والی هرات: شیعیان تکفیری و همدست کفار هستند
 
تاریخ انتشار:   ۱۹:۰۸    ۱۴۰۲/۹/۱۳ کد خبر: 174425 منبع: پرینت

همزمان با اعتراض‌ها به «کشتار هدفمند هزاره‌ها» در هرات، والی طالبان به بزرگان و متنفذین شیعه در این ولایت گفت که «در نظام امارت اسلامی تعصب و تبعیض نیست».
اما پیش از این نورمحمد اسلام‌جار در کتابی به زبان عربی شیعیان را «فرقه تکفیری» و «در طول تاریخ همدست کفار» توصیف کرده بود.
معمولاً حملات بر شیعیان به خصوص هزاره‌ها به افراط‌گرایانی چون داعش نسبت داده می‌شود که شیعیان را تکفیر کرده و به آنان حمله می‌کنند.
والی طالبان روز ۱۱ قوس به بزرگان شیعه و هزاره قول داد که این گروه از «همه افغان‌ها محافظت می‌کند». او این خشونت‌ها را حاصل «تفرقه‌اندازی دشمنان» توصیف کرد.

نویسنده کتابی در رد شیعیان؛
نوراحمد اسلام‌جار در ثور ۱۴۰۰ کتابی با عنوان «مباحث في العقيدة الماتريدية المسمى معتمد ماتريد من معتقد ماتريد» به زبان عربی نوشته است. بخشی از این کتاب به شیعیان اختصاص دارد. نگاه نویسنده این کتاب به شیعیان،‌ خصمانه و انکارکننده مذهب آن‌هاست.
نثاراحمد الیاس، سخنگوی والی هرات روز دوشنبه، ۱۳ قوس، به افغانستان اینترنشنال تایید کرد که «معتمد ماترید من معتقد ماترید» از تالیفات نوراحمد اسلام‌جار، والی طالبان در هرات است.
آقای اسلام‌جار در صفحه ۱۷۴ این کتاب «تشیع» را «فرقه قبوریه و تکفیریه» معرفی کرده که به نوشته او «بنیاد آن را عبدالله بن سبا یهودی» گذاشته است. از دید نویسنده، «اعتقاد به امامت» که از اصول پنجگانه مذهب شیعیان است،‌ مستلزم «انکار پایان نبوت حتی توحید و اعتقاد به تحریف قرآن» است.

برآورد می‌شود که شمار پیروان این مذهب اسلامی در جهان از ۱۵۴ میلیون تا ۲۰۰ میلیون نفر است.
آن‌ها در عراق، ایران، بحرین، آذربایجان و یمن دارای اکثریت‌اند. در افغانستان نیز یک جمعیت قابل توجه شیعیان زندگی می‌کنند. در پی اوج گرفتن حملات داعش در افغانستان، این گروه مذهبی-قومی به‌طور پیوسته مورد حملات خونین قرار گرفته است.

والی طالبان در هرات، که خود را «شیخ الحدیث» و «مدرس حدیث» توصیف می‌کند، در کتابش شیعیان را به «ناسزا گفتن به صحابه» متهم کرده است. او باور دارد که شیعیان «ابزار دست کفار در میان مسلمانان در طول تاریخ» بوده‌اند.
مشخص نیست که این کتاب تا چه حد بیانگر دیدگاه‌های سایر مقام‌های طالبان در مورد شیعیان است، اما یک منبع به افغانستان اینترنشنال گفت که «این کتاب در برخی مدارس طالبان تدریس می‌شود.»
در ولایت هرات که هم‌مرز با ایران است،‌ جمعیت بزرگی از شیعیان و هزاره‌ها زندگی می‌کنند. جمهوری اسلامی ایران به‌رغم اختلاف‌های مذهبی و سیاسی با طالبان، با این گروه اسلامگرای سنی رابطه خوبی دارد.

