آپارتاید جنسیتی، چالش‌های و راهکارها
طالبان در سیاست و حکومت‌داری، تبعیض را سیاست رسمی خود ساخته و زنان را از ساختار‌های رسمی دولتی و نهاد‌های غیر دولتی حذف کرده‌اند 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۰۱    ۱۴۰۲/۳/۱۷ کد خبر: 173255 منبع: پرینت

موضوع امنیت و احساس امنیت از مهمترین و قدیمترین موضوعات مربوط به زنان است، مانند: لباس، غذا، همسر، مسکن و بهداشت از ضروريات زندگی آنان است. مخاطره آمیز بودن امنيت زنان در فضاهاي جمعي، محیط‌های شغلی، ساحات تفریحی و عرصه‌های اقتصادی و سیاسی نه تنها این که آنها را از رسيدن به نيازهای رده بالاتر هم‌چون خود شكوفايي و خود اتکایی، زيبا شناختي و زیبا پسندی، دانستن و فهميدن، اختراع و ابتکار، نقش آفرینی و خود بسندگی باز مي‌دارد، بلكه موجب كاهش تعاملات سازنده در همه عرصه‌های زندگی می‌گردد. امروزه اکثر صاحب نظران سیاسی، اقتصادی و اجتماعی معتقدند که دستیابی به رشد و توسعه پایدار بدون مشارکت هدفمند گروه‌های مختلف انسانی، از جمله زنان امکان پذیر نیست.
جامعه افغانستان که هنوز در صدد نهادن گام‌های نخستین در مسیر توسعه است، در کلیت خود و مخصوصا کلان شهرها، از سال 2001 تا 2021 سقوط جمهوریت، شاهد افزایش حضور اجتماعی زنان در عرصه‌های عمومی، مانند: آموزش‌گاه‌ها، دانشگاه‌ها، مکاتب؛ مدارس و محیط‌های کاری اعم از ملکی و نظامی بودیم؛ اما حضور زنان در صورتی می‌تواند اثر مورد نظر را داشته باشد که زنان از احساس امنیت کافی برخوردار بوده و به لحاظ جنسیتی در معرض تهدیدها و مخاطره‌ها قرار نداشته باشند، اما متاسفانه که در افغانستان چنین فضایی میسر نیست، چرا که زنان به لحاظ فکری، فیزیکی و روانی مصئون و مطمئن نیستند، این امر سبب شده تا زنان از بروز استعدادها و خود شکوفایی شان در عرصه‌های مختلف باز مانده و انزوا را بر حضور همراه با تحقیر شخصیت در اجتماع ترجیح دهند.
نویسنده در این پژوهش ضمن تبیین مفهوم امنیت و جنسیت در پی پاسخ به این پرسش‌ها است: چرا امنیت جنسیتی زنان در افغانستان در معرض مخاطره قرار دارد؟ چرا زنان دچار ناامنی‌ها در محیط خصوصی و اجتماعی می‌گردند؟ عمده‌ترین چالش‌های که در فرا روی امنیت جنسیتی زنان در افغانستان وجود دارد، کدام‌ها اند؟ برای تأمین امنیت جنسیتی زنان در افغانستان از چه راهکارهایی می‌توان استفاده کرد؟

امنیت؛
واژه "امنيت" در كاربرد عام به معناي رهايي از مخاطرات مختلف اســت. تعاريف مندرج در فرهنگ لغــات درباره مفهوم كلي امنيت، بر "احســاس آزادي از ترس" يا "احساس ايمني" كه ناظر بر امنيت مادي و رواني اســت، تأكيد دارند.1 پژوهشگران در رویکردی واقعبینانه، امنیت را واژه ای سیاسی و انتظامی تعریف کرده اند و به طور کلــی آن را به معنی حمایت از ارزشها و مقابله با خطرهای دشــمن میداننــد.2 در واقع احساس امنیت عبارت است از رفع خطر و استفاده بهینه از فرصت. بنابراین، باید چنین نتیجه گرفت که امنیت دارای دو وجه اســت: یکی نبود خطر و دیگر کسب فرصتها و تضمین منافع و ارزشها. به بیان دیگر، امنيت به معنای «رهايي از خطر، تهديد، آسيب، ترس يا وجود آرامش، اطمينان، آسايش و اعتماد» است و محصول برقراري نظم در جامعه است كه در اعلامیه جهاني حقوق بشر به عنوان يکي از حقوق اجتماعي انسان بيان شده و هم رديف آزادي قرارگرفته است. نياز به امنيت همواره از نيازهاي اساسي انسان بوده که براساس طبقه بندي ابراهام مازلو (1986)، روان‌شناس برجسته آمریکایی در رتبه دوم و بعد از نيازهاي جسماني و زيستي قراردارد و در صورت برآورده نشدن نسبي اين نياز، نيازهاي رده بالاتر انسان مانند نياز به عشق، نياز به احترام به طور نسبي برآورده نشده و انسان از دستيابي به بالاترين نياز خود که خودشکوفايي است باز مي ماند. امنيت ازشاخصه اصلي و متکامل تشکيل شده است که عبارتند از: امنيت فردي، امنيت اجتماعي و امنيت ملي.. آقای مازلو در رده بندی نیازهای انسان، امنیت را پس از نیازهای زیستی یا فیزیولوژیک، دومین نیاز اساسی و پایه ای انسان می داند و تا زمانی که این نیاز، برآورده نشود نیازهای بعدی را که بیشتر حالتی انسانی دارند، دچار اختلال می کند. بنابراین، امنیت یکی از نیازهای ضروری و اساسی برای تعالی انســان است که بر سلامت و سعادت انسان و در نتیجه جامعه تأثیر مستقیم میگذارد.
در جامعه شناسی پارسونز برای امنیت بعد در نظر گرفته شده است، که عبارت اند از: امنیت مالی و اقتصادی، امنیت سیاسی، امنیت حقوقی و قضایی، امنیت فرهنگی.5 از برآیند برخورداری از این بعد امنیت اجتماعی می توان به تحقق امنیت در سطح جامعه امید داشت. فقدان هر یک از ابعاد امنیت، روند سیبرنتیکی را دچار اختلال نموده، کارکردها را مختل و جامعه را در کلیت خود دچار عدم تعادل می کند. بنابراین برای داشتن جامعه ای توام با آرامش و اطمینان خاطر، لازم است به هر بعد امنیت توجه داشت و با تضمین آنان، امنیت جامعه را فراهم ساخت. آنتونی گیدنز ادعا می کند که نیاز به داشتن احساس امنیت یا پرهیز از اضطراب در روابط اجتماعی، نه یک پدیده شناختی بلکه یک پدیده عاطفی است که در ذهن ناخودآگاه انسان ریشه دارد و او آن را «امنیت وجودی» می نامد.

