اگر به نشانهشناسی افکار عمومی اهمیت بدهیم طالبان در شرایط کنونی مانند جذامیان عرصه سیاست به نظر میرسند که هر شخص محبوب و آبرومندی از نزدیکی با آنان خودداری میکند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۵:۴۱ ۱۴۰۲/۱۱/۲۲ | کد خبر: 174859 | منبع: |
پرینت
![]() |
یکی از پدیدههای توجه برانگیز در فضای سیاسی افغانستان تابو شدن تعامل با طالبان است به ویژه از سوی چهرههایی که دارای نام نیک و جایگاه اجتماعیاند، به گونهای که به محض حضور یافتن کسی از آنان در کنار کسی از طالبان موج گستردهای از انتقادهای شدید در میان شهروندان افغانستان در سراسر جهان به راه میافتد و آنان را وادار به عذرخواهی میکند. این موضوع باعث شده است که کمتر چهره وزین و معتبری در عرصه عمومی جرئت کند در کنار افراد طالبان قرار بگیرد، حتی اگر این حضور در شرایط عادی و به دور از هر گونه قصد همکاری باشد، چه رسد به اینکه به قصد تسلیم شدن به این گروه و بیعت با آن رخ بدهد، که فورا به طرد اجتماعیاش می انجامد. به عکس، کوچکترین انتقاد از این گروه در عرصه عمومی در این شرایط محبوبیت میآورد به سان سخنان اخیر آیت الله واعظ زاده و مولوی عبد الشکور قندوزی.
دو رویدادی که پرده از این وضعیت برداشت و حساسیتبرانگیز بودن هر گونه نزدیکی با طالبان را، حتی به صورت ناخواسته و اتفاقی، آشکار کرد یکی حضور محمد کاظم کاظمی در قونسلگری افغانستان در مشهد، و دیگری حضور امیرجان صبوری در سفارت افغانستان در تاشکند بود. محمد کاظم کاظمی، از شاعران برجسته زبان فارسی که فراتر از مرزهای افغانستان، در تمامت قلمرو زبان و ادبیات فارسی معاصر جایگاه شایگانی دارد، به جلسهای اشتراک کرد که در آن امیرخان متقی، وزیر خارجه طالبان حضور داشت. با آنکه آقای کاظمی در آنجا تنها در حد مستمع حضور یافته بود و هیچ سخنی نگفت و کاری به نشانه حمایت از طالبان نکرد، اما محض این اشتراک در آنجا موج به شدت گستردهای از انتقاد را متوجه وی گردانید و این موضوع در رسانههای خارجی و داخلی بازتاب منفی یافت، تا جایی که ایشان مجبور گردید رسما به دفاع از خود برخیزد و هر گونه نسبتی میان خود و طالبان را منتفی بداند. امیرجان صبوری، خواننده و آهنگساز پرآوازه افغانستان که از شهرت و محبوبیت کافی در میان فارسیزبانان جهان برخوردار است، هنگامی که برای تودیع سفیر پیشین افغانستان به سفارت رفت و سپس در عکسهایی دیده شد که نماینده طالبان نیز حضور داشت، موج دیگری از انتقادهای شدید به راه افتاد و این کار خیانت به هنر و رسالت هنرمندان تلقی شد. آقای صبوری که عادت به اظهار نظر در امور اجتماعی و سیاسی ندارد، این بار ناچار گردید، برای تبرئه خود از اتهامات و انتقادات، واکنش نشان داده و با توضیحاتی در باره علت حضور خود در آن مراسم نشان بدهد که هیچ نسبتی با طالبان ندارد. او تاکید کرد که به هنر همانند گذشته تعهد دارد و از رسالت خود دست نمیکشد، و معنایش این بود که با هنرستیزی طالبان مخالف است و موضعش در این زمینه تغییری نکرده است.
