چرا در افغانستان بازیگرانی که مردم را میخندانند دارای جایگاه و پایگاه نیستند، اما بازیگرانی که مردم را میگریانند به حرمت و مکانت اجتماعی دست مییابند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۶ ۱۴۰۲/۶/۱ | کد خبر: 173839 | منبع: |
پرینت
![]() |
ملاها و هنرپیشهها در افغانستان، جامعهشناسی تقدمِ گریه بر خنده؛
شمار محدودی از ملاها عالمند، و مانند متخصصان دیگر رشتههای علوم اجتماعی تخصصشان به کار مردم میآید مانند تخصص یک انتروپولوژیست، زبانشناس، جامعهشناس، حقوقدان و دانشمند علوم سیاسی. بسیاری دیگر از ملاها اما عالم نیستند، به ویژه کسانی که به گفته حافظ "آن جلوه در محراب و منبر میکنند" و شهرت عوامپسندانهای به دست میآورند. آنان هنرپیشههایی هستند که مانند بازیگران تیاتر، فیلم و دیگر هنرهای نمایشی، مهارتهای بازیگری را به خوبی فراگرفتهاند و میتوانند با زیر و بم کردن صدا و تغییراتی در تُن کلام خود به روان مخاطب نفوذ کنند و با به دست گرفتن مهار عواطفش او را به گریه اندازند. از این منظر، ملاهای معروف منبری و هنرپیشههای معروف سینما نقش مشابهی دارند.
آنچه این دو نوع هنرپیشه را از هم جدا و سرنوشتشان را ناهمگون میسازد چند تفاوت ظریف است. تفاوت اول این است که هنرپیشههای عرفی از اول خود را زیر عنوان هنرپیشه معرفی میکنند و مخاطبان میدانند که با یک بازیگر سر و کار دارند، بدون اینکه این آگاهی مانع همدلی با نقشهایی شود که بازی میکنند، چه شاد و چه اندوهناک. هنرپیشههای ملا اما پیوسته خود را در پشت نقشی که بازی میکنند پنهان میسازند و تا آخر تلاش دارند که مخاطب آن را نقش جدی و واقعیشان بینگارد، در حالی که بسیاری از این بازیگران، باز هم به گفته حافظ: "چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند" یعنی زندگی واقعیشان با آه و نالهای که بالای منبر به راه میاندازند همخوانی ندارد. تفاوت دوم این است که هنرپیشههای عرفی در میدان امور عرفی بازی میکنند و پوششی قدسی برای خود بر نمیگزینند، اما ملاهای منبری بازی خود را زیر پوشش امر مقدس به پیش میبرند و میکوشند مردم باور کنند که آنان از زبان خدا و پیامبر سخن میگویند. این کار سبب میشود که مرز نمایش و واقعیت در هم بریزد و مردم به جای پند گرفتن، با آن نمایش، زیستجهان مشترک بسازند. تفاوت مهمتر این است که هنرپیشه عرفی عمده تلاش خود را بر خنداندن مخاطب میگذارد و اگر گاهی نقشی را بازی میکند که سبب گریه مخاطب شود، سوژهاش را از درد و رنجهای واقعی مردم انتخاب میکند تا از آن طریق بر بخشی از مشکلات واقعیشان پرتو بیندازد. ملا به عکس، عمده تلاش خود را متوجه گریاندن مخاطب میکند و سوژهاش را از امور موهوم ایدئولوژیک بر میگزیند که ربطی به مشکلات واقعی جامعه ندارد و مردم برای چیزی میگریند که در عالم واقع وجود ندارد.
