تعهد سیاسی ما تعهد ماش....
در جامعه ما، تعهد به یک مکتب فکری سیاسی، به معنای ماش است و مفکوره سیاسی، فقط بخاطر کسب اهداف شخصی و قدرت، طرفدار و یا مخالف دارد 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۴۶    ۱۴۰۲/۷/۶ کد خبر: 174077 منبع: پرینت

من، به انسانی که به یک طیف و یا مکتب سیاسی پابند است و خود را وقف ان و معیار های ان میکند و صادقانه راه و رسم زندگی اش مطابق ان مکتب سیاسی است، احترامی به بزرگی کهکشان قایل هستم! چون این فرد، بدور از غلط و درست بودن این مفکوره که بحث جداگانه است، با خود و با جامعه خود صادق است و به انچه باور دارد، عمل میکند!

مشکل ما زادگان افغانستان این است که در جامعه ما، تعهد به یک مکتب فکری سیاسی، به معنای ماش است و مفکوره سیاسی درست مثل هر معیار و ارزش دیگری، فقط بخاطر کسب اهداف شخصی و قدرت، طرفدار و یا مخالف دارد!
مثلا بیاید یک فرد را از دوران شاهی افغانستان تا حال دنبال کنیم... یک شخصیت فرضی که زمانی یک شاه پرست مطلقه بود و شیفته ساختار سلطنتی انکشور چون در ساختار ان مزایایی برای خود و خانواده خود داشت، ولی بعد از انکه سکه سلطنت از کار افتاد، او، با سرعت برق، در دهه هفتاد و هشتاد، بخاطر کرسی، شد کمونست و خلقی و پرچمی دو آتشه که در زیر عکس لنن در خانه اش، ودکای روسی مینوشید و بخاطر لنن و ثبوت وفاداری اش به شوروی بزرگ!!!، در استخبارات افغانستان، هزاران ها هموطن خود را از زیر کارد خاد گذراند!

اما همینکه مجاهدین از راه رسیدند، این سلطنت طلب تعویض شده به کمونست دو اتشه، شد مجاهد، بر عکس لنن تفی به بزرگی کله اش افگند و با ریش و پتو و پیراهن تنبان و چلبک های پلاستیکی ساخت چین، در پشاور در یک خانه دود زده نشست و در کنار منقل تریاک، نقشه "سرزمین اسلامی" را کشید و علیه روسیه شعار داد و خود را در دامن سی آی آ افگند تا طالبان رسیدند.

همینکه طالبان رسیدند، این سلطنت طلب تعویض شده به کمونست دو اتشه تعویض شده به مجاهد، به طالبان پیوست و از ودکای روسی و تریاک مجاهدینی به هیروین طالبانی تغییر وریه داد ولی دیر نپایید که طالبان نیز به زوال امدند و این سلطنت طلب تعویض شده به کمونست دو اتشه، تعویض شده به مجاهد، تعویض شده به طالب..شد حامی دموکراسی و بلندگو اقای بوش، که هر روز صد بار به دور عکس جورج بش، مثل خانه خدا، طواف میکرد و بخاطر دموکراسی!! ریش را از ته تراشید و نکتایی بست و دریشی کرد و از ودکای روسی و دود تریاک مجاهدینی و هیرویین طالبانی به مشروبات امریکایی رو اورد و خلاصه هیچ بوت امریکایی را نماند که براق نساخته باشد!

بعد امریکا رفت و طالب دوباره امد و این سلطنت طلب تعویض شده به کمونست دو اتشه، تعویض شده به مجاهد، تعویض شده به طالب، تعویض شده به حامی دموکراسی، با سرعت برق، پیراهن تنبان خاک زده و چلبک های پلاستیکی و دوله تشناب خود را که از زمان طالبان در سالیان نود نگه داشته بود، از پسخانه اش در پشاور بیرون کشید و شد مقام طالبان!

