حاکمان وقت هیچ گاه به فکر این نشدند که استاد را برای مدتی به افغانستان دعوت کنند تا از اندوخته های علمی اش بهره ببرند یا از باو بخواهند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۰ ۱۴۰۳/۳/۳۰ | کد خبر: 175563 | منبع: | پرینت |
مایل هروی که متولد سال ۱۳۲۹ در هرات افغانستان است، از ۱۳۵۰ به مشهد آمد و تاکنون به پژوهش دربارهٔ عرفان اسلامی و نسخههای خطی میپردازد. تحصیلات عالی خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه فردوسی مشهد به پایان برد و پس از مدتی فعالیت به تهران رفت و در مؤسسهٔ پژوهشهای اسلامی به تحقیق و مطالعه و کتابشناسی و تصحیح متون و تدریس پرداخت.
مایل هروی همچنین همکاری با آستان قدس رضوی، مرکز پژوهشی میراث مکتوب و بخش تحقیقات کتابخانهٔ مجلس شورای اسلامی را در کارنامهٔ فعالیتهای خود دارد و از محققان کتابخانه مجلس شورای اسلامی و دارای تألیفات زیادی است و مقالاتی را نیز در دانشنامه مرکز دائرةالمعارف اسلامی نگاشتهاست.
جوایزی که استاد مایل به دریافت آن نایل شده است؛
مایل هروی همچنین جایزه ادبی تاریخی بنیاد محمود افشار یزدی را در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی دریافت کردهاست. این جایزه که برای یک عمر دستاورد برای خدمت به تاریخ و زبان فارسی اهدا میگردد، با حضور سیدجعفر شهیدی، سیدمصطفی محقق داماد، سیدمحمدعلی ابهری و سیدکاظم بجنوردی به مایل هروی اهدا شد. همچنین "این برگهای پیر" بهعنوان اثر برگزیدهٔ همایش حامیان نسخ خطی کتابخانهٔ مجلس شورای اسلامی شناخته شدهاست.
از جمله آثار او میتوان به:
برگ بیبرگی: یادنامه استاد رضا مایل،
این برگهای پیر: مجموعه بیست اثر چاپ ناشده فارسی از قلمرو تصوف،
پیر بیابانکی: پژوهشی در نقد آرا و آثار سمنانی،
نقد و تصحیح و متون: شرح فصوص الحکم اکبر محیی الدین ابن عربی کمال خوارزمی،
در شبستان عرفان: مجموعه رسائل فارسی از پیران ایران،
شرح مثنوی مولوی موسوم به مخزن الاسرار ولی محمد اکبرآبادی،
خاصیت آینگی: نقد حال و گزیده آثار فارسی عین القضات همدانی و معارف سلطان ولد اشاره کرد.
صدها مقاله دربارهٔ شاعران و ادیبان ایرانی و نسخهشناسی آثار آنها توسط هروی نوشته شده و نیز کتابهای تاریخ نسخهپردازی و تصحیح انتقادی نسخههای خطی.
تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، ۱۳۸۰
علا الدوله سمنانی، العروه لاهل الخلوة و الجلوة، (ترجمه کهن+متن عربی)، نجیب مایل هروی، انتشارات مولی، چاپ دوم ۱۳۹۶
سعدالدین حمویه (حموی)، المصباح فی التصوف، نجیب مایل هروی، انتشارات مولی، چاپ دوم ۱۳۹۰
رشف الالفاظ فی کشف الالفاظ؛ شرفالدین حسین بن الفتی تبریزی، نجیب مایل هروی، انتشارات مولی، چاپ سوم ۱۳۹۷
مناهج السیفیه: رساله در معاملات عرفانی؛ ابوالحقائق محمد بن احمد الجوینی؛ نجیب مایل هروی، انتشارات مولی، ۱۳۶۲
آداب المریدین، ضیاالدین ابونجیب سهروردی، ترجمان عمر بن محمد بن احمد شیرکان، نجیب مایل هروی، انتشارات مولی، چاپ سوم ۱۳۹۶
رسائل ابن عربی (ده رساله مترجم)؛ نجیب مایل هروی؛ انتشارات مولی چاپ سوم ۱۳۹۵
نفحة الروح و تحفة الفتوح؛ مویدالدین جندی؛ نجیب مایل هروی؛ انتشارات مولی؛ چاپ سوم ۱۳۹۶
منتخب الخاقانی فی کشف الحقایق عرفانی؛ ملا عبدالله زنوزی؛ نجیب مایل هروی؛ انتشارات مولی؛ چاپ سوم ۱۳۹۶
مجمع البحرین؛ شمسالدین ابرقوهی؛ نجیب مایل هروی؛ انتشارات مولی؛ چاپ سوم ۱۳۹۷
مناهج الطالبین و مسالک الصادقین؛ سعدالله اصفهانی؛ نجیب مایل هروی؛ انتشارات مولی؛ چاپ سوم ۱۳۹۵
مناقب الصوقیه؛ عبادی مروزی؛ نجیب مایل هروی؛ انتشارات مولی؛ چاپ سوم ۱۳۹۵
الاصول العشره؛ نجمالدین کبری؛ ترجمه و شرح عبدالغفور لاری؛ نجیب مایل هروی؛ انتشارات مولی؛ چاپ چهارم ۱۳۹۶
مونس العشاق؛ ابن عربشاه یزدی؛ چاپ چهارم ۱۳۹۶؛ انتشارات مولی
نجیب مایل هروی. کتابآرایی در تمدن اسلامی. «واژگان نظام کتابآرایی» مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۷۲،
معارف سلطان ولد فرزند مولانا جلال الدین محمد مولوی، نجیب مایل هروی، انتشارات مولی، چاپ دوم، ۱۳۷۷،
تاریخ و زبان افغانستان، نجیب مایل هروی، بنیاد موقوفات محمود افشار، ۱۳۷۱
اندرغزل خویش نهان خواهم گشتن: سماع نامههای فارسی، نجیب مایل هروی، نشر نی، چاپ اول، وباقی که در این نوشته نمی گنجد.
حاکمان وقت هرات هیچ گاه به فکر این نشدند که استاد را برای مدتی به افغانستان دعوت کنند تا از اندوخته های علمی اش بهره ببرند یا از باو بخواهند که در دانشگاهای افغانستان تدریس نماید و اندوخته های خود را به جوانان کشورش اموزش بدهد یا حتی سیمیناری برای او در کابل نگذاشتند تا در آن شرکت نموده و از این طریق چند روز از کایل هرات بلخ و بدخشان و غزنه دیدن نماید.
محمود منجم زاده
>>> میرغلامرضا، معلم ادبیات فارسی و تاریخ بود. در هرات و فَراه و کابل درس خوانده و شاعری چیره دست بود. پژوهشگری زبده در تاریخ بود و تاریخ عصر تیموریان را به دقت واکاویده بود. بنیانگذار انجمن ادبی هرات بود و زبان فارسی را در افغانستان جانی تازه بخشید. بعدها در پنجاه سالگی به عضویت آکادمی علوم افغانستان انتخاب شد. اکنون دیگر همه او را استاد غلامرضا مایل میشناختند.
