طالبان سیلی توسعه نیافتگی برچهرۀ افغانستان
اگر هزاران بار حکومت جمهوری یا طالبانی یا نظام دموکراسی یا دیکتاتوری تغییر یا جابجا شود هیچ تغییر و تحولی در عرصه پشرفت و توسعه یافتگی رخ نخواهد داد 
تاریخ انتشار:   ۱۵:۳۵    ۱۴۰۲/۱۱/۶ کد خبر: 174764 منبع: پرینت

اگر طالبان روی کار نمی آمد، چه دلیل برای عقب ماندگی افغانستان می آوردیم بهتر بود؟
اکثریت مردم افغانستان اعم از تحصیل کرده ها و تحصیل نکرده ها، به زعم یکدیگر از طالب و رژیم طالبانی نفرت و دشمنی بی چون چرایی دارند، طوریکه حاضر نیستند درباره مبنا ها و خواستگاه های آن حتی فکر کند یا سخنی رد بدل نماید. چرا که چنان از طالب و حکومت طالبان بدبین و کینه بر دل داریم، که تنها راه حل را براندازی و سرنگونی آن می‌دانیم. اما فکر نمی کنم که، در شرایط فعلی سرنگونی حکومت موجود، که هنوز جایگزینی تشکیل و تعیین نشده، امری خیلی احمقانه‌ و خطرناکی است، که ممکن است سیل خون از برادرکشی، برای جابجایی قدرت جاری شود. چون یک عده هستند که از حکومت موجود راضی و خواهان دوام حکومت طالبان است، و به همان اندازه که ما نفرت می ورزیم حکومت طالبان، آنها جانفشانی میکند برای استمرار و حفظ نظام امارت اسلامی طالبان.

جامعۀ افغانستان که از توسعه و صعنت و تکنولوژی چیزی را درک نکرده و تجربه زیسته مردم افغانستان، جنگ و فقر، بدبختی، خونریزی، برادرکشی بوده است، هیچگاه نمی توان بدون درنظر گرفتن همه اقوام و خاستگاه‌های تمام مردم نظام یا حکومتی را سرنگون و نظام و حکومتی را جایگزین کرد.
از این لحاظ است اگر هزاران بار حکومت جمهوری یا طالبانی یا نظام دموکراسی یا دیکتاتوری تغییر یا جابجا شود هیچ تغییر و تحولی در عرصه پشرفت و توسعه یافتگی رخ نخواهد داد،(چون پیشرفت و ترقی در چارچوب وحدت و یکپارچگی صورت میگیرد) بناً جز دامن زدن به جنگ و نفرت و تعصب و دشمنی و آتش افروزی نفاق افگنی، بین مردم و اقوام افغانستان چیزی دیگری حاصل نمی شود.

فرهنگ جامعۀ ما طوری است که ما کنارهم با اصل سرزمینی و جغرافیایی مشترک به سرمیبربم، اما با چندین نوع ملیت زندگی می کنیم. افغانستانی بودن یا خراسانی بودن و یا بدترین از این، ملیت قومی و زبانی را ملیت سرزمینی و حقیقی خود می دانیم مانند من پشتونم، ملیتم پشتون یا افغان است، من تاجیکم یا هزاره ام یا ازبکم یا ملیتم باید غیر از پشتون یا افغانستان و افغان باشد که مناقشات و کشمکش بعضی ها بر افغانستانی بودن و چرا خراسانی نبودن از این قرار است. که خود مایه ای فساد و بدبختی است.

در جامعه ای که ملیت واحدی مشترک نباشد، منافع ملی و مشترک هم وجود ندارد. از اینجا است که هیچگاه منافع فارسی ربانان منافع پشتون زبانان نبوده و یا منافع مردم جنوب، منافع مردم سمت شمالی نیست، و یا منافع مناطقی شرق منافع غربی نیست. که این عدم منافع مشترک خود عاملی بدتر و اثر مخرب تر از جنایات طالب و امثال آن دارد.
هزاران بار به کرات شنیدم و شاهید بودم که میفگت، چرا باید برای مردم قندهار و ننگرهار، هلمند، نمیروز نگران باشیم وقتی همه آنها طالب اند!
از این رو جامعۀ که از تنوع قومی و فرهنگی رنج می‌برد، تنوع ملیتی هم رنج مضاعف است بر آن.
تمامی مردم و اقوام افغانستان جدایی از اینکه یک طالب یا داعش یا القاعده باشند، یک افغان و یا یک افغانستانی است.