در بگومگوهای گستردهای که در این زمینه به راه افتاد، شماری از باسوادان البته به دفاع از آقایان کاظمی و صبوری پرداختند، و محض حضور آنان را جرمی ندانستند که سزاوار این پیمانه از انتقاد باشد. شماری به کارنامه درخشان این دو در عرصه ادبیات و هنر اشاره کردند و گفتند که چنین لغزش کوچکی نمیتواند سبب شود که آن کارنامه ارزنده از نظر بیفتد و جایگاه آنان تنزل یابد. در مقابل، منتقدان تاکید بر این داشتند که محبوبیت از آدرس ادبیات و هنر مسوولیت می آورد، و کمترین مسوولیت مرز کشیدن بیپرده میان خود و گروهی است که دشمنیاش با هنر، ادبیات و فرهنگ انکارناپذیر است. منتقدان میگفتند حضور یافتن در کنار طالبان و با سکوت گذشتن از کنار گروهی که دشمنی با زبان فارسی و ستیز با هنر و موسیقی را رسالت و بخشی از مؤلفههای هویت خود میداند، نوعی خیانت به شعر و ادب فارسی و به مثابه دست کشیدن از تعهد به هنر و فرهنگ و سپر انداختن در برابر دشمن است.
هدف از این یادداشت داوری در باره درستی موضع منتقدان یا مدافعان نیست، زیرا خوانندگان خود به حد کافی در روزهای گذشته شاهد این استدلالها بودهاند، بلکه هدف این است که به ناهمساز بودن طالبان با بافت جامعه افغانستان به ویژه در عرصههای شعر، ادب، هنر و فرهنگ اشاره شود. این نشان میدهد که حتی اگر در عرصه سیاست و امنیت بادها به سمتی بوزد که قدرتهای منطقهای و جهانی راه تعامل با این گروه را در پیش بگیرند، چنانکه در دو سال و نیم گذشته دیده شد، در عرصه افکار عمومی افغانستان وضعیت بر عکس است و هر گونه بیاحتیاطی در تعامل با طالبان میتواند به مرگ اجتماعی محبوبترین چهرهها بینجامد. موج گسترده انتقادها نشان داد که افکار عمومی در افغانستان به حدی از طالبان گریزان است و نسبت به این گروه و کارنامه خشونتبار و آکنده از تبعیض آن خشم دارد که با هیچ کسی مماشات نخواهد کرد، و دوستداشتنیترین شخصیتهایش را نیز، اگر گامی حتی نرم به سوی طالبان بردارند، سزاوار بخشش نخواهد دانست.
رسانهها و شبکههای اجتماعی پرطرفدار در فضای مجازی که زمینه آگاهیدهی و اطلاعرسانی را نسبت به گذشته به شدت متحول کرده است، علیرغم کاستیها، این مزیت ارزشمند را دارد که راهی به بازتاب افکار عمومی را گشوده است. در گذشته رسانههای حکومتی و بنگاههای خبرپراکنی انحصار روایتسازی را در دست داشتند و مطابق با سیاست دولتها به برساختن روایتها اقدام میکردند، و از این رو در دوره نخست طالبان راهی به آگاهی از دیدگاه مردم وجود نداشت. این بار شرایط بسیار متفاوت است و در خلال چند ساعت میتوان دانست که موضع مردم نسبت به یک گروه یا تعامل با آن چیست. افکار عمومی از این طریق این قدرت را پیدا کرده است که بدون منتظر ماندن به موضع رسمی دولتها موضع خود را اعلان کند. افکار عمومی در میان شهروندان افغانستان، علیرغم سرکوب شدید و خطری که اظهار نظر دلیرانه در پی دارد، این توانایی را از طریق شبکههای اجتماعی پیدا کرده است که خود محکمهای را برپا کند و هر کسی را که تبعیض در افغانستان را نمیبیند، یا زنستیزی طالبان را نادیده میانگارد، یا فارسیستیزی آن را از نظر میاندازد، یا دشمنیاش با هنر و ادبیات را ناچیز وامینماید، به محاکمه بکشاند و ترحمی نشان ندهد.
این قدرت افکار عمومی شماری از چهرههای مشکوک دوران جمهوریت را که با طالبان بیعت کردند به سکوت و انزوا کشاند تا جایی که پس از دو سال هنوز جرئت نمیکنند در هیچ مجمع عمومیای آشکار شوند. همچنان شماری از چهرههای وابسته به سایر اقوام را که به ادعای تعامل با طالبان در خدمت این گروه قرار گرفتند از خشم همگانی واقف کرد تا پیوسته از راههای پنهان به دیگران پیام بدهند که تعاملشان با این گروه یک تاکتیک موقتی بوده و پس به آغوش مردم خود برخواهند گشت. واکنشهای مردمی به چهرههای محبوب ادبی و هنری، حتی اگر با تندی همراه بود، از سوی دیگر این خوبی را داشت که بیداری افکار عمومی را به نمایش گذاشت و پرهزینه بودن تعامل با طالبان را نشان داد حتی اگر در حد سکوت باشد. اگر به نشانهشناسی افکار عمومی اهمیت بدهیم طالبان در شرایط کنونی مانند جذامیان عرصه سیاست به نظر میرسند که هر شخص محبوب و آبرومندی از نزدیکی با آنان خودداری میکند و اگر کسی ندانسته پایش به محفل این گروه میلغزد به زودی توبهنامهاش را به خوانش میگیرد تا همه کارنامهاش را یک شبه برباد ندهد. این نشانهشناسی نویدبخش است.
