این تنها داستان مهتاب همدرد نیست، بلکه روایت صدها زنی است که با وجود اعلام «عفو عمومی» از سوی طالبان دستگیر و زندانی شده اند | ||||
تاریخ انتشار: ۰۱:۳۴ ۱۴۰۲/۳/۵ | کد خبر: 173151 | منبع: |
پرینت
![]() |
مهتاب همدرد یکی از زنان معترض و یکی از نظامیان دولت قبلی بیش از بیست روز میشود که در سیاهچال طالبان زندانی است. خانم مهتاب در دولت پیشین یکی از کارمندان پولیس ملی افغانستان در بخش جرایم جنایی در ولایت دایکندی بود. پس از سقوط نظام جمهوریت به دست گروه طالبان، ایشان با خانوادهاش در افغانستان میماند و خودش در صف زنان معترض میپیوستد.
زمانیکه نیروهای طالبان با زنان معترض به گونهی غیر انسانی رفتار میکنند و زنان معترض را مورد خشونت کلامی و فیزیکی قرار میدهند؛ خانم مهتاب با خانوادهاش از کابل به ولایت غزنی در جنوب شرق افغانستان فرار میکنند. مدتی کوتاه در آنجا مخفیانه و با ترس و هراس زندگی میکنند. یکی از بستگان مهتاب میگوید که «ما شب و روز در خانه بودیم، ترس و وحشت تمام وجودمان را احاطه کرده بود. مهتاب همیشه در خانه بود و دیگر هیچگونه فعالیتی علیه طالبان نداشت و از کارش منصرف شده بود.»
اما خانم مهتاب حتی در غزنی هم از دست خشونت گروه طالبان در امان نمیماند. طالبان مکان زیست وی را پیدا میکند و ساعت 9 شب به منزل مهتاب هجوم میآورند و او را دستبند میزند و به جای نامعلومی انتقال میدهد. پس از آن، زمانی که خانوادهاش به حوزه امنیتی طالبان میروند، جواب منفی دریافت میکنند که کسی به نام خانم مهتاب در اینجا زندانی نیست. سپس به بخش استخبارات طالبان میروند که در نخست با بدرفتاری نیروهای استخبارات طالبان مواجه میشوند و در آنجا هم جواب منفی دریافت میکنند که استخبارات هیچ خانمی را با چنین مشخصاتی دستگیر نکرده است.
اعضای خانوادهای مهتاب ناامید و سرگردان به خانه بر میگردد و بعد از گذشت چند روز، توسط یک واسطه پی میبرند که مهتاب در زندان استخبارات طالبان به سر میبرد. خانوادهای مهتاب ناگزیر متوسل میشود به بزرگان و محاسن سفیدان منطقۀ که در آن زندگی میکردند. آنها بدون حضور اعضای خانوادهای مهتاب با استخبارات گروه طالبان جلسه برگزار میکنند و بالاخره موفق میشوند که مهتاب از زندان استخبارات طالبان آزاد شود. یکی از بستگان بانو مهتاب در این مورد چنین میافزاید «هیچ یکی از اعضای خانواده ما در آن جلسه حضور نداشتند و ما هرگز نمیدانیم که در آن جلسه چه گفته شده بود. فقط از بزرگان منطقه همینقدر شنیدیم که مهتاب را به خاطر دوران بارداریاش و فرمان عفو عیدی ماه رمضان از سوی ملا هیبت الله رهبر گروه طالبان آزاد کرده است.»
اما سریال دستگیری خانم مهتاب با میانجیگری بزرگان منطقه پایان نمییابد و برای بار دوم در 27 آپریل 2023 میلادی، مهتاب دوباره توسط نیروهای طالبان دستگیر میشود. اینبار ماجرای دستگیری مهتاب غمانگیزتر از قبل صورت میگیرد و همانطوری که در فیلمهای جنگی صحنهسازی میشوند. در 27 آپریل ماه، ساعت 10 شب به وقت محلی 8 نفر مرد از نیروهای گروه طالبان تا دندان مسلح، از سر دیوار حیاط وارد خانه بانو همدرد شدند. این خانواده زمانی که فهمیدند چند نفر مسلح وارد خانه شده است و دروازههای اتاق را از داخل خانه بسته میکنند تا از ورود نیروهای مسلح جلوگیری شود یا حداقل فرصتی پیدا کنند تا مهتاب را از داخل منزل به برون فراری بدهند.
