افغانستان در پرتگاۀ سقوط
معاملات در بازی های استخباراتی بر افغانستان
امریکا با بازی پخته شده از قبل با طالبان، ادامه مید هد. دیدارهای تنظیم شده میان طالبان و امریکایی ها و هم زمینه های تفاهم میان سایر متحدان امریکا با طالبان، از اهداف این نشست ها است 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۴۱    ۱۴۰۲/۵/۱۲ کد خبر: 173691 منبع: پرینت

افغانستان در پرتگاۀ سقوط؛ در بازی های استخباراتی چگونه بالای افغانستان، معامله صورت می گیرد؟
طالبان در نشست استخباراتی دوحه برای امریکا تعهد داده اند که تنها دشمنان امریکا، هدف گروه های تروریستی مستقر در افغانستان خواهد بود. دیدار های تنظیم شده میان طالبان و امریکایی ها و هم زمینه های تفاهم میان سایر متحدان امریکا با طالبان، از اهداف این نشست پنداشته می شود.

امریکا با بازی پخته شده از قبل با طالبان، ادامه مید هد. این وضعیت، کشور های منطقه را نگران ساخته است.
روس ها از وضعیت به شدت نگران هستند و حلقه های اطلاعاتی روس ها، گزارش های را مبنی بر نوسان در وضعیت رکود در افغانستان به دست آورده اند.
ایرانی ها تصور می کنند که با توافق روی چند مورد سیاسی مثل حقابه، خود را از گزند تروریسم دولتی در افغانستان، بیمه کرده اند. اما رویهمرفته، مساله محرم و بازداشت های گسترده از مناطق غرب کابل و مخصوصا هزاره ها، وضعیت را پیچیده ساخته است. چینایی ها را با مصروف سازی روی پروژه های اقتصادی و نفتی شمال، فریفته اند. در حالیکه، چنبش اسلامی ترکستان شرقی، در شرق افغانستان، دست و پنجه تازه پیدا می کنند.

طرح انتقال تروریستان برای میدان شمال، به خوبی پیش می رود. پاکستان که از ابتدا برنده بازی بود. حال اکثر اعضای تی تی پی در آستانه انتقال به شمال افغانستان هستند تا پاکستان فرصت کافی برای ادامه بازی پیدا کند. انگلیس خاطرش جمع است که منافعش را پاکستان و امریکا تامین می کنند.
کشور های آسیای مرکزی به امید روسیه دل بسته اند و برای یک وضعیت فوق العاده آماده می شوند. طالبان در میدان یکه تاز هستند و مخالفان شان، متواری، سردرگم، بی حمایت سیاسی و نظامی، مصروف تهمت زنی و در یک بی برنامه گی به سر می برند. در نشست دوحه توافق شده است تا تعامل و ارسال پول به طالبان برای حفظ وضعیت موجود( آرامش قبل از طوفان) ادامه یابد. مردم هرروز سرکوب می شوند و چاره ای برای بیرون شدن از وضعیت موجود ندارند.

در سه سطح بین المللی، منطقه ای و داخلی، سه بازی موازی پیش برده می شود. کارت طالبان، کارایی فوق العاده پیدا کرده است و امید های مردم افغانستان، برباده می رود. تروریسم دولتی طالبان، گزینه مساعدی را در اختیار منطقه و جهان قرار داده است تا بواسطه آن، معادلات بزرگ تر تنظیم شوند. طالبان سه مرحله ای از کسب، تحکیم و استقرار قدرت را از طرف امریکا، تضمین گرفته اند. کسب قدرت، برای طالبان در نتیجه یک تحول و نوسان غیر قابل انتظار در معادله بازی قدرت های بزرگ، رخ داد. تحکیم قدرت طالبانی، بواسطه شلاق استبداد، اختناق بی پیشنه و ستم تاریخی، زمینه ساز شده است. استقرار این نظام، نیازمند تعامل منطقه ای و جهانی است که طالبان به آن علاقه نشان میدهند. این گروه، تلاش دارد تا واقعیت های افغانستان را در خلال برداشت های ایدیولوژیک خود، پنهان کند.

