چرا سیاستگران و اتاق فکر قبیله افغان در دو سوی مرز رسمی دیورند تاکید شدید بر نهادینه سازی پیراهن تنبان و لنگی در منطقه و فرا منطقه دارند؟ | ||||
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۶ ۱۴۰۳/۵/۲۱ | کد خبر: 175840 | منبع: | پرینت |
چگونه «لنگی و پیراهن» به نماد پشتون گرایی تبدیل شد؟
از دید اتاق فکر نخبگان پشتون گرا؛ پشتون اصلی کسی است که در کنار حفظ شعار اسلامیت و افغانیت؛ دو ویژگی دیگر را نیز در سیمای ظاهریش در هرجا و هر مکانی حفظ و رعایت کند:
۱.پیراهن تنبان بپوشد
۲.لنگی سر کند
منظور و هدف از شعار افغانیت و اسلامیت روشن است: حفظ فرهنگ بدوی قبیله ای و کسب اقتدار سیاسی با هر وسیله ای ممکن در افغانستان است.
چهار دور انتخابات ریاست جمهوری در بیست سال پسین نمونه ای بارز آن بود.
اما پرسش اصلی این است که چرا سیاستگران و اتاق فکر قبیله افغان در دو سوی مرز رسمی دیورند تاکید شدید بر نهادینه سازی پیراهن تنبان و لنگی در منطقه و فرا منطقه دارند؟
پشت این امر چه رازی نهفته است؟
تا آنجا که یک پشتون حتی زمانی به کشور های غربی سفر می کند، سعی و تلاش می کند، پیراهن تنبان بپوشد و خود را در جمعیت انبوه کشور میزبان نمایش دهد؛ این همه اصرار برای چیست؟
اصل مساله این است که ملت های صاحب تاریخ و تمدن، جهت انسجام و هماهنگی مردم خود، بعضی از سنت های کهن تاریخی داشتند و دارند که در زمان نیاز، حول این محور مشترک جمع و در برابر تهدید دشمنان داخلی و خارجی، بسیج و آماده مقاومت و دفاع از سر زمین و ارزش های خود می شدند/می شوند. برای نمونه؛ عامل انسجام بخش شاهان حوزه ای تمدن فارسی در طول دو هزار سال گذشته، همیشه جشن های باستانی چون نوروز و مهرگان و سایر جشن های کهن دیگر بوده که هر زمانی دشمنان نیت خصمانه و چشم طمع به جغرافیا و تمدن شان می دوختند؛ شاهان وقت در سال نو «جشن نوروز » را با شکوه و بزرگی تمام بر پا می کردند تا به آنان پیام قدرت مند ارسال کنند که رویای خصمانه ای خود را از ذهن و فکر خود دور و کنار بگذارند و مواظب باشند که چنین ملت منسجم و بزرگی آماده ای نبرد و دفاع از ارزش ها و جغرافیای خود اند.
در واقع قدرت انسجام مردمی خود را به نمایش می گذاشتند؛ این گونه بود که دوام حاکمیت خود را با استفاده از قدرت مردمی تضمین می کردند.
دلیلی اصلی که عرب ها نوروز را حرام اعلام کردند و بر علیه آن تبلیغات بشدت منفی را در ذهن و فکر مردمان جغرافیای حوزه ای تمدن فارسی نهادینه ساختند، ریشه در همین مساله داشت.
چون این عامل انسجام بخش «فارس ها» دوام حاکمیت آنان تهدید می کرد؛ لذا، از روایت اسلامی وارد این بحث شدند تا جلو مخالفت مردم را بگیرند و کسی نتواند مخالفت کند؛ چون مخالفت به معنای دشمنی با اسلام تعبیر و مجازات مرگ در پی داشت؛ این در حالی بود که هیچ گونه حدیث و روایت درست اسلامی مبنی بر حرام بودن نوروز و جود نداشت و ندارد.
همه در حد روایت غیر درست و تبلیغات سیاسی بود و است.
پشتون ها نسبت نداشتن شکوه، جلال و گذشته ای درخشان تاریخی و نداشتن اینگونه عوامل انسجام بخش، بشدت رنج می بردند؛ این ها نیاز شدید به چنین عامل انسجام داشتند و دارند.
لذا، اتاق فکر انگلیس که حامی سنتی و تاریخی این قبیله به حساب می آید در قرن نوزده به یاری شان شتافت و دو مساله را به عنوان نماد پشتون گرایی در زمان حاکمیت عبدالرحمان پیش کش کرد:
۱.لنگی
۲.پیراهن تنبان
دلیل انتخاب لنگی، مساله اسلامی بودن آن بود؛ چون پشتون ها یک قوم نهایت بدوی و عقب مانده و رادیکال شناخته می شدند و انگلیس ها این نکته ای ضعف را به خوبی تشخیص داده بودند و دلیل انتخاب پیراهن تنبان، بر می گشت بر گذشته تاریخی آن و وارد شدن آن از هند به خراسان توسط «محمود غزنوی.»