طالب و یا هر گروهی تروریستی دیگری، مانندی مرض و بیماریی می ماند که عاید حال جامعۀ ای ما شده است. به همه سلول های اعضا تن جامعه ما نفوذ و آن را فاسد کرده و درد می‌دهد، اما بعضی ها خود را تافته ای جدا بافته ای از این تن یا بدن (افغانستان) می داند و این مریضی و بیماری را مخصوصی یک قوم یا یک زبان خاصی می پندارند. در حالیکه از عدم مسولیت پذیری متقابل و عدم توجه ما به یکدیگر این بیماری (طالب) توانست برزو و نفوذ کند و تمام قدرت اختیارات را به دست بگیرد.
ممکن است این بیماری زود علاج یابد یا دیر تر اما، تداوی و علاج اش فقط در دست خود ما است.
بنابراین، اینکه قوم پشتون و یا مردم پشتو زبان را به جرم طالب بودن، برای ما غیر پیشتون، خصوصاً فارسي زبان ها خطر جدید و عامل بدبختی تلقی می شود، نشانه ای نفهمی و عدم تفکر و عدم عقلانیت در ما است.

خیلی احمقانه است که عامل بدبختی جامعه ای را، وجود قوم خاصی و زبان خاصی بدانیم. بدون اینکه خود را مقصر دخیل بشماریم.
من اگر به هزاره بودن خود افتخار میکنم، درحالی که پشتون بودن یک پشتون را قوم پرستی و تعصب می پندارم مشکل از منی هزاره است نه از او. فارسی زبان ها و خصوصاً هزاره ها همیشه خود را برتر از پشتونها دانسته و اصلی ترین عامل بدبختی افغانستان را هم به قوم بزرگ پشتون نسبت می دهد. تظاهر می کنیم همه چیز را می دانیم، یا کلید راه نجات در دست ماست یا شعار های وحدت طلبانه و تظاهر به همبستگی و اتحاد خود را منجی افغانستان می دانیم. که در واقع عین حماقت و توهم است.

داعش و طالب اگر افراط ظاهری و خشونت عریان می‌کند ولی ما، افراط درونی و خشونت پنهانی می کنیم. در تک تک اذهان ما هزاره ها و تاجیک ها و ازبک ها از خورد بزرگ، پشتونها بد و عامل بدبختی پنداشته می شود.
طالبان شاید هزاران نفر یا صد ها هزار نفر را به قتل رسانیده است، یا حق های را نابود و یا محدود کرده است. اما همه اینها خشونت عریان و ظاهری است، درحالی‌که خشونت پنهانی و درونی ما، اخلاقیات و فرهنگ نسل نسل بعد از ما را رقم خواهد زد که به مراتب بدتر از خشونت عریان است.
این ظلمی است که مردم ما، در حق افغانستان و نسل های آینده خود کرده است نه طالب با بستن دانشگاه و مکاتب!
بناً واقعیت ها از این قرار است که ملیت ما هنوز تعريف و مشخص نشده است و به علت، عدم ملیت واحد و مشترک، منافع و رویایی ملی ما هم هنوز موهوم و تعیین نا شده باقی مانده است. در واقع ما فاقد هویت ملی هستیم! که به این روزگار گرفتار شده ایم.

همانطور که میدانید، هر جامعۀ به تعداد محدود و یا حداقل از یک رویای جمعی و ملی که عامل وحدت آنها شده است برخوردارند. و این تنها یک رویا است که معنا بخش و انرژی بخش و امید بخش، وحدت بخش است، که آن هم رویای ملی است. از این رو جامعه بی رویا جامعه بی سرنوشت است، همانطور که انسان بی رویا انسان بی سرنوشت است؛ جامعۀ که ملیت مشترک، منافع ملی مشترک، رویایی ملی مشترک ندارد و همه به نفع قوم و فرد خود می اندیشد، جز ویرانه و بدبختی چیزی در پیش نخواهد داشت.
از این رو به عبارتی دیگر رویای ملی یعنی ملیت مشترک، که به جامعه و فرد معنا و هویت میدهد، انگیزه و اراده و مسوولیت پذیری می دهد و یا انرژی برای موفقیت و پیشرفت و توسعه را در تک تک افراد پخش می کند.
از این رو است که می گوییم جامعۀ بی هویت ملی، جامعه آشفته و بی سرانجام است، و تنها جامعۀ توسعه می یابد که مردمانش هویت ملی و رویای مشترک در سر دارند.

