دوسال فاجعه؛ پیامد تروریسم دولتی طالبانی
امروز ترصد و ترافیک سازمان های اطلاعاتی از سه محور همسایه ها، منطقه و جهان، افغانستان را به میدان گرم رقابت، تنش و رویارویی مبدل ساخته است 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۰۷    ۱۴۰۲/۵/۲۴ کد خبر: 173772 منبع: پرینت

دوسال از سقوط مرگبار مدنیت شهری به دامن تروریزم قومی و استبداد عقیدتی می گذرد. دنیا با بارخت بستن اش، مردم افغانستان را در نتیجه ی یک معامله ننگین، به طالبان تروریست و آدم کش سپرد. حالا با توجه به خاصیت مخرب و مختل کننده ای امنیتی این گروه که کماکان در قدرت هستند، همسایه ها، منطقه و این دنیای سردمدار دموکراسی و حقوق بشر، می خواهند به واسطه تعامل تاکتیکی و راهبردی، از وجود طالبان تروریست سود ببرند. حال آنکه، این گروه افغانستان را در گودال بزرگ ترین تراژیدی انسانی و تمدنی تاریخ معاصر بشری، فروبرده اند.

در این دوسال، رژیم استبدادی و سرکوب گر طالبانی، به سرکوب و ریشه کن کردن مدنیت بشری و پیشرفت حاصل شده ای بیست ساله و ایجاد فضای رعب و وحشت، متواتر مشغول بوده است. دنیا نیز در برابر جنایات این گروه ظالم و زن ستیز، چشم بسته است. این گروه با توجه به موقعیت فعلی، سیاست های جهانی و تنش های بزرگ بین المللی، از فرصت پیش آمده استفاده می کند و به تحکیم پایه های ظالمانه و سفاکانه قدرت تک قومی خودش می پردازد. هنوز منطقه با وجود ماهیت تروریستی و آدم کشی این گروه، تعامل را با آن ترجیح میدهند. کشور های فرا منطقه که نیز از ابتدای ظهور این گروه، از این کارت راهبردی برای رقابت های بزرگ و سنگین شان، سود فراوانی برده اند، در یک همخوانی با آن قرار گرفته اند.

نگارنده قصد ندارم تا به علت و دلایل این فاجعه ضد تمدن و فرهنگ و این توطئه سازماندهی شده برعلیه مردم افغانستان، بپردازم. زیرا تاکنون که دوسال از به قدرت رسانیدن این گروه تروریستی، سپری می شود، تحلیل ها، نبشته ها و پژوهش های زیادی در خصوص آن صورت گرفته است. لذا قصد من، پرداختن به تبعات حضور این گروه تروریستی در اریکه قدرت در افغانستان است که می توان آنها را قرار ذیل برشمرد:

اول- نخستین پیامد حضور این گروه تروریستی در قدرت، مبدل ساختن افغانستان، به دوزخ روی زمین برای مردم رنجدیدۀ افغانستان است. درحال حاضر، مردم تحت فشار شدید روانی و جسمی، فقر و ناداری، در تحت غیر انسانی ترین شرایط، زندگی دارند. قرار نظر سنجی های اخیر، کابل یکی از ناشاد ترین شهر های دنیا لقب گرفته است و این همه از برکت حضور طالبان در قدرت است که بیست سال تمام، با قتل و کشتار مردم بی گناه، خواب راحت و زندگی آرام را از مردم سلب کرده بودند؛

دوم- ازدیا فقر، ناداری، تن فروشی، فروش فرزندان، نا امنی، اختطاف سازمان یافته که در اکثر موارد خود طالبان در آن دست دارند و به باج گیری از مردم و تجار می پردازند، شکنجه ساختاری و به زندان افگند بیست هزار زندانی از یک قوم خاص، از نمونه های یک رژیم سرکوب گر و بی رحم در تاریخ انسانی است. طالبان با حضور شان در قدرت چنین شاهکار تاریخی را ثبت حافظه بشریت کرده اند؛

سوم-سلب آزادی های مشروع انسانی مردم افغانستان، مانند حق تحصیل، کار، اظهار عقیده در چوکات قانون، باور های دینی و فضای امن برای زندگی و فراهم آوری امکانات، از جمله دیگر دستاورد های این گروه سفاک و خون خوار در تاریخ است که برای همیشه زخم ناسور باقی خواهد ماند؛

