بحران ایدیولوژیک در میان طالبان
طالبان سی میلیون انسان این جغرافیا را به اسارت گرفته اند و قواعد و هنجار های غیر قابل قبول و نشات گرفته از جامعه پشتون را بر همگان تحمیل میکنند 
تاریخ انتشار:   ۲۰:۴۸    ۱۴۰۲/۲/۳۱ کد خبر: 173122 منبع: پرینت

بحران ایدیولوژیک در میان طالبان، به نقطه اوجش رسیده است. این گروه بیشتر از به قدرت رسیدن، چند دسته، متفرق و پراگنده است. این چنددستگی نشان می دهد که این گروه، کم کم از وجه ایدیولوژیک بودن، فاصله می گیرد.

طالبان با حکومت مذهبی خود، سی میلیون انسان این جغرافیا را به اسارت گرفته اند و قواعد و هنجار های غیر قابل قبول و نشات گرفته از جامعه پشتون را بر همگان تحمیل میکنند. این تحمیل هنجار های جغرافیای مشخصی بر تمام افغانستان، فروزان شدن جبهات مخالف طالبان را در صحنه های سیاسی و جنگی، نوید می دهد.
وقتی نظام های ایدیولوژیکی همانند طالبان، موفق به رسیدن به قدرت سیاسی می شوند و صاحب اختیارمی گردند، اصل نسخه ایدیولوژیک خود را کنار گذاشته و شکل مسخ شده ی آن را برای حفظ خود در قدرت، پیروی میکنند. این استحاله در طرز فکر یک جنبش به شدت ایدیولوژیک، نشان از اضمحلال آن دارد.

طالبان تا حال دوبار به ترتیب در سال های 1996 و 2021 قدرت را به واسطه ایدیولوژی ای بدست آورده اند که نظیرش در منطقه کمتر یافت می شود. ایدیولوژی تنگ نظرانه، متعصب، به شدت سخت گیر و فاقد ویژگی تسامح و تساهل در برابر مخالفان آن. نگارنده با تعقیب عملکرد های طالبان که منبعث از خطوط فکری و ایدیولوژیک این گروه است، نوع سردرگمی و بیراهگی را که در آخر امر منجر به اضمحلال آن می شود، می بینم. با اضمحلال این ایدیولوژی که به معنای مرگ طالبان است، این جنبش به شدت تندرو به آخر خط نزدیک خواهد شد. اما چون دیگر ایدیولوژی طالبان، کارایی قبلی بسیج جنگجویان آن را کمافی سابق ندارد، شکاف های در درون این جنبش، پدیدار شده است.

اینک با برشمردن یک سری نکات، به آسیب شناسی این ایدیولوژی که قریب به سه دهه است در افغانستان، یک طرف اصلی منازعه و جنگ است، می پردازیم:
اول- ایدیولوژی ها معمولا وحدت بخش می باشند. قدرت بسیج بالا دارند و محور و نکته اصلی اتکای یک جنبش را می سازند. خصوصیت وحدت بخشی آن ها، به حدی قابل لمس است که عناصر نا متجانس را مانند آهن ربا جذب می کند و جمع می زنند. اما ایدیولوژی طالبان، این خصوصیت را از دست داده است. اگر چنین نیست پس چرا در میان طالبان این همه گروه بندی، انشعاب و انقطاب وجود دارد. پس می توانیم بگویم که ایدیولوژی وحدت بخش طالبانی، عملا با بن بست مواجه است و به همین لحاظ است که وحدت سازمانی آن هم از هم پاشیده است؛

دوم- هرزمانیکه یک ایدیولوژی بدیلی در برابر خود پیدا کرد، باید جایش را عوض کند. در حال حاضر، ایدیولوژی طالبان با پول، ثروت، گروه بندی، تجمل و بازی های قومی، عوض شده و برای آن جا خالی کرده است. همچنان بر آیند این کار سر بر آوردن ایدیولوژی قومی است؛ اما در هر حال، نتیجه شکست و فروریزی است. به همین ملحوظ یک تعدادی از سران طالبان متوجه این واقعیت شده و همواره از سقوط و به اضحملال رفتن ایدیولوژی طالبان، هشدار می دهند. این طیفی از سران طالبان درک کرده اند که گسترده تر شدن شعاع این اضحملال ایدیولوژی، عواقب خوبی برای طالبان ندارد؛

سوم- طالبان با پشت سر گذاشتاندن سه نسل 0.1-0.2 و 0.3 نسل های پیرو کنهسال را با نسخه های جدیدی از تفکر طالبانی، تحویل گرفته اند. نسل های اولی ودومی پیر و کهنه شده اند و علی رغم اصول گرایی و تندرویی در میان سایر گروه های طالبان، طرفداران اندکی دارند و با مخالفت مواجه هستند. در ضمن، مراحل رشد و بالندگی یک ایدیولوژی معمولا، تولد، پویایی، رشد و اضحملال آن است. حال اگر دقت کنیم، ایدیولوژی طالبانی همه ی این مراحله را پشت سر گذاشته و تاریخ انقضای آن سر رسیده است؛