جنسیت؛
هرچند برای جنسیت ((Gender از دیرباز مفاهیم و تعاریف ثابتی وجود داشته است؛ اما در دنیای مدرن امروز این مفهوم در سطح بیولوژیک و اجتماعی تعریف می شود، مثلاً "وقتی که با انسان دیگری روبرو می‌شوید، اولین تشخیص‌تان زن یا مرد بودن آن فرد است و طبق عادت این کار را با اطمینان کامل انجام می‌دهید". جنسیت، محصولی از روابط اجتماعی است که توسط اصول و نهاد‌های مسلط اجتماعی ساخته و تداوم بخشیده می‌شود. بدین مفهوم که رفتار جنسیتی ساخته جامعه است. جنسیت، متفاوت از «جنس» است. جنس، مبنای فیزیولوژیک دارد؛ در حالی که جنسیت، مبنای فرهنگی دارد. جنس قابل تغییر نیست؛ مگر توسط عمل جراحی. در حالی که جنسیت، به باورها، ذهنیتها و سیستمهایی بر می گردد، که در جو خاص فرهنگی و اجتماعی، جا افتاده است و با تغییر باورها، ذهنیتها و سیستمها، تغییر آن نیز ممکن می باشد. گفتمان جنسیت (جندر)، مشخصاً در پی تحقق حقوق زنان نیست؛ بلکه تلاش برای از میان برداشتن نابرابریها، محور گفتمان جنسیت را می سازد. در اکثر جوامع، از جمله افغانستان فقدان عدالت جنسیتی، به ضرر زنان تمام شده است.

امنیت جنسیتی؛
برای عکس العمل نشان دادن مردم به ترس و درک امنیت، عوامل زیادی وجود دارد که از آن جمله جنسیت مهم ترین نقش را ایفا می کند. حس امنیت در مورد مردان و زنان متفاوت است. زنان ترس بیشتری احساس می کنند، اما عموما مردان احساس مثبت تری در مورد امنیت محیط خودشان نسبت به زنان دارند. استانکو معتقد است به طور ثابتي ترس از جرم در زنان سه برابر مردان است. دليل اين امر عبارتند از: 1. زنان به لحاظ جسماني توان کمتري در دفاع از خود دارند.2. نگهداري و حفاظت از کودکان، زنان را بيشتر مستعد ترس از جرم مي سازد.3. زنان کنترل کمتری بر محیط خصوصي شان دارند، از اين رو بيشتر مي ترسند.4. زنان نسبت به ساير انواع آسيبها بيشتر در معرض تعرض جنسي قرار دارند از اين رو به خطراتي که با آن مواجه مي شوند، عکس العمل واقعگرايانه اي نشان ميدهند. سطح ترس زنان معقول است اما مردان تمايل دارند ترسهاي خود را طبيعي جلوه دهند.9 یافته های برخی از پژوهشی ها نشان ميدهد که اکثريت زنان (بيش از 80% )از حضور در فضاهاي عمومي احساس امنيت کافي ندارند و در ميان عوامل موثر در کاهش احساس امنيت زنان، ويژگيهاي فيزيکي فضاهاي شهري از مواردي است که تاثير بسزایی بر کاهش احساس امنيت زنان دارد.

وضعیت امنیت جنسیتی در افغانستان؛
افغانستان به دلایلی، چون: ضعف حاکمیت قانون، فقدان عدالت جنسیتی، استیلای اندیشه ای قبیله گرایی و نگرش مردسالانه همواره شاهد تبعیض و بی عدالتی های فراوانی میان زنان و مردان، در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی می باشد و این امر سبب گردیده تا زنان از وضعیت بدی امنیت جنسیتی همواره رنج بکشند. باوجود آن که نقش آفرینی زنان در افغانستان تاحدی چشمگیر بوده است، اما به جای این که در متن جامعه قرار داشته باشند، به صورت گسترده، در حاشیۀ آن قراردارند. این حاشیه نشینی، گروهی را شکل داده است، که ذهنیتها و سازوکارهای موجود در آن، عرصه های زندگی را بیشتر جولانگاه مردان، ساخته است. این امر موجب شکل گیری ذهنیت عمومی، در جهت منافع مردان گردیده است. هرچند از سال 2001 الی سقوط نظام جمهوریت برخی برنامه هایی توسط دولت، نهادهای جامعۀ مدنی و جامعۀ بین المللی در زمینۀ امنیت جنستی خصوصاً ایجاد عدالت جنسیتی میان زنان و مردان، در عرصه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و … در افغانستان صورت گرفته بود، اما متأسفانه نه تنها این که وضعیت را بهبود نبخشیده بلکه به دلیل حساسیت های فرهنگی برخی نابسامانی های را نیز به بار آورده است. با سقوط نظام جمهوریت زنان در حوزه سیاسی، نسبت به مردان بیشتر از هر وقت و زمان دیگر در معرض مخاطره جدی قرار گرفته اند، زنان، امروز در عرصۀ های مختلف حضور ندارند به موجب آمار‌های رسمی و غیر رسمی نزدیک به کل زنان در افغانستان بی‌کار هستند. در حالی‌که یکی از شاخصه‌های توسعه و امنیت توانمند‌سازی زنان و دست‌یابی آنان به اشتغال و فرصت‌های برابر کاری و در نهایت استقلال اقتصادی است.
زنان به دلیل جنسیت در معرض آزار و اذیت جدی قرار دارند، به لحاظ فزیکی، روحی و روانی بیشتر از هر زمان دیگر آسیب پذیر هستند، گزارشی که یک گروه تحقیقاتی در نظام جمهوریت از شهرهای کابل، هرات، بلخ، جلال‌آباد و بامیان در مورد زنان به نشر رسانیده نشان می داد که خشونت‌های خیابانی علیه زنان در خیابان‌ها رو به افزایش بود و این اعمال خشن، شامل خشونت‌های گفتاری و رفتاری می‌گردد.
تحقیقاتی که در زمان جمهوریت صورت گرفته است، نشان دهنده این است که درصدی بسیار کم از زنان باسواد بوده که این رقم به مراتب کمتر از مردان را نشان میداد، در دوره جمهوریت آنعده از دختران که به مکاتب و دانشگاه گاه ها میرفتند، توأم بود با تشویش، دلهره و ترس؛ و همچنان درصدی بلند دخترانی که از مکاتب فارغ شده بودند، به دلایل فرهنگی، دسترسی به تحصیلات عالی نداشتند و آن عده یی که می توانستند به دانشگاههای کشور راه پیدا کنند، معمولاً، به دلایل گوناگون از جمله پایین بودن سطح سواد شان، نمی توانستند به دانشکده های دلخواه شان دستیابند. به این ترتیب در آن زمان نیز امنیت جنسیتی، به صورت سیستماتیک، در افغانستان تأمین نبود و زنان از این ناحیه رنج می بردند و این امر سبب می گردید تا امکان امنیت جنسیتی در جامعه، میسر نگردد، با سقوط نظام جمهوریت و روی کار امدن امارت طالبانی دیگر هیچ زمینه‌ای برای رشد و تامین امینت جنسی زنان وجود ندارد و موقف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی زنان در حد صفر قرار گرفته است و زنان از هیچ امنیت که متضمن جایگاه آنان در بین جامعه باشد برخوردار نیستند.