چهارم- محروم ساختن نیمی از پیکر جامعه( زنان و دختران) از حق تحصیل، کار، آزادی های مشروع دینی و منطقی که در قاموس زندگی انسانی، مشروعیت دارند، از دستاورد های تروریسم طالبانی است که تاریخ نظیرش را سراغ ندارد. طالبان زنان و دختران افغانستان را برخلاف آموزه های دینی و فرهنگی کشور ما، بدون استناد معقول دینی و عقیدتی، از حق تحصیل و کار، که نیاز اصلی جامعه امروزی است، محروم ساخته اند. با این عمل نادرست توسط این گروه تروریستی، دنیای اسلام، بارها این گروه را بار ها به نقد گرفته و آن را غیر انسانی و اسلامی، دانسته اند؛

پنجم-قطع رابطۀ افغانستان با دنیای بیرون که امروز در عصر جهانی شدن، یک نیاز مبرم و اساسی برای مراودات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی پنداشته می شود، از کارکرد های غیر معمول این گروه تروریستی دانسته می شود. امروز، افغانستان بیشتر از هرزمانی دیگر، در انزوای بیشتر تاریخی و قطع رابطه با دنیای بیرون به سر می برد. این انزوا افغانستان را پنجاه سال به عقب می برد و تمام دستاورد های بیست سال اخیر را به باد فنا می دهد؛

ششم- طالبان به واسطه سرکوب و شکنجه ساختاری، در تلاش اند تا عقیده های مزخرف مدارس حقانیه و پاکستانی را بر مردم افغانستان که افتخار شرف به دین مقدس اسلام را بیشتر از هزار سال دارند، تحمیل نمایند. عقایدی که تنها به سرکوب انسانیت، مهربانی و عطوفت بشری که برای همبستگی بیشتر جامعه انسانی نیاز است، منجر می شوند و فرهنگ خشونت و سرکوب و نفرت را در دل هر شهروند، به گونۀ نا خود آگاه، وارد خواهد ساخت؛

هفتم- طالبان از ابتدای به قدرت رسانیدن شان توسط امریکا که توافق نامه دوحه زمینه ساز آن بود، به فارسی ستیزی و سرکوب تاجیک ها، پرداخته اند. نمونه های فراوانی از ادبیات انزجار و نفرت که مبین فارسی ستیزی این گروه است، بار ها از زبان سران طالبان، شینده شده است. این گروه با سرکوب گسترده مردم در مناطق فارسی زبان مخصوصا تاجیک ها، در تلاش اند تا هژمونی قومی را بر غیر پشتون ها بقبولانند. این کار در تاریخ کشور ما ریشۀ تاریخی دارد، اما وجه بارز آن، در رژیم سرکوب گر طالبان، نمودار واضحی پیدا کرده است؛

هشتم- طالبان با مبدل ساختن افغانستان به پناهگاه امن تروریستان داخلی و خارجی، اولین دولت تروریستی را در افغانستان، بنیاد نهادند. امروز بیش از بیست گروه تروریستی خارجی با زیر مجموعه های آن، در افغانستان لانه های امن دارند. مراکز فعال آموزشی، سربازی گیری، منابع در آمد مالی و تلاش برای ایجاد ساختار های منظم تروریستی و تشکیلاتی، از جمله اهداف مهم این گروه های تروریستی است که رژیم طالبان زمینه ساز آن اند. این گروه در تبانی با تروریسم منطقه ای و جهانی، افغانستان را عملا به میدان جولان، گروه های تروریستی مبدل ساخته اند؛

نهم- طالبان در دوسال گذشته با استفاده از منابع در آمد هنگفت مالی از درک کشت، تولید و قاچاق مواد مخدر، افغانستان را عملا به بزرگ ترین منبع تولید آن مبدل ساخته اند. سود حاصل از این کار برای طالبان و رژیم نامشروع شان، برعلاوه کمک های سخاوتمندانه امریکا که حدود چهل میلیون دالر در هفته می شود و رقم درشت دیگر مالی که نیز به گونه مخفیانه در اختیار این گروه قرار می گیرد، توانسته این گروه تروریست را همچنان در حفظ قدرت سیاسی شان علی رغم مخالفت قاطبه مردم افغانستان، کمک نماید؛