محمد محق
>>> هم وطن ایرانیها بازی آوغانها را
میخورد ایرانیها اینها همان های است
در دوران محمود آوغان یعنی افغان
حرم امام رضا را تیر باران کردن
هفت سال در اصفهان چه کار ها کردن
مردم ایران ما مردم افغانستان از
دست قومی افغان چه کشیدیم یعنی آوغان
همان افغان است ولی خدا شکر ما
افغان نستیم ولی افغان ضوری هستیم
>>> مردم این دولت را با جان دل دوست دارد اونهایی که بااین دولت سر ناسازگاری دارد ....سوزی شان است بیست سال که شماسرقدرت بودید امنیت برای این ملت آوردید فساد گوم کردی فحشاء کوم کردی شما بگید کدام کار به نفع مردم انجام دادی میتوانی بگوئید فقط میتوانید بگوئید برای خودوفرزندان خود همه چی را مهیا کردیم هرکی که به این دولت حسادت میکند با ملت طرف هست مخالف این دولت در وطن جای ندارد حال هرچی از این دولت مخالفت بنویسی ملت بیشتر پشتیبانش هست ملت به چشم خود میبند این دولت برای آبادی وطن شب روز تلاش میکند اگر این حکومت بیست سال حکومت کند در افغانستان کاریکر افغانستانی پیدا نمیشه کارگر باید وارد کند شما برای کی می نویسی شما از سری بیکاری وتنگ دستی وجدانی نداشته خود برای گدای چند دالر به دست آوردن هم وطن هم عزت هم وجدان فروشی میکنید شما چه به قدرت که نه جنبه اش داری نه عرزه اش داری شما خود محتاج دیگران بودید و هستی بقا؛ شما به دیگران بودن وهستن خیال نکنید که چنتا مقاله نوشتید سیاست مدار شود بغیر تقلید از این وآن چیز دیگری بلد نیستید ی چند تا مثل خودت که اردالر مانده دنباله رو تان هست خیال کردی مردم دنبالت نی تو یک دلغک هستی هم قلمت هم خودت هم افکارت بوی تعفون میته
>>> چیزهای نویدبخش زیادی وجود دارد. فساد مالی طالب، شهوت پراکنی سران مشهور طالب، اختلاف میان طالب، پیروی نکردن از غیبه الله توسط فرقه های طالب، به رسمیت شناخته نشدن توسط هیچ کشوری، ضعف امریکا در جنگ های بین بلوک شرق و غرب به عنوان پدر و معاش ده طالب، ضعف پاگستان به عنوان حامی تسلیحات نظامی و انسانی پشتیبان طالب، ضعف کشورهای عربی پس از طوفان الاقصی و افزایش قدرت گفتمان ایران در توده عرب، ضعف ترکیه به عنوان مزدور کشور فرامین غرب، ضعف اسقاطیل به عنوان فرمانده طالب و شریک پدر طالب ( امریکا)، ضعف انگلیس و اروپا که امکان بازیگری کمتری در منطقه خواهند داشت به عنوان پشتیبانان تاریخی سلطه پشتونی، اختلاف طالب با کشورهای همسایه و زیرپا گذاشتن مفاد های بین المللی با استدلالهای نادرست عوام فریبانه در مورد منابع آبی چندین هزار ساله، یکدست شدن افکار مردم منطقه بر ضد طالب، یکدست شدن افکار توده خراسانی بر ضد طالب، پیروزی قریب ب وقوع روسیه در اکراین و سپس بازتعریف امنیتی در شمال خراسان اشغالی، پیروزی قریب محور مقاومت در غرب اسیا و سپس توجه ب حوزه اسیای میانه و تهدیدات استعمار غرب توسط گروههای مزدور معاش بگیر طالب و داعش برای منطقه، رسوا شدن رهبران لیبرال جبهه مقاومت سرگردان در هتل های فرانسه همه و همه زمینه را فراهم میکند تا جنبش عمومی بدون سر ایجاد شود.