استاد غلامرضا، زاده هرات بود. تنها حدود نیم قرن پیش از تولد استاد، شهر هرات مرکز استان هرات، یکی از استانهای بزرگ ایران بود. استاد غلامرضا خودش را ایرانی خالص میدانست چون وقتی پدرش به دنیا آمده بود، جزء رعایای دولت قوی شوکت ایران بوده است. بیعرضگی شاه شهید باعث شده بود تا استان هرات از ایران جدا شود. به همین خاطر استاد غلامرضا همیشه خشمی فروخفته از شاه شهید در دل داشت. از آنجا که او شدیدا به زبان فارسی و ایران علاقهمند بود از قضا در کهنسالی هنگام سفر به ایران، در ایران درگذشت و در حرم رضوی آرمید.
استاد غلامرضا مایل، هفت فرزند داشت. نجیب ترین فرزند او «میر نجیب» بود که در ۱۳۲۹ در هرات به دنیا آمده بود و تنها او بود که راه پدر را در حوزه ادبیات فارسی ادامه داد. میرنجیب از شش سالگی نزد پدرش ادبیات فارسی میخواند. کمکم در همان کودکی کارش به خواندن متون کلاسیک فارسی مانند سعدی و حافظ و مولانا کشید. و از آنجا که پدرش نسخ خطی بسیاری داشت و در فن نسخه شناسی متون تاریخی و قدیمی تبحری کم نظیر داشت، میرنجیب نوجوان، کمکم زیر نظر پدرش وارد نسخه شناسی و تصحیح متون خطی شد.
نجیب لیسانس خود را در رشته تاریخ از دانشگاه کابل گرفت؛ دولت افغانستان به او بورسیه میدهد که برای ادامه تحصیل در رشته تاریخ به هند برود. اما او چند ماه بیشتر در هند دوام نمیآورد و بازمیگردد. سپس در سال ۱۳۴۹ عازم ایران میشود. ظاهرا مرحوم دکتر پرویز ناتل خانلری که به منزل استاد غلامرضا مایل در کابل رفت و آمد داشته است نوشتهای را از نجیب جوان با عنوان «اندیشههای پیر هرات» میبیند و پیشنهاد میدهد که دولت ایران او را بورسیه کند و نجیب برای ادامه تحصیل به ایران بیاید. و چنین شد که نجیب تحصیلات خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه مشهد ادامه داد. اکنون نزدیک به نیم قرن است که عشق به زبان و ادبیات فارسی نجیب را در این آب و خاک زمینگیر کرده است.
نجیب به زودی در ایران خوش درخشید. از همان سالهای تحصیل در دانشگاه مشهد بود که تحقیق و پژوهش بر روی متون زبان و ادب فارسی و عرفان ایرانی اسلامی را آغاز کرد و سپس حوزه فرهنگ و ادبیات فارسی پیدرپی شاهد دستاورهای فکری و پژوهشی نجیب بود.
نجیب مایل هروی در حوزه تصحیح متون کهن فارسی در زمینههای تاریخی، ادبی، فلسفی، تفسیری، تذکره نویسی و عرفانی خدمات بزرگی به فرهنگ و ادب فارسی کرده است. تالیف کتابهایی برای راهنمایی در حوزه شناسایی نسخ خطی کهن و اصطلاح شناسی این حوزه، باب تازه ای در زمینه نسخه شناسی متون کهن گشوده است. تالیف ده کتاب در حوزه تاریخ، فرهنگ و ادب فارسی؛ تصحیح نزدیک به پنجاه کتاب از متون کهن که برخی از آنها از منابع غنی عرفانی و زبان وادب فارسی محسوب می شوند؛ تصحیح حدود پنجاه رساله کوتاه از متون قدیم ادبی و عرفانی؛ نگارش یکصد مقاله درباره حوزه های مختلف زبان فارسی، عرفان اسلامی و تاریخ ایران؛ و دهها اثر متفرقه دیگر از مقدمه نویسی بر آثار دیگران، فهرست نویسی و نظارت بر تنقیح آثار، سخنرانی و مصاحبه در حوزه زبان و ادب فارسی، از دستاوردهای عمر پربار او محسوب میشود.
به پشتوانه این آثار سترگ بود که نجیب به سرعت در میان جامعه ادیبان و اندیشمندان حوزه زبان فارسی و عرفان ایرانی اسلامی با عنوان «استاد نجیب مایل هروی» شهرت یافت و آوازه آثارش در ایران، افغانستان، پاکستان، هند، تاجیکستان، ترکمنستان و ترکیه پیچید. اکنون در حوزه زبان و ادب فارسی نام «استاد نجیب مایل هروی» همسنگ نام بزرگانی چون «استاد عبدالحسین زرینکوب» قرار میگیرد. در میان معاصران، از علامه دهخدا که بگذریم، زبان و ادب فارسی تعداد انگشت شماری چهره به خود دیده است که خود را وقف احیای آثار مکتوب و مکتوم این حوزه کرده و حجم عظیمی از آثار مکتوب را بر جای گذاشته باشند، که بیگمان یکی از آنها استاد نجیب مایل هروی است.
در واقع انعکاس این همه تلاش جانفرسا بود که باعث شد کتاب «نقد و تصحیح متون» استاد مایل هروی در سال ۱۳۶۹ به عنوان کتاب سال انتخاب شود. سپس در سال ۱۳۸۶ نیز به پاس یک عمر خدمت به تاریخ، زبان و ادب فارسی، جایزه ادبی – تاریخی بنیاد دکتر محمود افشار به استاد نجیب مایل هروی اهدا شد. استاد، در سال ۱۳۹۳ نیز در جشنواره کتاب سال جمهوری اسلامی به عنوان پژوهشگر برتر مطالعات اسلام و ایران از دست آقای روحانی تقدیرنامه دریافت کرد. در دی ماه ۱۳۹۵ نیز در پانزدهمین آیین بزرگداشت حامیان نسخ خطی، از استاد مایل هروی با حضور مقامات ایرانی و افغان تجلیل به عمل آمد (که البته استاد به خاطر رنجیدگی از شرایط خود و تبلیغاتی دانستن اینگونه مراسم، در آن شرکت نکرده است). در همین مراسم از ارج نامه استاد نجیب مایل هروی که با عنوان «فرزند هرات» در ۷۶۰ صفحه توسط خانه کتاب ایران منتشر شده بود رونمایی شد. در همین کتاب نام ۱۸ اثر تازه استاد که در دست تدوین و تکمیل است ذکر شده است اما از آن پس، کار هیچکدام از این آثار به پایان نرسید و همه نیمه کاره رها شده اند. میدانید چرا؟ میگویم.
