تاریخ انتشار: ۱۵:۲۵ ۱۴۰۲/۳/۶ | کد خبر: 173174 | منبع: |
پرینت
![]() |
دوران ما دوران کوچکیها و هرزگیهااست؛ کوچکی در سیاست و دولتداری و هرزگی در فرهنگ و اخلاق؛ بیمایگی در شخصیت و خودباوری و ناتوانی در زمان خودبودن و برقراری پیوند با دنیای امروز.
نسل ما نسل گسستها و سقوطهای بیپایان است. مردمی که دریای توفانی جهل خودی و سیاست جهان نو دارد آنها را به سوی قعر نیستی و نابودی میکشاند و برای نجات خود به هر چیزی دست میاندازند. یکی از این دستاندازیهای محال، چسپاندن زمان گذشته به زمان حال و بردن دنیای حال به دنیای گذشته است.
بیشرمانهترین مظهر این شیوه، قومیسازی چهرههای بزرگان دانش و فرهنگ گذشته است که طیفها و دستههای گوناگونی از افراد از مذهبی تا مشربی و از شبه سیکولار تا شبهروشنفکر به آن متوسل شده اند تا از طریق تراشیدن تندیسهای قومی برای بزرگانی همچون پورسینا، بیرونی، رازی، خوارزمی، مولانا، نظامی گنجهای، بیدل و... هویت و شناسه و تجارت جدیدی برای خود فراهم آورند.
اما باید گفت که این بزرگان درواقع به هیچیک از اقوام ما تعلق ندارند. اگر تعلقی میداشتند ما نیز راه آنها را پیمیگرفتیم و کم ازکم چند تا از اینگونه دانشمندان و ادیبان در بین اقوام امروز ما میداشتیم. آنها به ملتهایی تعلق دارند که با پیگیری و توسعهی دانشها و آزمایشهای آنها در کنار دانشمندان و فلاسفهی خود دنیای پیشرفته امروز را شکل داده اند.
اغلب این بزرگان بیشتر به غرب تعلق دارند، تا شرق. افغانستان باشد سر جایش. چون میراث پورسینا به طب و درمانگری جدید، خوارزمی به ریاضیات و تکنولوژی جدید؛ رازی به شیمی جدید و... میرسد که در غرب توسعه یافته است. اینها همتبار نیوتنها، گالیلهها، کانتها، انشتینها، لیسترها، اوگوستها، تسلاها و... اند تا همتبار فلان شیخ و شابی که از خون و استخوان قوم خود قلعهای برای ساخت هویتهای سیاسی و راهی برای پیدا و پناه خود میسازد.
باید گفت که هریک از چنین افراد چنان از گاو شیری قومیت، مذهب، زبان و باورهای واهی مردم نوشیده اند که تا آخرزمان آروغ خواهند زد. مگر بس نیست؟
حرف اینها جدااست چون بر بستر جهالت مردم، قصر هوا و هوس و لذت و معیشت خود و فرزندان خود را بنا کرده اند. نمیدانم شبهروشنفکران و دانشآموختگان ما چرا بر ساز ناساز این دهل میکوبند. درست است که در فقدان خانهی امن ملی و فراملی، شاید قلعهی قومی تنها پناهگاه بیپایه و ناپایدار اقوام باشد، اما قرادادن استخوانهای بزرگان گذشته -که نه مال امروز اند و نه دیگر هوش و ارادهای برای اعلام قومیت خود دارند- در تهداب این قلعه، بیدادی است که روان آنها را سخت میآزارد.
عزیزالله آریافر
>>> كليم الله همسخن
آریافر صاحب گرامی،
این بحثها فکر میکنم هنوز جالبتر میشود. تازه خواندم که رستم قهرمان افسانهیی شاهنامه از زابل بوده و زابل مربوط هزارستان است، رستم نیز هزاره است.
من بدون هیچ حب و بعضی در پس چنین منطقی، متوجه نوع هویت یابی سیاسی هستم.
>>> Touryalai Ghiyasi
دستمریزاد
این نگاشته وزین شما در واقع منشوریست برای حراست و پاسداری از کیان میراثهای فرهنگی ناملموس میهن ما در ازمنهٔ تاریخ.
عزت زیاد
>>> Sahebnazar Muradi
درود آرینفر گرامی!
بحث هویت دزدی فرزانه گان خراسانی وتاجیک بحث جدیدی نیست. این دست غارتگر در آوان تهاجم بلشویک های روس به آسیای میانه از آستین آنها با سروکلهٔ پان ترکیسم یا «جدیدی ها» در آسیای میانه نمودار گردید. این صدای منفور اخیرن پس از رخوت دیرین بگوش محقق هم رسید تا با دل ودماغ خواب آلود با ین هذیان شخصیت ربایی همصدا شود. من کاملن با نظر شما موافقم که ملت های خواب زده حق گرفتن نام ابن سینا را هم ندارند.
>>> Bek Mirzoi
پارسی زبانها حق دارند که شخصیت های گذشته و موجود این زبان وفرهنگ را نزدیک ویا از آن خود بدانند وبه آنها افتخار نمایند .