مساله امنیت دروغین، ثبات اقتصادی قلابی و رضایت عمومی مردم را که در نتیجه فشار مضاعف این رژیم استبدادی به وجود آمده است، منحیث مفروضات اصلی تعامل و شریک شدن در روند های منطقه ای و جهانی میدانند. شاید طرفداران طالبان که پله تعصب قومی و ایدیولوژیک بر آن ها سنگینی می کند، این حرف ها را چندان دوست نداشته باشند. اما واقعیت ها است که ما را در روشنایی درک موارد مهم زندگی قرار میدهد. ما نمی توانیم در زیر سایه تعصب، خود بزرگ بینی و عقده های تاریخی، واقعیت ها را انکار کنیم.

بسیاری سوال می کنند که چرا از رژیم طالبان ناراضی هستیم؟ آیا بازهم طرفدار برگشت مقامات فاسد جمهوری و برگشت به عصر فسادسالاری هستیم؟ ما هیچ کدام را ایده آل نمی دانیم. اعتراض ما به وضعیت روبه وخامت امروز است که بدتر از دیروز است. مطمئن باشید که در تحت رژیم طالبان، هیچ امیدی برای پیشرفت و ترقی وجود نخواهد داشت. آنچه نشان داده می شود، ظاهری سازی دماگوژیک است که تلاش می کنند در تحت شعاع آن، ملتی را فریب دهند.

در سطح منطقه ای، روسیه، چین و ایران عاملی اساسی در قدرت گیری دوباره طالبان بودند. هردو برگشت طالبان و خروج امریکا را از اهداف راهبردی خود تصور می کردند. به همین لحاظ بر تعامل تاکتیکی با طالبان تاکید دارند و انتظار دارند، چیزی از طالبان مست در قدرت در افغانستان، نصیب شان شود. امریکا و متحدانش با وجود بیست سال حضور در افغانستان و شعار دروغین مبارزه با تروریسم، خواستار تعامل با این رژیم سرکوب گر و ترویج کننده تروریسم و افراط گرایی هستند.

مردم با تماشای وضعیت موجود در دوراهی انتخاب میان وحشت طالبانی از روی ترس یا ناچاری و یا فرار از مخمصه کنونی قرار گرفته اند. معلوم نیست که برای چند سال پروژه طالبانی، در افغانستان اجرایی خواهد شد. از کجا معلوم نسخه بدتر طالبان را از درون آن بیرون آورند. شاید فروبردن افغانستان در کام افراط گرایی، در تحت حاکمیت رژیم طالبانی، گزینه به صرفه به قدرت های بزرگ باشد و برای این منظور، طالبان را در افغانستان حاکم ساخته اند.

عبدالناصر نورزاد


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
طالبان آمریکا
نشست قطر
نظرات بینندگان:

>>>   👈✍ در هر گونه معامله ها و بازیها،
هویت ایدئولوژیکی/نیرویی و یا (شناسه تباری-زبانی) مردم ضرورت حتمی درجه یک می باشد،
👈 پس ایجاد بحث این موضوع ( بازگردانی هویت/اعاده تشخص/شناسه/هستی مردم) را در اولویت انجام شدنی تان قرار بدهید،
👈 از خواب خودکشی و غفلت بیدار شوید، که (هویت افغان تباری/نژادی و افغان بودن ) صرف متعلق به مردم پشتوزبان و پشتونطالبان هست و بس.
👈 و همیشه در پشت پرده و در بین دولت های افغانستان (یک دولت قومی-زبانی، اقوام و قبایل پشتونی است) که (این دولت هسته یی) مخفیانه و ناملموس بر علیه فرهنگ و هویت فارسیزبانان و تورکتباران عمل ضدبشری را در برنامه و اجرا دارند، که این خطر پنهانی (جنگ بعد داخلی کشور ما را) از دیر زمان تشکیل داده است.
👈 اکیدا میگویم که بدون بازگرداندی و اعاده (هویت اصلی یا هویت-نیرویی نژادی-زبانی تان) هیچگاه به هیچ جای نمیرسید !؟ اگر می خواهید انسان غیرمستعمره ای، خودمختار بااراده باشرف و باعزت حساب گردید و...