مصادیق ناامنی های جنسیتی در افغانستان؛
1. ناامنی های محیط شغلی
آزار جنسی علیه زنان در محیط کار از جملۀ جرایمی است که امنیت زنان شاغل را به خطرمی اندازد و پیامدهای زیان باری برای زنان به بار می آورد. زنان معمولاً به دلیل ترس ازدریافت برچسبهای ناروا، ازدست دادن شغل، بی آبرویی و انزوا درمقابل این جرایم سکوتمیکنند و در بهترین حالت سعی میکنند محیط کار خود را عوض کنند و در بدترین وجهممکن است تسلیم خواسته های مجرمان گردند
این نوعی از ناامنی ها را می توان ناشی از این عوامل دانست: رفتارهای کلامی، روانی و فیزیکی. نمونه‌ای از این رفتارهای آزار دهنده حرفهای مستهجن، تعریف از زیبایی، تماس‌های بدنی ظاهراً تصادفی، تماس بدنی نزدیک با وقاحت بیشتر، تجاوزجنسی و تماس تلفنی آزار دهنده است. زنان در اثر این رفتارها بیش از اینکه مدعی محق به شکایت پیگیری شوند، دچار تبعاتی چون اخراج، احساس ناامنی، متهم شدن، به خطر افتادن سلامت روانی، کاهش اعتماد به نفس، از دست دادن شغل، چشم‌پوشی از ارتقاء شغلی و مزایای شغلی و... می‌شوند.
اگرچه امنیت جنسی در محیط های دولتی در نظام قبلی تا حد از بخش خصوصی بهتر به نظر میرسید و حضور بخشی تا حدی عامل بازدارنده اینگونه مزاحمتها بود، اما مواردی از سوء استفاده‌های جنسی (بهره‌برداری و سودجویی از مواهب زنانه) و جنسیتی (تبعیضها و تفاوتهای غیر منصفانه به خاطر زن بودن کارمند) مشاهده میشد و اغلب از سوی مدیران قدرتمند اعمال می‌شد، که موارد از این دست در رده های بالای از حکومت قبلی وجود داشت.
ناامنی های محیط شغلی برای برخی از زنان شاغل اگر چه پدیده جدیدی نیست، اما تعریف نشدن امنیت زنان شاغل در دستگاه امنیتی جامعه و اجبار بسیاری از آنان به داشتن شغل و درآمد، وضعیتی مخاطره آمیز را در برخی از محیط های کاری حاکم می سازد. فئودور داستایوسکی نویسنده مشهور روس در اغلب آثار خود شخصیت داستانی زنی را تصویر کرده که گذشت و فداکاری را به مرحله ایثاری دهشتبار می کشاند؛ زنانی که به واسطه جبر اجتماع ، فقر و محرومیت در عین اینکه در جست و جوی معاشی شرافتمندانه بوده اند، ناخواسته تن به مردانی عمدتاً هوسباز، نوکیسه گانی با ثروت هنگفت و بی اصل و نسب هایی بعضا فاقد شعور و انسانیت می داند. او بعدها درباره شخصیت زن رمان ابله به دوست خود را نوشته و می گوید: امیدوارم، سالها پس از من، اینگونه زنان را به عنوان موجودی لطیف، ظریف و دارای احساس بدانند و برای زن ارزشی اخلاقی قائل شوند تا ابزاری و مالی و این در حالی است که نمی دانست که بعدها جامعه انسانی، بی رحم تر، نا امن تر و پرکینه تر از روسیه تزاری به زنان نگاه می کند. زنان به واسطه شغل شان که باید هر روز در آن حضور داشته باشند یا به صورت شبانه روزی استخدام می شوند با مشکلات عدیده ای مواجه هستند. امروزه بخشی از زنان و دختران جامعه ما با معضلی فراگیر با عنوان «ناامنی در محیط شغلی » و جامعه روبرو هستند.

2. مزاحمت‌های خیابانی؛
یکی دیگر از معضلات امنیت جنسیتی مزاحمت‌های خیابانی است. در افغانستان متأسفانه این عمل بیش از حد به چشم می خورد. بسیاری از جوان‌های هرزه و افراد آلوده به فساد اخلاقی در کوچه و بازار، جاده و خیابان در برابر چشم دیگران عفت زنان را هتک و به نوامیس مردم توهین می‌کنند، چشم چرانی می کنند و چشمک می زنند، متلک می‌گویند و شخصیّت زنان را زیر سؤال می‌برند. در مجموع مزاحمت های خیابانی را می توان در سه دسته خلاصه کرد:
یکی؛ آزارهای کلامی، مانند: داستان ها، شوخی ها و طنزهای جنسی، پرسیدن سؤالاتی در مورد زندگی شخصی یا جنسی فرد کنایه‌های جنسی در گفتار، اظهار نظر در مورد ظاهر و پوشش فرد، و یا پیشنهاد برای ادامه ارتباط در خارج از فضای کار، البته این مورد تا حد با روی کار امدن رژیم طالبان کاهش پیدا کرده است که شاید هم به دلیل ترس و یاهم عدم حضور پر رنگ زنان در خارج از محیط خانه باشد.
دوم؛ آزارهای غیرکلامی، از قبیل: نگاه های هیجانی و شهوت آلود، چشم چرانی و چشمک زدن…
سوم؛ آزارهای فیزیکی؛ چون: لمس کردن نامناسب بدن و دست، نزدیک شدن زیاد به زن در حین کار، برخورد جنسی با زور و... جلب توجه دیگران، تخلیه خشم درونی، ارضای غریزه جنسی، تفریح و سرگرمی، پرکردن اوقات فراغت و تخلیه عقده‌های درونی، می‌تواند از انگیزه‌های مزاحمت‌های خیابانی باشد.

3. مزاحمت‌های تلفنی؛
یکی دیگر از جمله مزاحمت‌های رایجی که متأسّفانه رشد صعودی دارد، مزاحمت‌های ‌تلفنی است. امروزه تلفون مخصوصاً گوشی همراه به دلیل امکانات گوناگونی که دارد، می‌تواند در ایجاد ناامنی و مزاحمت برای زنان نقش بسیار بالایی را داشته باشد. مثلاً زنگ زدن های بی مورد، ارسال تصاویر نامناسب جنسی، فرستادن نامه عاشقانه، یادداشت های غیر اخلاقی، پیامکهای مستهجن و غیره از مزاحمتهای تلفونی به شما می رود. داشتن حالات روانی از قبیل: دیگرآزاری، خودنمایی، فرار از تنهایی و نزدیکی به دیگران، ضعف عاطفی و جلب محبت دیگران، بیکاری و نداشتن سرگرمی مناسب، پرکردن اوقات فراغت، ابراز خشم و کینه، انتقام از دیگران، دوستی با جنس مخالف برای رسیدن به اهداف شیطانی را می‌ توان از انگیزه‌های مزاحمت‌های تلفنی برشمرد. مزاحمت‌های تلفنی موجب مشکلاتی همچون: بدبینی، افسردگی، اضطراب، وحشت و ترس، پرخاشگری، اختلافات خانوادگی، بی اعتمادی، طلاق، سکته‌های قلبی، خودکشی و قتل و...می‌گردد.