نگاه تکفیری به شیعیان؛
والی طالبان در هرات، در کتاب خود شیعیان را "کافر" می‌خواند و آن‌ها را به ناسزاگویی به یاران پیامبر اسلام متهم می‌کند.
با این حال، او نوشته است: «در تکفیر همه شیعیان باید احتیاط کرد، چرا که ممکن است در میان آن‌ها افرادی باشند که از روی نادانی به این مذهب باور پیدا کرده‌اند.»
شیعیان در کشورهایی مانند افغانستان خود را قربانی تبعیض و سرکوب می‌دانند. آن‌ها در افغانستان،‌ داعش و طالبان را به نسل‌کشی متهم می‌کنند.
در کشورهایی چون افغانستان و پاکستان، گروه‌های افراطی سنی بارها شیعیان را «مشرک و ملحد» خوانده و به آن‌ها و عبادت‌گاه‌های آن‌ها حمله کرده‌اند.
با این که والی طالبان در هرات در این کتاب خشونت علیه شیعیان را تجویز نکرده، اما با گروه‌های افراطی‌ای که در پاکستان و افغانستان شیعیان را می‌کشند، در کافر خواندن‌شان هم‌عقیده است.

در دو روز گذشته، شهر هرات شاهد تظاهرات هزاره‌ها به دلیل تیرباران دو روحانی و چهار زن هزاره شیعه بود.
به دنبال این رویداد، باشندگان هرات عصر جمعه، دهم قوس، با حمل جنازه تیرباران‌شدگان در منطقه جبرئيل، به کشتار هزاره‌ها و شیعیان اعتراض کردند.
هرات در ماه‌های گذشته شاهد ترورهای زنجیره‌ای روحانیون شیعه بوده که عمدتا به «مردان مسلح ناشناس» ربط داده شده است.
پس از وقوع ترورهای زنجیره‌ای روحانیون شیعه در هرات، بسیاری انگشت اتهام را در کنار داعش به سوی طالبان نیز نشانه رفته‌اند.
منتقدان می‌گویند با توجه به کارنامه ۲۳ ساله طالبان در تبعیض علیه هزاره‌ها و شیعیان، این گروه می‌تواند عامل ترورهای زنجیره‌ای روحانیون شیعه در هرات باشد.
طالبان متهم‌اند که پس از ورود به شهر مزارشریف در ماه اسد ۱۳۷۷ به کشتار وسیع و گسترده هزاره‌ها و شیعیان در مزارشریف دست زد.
این گروه همچنین متهم است که در جدی ۱۳۷۹ در یکاولنگ به کشتار گسترده هزاره‌ها و شیعیان پرداخت.

انترنشنال


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
والی هرات
شیعیان هرات
نظرات بینندگان:

>>>   معیار کفر و اسلام از نگاه اموزه های اسلام یعنی قرآن و احادیث نبوی و نیز از دیدگاه مذاهب اسلامی بسار روشن است. همینکه در قرآن کریم فرموده هرکه گفت «اسلمنا» حکم به اسلام او شده و جان و مال و ناموس او محترم می گردد. در احادیث نبوی آمده هرکه شهادتین بر زبان جاری کند او مسلمان است و کسی حق تکفیر آو را ندارد.