اینها بخش دلپذیر داستان استاد مایل هروی بود. آنچه آمد، تصویری بسیار فشرده از پنجاه سال کار علمی و پژوهشی استاد مایل هروی و دستاورها و موفقیتهای او در دوره ای بود که تمام وقت استاد صرف پژوهش میشد. استاد مایل هروی، در این پنجاه ساله نجیبانه و برای اعتلای زبان و ادب فارسی با ما ایرانیان همکاری کرد و چشم بر همه جفاهای ما بست. عشقش زبان فارسی بود و ما ایرانیان را نیز از همین رو عاشقانه دوست میداشت و اعتماد میکرد.
اما ماحصل آنچه ما در حق این استاد بزرگ کرده ایم اینهاست: استاد نجیب مایل هروی، اکنون در آستانه هفتاد سالگی و در بیماری و کهولت، در خانهای محقر در مشهد مستاجر است؛ هزینه اجاره خانه اش به کمک برخی دوستان و اقوامش تامین می شود؛ بیمه درمانی ندارد و به همین علت برای درمان بیماری هایش یا به بیمارستان نمیرود یا وقتی بالاجبار میرود، امکان پرداخت هزینههای بیمارستان را ندارد و باید همان جا بماند تا کسی آستین بالا بزند و او را از بیمارستان ترخیص کند (مساله ای که همین چند هفته پیش رخ داد و پس از رسانهای شدن موضوع، به دستور وزیر ارشاد هزینههای بیمارستان از صندوق هنر پرداخت شد تا استاد بتواند ترخیص شود). استاد پس از پنجاه سال کار پژوهشی در ایران، اکنون مستمری بازنشستگی ندارد و برای گذران زندگی اش باید منتظر صدقهای باشد که از دوستی یا خیریه ای به او برسد.
او اکنون پس از پنجاه سال اقامت و پژوهش و آفرینش افتخار در ایران، هنوز سالیانه باید برای تمدید یکساله اقامتش به اداره اتباع خارجی مراجعه کند. استاد پنجاه سال به ما اعتماد کرد و کار کرد و دم بر نیاورد. یک سوم حقوقی که باید به او می دادیم را دادیم اما او سکوت کرد. حقوق مادی نشر کتابهایش را کامل و به موقع ندادیم سکوت کرد. هیچ کدام از نهادهای پژوهشی و فرهنگی که او در این پنجاه سال برای آنها کار کرده است (آستان قدس، کتابخانه مجلس، بنیاد عاشورا، مرکز پژوهشی میراث مکتوب، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشگاه شهید بهشتی و ....) برای او سابقه کار و بیمه بازنشستگی رد نکردهاند. فقط در یک مورد که ۱۵ سال با بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی بر روی تصحیح متون کار کرده است، بنیاد برای او ۹ سال و چند ماه سابقه کار رد کرده است که این مقدار اکنون برای بازنشسته شدن ایشان کفایت نمیکند.
در خیلی از این موسسات، حقوق استاد بسیار پایین تر از همگنان ایرانیاش بوده است. گاهی حقوقی معادل یک پنجم حقوقی که یک استاد در سطح او باید می گرفت را به او دادند و او دم نزده است (شنیده شده که آقای مهاجرانی، وزیر ارشاد وقت، در بازدید از بنیاد پژوهشهای آستان قدس به حقوق کم استاد اعتراض میکند). دوستی میگفت یکی از باورهای جدی استاد این است که «حق، دادنی است نه گرفتنی» و معلوم است که کسی با چنین باوری در ایران چه بلایی سرش خواهد آمد.
و عجیب اینجاست که اکنون که خانواده اش به سازمان تامین اجتماعی مراجعه کرده اند که طبق قانون، چند ماه کسری بیمه بازنشستگی را بپردازند و او را با ده سال سابقه کار بازنشسته کنند، مقامات مسئول فرموده اند اگر ایرانی بود می شد این چند ماه کسری را بپردازند و با ده سال سابقه کار بازنشسته شوند ولی چون اقامت یکساله دارند نمی توانیم بازنشسته شان کنیم. می فهمید یعنی چه؟ یعنی نه تنها پرده داران حرم رضوی در حق او جفا کرده و بیمه بازنشستگی کامل او را رد نکرده اند، بلکه اگر آنها هم به وظیفه خود عمل میکردند، قانون می فرماید چون ایشان اقامت دایم ندارند حق بازنشستگی ندارند. یعنی حق بیمه بازنشستگی از کارکنان غیرایرانی شاغل در ایران کسر می شود اما آنان در هنگام کهولت حق بازنشسته شدن ندارند، چرا؟ چون ایرانی نیستند. و البته این ظلمی است که در مورد همه شهروندان افغانستان روا می شود که در هر موسسه و کارخانه ای کار کنند لازم است بابت بیمه و بازنشستگی درصدی از حقوق آنها کسر و به سازمان تامین اجتماعی پرداخت شود، اما چون ایرانی نیستند بعدا این بازنشستگی به آنها تعلق نمی گیرد.
وقتی در ۲۲ شهریور با استاد مایل هروی در خانه اش دیدار کردم، با فرهیخته دلشکسته ای روبرو شدم که از سر نجابت هنوز حاضر نبود درباره نانجیبی و جفاکاری ما سخنی بگوید. میگفت «آقا اشتباهی شده است انشاء الله اصلاح می شود، من خودم باید دقت میکردم». وقتی سخن می گفت چنان با ادب و ادیبانه سخن میگفت که احساس میکردی در محضر یکی از شاگردان مستقیم شیخ اجل نشستهای.
اگر استاد نجیب در یکی از کشورهای غربی چنین فعالیت های داشت، فقط با حق التالیف چند کتابش می توانست زندگی مرفهی داشته باشد. در این سالها دعوت نامه های زیادی از کشورهای خارجی، بویژه از دانشگاه سوربن فرانسه برای ایشان جهت سفر و اقامت و تدریس در آن کشورها به دست استاد رسیده است که به همه آنها پاسخ منفی داده است. حتی مرحوم دکتر احسان یارشاطر چندبار از ایشان دعوت کرده بود که به آمریکا بروند و در دانشنامه ایرانیکا با ایشان همکاری کنند. حتی در یک مرحله، تمام مقدمات قانونی کار را هم انجام داده بود، اما استاد نجیب نپذیرفته بود. از پدرش نقل کرده بود که گفته بود «زندگی در آمریکا مثل زندگی در یک قفس طلایی است». و او دوست نداشت در قفس طلایی زندگی کند.
استاد نجیب در تمام این پنجاه سال اقامتش در ایران تنها یک بار یک سفر چند روزه به آلمان داشته است و دیگر هیچ. دریغ است پنجاه سال عاشقانه در کشوری کار کنی، بعد هر سال مجبور به تمدید اقامت باشی و فاجعه آن که وقتی در همین چند ماه گذشته برای تمدید اقامت استاد به اداره اتباع مراجعه کرده اند دفترچه اقامت استاد را گرفته اند و روی آن مهر خروج زده اند و ۱۵ روز فرصت داده اند که خاک ایران را ترک کند. خانمی که مسئول این کار بوده است فرموده است «بس است دیگر، پنجاه سال در ایران مانده اید، دیگر از ایران بروید دنبال زندگیتان». بعدا هم که مساله از طریق مراجعه به مقامات بالاتر حل و فصل شد و مهر اقامت زده اند، شغل استاد را «بیکار» ذکر فرموده اند!