زمانی محمود غزنوی به هند یورش برد، عده ای سرمایه داران او را همراهی می کردند. زمانی هند را تصرف کرد، مشاهده کرد که روحانیان هندو یک لباس ویژه جهت پرستش «گاوها» یا خدایان خود دارند و این لباس پیراهن تنبان کنونی بود. افغان ها که در هر امر شفته ای تقلید و تقلید گرایی هستند به پیروی از روحانیان هندو ابتدا این لباس را به شکل نمونه و به مرور زمان توسط سایر تجاران به شکل گسترده وارد خراسان کردند؛ اما مورد پذیرش اقوام خراسانی قرار نگرفت؛ تنها در جنوب خراسان و مناطق پشتون نشین نسبت حاکمیت سنت های قبیله ای رونق پیدا کرد و با گذشت زمان به یک لباس عمومی پشتون ها تبدیل شد.
انگلیس ها از این امر آگاهی کامل داشتند؛ لذا، این دو نماد را به عنوان عامل انسجام بخش قبیله ای افغان معرفی و برای ترویج و نهادینه سازی آن به عبدالرحمان وعده ای همکاری همه جانبه دادند.
از این ببعد «لنگی و پیراهن تنبان» به عنوان نماد پشتون گرایی بشدت توسط عبدالرحمان و سپس توسط سایر حاکمان پس از او در خراسان گسترش داده شد. حتا شاه امان الله که خود یک لاییک بود؛ اما زمانی ناقلین را در شمال جا به جای می کرد، دستور داده بود که نماد پشتون گرایی را در شمال گسترش و مروج سازند؛ این در حالی بود که ساکنین بومی شمال «تاجیکان و اوزبیکان» طبق سنت پیامبر گرامی اسلام که «فش» دستار از سه مشت دراز تر نباشد سر می کردند و تا هنوز این سنت رحمانی را حفظ کرده اند؛ اما لنگی کنونی که طالبان و پشتون ها سر می کنند، هیچ گونه ربطی به اسلام و ارزش های اسلامی نداشته و ندارد؛ بلکه یک روایت هماهنگ شده و نماد انسجام بخش پشتون گرایی توسط انگلیس ها است که پس از روی کار آمدن حامد کرزی در سال ۲۰۰۱ بشدت ترویج و امروز در حاکمیت طالبان «رادیکال های پشتون گرا» در اوج کمال و نهادینه شدن در جغرافیای کهن خراسان قرار دارد.
جلالی
>>> تا آنجا که من بیاد دارم، مردم کابل این پیراهن و تنبان خریطه کشال را بنام پیراهن تنبان پنجابی یا می کردند و چنانچه در بالا گفته شده است "لذا، اتاق فکر انگلیس که حامی سنتی و تاریخی این قبیله به حساب می آید در قرن نوزده به یاری شان شتافت و دو مساله را به عنوان نماد پشتون گرایی در زمان حاکمیت عبدالرحمان پیش کش کرد" این کالای شش گزه با کاپی از هند بریتانوی در کشور شروع شد!!!!
درست است، مسئله این لنگی هایی زرد ریخت بازهم توطئه فرنگی هایی زردچه بود. در صدر اسلام عمامه، چپن و یا عبا و قبا را هرکس پوشیده میتوانست مگر از زمان هارون رشید پوشیدن این لباس ها برای عیسویان و بویژه یهودان منع شد. بازهم فرنگی ها بداد این حلقه گمشده رسیدند و از آنچه را منع شده بودند بزور انگلیس پس به آن رسیدند و تا هنوز هم انگلوساکسون (امریکا و انگلیس) پشت کالای شش گزه و آیس کریم زرد ایستاده اند.
آتش خاوری
>>> هر کس بخود یک کلتور دارد و بهترین و پر غرور ترین کلتور کلتور افغانی است شما جناب عالی نویسنده مذکور که داد از خر و آسان میزنید در اصل هیچ کلتور ندارید چون در هر کشور به قسم کولی زنده گی نموده اید و بخاطر کار بسیار خشن و مردود از یک کشور به دیگر کشور میرفتید و بالاخره در افغانستان عزیز خود را جابجا کردید که همین کلتور مردود تان تا دوران ببرک کارمل رایج بود که در ماه جوزا و سرطان در چمن ببرک خیمه ها را بر پا میکرید و تمام جوانان را به بیراهه میکشاندید
>>> و در حال حاضر به خاطر رونق دهی فابریکه های نساجی و لنگی بافی پاکستان.
>>> پیراهن تنبان و لنگی نه تنها در افغانستان،بلکه در عربستان قبل از اسلام و بعد از اسلام وجود داشت و در ایران و افغانستان و هند و آسیای میانه نیز وجود داشت.
لنگی نیز در هنگام جنگ به سر گذاشته میشد تا از ضربه شمشیر سر سربازان در امان باشد.
پیراهن و تنبان به اشکال مختلف هم در کشور های آسیایی و هم افریقایی وجود داشت.
پطلون و کرتی و یخن قاق و نکتایی، در اروپا به وجود آمد و بعداً به سایر کشور های دنیا،منحیث لباس تمدن ارسال شد.