>>>   جهان بر سر یک هدف بزرگ به اجماع کلی رسیده است و آن اینکه افغانستان به جای منطقه حایل به یک منطقه تطبیقات جنگی و زور آزمایی جهانی تبدیل شود و هر کشوری با هر کشوری که نزاع و مشکل دارد در میدان سگ جنگی کابل نزاع خود شان را حل و فصل کنند.
طالبان به مثابه تیکه داران این میدان از ورود و خروج جنگجویان هر کشور حق دلالی خود را میگیرند و کاری به کار کسی ندارند.

>>>   در سطح منطقه ای، روسیه، چین و ایران عاملی اساسی در قدرت گیری دوباره طالبان بودند.
عامل اساسی؟ پاکستان و مذاکرات دوحه و خیانت سران سیاسی عامل اساسی نبود ولی این سه کشور عامل اساسی بودند. باز از شما جناب نورزاد سپاسگزاریم که پاکستان را کشوری جلوه ندادید که نقشی ناچیز و غیراساسی و قابل صرفنظر در بازگشت طالب داشت.

شما چگونه میتوانید مسايل در سطح منطقه را از مسائل در سطح بین الملل جدا در نظر بگیرید؟ پاکستان (به عنوان عامل منطقه‌ای) مگر از کدام چشمه آب میخورد و فرمان میگیرد؟ اگر از آمریکا و انگلیس است که دیگر نمیتوان میان سطح بین المللی و سطح منطقه‌ای تمایز قايل شد و رویدادها را جدا لحاظ کرد بلکه درست آن است که بگوییم پلان بین المللی چنین بود و در سطح منطقه‌ای به سیاست های خاصی ترجمه میشد و در سطح داخلی هم ترجمان دیگری داشت.
میل به پشتونوالی غنی و دستور به تحویل دهی پاسگاهها به طالب و ممانعت از تسلیح نیروهای مقاومت مردمی (تحت عنوان و شرط مسخره پیوستن به اردوی ملی) و مذاکرات دوحه دقیقا عاملی در سطح داخلی است که مستقل از عوامل منطقه‌ای و عوامل بین المللی است؟

یک تناقض بزرگ در اندیشه شما هست جناب نورزاد.
شما (طبق نوشته پیشین خود) باور دارید که آمریکا نیروی نظامی پرهزینه خود را در افغانستان با نیروی نیابتی کم هزینه خود جایگزین کرد و برای اینکار همه ابزارهای بین المللی و منطقه‌ای (مانند پاکستان و اعضای مدارس دیوبندی) و ابزارهای داخلی (مانند خیانت سران سیاسی) را همسو کرد تا اولا طالب بر ارگ بنشیند و دوما ابزارهای بین المللی خود (مانند پرداخت دلار و رسمیت شناسی و مذاکرات دوحه) را برای تثبیت طالب بکار بسته است.

در این باور که بسیار به حقیقت نزدیک است طالب یک نیروی متخاصم با امریکا نیست بلکه نیروی نیابتی حرف گوش کن است. پس چه نیاز است طالب با امریکا جنگیده باشد تا به قدرت برسد (همانگونه که در جهان واقع هم نجنگید). اگر نیاز به جنگ با امریکا نبود پس کشورهای منطقه باید طالب را بر علیه کدام جنگ علیه امریکا تجهیز میکردند؟
تناقض اینجاست. کشورهای روسیه و ایران امروز از ارتش سوریه حمایت میکنند چون هدفش مبارزه با اشغالگران امریکایی است و هیچ شکی در آن نیست. ولی طالبی که از دو سال پیشتر در حال مذاکرات دوحه باید یا در این دهه اخیر چه جنگی با نیروهای امریکا داشته است که کشورهای ایران و روسیه بخواهند آن را تجهیز کنند؟