اما نیروهای طالبان به پنجرههای اتاق با مرمی شلیک میکنند و هر تعداد پنجرهای که در آنجا بودند مورد شلیک گلوله نیروهای طالبان قرار گرفتند و تمام شیشههای خانه شکسته میشوند. شب بود و تاریک!! همه جا را صدای ضجه و نالهای زنان و کودکان فراگرفته بود. در این میان، یکی از نزدیکان مهتاب هرچند که سعی میکند مهتاب را از داخل خانه به برون فراری بدهد تا شاید نجات پیدا کند. اما موفق به این کار هم نمیشود و ناچار او را به حمام میبرد و در آنجا پنهان میکند.
او در این مورد چنین گفت: «زمانیکه نیروهای طالبان به شیشههای پنجره شلیک کرد، آن زمان فهمیدیم که دزدان نیست و طالبان است و حتمناً دوباره برای دستگیری مهتاب آمده است. من مهتاب را به حمام بردم و متوجه شدم که هق هق گریه میکند و من سکوت کردم. دیدم که صدای گریههایش بلندتر میشود و برایش گفتم که گریه نکن و میفهمند که در اینجا استی و بسیار به راحتی پیدایت میکنند. مهتاب پس از آزاد شدن، دچار افسردگی حاد شده بود و وضعیت روانیاش اصلا خوب نبود و ما همیشه نگرانش بودیم. زمانیکه صدای هق هقهایش بیشتر شد به طرفش تند تند نگاه کردم و او هم به طرفم نگاههای غمباری کرد و بسیار سریع از من یک درخواست خطرناک و غیر منتطرهای را کرد که از تعجب عرق سرد از سر و بدنم جاری شد.
او گفت که من نمیخواهم دوباره به جهنم طالبان بروم و آنجا بدتر از جهنم و سیاهچال است و از تو خواهش میکنم کارد را برداری و به سینهام فرو کنی. اگر تو این کار را نمیکنی من خودم این کار را میکنم. دیدم که در تصمیمش بسیار جدی است و من هم ترسیدم. گفتم که این کار را نکن و به خاطر آن طفلت که هنوز به دنیا نیامده است، این کار را نکن. اگر من این کار را انجام بدهم در پیش وجدانم قاتل تو و بچهات هستم و اگر خودت این کار بکنی نیز قاتل بچهات محسوب میشوی. صبر و حوصله داشته باش و اگر اینبار دستگیرت کردند، مثل قبل تلاش خواهیم کرد که آزادت کنیم. مهتاب کمی آرام شد و اطرافم را قاپیدم که کدام کارد و یا تیغی نباشد. سپس متوجه شدم که هیچ اشیایی خطرناکی در آن حوالیها نیست و از حمام بیرون شدم.»
نیروهای مسلح طالبان دروازه خانه را شکستاندند و وارد خانه شدند. لامپهای برق را خاموش کردند و نور چراغ دستیشان را به روی تکتک زنان میانداختند. اما در آن هنگام موفق نمیشوند که مهتاب را پیدا کنند. یکی از آنها دستور داد که میباید همهی اتاقها را جستوجو کنند و هر اتاقی که دروازهاش قفل بود، بشکنند. بعد از گذشت چند دقیقه جنگجویان طالبان موفق میشوند که مهتاب را از حمام پیدا کند. مهتاب را به گونۀ بسیار بیرحمانه دستبند زدند و با خودشان بردند.
او اضافه کرد: «زمانیکه از حمام بیرون شدم و هنوز هم صدای ضجهای زنان و کودکان شنیده میشد. نزدیک دروازه خروجی حیاط خانه شدم که جنگجویان طالبان در حال شکستن دروازه بودند. خودم را به دروازه ستون زدم که یکی از طالبان مسلح شلیک کرد و نمیدانم که به کدام سو شلیک کرد. اما من خودم را پس کشیدم که چهار مرد مسلح داخل خانه شد و مرا زیر ضربات میل و قنداق تفنگ گرفتند و دستانم را به پشت بسته کردند. چهار مرد مسلح دیگر به بیرون از خانه ایستاد شده بودند و چهار مرد مسلح دیگرش با من به داخل اتاقهای خانه رفتند. چراغهای خانه را خاموش کردند و با چراغهای خودشان زنان را نگاه میکردند تا اینکه مهتاب را از حمام پیدا کردند و با خودشان بردند.»