4. مزاحمت از طریق هکر؛
هک به معنای دسترسی، ایجاد تغییر یا داخل شدن به حوزه اسرار دیگران و سوء استفاده از اطلاعات شخصی آنها است. هکرها هدف‌های مختفی را از رفتارهای نابه هنجار دنبال می‌کنند که تجاوز به حریم خصوصی دیگران و دستیابی به داشته های پنهانی آنها، یکی از این هدف‌های شوم است، تا جایی که به هکرها، دزدان دیجیتالی نیز گفته می‌شود. هرچند این نوعی از مزاحمت در افغانستان به ندرت اتفاق می افتد، چرا که بیشتر مردم این کشور کمتر به این ابزار دسترسی دارند؛ اما بازهم در مناطق تحصیل یافته ها مخصوصاً محیط های شهری رایج بوده و می تواند یکی از موارد ناامنی جنسیتی به شمار رود.
در بسیاری از موارد دیده شده است که مردان با استفاده از آدرس های جعلی با اسم دخترانه دست در پی آزار و اذیت می شوند که این موارد چی بیست سال حکومت جمهوریت و چه حالا کماکان سرجایش هست.

5. مزاحمت های اینترنتی؛
هرچندامروزه دنیای اینترنت، امکانات بسیار وسیعی را در جهت پیشرفت علم، فناوری و تسریع ارتباطات برای بشر فراهم ساخته است، اما توأم با آن (اگر درست استفاده نشود) اضرار و پیامدهای منفی را نیز آن در قبال خواهد داشت. به عنوان نمونه این پدیده نوظهور، امکان دسترسی به انواع ویدیوها، کلیپ ها، عکس‌ها و مطالب مبتذل را به آسانی در اختیار افراد قرار داده که معتادان جنسی، بیماران اخلاقی، آتش نفسان بی هویت و سرگشتگان بی خاصیت به خوبی می توانند از آن استفاده نموده و باعث درد سر برای زنان گردد. گستردگی فضای اینترنت، امکانات و قابلیت‌های بی‌منتهای دنیای مجازی و بی پروایی نوجوانان و جوانان برای وب‌گردی در سایت‌های ناشناخته منجر به ظهور پدیده‌ای به نام ناامنی جنسیتی و مزاحمت در دنیای مجازی شده است.

چالشهای امنیت جنسیتی زنان در افغانستان؛
چالشهای که در فرا روی امنیت جنسیتی زنان در افغانستان قرار دارد، نهایت زیاد است. احصایه و شمارش یکایک آنها در این جا نه ممکن است و نه مناسب. بنابراین، لازم می بینم تا عمده ترین چالشهای موجود در این زمینه را مورد بحث و بررسی قرار دهم.

1. محدودیت های فرهنگی؛
محوریت فرهنگ، مبتنی بر ارزش‌های سنتی، نگرش جزم گرایانه و رویکرد‌های تندروانه‌ مذهبی و به تبع آن موجودیت خانواده‌های از نوع کلاسیک، در زندگی زنان و دختران افغانستانی غیرقابل انکار است. تمامی محدودیت‌های اجتماعی به اساس آموزه‌های سلیقه گرایانه از شریعت و فهم سخت‌گیرانه از دین و قرائت اجتهادی خطا ناپذیر از اسلام توجیه می‌شود و تندروان مذهبی در کنار نورم و سنت‌های قومی، محلی و قبیله‌ای، نیز با استفاده از این ابزار همیشه‌گی در کنترول و ممانعت از تکریم جنسیتی، امنیت جنسیتی و عدالت جنسیتی نقش مهمی را بازی می‌کنند.

2. خشونت های خانوادگی؛
خشونت‌های خانوادگی که بر مبنای دیدگاه‌های قیم‌مدارانه و مردسالارانه در بستر فقر، سطح پایین سواد، توسعه‌نیافتگی و ارزش‌های مذهبی شکل گرفته و به‌گونه نگران‌کننده از زنان و دختران قربانی می‌گیرد. از اواخر سال ۲۰۰۸ میلادی تا حال صد‌ها زن در کشور دست به خودسوزی و یا خودکشی زده‌اند و یا هم قربانی قتل‌های ناموسی و تجاوزات جنسی توسط محارم گردیده‌اند. آمار از این دست، توسط رسانه های جمعی مخصوصاً تلویزیون ها به نشر رسیده است، که بدون شک در برگیرنده کلیه موارد این چنینی نمی باشد.
اما با روی کار آمدن رژیم طالبان گزارش ها حاکی از آن است که خودکشی ها و قتل ها و قربانی های که منشاء خانواده گی دارد بیشتر از هر زمان دیگر رخ داده و چنانچه گزارش های رسانه ای از قتل های ناموسی روند صعودی را نشان میدهد در طی یک سال گذشت به ده ها موارد قتل زنان و دختران در کلان شهرها خصوصا شهر کابل وجود داشته است.

3. خشونت های جنسی؛
منظور از خشونت های جنسیی آن است که زنان در معرض خواسته ها و اعمالی قرار گیرند که خلاف پرنسیب های قانونی و ارزشهای انسانی باشد. ازدواج زودهنگام، بددادن زنان برای پایان دادن به مخاصمات یا بخشش جرایم، لت و کوب زنان، ممانعت از اشتغال مشروع و مطمئن زنان، عدم مشارکت با زنان در امور خانه و پرورش کودکان، و... نمونه‌هایی از خشونت های جنسی به شمار می روند. این نوع خشونت ها ناشی از سنت‌ها و کلیشه‌هایی می باشد که از مدت‌های مدید در فرهنگ و عقاید مردم ریشه دوانیده است.
گرچند در نظام جمهوریت تا حدود نهادهای جهت رسیدگی به موارد چون بد دادن، به زور و تحت فشار به عقد کسی در آوردند و لت و کوب وجود داشت و در حد پاین هم اگر بود رسیدگی صورت میگرفت. اما اکنون با روی حاکم شدن گروه طالبان نه تنها به این موارد رسیدگی صورت نمی گیرد بلکه حق را به نحوی از آن مردان و خانواده های شان می پندارند، و حتا در بسا موارد اگر خانم متضرر جهت رسیدگی به شکایت اش در نهاد و اداره طالبان مراجعه کرده است با توهین و تحقیر و سرزنش به همراه بوده است.

4. تبعیض و نوع دوگانگی در خانواده ها؛
باوجود آن که مطابق ماده یک کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان و قوانین افغانستان، مانند: قانون اساسی، قانون کار، مقررات آموزشی، قانون مدنی، قانون جزا و برخی قوانین دیگر تبعیض به طور کلی و تبعیض جنستی به طور خاص ممنوع شده است؛ اما متأسفانه که در عمل چنین تبعیض و دوگانگی های میان زنان و مردان در خانواده ها به چشم می خورد، مثلاً در تولد و عروسی پسر، مردم به اقارب آنها تبریکی می گویند و محفل های گوناگونی به این مناسبتها گرفته می شود، اما در تولد و عروسی دختر تبریکی و برگذاری محافل و بردن اسم دختر در کارت دعوت عروسی را ننگ و عار دانسته می شود و حتی هستند خانواده های که تولد دختر را امر مذموم، ناخوشایند و مایه شرمساری می پندارند و این پندار در خانواده‌ها موجب آن می‌گردد تا برای دختران در خانواده کسی سرمایه‌گذاری نکنند به پسران بهای بیشتر و به دختران توجهی کمتری صورت ‌گیرد. متاسفانه این تبعیض در خصوص تحصیل و تعلیم بیشتر از هر بخش دیگر واضح و روشن است خانواده ها تحصیل در سطح بالا را صرفاً از آن پسران میدانند و دختران با اصطلاح اینکه برای دیگران به درس و تحصیل بفرستم جواب میدهند، یعنی دختر مال مردم است.