به یک تعبیر ساده رویا و ملیت مشترک، یعنی افق مشترک، یعنی از کجا به کجا رسیدن و چگونه رسیدن به آن هدف و مقصد است، رویا یعنی درد رنج مشترک، رویا یعنی خوشی غم مشترک، رویا یعنی منافع و سود و زیان مشترک، امید و ناامیدی مشترک، یا صلح جنگ مشترک. اگر به این فهم و تشخیص رسیدیم،آن قت بجایی انتقاد از پشتون یا طالب، خود را باعث بدبختی افغانستان میدانیم که متاسفانه برای ماهنوز این رویا و ملیت تعریف نشده است.

دولت های قبلی که روی کارآمدن با همه حرف حدیث های شان، رویای ملی و ملیت مشترک را در جامعه تعریف و نهادینه نکردن، و همه به منافع فردی، قومی و زبانی خود پرداخته اند.
بنابراین در نخستین باید از خود پرسید، ما افغانها اکنون چه ملیتی و چه رویا و منافع ملی را داریم دنبال می کنیم؟
چرا دولت های قبلی و فعلی نتوانستن ملیت و رویا ملی و منافع ملی مشترک و وحدت بخش را برای ما تعریف کند؟
ملیت مشترک و رویا ملی باید از چه ویژگی های برخوردار باشد؟

در جامعۀ ما منافع قومی و زبانی مقدم تر بر منافع ملی و مشترک و همگانی است، هویت قومی و زبانی بر هویت ملی ارجحیت دارد؛ کسی به منافع غیر از هم قوم، هم زبان خود نمی اندیشد و سود زیان یک قوم، بر دیگران هیچ تأثیری ندارد حتی اگر در کلی نابود و یا ازبین برده شود، هیچ تغییری و خطری را احساس نمی‌ شود.
در یک نتیجه کلی اگر بخواهم بگویم؛ ما افغانها رویای برای ملی شدن یا افغانستانی شدن نداریم! رویای نداریم که بگویم در آینده ما میخواهم به آن برسم و یا می خواهم آنها را احیا کنیم، برای همین است که هیچگاه در جامعه ما وحدت و همبستگی ملی و مفهوم ملیت مشترک معنا نمی داده است.

ژاپنی ها ملیت واحد دارند که امروز توانسته اند بهترین تکنولوژی جهان را بسازد. چینی ها برای خودش رویای مشترک دارند که امروزه بازار جهان را از خود کرده اند، هر کجا نام وسایل و لوازم برده می شود محال است نام چینی در ذهن ها خطور نکند. هندی ها هم رویای دارند که می‌خواهند همه مردم هند به آن برسند، ایرانی ها هم رویایی دارند که می خواهند همه مردم ایران بدون کدام دیدگاه نژادی و زبانی، قومی به آن برسند. روس ها هم رویای دارند که می خواهند تمام مردم روس به آن دست پیدا کند، کشور هایی اروپایی و غربی ها هم رویایی دارند که می خواهد به آن برسند، آمریکای ها هم رویایی دارند که می خواهد ملت آمریکا به آن برسند.
اما حالا سوال اینجا است، که ما افغانها چه روای داریم که می بخوایم تمام ملت افغانستان خارج از قوم، نژاد، زبان به آن برسد؟

آیا عدم ملیت و منافع و رویای مشترک، باعث بروز و روی کار آمدن طالب و امثال طالب نیست؟
به راستی اگر امروز طالبان از قدرت کنار برود، مردم افغانستان ملیت و رویای مشترک و منافع ملی برای افغانستانی شدن دارد؟ و دیگر کسی به جرم از قوم خاص زبان خاص بودن نادیده گرفته یا ازبین برده نمی شود؟
اگر این طوری نیست، که هیچگاه هم نبوده، پس چرا طالب را عامل بدبختی و عقب ماندگی افغانستان تلقی کنیم. در حقیقت، روی کار آمدن طالبان و حتی نحوه ایجاد گروه طالبان، سیلی است که خود از عدم توسعه نیافتگی و عقب‌ماندگی جامعه ما در برابر توسعه یافتگی و پیشرفت دیگر جوامع، خودما بر صورت خود زده ایم.
به راستی اگر طالبان روی کار نمی آمدن، چه دلیل و توجیه برای عقب ماندگی افغانستان می آوردیم؟

از اینجا معلوم می شود، هرجامعۀ که ملیت و آرمان و رویای مشترک ملی داشته، وحدت همبستگی، صلح و آرامش را به وجود آورده و به پیشرفت توسعه و آبادانی قدرتمندی رسیده است.
ما که ملیت مشترک و رویای مشترک ملی نداشتيم نه وحدت و همبستگی در جامعه ما ایجاد شده و نه پیشرفت کردیم.
از اینجا است که مردمان توسعه یافته برای کل جامعه می اندیشد ولی مردم عقب مانده، فقط برای خود و یا یک قوم یا گروه خاصی.