استاد را در خانه استیجاری اش در مشهد به سان کبوتری پر شکسته یافتم. او بدون کتابهایش زنده نمی ماند. نزدیک به پنج هزار کتاب را که بخش زیادی از آنها خطی است و دانه دانه آنها را با درآمد ناچیزش خریده است در آپارتمانی کوچک که متعلق به اقوام اوست در تهران جمع کرده است. استاد سالها در همان آپارتمان با کتابهایش زندگی کرده است. اکنون استاد در مشهد بدون کتابهایش مانند جسمی بی روح زندگی می کند. نه امکان دارد که کتابهایش را به مشهد بیاورد چون در خانه ای کوچک و استیجاری زندگی میکند که جایی برای این همه کتاب ندارد و هر سال نیز ممکن است عذر او را بخواهند و مجبور جابهجایی شود، و نه امکان دارد که به آن خانه بسیار قدیمی و فرسوده و کوچک در تهران بازگردد چرا که آن خانه هم متعلق به اقوام اوست که در صدد فروش آن هستند و فعلا هم انباشته از کتاب است.
و البته این عاقبت همان استاد نجیب مایل هروی است که سالها پیش خانه بسیار بزرگ پدری اش را در هرات میفروشد و در مشهد خانهای می خرد و بعد به اصرار مقامات وقت وزارت ارشاد، از مشهد به تهران می رود تا خدماتش را در تهران ارایه بدهد. بعد هم به علت کمبود درآمدش، همان خانه مشهد را هم می فروشد و صرف مخارج زندگی و خرید کتابهای خطی و تاریخی میکند. خانه بزرگ هرات اگر امروز بود، چند ده میلیارد تومان ارزش داشت. این، هزینه ای است که استاد نجیب بابت عشقش به فرهنگ و ادب فارسی پرداخته است.
فرزند ارشد استاد با بغض درباره خاطرات کودکی اش وقتی با پدر به کتابفروشی میرفت صحبت میکرد. میگفت هر وقت پدرم به کتابفروشی امام در مشهد می رفت من هم با او می رفتم. کنار کتابفروشی یک همبرگر فروشی معروف بود. می گفت: من همیشه دلم لک زده بود که پدر برایم یک همبرگر بخرد، اما پدر با خوشرویی به من می گفت «ببین عزیزم اگر من همبرگر بخرم تو را تنها یک ساعت سیر نگه می دارد. ولی اگر اجازه بدهی با این پول، یک کتاب بخرم تا آخر عمر، خودت و بقیه می توانید از این کتاب بهره ببرید» و من همیشه قبول می کردم. شهاب الدین می گفت استاد هنوز هم کتاب می خرند اما هفت سال است اجازه نداده اند کفش نو برایشان بخرم. همو می گفت در ایامی که پدر در تهران با کتابخانه مجلس همکاری می کردند یک روز با ناراحتی به خانه برگشتند. پرسیدم چرا؟ گفتند پیراهنم آستین کوتاه بود و یکی از متولیان آن جا تذکر داد که اگر میخواهید با آستین کوتاه بیایید دیگر نیایید. گفتم چرا با پیراهن آستین بلند نرفتید؟ گفتند فقط دو پیراهن دارم که هر دو کثیف است.
استاد در سال ۱۳۵۷ با بانویی ایرانی ازدواج می کند که حاصل آن ازدواج دو کودک پسر می شود. شهاب الدین و میر وهاب. میر وهاب دارای عقب ماندگی ذهنی و جسمی است. چند سال بعد از تولد وهاب، اداره اتباع خارجی، زنان ایرانی که با مردان افغان ازدواج کرده اند را الزام می کند که تابعیت ملیشان را به تابعیت شوهرشان تغییر دهند. خانواده همسر استاد، با تغییر تابعیت دخترشان مخالفت می کنند و لاجرم همسر استاد از ایشان جدا می شود. از آن زمان سرپرستی و رسیدگی به وهاب، که ۹ ساله بود، بر دوش استاد قرار میگیرد. پس از جدایی همسر، استاد نه دیگر ازدواج کرد و نه تمکن مالی داشت که برای وهاب پرستار بگیرد. بنابراین پرستاری از وهاب بر عهده خودش بود. وهاب به علت عقب ماندگی ذهنی و جسمی تا ۲۰ سالگی پوشک می شده است اما نه با پوشکهای یک بار مصرف امروزی که درآمد استاد برای خرید آنها مکفی نبود، بلکه خود استاد با پارچه و به روش سنتی او را پوشک می کردند. البته شهاب نیز در دوره ای مجبور شد ترک تحصیل کند تا بتواند در نگهداری وهاب و امور زندگی پدر را یاری کند. بعدها هم وقتی برای ادامه تحصیل مدت کوتاهی به خارج رفت به درخواست پدرش برگشت تا فشار زندگی را از دوش پدر بکاهد و چنین شد که فرزند نخست استاد علیرغم علاقه ای که به ادامه تحصیل داشت نتوانست مسیر دلخواه خویش را دنبال کند.
خانهی عاریتی تهران چنان کوچک بود که پنج هزار نسخه کتابهای استاد همه جا انباشته بود حتی روی کابینت های اشپزخانه و کف اتاق (و شاید بتوان گفت، کتابخانه استاد در حوزه عرفان و تصوف، کاملترین کتابخانه به زبان فارسی است). شهاب میگفت وقتی به دستور پدر از خارج برگشتم دیدم خانه چنان انباشته از کتاب است که استاد و برادرم وهاب مجبور بودند شبها در زیر میز کار استاد بخوابند. با این حال استاد خرسند بود و شبانه روز کار می کرد. شب ها تا چهار صبح کار می کرد و آنگاه ۸ صبح هم به سرکار می رفت.
این مرد پنجاه سال چنان عاشقانه سر در کار خویش داشت که حتی از خودش نپرسید با این روندی که من می روم آینده وهاب چه می شود؟ چه تضمینی و حمایتی برای او تدارک کرده ام؟ اکنون بیشتر دندانهای وهاب پوسیده و خراب است و هر شب از درد دندان ناله می کند اما استاد توان مالی برای این که دندانهای او را درمان کند ندارد. وقتی در حال گفتوگو با استاد بودم دیدم دندانهای خودشان هم با آن که مصنوعی است، فرسوده و پوسیده و ریخته است. از فرزندشان که پرسیدم، گفت اینها دندانهایی است که ۳۰ سال پیش برای ایشان ساخته شده و دیگر عوض نکرده اند.
آری فرقی نمی کند همان بلایی که بر سر کارگران افغان آورده ایم و آنها را از تمامی حقوق شهروندی محروم کرده ایم، در حق استاد فرهیخته و نخبه فرهنگی آنها نیز روا داشتهایم. استثمار مگر شاخ و دم دارد؟ ستمکاری مگر فقط با اسلحه و خشونت است؟ جفا مگر چیزی غیر از این هاست؟
متاسفانه مقامات زیادی از ایران و افغانستان در سالهای گذشته با استاد دیدارهای تبلیغاتی کرده اند و چه قولها که نداده اند و چه مصاحبه ها که در باب ملاقات و رسیدگی به مشکلات استاد نکرده اند اما در عمل هیچ کاری نشده است. جز یکی دوبار کمک موردی برای هزینه های درمان، هیچ کار اثر بخشی که مشکل استاد را حل کند برای ایشان انجام نداده اند.