5. عدم قدرت تصمیم گیری در ازدواج؛
بر مبنای رسوم و عنعنات رایج در بیشتر مناطق افغانستان، دخترخانمها و حتی بیوه ها در باب انتخاب همسر هیچ گونه حق و اختیاری ندارند، حتی اگر دخترخانم یا بیوه ای بخواهد مطابق به میل خود باکسی ازدواج کند، این عمل وی هتک حرمت به رسوم خانوادگی پنداشته شده و مورد تنبیه، سرنش و حتی برخی اوقات مجازات قرار می گیرد. بنا بر برخی گزارشات، 67 درصد ازدواج‌ها در افغانستان، ازدواج اجباری بوده و 63.8 درصد از زنانی که با ازدواج اجباری مواجه‌اند، قربانی خشونت فیزیکی شده‌اند؛ در صورتی که این آمار برای زنان دیگر 36.5 درصد بوده است. همچنین 21.6 درصد از زنانی که ازدواج اجباری داشته‌اند، قربانی خشونت جنسی شده‌اند؛ در حالی که این آمار برای سایر زنان 10.6 درصد بوده است؛ در حالی مطابق ماده 5 قانون منع خشونت علیه زنان و پرنسیب های اخلاقی و اسلامی این کار جرم شمرده می شود.
در بسیاری از موارد دختر خانم ها اختیار این را ندارند که قبل از ازدواج بدانند که با چی کسی ازدواج میکند و حتا اختیار این را ندارند که شوهر آینده اش را ببند که حداقل از لحاظ جسمی آدم صحت مند هست یا خیر، چنانچه در همین اواخر گزارش های مستند از سوی رسانه ها نشر گردید که یک دختر خانم پشتون چند سال قبل با یک مرد هزاره تبار ازدواج کرده بود و ثمر آن چهار فرزند دختر و پسر میباشد، این خانم در طی مصاحبه اش با رسانه ها اذعان میکند که چندین بار از سوی برادرانش لت و کوب گردیده و برادرانش میخواسته وی را به عقد یک مردم روانی بدهد که با مخالفت وی رو برو میگردد و بلاخره به محاکم ولایت بلخ قضیه شان محول و محکمه به نفع دختر فیصله میکند اما با روی کار آمدن رژیم طالبان نیروهای امنیتی این گروه شوهر و خود این زن را زندانی و برای مدت یک سالا تحت شکنجه های بسیاری وحشتناک قرار میدهند تا اینکه در این اواخر از زندان رها و مجبور به فرار از کشور شده اند.

6. نداشتن سهم فعال بر روند سیاسی؛
یکی از چالشهای دیگری که فرا روی امنیت جنسیتی قرار دارد، نداشتن سهم فعال در امور سیاسی است. هرچند در قوانین که در 20 سال نظام جمهوریت نافذ شده بود در این زمینه هیچ چالش و مانعی وجود نداشت، اما به دلایل امنیتی و سنت‌های محدودکننده، برخی از زنان از اعمال این حق اجتناب می‌کرد. به طور کلی در بسیاری از مناطق دوردست و مخصوصاً مناطق ناامن میزان مشارکت زنان کمتر از مردان بود و حتی در برخی مناطق مشارکت زنان به صفر می‎رسید. از جمله مهمترین موانع مشارکت سیاسی زنان، عقاید سنتی، بیسوادی، فقدان آگاهی عمومی در مورد برابری زنان و مردان در انتخابات، معضلات اقتصادی جهت هزینه جابه‌جایی به مکان‌های رأی‌گیری و کمبود پولیس زن در مناطق محلی عنوان شده بود. علی‌رغم اینکه در سال‌های اخیر تلاش عمده‌ای جهت ارتقای میزان مشارکت سیاسی زنان در افغانستان انجام گرفت. اما با سقوط نظام جمهوریت و آمدن دوباره طالبان بر سرقدرت همانطوریکه افغانستان در تمام عرصه ها 20 سال به عقب برگشت در این عرصه نیز زنان دیگر در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور هیچ نقش و جایگاهی ندارد، زندگی زنان و نقش شان خلاصه شده است در گوشه خانه و امور خانه داری، قرائت نظام طالبان از زن چیز است که در هیچ جای از جهان امروز جایگاه ندارد، و متاسفانه دنیا نیز تاکنون که حدود دوسال از عمر حکومت این گروه میگذرد هیچ واکنش سازند و سرنوشت سازی را در عمل انجام نداده اند. دیده شود که سرانجام زنان جایگاهی که دین و قوانین مدرن به آن داده است را بدست خواهند آورد و یاهم چنان در همین تاریکی باقی خواهد ماند.