در افغانستان پطلون و کرتی و یخن قاق در زمان امان الله خان در افغانستان بعد از سفر اروپایش آورده اش و وکلای پارلمان و کارمندان دولتی را وادار ساخت تا پطلون و یخن قاق و کرتی بپوشند و در عوض لنگی از کلاه های ترکی در سر استفاده کنند.
این تجدد گرایی های امان الله خان،بالاخره سبب عکس العمل مردم شد و در نتیجه دولت اش سقوط کرد. معلومدار عوامل دیگری نیز در سقوط دولت او مانند مداخلات خارجی و بحران اقتصاد جهانی در دهه بیستم قرن بیست. سبب قطع کمک های وعده داده شده از سوی کشور های اروپایی به امان الله خان، در شکست دولت او رول داشت.
اما در دوره طاهرشاه،آهسته،آهسته دوباره پوشیدن پطلون در ادارات دولتی و برای شاگردان مکاتب و پوهنتون ها لازمی شد.
از بعضی قریه جات که پسران در خر سوار شده به ولسوالی ها به مکتب می آمدند،بخاطری که مردم بالایشان خنده نکنند،پیراهن و تنبان خود را میپوشیدند و یک پطلون در بکس مکتب خود میگذاشتند و هنگامی که به مکتب میرسیدند،قبل ازین که معلم به صنف بیاید،از بالای تنبان پطلون را میپوشیدند،تا معلم آنها از صتف خارج نکند.
حتی در بعضی قریه جات اگر کسی پطلون میپوشید،بالای او ریشخندی میکردند و میگفتند:....ات را بوقجه کردی!خیرت است؟
>>> جلالی
تمام مردم افغانستان پیرهن و تمبان میپوشد، تو غرب زده حق نداری که به لباس و فرهنگ مردم افغانستان توهین کنی، تو برو در غرب پیش باداران خود.
>>> جواب قوم گرایی قوم گرایی نیست. مشکل پشتون قبیله سالاری به جای ملت گرایی است مشکل افغانستان این نیست که اقوام و قبایل و ادیان مختلف دارد مشکل افغانستان این است که ملت ندارد ملیت ها هم ندارد.
>>> 👈✍ عزیزان فارسیزبانان/پارسیترکان!
همین قلاده {(افعان/افغانیت) = پشتونی هویت} جهلگرایی جهلسازی حیوانیت سرکشگرایی تعصبمنشی..... و یوغ خرشدن را از سر و گردن انسانی و فرهنگی تان چرا دور نمی اندازید؟ چرا تحریم نمی کنید و چرا حذف و منکر از همین هویت جعل تان نمی شوید ؟
آیا غافل و مسموم در زوال عقل آید!
آیا (لجام (.....افغانی)=پشتونی) بودن را پسند کرده ای؟ و تن بمورد تجاوز، به حقارت غلامنشی، برده بودن و کنیزمنشی را خوش دارید؟
آیا به محرومیت مظلومیت و حیوانیت عادت شده اید و.....
>>> آغای جلالی چرا برعلیه هویت افغان-پشتونی تحمیل شده ای انگیس طرح ها پیش نمی کنید؟
>>> لنگی و تنبان لباسهای پدران ما بوده وهست و ما هم می پوشیم و دراینده اولادهای ما هم می پوشند و افتخار هم میکنیم، تو جلالی نوکر غرب و غرب زده برو در کشوهای غربی و لباسهای غربی بپوش و با فامیل خود فرهنگ غربی را اختیار کن، تو هیچ حق نداری که در باره فرهنگ کشور عزیز ما افغانستان ....نوشته کنی.
>>> واقیعت تمام.
میدانم که نمیدانید که مسول همه بدبختیهای ما همین لنگی مردارزرد است که رنگ گ-و دارد.
وقتی نجیب روشنفکرما این نمادتعصب واحماقت رابرای اولین باربرسرکرد همان اغاز جداشدن دوستم ٬جنرال مومن ،نبی عظیمی٬اصف دلاور،سیداعظم سعید٬کشتمند وصدهاجنرال دیگرغیرپشتون ازصف نجیب شدودولت سقوط کرد وابتدا مجاهلین وبعددودوره باطلان برقدرت تکیه زدند٬یعنی که همان دوکتورروشنفکرماهم احمق بود.واقیعت محض.
عاقل
>>> "پیراهن تنبان و لنگی نه تنها در افغانستان،بلکه در عربستان قبل از اسلام و بعد از اسلام وجود داشت" چه خنده دار!!! این فکاهی باید در کتاب گینس شامل شود!!! عرب ها برای حفاظت از آفتاب سوزان یک دستمال را با فیته یا قیتک (چلتار) بر سر خود بسته میکردند و یک پیراهن سفید می پوشیدند تا بدن خود را از گزند آفتاب نگاه کنند چون رنگ سفید بجای جذب حرارت نور را انعکاس میدهد و بدن را از گرما محفظت میکند. اگر این شش گز هایی دالخوران در کشور ما پیش از آمدن انگلیس ها وجود داشت چرا در ایران این کالای کشال رواج نداشته و ندارند؟؟؟
آتش خاوری
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است