من در چشمان حسرت زده استاد، اندوهی عمیق دیدم. اندوهی که حکایت از درماندگی بود. درماندگی ای که ناشی از اعتماد بیجا به کسانی بوده است که شایسته اعتماد نبودهاند. و احتمال میدهم که بخشی از این رفتار استاد ناشی از این بوده است که او به رزق حلال باور داشته است. او به دستمزدهای ناچیزش اعتراض نمیکرده چون باور داشته است که فشار برای گرفتن دستمزدهای بالاتر ممکن است دستمزد او را شبهه ناک کند. پسرش میگفت پدرم چنان به رزق حلال باور داشت که اجازه نمی داد ما با اقوامی که احتمال می داد دقتی در کسب روزی حلال نداشته باشند رفت و آمد کنیم.
اکنون این نجیب است که در ابتدای فصلی سرد ایستاده است و اکنون این ماییم که در برابر مردی نجیب و بهت زده ایستاده ایم. او بهت زده است چون باور نمیکرد که پس از پنجاه سال خدمت و در کهنسالی با او چنین کنیم. اکنون ما در برابر آزمونی سخت قرار گرفته ایم. خیلی ساده میتوانیم سکوت کنیم و بگذاریم زمان مسایل را حل کند. پیرمرد به زودی دق خواهد کرد و از میان ما خواهد رفت. وهابش را هم به بهزیستی می سپاریم و همه چیز به خیر و خوشی تمام می شود.
اما هیهات هیهات که اگر چنین کنیم سخن آن پیرمرد مشهدی را تایید کرده ایم که سالها پیش وقتی با تاکسی خود مرا در شهر می چرخاند، به من گفت. او همچنان که رانندگی میکرد، داستان عبدالعظیم ولیان آخرین استاندار خراسان در رژیم پهلوی و خدمات بسیاری که او به مشهد کرده بود را برایم تعریف کرد. میگفت در تمام دوره بعد از قاجار، هیچ استانداری نتوانسته بود وضعیت مشهد را تغییر دهد. به علت مقاومت روحانیان و بازاریان هیچ مقامی جرات نمیکرد حرم رضوی را از محاصره بافتهای کثیف و فرسوده و بازارها متراکم و آلوده رها کند. اما ولیان در برابر تمام فشارها پایداری کرد تا مشهد و اطراف حرم پاکسازی و آزاد سازی شد. میگفت مشهد نو حاصل پایمردی ولیان است. پیر مرد سپس آهی کشید و گفت: ولیان چند سال قبل در فقر، بیماری و بیخبری در آمریکا درگذشت. آنگاه پیرمرد رو به من کرد و گفت آقا یک چیزی به شما بگویم؟ گفتم بفرمایید. گفت «هرکس به این کشور خدمت کرد، خیر ندید!!».
اما راه دیگر آن است دست جوانمردی از آستین به در کنیم و برای استیفای حقوق استاد نجیب کاری بکنیم. اگر تجربه ناگوار استاد نجیب ادامه یابد دیگر کدام فرهیخته این عالم به قوانین ما و قول وقرار ما اعتماد خواهد کرد؟ یادمان نرود که ما خیلی به سلطان محمود غزنوی بد گفتیم که چرا قدر فردوسی را تا زنده بود نشناخت و اجازه داد تا او در بیماری و فقر جان بسپارد. اکنون یک فردوسی کوچک در برابر ما است، به ما اعتماد کرده است و ۵۰ سال از عمر خویش را در ایران به پای فرهنگ و ادب فارسی ریخته است، تاریخ درباره رفتار ما داوری خواهد کرد.
اکنون پیشنهادهای من این ها است که در زیر میآورم. من تمام گزینههای ممکن را میآورم شاید برخی از آنها عملی شود. امید میرود هر کس در هر موقعیتی هست اگر دستش میرسد بکوشد به عملی شدن این پیشنهادها کمک کند؛ شاید بتوانیم خود را از اتهام نانجیبی رهایی بخشیم:
- بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، برای بقیه سوابق فعالیت استاد در آن بنیاد که سابقه کار و بیمه بازنشستگی رد نشده است، اقدام کند و مستندات لازم را برای سازمان تامین اجتماعی ارسال کند.
- ریاست محترم سازمان تامین اجتماعی راهکاری برای پذیرش سوابق کار استاد و بازنشستگی ایشان در شرایطی که اقامت ایشان یکساله است، پیدا کند.
- ریاست محترم جمهوری، دستور دهند مطابق ماده ۹۸۰ قانون مدنی، موضوع اعطای تابعیت به استاد نجیب مایل هروی و دکتر احمدشاه فرهت، در هیات دولت مطرح و تصویب شود.
- در عین حال شایسته است هیات دولت با ارسال لایحهای به مجلس شورای اسلامی، مواد مربوط به اعطای تابعیت به غیرایرانیها را اصلاح و عقلانی و با قواعد زندگی در دنیای جدید هماهنگ کند.
- همچنین وزارتخانههای امور خارجه و کشور برای اصلاح آیین نامه اجرایی و مصوبات و رویههای مربوط به اعطای ویزا و اقامت به خارجیان اقدام کنند. آخر با کدام منطقی به تجار افغان ویزای سه ساله میدهیم اما به نخبگان علمی و فرهنگی آن کشور ویزای یک ساله؟
- وزارت علوم، آییننامه ارتقاء استادان را اصلاح کند و شرایط مربوط به استخدام و ارتقاء استادان خارجی را تسهیل کند. دانشگاههای ما دچار درونزایی یا پسروی ژنتیک شده اند. نوزایی در دانشگاههای ما متوقف است، چون به علت این سختگیریها ارتباط ما با دانشگاههای دنیا قطع است و از حضور استادان و ایدهها و افکار و متدهای جدید محروم مانده ایم.
- شهرداری مشهد مکان مناسبی را تدارک کند که استاد نجیب مایل هروی، به عنوان یک سرمایه نمادین، بتواند در آن سکونت کند و کتابخانه ارزشمند و بینظیر خود را نیز از تهران به آنجا منتقل کند.
- اگر دولت ایران برای استاد مایل هروی کاری نکرد، دولت افغانستان که وزرایش هرگاه به ایران میآیند به خانه استاد می روند و با استاد عکس یادگاری میگیرند و در افغانستان به آن فخر می فروشند، آستین بالا بزند و برای استاد کاری بکند.
- نمایندگی یونسکو در ایران هر گونه حمایت قانونی، مادی و معنوی که میتواند، از استاد به عمل آورد.