چهارم- اصل وحدت فرماندهی و تنظیم سیستم اداره طالبانی، در نتیجه فروریخت جانمایه های اصلی آن، عملا از هم پاشیده است. به همین لحاظ طالبان در درون ساختار سازمانی خود در مورد مسایل حقوق زنان، حق تحصیل، اصل شکل دهی حکومت فراگیر و مطابق به معیار های پذیرفته شده ای دنیای امروز، تعامل با دنیا و آشتی با دنیای مدرن، اختلاف نظر جدی دارند. دیگر این ایدیولوژی طالبانی نیست که معیار اصلی تصمیم گیری باشد.صفوف طالبان هم بنا بر همین فقدان نظری، دچار چنددستگی است؛

پنجم- ایدیولوژی طالبان از لحاظ مذهبی زیر سوال رفته است. چراکه از لحاظ اصول و مفاهیم اصلی آن، در نزد دنیای اسلام، فاقد اصل پذیرش است. اعتبارش را باخته و قابل پذیرش نیست.طالبان با قرائت های تند مذهبی و عدم تساهل با ناگزیری های امروز دنیای مدرن، جایگاهی در میان جنبش های اسلامی ندارند. تنها موتلف آن القاعده، داعش و سازمان های پیکار جوی اسلامی است که بواسطه خشونت در صدد تحصیل قدرت و رسیدن به اهداف هستند؛

ششم- دیگر برای طالبان، تطبیق شریعت مطمح نظر نیست، بل شریعتی را که طالبان می خواهند، طوری باید باشند تا خواست های قومی، سیاسی و اقتصادی طالبان را برای به کرسی نشستن، کمک کند. پس با چنین روی کردی طالبان حتی در درون خود نیز، با چالش های مواجه است. چالش های از نوع مضحمل کننده که ایستگاه اخیر تاریخ و حیات سیاسی این جنبش خواهد بود؛

هفتم- طالبان در تطبیق یک نظام بر مبنای ایدیولوژی خاصی ناکام است.سرعت انتقال اطلاعات، تداخل عوامل بیرونی، دست های متنوع در کارگردانی ساختاری نظام طالبانی، بحث ثروت، قدرت، منطقه و زبان، امتیاز گیری، تعامل با کشور های همسایه، منطقه و جهان، نفوذ شبکه های اطلاعاتی در درون این گروه، انتقاد از رهبری، نارضایتی خیره کننده در صفوف این گروه، ضعف رهبری، همه مبنای اصلی ایدیولوژیک بودن این گروه را زیر سئوال برده است. از این جاست که اضحملال یک ایدیولوژی خفه کننده، شروع شده و تا نقطه آخر ادامه می یابد.

عبدالناصر نورزاد- پژوهشگر امنیت و ژیوپولیتیک


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
حکومت طالبان
حکومت پشتونی
نظرات بینندگان:

>>>   طالبان چون چوپان اند و از تمدن به دور در ایجاد یک دولت مدرن و کار آمد ناکام اند اما تجربه چوپانی شان برایشان کمک میکند که ۳۰ ملیون گوسفند افغانستانی را با چوب و شلاق اداره کنند.

>>>   🖤 پشتون ( = ) افغان ( = ) چوپان-ناقلین و...

>>>   🕳 اراده، مغز و جوهر ایدیولوژیک پشتون=طالبان یعنی ترویج زبان خشک و پوچ پشتو، و ترور سران اقوام دیگر و پشتون-پروری یا پشتون مسلطی خودشان بوده و برعکس محروم ساختن و حذف نمودن (کلیه حقوق انسانی-اسلامی) دیگر زبانها و اقوامها هست و بس.
🕳 همه سیاسیون فرهنگیان مورخین دانشمندان حقوقدانان و تمامی مردم اهل دانش و هم دانشجویان جوانان فارسیزبان تورکتباران تاجکان...
🕳 لطفا از سران کشور ها، سازمانهای فضای مجازی، فرهنگی و حقوقی بین-الملل تقاضای جدی نمایید که کاربرد و استفاده از زبان گفتاری، نوشتاری، خوانشی مردم ترورست متعصب و افراطی پشتون=طالبان را که《 زبان پشتو 》و پشتو ترویجی/تحمیلی شده را فورا تحریم قطعی و از فضای مجازی (زبان پشتو) را حذف و دور اندازند.
🕳 تا که سرچشمه و شیوع امراض تروریستی، نسلکشی، تعصب زبانی-قومی، افراطیت، هنجاریت، خشونت، زشتی... و غیره خطرات ضدبشری در نطفه متعصبان افراطی خشک جلوگیری و خنثی گردد.

>>>   بحران کنونی طالبانستان تفسیر ایدئولوژی به سیاست است نه بحران خود ایدئولوژی. زیرا؛ ایدئولوژی طالبان اسلام و شرع جنیفر است وچنینبحرانی در جریان اقتدار واقع نمیشود و درحال تاسیس و استحکام تشکیلاتی رخ میدهد.
طالبان نیروی قبایلی است که درطول اسلام ودرمان سطور منافع قبیله را در نظر باید داشت. این تناقض موجب بحران شده نه چیزی که شما راجع به آن قلمفرسایی کرده اید.

>>>   اگر بپذیریم مشکل از فقر و تفکر مذهبی جامعه افغانستان است بهترین راه طالب زدایی از کشور به قدرت رسیدن طالبان بود که شد. کم کم از درون بر سر قدرت میجنگند چند شاخه میشوند و مردم ساده دل مذهبی را هم از دین گریزان میکنند. کدام روشنفکر میتوانست تا این اندازه به طالب ضرر وجودی بزند که خودش دارد میزند؟ این درد و رنجی که مردم در این روزگار میکشند درد زایمان افغانستان جدید است وشایدخراسان نیز.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است