>>> Hakim Atif
حقا که زیبا نوشتید و تحلیل عالمانه ای نمودید آریافر عزیز!
به استخوان گذشتگان چسپیدن دیگر درد هزار توی امروزین ما را دوا نمیکند؛ در ینمورد آن بیت زیبای قرائت فارسی دورهٔ ابتدایی به یادم آمد:
« آنان که فخر خویش به اجداد میکنند….الخ ».
>>> Ezaz Fakhree
احسنت ! قلم تان همیشه رسا باد
ژرف و دقیق نوشتید و ماهیت جاهلان را برملا ساختید تا مگر نسل بیدار شود
با تأیید حرف های جناب آریافر صاحب عرض کنم که:
یکی از صفات انسان های پلید و دون همت ابزاری کردن قوم ، مذهب ، خورد سازی ارزش های بزرگ و فریب مردمان ناخودآگاه
و استفاده از احساسات پاک و خوش باورانه آنها می باشد
این دون صفتان را جز چسبیدن و لمیدن نشخوار کردن افکار پلید نباشد.
>>> محمدعثمان نجیب نجیب
گاهی که از آریافر صاحب سخندان، چیزی میخوانم، گویی خوشبختترین شاگرد مدرسهی شانم. حقا که چنین است.
>>> Tawab Shokohmnd
به فکرم همه ای جامعه ای انسانی حتی موجودات یک پیکر اند و همه ارزشمند و سربلند در سقف و برترین در سطح دورادور مکعب سطح که همه و همه + بمراتب بیشتر از همه ایکه مسن قرار میگیرند و به سبب افزایش و تکثر میایند
و در قاعده ساختار که برترتر و برترین را برای همه و همه + بمراتب بیشتر از همه میسر میسازند
هر پدیده خود اش برترتر و برترین نیز است ولو برترتر و برترین بنظر نیاید
طور نمونه
تخمه و سپرم و منی مخلوط از مایع بد بو است که علقه را میسازد که بنظر برترتر و برترین نمیاید ولی برترتر و برترین است
پیامبر ص مگر از همین علقه ساخته نشده است
شده است
این برترتر و برترین بودن همه پدیده ها ثابت است این که بنظر نمیایند دلیل دیگری دارد
مانند اینست که همه اجسام همزمان به زمین میرسند ولی چنین بنظر نمیایند مثلا پر با یک سنگ همزمان به زمین نمیرسد
ولی این علما تثبیت شده است که چنین است
قوه استحکاک سبب میشده که چنین بنظر نیایند
در برترتر و برترین بودن ها نیز ندانستن ها سبب میشود که پدیده ای برترتر و برترین دانسته نشود.
در مورد موضوع که اشاره کردین یک نظر این نیز میتواند باشد که
توضیح چنین موضوعات برای آگاهی بیشتر از قوم یا اقوام حتی در مجموع جامعه انسانی که همیشه برترتر و برترین دیده نشده اند سبب میشود به ارزشمندی و برترتر و برترین دیده شدن شان پی برده شود و پست و پست تر دانستن ها که اشتباه و خطا است وقایه باشد
>>> Fazel Aaram
احساس بیکران برای تان !
آنها ایمان و وجدان خویش را با صابون فرومایه گی چنان بی اثر نموده اند که به خاطر شبش هوس های خود حاضر اند پوستین دگران را به آتش بکشند .
>>> Sayed Obaidullah Jabin Hazem
یک تعداد رسوا شدگان تاریخ با جفنگ پردازی میخواهند خود را جور دیگری جلوه دهند که بد بختانه تاریخ مصرف شان گذشته است !
>>> Abed Rahmani
پیوند دادن شخصیت های فرامرزی کدام درد این ملت تشنه و گشنه را دوا میکند اینها معتادین خود نمایی اند میخواهند از هر طریق مشروع و غیر مشروع خود را دربین مردم جا دهند اینها یاوه گویان تاریخ اند
>>> Habib Rahmani
من اقلن خوشباورم از تلاشی که کرده اند بخشی از هویت ملی را که تا حالا در خانهُ همسایه دست و پا میزد، بداخل خانه بیاورند. حتی بیاد دارم در زمان سالگرد شهادت مسعود خامنه یی ضمن صفت از جسارت های او در برابر شوروی، ویرا «مسعود، این شیرمرد ایران زمین» خطاب کرد. حالا خوشحالم اگر مسعود را هزاره بنامند
>>> کانون نویسنده گان پروان
نباید مایوس بود ،
بی تردید کمی ها وکاستی ها در زنده گی باور هایمان را با تعصب گره زده است ؛ اما همه این طور نیست.
هستند صفا دلان روشن ضمیر که با هدفمندی راه پرخم و پیچ مبارزه با جهل و تعصب را طی می کنند وبدون شک به مدارج کمال خواهند رسید.