صبح آن شب دلخراش، خانوادهای مهتاب به حوزه امنیتی طالبان میروند و مسوولان حوزه منکر دستگیری مهتاب میشود. حتی به استخبارات طالبان میروند و آنها نیز منکر دستگیریاش میشود و میگویند که «ما به تعهدات خود پابندیم و یکبار از زندان رهایش کردیم و دیگر به او کاری نداریم.» اما بعد از جستجوهای زیاد و پیدا کردن واسطه میفهمند که مهتاب در زندان استخبارات طالبان است. ولی طالبان برای خانوداهاش اجازه ملاقات نمیدهند.
او میگوید که «مهتاب دو ماهه باردار بوده است. مدتی است که در زندان طالبان به سر میبرد و خانوادهاش از وضعیت وی هیچ خبری ندارند. بنابراین، بستگان بانو همدرد از مدافعان حقوق بشر و سازمان ملل شاکیاند و آنها بدین باور است که متأسفانه این سازمانها هیچ کمک بنیادی برای زنان افغانستان نکردهاند. آنها از نهادهای حقوق بشری ملی و بینالمللی میخواهند که مهتاب را از طریق مجراهای گفتگو از زندان طالبان آزاد کنند، چونکه جرم او فقط نظامی بودن در دولت پیشین افغانستان بوده است.» در نهایت، این تنها داستان مهتاب نیست، بلکه روایتی صدها زن افغانستان است که به خاطر محدویتهای غیرانسانی طالبان، زندانی شدهاند. با وجود اعلام «عفو عمومی» از سوی طالبان برای نظامیان در دولت پیشین افغانستان، اما این دستگیریهای سریالی با به قدرت رسیدن دوباره گروه طالبان در افغانستان شدت گرفته و همچنان ادامه دارد.
نویسندگان: امان شادکام و اسدالله جعفری(پژمان)
>>> تا بساط ملاکراسی برچیده نشود مشکل حل نمیشود.
>>> 👩💻👨💻 فغان در فغان-ستان!؟
تا هویت سرزمینی و قومی واقعی پیدا نکنید اینها که شروع ماجرا هست
>>> او یکی از جمله فعالان حقوق زن است و زن ها را به تظاهرات دعوت میکند و در سرک ها داو و دشنام به طالبان میداد.
از همین خاطر بندی شد.
فامیل او موسفیدان و بزرگان قوم را واسطه کردند که او را رها کنند.
به فامیل اش اجازه حضور را ندادند.زیرا چند مرتبه به فامیل اش نصیحت کردند که جلو اغتشاش وختر شان را بگیرند،اما آنها عمل نکردند.
بعد از رهایی از زندان،باز این فعال حقوق زنان اغتشاش کرد و باز بندی شد.
حالا والدین این فعال حقوق زن باز پیش موسفیدان و بزرگان قوم رفتند که در رهایی او کمک کنند.
حالا بزرگان و موسفیدان قوم میگویند که برو بیادر! ما یکدفعه واسطه شدیم و او را رها کردیم،اما او آرام نشست و باز اغتشاش کرد. حالا از دست ما چیزی نمی آید. به کدام روی باز پیش طالبان برویم که او را رها کنید؟
کور یک مرتبه در چاه می افتد.
دختر خودت این دفعه دوم است که در چاه می افتد.
>>> مرگ بهتر بود از زندگي قوم اسير كه بود در نظر مردم جهان خوار و حقير مرگ بهتر از أست زير سلطه اي اس اي توسط نوكر اي اس اي اداره ميشه طالب يك پروژه امريكايي أست طالب مزدور أست
>>> خوب كرده اين زن قهرمان چادر خود را سر مردان افغانستان بداندازد از مرد كرده غيرت دارد زير سلطه طالب با ان اي اس اي پاكستان زندگي را شرم ميداند
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است