دهم- لیلام کردن سرمایه های ملی که متعلق به عام افغانستان بوده و در نتیجه کمک های بیست ساله در خدمت دولت و نظام امنیتی افغانستان قرار گرفته بود مانند تجهیزات نظامی و جنگی، به حراج گذاشتن معادن افغانستان، برق خریداری شده که از پول مردم افغانستان از کشور های آسیای مرکزی فراهم می شود، اما طالبان برای خوش خدمتی آن را در اختیار باداران پاکستانی خود قرار میدهند، آب های افغانستان که باید منبعی در خدمت منافع ملی باشد و به رشد اقتصادی و مصارف دولتی کمک کند، به قیمت ناچیز که در نتیجه یک معامله به پاکستان و ایران فروخته می شود، از خیانت های دیگر گروه طالبان است؛

یازدهم- ایجاد تنش های مرزی با همسایگان افغانستان( علی رغم دشمنی تاریخی دو همسایه شرقی و غربی با مردم و سرزمین ما) که خود به خود زمینه تنش و آشوب را مساعد می سازد، از دستاورد های امارت طالبانی است. طالبان تا حال چندین بار با همسایه های شرقی، غربی و شمالی، شاخ به شاخ شده و ذهنیت بد همسایه داری را بوجود آورده اند. اگرچه همسایه های خوبی نداشته ایم و آنچه را که امروز می بینیم، نتیجه سیاست های غلط این همسایه ها برای برگشتاندن طالبان به قدرت بوده است، اما این تنش ها می تواند برای آینده های رویکار آمدن یک نظام مشروع و مردمی، درد سر ساز باشد؛

دوازدهم- بالاخره، تروریسم طالبانی، منجر به این شده تا این کشور مانند دیگ بی سرپوش، محل ترصد سازمان های اطلاعاتی و اطلاعات چیان کشور های همسایه، منطقه و جهان باشد. امروز ترصد و ترافیک سازمان های اطلاعاتی از سه محور همسایه ها، منطقه و جهان، افغانستان را به میدان گرم رقابت، تنش و رویارویی مبدل ساخته است. این کار به برکت حضور طالبان تروریست است که باعث شده، بدبختی مردم افغانستان، دوچندان شود.

آنچه از این میان مبرهن است این است که طالبان هیچگاه نمی توانند با این چالش های که برای مردم افغانستان به وجود آورده کنار بیایند و یک نظام مردمی و مشروع را ایجاد کنند. روز بروز نفرت و انزجار تاریخی مردم افغانستان از این گروه بیشتر می شود و زمینه رابرای یک جنگ خانمان سوز و قومی، بیشتر فراهم می سازد. وحدت ملی و همزیستی مسالمت آمیز، دیگر معنی و مفهوم خود را از دست داده است. آنچه بیشتر باعث شده تا زمینه های شکاف و انشقاق در جامعه، پدیدار شود، همین امارت طالبانی است که مبدای آن سرکوب و در یک تحت یک دولت تروریستی اجرایی می شود.

عبدالناصر نورزاد


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
دوسال فاجعه
تروریسم دولتی
نظرات بینندگان:

>>>   درست ودقیق نوشتید تحلیل واقع بینانه از اوضاع رقت بار سرزمین فاجعه زده ومصیبت دیده افغانستان