لطفا بخوانید تا حقایق برای تان روشن شود:
قرآن کریم خطاب به مسلمانان می¬فرماید: «اى كسانى كه ایمان آورده‏اید هنگامى كه در راه خدا گام بر مى‏دارید (و به سفرى براى جهاد مى‏روید) تحقیق كنید و به كسى كه اظهار صلح و اسلام مى‏كند نگوئید مسلمان نیستى»(نساء، 94) بر اساس این آیه شریفه اظهار اسلام یعنی شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر موجب حرمت جان و مال می¬گردد. مفسرین در شأن نزول این آیه آورده¬اند: پیامبر (صلی الله علیه و آله)‌ بعد از بازگشت از جنگ خیبر، اسامه بن¬زید را با جمعى از مسلمانان به سوى یهودیانى كه در یكى از روستاهاى فدك زندگى مى‏كردند فرستاد، تا آنها را به سوى اسلام و یا قبول شرائط ذمه دعوت كنند. یكى از یهودیان به نام مرداس كه از آمدن سپاه اسلام با خبر شده بود اموال و فرزندان خود را در پناه كوهى قرار داد و به استقبال مسلمانان شتافت، در حالى كه به یگانگى خدا و نبوت پیامبر(صلی الله علیه و آله)‌ گواهى مى‏داد. اسامة بن¬زید به گمان اینكه مرد یهودى از ترس جان و براى حفظ مالش اظهار اسلام مى‏كند و در باطن مسلمان نیست به او حمله كرده و او را كشت. گوسفندان او را به غنیمت گرفت. هنگامى كه خبر به پیامبر(صلی‌الله علیه و آله)‌ رسید سخت از این جریان ناراحت شد و فرمود: تو مسلمانى را كشتى، اسامة ناراحت شد و عرض كرد این مرد از ترس جان و براى حفظ مالش اظهار اسلام كرد پیامبر(صلی الله علیه و آله)‌ فرمود: تو كه از درون او آگاه نبودى، چه میدانى؟ شاید به راستى مسلمان شده بود. در این موقع آیه فوق نازل شد و به مسلمانان هشدار داد كه به خاطر غنائم جنگى و مانند آن هیچگاه انكار سخن كسانى را كه اظهار اسلام مى‏كنند ننمایند؛ بلكه هر كس اظهار اسلام كرد باید سخن او را پذیرفت. بنابراین طبق این آیه شریفه هرکسی اظهار اسلام کرده و شهادتین بر زبان جاری کند، حکم به اسلام و ایمانش می¬شود و بدین‌وسیله جان و مالش محترم و در حفظ حکومت اسلامی قرار می¬گیرد.
پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله)‌آنگاه كه على علیه السلام را براى فتح قلعه¬های خیبر روانه مى‏كرد، پرچمى به دست او داد و یادآور شد كه صاحب این پرچم، خیبر را فتح كرده و باز مى‏گردد. در این هنگام على (علیه السلام) رو به پیامبر كرد و گفت: حد نبرد با آنان چیست؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله)‌فرمود: «قاتلهم حتى یشهدوا أن لا اله الا الله و ان‏ محمدا رسول الله، فاذا فعلوا ذلك فقد منعوا منك دمائهم و اموالهم‏؛ با آنان نبرد كن تا آنكه به یگانگى خدا و رسالت محمد گواهى دهند. هرگاه گواهى دادند، خونها و مالهاى آنان محترم خواهد بود.» (مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج4، ص 1871، بیروت، دار احیاء التراث العربیبی¬تا؛ نیز ر. ک: شیخ طوسی، الأمالی، ص 381، قم، دارالثقافه، چ4، 1414ق) در روایات متعدد از پیامبر اعظم (صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏ آله‏) نقل شده است که حضرت به شدت عنایت داشتند که كسى از این معیار عدول نكند و متعرض گوینده لا اله الا الله نشود. پس بر اساس سنت پیامبر نیز گوینده شهادتین مسلمان به حساب آمده و در حمایت و حراست نظام و مقررات اسلامی قرار می¬گیرد.
ملاک کفر از نظر مذاهب فقهی اسلامی
بحث ایمان و کفر در اندیشه اسلامی از ابعاد مختلف فقهی، کلامی، فلسفی مورد بحث قرار گرفته است، به خصوص در علم کلام و عقاید، بحثهای مفصلی درباره ماهیت ایمان و کفر، مراتب و مراحل، آثار و نتایج این دو مفهوم انجام شده¬اند.