تناقض در اظهارات و اندیشه‌های شما اینجاست. اگر طالب را نیروی نیابتی امریکا میدانید که توسط یک توطئه خارجی توسط امریکا بر راس امور حاکم شد دیگر کمک کشورهای متخاصم امریکا به طالب برای رسیدن به قدرت چه معنایی دارد بجز نادانی مطلق کشورهای متخاصم با امریکا. عمق این تناقض تا آنجاست که مثلا بگویید ایران و روسیه از جانب داعش احساس خطر مشترکی کردند و خوب دانستند که داعش ساخته و پرداخته امریکاست و امریکا میخواهد امارت داعش را در منطقه حاکم کند ولی کشورهای روس و ایران هم به داعش کمک کردند تا دولتهای عربی را کنار بزند تا در طرح امریکا علیه منافع خود کمک کرده باشند!
تناقض روشن نیست؟

بله شکی نیست که کشور ایران با طالب برای جنگ با داعش در افغانستان در سه سال قبلتر از سقوط ارگ شراکتهایی داشته است. ولی تحویل دهی قدرت به طالب توسط امریکا و پس از مذاکرات پمپئو با طالبان در دوحه آغاز شد و دو سال طول کشید و کشورهای منطقه وقتی با طالبان بر سر قدرت در افغانستان صحبت کردند که همه چیز بین غنی و طالب و امریکا بریده و دوخته شده بود. این واقعیت تاریخی است.
وقتی این واقعیت تاریخی مبنای اظهارات کارشناسان شود آنگاه نمیگویند این کشورها نقش اساسی در بازگشت طالب داشتند بلگه میگوید این کشورها در معرض کار انجام شده قرار گرفتند و تنها ضمانتهای اندک را از بازگشت طالب خواستند چون دیگر امکان تغییر صحنه شطرنج نبود وقتی غنی و طالب و امریکا ۹۹ درصد بازی را پیش برده بودند.
شما مطمئن باشید این کشورها آنقدر که شما فکر میکنید احمق نیستند که بدانند یک بازی امریکایی است و بر ضد آنها پیاده شده ولی در آن بازی به تحقق برنامه امریکا خدمت کنند. اگر جز این بود این سه دغدغه شبانه‌روزی امریکایی ها نبودند و مثل دیگران سر تسلیم میگذاشتند و اطاعت امر میکردند.

باز هم شما مطمین باشید پلان داعش بی کم وکاست مشابه پلان طالب است. آنجا تروریستهای وهابی را از اقصی نقاط جهان جمع کردند تا عراق و شام را تصرف کرده و مانع از اتصال و تکمیل محور مقاومت شوند.در آنجاتجهیزات داعش یک شبه از سوی آمریکا و متحدانش اماده میشد مثل تویوتای ژاپنی در شمار زیاد و تسلیحات امریکایی. زخمی های داعش به ترکیه و اسراییل میرفتند و هرجا داعش در محاصره بود امریکا با هلی کوپتر به آنها تجهیزات و غذا و دارو میفرستاد یا آنها را مستقیما جابجا میکرد.

در افغانستان شما بیندیشید چه اتفاقی میافتد؟ رفتار امریکا با طالب تفاوتی دارد با رفتار امریکا با داعش؟
قدرت را که با کمک غنی به طالب دادند. دشمنان طالب در پنجشیر هم توسط پهپادهای پاکستانی (باز هم متحد امریکا) سرکوب شدند و اطلاعات اردوی پیشین مانند اثر انگشتهای الکترونیکی را هم در اختیار طالب گذاشتند تا مخالفان را سرکوب کند. تجهیزات شنود قوی هم در اختیار طالب است تا مبارزان در بدخشان و هندوکش را گیر بیاندازد که تاکنون چندین بار چنین شده است. دلار هفتگی و ماهانه نیز پرداخت میکنند به طالب.
دقیقا چه تفاوتی میان پلان امریکا از گسترش داعش در غرب اسیا و پلان امریکا در گسترش طالب در اسیای میانه میبینید؟ رویکرد کشورهای منطقه در سوریه و عراق چه بود؟ داعش به کجا رسید؟ اینبار هم بازی همان است که بود. کشورهای منطقه در اینکه طالب دشمن و وصله ناهمگون به منطقه است شکی ندارند.

