واکاوی بر کاربُرد انتقاد و چگونگی ردّ و پذیرش آن
مشروعیت نقد و انتقاد با تحولات عصر و آزادی های بی قید و شرط نوشتاری و گفتاری در جریان بوده و حتی شرایط تحدید شدهٔ نورم های فرهنگی و احکام قوانین زیر سوال رفته است 
تاریخ انتشار:   ۱۴:۱۴    ۱۴۰۳/۴/۲۳ کد خبر: 175688 منبع: پرینت

انتقاد جستجو و پیدا کردن عیب و آشکار ساختن آن است؛
اگر روش نقد کردن طور خالصانه و بدون انحراف در کاربُرد آن و پیدا کردن عیوب و برملا سازی نواقص بکار گرفته شده و طور سالم به مفهوم واقعی معنا استعمال شود، مفید و ارزنده بوده برای جانبین (ناقد و انتقاد شونده) بی فایده و مفاد بوده نمی تواند، بدین لحاظ انتقاد می تواند در حالات مختلف چون ساحات فرهنگی و کلتوری، اَعمال و کارکرد های فیزیکی، معنوی و مجازی و غیره و غیره بدو نوع ایجاد شود:
۱ـ انتقاد سالم
۲ـ انتقاد غیر سالم

اول همان انتقاد سالمی را درنظر می گیریم که مطابق نورم های قبول شده و مشروع قبول شده البته ما سوای هیچگونه انحراف و چون چرای جانبدارانه و یا منافع شخصی و گروهی که توأم با عناد و ملاحظات منفی نباشد و معادلات فهم و دانش و تخصص در آن رعایت و ورود ناقد برفهم مرجع و اصل متون انتقاد قابل اطمینان باشد و نزد ناقد این توانانایی عقلانی نیز وجود داشته باشد که انسان های غیرحرفوی و غیرتخصصی در أمور مربوط که توانایی و علمیت آنرا ندارند نباید به کاربرد انتقاد دست یازند زیرا اگر بگونهٔ یک تصویر ملیح بپذیریم «انسانیکه روشن کردن رادیو برایش مشکل باشد نمیتواند بالای تخنیک یک هواپیما و یا اجناس تخیکی پیچیدهٔ روز اِبراز نظر نموده و تخنیک آن را ناقص و نابکار بخواند»، در غیر آن انتقاد سالم نبوده و چنین انتقادی ایجاب پاسخ هم نمی کند.
بر پندارمن؛ در این زمینه بایست مطالب آتی تا اندازهٔ توان فکری به بررسی گرفته شود!

ابتدا شخصیت ناقد را مُشخص باید ساخت:
مشروعیت نقد و انتقاد با تحولات عصر و زمان و آزادی های بی قید و شرط نوشتاری و گفتاری بویژه در دنیای مجازی کنونی بگونهٔ عجیبی در جریان بوده و حتی شرایط تحدید شدهٔ نورم های فرهنگی و احکام قوانین زیر سوال رفته است.
آنچه در حالت مشهود و معلوم به حکم دید عملی که تعدادی از فیلم های نمایشی و بسا هم نشر و پخش متون نوشتاری و گفتاری در صفحات مجازی دیده میشود بصورت تقریبی از دایرهٔ ادب و حرمت بیرون جسته و دامنهٔ آن وسعت هم می یابد که این زشت نویسی ها تا عقده گشایی های خلاف آداب و حرمت انسانی و فحش و ناسزا گفتن ها و نوشتن ها سبب شده است که فرهنگ عفت قلم بصورت چشمگیری خدشه دار و هر قلم و ایده با تراویده های فقط مغز خودی بدون سره و کنترول و یا اندیشهٔ داخلی یا محل زندگی داخلی (وطنی) و یا هم نظرداشت کلتور و أصول پذیرفته شدهٔ خارج جغرافیای میهنی از خود راه و روشی می گزینند و راه خود پذیری برای خویش می گمارند.