حال این سلطنت طلب تعویض شده به کمونست دو اتشه، تعویض شده به مجاهد، تعویض شده به طالب، تعویض شده به حامی دموکراسی و تعویض شده به یک مقام طالب، هفته یکبار، پکول و دریشی های دوران کمونستان و دوران دموکراسی طلبان را، در الماری خانه اش گردگیری میکند چون نمیخواهد در صورت سقوط طالبان، از گله در کسب کرسی و مقام عقب بماند و بعد به تقاضای روز، یا پکول پوش خواهد پوشید، یا شوروی پسند خواهد شد و یا حامی دموکراسی!

من، به افرادی که به عقاید سیاسی خود از دل و جان پابند اند، احترام قایل ام چون در جامعه ما، دلال سیاسی وجود دارد، نه حامی و بانی یک مفکوره سیاسی! و جامعه ما، بهترین محل برای خرید و کرایه کردن ادم هااست!
افغانستان از تهاجم خارجی و هجوم مفکوره های سیاسی مختلف تباه نشد، از ادم های به تباهی کشانده شد که هر روز خود را به یک گروه فروختند و به قیمت کرسی و مقام، خاک خود را لیلام کردند!

لینا روزبه حیدری


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
تعهد سیاسی
عقاید سیاسی
نظرات بینندگان:

>>>   آفرین به نگارنده و سبک ادبی وزین ایشان. این خواهر بزرگوار بی گمان توانایی کار و اثرگذاری در حوزه ادب و فرهنگ پارسی را دارد. پیوستگی اندیشه و تمرکز بر موضوع خاص و قلم طناز ایشان نشان از استعداد وافر در حوزه ادبیات طنز سیاسی است.
آفرین به شما. پاینده باشید.

>>>   لینا جان ، چه کار میتوان کرد.
مادر این وطن اگر طفلی به دنیا می آورد در نهادش همه مشخصات برشمرده شده شما به ودیعه گذاسته شده.
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
....
و آن شیخ هنوز هم چراغ به دست گرداگرد افغانستان میگردد مگر تا حال موفق نشده.