چنین جنبشی چون حول هیچ فرد واحدی نمیتواند ساخته شود پس بیشتر از خرد جمعی و منافع جمعی برخوردار میشود. بدنه این جنبش را اگاهان دانش اموخته و آشنا ب علوم روز میسازند و از سوی جوانان ب عنوان پایه جنبش حمایت میشوند. علوم روز چشم گشا بوده و ارزشی برای جنگ بر سر علی و عمر قائل نیست و علم حدیث و فقه را منبع درامد برای مردم نمیداند.
این جنبش چون دینی نیست پس مجال عقل گرایی و خردورزی بیشتری در ان پیدا میشود و چون نیاز دارد تا طبق وسیعی از جوانان با افکار مختلف را راضی کند پس بر اصول انسانی بنا میشود تا بتواند بر شکاف های قوم و قبیله غلبه کند.
این جنبش اصول خود را با صدای بسبار بلند فریاد زده و عقب نشینی نمیکند چون از بی سرنوشتی و حماقت قوم بدوی جاهل و مزدوری تاریخی سران ان برای استعمار خسته است. پس اگر بنا ب تقسیم قدرت از طریق مذاکره باشد در میان مدت دست برتر دارد و شرایط انسانی خود را به قوم جاهل تحمیل خواهد کرد.
اگر بنا به تقسیم قدرت از راه زور باشد، طالب و سلطه پشتونی هیچگاه بدون کمک استعمار غرب توان سوار شدن بر گرده مردم نداشته است. اکنون ک در روزگار جدید قطع دست استعمار ۳۰۰ ساله غرب از اسیا هستیم سلطه پشتونی هم، به عنوان یک میراث استعمار انگلیس در آسیا، ب زباله دان تاریخ خواهد رفت.
اگر بنا ب جنگ باشد قطعا استعمار میکوشد تا از مزدوران خود حمایت کند ولی در مقابل کشورهای پرچمدار بلوک شرق نیز دست غرب را آزاد نخواهند گذاشت. بطور خاص روسیه انگیزه و نگرانی بالایی نیست به امنیت اسیای میانه دارد و مزدوران پشتونی استعمار هم معاش میگیرند تا این منطقه را برای منافع استعمار ناامن کنند.
باد موافق میاید بزرگوار. همانطور ک کاهش قدرت امریکا باعث لرزان شدن پایه های سلطه اشغالگران اسقاطیلی بر خاگ فلسطین شد، دیگر ساختارهای استعماری مانند حکومت سران عرب، سلطه اشغالگران پشتون بر خاک خراسان اشغالی، ساختار سیاسی امنیتی پاکستان، ساختار سیاسی ترکیه نیز همگی لرزان خواهند شد.
همه این ساختارها مدفوع استعمار انگلیس در خاگ آسیا هستند ک امریکا انها را به ارث برد. هر چیزی ک روی دهد و امریکا و اسرائیل و اروپا را تضعیف کند تبری بر حکومت سران عرب، تبری بر اشغالگری اسقاطیل بر فلسطین اشغالی، تبری بر اشغالگری پشتونهای کوههای سلیمان بر خراسان اشغالی، تبری بر پایه های حکومت سران عرب بین توده عرب، تبری بر ساختار سیاسی امنیتی پاکستان، تبری بر مزدوری ترکیه و... خواهد بود.
بله بزرگوار، خون کودکان فلسطین نه فقط خاک فلسیطن اشغالی، که خاک خراسان اشغالی را نیز از اشغال استعمار و مزدورانش آزاد خواهد کرد.
>>> افراط و تفریط در این جامعه بیداد می کند. تندروهای افراطی که همواره خود شان و حزب منحوس شان را محور حق و عدالت قلمداد کرده اند جامعه را دچار تشویش ونگرانی می کنند. قرآن کریم از تعامل با فرعون را نیز منع نکرده است اما زورمداران دیروز که آش دهن سوخته را از دست داده اند، همیشه جیغ می زنند و فریاد سر می دهند. همه این فراری های ترسو به انگشت پای راست کسانی که در داخل مانده اند نمی ارزد. مقاومت در ترکیه و ایران و وینزولا و ... مثل آب در هاون کوبیدن است. منطق مذاکره اولویت دارد. کار آقایان کاظمی و صبوری خوب است کسی حق مذمت ندارد.