به تبعیت از آیات قرآن کریم و روایات نبوی که برخی از آنها ذکر شد، قریب به اتفاق مذاهب اسلامی، ملاک تحقق ایمان را همان شهادت و اقرار به اصول دین یعنی توحید، نبوت و معاد می¬دانند و در مقابل کفر را انکار یکی از این اصول سه گانه می¬دانند.
البته نا گفته نماند که بزرگان مذاهب اسلامى ضروریات اسلام را به دو دسته تقسیم كرده‏اند؛ یك دسته از ضروریات دین محسوب می¬شود كه مورد وفاق همه مذاهب اسلامى است و آن همان سه اصل توحید، نبوت و معاد است. به اتفاق همه مذاهب فقهی منکر شدن یکی از این سه اصل یا انکار چیزی که به انکار یکی از این سه اصل منجر شود، موجب خروج از دین و تحقق کفر می¬گردد. مثلاً کسی که نماز را انکار کند (هرچند اصل توحید، نبوت و معاد را قبول داشته باشد) اما از آنجایی که وجوب نماز از ضروریات دین بوده و در وجوب آن جای هیچ تردیدی نیست لذا انکار آن مساوی با انکار رسالت و نبوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) است و در نتیجه منجر به تحقق کفر منکر نماز می¬شود.
دسته دوم عبارت است از ضروریات مذهب كه از نظر پیروان یک مذهب خاص، ضرورى دانسته شده مانند دو اصل عدل و امامت در مذهب امامیه. انکار این دسته از ضروریات موجب خروج از دین و تحقق کفر منکر نمی¬گردد. بلکه تنها موجب خروج از دائره مذهب خاص می¬گردد.
با عنایت به آنچه گفته شد، همه مذاهب اربعه فقهی اهل سنت و نیز مذهب امامیه اجماع دارند که تنها انکار یکی از اصول دین، یا انکار چیزی که به انکار یکی از این سه اصل منتهی شود موجب تحقق کفر می¬شود. در غیر این صورت کسی که این سه اصل را قبول دارد و در زبان به شهادتین اقرار نماید باز به اتفاق مذاهب فقهی با چنین شخصی معامله مسلمان می¬شود؛ یعنی جان، مال و آبرویش در امان خواهد بود، حتی اگر بدانیم شهادت وی از روی صدق و راستی نیست مانند منافقین که تنها با زبان اقرار به شهادتین می¬کنند، اما در دل به آنها ایمان ندارند ولی طبق سنت و سیره پیامبر بازهم با آنها معامله اسلام می¬شود. و کسی حق تعرض به جان و مال آنان را ندارد.
مذاهب اهل السنه
از نظر مذاهب فقهی اهل سنت همه کسانی که اهل قبله¬اند محکوم به اسلام است و هیچ یک از آنها کسی را که اهل قبله باشد تکفیر نمی¬کند. این مساله نزد همه علمای اهل سنت پذیرفته شده است. «فأهل السنة لا یكفِّرون المسلم الموحِّد المؤمن بالله والیوم الآخر»(قحطانی،سعید بن علی ، عقیده المسلم فی ضوء الکتاب و السنه، ج2، ص 800، ریاض،مطبعه سفیر، بی¬تا.) اهل سنت مسلمانی را که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد تکفیر نمی¬کند. ابوالحسن اشعری در تببین اعتقاد عموم اهل سنت می¬گوید: «ولایكفرون أحداً من أهل القبلة»(ابوالحسن اشعری، علی بن اسماعیل ، مقالات الاسلامیین، ج1،ص 293، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ3، بی¬تا،.)اهل سنت هیچ یک از اهل قبله را تکفیر نمی¬کند. سپس ایشان معنای ایمان را این گونه توضیح می¬دهد: «والایمان عندهم هو الایمان بالله وملائكته وكتبه ورسله»(همان) ایمان عبارت است از باور به خدا، ملائکه و پیامبران خدا. و اسلام را اینگونه توضیح می¬دهد: «والاسلام هو ان یشهد ان لا اله الا الله وان محمدا رسول الله على ما جاء فی الحدیث» اسلام آنگونه که در حدیث آمده است عبارت است از شهادت به لا اله الا الله و محمدا رسول الله.