>>>   لینا جان روزبه!
من نطاقی را میشناسم مثل خودت که حالا در تلویزیون صدای امریکا نطاقی میکنی،او بیچاره در رادیو تلویزیون افغانستان نطاق بود و هر شب ساعت هشت شب خبر ها را در تلویزیون میخواند.
این بیچاره هم در دوران ظاهرشاه در رادیو خبر میخواند و هم در دوران داودخان خبر ها را از طریق رادیو میخواند و نزدیک بود که خبر های دوران داود خان را نیز از تلویزیون بخواند که انقلاب شد و به داود خان زندگی یاری نکرد که چهره مبارک خود را از طریق تلویزیونی که بنیاد نهاده بود،ببیند و تلویزیون در زمان حزب خلق و پرچم افتتاح شد و این نطاق بیچاره رادیو،شد نطاق تلویزیون و خبر های انقلاب ثور را از طریق تلویزیون به مردم میخواند و خلط کلام در زمان مجاهدین نیز نطاق بود و در زمان طالبان نیز در زمان کرزی نیز نطاق بود و بالاخره تقاعد کرد.
من یک روز از او پرسیدم که ازین دولت هایی که خودت در طول زندگی ات دیده یی و رهبرانی که دیده ای، کدام شان خوب و کدام شان بد بود؟
او در جواب گفت:قسمی که من به خبر های خوانده شده از طریق خودم از رادیو و تلویزیون نظر می افگنم، همه شان هم آدم های خوب بودند و هم بد؟
من پرسیدم چرا؟
او در جواب گفت: هر وقتی که در افغانستان پادشاه گردشی روی کار می آمد،من مجبور بودم از طریق خبر ها،دولت های قبلی و رهبران آنها را بد و خاین به وطن میگفتم.
در غیر آنصورت کار خود را از دست میدادم.
همچنین من ار یک پیر مرد قصاب دهن کوچه که سالها قصابی میکرد،پرسیدم که کدام دولت خوب بود؟
او در جواب گفت:
بیادر!من یک قصاب هستم و هر وقتی که دولت جدیدی آمده است و خبر نگاری نزد من آمده است و از من از کار و بار ام در دولت جدید پرسیده است، گفتم :زنده باد پادشاه ملت. کار و بار من خوب است.
بالاخره پادشاهی در افغانستان ختم شد و جمهوری یعنی نظام مردمی روی کار شد و کار ما هم خوب شد. بالاخره دولت های خایینین آل یحیی چپه شد و دولت کارگران و دهقانان و زحمت کشان روی کار آمد.رنده باد انقلاب ثور.کار ما خوب شد. الحمد لله بالاخره جهاد برحق مردم افغانستان پیروز شد و دولت کمونستی خلق و پرچم از بین رفت و کار ما خوب شد. دیر شه شو چه طالبان راغله او دا داره ماران او جنگ سالاران چه کابل شار حراب کر،ورک شو. اوس الحمد لله کوم سری نشی کولای له زما دکان نه،غوش غلا کری.
وقتی که دولت کرزی آمد،این کاکا ریش خود را چپه تراش کرد و گفت بیادر!ای چی حال بود؟
اینجا مشتری می آمد که گوشت بخرد، عبدالنعروف بی نیکر می آمد که دکان را بسته کن که واده نماز است.
مردم را به کار و بار نمی ماند.
حالا نمی دانم که بیچاره در چی حال است.
بنأ مردم افغانستان نیز مثل دولت های امریکا شده است.
یکدفعه مسلمانان مجاهد میشوند و در مقابل اشغال شوروی میجنگند،باز تروریست میشوند و در مقابل اشغال امریکا میجنگند.
یکدفعه دولت عربستان متحد استراتیژیک امریکا میشود،باز محمد بن سلمان ولیعهد،قاتل قاشاقچی میشود و باز رییس جمهور جدید می آید و با او در کنفرانس جی ۲۰ دست میدهد و مانده نه باشی میکند.
خلص در تمام روابط بین المللی اش ،امریکا از مسلمانها گرفته تا یهود و نصارا ث هندو و کمونست و غیره،گاهی همکار استراتیزیک اش میشود و گاهی هم قاتل و دیکتاتور و بی خدا و غیره.
حالا مه نمی فهمم که اگر در انتخابات سال آینده کدام رییس جمهور جدید در امریکا بیاید،باز تو بیچاره خدا داند در خبر ها چند کشوری را که در خبر ها تقبیح میکردی، از آنها تعریف خواهی کرد و جند کشوری را که تعریف میکردی.از آنها تقبیح خواهی کرد.

>>>   💞 دروغ میگوید لینا روزبه،
موضوع مغز قضیه سرزمینی به نام افغان-ستان!
از مسئله یا بحران (فکری-قومی-زبانی) داخلی پیدا شده و هست، نه از خارج یا خارجی و...!
همین جریان جنگ و بدبختی مردم و کشور ما (از سابق تا بحال)، در پشت پرده سیاسی و نظامی <حکومتی و گروهی> از سبب سرکشی و خرخواسته های مردمان (فاشیزم پشتونیستی،، افغانیت و حسادت-پشتونی) شروع و پیدا شده است و اکنون که بیشتر برملا شده و جریان یافته است که درک کرده اید و... .