>>>   سلام دوستان هرکه را از بهر کاری ساختند من کم سواد نویسنده واهل قلم وصاحب نظر مسائل سیاسی نیستم اما مانند دیگر انسان های جامعه خود رنج بسیار کشیده ام از دیدن رنج های مردمان بی پناه ورنجدیده خود وکشور عقب نگهداشته خود که از کاروان تمدن بشری به خاطر منافع ورقابت دیگران بر سر منافع خودشان صد ها سال عقب نگهداشته شده است گاه گاهی به این فکر میشوم که عاقبت این کشور زیبا واین مردم باهم برادر سخت جان صبور باعزت سربلند با این همه دسایس و مداخلات بیرونی درونی و مارها واژدار های خانگی مبلغین و هواداران آنها به کجا خواهد کشید توبه این مردم را خداوند چه وقت قبول خواهد کرد تا از این دام دسیسه فساد پیشه گان چپاولگران زور گویان ستم پیشه گان ترورستان داخلی وخارجی تفرقه افگنان قومی نجات یابند به چشم خود مردم افغانستان همه دیدند فساد پیشه گان بنام دیمو کراسی آمدند چون کرم زالوی خون خوار خون مردم را نوشیدند عمر شان به سر رسید از صحنه روز گار حزف گردیدند متاسفانه باز مردم در جال دیگری افتید این بار همان ترورستان که آشکارا وعلنی پیش چشم همه کشور های جهان در مدت چندین سال به ترور وحشت دهشت راه گیری انفجار انتحار به نام دین جان صد ها انسان بیگناه را گرفتند خون ناحق ریختند سربریدند بر سرنوشت این کشور واین مردم رنج عزاب دیده مسلط شدند وتبلیغ براه انداختد از طریق شبکه های تبلیغی تروریستی شان در کشور امنیت آمده انتحار انفجار راه گیری وبی امنیتی نیست جناب مبلغ ترورستان معلوم الحال اگر میگواید امنیت است ترور انفجار انتحار نیست همین هارا که انجام می‌داد اگر بیست فیصد از طریق شبکه های همان دولت فاسد انجام می شد هشتاد فیصد بی امنیتی توسط همین مخالفین دولت وقت صورت می‌گرفت شخصی به گمان اینکه دوکان دار نمی بیند پیش روی دوکان استاده می شد دست خودرا بروی چشم خود می‌گرفت از دوکان جنسی را می برداشت فکر می‌کرد دوکان دار نمی بیند ترورستان و حامیان آنها هم این فکر را دارند در حالیکه اعمال شما را وآنهای که به مردم خود ظلم جفا کردند هر گز و هیچ وقت مردم افغانستان فراموش نخواهد کرد با گزشت زمان روزی مردم قضاوت خواهد کرد که چگونه به شرم آورترین عمل ضد انسانی و ضد کرامت بشری دست زدید وآنهم استفاده از یک انسان فریب خورده روز نادیده گرسنه بحیث وسیله انتحاری وکشته صد ها انسان بیگناه به نام دین در کجای دین این گونه عمل ضد بشری جایز است در کجای قر آن گفته شده به چنین عمل ضد کرامت بشری دست بزنید خدا این چنین دینی را از طریق هیچ پیغمبری به بشر و و جامعه بشری نه فرستاده ودر تعالیم هیچ پیغمبری چنین روشی وچنین سنت گفته نشده درست است که ایمروز چرخ زمان بخاطر منافع دیگران به کام شما می چرخد اما پیش خدا چه جواب دارید درست است که که عده از خون خوار ترین انسان های روی زمین بدون اینکه محاسبه از آنها صورت بگیرد مرگ به سراغ شان آمد بدون اینکه محاسبه از آنها شده باشد از دنیا رفتند اگر واقعا به خدا دین روز واپسین ایمان داشته باشید بفر ما اید جواب شما پیش خداوند عالمیان در روز قیامت چه خواهد بود اين همه ظلم جفا خون ریزی قتل قتال قوم پرستی تفرقه نفاق که در بین یک ملت باهم برادر انداخته اید با استفاده از طیوری مبلغ جاسوس بیگانه خود تان که کتابچه گگ دوهمه سقاوی را نوشته وشما مطابق آن عمل می‌کنید و به عواقب عمل خود هم هیچ پروای ندارید روزی شما وهمه تفرقه افگنان زورگویان قوم پرستان قبیله پرستان که مصدر هیچ خدمتی به قوم قبیله وکشور خود نشدین نسل های آینده به شما نفرین خواهد گفت شماها منظورم از تفرقه افگنان مربوط به هر قوم که باشد متوجه اعمال خود هستید که ما در یک کشور زندگی می‌کنیم خانه مشترک داریم اما زندگی برادر وار باید داشته باشیم که نداریم به قانون احترام داشته باشیم که نداریم به کرامت انسانی احترام داشته باشیم که نداریم به مساوات برادری احترام به خود ودیگران که داشته باشیم اما نداریم هر گز چنین دینی را خدا نیا فریده که حامی آن ترورستان وقاتلان زور گویان مخالفان مدرسه مکتب علم دانش زن مرد باشد این راه که تو می روی به ترکستان است خداوند عالم دینا واینا است همه عالم در قبضه قدرت او وآفریده اوست به اندازه یک مثقال خیر وشر را می سنجد واین عملی را که شما انجام می دهید هیچ به
خدا ی یکتا پیغمبران الهی دین تعلق ندارد خواست خداوند این نیست همه عالم آفریده اوست خشم خشونت قتل انسان های بی گنا تفرقه نفاق قوم پرستی آواره ساختن ملیون ها هم وطن از خانه وکاشانه شان با خواسته های خداوند یکتای بی همتا مطابقت ندارد ...یاهو