7. بی سوادی زنان؛
یکی از مهمترین چالشهای امنیت جنسیتی، بیسوادی گسترده در بین زنان افغانستانی عنوان شده است. فقدان آگاهی از حقوق انسانی و اسلامی، پذیرش عرف‌های ناپسند، بی تفاوتی در مقابل عکس العمل های غیرقانونی، تن دادن به فرهنگ مردسالاری از نمونه های بی سوادی زنان است.
حتی آموزش در اغلب موارد در زمره گزینه‌های زنان و دختران افغانستانی قرار ندارد. بنا بر گزارش دولت پیشین افغانستان، فقط 26 درصد از جمعیت افغانستان باسواد هستند و این آمار در مورد زنان فقط 12 درصد بود. طبق گزارش دنیلو پدیلا، رییس تعلیم و تربیه سازمان بین المللی یونسکو در افغانستان آمار بی سوادی در میان زنان افغان ۸۰ درصد و در ولایات اطراف ۹۰ درصد است.
در بین کودکانی که در سن تحصیل قرار دارند، 38 درصد (حدود 4.2 میلیون نفر) به مکاتب و مدارس دسترسی ندارند که اغلب آنها دختران هستند.
به علاوه، 50 درصد مکاتب و مدارس با معضلاتی چون نداشتن ساختمان و دیگر امکانات ضروری، کمبود کتاب‌های درسی، وسائل آموزشی و تجهیزات آزمایشگاهی مواجه‌اند. به این ترتیب تعطیلی تعداد زیادی از مدارس یا کمبودهای موجود به طور مستقیم بر کیفیت آموزش در این کشور تأثیر گذاشته است.
البته این آمارها قبل از سقوط جمهوریت ارائه شده است، بعد از نظام جمهوریت و روی کار آمدن نظام طالبان زمینه آموزش برای دخترخانم ها بکلی در تعطیلی مطلق به سر میبرد، صرفا برای دختران خورد سن الی صنف ششم که دروزاه های مکاتب به روی شان باز است، اما از صنف شش به بالا در مکاتب و دانشگاه اجازه تعلیم و تحصیل برای دختر خانم ها داده نشده است.
همچنان تحقیقاتی که از جانب یک موسسه‌ خبری (صدای افغان) در زمان حاکمیت نظام جمهوریت در شمال افغانستان انجام‌گرفته بود، نشان می‌داد که بی‌سوادی و عدم اطلاع از حقوق اجتماعی، مهم‌ترین چالش زنان در این ساحات بوده است و آنان به دلیل که از حقوق خودآگاهی نداشته‌اند، در برابر خشونت‌های خانوادگی به خودسانسوری و پنهان کردن ظلم و ستم‌های روا داشته شده بر خود شده‌اند
این گزارش روی شواهدی زیادی تایید می‌کند. از جمله اینکه گراف رو به رشد آمار مراجعه‌ی خانواده‌ها به‌ویژه زنان برای حل اختلافات خانوادگی‌شان به ادارات ذی‌ربط همانند ریاست امور زنان نسبت به گذشته رو به افزایش بوده.
به‌خصوص اینکه مقامات محلی دادگاه‌های خانوادگی، تاکید کردهاند که افزایش مراجعه خانم‌ها به ادارات حقوقی نه به دلیل افزایش خشونت علیه آنان، بلکه به دلیل بالا رفتن سطح آگاهی آنان از حقوق اجتماعی‌شان و اعتماد بالای ارگان‌های مربوطه بوده است.
اما با بسته شدن دروزاه های مکاتب و دانشگاه ها به روی زنان در صد بی سواد در میان جامعه زنان افغانستان گراف صعودی خودش را می پیماید که دوام چنین امری را میتوان برای آینده کشور یک امر فاجعه بار دانست.

8. فقر اقتصادی؛
چالش دیگری که در فرا روی امنیت جنسیتی در افغانستان قرار دارد، فقر است. این پدیده آن گونه ای که مبرهن است، عامل بخش بزرگی از درگیریهای خانوادگی در افغانستان به شمار می رود. بنا بر برخی تحقیقات انجام گرفته 46.6 درصد زنان، دلیل اصلی ارتکاب خشونت علیه ایشان را فقر دانسته‌اند.
افزایش بیکاری در جامعه و پایین آمدن سطح حمایت از زنان شاغل می‌تواند منجر به تحمل آزار و فشارهای مردان در محیط کار شود و از آنجا که در مسائل ناموسی اغلب قربانی محکوم می‌شود زنان ترجیح می‌دهند که تحمل کنند و دم نزنند تا مبادا کار خود را از دست بدهند.
با حاکم شدن گروه طالبان در افغانستان فقر اقتصاد در سطح کل و در بین اقشار مختلف جامعه بخصوص زنان بیشتر گراف صعودی خودش را پیموده است زیرا زمینه های کاری از زنان گرفته شده است و بنابر پالیسی گروه طالبان زنان در هیچ اداره‌ای دولتی نمی توانند وظیفه داشته باشند، در بخش های خصوصی نیز با محدودیت های زیادی به همراه هستند که در واقع این پالیسی در گسترش فقر اقتصادی نقش عمدده خودش را داشته است.

9. فقر جنسی؛
برخلاف آموزه‌های دینی، قانونی، عقلانی و اخلاقی روابط زن و مرد در افغانستان متأسفانه انسانی نیست، بلکه نگاه جنسی به آن حاکم گردیده است. بر پایه‌ ای این نگرش، زنان و مردان همانند دو سیم الکتریک مثبت و منفی هستند که به‌مجرد اتصال و کمترین ارتباط موجب انفجار و برق‌گرفتگی می‌شود و جامعه را در آتش ناشی از این اتصال می‌سوزانند. حاکمیت این نوع نگاه جنسی بر روابط زنان و مردان، موجب رخت بربستن اعتماد در کانون‌های گرم خانواده گردیده و از مردان جامعه مراقبان جنسی برای زنان جامعه می‌سازد که همواره زنان را زیر نظر داشته که خدای‌نخواسته پای کج نگذاشته باشند! همچنان سنت‌های قبیله‌ای در اشکال مختلف، موانعی دست و پاگیری را برای جوانان وضع نموده‌اند. همانند مخارج سنگین ازدواج، سنت‌های غلط و سخت‌گیری خانواده‌ها که مانع رسیدن جوانان به نیاز جنسی شان می‌گردد و موجب خودسانسوری و سرکوب خواسته‌های جنسی جوانان می‌گردد.
از سویی دیگر، برآورده نشدن خواسته‌های جنسی جوانان و ناامیدی آنان از تامین آن از راه‌های قانونی و مشروع، موجب آسیب دیدن روحیه جوانان گردیده و آنان را نسبت اجتماع و سنت‌ها و مکانیزم‌های قانونی آن عقده مند می سازد. نفرت ناشی از این عقده مندی سبب می گردد تا جوانان در خصوص قانون‌شکنی لحظه ای را فروگذاشت نکرده و به هنجارشکنی روی‌آورند که این امر، خودش را در خشونت‌های خیابانی علیه زنان نشان می‌دهد. بنابراین، محرومیت جوانان، از حقوق ارتباطی مشروع خودش در چارچوب قانون و هنجارهای اجتماعی، به فقر جنسی در جامعه می‌انجامد و در نتیجه پسران و دختران در سنین قانونی خود نمی‌توانند، شریک زندگی خود را پیدا نموده و تشکیل خانواده بدهند.

10. حاکمیت نگرش مردسالارانه؛
برمبنای این نگرش، هر مرد خویشتن را مستحق می داند تا هرگونه خشونت یا عمل مستهجنی را که مناسب بداند، علیه زن اجرا کند، در حالی که چنین نگرشی نه مشروعیت قانونی دارد و نه مبنای اسلامی و نه مقتضای انسانی. حاکمیت این فرهنگ آنهم برخلاف موازین بشری و وحیانی، یکی از چالشها در فراروی امنیت جنسیتی زنان در افغانستان است. واقعیت آن است که حافظه‌ تاریخی جامعه‌ ما آکنده از انواعی خشونت‌ها علیه زنان است. به‌طور کلی، هرگاه گذشته‌ها را مرور کنیم، معلوم می‌شود که زنان ارزش انسانی نداشته‌اند و بیشتر به‌عنوان ضعیفه یاد می‌شدند و نیازمند قیمومیت، سرپرستی و حمایت بوده‌اند. از این‌روی، علاوه بر آن که امنیت جنسیتی شان در معرض مخاطره قرار دارد از تحصیل نیز محروم هستند.
به بیان دیگر، نگرش مردسالارانه چنان برجامعه ما مستولی است که مردان هیچ‌گاه با زنان خود را برابر نمی‌دانند و همواره زنان را مستوجب ترحم و حمایت پنداشته و همیشه، خود را برتر دانسته و در موقعیت‌های مختلفی به زنان ستم روا دارند. اگر آزارهای خیابانی، عمیقاً بررسی شوند، جدا از عواملی مختلفی دیگری که در آن نقش دارد، مهم‌ترین عامل آن «هیچ‌انگاری» زنان است که مردان، زنان و دختران را در حد پایین‌تر از خود پنداشته و به خود حق می‌دهند به او به چشم موجودی برای «لذت» نگاه نمایند و در جاده ها، خیابان‌ها، دفاتر، مکاتب، دانشگاه ها، آموزشگاه ها و... به دنبالش راه بیافتد.
چنانچه این مهم بعد از به قدرت رسیدن دوباره گروه طالبان افکار قبیله ای و نوع نگاه حقیرانه و فرهنگ مرد سالارانه را بیشتر برسرنوشت زنان حاکم ساخته است. از دیدگاه نظام حاکم زن به برده‌گان و موجودات می مانند که صرفاً برای زاد و ولد و رفع نیازهای جنسیت شان آفریده شده است و نوع دیدگاه شان به زن از نوع جنس دوم و یک موجود حقیر پنداشته میشود.