ولی اولا شما روشنفکران و پژوهشگران یک سر باارزش معرفی کنید تا کشورهای منطقه بدانند یک آزاده زنده در افغانستان وجود دارد که میتواند بدیل طالب باشد. دوما مقاومتهای مردمی را به دست پلشتهایی گره نزنید که به آسانی سرویسهای جاسوسی غرب و صهیونیست بر آنان سوار شده و مقاومت را به تباهی و نیستی کشاندند.
سوما تاریخ را تحریف نکنید و نقش دشمنان امریکا را بزرگ نمایی نکنید. چهارما این کشورها را احمق و ابله تصور نکنید. بله مسلم است که برنامه مشخصی تا هنوز از سوی این کشورها در برخورد با طالب بر عموم اشکار نشده است ولی مگر سیاست های امنیتی هر کشور از زبان وزارت خارجه‌ها گفته میشود؟ یا سازمانهای استخباراتی کار خود را پنهانی میکنند؟

بهرحال در بدترین حالت طالبان برای این منطقه همان داعش برای آن منطقه است. هر دو از یک پشتیبانی و روش پیروی میکنند. طبعا به زمان خودش پاسخ داعش در مرز شرق هم مانند پاسخ به داعش در مرز غرب خواهد بود. ولی یک انسان زنده لازم است تا بتواند یک پرچم را بلند کند و آن انسان زنده اکنون گمنام است.
و طبیعتا در میان نامداران هیچ یک ارزش وجودی ندارند که پرچمدار باشند و به همان سفره دزدی و گدایی خود بپردازند بهتر است.

بزرگوار ایران از سال ۵۷ سرمایه‌گذاری بر مسلمانان افریقا را آغاز کرده است با شیخ زکزاکی و تشیع. هنوز زمان لازم برای ضربه به استعمار از کانال جنگ مذهبی را مناسب ندانسته است. از سال ۵۸ کسانی مانند چمران به لبنان رفت و امد داشتند تا این چند سال تکه های پازل مشخص شد و محور مقاومت سر بلند کرد. در برابر این صبر راهبردی این کم طاقتی ها محکوم به سردرگمی است.
روزی که ایران به داد یمن رسید چند جوان عرب بودند که بدون دمپایی میجنگیدند و از طرف دریا و خشکی محاصره کامل بودند. محاصره هم توسط عربستان و تقریبا همه کشورهای عربی بود و اعضای ناتو. پس از هشت سال امروز ۶۰ درصد خاک یمن در دست همان چند جوان انگشت شمار پاپتی است.

اگر روز واقعه برسد و در افغانستان چند جوان انگشت شمار حتی پاپتی باشند باز اراده‌ای که باید حاکم شود و اصالت گفتمانی داشته باشد و منطبق بر حقوق انسانی باشد، حاکم خواهد شد. این وعده خداست نه غرور و اغراق. اینکه فرقه انحرافی از اسلام حنفی توسط امریکا و انگلیس ساخته شود و مزدور این کشورها باشد و خون مردم را در شیشه کند اصالت انسانی ندارد و محکوم به نابودی است.
مساله تنها زمان است.

برای امریکا مطلوب است هر چه زودتر در اسیای میانه جنگی آغاز شود. برای کشورهای منطقه مطلوب است جنگ در اروپا بماند و حتی افریقا و منطقه فعلا ارام باشد. این آرامش و روابط با طالب اقتضای کوتاه مدت است و ریشه در مصالح کلانتری دارد. شما باور نکنید که تسلیم شدن در برابر خواست امریکا و مزدورانش است. به وقت معرکه به تجربه یمن چند جوان پاپتی هم میتوانند ورق را بازگردانند. به وقت معرکه داعشی که تا فاصله پانصد متری کاخ ریاست جمهوری سوریه هم گسترش یافته است هم میتواند در غرب اسیا نابود شود. شما وقتی به امورات استخباراتی و عملیاتی کشورهایی که میگویید می اندیشید و به کارنامه آنها نیز مینگرید بهتر است شک کنید به برداشت خود از وقایع و مبنای تحلیل را بر دست بسته بودن یا فریب خوردگی یا التماس و ترس از طالب نگذارید. درست ترین جمله همین است که آنچه از رفتار کشورهای منطقه به سطح عوام میرسد و از آن گاه میشویم ناچیز است پس یک سردرگمی را احساس میکنیم. هر برداشت دیگری نادرست است.