>>>   طالبان و پشتیبانان غربی آنها چنان مردم افغانستان و منطقه را خشمگین کرده‌اند که اگر نظر سنجی شود بخش بزرگی ازنظردهندگان درونی و بیرونی این کشور تنها راه تعامل با طالب را نابودی بی چون و چرای طالب و سقوط دادن و تجزیه کشور پاکستان خواهند دانست.

این اسلام امریکایی طالب به کام مردم خراسان و منطقه یک زهر مطلق است که تنها مصالح کلان باعث میشود دولت ها و مردم منطقه صبوری کرده و خشم خود را فروخورند. هرگز نادرست تحلیل نکنید که کشورهای منطقه به دنبال تعامل مشتاقانه با طالبند. هر یک به نوعی روابطی را با ملت خراسان دارند (مانند پدیده مهاجرت) که اگر کفتارها و سگان هم بر خراسان سلطه پیدا کنند باز دولت ها مجبور میشوند با کفتارها و سگان هم تعامل کنند.

تیغ نقد پژوهشگران و نویسندگان باید بیشتر سمت جبهه جایگزین باشد که احتمالا با هرزه‌های و دلارهای غربی همبستر شدند و همه چیز را از یاد بردند و مقاومت را ناشیانه و ابلهانه با بی برنامگی و فساد به خاموشی و نیستی کشاندند. ولی این پژوهشگران هم نیازی به نقد خود (به عنوان تفکر جایگزین پشتوالی) نمیبینند و مترصد آنند تا در هر فرصتی کاستی و کمبود خود را گردن دیگران بیاندازند همانگونه که در میان بخش بزرگی از نظردهندگان و نویسندکان این وبسایت خبری ریشه بخش بزرگی از مشکلات مردم افغانستان آن است که روزگاری پاکستان تنظیم هفت گانه ساخت و ایران تنظیم هشت گانه. ولی نه پاکستان و نه شوروی و نه امریکا نیاز است نقد و لااقل بر روی کاغذ پژوهشگران مجازات شوند بلکه ریشه همه مشکلات ایران است و در هر نوشته اماج طعن وگوشه و کنایه میشود.

پس امید من به عنوان شخصی ایرانی که از رنج خراسان میرنجم و از کمبودهای آن کم میشوم نه سیاستمداران پیشین است مگر یکی بنام اسماعیل خان (گرچه در نظر عموم مردم جنگ سالار مذموم باشد)، نه به سیاستمداران کنونی که مقدس ترین آن که احمد مسعود باشد را خائن‌ترین به مردم خراسان میدانم و خود حدیث مفصل از نامقدسها بخوان. نه به اساتید دانشگاه کابل مانند استاد مسعودها و کسانی که به طور ضمنی در کلامشان طالب را به دوستی با ایران ترجیح میدهند و نه پژوهشگرانی که نمیدانند میدان جنگ کجاست و تیغ نقد را باید به سوی چه کسانی بکشند و از آبروی خود بگذرند مگر خفتگان خودفروخته بیدار شوند و اگر سرویسهای جاسوسی مجال تنفس بر نادانی آنها نداد کنار روند تا کسانی که شایستگی دارند پرچم را در دست گیرند.

تنها امید چون منی به همان کشورهای منطقه است و چریک های گمنام. امید است هر روز بشنویم یک گروه نظامی جدید ابراز وجود کرد. مانند مقاومت نظامی و... اینها هم از شیرمردان با غیرت در میان مردم خراسان زاده میشوند. نه قلم بدستانی که هنوز آنقدر بزرگ نشده‌اند تا بدانند قدرت نقد قلم از دوست گمراه و اصلاح فکری جریان موافق چقدر است. بلکه همیشه تحلیلها را تا سطح یک گزارش یک خبرنگار پایین اورده و همان چیزهایی که پراکنده میشنویم را یکجا میکنند و میگویند. تحلیل؟ موشکافی؟ ریشه یابی؟ راه حل؟ مطلقا این چیزها در اندیشه گزارشگران قلم بدست وجود ندارد و ملت خراسان نیز توقع چنین چالشهای ذهنی را از رهبران فرهنگی و اندیشمندان خود ندارد بلکه اگر متنی بنویسی به دو کشور همسایه فحش و ناسزا بگویی صدها تن زیر آن برای نگارنده آرزوی طول عمر و سلامتی میکنند و چنان اغراق میکنند که گویی راز مگویی با آنها در میان گذاشته شده است.