11. فقدان عدالت جنسیتی؛
یکی از مهمترین چالشها در فراروی امنیت جنسیتی زنان عدم برخورداری آنها از عدالت جنسیتی و بی‌عدالتی اجتماعی است. مفهوم عدالت جنسیتی این است که هر دو جنس زن و مرد با توجه به ظرفیت و توانمندی فکری و فیزیکی شان در جامعه از جایگاه و حقوق برخوردار باشند، متأسفانه که چنین اصلی در افغانستان آن گونه که شایسته می باشد تااکنون وجود نداشته است. فعالیت ‌های مربوط به حقوق زنان در پی دستیابی به رویکردهای متوازن، مبتنی بر تعالی انسان و کاهش نابرابری جنسیتی در مفاهیم و شاخص های توسعه جوامع شکل می‌گیرد که امروزه به عنوان یک چارچوب مفهومی برآمده از سیاست‌های توسعه پایدار، توجه دولت ‌ها را به خود جلب کرده است. مرز عرصه عمومی و خصوصی در جامعه ما در دوره معاصر، تغییر یافته است و همچنان در حال تغییر است؛ افزایش مستمر حضور زنان در عرصه عمومی، تغییر نقش آنان در اجتماع را سبب شده و در این میان عدم تغییر بسترهای قانونی و شرایط فیزیکی در عرصه عمومی در تطابق با این تغییر نقش، چالش‌هایی را برای این گروه از جامعه فراهم کرده است.
با این حال دیده می شود که نه تنها عدالت در برابر زنان تامین نمی‌شود، بلکه حتا حقوقی را که اسلام برای زن قایل شده است را نیز از آنان گرفته اند، نظام حاکم که خودش را مدعی و مدافع شرعیت و قوانین اسلامی میداند اکنون خود ناقصین اصلی شرعیت و دستورات قرآن در رابطه به حقوق زنان شده اند.

راهکارهای جلوگیری از ناامنی جنسیتی در افغانستان؛
برای بهبود وضعیت زندگی اجتماعی زنان و تأمین امنیت جنسیتی آنها در افغانستان می توان نکات ذیل را به عنوان راهکار پیشنهاد کرد:
1. بلند بردن سطح اخلاق، آموزش و پرورش؛
2. نهادینه ساختن ارزشهای انسانی و اسلامی؛
3. گسترش فرهنگ احترام به کرامت انسانی و حقوق بشر؛
4. امحای رسوم و عنعناتی که در خصوص ناامنی جنسیتی زنان نقش دارند؛
5. ایجا بستر مناسب برای نهادینه شدن اخوت بشری و مساوات انسانی؛
6. برچیدن بساط مردسالاری که در مغایرت با پرنسیب های قانونی و ارزشهای اسلامی قراردارد؛
7. تعدیل فرهنگ زن ستیزی و خشونت گرایی به فرهنگ محبت، دوستی و هم پذیری؛
8. ترویج فرهنگ احترام به زن به عنوان انسان دارای کرامت نه به عنوان جنس درجه دوم؛
9. سهم مساوی زنان با مردان در برنامه های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی؛
10. حمایت جدی از نهاد های حامی حقوق زن که منحیث بخشی از حقوق بشر فعالیت می نمایند؛
11. ایجاد قوانین قابل اجرا در دادگاه ها و نهاد های جزایی برای حقوق انسانی زنان؛
12. ایجاد دادگاه های ویژه در خصوص رسیدگی به قضایای مربوط به ناامنی های جنسیتی؛
13. اهتمام جدی در زمینه تحقق عدالت جنسیتی و رفاه اجتماعی؛
14. ایجاد محیط شغل مطمئن و زمینه کاریابی آبرومندانه برای زنان؛
15. تشویق و تمجید از زنان نخبه و ایجاد زمینه های رشد در حوزه های ورزشی، علمی، اقتصادی و فرهنگی؛
16. منع قطعی هر نوع، اجبار، شکنجه و خشونت های خانوادگی علیه زنان؛
17. حفظ امنیت فردی و اجتماعی زنان؛
18. دخیل ساختن جنسیت در سیاست گذاری های دولت و ترویج آن در بستر فرهنگی؛
19. حمایت از ازادی های فردی و اجتماعی که قانون برای زنان اعطا کرده است؛
20. آشنا کردن زنان مخصوصاً زنان شاغل و کارگر با حقوق خود در رابطه با آزارهای جنسی مردان؛
21. منع رسوم و عنعنات ناپسند و به دور از کرامت انسانی زنان؛
22. از بین بردن عوامل مؤثر در خصوص شهوانی سازی فضای جامعه؛
23. ایجاد زمینه امنیت شغلی، امنیت محیطی و امنیت انسانی برای زنان؛
24. سهل ساختن روند ازدواجها و از بین بردن هزینه های کمرشکنی که نه صبغه قانونی دارد و نه اسلامی؛
25. حمایت از ازادی بیان، افکار و عقاید فردی زنان؛
26. تقویت بنیانهای دینی حامی امنیت جنسیتی زنان و جلوگیری از انحراف و التقاط فرهنگی.