در این میان، آنچه ما را به درنگی جدی وامیدارد این است که چرا در افغانستان بازیگرانی که مردم را میخندانند دارای جایگاه و پایگاه نیستند و به مزایا و امکانات چندانی نمیرسند، اما بازیگرانی که مردم را میگریانند و عزا و مصیبت میپراکنند به حرمت و مکانت اجتماعی دست مییابند. چرا کسی که به مردم شادی هدیه میکند بیقدر است و کسی که غم و اندوه پخش میکند عزتمند و محترم. باید بیندیشیم چرا کسانی که چشم ما را بر واقعیتهای زندگی میگشایند خوار و بیمقدار به شمار میروند و کسانی که ما را با مرگ و ماتم مانوس میسازند قدر میبینند و بر صدر مینشینند. این موضوع نیاز به تحلیل جامعهشناسانه دارد، زیرا یکی از کژیهای کار در این جامعه را نشان میدهد و پرده از واقعیتهایی تلخ کنار میزند. اگر هنر مدرن شکوفا شود هنرپیشهها جایگاه واقعی خود را پیدا میکنند و نیازی به هنرپیشههای کاذب نخواهد ماند.
حساب علمای راستین البته جدا است، و قابل احترامند.
محمد محق
>>> ای محمد محق کینه ات به اسلام را خوش دارم. اگر زنده بودم تو را در دربارم مقرر می کردم و معاش خوب می دادم همراه با تحفه های بسیار و سکه های زر.
با کمک امثال شما دنیاپرستان بی دین بوده که امثال من صدها سال مردمان ساده دل را خر کرده ایم و بر دوش شان سوار شده ایم. قندولم تو را صدارت می دادم و وزیراعظم می کردم.
(دوستدارت : یزیدبن معاویه)
>>> اگر مردم مظلوم افغانستان هم مانند مردم کشورهای آزاد و دموکراتیک حق و حقوق پایه ایی و سیاسی خود یعنی ازادی و دموکراسی و حق رای و انتخاب ازادی داشتند، یقیناً آگاه و مطلع و صحاب سرنوشت کشور خود شده و به این یقین و حقایق می رسیدند که مابین خود و خدایشان نیازی به ملا و آخوند دزد و ریاکار و دکانداری دینی و واسطه ندارند و لذا به عقل و بازوی خود تکیه کرده و هرچه که داشتند می ساختند و در صلح و ثبات و آزادی و رفاه زندگی می کردند. درود بر مردم ستمدیدهً افغانستان و دیگر کشورهای مسلمان.
>>> عالیقدرمحق صاحب گرامی.
واقعا عالمانه، واقیعبینانه، جالب واموزنده، واما صرف دریک مورد کوچک(شماری محدودی ملاها گویا عالم اند)درصورتیکه همه عمر .... ریا واحماقت سپری شود این عالم ازکجاو چگونه سرمیکشد؟ مگرمیتوان ادعاکرد که بعضی از ازسیاه ها سفیداند؟ درعالم خیال دستان مبارک تان رامیبوسم وبیصبرانه منتظر نوشته های بعدی تان هستم.
عاقل
>>> این نویسنده نه محقق است و نه محمد یک .... که دنبال کیس است تا به کافرستان برود اگر رفتنی هستی یک ره دیگر و بهتر وجود دارد خود را هم جنس باز معرفی کن غربیان شما را هوایی می برند دیگر نیازی به این چرند نویسی نیست اولئک کالانعام بل هم اضل و اولئک هم الغافلون
امیدوارم با هنرمند عرفی محشور باشید
در باز فرعون برایت نامه خواهد فرستاد
تذکر به افغان پپر
چرا هر ....را نشر می کنید؟
یا حق
>>> محترم محق صاحب ، ماتریالیسم تاریخی کارل مارکس را بار بار و بار بار بخوان ، مشکل تان حل و به سوالات شما و همچو قلم بدستان چون شما که راه خود را گم کرده اند و ریشه بدبختی های جامعه را نمیتوانند طور عینی حراجی کنند ، کمک خواهد کرد....