>>>   "کمونست و خلقی و پرچمی دو آتشه....." به نظر من آگاهی و معرفت روی موضوعی که مینویسیم یا گپ میزنیم ضرورت است!!! "خلقی و پرچمی دو آتشه" خودت پیش از آنکه کمونیست می بودند و باشند سوفیتیست (شوروی گراه) بودند. یک ریسرچ کوتاه مدت کافی است که درک کنی در کشور هایی مختلف گروپ ها و جانبازان چپی (نه شوروی گراه و نه چین گراه) زنده گی کرده اند و زنده گی میکنند (خودت اگرخواهان آگاهی هستی میتوانی پیدا کنی!!) که این چنین توهین ها "بی گداربه آب زدن" و یا "آب را نادیده موزه را کشیدن" اشتباه نه بلکه گناه است!!!! کمونیست واژه یی است که جنایتکاران "رذالت کراسی" (بویژه امریکایی هایی مافیایی) برای براهت گرفتن از خیانت ها و جنایات شان استفاده میکنند و دیگر کهنه شده است!!!! یک سفر دورانی در کشور هایی مختلف و همصحبت شدن با مردم عادی به آسانی درک خواهی کرد که نفرت اکثریت مردم در جوامع مختلف از "رذالت کراسی" غربی به مراتب بیشتر از کمونیسم است.
من با خلقی، پرچمی، اشرار و نوکر صفتانی که در متن هستند کاری ندارم زیرا جنایات این ها مثل روز روشن است مگر تاکید من اینست که نباید به قهرمانانی چون هوشی من ، پاتریس لوممبا، چگواراو.... (که توسط "رذالت کراسی"(دمو..... خودت) ناجوانمردانه ترور شدند توهین نمایی.
آتش خاوری