اینک بر مبنای این تذکر مختصر چطور میشود منتقد را درک و شناخت و بر انتقاد آن نظری انداخت و آن را بر رسی نمود؟
شیوه و طرق ممکن برای شناخت منتقد:
۱: اگر ناقد شخصیت مشهور و معلومی باشد در چنان حالتی بررسی انتقاد برای پیدا کردن سویهٔ دانش و فهم منتقد کافی است که در مقایسه به متن اصل انتقاد و نظر أقامه شده ایشان دریابیم که، ناقد از متن اصل انتقاد چی برداشتی داشته و آیا مطلب اصل را بدرستی در ذهن به تصویر گرفته و نادرستی ها را بطور درست در یافته اند و در ادامهٔ این رویکرد نواقص و کمبودات آن را برجسته و حاشیه داده اند، اگر واقعا چنین امری اتفاق افتاده باشد پس میشود انتقاد را هم وارد و هم بجا تلقی کرد و آن را با احترام پذیرفت و دربارهٔ آن تصمیم بعدی گرفت.
۲: طرز نبشتهٔ ناقد و شیرازه بندی جملات ایشان که گره خورده با اصل مطلب باشد در این صورت می توانیم انتقاد را مدد رسان دیگری به اصل مطلب بخوانیم و برای تقریبِ رسیدن به سلامت انتقاد و داوری بی غرضانه به آن عادلانه داوری و به آن حرمت گذاریم.
۳: به ارتباط فهم و دانش منتقد با درنظرداشت دانش مسلکی ایشان که ناشی از تجارب مسلکی و شیوهٔ کار و فهم مسلکی و هم تجارب کار تخصصی ایشان در این راستا باشد برای رسیدن به هدف بی تأ ثیر بوده نمی تواند.
۳: محتوای متن ارایه داشتهٔ منتقد در برابر متن اصل میتواند در صورتیکه بیغرضانه باشد تعیین کنندهٔ اهداف ایشان گردد که شرح بیشتر را در آینده این نوشتار ملاحظه خواهید فرمود.

چگونگی انگیزه ها برای ایجاد انتقاد:
یکی از مُبرم ترین سبب ایجاد انتقاد همانا انگیزه ها و بایسته های این تفکر است که محرکهٔ عمل خلق می کند و عامل را به ایجاد آن مکلف می سازد و این تحرک درونی در بدو امر بدو نوع ایجاد و این هردو «پیدا و پنهان» چنین اشاعه می یابد:
اول: انگیزه های مثبت بااهداف شریفانه؛
پیدای این رویکرد از عدم و پنهان یا با نیت خیر و صلاح است که بمنظور اصلاح و پوره ساختن کمبودات مطلب محوری آفرینندهٔ اصل تبارز می کند که در حقیقت اهداف بهی خواهانه و مدلل دارد و نکات منفی را در کارکرد آن جایی نیست برای اینکه انتقاد فقط برای ادای رسالت علمی و فهم ودانش منتقد است که میخواهند ادای دَین نمایند تا نویسنده یا ایجاد گراصل در مطلب محوریی خود کمبودات را پوره و کم و کاست را اصلاح بدارند در این صورت انتقاد وجوب رعایت حرمت را می نماید در صورتیکه از طرف مرجع انتقاد پذیرفته شود:
البته این پاسخ می تواند بصورت دوگانه ظهور و تبارز کند:
الف: اینکه ایجاد گر اصل مطلب انتقاد را با کم و کیف آن وارد دانسته محتوای آن را می پذیرند و به اصلاح نواقص اقدام و تمکین می کنند و وجوب شکران را از این راهنمایی رانما دریغ نمی فرمایند.
ب: عدم پذیرش انتقاد است که ایجادگرِ اصل بر عمل و آفریدهٔ خود تأکید و دلایلی دایر بر وارد بودن آن ارایه می دارند که می تواند پاسخگوی مثبت و یا باز هم منفیی غیر وارد بر انتقاد و رونوشت منتقد باشد.
در اینصورت لازم خواهد بود که در بارهٔ این عملکرد ها مطابق به روش معمول فرهنگی یا حَکَمیت قانونی که در آن الزامیت شامل و یا تقاضای خود مانی با محور رضایت راه کار داشته باشد و وسیلهٔ هیأت داور از مرجع مجاز و خواسته شده به را ه افتد تاحقیقت اصل روشن و پذیرفتنی گردد.