جهان دارد بیدار میشود، شصت سال قبل آفریقا یوغ اسارت را در هم شکست ولی امپریالیزم امریکا و اروپا ، جنبش آزادیبخش آفریقا را در جنگهای داخلی مصروف ساخت و رهبران انقلابی آن را یکی بعد دگر ترور کرد ، تا بتواند آفریقا را همچنان غارت کند ولی حالا خلق آفریقا بیدار شده اند و وقایع اخیر را علیه فرانسه ، امریکا در منطقه حتما مرور کرده اید.
افغانستان چهل سال قبل به سرنوشت آفریقا دچار شد ،بازگشت به وضعیت چهل سال قبل ، مستلزم درک درست از وضعیت فعلی جامعه و داشتن رهبران صادق ، فهمیده و مردم دوست عاری از تعصبات قومی می باشد...
لکنوال
>>> جناب عاقل ، همه چیز را سیاه دیدن شاید مشکل عینک هایت باشد. عالم دین را با طالب مفعول از یک عینک دیدن خطای باصره است.
و جناب یزید زمان،
جهنم مبارک ات باد که تو را توصیه کردن حماقت است.
و جناب یا حق،
اگر به اندازه یک بر هزارم دانش جناب محق شما از دین و دنیا آگاهی میداشتید خود را رسوا نمیکردید .
فهم مطلب گر نمیداری مدار
فهم عالی چون گل است ، نا فهمی خار.
و در نهایت محترم لکنوال صاحب گرامی
در قضیه فروپاشی کمونیزم و نابودی شوروی سابق و در ادامه آن حکومت خلق و پرچم در افغانستان و پناه گرفتن مدعیان سوسیالیزم به کشور های امپریالیستی تیوری ماتریالیسم تاریخی جناب مارکس کارایی خود را نشان نداد.
یا ما مارکس و مارکسیزم را درست نفهمیده ایم یا اینکه جناب مارکس پیش فرض هایی داشته که حتمی نیست یک به یک تحقق یابد.
>>> 🥶 تعصبات قومی و زبانی به شمول حسودی و حسادت ورزی ریشه در ماهیت و فطرت درونی پشتوزبانان با افغانیت دارد و هست،
که در واقع همه روشنفکران پشتون=افغان برادران ....شده اند.
>>> تذکر به افغان پپر
چرا هر ....را نشر می کنید؟ //
چون کارمندان افغان پیپر دیگر مسلمان نیستند. پرسنل تغییر کرده. اولی ها مسلمان بودند ولی کارمندان فعلی بیدین و ضداسلام و طرفدار غربند. چوچه امریکا.
>>> مابین خود و خدایشان نیازی به ملا و آخوند دزد و ریاکار و دکانداری دینی و واسطه ندارند و...]
مگه سگدونی آلبانی تعطیل نشد؟ خخخخ
>>> درکشور ما ملا ها ....های دینی با ترساندن از فشار قبر منکر نکیر مارگژدم وپل صراط ولاتهلات دیگه مردم رامطیع وخری سواری خود ساختن ومانند کاهنان معبد آمون از جیب مردم شکم ها را بزرگ گردن های خودرا کلفت ساختن متاسفانه در کشور ما مردم حرف یک ملای احمق را بیشتر از حرف یک دانشمند میپذیرند این هم نتیجش صدها سال عقب ماندن از سایر جوامع بشری و پنج دهه جنگ واوارگی
>>> دوست عالیقدر !!!
نه خرابی در مارکسیزم است و نه در عدم درک درست از آن توسط حزبی ها البته اعمال قصدی ضد ملی حفیظ الله امین را نمیتوان نا دیده گرفت که عامل بدبختی های فراوان گردید و همزمان باید گفت که تاریخ به ما میاموزد که افغانستان هیچگاه همسایگان دلسوز نداشت و ندارد.
