طالبان انگیزه ای است برای مقاومت و مبارزه در برابر این گروه جهول و خشونت پیشه. از ازادی، امنیت و همه حقوق انسانی مردم گرفته تا تمام ارزش های انسانی، کرامت انسانی و نوامیس دیگر مردم از هر زمانی بیشتر در خطر قرار گرفته است، مردم و اراده مردم در چشم این دیو سیرتان یک پشیزی ارزش ندارد. این گروه با همه خشونت، خامی، تجاوز و تحقیر مردم طاقت و تحمل مردم را به نقطه انفجار رسانده اند. ایا همه اینها انگیزه هایی نیستند که مردم را وادار به واکنش و مقاومت میکنند. برای مردم چه امیدی به اینده باقی مانده است که باز هم راه تسلیم پیشه کنند. مگر به اصطلاح معروف کارد به استخوان مردم نرسیده است؟

این را هم باید دانست که طالب با همین تمامیت خواهی، جزمیت، انعطاف ناپذیری، یک دندگی، تجاوز گری و خشونت طالب است، این شیوه حکومت را شیوه موفق خود میدانند و به این توهم افتاده اند که میتوانند همه دنیا را در برابر لجاجت و بربریت خود شان خم سازند. هیچ قدرت مطلقه و تمامیت خواهی به طوع و رضایت خود تسلیم اراده مردم نشده است. این درس سخت را تاریخ به ما میدهد. هم اکنون شاهدیم که دنیا بسوی خشونت و زورگویی رو کرده است و پیشقراولان تمدن و حقوق بشر راه بربریت در پیش گرفته اند.
طالب با از دست دادن این ویژگی هایش دیگر طالب نیست و کسی از انها حساب نخواهد برد. رژیم های تمامیت خواه وقتی قدرت را قبضه میکنند خود را تنها در برابر تمام جهان میبینند چون خود خواستار انند که همه جهان را در برابر خود خاضع سازند.

ایا وضعیت مردم در داخل و خواست ها و قوانین بین المللی به رژیمی چون حکومت طالبان با تمام خواست های تروریستی و جزم اندیشی های شان فرصت و امکان بقا و تحقق خواهند داد؟ این مهمترین سوالی است که در پیش روی هریک از ما قرار دارد. ما با خوشبینی، ساده اندیشی و شیوه بخت ازمایی و ارزو های خام نمیتوانیم به این سوال پاسخ دهیم. برای یافتن جواب مناسب و قناعت بخش باید به میزان فعالیت و نیروی اراده جمعی خود مراجعه نماییم، خواسته ها و طرحهای قدرت های خارجی هرچه باشد ما فقط به قدرت ذاتی خود میتوانیم تکیه کنیم. این میزان هشیاری، اراده خلل ناپذیر و وحدت عمل میان خود ما است که میتواند جامعه جهانی را وادار به رعایت حقوق مردم افغانستان و نیز فروپاشی هسته سخت قدرت متمرکز طالبان را در پی اورد.

اینگونه نیست که یک روزی کسی اعلام کند که مردم دیگر انگیزه برای مقاومت و واکنش مناسب عملکرد استبداد را ندارند. تا این زندگیست مبارزه و مقاومت فعال و اگاهانه وجود دارد. بدون مبارزه و مقاومت زندگی ای در کار نیست. هیچ دلیل عقلانی و تجربه تاریخی بما این جواز را نمیدهد که فتوای تسلیم و تذلل در برابر ستم عریان را صادر کنیم.
اگر کسی نابرابری قدرت و فقدان حمایت بین المللی را مجوز فتوای تسلیم در برابر زور میداند باید بگویند که از روز قبضه کردن قدرت کودتایی با حمایت بزرگترین ابر قدرت نظامی شوروی در افغانستان کسی حق مقاومت و مبارزه نداشت، همینطور همه هجوم ها و اشغالگری های دیگر. اما دیدیم که همان مردم رام و گوسفندی یکباره سر مقاومت و شورش برداشتند که با هجوم و اشغال مستقیم ارتش سرخ این مقاومت به انقلاب شکست ناپذیر بدل شد. اگر فرض بر این باشد که با مقاومت نمیتوان از پس مبارزه با طالب برامد این فرض بیدلیل و بی پایه است.