دوم: انگیزه های منفی با ابعاد مختلف آن؛
این نوع انتقاد ها با علل و انگیزه های مختلف امّا غیر مجاز استوار و تکیه بر گرایش های منفی داشته و با أغراض و علاقه های گوناگون همراه می باشد:
۱ـ گاهی دیده می شود که انتقاد از دید مُحتوا و شیوهٔ نوشتاری با اصل مطلب هیچگونه همخوانی ندارد، متن انتقاد اهداف دیگری را می رساند ولی منظور منتقد بر رؤیت روال نبشتهٔ او فقط تخریب ایجاد گر اصل بوده که به این شیوه و یا طریق میخواهد ضرر معنوی و فرهنگی برای آفرینندهٔ اصل وارد سازد.
این بخشی که تذکر مختصر یافت موضوعات مشخصتری را در زیر چتر خویش دارد که میخواهم بقدر توان به آن بپردازم؛
۲ـ انتقاد های جاه طلبانه امّا انحرافی:
عده ای از منتقدین که اکثریت شان وابستگی خاص دارند خود را شخصیت های چیز فهمی جا می زنند و با بلند پروازی ها از زمین تا آسمان گز می کنند با وجودی که املا و انشأ شامل انتقاد جایگاه شخصیت ایشان را برملا و هویدا می سازد.
چنانچه همین اشخاص زمانیکه تصمیم به انتقاد می گیرند بمجرد دیدن مطالب نوشتاری و یا استماع مطالب صوتی و تصویری قبل از ورود به هدف یا اهداف و یا درک اصلِ مطلب علی الفور بدون هیچگونه تأمل و تفکر دهن به گفتن و قلم بر نوشتن بر می دارند و بر انتقاد کمرمی بندند آنگاه کاغذ سیاه و به اینگونه هدفی را تعقیب می کنند که به نفع مرجع عضویت خویش که کارت تابعیت دارد تمام شود و در جنب این هدف، خود را نیز مطرح می سازند. ولی زمانیکه انتقاد مطروحه مشاهده میشود (من که دیده ام خدا کند شما نبینید) چیزی می نویسند که (دِه کجا و درخت ها کجا) که در این حال آن بیچاره ایجادگرِ اصل حیران و سر گیچه است که با تبارز چنین دل نبشته ها چه می توان کرد؟ (خاموشی بهترین پاسخ است).

گرایشهای گروهی، سازمانی و یا سایر وابستگی ها:
انتقاد و نقدی که گفته آمدیم تا جاییکه دیده شده متکی بر وابستگی های مختلفی صورت می گیرد که هیچگاهی مکتوم و مستور نمی ماند و یا آنی درک میگردد و یا با مطالعهٔ یک یا دو سطر نبشته ها اهداف آن در یافت و منظور نویسنده پیدا می شود.
زیرا در این حالت نویسنده (ناقد) متوجه مطلب اصلِ مطروحه نبوده و تنها متوجه رساندن اهداف خویش بگونهٔ جانبی و یا رُک و راست می باشد تا آن را رکلام نماید ولی بفکر و اندیشه آن نیست که این اهداف بازار دارد و یا خیر؟ اگر بخواهد چنین إحساس را بخود راه ندهد بفکر اغفال خود است.

دقیق باید بود که چنین رویدادها به دونوع ایجاد و تبارز می نماید:
الف: بصورت انفرادی؛
ب: بصورت سازماندهی شده و سازمانی؛
امّا بدترین اهداف را در این راستا می توانیم موجودیت گرایش های لسانی، قومی، سمتی، منطقه ی ایدیولوژیکی و امثال آن که شامل آمار شود و خطر سَم پاشی نیز در آن شامل و موجود باشد خیلی ها کشنده و خطرناک است ببینید؛
زمانیکه دانشمندی کتابی می نویسد، مطلبی ارایه می کند، در تالار و متنگی سخن می راند، در تلویزونی صحبت می کند و یا در مباحثی اشتراک می نماید (و یا مطالب دیگری از این قبیل) بدون هرگونه تشریفات و یا پرده کشی درک می کنیم که در این کُنش ها چه واکنش هابرای اشخاصی که ذکرش رفت ایجاد می گردد که نتایج اهداف منزه خویش را می بیند و تحقیر و توهین می شود.
درک بیجا نیست اگر گفته شود که قبل از ایجاد و یا دید چنین عملکرد ها پلان های قبلی آماده میگردد تا به اجرا گذاشته شود.
و هم حالات مشدده در چنین حالات زمانی اوج می گیرد که واکنش ها توأم با تعصب های شایع و زجر دهنده همراه گردد.