>>>   لینا جان رپزبه !!!
تخلص شما مرا به یاد خسرو روزبه ، گمونیست ، توده یی و وطنپرست بی بدیل جنبش چپ فکری ریاضیدان ،نویسنده ،متخصص نظامی در بخش توپچی استاد دانشکده افسری در ایران میاندازد که اگر اشتباه نکنم توسط دادگاه شاه اعدام شد.
از شخصی اپورچونیست و فرصت طلبی که شما در نوشته ای تان نام برده اید شاید در کنار تان باشد؟؟!
بر هر حال ،جنبش فکری در افغانستان و بعدا جنبش چپ فکری را یکجا کمی حلاجی میکنم. خط فکری ترقی خواهانه در وجود مشروطیت دوره اول و دوم جوانه زد و به ثمر هم رسید ، ابتدا در زمان حبیب الله خان عده ای از مشروطیت طلبان توسط امیر بدار آویخته شدند و در زمان شاه امان الله خان همبن مشروطه طلبان در برابر شاه قد بلند میکردند و از او میپرسیدند که چرا شاه تمام پستهای دولت را برای خود نگهداشته است ، بسیاری از این مشروطه طلبان بعد از سقوط شاه امان الله ،توسط نادر خان یکی بعد دگر ، بدهن توپ پرانده شدند....از اینجا این مطلب رونما می‌شود که همه ای افراد همانند شخص مورد نظر شما نیستند،
حالا در مورد جنبش چپ فکری در افغانستان باید گفت که این جنبش به سادگی نضج نیافت ، مستلزم کار و پیکار علیه استبداد شاهی مطلقه بود رهبران این جنبش در ابتدا عبدالرحمن محمودی میر غلام محمد غبار و بعدا دگران چون ببرک کارمل وتعداد دگر هر کدام شرایط سخت زندان دهمزنگ را پذیرفتند و سالها را در زندان سپری کردند مثلا :غلام محمد غبار شانزده سال زندانی و دهسال تبعید در ولایت فراه ، ببرک کارمل شش سال زندانی شد آن هنگام موصوف یکی از فعالین جنبش محصلین در پوهنتون بود با وجود مشقات زیر بار دولت نرفتند ، شاه محمود خان و داود خان بار ها برای این شخصیتها پستهای بلند دولتی پیشنهاد کردند ، اما آنها رد کردند ، ببرک کارمل دوبار وکیل شورای ملی بود او هر بار حکومت‌ها را بودجه ای سالانه آنها را مورد سوال قرار میداد ، در یک توطیه ای وکلای شاه پرست ببرک کارمل زخم برداشت...خواست آنها یک شاهی مشروطه بود ...مگر به قدرت حاکمه تسلیم نه شد ،در این راستا تنها ببرک کارمل نه باکه دگر سرسپردگان راه دموکراسی بودند که زجر های زیاد دیدند حتی زنان افغانستان ، در میان روحانیون سید اسماعیل بلخی ...
بلی چپ گرا های ما هم معتقد به مارکسیزم بودند و هم سویتیست بودند ، سویتیست بخاطر آن بودند که جز اتحاد شوروی دگر هیچ کشور خارجی از برنامه های مترقی آنها نه دفاع میکرد و نه حمایت مالی....شوروی چهل سال از کوبا حمایت کرد تا این کشور توانست بیسوادی را در کوبا ازبین ببرد تا بتواند برنامه های اقتصادی خود را مورد اجرا قرار دهد. شما میدانید که کوبا در وضعیت امبارگو توسط امریکا قرار دارد...شوروی در جنگ ده ساله ای ویتنام از کمونیستهای انکشور در برابر امریکا حمایت کرد در حالیکه جمهوری خلق چین در کنار امریکا قرار داشت،شوروی در کنار کشور های آفریقایی بعد از رهایی از استعمار قرار داشت...شوروی از جمال عبدالناصر در برابر تجاوز اسراییل حمایت کرد ، شوروی از فلسطین و داعیه ای فلسطین حمایت میکرد در حالیکه کشور های عربی فلسطینی ها را فروختند و شوروی ده هزار جوان افغانستانی را برای آموزش پذیرفت ،به همبن ترتیب صد ها خدمت دگر به این خاطر چپ کرایان افغانستان با دوستان شوروی صمیمی بودند ...و در این دوستی شرمی وجود نداشت ، شما از همکاری کشورهای امپریالیستی ، با همدیگر آگاه نیستید؟؟؟جنگ اوکراین چرا دوام کرد ، چرا اعضای ناتو در ابتدا برای کمک به اوکراین در رقابت بودند ...پس چه بدی داشت که چپ گرایان افغانستان ممنون کمک های همسایه ای شمالی شان بودند.،،،
اما تکرار می‌کنم اما ، این دوستی پستی و بلندی هم داشت ، خوبی و خرابی هم داشت ولی یک نکته را بخاطر داشته باشید و به تبلیغات غرب توجه نکنید و آن اینکه افغانستان در آن وقت یک کشور آزاد بود عضویت اکثریت سازمانهای بین المللی را داشت و با بیشتر کشور های جهان مستقیما روابط دیپلوماتیک داشت ، متاسفانه که مردم ما فریب American dream را خوردند .
اگر رهبری شوروی سقوط نمیکرد شاید رژیم افغانستان به جای خود میبود و شما میدانید که برای سقوط نظام چهل و سه کشور جهان به رهبری ناتو کمر بسته بودند و هم در داخل تنظیم‌های فروخته شده ای اهل تشیع و تسنن در خدمت پاکستان ، ایران و کشورهای عربی قرار گرفتند تا حکومت را سقوط دهند و از لحاظ فنون جنگی و مسایل اقتصادی هر انسان نیمچه با سواد میداند که چرا دولت چپگرایان سقوط کرد...و امروز طالب بر گرده های مردم سوار است تغییر رهبری شوروی و خیانت رهبران جدید به سوسیالیزم ، برای مردم شوروی نیز گران تمام شد بخصوص برای روسیه و حتی خطر تجزیه روسیه فدراتیف میرفت زیرا امریکا توانسته بود خود را در زیر زنخ روسیه برساند و با اشتعال جنگ‌ها در مناطق مسلمان نشین روسیه خطر تجزیه روسیه وجود داشت که با آمدن ولادیمیر پوتین کمونیست دیروز و الیگارش کنونی اب سرد بر پلانهای ناتو ریختانده شد و هم سقوط شوروی برای کشور هاییکه در فکر اعمار یک جامعه ای نسبتا مرفه بودند مثل افغانستان ، جمهوری دموکراتیک یمن گران تمام شد زیرا در قدرت باقی ماندن در شرایط یک قطبی دشوار است این کشور ها در برابر غول امریکا و غرب نه توانستند از خود دفاع کنند و همان بود که حکومت‌های مترقی یکی بعد دگر توسط کودتا های خونین سقوط کردند و امروز اکثریت مطلق نفوس جهان در خدمت یک فیصد از نفوس جهان قرار دارد و همین یک فیصد جهان را به شمول شهروندان کشورهای بلاک سوسیالیستی را برده یاخته اند.
لینا جان روزبه !!!
در جریان انقلابات ، فعالیتهای سیاسی احزاب ، گروها و رهبران اشتباهات میکنند ، ابن موضوع طبیعی است هر کس که میخواهد در مورد انقلاب و انقلابات چیزی بداند به نوشته های متعدد از منابع و ماخذ مختلف استفاده کند بخصوص انقلاب فرانسه درس بزرگ برای جنبش های چپ بعد از آن بوده است و هم چنان بخش ماتریالیسم تاریخی ما را می‌تواند در درک مسایل یاری رساند.
افراد اپورچونیست در هر اندیشه و خط فکری وجود دارد. زمانیکه پیامبر اسلام در حالت نزع بودند ، نفاق بین بزرگان اسلام روی تعیین خلیفه بوجود آمد ، حتی در شهر مدینه یک تعداد همبنکه از وفات پیامبر اطلاع حاصل کردند ، به فکر تغییر عقیده ای شان بر آمدند ، چنین افراد هر چه و هر کی استند به این فکر اند که هر کی خر شود ما پالان شان میشویم ولی فراموش کرده اند که با اتخاذ چنین موضع خیانت به خود ،و مردم خود مینمایند.
فخر اهنگر