بنابراین همه کسانی که اهل قبله¬اند و شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر می¬دهند از نظر مذاهب اهل سنت مسلمان و اهل ایمانند. علمای حنفی از ابوحنیفه نقل کرده اند که او همه اهل قبله را اهل ایمان و مسلمان می¬دانسته و هیچ کس از ایشان را از دائره ایمان نفی نمی¬کرد. شخصی به نام حکم بن عبدالله می¬گوید از ابو حنیفه پرسیدم فقه اکبر چیست؟ او در جوابم گفت: «فقال الا تكفر احدا من اهل القبلة بذنب ولا تنفی احدا من الإیمان»( خمیس، محمد بن عبدالرحمن ، الفقه الاكبر، ج 1، 76، امارات عربی، مکتبة الفرقان، 1419ق.) یعنی فقه اکبر آن است که تو هیچ یک از اهل قبله را تکفیر نکنی و کسی از ایشان را از دائره ایمان نفی نکنی. ابن نجیم مصری از فقهای حنفی می¬گوید: «فَقَالَ الْمَشَایخُ: إنَّ مِنْ شَرَائِطِ السُّنَّةِ وَالْجَمَاعَةِ أَنْ لَا یكَفِّرَ أَحَدًا مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ»(ابن نجیم مصری، زین الدین ، البحرالرائق شرح کنز الدقایق، ج 8، ص 207، دارالکتاب الاسلامی، چ2،بی¬تا.) یعنی نظر بزرگان حنفی این است که از شرایط اهل سنت و جماعت بودن این است که اهل قبله را تکفیر نکند. منظور از اهل قبله هرکسی است که رو به سوی قبله نماز می¬خواند. «والمراد بقوله: أهل قبلتنا، من یدعی الإسلام ویستقبل الكعبة، وإن كان من أهل الأهواء، أو من أهل المعاصی، ما لم یكذب بشیء مما جاء به الرسول» یعنی منظور از اهل قبله کسی است که ادعای اسلام داشته و رو به طرف قبله (نماز) می¬کند. هرچند اهل شهوات و از زمره گناه کاران باشد تا هنگامی که آنچه را رسول آورده تکذیب نکند.(ابن ابی العز حنفی، شرح العقیدة الطحاویة، ج1، ص 200، وکاله الطابعه و الترجمه، بی¬تا.) دانشمند دیگری می¬گوید: «عن أبی حنیفة (ره):أنه لم یكفر أحداً من أهل القبلة. وعلیه أكثر الفقهاء».(محمد انورشاه هندی، اکفارالملحدین فی¬ضروریات الدین، ج1، ص 16، پاکستان، مجلس علمی، چ3، 1424.)
اهل حدیث و علمای حنبلی نیز بر همین عقیده¬اند و اهل قبله را کافر نمی¬دانند زیرا در کتاب العقیده منسوب به احمد بن حنبل چنین می¬گوید که: «وكان لا یكفر أحدا من أهل القبلة بذنب كبیرا كان أو صغیرا إلا بترك الصلاة فمن تركها فقد كفر وحل قتله»( احمدبن حنبل، العقیده، ج1،ص120، دمشق، دار قتیبه، چ1، 1208.) احمد بن حنبل هیچ یک از اهل قبله را به واسطه ارتکاب گناه بزرگ یا کوچک تکفیر نمی¬کرد مگر کسی را که نماز را ترک کردی که چنین کسی را کافر و قتلش را جایز می¬دانست. عبدالله بن عبدالرحمن در کتاب الانتصار آورده است: «وقال أبو محمد البربهاری شیخ الحنابلة فی وقته، فی عقیدته: ولا نخرج أحدا من أهل القبلة من الإسلام، حتى یرد آیة من كتاب الله أو یرد شیئا من آثار رسول الله»(عبدالله بن عبدالرحمن، الانتصار لحزب الله الموحدین و الرد علی المجادل عن المشرکین، ج1، ص 73، ریاض، دارطیبه للنشر و التوضیع، 1404ق.) بربهاری که در زمان خود بزرگ علمای حنابله بوده گفته است: ما هیچ یک از اهل قبله را از اسلام خارج نمی¬دانیم تا وقتی که آیه¬ای از قرآن را یا چیزی از آثار پیامبر را رد کند. البته مذهب حنبلی در اینکه تارک الصلاة را کافر می‌داند با سایر مذاهب تفاوت دارد و هیچ مذهب دیگری تارک الصلاة را کافر ندانسته و کشتن آن را جایز نمی‌داند.
علمای شافعی مذهب حتی خوارج را هم تکفیر نمی¬کنند.«وإن كان مذهب الشافعی وجماعة من الفقهاء عدم تكفیرهم (خوارج) لقوله رضی الله عنه: لا أكفر أحدا من أهل القبلة إلا الخطابیة»(الأسالیب البدیعه فی فضل الصحابه، ج1، ص86، مصر، المطبعه المیمنیه، بی¬تا،.) یعنی مذهب شافعی و گروهی از فقها عدم تکفیر خوارج است؛ به دلیل قول شافعی که گفته اند ما هیچ کس از اهل قبله را تکفیر نمی¬کنیم. بنابراین شافعی نیز اهل قبله را مسلمان می¬دانند. و این نظر در واقع از سوی همه مذاهب فقهی اهل سنت پذیرفته شده و مورد اجماع است.