نویسنده : محرم علی عالمیان


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
توسعه نیافتگی
طالبان افغانستان
نظرات بینندگان:

>>>   آیا چه وقت آمریکای خونخوار دست از حمایت تروریست‌های جهان برمیدارد؟
آمریکا بزرگترین حمایتگر تروریستان جهان

>>>   واقعا درد دلی ملت بیان کردی به خصوص آرمان و ارزوی من خدا اون روز را به چشم سر ببینم که در یک کوچه یادر یک شهری دور افتاده افغانستان چه از شمال یا جنوب یاشرق یا غرب از همه ای اقوام افغانستان ببینم در شادی درغم برادر ببینم خدا اون روز بیاره ما ملت در بدر آواره و مظلوم در پنجاه سال گذشته به ما ملت سمت زبان و قوم پرستی دشمنی آوارگی گشنگی مال ما بود این رهبران خودخاه شکم پرست هوا پرست بلند منزل‌ها چه درخاج چه در وطن مال اینها بودن خدا اون روز بیاره که مثل جنرال ارتش پاکستان که گفت تمام افغانستان فدای یک افغانستانی ما افغانها برای یک افغانستانی در هرجای دنیا چه در وطن باشدیاخارج باشد یااتفاق برایش روخ دهد چه مالی چه جانی از ناهی دل نارحت باشیم یا اخلاص دل برایش دعا کنیم به امید فروزی وبه امید اون روز اهتفاق وحدت

>>>   ..... همین وحدت شعاری، یکپارچگی شعاری و همبستگی ملی، حکومت جمهوری، اخوت برادری، فراگیر، همه شمول، و...، همه ای این کلمات و لفاظی افزاری فریب و اغفال سازی مردم فارسیزبان/ترکتباران بوده است و بس، که این کلمات فریبنده بیشتر توسط مردم ....بکار برده می شود

>>>   مشکل اصلی طالب نیست، مشکل اصلی بستر فرهنگی و اجتماعی و جغرافیایی مناسب برای تولید و پرورش طالب است.
باید این سه اصل تغیر کند تا محصولات اش طالب نه بلکه انسان باشد.

>>>   عقب ماندگی این سرزمین بدبخت تنها خواب بهشتی است و بس!!!!
حتی بقایایی تخریب شده یی مدنیت پیش از عرب های بربر نشانه هایست که ما برای تکت لاتری بهشت عرب ها چه قیمتی پرداخته ایم و هنوز هم میپردازیم.
آتش خاوری

>>>   نوشته کرده ای مردم پشتون برای ما خطر تلقی شوند نشانه حماقت است سوال میکنم آیا پشتون آن هم همین نظر را دارند و تو را دشمن خود نمی‌دانند اگر نمی‌دانند چه از نام فغانستان بالای این ماتم ستان پایین نمی‌شوند خود آن را فریب میزنی همان ها که از پشت سر سربازان غیر پشتون اردوی جمهوریت را مرمی باران کردند راه طالب را باز کردند هزار بار داعش و طالب پشتون را به تو غیر پشتون ترجیح میدهند همان ها طالب را در حاشیه امن زنده داشتند تا روزی حمایت و الترناتیو سازند همان ها دوباره طرح ناقلین را مجری ساخته غیر پشتون را آواره ساخته را میتارانند پشتون پاکستانی را جای آن در زمین و خانه اش مستقر می‌سازند یک کلمه غیر پشتون را تحمل کرده نمی‌توانند راه ملیت شدن برای همه قوم ها تاجیک اوزبیک هزاره پشتون باز است اما اگر تو بخواهی زیر نام اوغان ملیت و قومیت خود را فدای پشتون بسازی و پشتو شوی چیز دیگری است تنها راه نجات این کشور از تجزیه فدرال است و بس

>>>   ممنون از نظرات انتقادات خوب شما؛
واقعاً که برای بستر سازی فرهنگی، نیازمند به یک هم اندیشی و هم فکری نیازمندیم.
البته در شرایطی فعلی فقط جوانان و خصوصاً تحصیل کرده ها می تواند این هم اندیشی و هم فکری را ایجاد نماید.
البته قابل ذکر است که، نسل فعلی هم، اگر به تاریخ نقلی که از بزرگان و پدران موی سفیدان، که اکثریت بی سواد اند، اکتفا کند باز همان خطای را مرتکب خواهد شد که گذشتگان مرتکب شده است.
محرم علی عالمیان


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است