در قرن هیجدهم ، حکومت هند برتانوی آنقدر که از زمانشان میترسید از ناپلیون هراس نداشت، زیرا زمانشان ابدالی در بیخ گوش انگلیسها بود و هر آن میتوانست با صد هزار قوا انگلیس را نیست و نابود کند اما فیودالهای مغرض داخلی و نیرنگهای پادشاهان قاجاری توانست توطیه های انگلیس را موفقانه در منطقه پیاده کند ، هر باریکه زمان شاه به طرف هندوستان حرکت میکرد ، محمود ابدالی اله ای دست قاجاریان مسلح میشد و به خراسان و هرات حمله میکرد ، مکاتیب اطمینان بخش کاپتان ((مالکم انگلیسی ))به ولسلی گورنر جنرال انگلیس در هند نمایانگر فعالیت های تخریبی انگلیس از طریق قاجاری های ایران میباشد زیرا کاپتان مالکم پادشاه و متنفذین ایرانی را اله ای دست خود ساخته بود. حالا بر میکردیم به سالهای نوزده هشتاد ،همین اخوند های ایران و حکومات نوکر صفت پاکستان در حقیقت با ۴۲ کشور در راس امریکا به شمول چین دست و آستین را برای نابودی دولت نوبنیاد افغانستان برزدند. زیرا برنامه های اندولت به مزاح آنها و اعراب و اخوانی های افغانستان برابر نبود...در چین مسلمانان ایگور زیر ستم ملی دست و پا میزدند ، در ایران اسلامی اواز اقلیتها خفه ساخته میشد ، هر جا که روشنفکر یافتند بنام تودهی اعدام کردند ، امریکا و اروپا را خود شما میتوانید قیاس کنید ولی در افغانستان اقلیتها سربلند کرده بودند و تلاش برای رفاه عامه جریان داشت ، زنان و دختران در ساختار جامعه چه در بخش ملکی چه نظامی دوشادوش دولت قدم برمیداشتند ، اینجاست که ماتریالیسم تاریخی مطابق شرایط عینی و ذهنی کشور کارگر افتاد و باید گفت که در سالهای دهه شصت شمسی تلاش برای انتقال قدرت به مردم از طریق ارگانهای محلی صورت گرفت ...این نمونه ای بارز از قصد دولت برای اشتراک واقعی مردم در قدرت بود ، سهو و اشتباهات را نمیتوان نادیده گرفت ولی اهداف مترقی صادقانه به پیش میرفت . بیست سال حاکمیت امریکاییان در افغانستان ، نتیجه اش چه بود همین است که ما میبینیم ...
لکنوال
>>> داکتر کوانتوم:
انسان ها یا دین دارند یا بیدین.قبلا" مفصل توضیح دادم که افراد بیدین چه باید بکنند تا به جواب سوالات خود برسند.راههایی مثل علم و فلسفه راههایی دشوارند که هرکسی قدرت فهم آن را ندارد.
اما راههای آسان میانبر هست (تفاوت معنایی هست و است را میدانی یا همه جا "است" نوشته می کنی؟). هرکس در بین اقوام و اقارب خود کسی را می شناسد که خوابی از آینده دیده و آنچه در خواب دیده محقق شده.چطور ممکن است؟ آیا یک بیدین ماتریالیست کدام توضیحی دارد؟ (من مسائل را توضیح داده بودم که نشر نکردید. فقط وقت من ضایع شد ولی افرادی بیدین می توانستند از آن نوشته استفاده کنند. لابد در آخرت_که به آن اعتقاد ندارید_برای کارهایتان جوابگو خواهید بود)
>>> متاسفانه در کشور ما مردم حرف یک ملای .... را بیشتر از حرف یک دانشمند میپذیرند این هم نتیجش صدها سال عقب ماندن از سایر جوامع بشری و پنج دهه جنگ واوارگی]]
احمق او کسی است که غلام "مریم جلاد فاضلاب" می شود و منحیث یک افغان کامنت می دهد حال آنکه افغان نیست.
اگر صرف یکی از کتاب های صرف و نحو یا فلسفه و منطق آخندها را خوانده و فهمیدن توانسته بودی معلوم میشد که احمق کیست و "....کامنت گذار سایبری 2 دالری" کی!
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است