فقیهان امامیه نیز با تاسی به سنت پیامبر و پیشوایان دین (علیهم السلام) تکفیر اهل قبله و اقرار کنندگان به شهادتین را جایز ندانسته¬اند این مسئله از بیان آنها درباره ملاک اسلام و کفر به خوبی به دست می¬آید. شیخ صدوق در کتاب الهدایة ملاک اسلام را اقرار به شهادتین دانسته و آنرا موجب حقن جان و مال می¬داند «الإسلام هو الإقرار بالشهادتین وهو الذی یحقن به الدماء والأموال ومن قال:لا إله إلا الله محمد رسول الله فقد حقن ماله ودمه»(شیخ صدوق، الهدایة، ص 54، قم، موسسه امام هادی، چ1، 1418ق.) یعنی اسلام عبارت است از اقرار به شهادتین و همین اقرار موجب حفظ جانها و اموال می¬گردد و کسی که بگوید: لااله الاالله محمد رسول الله جان و مالش محقون و محفوظ خواهد بود. علامه مجلسی در تبیین ملاک اسلام می¬گوید: « اسلام عبارت است از اذعان ظاهرى به وجود خدا و رسالت پیامبراكرم(صلی الله علیه و آله)‌ و انكارنكردن آنچه از ضروریات دین است، بنابراین ولایت ائمه(علیهم السلام) در حكم به مسلمانى افراد شرط نیست، چنانکه اقرارقلبى نیز شرط نیست. براین اساس منافقین و همه مسلمانان كه شهادتین را اظهار مى‏كنند، جز نواصب و غلات، داخل در اسلام خواهند بود.»( مجلسی،محمد باقر ، بحار الانوار، ج65، ص244، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، چ2، 1403ق.) و در تبیین ملاک تحقق کفر گفته اند: «و إن (الكافر) هو من أنكر إحدى الشهادتین، أو ضروریاً من ضروریات الإسلام مما علم من دین النبی (صلی الله علیه و آله)(حسینی شیرازی، محمد ، الاسئله و الجوبه، ج 1، ص65 بی¬نا، بی¬تا، نسخه دیجتال نرم افزار جامع فقه.)‌؛ کافر کسی است که یکی از شهادتین را انکار کند یا ضروری دین را که ضرورتش از دین معلوم باشد انکار نماید».
بنابرآنچه ذکر شد، از نظر همه مذاهب اسلامی ملاک تحقق کفر یکی از دو چیز است: نخست انکار شهادتین یعنی شهادت به وحدانیت خداوند یا رسالت پیامبر اسلام. دوم انکار ضروری از ضروریات دین مانند نماز، روزه، حج و.... بنابراین تمام کسانی که اقرار به شهادتین دارند و هیچ ضروری از ضروریات دین را انکار نمی¬کنند از نظر همه مذاهب فقهی حکم مسلمان را داشته و جان، مال و آبروی شان محفوظ و در حمایت دولت اسلام قرار دارند. از میان مذهاب اسلامی، مذهب حنبلی تارک الصلاة را هم از زمره کافران قرار داده است.
اما سب صحابه هرچند کار حرام است و شیعیان مبرای از این است که صحابه پامبر اسلام را سب کنند بلکه از دیدگاه مذهب شیعه احترام صحاب واجب است. ولی درعین حال از آنچه بیان شد صحابه پیامبر اسلام در قوام اسلام و کفر دخالتی ندارد. یعنی از نظر کلامی و فقهی در هیچ مذهبی از مذاهب اسلام گفته نشده است که سب صحابه موجب کفر می شود بلکه این سب و بی احترانی نسبت به صحابه گناهی است مانند سایر گناهان که نیاز به توبه دارد.
اما ساخته شدن مذهب توسط ابن سبا و هر کسی دیگری غیر از پیامبر اسلام افسانه ای بیش نیستو کسی می خواهد مذهب شیعه بشناسد بر او لازم است عقاید این مذهب را بر اساس قرآن و احادیث نبوی بسنجد نه اینکه فقط به تهمت و افترا پیروان این مذهب را در انظار اهل سنت منفور جلوه دهد و آنان علیه تکفیر و کشتن شیعیان تحریک کند.
تنها فرقه¬ای که با این اجماع مسلمین مخالفت کرده و راه تعارض و تکفیر را در پیش گرفته است فرقه افراطی وهابیت است. و به راحتی مسلمانان را تکفیر می کند و زمینه کشتن آنها آماده می سازد. و اگر در میان اهل سنت کسانی وجود داشته باشد که شیعیان را تکفیر می کنند، به یقین متاثر از افکار وهابیت و سلفیه شده اند و الا موسسین مذهب چهار گانه اهل سنت و نیز بزرگان و فقهای این مذاهب شیعه را تکفیر نکرده است.