>>> طالبان هیچ ضرورت ندارند که شخصیت های اقوام دیگر خود را به آنها نزدیک کنند.
آنها میگویند که ما عفو عمومی اعلان کردیم.افغانها میتوانند دوباره به وطن شان برگردند.اما از ما تقاضای چوکی و مقام دولتی و امتیازات نکنند.
زیرا آنها امتحان خود را داده اند و در بیست سال گذشته در فساد و چور و چپاول در دولت قبلی سهیم بودند.
پس این بعضی رهبران و متنفذین اقوام دیگر هستند که با وجودی که میدانند کدام چوکی و مقام به آنها داده نمیشود،اما بخاطر دفع گزند از جانب آنها و یا تیم دادن به دیگران که من با فلان رهبر طالبان ملاقات داشتم و یا عکس یادگاری گرفتم،خود را میخواهند با طالبان نزدیک کنند.
>>> قدرت تک قومی حاکمیت قومی ظلم ستم جنایت کشتار چور غارت معادن کشور، شکنجه زندانی دختران و خانم ها ،افتتاح پروژه های نمایشی سفیدنمایی کردن رنگمالی کردن چند پل پلچک جاده توسط و فلم گرفتن چندتن یتوبر مزد بگیر دل خوش کن حق و ناحق از مردم بیسواد روی سرک وکوچه وبازار برای خوش امدگویی و کمپاین به گروه تروریستی تالب ، لابی گران حمایان گروهگ تروریست تک قومی پشتونیزمی در پشت دروازه های خارجی ها قدم میزنند برای رسمی بخشی حکومت تک قومی پشتونیزمیشان تلاش دارند ، خواهان ادامه حکومت تک پشتونوالی هستند ، دیگر اقوام بدون شک حذف شدند حذف کردند هیچ سهمی در این کشور ندارند پس چطور تجزیه فدرال نشوند ،
>>> مردم از اين نظام جاهل نفرت دارد كدام مردم نان نيست كار نيست يوتيوبر ها با چند طالب سلاح دارد همراي مردم به زور مصاحبه ميكنند لابي گر هاي طالبان تروريست شرم است به شما اصلأ شما انسان و ادم گري بلد نيستيد در مدرسه هاي حقاني از سن پنج سالگي بالاي شما تجاوز شده مغز شما شسته شده نسل پاكستاني پنجابي شما را دنيا به رسميت نميسناسد به خدا قسم از قواره هاي شما ميشرميم از كدام نسل شما به وجود امديد بالنگي ها پيراهن تنبان ها از بس كه نان را نه ديده بوديد شكم هاي تان بيني تان رسيده در تمام سوشلميديا نفر هاي شما تروريستها فعاليت دارد به نفع شما....
>>> عجب نظام عجب حکومت آفرین به این حکومت خداوند این حکمت را تا ابد پایدار بدارد نه از این حکومت به من چیز می رسه نه از جمهوریت امارت را به این دعا میکنم شب سفر میکنی یاروز هرجای افغانستان میروی در امنیت سفر کن مگر ما چی میخواهیم برای ما ملت که اروپا شده اما اما برای زورمندان جنگ سالارا و اربکی ها
دوزخ وجهنم هست اما اما برای ما ملت مظلوم نعوذبالله بهشت هست شما را خدا آباد کند امارت اسلامی
>>> مردم از اين نظام .... نفرت دارد كدام مردم نان نيست كار نيست يوتيوبر ها با چند طالب سلاح دارد همراي مردم به زور مصاحبه ميكنند لابي گر هاي طالبان تروريست شرم است به شما اصلأ شما انسان و ادم گري بلد نيستيد در مدرسه هاي حقاني از سن پنج سالگي بالاي شما تجاوز شده مغز شما شسته شده نسل پاكستاني پنجابي شما را دنيا به رسميت نميسناسد به خدا قسم از قواره هاي شما ميشرميم از كدام نسل شما به وجود امديد بالنگي ها پيراهن تنبان ها از بس كه نان را نه ديده بوديد شكم هاي تان بيني تان رسيده در تمام سوشلميديا نفر هاي شما تروريستها فعاليت دارد به نفع شما ....
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است