تاریخ انتشار: ۲۲:۰۸ ۱۴۰۳/۸/۸ | کد خبر: 176223 | منبع: | پرینت |
دگرمن(سرهنگ دوم) قاضی افسر آی اس آی که او را بیشتر قاضی صاحب می گفتند یکی از مسوولین بخش تبلیغاتی و جنگ روانی دفتر آی اس آی برای افغانستان بود. وی که از ایالت سرحد شمال غربی و حالا ایالت خیبر پشتونخوای پاکستان و از لحاظ قومی پشتون بود با چند افسر دیگر این بخش آی اس آی مسوولیت فعال سازی و همکاری با رادیو صدای افغانستان مجاهدین را بدوش داشت.
رادیو صدای افغانستان با فرستنده ی موج کوتاه ده کیلوات که تا قبل از تشکیل حکومت مجاهدین به ریاست صبغت الله مجددی با صدارت عبدالرب رسول سیاف توسط بخش تبلیغات و جنگ روانی آی اس آی برای افغانستان و مشارکت حزب اسلامی برهبری گلبدین حکمتیار مدیریت می شد، پس از تشکیل حکومت مذکور به وزارت دعوت و ارشاد که دکترنجیب الله لفرایی وزیرآن معرفی شده بود، تعلق گرفت.
فرستنده ی رادیو در جاجی داخل خاک افغانستان و نزدیک مرز پاکستان نصب شده بود که از طریق “تره منگل” و “سپینه شیگه”با موتر می شد به محل نصب فرستنده رفت.
بخش تخنیکی این فرستنده در دست آی اس آی بود. تمام پرزه جات و حتی یک گروپ برق فرستنده نزد افسران آی اس آی در راولپندی قرار داشت. وقتی یک مشکل تخنیکی پیدا می شد و حتی یک گروپ برق برای فرستنده نیاز می شد افسران آی اس آی آن را می آوردند و ترمیم می کردند. در غیر آن فرستنده از کار می افتاد و نشرات قطع می شد. استودیوی رادیو صدای افغانستان در پشاور و در ریاست این رادیو که یکی از ریاست های وزارت دعوت و ارشاد حکومت موقت مجاهدین بود، قرار داشت.
معمولا هر دو یا سه ماه بعد یکی از افسران آی اس آی که دگرمن قاضی یکی از آنها بود برای چک و کنترل فرستنده به جاجی می رفت. من که پس از شهادت سیدرسول نخستین رییس رادیو صدای افغانستان مسوولیت این ریاست را در ۱۳۷۰ به دوش داشتم یکبار با دگرمن قاضی و یک افسر دیگر که پنجابی بود و به پشتو صحبت کرده نمی توانست به جاجی رفتم.
آن روزها مسابقات جهانی کرکیت بود و قاضی در تمام روز با رادیوی موتر و گاهی با رادیوی جیبی اش با علاقه ی فراوانی به این مسابقه گوش می داد، لذت می برد و از پیروزی پاکستان به وجد می آمد و می خندید.
من که از کرکیت هیچ سر در نمی آوردم هیچ واکنشی نداشتم و چیزی نمی گفتم. قاضی از این بی تفاوتی و سردی من تعجب می کرد و نارضایتی نشان می داد. وقتی از بالای کوه و محل نصب فرستنده برگشتیم نامم را گرفت و گفت: یادت باشد که دو چیز را از پاکستان به افغانستان می برید: کرکیت را و رهبران تان را.
محمد اکرام اندیشمند
>>> جناب اندیشمند- کریکیت مثل فوتبال و بسکتبال از خارج وارد افغانستان شده است. هر سه بازی جالب است. صرفنظر ار اینکه من و شما خوش داریم یا نه. مهم نیست از کجا وارد شده اند.
اما «کاش» رهبران تانرا با خود نمی بردید.
پژواک- کلیفورنیا
>>> ای کاش این هردو به افغانستان نمی آمدند.
>>> راستگوی
خودت یکی از صادرات آی اس آی استی. روباه دمب خود را شاهد میگیرد. کریکیت یک بازی است ولی خودت یک .....آی اس آی. خوب شد که شما .....ها دوباره مهاجر شدید