>>>   👈 مهمترین موضوع زندگی ما فارسیزبانان و ترکتباران این باشد و است که از زبان گویشی پشتو دوری و بیزاری اعلان کنید،
👈 به یقین و تجربه که دیده میشود همین هویت فغانیت و زبان پشتو خود مردم پشتون را از اصل انسانیت، اسلام واقعی و علم روشنی دور ساخته و این مردم را افراطی سرکش توهمی، منافق، جاهل حیله گر و گمراه متعصب و دوزخی بار آورده است.
👈 خبردار مردم فارسی-دانشی و مسلمان واقعی!
نشود که با این زبان پشتونی=افغانیت و ضدبشریت، دنیا و آخرت تان را از دست بدهید !؟؟

>>>   والی هرات باید بیشتر مطالعه کند. شیعیان قائل به تحریف قرآن نیستند و تمام مسلمانان از یک قرآن استفاده می کنند.

>>>   والی هرات با این کتاب خود فقط جهل و نادانی اش را منعکس کرده است. انسان عالم و محقق سخن بدون علم نمی زند. هردین و مذهبی که در معرض نقد قرار بگیرد اول باید بر تمام مبانی و عقاید آنها احاطه علمی وجود داشته باشد و سپس این مبانی و عقاید به صورت مستدل و مستند در معرض نقد قرار بگیرد نه اینکه با تهمت و افترا و دروغ گویی یک دین و یا مذهب زیر سوال برده شود. چنین برخوردی با مذاهب و ادیان، فریب دادن خود ناقد محسوب می گردد.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است