- از بزرگان فرهنگ و اقتصاد مشهد و جامعه خیران فرهنگی مشهد و نهادهایی چون اتاق بازرگانی مشهد تقاضا میکنم برای جبران کوتاهی دستگاههای دولتی و فرهنگی استان در حق استاد مایل هروی، دست به کار شوند و طرحی نو دراندازند.
- در عین حال از همه کسانی که در خراسان و در کل کشور مایل اند در تامین مسکن و مکانی دائمی برای کتابخانه استاد مشارکت کنند ما را از طرق زیر (تلگرام و ایمیل دبیرخانه پویش فکری توسعه) مطلع کنند. تا اگر هیچکدام از نهادهای مسئول اقدام موثری نکردند، خودمان با یاری مردم اقدام کنیم!
باید گریست در غم شهری که اندر آن
مشتی اسیر گریه بر آزادهای کنند
محسن رنانی
عاشورای ۱۴۴۰ / ۲۹ شهریور ۱۳۹۷
>>> بنده درسالهای ۱۳۹۳ و ۱۳۹۴ به دیدار آقای نجیب مایل به تهران رفتم و از کتابخانه و از دیدن اثار و تقدیرنامه های که او نه تنها از مقامات ایران و دانشمندان افغانستانی به دست اورده بود، بلکه بسیاری ازشخصت های زبان و ادبیات فارسی سایر کشورها به خصوص تاجیکستان به او نوشته بودند به حیرت شدم که چطور شده مقامات افغانستان زمنیه کار را برایش در افغانستان فراهم نساخته اند؟ اگر جناب نجیب مایل از تبار دیگری می بود، بدون شک چه در زمان ظاهر شاه و حکومت های بعدی خصوصا حامد کرزی و اشرف غنی بهترین جا و مقام را میداشت!
محمدابراهیم شریعتی، پژوهشگر و ناشر افغانستانی
>>> تنها گناه استاد این است که پشتون نیست اگر می بود غنی کوچی زی او را حلوا حلوا کرده بهترین امکانت را برایش فراهم می کرد. به هر حال قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری.
>>> طوریکه بنده می دانم تال هیچ کس رسمآ از مقامات افغانستان در خواست کمک مادی نکرده است فقط منظور کمک معنوی بوده است .
استاد مایل حدودا درآخرین سالهای شاهی ظاهر خان برای ادامه تحصل به ایران رفت و پس از ختم تحصلات که بنا بود به وطن برگردد که دو کودتا در کابل صورت گرفت و با آمدن رژیم کمونیستی استاد مایل به افغانستان برنگشت ودر مشهد به دامه تحصلات در رشته های پژوهشی پرداخت استاد مایل درچنین سال تواست بهترین آثار تاریخی را خلق کند و ده ها کتاب در مورد زبان و تاریخ و هویت افغانستان بنویسد .
یک نویسنده و محقق در فضای آرام می تواند به تحقیقات اش ادامه دهد و بیش چهل سال گذشته چنین فضای در افغانستان میسر نبوده ببینید در چندین سال گذشته ده ها شاعر و نویسنده یا ترور شدند و به اعوامل گوناگون فوت شدوند.
استاد مایل دربیش از ۴۸ سال زندگی در ایران همیشه کار میکرده واز نوشتن کتاب ها و مقاله هایش در روزنانه زندگی متوسطی داشته و حتا دوستان اش می گویند استاد موتری هم نداشته است
اگربزرگسالان بیاد شان باشد ، که در اواخر سلطنت نادر غدار صد ها نویسنده و مورخ و نسخه نویسان زبان فارسی در زندان های دوران نادر کشته و نابود شدند ، حکومت های خود کامه افغانستان همواره از انبارها میریختند ، تا فرسوده و غیر قابل استتفاده شوند .
همین حالا در بخش های از افغانستان ، تاجیکستان و هند هزاران نفر با آثارعلمی و تحقیقاتی استاد نجیب مایل آشنایی دارند و به او افتخار می کنند ، فقط تعداد محدودی از متعصبان و بی خردان او را نقد می کنند .
اگر استاد مایل در زمان درافغانستان می بود بدون شک از طرف گروهی خلق و پرچم نا بود می شد و یا در زمان حامد کرزی و اشرف غنی زبان اش را قفل می کردند ، که حقیقت را ننویسد . یا هم در جنگ های داخلی به گونه ی کشته می شد صوریکه شرنوشت ده ها و صد ها نویسنده و محقق در ۵۰ سال گذشته یا کشته شدند و یا مجبور به طرک وطن گردیدند .
فقط ماندن استاد درایران سبب شد که بتواند بهترین آثار را خلق کند و به جامعه فرهنگی افغانستان تقدیم نماید ، او بیش از ۳۰ اثر از خود بجا گذاشته است و صد ها مقاله علمی نوشته ، ما درحدود همین ۴۵ سال محدود افرادی را داریم که توانسته باشد در مورد زبان اثاری نوشته باشد .
یکی از آشنایان استاد مایل
>>> ارزشی که در جمهوری اسلامی بی ارزش شده است.
فردی که عمر و جوانی و تخصص و تجربه و علم و دانش و درایت و دلسوزی و از همه مهمتر "خلوص" اش را در طبق اخلاص برای نظام ایران گذاشته، علاوه بر اینکه هیچ آینده ای و بیمه ای برایش متصور نیست که هرساله باید نگران تمدید اقامت سالیانه خود باشد
>>> متاسفانه برخی کارشکنی ها و یا اهمال کاری ها و یا خطاهای عقده مندانه بعضی مسوولین اجرایی در ایران اسلامی، سبب گردیده است تا اینگونه به برداشت برسیم که تمامی امیدها و جانفشانی ها و تلاش های اعتقادی و زبانی و سیاسی و ارزشگذاری های فرهنگی در ایران به اندازه «50» هزار دالر بی مقدار نمی ارزد! زیرا اگر یک فرد بی دین و بی سواد و بدنام و متجاوز با سوء سابقه های متعدد، به مبلغ «250» هزار دالر در این کشور "اسلامی" سرمایه گذاری کند، می تواند از تمامی امتیازات شهروندی از اقامت پنج ساله و حتی در مواردی از تابعیت دایمی استفاده نماید و از احترام فوق العاده ای نیز با مصونیت های متعدد برخوردار شود. اما در کنار این، فرد دیگری که عمر و جوانی و تخصص و تجربه و علم و دانش و درایت و دلسوزی و از همه مهمتر "خلوص" اش را در طبق اخلاص برای نظام ایران گذاشته و از هیچ کوششی در این راه دریغ نکرده است، علاوه بر این که هیچ آینده ای و بیمه ای برایش متصور نیست که هرساله باید نگران تمدید اقامت سالیانه خود باشد و چه بسا که به عدم تمدید اقامت برخورد کرده و سرگردان شده و یا طرد مرز گردیده اند.
>>> قربان این فرهنگ دوستی و جامعه فرهنگی
استاد نجیب مائل هروی محقق، نویسنده و نسخه شناس ماهر پس از یک عمر (حدود نیم قرن) زندگی و کار تحقیقی و فنی در ایران هنوز در این کشور مشکل تابعیت دارد. گفته می شود که در گذشته، پسر ایشان به علت مشکل اقامت ایشان در این کشور دست به خود سوزی و خود کشی زده بود.