نتیجه گیری؛
از آنچه گفته آمدیم به این نتیجه می رسیم که امنیت به معنای احساس آزادی از ترس و استفاده بهینه از فرصت‌ها، پس از نیازهای فیزیولوژیک، دومین نیاز اساسی انسان و مخصوصا زنان است. امنیت جنسیتی به معنای احساس ایمنی زنان یکی از مسایل مهم و مورد توجه در افغانستان می باشد، چرا که وضعیت این کشور به گونه ای است که زنان به لحاظ جنسیتی در معرض خطرهای گوناگون قرار دارد. ناامنی جنسیتی زنان به نحوی در افغانستان در تمام سطوح با مصادیق مختلفی وجود دارد، از قبیل: ناامنی‌های محیط شغلی، مزاحمت‌های محیط تحصیلی، آموزشی و صنفی، مزاحمت‌های کوچه، خیابان و پارک، مزاحمت‌های تلفنی، مزاحمت از طریق هکر، مزاحمت های اینترنتی، و...
افزون بر این نظام پدرسالار مستمر و تاریخ پر از تبعیض، رویداد‌های یک سال و هشت ماه گذشته زنان افغانستان را به شدت مورد آسیب‌های فزیکی، روانی و اجتماعی قرار داده و سبب حذف هدفمند شان از اجتماع، سیاست، کار و حوزه‌های عمومی شده است. طالبان از آغاز تسلط خود تا امروز با صدور بیشتر از ۳۵ فرمان نوشتاری و صدها امر شفاهی به صورت منظم و ساختارمند حقوق زنان را در تمام حوزه‌ها محدود و منتفی کرده‌اند. در ادارات محلی، شهرک‌ها، دهکده‌ها و حتا خیابان‌های پایتخت نیروهای طالبان به صورت خودسرانه از این اوامر هم فراتر رفته و دیدگاه‌های سخت‌گیرانه شخصی خود را نیز بر این معضل افزوده‌اند. ساختار سیاسی و اجتماعی گروه طالبان در افغانستان برای به کرسی نشاندن ایدیولوژی دینی و دیدگاه فرا زمینی نسبت به مفاهیمی چون سیاست، دولت‌داری و رفاه، مشارکت جنسیتی را بر نمی‌تابد و با سخت‌ترین فرمان‌ها و اوامر نیمی از شهروندان کشور را خانه‌نشین کرده‌اند. گروه کوچک از زنان که در حوزه صحت، آموزش و امنیت اجازه کار یافته‌اند، نیز با مشکلات روزانه در اجرای وظایف خود رو به رو ‌اند.
طالبان در سیاست و حکومت‌داری، در هیچ لایه‌ ای حق مشارکت به زنان قایل نشده‌اند؛ تبعیض را سیاست رسمی خود ساخته و زنان را از ساختار‌های رسمی دولتی و نهاد‌های غیر دولتی حذف کرده‌اند؛ حکومت‌داری را با توسل به ایدیولوژی دینی ـ قبیله‌ای و نگاه فروکاستانه به زنان سامان داده و با فرامین زن ستیزانه و دور از کرامت انسانی به صورت رسمی و ساختاری زنان و دختران را مورد تبعیض، ستم و حذف قرار داده‌اند؛ دختران را به صورت قطع از مکاتب عالی و تحصیلات عالی و زنان را از حق کار و درآمد محروم کرده‌اند و این موضوع تبعات و آسیب‌های خیلی جدی به میلیون‌ها زن و خانواده‌های شان وارد کرده است. زنان از حق آزادی‌های مانند گشت و گذار آزادانه، انتخاب شغل، انتخاب پوشش، آزادی بیان، حضور در رسانه‌ها، برگزاری تجمعات صلح‌آمیز و… به صورت قطع محروم شده‌اند.
ازدیاد خشونت های خانوادگی، کشتن زنان توسط خانواده ها به خصوص شوهران، خودکشی و خود سوزی زنان، مجازات صحرایی و سنگسار کردن زنان توسط گروه حاکم (طالبانی) از جمله چالش‌های دیگر هستند که در فراروی امنیت جنسیتی زنان قرار دارد.
برای بهتر شدن وضعت زنان در افغانستان مخصوصاً امنیت جنسیتی آنها می‌توان از راهکارهای، چون: بلند بردن سطح اخلاق، آموزش و پرورش؛ ارزشهای اسلامی، فرهنگ احترام به کرامت انسانی، امحای رسوم و عنعنات ناپسند، ترویج اخوت بشری و مساوات انسانی، محو فرهنگ مردسالاری مذموم، تعدیل فرهنگ زن ستیزی به هم پذیری، احترام به زن به عنوان انسان، تأمین عدالت جنسیتی، حمایت از نهادهای حامی حقوق زن، ایجاد قوانین و دادگاه های ویژه، ایجاد شغل مطمئن؛ تشویق از زنان نخبه، منع خشونت های خانوادگی؛ حفظ امنیت فردی و اجتماعی زنان؛ حمایت از ازادی های قانونی زنان، آشنا کردن زنان به حقوق شرعی و قانونی شان؛ جلوگیر از شهوانی شدن فضای جامعه، سهل ساختن روند ازدواجها، ایجاد بنیانهای دینی حامی امنیت جنسیتی زنان و جلوگیری از انحراف و التقاط فرهنگی، بهره جست.

حامیه نادری

منابع:
1. مانــدل، رابــرت ( 1379) چهره متغير امنيــت ملی، ترجمه پژوهشكده مطالعات راهبردی، پژوهشكده مطالعات راهبردی، تهران،
2. عطیه پوراحمد، سروه سراجی، روناک اردالنی حسین کلانتری خلیل آباد. برنامه ریزی فضاهای امن شهری مبتنی برتفکیک جنسیتی با رویکرد CPTED فصلنامه علمی-پژوهشی، شماره دوازدهم، تابستان 1392هـ،
3. ساروخانی، باقر . نویدنیا، منیژه (1385)، «امنیت اجتماعی خانواده در محل سکونت در تهران»، فصلنامه تأمین و رفاه اجتماعی، ش 22.
4. اکبری، رضا؛پاک بنیان، سمانه (1391)، تاثير کالبد فضاهاي عمومي بر احساس امنيت اجتماعي زنان (نمونه موردي: محله نارمک و شهرک اکباتان شهر تهران). نشریه هنرهای زیبا - معماری و شهرسازی دوره 17 شماره 2 تابستان،
5. قبادی،حشمت.(1394).« بررسی جامعه شناختی عوامل موثر بر احساس امنیت زنان شهر ایلام ، فصلنامه تخصصی جستارهای اجتماعی.سال اول.شماره اول.
6. حقيقتيان، منصور (1393) «احساس امنيت زنان و برخي عوامل اجتماعي موثر بر آن (مورد مطالعه: زنان شهر اصفهان). مطالعات جامعه شناختي شهری (مطالعات شهري) » بهار ، دوره 4 ، شماره 10.
7. نگاه: گزراش شبکه زنان افغان در مورد آزار جنسی زنان در سکتور امنیتی. سه شنبه ۲۵ جوزا ۱۳۹۵ه.
8. گزارش کمیسیون حقوق بشر افغانستان، سال ۱۳۹۲هـ،
9. : www.bbc.com/persian/afghanistan
10. www.cshrn.af/da


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
آپارتاید جنسیتی
طالبان زنان
نظرات بینندگان:

>>>   عالی بود موفق باشید

>>>   ممنون از تلاش های خستگی ناپذیر تان بانو نادری

>>>   💥✍ آپارتاید جنسیتی و چالش های زندگی دختران محتاج، زنان-مادران گرسنه و (بیوه-بیسرپرست) و کودکان درمانده (یتیم-بیسرپرست) از اثرات هویت-تحمیلی زشت (افغانیت/افغان) و (افغان-ستان و هم از زبان تروریستی پشتو-جهلساز) برخاسته است و بس.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است