>>> Wahid Naiem
عالی، واقع بینانه، دردمندانه و عالمانه است موفق و پیروز باشی جناب آریافر گرامی
باید پذیرفت که تمامی بدبختی ها و فلاکت امروز ما از نادانی و خیال خام همه ما است ورنه به این روز نمی افتادیم از بگفته شما شبه روشنفکران ما شروع تا رهبرنماهای مردم فروش و تا سران خایین وطنفروش که اجیران آنها امروز از مردم دوستی سخن میگویند تا تجارت دیگری برای شان رقم زنند ...
>>> سورنا جسور
چه مشکل است اگریک هزاره یا ازبک بگوید بوعلی سینا هزاره یا ازبک است عجب سخنرانی پرتمتراق کردی رفیق
>>> رجاء عمری
ما مشکل تاریخی نگری داریم مشکل تاریخی همیشه راه حل تاریخی میخواهد و راه حل تاریخی فقط با آگاه شدن نسبت به مناسبات و علل و انگیزهی رویدادها به دست میآید.
زایش و پرورش فکر بکر و نو یعنی خود را آگاهانه و مدام از مادر پیرامونی که همیشه بر آن است ما را در دامن گرمش اسیر نگهدارد دور ساختن و در این دوری از او به استقلال اندیشه و رفتار رسیدن
متاسفانه ما دچار روز مرگی هستیم ، روزمرگی یعنی همگانگی تکراری و چیره بر فکر و ذکر آدمی، یعنی یکنواختی زیستی گاه به ظاهر متنوع که از جای خویش تکان نمیخورد فقط زمانمیبرد که بخود آگاهی بر سیم هرچند گاهی من سخت به یک فرد بد بین مبدل میشوم و گذشته خویش و سایرین را عبث می بینم و بر طبل خیام منشی می کوبم ...
>>> Ab Qa Beghash
این هم یک نوع پرازیت ای ست که به سلسله دسائس و توطئه های متعدد در ابعاد مختلف بر ضد خیر و حقیقت از جانب بعضی ها پلان شده پخش میشود
آریافر صاحب
>>> آنچه دانشمندان و نوابغ جهان هستی را ارزش میبخشد طرز فکر و عملکرد و نحوه دید و وسعت دانش آنهاست نه نژاد و قوم و قبیله شان.
آفتاب مال هیچ کشوری نیست و فقط انسان های عاقل از آفتاب استفاده موثر میکنند و خفاشان در هراس از نور آفتاب در تاریکی حیات به سر میبرند.
>>> هر ملت و کشور چه عقب مانده و چه پیشرفته حق افتخار به افتخارات معنوی سرزمین خود دارد در هر موقفی که باشد. در افغانستان ، مشکل اساسی این است که پژوهش گران و محققان نیمه کاره فراموش کرده اند که تاریخ را طبقاتی ارزیابی کنند یعنی تاریخ را از زاویه ای تضاد های طبقاتی بنگرند...طبقات حاکم در طول تاریخ برای بقای خود ، موقف و منافع خود با ستم داخلی و استعمار خارجی سازش کرده اند ، استعمار ی که مثل اختاپوت ، هست و بود کشورهای آسیا و آفریقا را بلعیده بود و هنوز هم این پروسه جریان دارد.ما حق داریم با نام زکریا رازی و یا بن سینا، یا سید جمالدین اسعد آبادی افتخار کنیم ..اینکه ما نتوانسته ایم کاری از پیش بریم ، معنی انرا نمیدهد که تلاش و مبارزه برای آنچه توده آن میخواستند تلاش صورت نگرفته است ، ما هم مبخواستیم که جایگاه در سطح کشورهای مطرح داشته باشیم ولی طومار استعمار در تبانی با ارتجاع داخل ابن سرزمین را چنان در هم پیچید که تا امروز اثرات منفی آن را می بینیم.این طرح که ما حق افتخار به افتخارات و دستاوردهای ادبی و علما و محققین خود نداریم کاملا غلط و یکسره دور از منطق بوده و چنین طرز تفکر خوابیدن در یک بستر با استعمار نوین میباشد،همبن آگاهان سیاسی و پژوهشگران نام نهاد همه در دو جهت مردم و بخصوص نسل جوان را به گمراهی راهنما بوده اند، یک عده قلم بدست ظاهرا باسواد تمام بدبختی ها را با موضوعات قومی ، زبانی و ملیتی گره زده و در حقیقت همه را از درک حقایق دور ساخته اند و دسته ای دگر با نشر مقالات با جملات زیبا خاک به چشم نسل ها بخصوص نسل کنونی زده و موجودیت محیط و جامعه ای را که در آن همه زندگی میکنیم ، طوری ترسیم میکنند که گویا همه فقط خورده و خوابیده اند. نخیر چنین نیست ..این اقازادگان نقش ابعاد خارجی را در بدبختی های چهل سال اخیر کشور فراموش کرده اند و حتی در بسیاری موارد
با استعمار نوین هم صدا اند.
فخر اهنگر
>>> 💣🕳 نسل شما نسل توهمگرایی فغانیت=افغانیت تحمیلی است یا که نیست؟
کور هستی یا کر !؟
اصلا در فغان-ستان این همه نسل و نسب یا گسست و سقوط کدام مفهومی ندارد بجز از افغان...توهمی بی پایان !؟
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است