مایل هروی، مریض بود و مریضی اش سخت شده بود. نمی دانم که حالا در سن پیری چه وضعیت دارد. ولی دولت ایران هیچ کمکی به این محقق فرهنگ و زبان فارسی نکرده است، و حاصل یک عمر زحمت و خون دل خوردن ایشان در ایران صفر درجه حساب شده است.
دولت ایران که خود را حامی فرهنگ فارسی و خراسانی میداند، هم اکنون از پذیرفتن در خواست تابعیت یک خراسانی و فارسی زبان و فارسی پژوه سر باز می زند و کار را بجای می رساند که پسر این خراسانی بخاطر انجام نشدن یک کار کوچک که حق پدرش است، دست به خود کشی بزند. به این می گویند فرهنگ دوستی، انسان دوستی و دست گیری از اهل فرهنگ و هنر و عرفان فارسی و خراسانی. هروی یک عمر برای فرهنگ ایران کار کرده است، اما سر انجام اینگونه از وی قدر شناسی می شود.
صفرمحمد مظفری
>>> >>> نجيب، در سالهاي پاياني دهه 50 در كتابخانه آستان قدس رضوي، به فهرستبرداري پرداخت و در آغاز دهه 60 كارهاي پژوهشياش را آغاز كرد. در سال 1365 با گشايش بنياد پژوهشهاي اسلامي، انجام پژوهشهاي تخصصي در رشته نسخهشناسي را بر عهده گرفت و سالها به اين كار مشغول بود. در همين سالها نجيب هراتي، با دختري ايراني وصلت كرد و وهاب و شهاب، فرزندان او هستند.
نجيب مايل هروي، در سالهاي بعد از حاكميت طالبان در افغانستان و در زمان نگارش قانون اساسي جديد كشورش بسيار تلاشكرد تا زبان فارسي به عنوان زبان رسمي در اين كشور به رسميت شناخته شود.
او با مراكز علمي بزرگي در ايران همكاري كرده است كه كتابخانه مجلس شوراي اسلامي ايران، بنياد موقوفات دكتر محمود افشار و دائرهالمعارف بزرگ اسلامي از مهمترين آنها هستند.
مايل هروي در سال 1386 به پاس يك عمر دستآورد براي خدمت به تاريخ و زبان فارسي، جايزه ادبي ـ تاريخي بنياد دكتر محمود افشار يزدي را در مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي ايران دريافت كرد و پس از آن در سالهاي اخير كتابخانه ملي ايران، دانشگاه فردوسي مشهد و پژوهشگاه علوم انساني نيز براي او چند بزرگداشت برگزار كردهاند.
از آثار مهم نجيب مايل هروي ميتوان به «برگ بي برگي: يادنامه استاد رضا مايل هروي»، «اين برگ هاي پير، مجموعه بيست اثر چاپ ناشده فارسي از قلمرو تصوف»، «مذكر احباب»، «مقامات جامي، گوشه هاي از تاريخ فرهنگي و اجتماعي خراسان در عصر تيموريان»، «كتابآرايي در تمدن اسلامي»، «تاريخ نسخهپردازي و تصحيح انتقادي نسخ خطي»، «شرح فصوص الحكم شيخ اكبر محيي الدين ابن عربي» و آثار بسياري از اين دست مي توان نام برد.
تمركز مطالعات نجيب مايل هروي، بر ادبيات عرفاني و به ويژه عرفاي گمنام بوده است. وي اين پژوهشها را در قالب طرحي بهنام «كتابشناسي نگاشتههاي عرفاني در زبان فارسي» انجام داد و نتايج اين پژوهشها در چندين كتاب و مقاله منتشر شد.
دليل توجه او به عارفان گمنام ويژگي اثرگذار آنها بر ادبيات عرفاني بوده و هروي كوشيده است زمينه آشنايي مخاطبان و علاقهمندان ادبيات فارسي به ويژه ادبيات عرفاني را فراهم كند. در اين زمينه او نه تنها به تصحيح و ترجمه كه به گردآوري آثار پيران عارف در قالب يك مجموعه نيز پرداخت كه حاصل آن را در كتاب «در شبستان عرفان: مجموعه رسائل فارسي از پيران ايران» ميتوان ديد. در اين زمينه آثار ديگر نجيب مايل هروي، كتابهايي از جمله «روح الارواح: في شرح اسماءالملك الفتاح»، «ترجمه اسرار الخلوه»، «ترجمه حقيقه الحقائق» و غيره را ميتوان نام برد.
مجموعه مقالات نجيب مايل هروي نيز از اهميت ويژهاي براي ادبدوستان برخوردار است، به ويژه بخشهايي كه در دايره المعارف بزرگ اسلامي به دست او نگاشته شده است، او در زمينه شخصيتها به ويژه شخصيتهاي عرفاني بيش از سي مقاله در اين مجموعه دارد كه از ميان آنها، ذيل واژههاي «اويسيه»، «انسان كامل»، «ابوسعيد ابوالخير»، «افغانستان»، «برهان محقق»، آثار مهمي محسوب ميشوند.
در متن لوح سيدعباس صالحي خطاب به نجيب مايل هروي آمده است: عنايت والاي جنابعالي به پاسداشت ميراث گرانقدر ايران و اسلام و سعي بليغتان در تصحيح و پژوهش درباره نسخه هاي خطي و اهتمام به اشاعه شايسته آن دو به ويژه در قالب تدوين و انتشار مقالات و كتاب هاي علمي و پژوهشي ارزشمند، سزاوار سپاس و قدرداني است. شما به راستي از نوادر روزگار در حوزه هاي مختلف علمي و ادبي هستيد كه در پي سال ها تلاش، نقشي موثر، جريان آفرين و ماندگار در حفظ و توسعه آثار گرانقدر زبان و ادب فارسي، پرورش و آموزش نيروهاي جوان و نخبه پرور، ايفا كرده ايد.
نجيب مايل هروي، مرد نجيبي است كه از سال 1350 در ايران زيسته است و هر سال، براي تمديد گذرنامه و اقامت به سفارت مراجعه كرده است، اين قانون عجيب كه هيچ استثنايي براي چنين در گرانبهايي قايل نشده جاي تعجب دارد اما مايل هروي نجيب تر از آن بود كه حتي يك بار به اين روند اعتراض كند. اميد آن كه حمايتهايي كه نهادهاي دولتي دادهاند تحقق يابد كه او با افسردگي عميقش نيازمند توجه جدي حاميان فرهنگ و ادبيات ايران است.
>>> مانند قهار عاصی شاعر نام آشنای افغانستان که در ایران اقامت اش تمدید نشد و ناچار به افغانستان بازگشت و در هفته اول کشته شد.