اگر بپذیریم که هیچ چیز بالاتر از ازادی، کرامت انسانی و ارزش های دیگر انسانی نیست باید بدانیم که امروز همه ان نوامیس و ارزش ها در خطر نابودی قرار گرفته اند. باز اگر بگوییم که زندگی بدون این ارزش ها و کرامت ها اهمیت ندارد باز می ارزد که زندگی را برای این کرامت انسانی و ارزش های متعالی قربان کنیم.
نه بیچارگی و اسارت مردم و نه همه حمایت های خارجی از طالبان بصورت پیدا و پنهان دلیل این نیست که این را به عنوان سرنوشت محتوم خود به حساب اریم. بالاخره این اراده و عزم جازم مردم توام با وحدت عمل انها است که میتواند همه پارامتر های دیگر را به نفع خود مایل سازد همانطوریکه طالبان با جزمیت و لجاجت خود جهان را وادار به سازش با خود کردند. چه وقت این مامول براورده میشود؟ منوط به اراده و جنبش همگانی مردم است.

اگر ما از سر بی اعتمادی بخود و انفعال پذیری منکر اراده مردم باشیم در انصورت تقدیر محتوم این است که منتظر اراده و تصمیم دیگران باشیم که بجای خود ما عمل کنند در حالیکه هریک از قدرت های بیرونی برای منافع و پلان های خود شان کار میکنند نه برای نجات مردم بخود وانهاده افغانستان.
مساله مقاومت وقتی برای ما حیاتی و سرنوشت ساز است که یکپارچه و واحد عمل نماید نه اینکه در پی سازشکاری های ذلیلانه منفرد و فرقه ای باشد. این نوع سازشکاری های جداگانه و از سر ضعف جز تذلل و حقارت برای خود و دیگران پیامدی ندارد.
انچه به نظر من تقدیر محتوم برای اسارت و ذلیل بودگی است تفرقه همیشگی و بی اعتمادی به یکدیگر است که موجب اسفناکی دل ازاری است.

نويسنده: طاهر لطيفى


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
قدرتهای جهانی
افغانستان طالبان
نظرات بینندگان:

>>>   تا ما گوسفندیم
چوپان میچراند
ارباب میفروشد
و
قصاب میکشد.

>>>   🖐👈👈 بلی تقدیر ما و شما روشن و واضح است که در فغانیت جیغ ناله فریاد شیون نعره (گرسنگی و انتحاری) غرق هستیم،
👈 و شما افغان/افغانهای با افغانیت-توهمی در افغان-ستان (فغانزده) کلفت که با همین نام و تقدیر همیشگی تان باید چنین باشید در فغانننننننن
💥 از ۲۷۰ و یا ۱۲۴ سال که این سرزمین به نام افغان-ستان/فغانستان یاد میگردد و شمایان تا امروز در فغان و فغانهای با فغانیت در فغانستان باغیرت خوب با عزت زندگی در خونریزی/انتحاریت که دارید.!
💥 حال من نفهمیدم که دیگه انتظار چه را داشته باشیم !؟؟

>>>   هیچ تقدیری نیست ما شده ایم مستعمره پشتونیسم تا به جنگ نخیزیم باید توحش اوغانیسم را بالایمان شکر گذار باشیم که زن هم جزو انسان محسوب نمیشود

>>>   👩‍🎓👨‍🎓 مردم افغان = پشتون = پختون = افغانیت و بلاخره مساوی است به سندروم-جنیاتی فغانیت در فغان-ستان = خرستان .!؟

>>>   این دنیا آزمون جلسه امتحان الهی است،
بیست سال جهادیها غصب کردند رشوت گرفتند و خوردند و کردند و ریدند به مملکت و ملت به نام دین ، و در رفتند تا به سیاه چال تاریخ بپوندند و حال نوبت ملاها است تا ببنند بعد از قتل عام و کشتن نیمی از مردم با نیم مانده چه کار میکنند به نام دین ،
ان الله سمیع البصیر.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است