>>>   فخر آهنگر
اول اینکه زنده یاد انجنیر "روزبه" از جمع تحصیل یافته هایی روشنفکر ما بود و باآنکه از فاکولته انجیری کابل فارغ و دوره تخصصی خودرا در امریکا گذشتانده بود بازهم همیشه از طرفداران عدالت اجتماعی بود بدون آنکه عضویت هیچ‌ حزب و یا سازمانی را داشته باشد. چون از شوروی خوشش نمی آمد دوستان فکر میکردند که شاید "شعله یی" باشد که نبود. اگر از نظر سیاسی "خسرو روزبه" نبود مگر از نظر مردم دوستی و مردم داری، دلسوزی، صداقت به کار و زنده گی اجتماعی، پروفشنلیزم و ...... هم طراز روزبه شهید و قهرمان بود، یادهر دویشان گرامی باد.
دوم اینکه امیدوارم در چنین زمانی که راست گرایان، ارستو کراسی، فاشیسم و کپیتالیزم لجام گسیخته دست در دست در سراسر جهان جفا میکنند جنبش هایی چپی هم دست در دست همدیگرگذارند تا توده هایی بینوا را در نجات شان رهنمون شوند.
بویژه درین ایامی که بیداری امریکای لاتین، افریقا و آسیا جان گرفته است وتحقق آن آزادی رهایی بخشی را که شما تحت حمایه شوروی و شعله جاوید در حمایه چین خواهان بودید حال در حمایه توده هایی بیدار شده و یکجا بایکدیگر تحقق بخشید تا در صورت سقوط کشور x یا y دیگر نظاره گر سقوط جنبش ها و کشور های دوست دریک ثانیه نباشیم!!!!!
آتش‌خاوری