>>> سرمایه گذاری قبلا در ایران صد هزار دالر بود وبی حالا به دوصدوپنجاهزار دالر رسیده است
بلی شما سرمایه گذاری کنید همه امتیازات را میدهند
>>> مردم ایران قدردان استاد شریف و فخر ایران زمین نجیب مایل هروی و تمامی نوابغ مهاجر هستند ... انشالله جناب استاد گرانقدر همواره سلامت و در پناه یزدان قرار گیرند
یه دوست ایرانی
>>> داوود عرفان
دهر چون نانجیبپرور شد
گو بمیرند مردمان نجیب
نجیب مایل هروی نسخهشناس، ادیب و منتقد ادبی برتر زبان پارسی است. هراتیای که هنوز بوی کتابخانهی بایسنغر میدهد. کسی که در دستانش چراغی روشن است و کسی آن را ندید! نه در خیابان هرات خود را یافت و نه در گازرگاه خویشاوندی پیدا کرد.
نجیب مایل هروی داستان غمگین گریز اندیشه از سرزمین ماست. خویشاوند مولانا است که به قونیه پناه برده است و از طایفهی ابنسیناست که در همدان به آرامش ابدی رسیده است!
نجیب را دیر شناختهایم! زمانی که او و فرزندش بهانهای برای غوغاساری و میهندوستی ما شده است. نجیب در دیار نامهربان همسایه دیری است که از ما گریخته است. نجیب به هر جایی تعلق داشته باشد، به اینجا تعلق ندارد. مگر اندیشه میتواند در سرای تحجر و بیمهری لانه کند؟
یاد گرفتهایم که کاسه کوزهها را بر سر همسایهی نامهربانمان بشکنیم، اما نیاموختهایم که سر در گریبان فرو ببریم و بیندیشیم که چرا اندیشه از این سرزمین فراری است! ما با فرزندان دانشمندمان چه کردهایم که گریز سرنوشت محتوم همگی است.
برای ما نجیب زنده، هیچگاه افتخار نبوده است، یادمان باشد که در فردای نبودناش، از نام او پرچم افتخار نیفرازیم!
>>> رضا روزبهان
علامه استاد نجیب مایل هروی ،یک گنجینه بی مانند فرهنگی ست، چه از افغانستان باشد چه از ایران، چه از تاجیکستان یا شبه قاره، چیزی از بزرگی و گنجوری ش کاسته نمی شود.
اولین بار بیست و چند سال قبل، که کتاب"اندر غزل خویش نهان خواهم گشتن" را برای استاد اکبر فقید، می بردم، شیفته او شدم، شرحی از تاریخ حال، از مجالس شیدایی. بعد تر کتاب خاصیت آینه گی، درباره نقد حال و گزیده آثار و آرای جناب عین القضات، شیفتگی ام را افزون کرد. چند سال بعد، کارم به کتاب"روش تصحیح متون " افتاد، یک کتاب مرجع درجه یک.
استاد نجیب مایل ،فرزند مرحوم رضا مایل هروی ست، نسخه شناس و استاد ارجمندی بو که انجمن مثالی تاریخ به او مدیون است، همین طور تنها منابع ادبیات قرن سیزده افغانستان، کتاب او و دیگری حیدر ژوبل است. خلاصه، آدمی با این بزرگی امروز و در حقیقت سالهاست در بستر بیماری و رنجوری است.
از آثار دیگر استاد، برگ بیبرگی: یادنامه استاد رضا مایل، است.
_این برگهای پیر: مجموعه بیست اثر چاپ ناشده فارسی از قلمرو تصوف، پیر بیابانکی: پژوهشی درنقد آرا و آثار سمنانی،
_نقد و تصحیح و متون: شرح فصوص الحکم شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی کمال خوارزمی، در شبستان عرفان: مجموعه رسائل فارسی از پیران ایران، شرح مثنوی مولوی موسوم به مخزن الاسرار ولی محمد اکبرآبادی.
تاریخ نسخهپردازی و تصحیح انتقادی نسخههای خطی. تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.
علا الدوله سمنانی، العروه لاهل الخلوة و الجلوة، (ترجمه کهن+متن عربی)
سعدالدین حمویه (حموی)، المصباح فی التصوف، انتشارات مولی، چاپ دوم ۱۳۹۰.
رشف الالفاظ فی کشف الالفاظ؛ شرفالدین حسین بن الفتی تبریزی.
مناهج السیفیه: رساله در معاملات عرفانی؛ ابوالحقائق محمد بن احمد الجوینی.
آداب المریدین، ضیاالدین ابونجیب سهروردی، ترجمان عمر بن محمد بن احمد شیرکان.
رسائل ابن عربی (ده رساله مترجم)
نفحة الروح و تحفة الفتوح؛ مویدالدین جندی.
منتخب الخاقانی فی کشف الحقایق عرفانی؛ ملا عبدالله زنوزی.
مجمع البحرین؛ شمسالدین ابرقوهی.
مناهج الطالبین و مسالک الصادقین؛ سعدالله اصفهانی.
مناقب الصوقیه؛ عبادی مروزی.
الاصول العشره؛ نجمالدین کبری. .
مونس العشاق؛ ابن عربشاه یزدی.
کتابآرایی در تمدن اسلامی. «واژگان نظام کتابآرایی» مشهد: آستان قدس رضوی،
معارف سلطان ولد فرزند مولانا.
تاریخ و زبان افغانستان، نجیب مایل هروی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار.
......
>>> 💑 حاکمان وقت افغانپشتونی جاهلساز و متعصب از استاد مایل هروی بدلیل زبان دانشی (پارسی/فارسی) سخت متنفر و بیزار هستند.
همانگونه که بیشرف غنی پشتونیست سرکش به نیت ضعیف ساختن زبان فارسی/پارسی، شهنامه فردوسی شاعر فارسیزبان ما را (تالیفات مولانای بلخی) را با ترکیه نیم کرد. و....
خبردار شوید که حذف زبان دانشی فارسی و ترویج زبان پشتو/پشتونی/دوزخ، شما مردم فارسیزبان پارسترکان را کور جاهل سرکش ... افراطی تروریست و نیمه-مسلمان می سازد که اولاد شما را .....
>>> 🐾⚽️ قهار عاصی شاعر فارسیزبان به دستور دولت افغانپشتونی و توسط تروریست های (افغانملت پشتونی) در واقع ترور شد.
یادتان باشد که دولت متعصب جمهوریت پشتونی توسط (یک عضو پشتوتولنه)، چندین بار کوشش کرد که صدیق افغان فیلسوف ریاضیدان فارسیزبان را به قتل برساند که صدیق زخمی شد و قبل از ترورش به ترکیه پناهنده شد.
همین گونه اشرف غنی پشتونیست احمد سعیدی را به ترور سوق کرد که در شهرنو کابل از ناحیه گردن شدیدا جراحت برداشت و خدا را شکر که زنده ماند.
و . . . . . .
هشتک نفرین بفرستید به ترورستان ناقلینسرحدی و مردم فارسیزبان تانرا آگاهی بدهید تا دشمن شناس خود شوند
////
>>> تابعیت را چندبار بهش پیشنهاد داده اند اما ایران تابعیت دوم را به رسمیت نمی شناسد و باید ترک تابعیت کند
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است