دود از کنده بلند میشود (امیدوارم مشابه این مثل در خراسان زمین هم باشد). همان کشورهای منطقه به درستی نقطه قوت و نقطه ضعف مزدوارن اسلام امریکایی را دریافته‌اند. اینها شیر هستند که یکی را مغزشویی کنند و وسط جماعتی بی دفاع بفرستند تا خود را سقط کند و جماعتی را به کشتن دهد. نقطه قوت اینها در نادانی است که پیرو اسلام امریکایی شده‌اند و با آن مزدوری ذاتی چند صدساله سران پشتون برای غرب همچنان پشتیبانان مالی و نظامی و سیاسی در غرب دارند. نقطه قوت انها در آن است که جوانانی را میتوانند تا حد جمادات و رباتها کاهش دهند و تقسیری از اسلام که توسط امریکا و انگلیس ساخته شد را بر روی ان نصب کنند و بگویند این جفنگیات عین اسلام محمدی است. سپس او را برای منافع امریکا به کشتن دهند.

ضعف اینها این است که در این ۴۰ سال جنگ درستی نداشتند. اینها چریک بودندو دولتها یا دست نشانده امریکا بودند که لزوما متحدین سیاسی طالبان بودند (هر دو مزدور یک ارباب) و اراده‌ای بر جنگ با آنها نبود بلکه مزدور سیاسی امریکا، مزدور نظامی امریکا را به درستی برادران ناراضی میخواند.
حال که از لانه موشها در پاکستان بیرون آمدند و جمع شدند خود هدف جنگ چریکی میشوند.

در جنگ چریکی بروند و کنار هر یک از صخره‌های هندوکش یا هر یک از ریگها و درختان بیابان یک انتحاری خود را سقط کند. این ضعف است. محال است بلوک غرب از پشت مسعود پیاده شود تا مبادا بفهمد جبهه مقاومت چه ظرفیتی داشت. همانگونه که محال است بلوک غرب اجازه دهد طالبان مشکل اقتصادی پیدا کند همانگونه که نه تنها دلار هفتگی به آنها میدهد که بابت هر مزدوری و شیرین کاری تا چند صد میلیون دلار هم پاداش میدهد (همانطور که هفتاد سال ارتش پاکستان را مزدور پروژه بگیر بار اوردند).

امثال مسعود و هر که از مقاومت دم بزند ولی به غرب سفر کند را به چند دلار و چند جنده تا هفتاد سالگی سرمست میکنند. ناصالح‌ها هم که هم رفیق دزد هستند و هم شریک قافله هم میگذرند تا مبادا این جبهه هدفمند علیه طالب اقدام نظامی کند. به استاد مسعودها هم ویزای مشروط امریکا میدهند تا لزوما زبان بر نقد سیاست های امریکا ببندد و اگر خواهان پیشرفت در زندگی باشد باید با دشمنان امریکا بجنگد و قلم خود را به دربار بابای فکری خود غنی نثار کند و ایران ستیزی که اکنون میکند را ادامه دهد.

نه آن جبهه پرهیاهو و مغرور نه این اساتید و پژوهشگران گمراه و گمراه کننده نه قلم های غرض آلود و غیرمنتقد به خود هیچ کدام به مردم خراسان سودی نخواهد رساند.
اگر سنگی که پنهانی از دست کودکی رها میشود را در یک کفه ترازو بگذارید بی گمان سنگین‌تر از دهه‌ها تلاشهای بیهوده و گمراه جبهه های مقاومت و اندیشمندان و دانشگاهیان خواهد بود. چون در راهی که باید باشد ضعیف نیست بلکه اصلا در این راه نیست. حتی یک واژه در نقد جایگزین و چیستی جایگزین نیست.