>>>   محترم خاوری !!! منظور من خسرو روزبه اهل ایران میباشد...
نظرات و دیدگاه ها نسبت به مبارزات طبقاتی جنبش ها چه در گذشته و چه در شرایط کنونی یکسان نیست، تاکتیک‌ها اهداف از هم متفاوت است. من هم کاملا با شما هم نظرم تا از گذشته آموخت و از تکرار اشتباهات در آینده جلوگیری کرد.مبارز ه کار آسان نیست ،، بزرگ‌ترین افراد تطمیح شدند و به آرمان‌های خود پشت پا زدند ...در مورد جمهوری خلق چین چه بگویم ، چین همان کشوری آست که همواره در سر راه جنبش ها سنگ اندازی کرده است...چین و رهبری حزب کمونیست چین دیروز در کنار جهادی ها بود .در بیست سال گذشته مخفیانه با طالب بود و امروز هم در یک بستر با طالبان میخوابند. هم دیروز به ما و مردم ما خیانت کرده اند و هم امروز ...من تفاوتی بین امپریالیزم و چین هژمونیست نمی بینم. اما در مورد اتحاد شوروی باید گفت ، هر چه بود ، در کشوری اگر امیدی برای ترقی و پیشرفت پیدا میشد ، به کمک میشتافت، بلی شوروی هم دنبال منافع خود در منطقه و جهان بود ، در برابر . کمکهای خود به کشور های جوان و تازه به استقلال رسیده اهداف ایدیالوژیک خود را نیز دنبال مبکر.د و همزمان چلنجی بود برای امریکا ...
در این راستا خطا ها اشتباهات ، دنباله ر‌وی ها و سایر امراض نیز همراه بود....
بیاد داشته باشید که توده هاو بیداری توده ها و حمایت از توده ها کار سهل نیست، با شعار های انقلابی حکومات ملی و دموکراتیک نمیتوانند به اهداف خود برسند و برنامه های خود را به نفع توده ها تحقق ببخشند. ، بخصوص در شرایط فعلی که جهان یک قطبی است.برای غول امپریالیزم بسیار آسان است که هر نوع جنبش را خرد و خمیر سازد ...کشور های امریکای لاتین و آفریقا راه دور و دراز و پر از خم و پیچ در پیش رو دارند.چه فکر میکنید ، تداوم جنگ اوکراین توسط امریکا چه معنی را می‌دهد ، امروز حتی کشور هاییکه عملا خواهان ختم جنگ اوکراین اند عضو نا تو هم استند ولی توان مقابله با امریکا را ندارند و باید با این کشور کله شور دهند زیرا وضعیت چنین است به هر حال آرزوی من در قدم نخست ازادی برای افغانستان از قید و اسارت طالب میباشد.
فخر اهنگر

>>>   تشکر از معلومات ات، من دفاع نامه یی خسرو روزبه را اولین بار نیم قرن پیش زمانی که در لیسه بودم خواندم.
خودت کم و کاستی ها و اشتباهات گذشته را یاد آور شده یی من به تفسیر دادن بیشتر ضرورت ندارم مگر چند نکته را فشرده میگویم:
۱- شوروی بعد از اشتباهات و انحرافات خروشچف آهسته آهسته به پرتگاه نزدیک شد و با اقدامات بیمار گونه یی برژنف و پوزانف در لبه پرتگاه کشانده شد که با یک تیله یی انگلیس مکار از طریق "رییسه گرباچوفه" پوره به عمق دره سقوط کرد. این شمالک انگلیس ازین خاطر چنین موثر بود که "اصول سنترالیزم دموکراتیک" بباد هوا داده شده بود و بجای آن یک قشر کوچک ارستوکرات های "پولیت بورو" که بدون مشوره کنگره هر بدی را که میخواستند انجام میدادند و توده هایی شوروی از آنها بیزار شده بودند (من بارها از خود مردم شوروی شنیده بوم که این ارستوکرات هارا کمونیست های سیاه می نامیدند (چورنی کمونیستی))!!!!
۲- چین بعد از ریویزیونیسم خروشچف و تجربه انشعاب بجای انترناسیونالیزم به سوی ناسیونالیسم تغییر مسیر داد و آنچه خودت در متن نوشته یی نتیجه همان "بنیاد کج دیوار" است.
۳- دام شانی مسکو برای بدست گرفتن کنترول جنبش هایی چپ سال ها دوام کرد و با سقوط آن تنها گروه هایی وابسته فنا شدند، و جنبش های توده یی که بر حمایه خلق های شان استوار بود و است تا هنوز هم نفس می کشند و حتی راحتر زیرا برچسپ شوروی روز به روز کم رنگتر میشود. و جنبش هایی رستاخیز در جوامع "رذالت کراسی" (بمثابه فشار هایی داخلی) هم روز بروز رونق میگیرند
آتش خاوری


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است