>>>   اشتباه و یا عمداً و مغرضانه تحریف می می کنید، نفت و گاز و دلار ارزان نه کشور اداره می کند و نه رژیمها را سرنگون می کند و نه حفظ می کند، برعکس رژیمها را احترام به آزادی و حاکمیت ملی و انتخابات آزاد و پایگاه سیاسی و اجتماعی داخل و پایبندی به قوانین حقوق بشر جهان حفظ کرده و آنرا پایدار می سازد که دیکتاتوری شاه و شیخ با آن درجنگ و ستیز بوده و می باشد. متاٌسفانه مبلغین کمونیستهای ورشکسته و دیکتاتوری سلطنتی از خود و حقایق حاکم آندوران و حقوق نقض شده و پایه ایی و سیاسی و اجتماعی مردم بیخبرند. وگرنه انگلیس و نروژ و یا کانادا هم نفت و گاز دارد ولی بقایای دیکتاتوری سلنطنتی از خود نمی پرسند پس چرا رژیم نروژ و یا کانادا و انگلیس... سرنگون نمی شود؟؟؟ زنده باد آزادی و دمکراسی. پیروز باد انقلاب دموکراتیک مردم دلیر افغانستان

>>>   🤫 اولویت اغاده و بازگردانی نیروی (هویت تباری-زبانی)...، و مردود دانستن هویت ناتباری (افغان و افغانیت)..

>>>   🤫 همه شما عزیزان !
واضح است که جنگ و بدبختی مردم سرزمین ما دو بعد یا دو جنبه دارد،
✍ یکی جنگ نیابتی جنبه استخباراتی و قدرت های بیرونی بوده،
✍ و دیگر جنبه جنگ داخلی کشور ما جنگ قومی-زبانی هست که از طرف پشتونها براه انداخته شده هست.
✍ اگر بیشتر و زیادتر همیشه وقت به بعد《 جنبه یا دیدگاه جنگ داخلی-قومی-زبانی کشور 》یا { به منظر جنگ داخلی و دایمی سرزمین تان } توجه عمیق کنید این جنگ و بدبختی مردم این سرزمین ما (ریشه در هویت و شناسه تباری-زبانی) دارد که جنگ داخلی دایمی کشور ما ازین ناحیه/حسادتی پشتونها برخاسته و جریان دارد و بس 👉

>>>   شما تحلیل ها و دیدگاه های خود را داشته باشید و از نظر فکری با هم گلاویز شوید اما به یاد داشته باشید که نسل جدید مقاومت در حال نمو است و این وطن به مثابه لقمه خارداری دهان پاکستان را میدرد و شیطان های تربیه شده مدارس حقانی و دیوبندی را روانه جهنم میکند و فقط توکل با خدا و اراده خلل ناپذیر جهاد گران مقاومت ملی است که سرنوشت سیاسی و جغرافیایی و جهانی این جغرافیا را رقم میزند.
دل بستن به امریکا و روس و انگلیس مقطعی است چون با تغیر حزب حاکم معادلات بر هم میخورد و روزی از نو و روزگاری از نو اما دل بستن به اراده الهی و توکل به خدا نسل نوین مقاومت را به پیروزی میرساند اگر زنده بمانند یا شهید شوند مفلحون اند و وارثان بر حق جغرافیای موجود افغانستان.

>>>   فقط مقاومت پیروز است و هیچ مسامحه و مدارا کار را به جایی نمیرساند.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است