امروز تیغ پشتونها بر گردن اندیشمندان خارج از خراسان نیست ولی ذهن آنها مسخ شده است و بیش از هر مردم عامی باور دارند که بجز پشتون هیچکس نمیتواند در افغانستان رهبری کند. محال است هرگز کسی به این بیاندیشد که ما که از ۴۵ میلیون نفر حدود ۱۵ میلیون نفر اواره هستیم و پنج نفر پیدا کنیم گفتمانی منتقدانه برای ساختن جایگزین یا اصلاح روند نادرست و ابلهانه جوانهای نامدار ننگین پیاده کنیم. محال است بتوانید یک نشست میان مهاجرین پیدا کنید که توسط دولتها و برای ژست سیاسی خاصی برگزار نشده باشد و سودی هم داشته باشد. محال است چنین چیزی از ذهن کسی در خراسان تراوش کند. شاید ترکیه بخواهد در انکارا چند سیاسی دولت پیشین را گرد هم آورد و پیامهایی را به کابل منتقل کند و امتیازاتی را بگیرد. ولی محال است چنین گردهمایی بدون هدایت دولت خارجی بتواند ساخته شود.

محال است ۱۵ میلیون قلم مهاجر بتواند حرفی بزند که پراکندگی را کنار زده و جمعیت خاطر اورد و سودی داشته باشد. محال است سیاستمداران حرفی بزنند یا پیشنهادی بدهند که در ان جایگاه خودشان دیده نشده باشد. همیشه آخرین حربه جنگ است. جمیع محالات از جامعه غیرجنگی افغانستان (مانند سیاسیون و اندیشمندان و دانشگاهیان) چنان بزرگ است که تنها یک راه باقی میماند و آن هم آخرین راه است. این آخرین راه جنگ مسلحانه بدور از اطلاع سیاسیون و رهبران ابله و خودفروخته مقاومتی ها و اندیشمندان است.

چنین مقاومتهای چریکی هستند که پیش از آنکه دست به اسلحه ببرند این دو سال را از پیش چشم میگذرانند. شاید ببینند یک پشه مزاحم مسعود شد و مسعود یک عطسه کرد یا دست خود را تکان داد و رهبری او و کنش او با مردمی که امید واهی دارند در حد شنیدن صدای عطسه میماند نه بیشتر نه کمتر. به منتقدین و سیاستمداران و پژوهشگران و اندیشمندان مینگردند تا این جنازه بر زمین مانده را تکانی دهند و از آنها هم چیزی بیرون نمیاید.
اینها اینده مردم هستند.دیگران همه هیچ.
کشورهای منطقه به اینها دلخوش میشوند ولی باز یک گام پیشتر را میبینند که اگر جنگی شد و سگان و کفتارهای مزدور غرب رفتند اینده این کشور به دست چه کسی خواهد بود؟ باز ناصالح ها و کرزی ها میخواهند بیایند سهم خود را بخواهند؟ و توده تقدسی به مسعودها بدهد که باز بیاید و بشود غنی مزدور امریکا اینبار از قوم تاجیک.

جناب نورزاد شاید شما هم تاریخ اروپا را نگاه کرده باشید که چگونه از آن نادانی مردم در خرید امرزش‌نامه از کلیسا به اینجا رسیدند و شاید در آن میان تلاش و زهر قلم صدها فیلسوف و منتقد را دیده باشید. جامعه را این قلم ها میسازد از پایین. از درون مردم میجوشد و از میان مردم سیاستمدار بیرون میاید. اشتباه غرب اینجاست که با جنگ برگرده مردم سوار میشود و کسی چون غنی که چهل سال از کشور دور است ولی مزدور مطلق است را بر گرده مردم مینشاند. غرب از زور و زورمند از بالا قدرت خود را اعمال میکند همانطور که امریکا ارگ را به طالب تحویل داد.
قلم از پایین مردم را مقاوم میکند. قلم اندیشه میسازد و اندیشه کشور را اباد میکند. وگرنه ما مرده شما زنده. تا وقتی افکار و اندیشه ها همین است و پژوهشها و تحلیل ها همین است چه چیزی فرق میکند؟ وقتی تاریخ مصرف طالب تمام شد غرب مسعود را بر کرسی مینشاند و همانقدر که غنی منافع مردم را به منافع امریکا ترجیح میداد مسعود دست نشانده هم خواهد داد.