انتقادهای کنایی و معرف:
در این أواخر دیده میشود انتقاد های عجیب دیگری معمول و اجرا میشود که از محل انتقاد و یا شخص انتقاد شونده نامی برده نمیشود ولی بطور کنایی و یا إشارات مُعرف عقدهٔ دل می گشایند و آنچه میخواهند می نویسند و میگویند.
این روش همانطوری که گفتم زیاد تر وسیلهٔ أحزاب و بعضی اعضای آنها علیه همدیگر و یا اشخاص مشهور و معلوم همدیگر خُرده می گیرند و آنها را در اهداف و کارکرد های انجام یافته و گذشتهٔ شان مقصر می شمارند که در چنین رویکرد ها نه داوری وجود دارد و نه هم هیأت منصفه ی که نتیجه گیری و ملامت و سلامت آنها معلوم شود و این نتیجه از منظر عدالت و اخلاق دایر بر تعهد قبلی همه جانبه پذیرفتنی و قابل قبول باشد. بر همین منوال شیوهٔ کنایه نویسی منحصر به نهاد ها و سازمان هانبوده و این عمل را به آدرس های اشخاص مختلف نهادها و انجمن ها و غیره و غیره دیده می توانیم.

انتقاد های بی هدف:
عده ای هستند که هیچگاهی لنگر و وزن ایشان تشخیص نمیشود چنین انسان ها به زعم خود شان آزاد نویس و فرا مسوولیت و نظام فرهنگی هستند، هرچه دل شان شد می نویسند هرچه خواستند می گویند و بفکر مسوولیت و قیود فرهنگ و ادب نیستند، جالب این است که خودشان هم نمی دانند که چه می نویسند و چه نوشته اند و تشویش چگونگی نبشتهٔ خود را هم ندارند. اینگونه رویکرد قابل رؤیت بوده در صفحات مجازی زیاد تردیده می شود.

گفتنی اخیر و نتایج این مبحث:
اختصار و مؤجز از مطالب و اهداف این نبشته را اگر از دیدگاه عدالت اجتماعی بر مبنای رعایت حقوق افراد و یا اتلاف حقوق تعداد دیگری جهت رعایت کسب منافع فردی یا گروهی درنظر داشته مصداق اصل این نگارش را بررسی و صادقانه حَکَمیت نماییم درمی یابیم که مبرم ترین رعایت عدالت و تلخترین نقض عدالت از این دایره خارج نمی باشد، البته مندرجات همین بحث اختصاصی د‌ایر بر نقد و انتقاد که تشریح شد، بدین بنیاد این بحث هم در پژوهش فعلی شامل گردید.
نویسنده با استنتاج از این مبحث از ذواتی که خوانندهٔ دایمی و عمومی و صاحب نظر اند دوستانه می طلبد که با مواجهه به جهات منفی چنین رویکرد ها به رد و تردید آن واکنش داشته و با جهات مثبت آن از روی مهر و لطف در همه عرصه ها همکار بر عدالت و یار و یاور حق و حقیقت گردند.

با حرمت سخی صمیم
افکار و نظریات این قلم انفرادی و منحصربفرد است ولی اجابت آن اختیاری است.


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
انتقاد
مشروعیت
نظرات بینندگان:

>>>   😃 انتقاد انتقاد انتقاد انسانی و بجا از یک پشتونشاعر احمدشاه ....بابای افغانپشتون های ناقلینسرحدی متحجر که چقدر شعر سرکشانه ....گفته است:
👈 《 عقل مه غنوده طالع غواره رحمانه = چه عقلمند د طالعمندو غلامان دی 》.
همه بابا های پشتونی مردم افغانپشتون/پشتوزبانان را به ....یاغیگری مفتخوری ....پشتونی و ...سرکشی تلقین و سوق کرده است.
..,,,,

>>>   😇 یقینا که شعر زشتی گفته و عقل خداداده را منکر شده:
عقل مه غواره بخت اوغواره رحمانه = عقل مند د بختورو غلامان دی !؟؟؟
یام شد شعر !؟


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است