اگر وضع کشور را بد میدانید و از قلم شما زهر نمیچکد تا خواننده را از راه دور زخمی کند و اندیشه های او را به نابودی نکشاند قلم شما در راه درست نیست. این تیغ باارزش را سمت نقد اشغالگران رهبری مقاومت بگیرید تا اگر فردا پس فردا این مزدوران رفتند چهار وطن پرست تربیت شده باشد برای امر سیاست.ما هم در ایران نداریم سیاستمدار اگاه و وطن پرست نداریم و دزدی و منافع شخصی چنان در اولویت است که چه بسا دولتهای های ما هم غنی وار مدیریت شود ولی میدانیم چه چیزی نداریم. و میدانیم از نداشتن چه چیز ضربه میخوریم. خوب میدانیم که شما هم ندارید و راهی برای ترتیب آنها نیز نمیبینم.ما حدود دویست رسانه خارجی رسواکننده و اغلب دروغگو داریم تا حدودی افسار مسئولان و فساد آنها را بگیرند شما ندارید.

در دهه چهل و پنجاه ادیبان بسیار داشتیم که امروز صدای آنها به کف جامعه رسیده است. تاریخ اینگونه پیشرفت میکند. قلم شما یک ابزار جنگی در حاشیه نیست بلکه در متن است. نقد از خود و جبهه خودی واجبتر از گله و شکایت از گروهکی است که هنوز هیچ کشوری آن را به رسمیت نشناخته و اوضاع نیز دست کم به سمت بهبود نمیرود. اگر توانستی به قبله افکار خود پشت کن و ببین در نبود اینها چه دارید و چه ضعفی دارد. آن را به نقد بگیر تا اصلاح شود. حکایت این سو را به همان کشورهای منطقه واگذار کن و بدان که تنها در خاک مردم خراسان خاک نمیپاشند و در نظم جدید اینها اولین گوسپندان قربانی منافع ارباب میشوند. خود پاکستان هم گاو قربانی خواهد بود.

>>>   با سلام
چند موضوع در نوشته آقای نورزاد وجو دارد:
1 - به قول ما فارسی زبانها ایشان خواشته است ابرو را تیار کند چشم را کور کرده است .
2 - آقای نورزاد تمام کارشناسان تایید می نمایند که در طول دو سال گذشته طالبان کمترین میزان حق آبه‌ای را که در قرار داد پذیرفته شده بین المللی ایران با افغانستان در سال 1352 را به سمت ایران رهاسازی نموده است .
3- اگرچه خود من نیز در برخورد با طالبان با شما هم نظر هستم اما در زمانی که در افغانستان بود باش داشتم به یاد دارم که مردم افغانستان حتی شیعیان نیز از ستم ها، بی عدالتی ها ، تبعیضها، نا امنی ها و ... دوره بیست سال جمهوری به ستوه آمده و آرزوی بازگشت طالبان را می کردند.
4 - آیا در بیست ساله گذشته به این میزان امنیت در افغانستان برقرار بوده است (البته بگذریم که عامل نا امنی ها هم اکنون خود حاکم بلامنازع افغانستان شده است)
5 – آیا به نظر شما دمکراسی لجام گسیخته ای که در حداقل 15 سال گذشته در افغانستان گستره پیدا کرده و افرادی معلوم الحال با استفاده ابزاری از دمکراسی بدترین فحاشی ها را نسبت به دین و دنیای مردم روا می داشتند و سنت های مردم شریف افغانستان را به سخره می گرفت ؛ آزادی بیان محسوب می شود؟
6 – جمهوری اسلامی ایران در طول چهل ساله اخیر از آنچه در توان داشته برای مردم افغانستان کوتاهی نکرده است و نمونه بارز آن حضور بیش از 6 میلیون مهاجر در این کشور می باشد که همه چیز را به مانند مردم ایران که تحت شدید ترین تحریمهای ظالمانه جهانی هستند استفاده می نمایند (شاید جمعیت همه از کشورهای جنوب خلیج فارس کمتر از تعداد مهاجرین افغانستان در ایران باشد)
و ...
انصاف خوب چیزی است اگر با طالبان مخالفید (که بنده نیز با شما هم نظر هستم) ولی انصاف را از دست ندهید
حمید

>>>   طالبان تروريست براي بقاي خود و به رسميت شناختن خود جهان را اخطار ميدهد اين نسل تروريست كه ما به جهان خطرناك هستيم اگر ما را به رسميت نمي شناسيد گروه تروريست ها و انتحاري ها با اخطار خود ميخواهد رسميت پيدا كنند


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است