آیا این همان روزیاست که شما برای ما وعده کرده بودید؟ چه شد که در روزهای دشوار، جنرالان، وزیران، رهبران، فرماندهان، وکلا و کلانها، خود را به طیاره های امریکایی بار زدند؟ | ||||
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۱ ۱۴۰۴/۱/۱۴ | کد خبر: 177033 | منبع: |
پرینت
![]() |
سلام جنرال صاحب! خوب هستید، مسافرت چگونه میگذرد؟
از روزی که شما ناگهانی ناپدید شدید تمام سربازان و افسران قطعه ما سرگردان شدند. یک تعداد به شهر ها و دهکده های دوردست متواری شدند و از چشم طـــالبان ظالم پنهان گردیدند، تعدادی هم در مسیر پاکستان و ایران لااثر شدند و گروهی دیگر مانند من در میهن باقی ماندیم. اما با تغییر قیافه، لباس و محل زندگی و همهچیز به زندگی رقتبار ادامه میدهیم. ما حتی هؤیت خود را تغییر دادیم.
وقتی شنیدم که شما امریکا رفته اید، حیران ماندم. یادم آمد که شما ما را درس مقاومت و پایداری میدادید. باورم نمیشد که امریکا رفته باشید. چطور ممکن است که فرمانده جنگ از سنگر فرار کند....آنهم فرسنگها دور و به امریکا بگُریزد. هرچند رابطهی من با دنیا قطع شده است. اما یک رادیوگک کوچک چینایی دارم. آنشب مصاحبه شما را میشنیدم که از واشنگتن صحبت میکردید و از وطن و از کفن و از این چیز ها گپ میزدید. باور کنید از حیرت زیاد انگشتم را زیر دندانهایم جویدم. اگر صدایتانه نمیشناختم هرگز باورم نمیشد. میدانید جنرال صاحب، کودکانِ سربازان و افسرانِ شما نان برای خوردن ندارند، بیوه های شهدای شما با هزاران نوع تحقیر و ذلت شکم کودکان خود را پر میکنند. آنانیکه زنده مانده اند، نه کار دارند و نه امنیت. تعدادی ما را به زندانها انداخته و شکنجه میکنند. نه شب داریم و نه روز. حالا شما از امریکا و آرامی زیاد، سخن از دفاع میهن میزنید، حزب میسازید و سرود ملی مینوازید.
من یک کراچیگک دارم و در یک دهکده دور دست هرات سبزی میفروشم. آنروزی که کار کوچکی انجام دهم با پارچه نانی خانه میروم. اما روزی که فروشی نداشته باشم، سبزیهای باقیمانده را میخوریم. آیا این همان روزیاست که شما برای ما وعده کرده بودید؟ چه شد که در روزهای دشوار، جنرالان، وزیران، رهبران سیاسی، فرماندهان، وکلا و کلانهای ما، قبل از خروج کامل امریکا، خود و خانواده های خود را به طیاره های امریکایی بار زدند؟
راستی شما در سخنرانیهای تان از سرقوماندان اعلی و مشاوران شورای امنیت و رهبران پرقدرت وزارت دفاع، داخله، امنیت ملی و لوی درستیز صحبت میکردید و میگفتید که آنها تا آخرین رمق حیات در کنار سربازان، در سنگر باقی میمانند. آیا از آنها خبری دارید؟ چندیپیش سخنان رییسجمهور غنی را میشنیدم که در باب دولتداری برنامه آموزشی پخش میکرد. گفتم عجب است! یکی از روز ها مصاحبه وزیر صاحب دفاع را شنیدم که در مورد دفاع مسوولانه از میهن چه سخنان عالی میگفت که حیران مانده بودم. میگویند مشاور امنیت ملی که دستار میزد و در مرز ها پاکستان را تهدید میکرد، حالا در مشارکت با پاکستانیها، شرکت تجارتی باز کرده است. شنیدهام که رؤسای امنیت ملی افغانستان همهی شان سیاستمدار شده اند و حزب ساخته اند. چقدر معصومانه سخن میگویند. یگانبار دلم برایشان میسوزد. راستی میگویند وزیر داخله شروع کرده به افشاگری یگان کار های مخصوص در رهبری دولت؟ گفته می شود که یک تعداد «رهبران» رفته اند ترکیه و تعداد دیگری در دوبی جمع شده اند و میگویند که اگر اینبار قدرت را برایشان تحویل دهند، آدمهای «خوب» تر میشوند. راست بگو جنرال صاحب این گپ ها راست است یا اینکه همهی آنها دیوانه شده اند؟
جنرال صاحب!
شنیده ام که در امریکا بسیار فراوانی است. زندگی در آنجا زیبااست، نه؟ آرامی، آزادی، خانواده، خوراک و آسایش، همهچیز وجود دارد. راستی ورزش را فراموش نکنید تا خدایناخواسته چاقتر نشوید.
راستی یادم نرود. روزیکه شما فرار کردید، من یک دست لباس تانرا که در یخنهایش مدالهای شجاعت، پایداری، میهنپرستی و قهرمانی آویزان بود با خود گرفتم و به خانه بردم تا به دست دشمن سفاک نیافتد. خاطر تان جمع باشد من آن لباس و القاب را روزی به پسرانم نشان خواهم داد و خواهم گفت: «این یگانه یادگار یک جنرال فراری برای سربازانش است!»
راستی جنرال صاحب فراموش نکنی که پیاده روی برای گردش خون و آرامش عصابت خیلی مفید است. همچنان سبزیجات چون پالک و کاهو برای کاهش قند خون مفید میباشد. آخر امریکا به شما نیاز دارد!
سرباز گمنام
دکتر ملک ستیز
>>> واقعا" که چنین شد.
>>> خیلی عالی کجایند عبرت گیرندگان؟
>>> جناب محترم دکتر
نامه خوبی از ادرس سرباز گم نام به تحریر در اورده اید
وقعا همینطور است اما قبل از ان بایست جنرال و عسکر یا سرباز و اعلی سر قوماندان را تعریف نمود این قشر را به چند کتگوری تقسیم نمود
خیانت جبران ناپذیر سیاسیون این بود که با امریکایی ها و ناتو توافق کردند تا قانون دوره مکلفیت عسکری را ملغا قرار دهند
در بیست سال گذشته در صفوف قوای مسلح افغانستان حتی یک نفر از اعضای خانواده ی وزیر والی وکیل ارباب دکتور سیاسیون ریس و رهبران شامل خدمت در قوای مسلح افغانستان منحیث سرباز یا افسر نبودند
سیاسیون اردو و قوای مسلح را بطور اجیر تهداب گذاری نمودند که در این مورد عدالت بخاطر دفاع از کشور که در قانون اساسی وجیبه همه افغانها میباشد را زیر پا نمودند
دوم
نامه سرباز را به جنرال با مطالب بینهایت معقول به تحریر دراورده اید
اما کدام جنرال
در اواخر حکومت اعلی سرقوماندان اشرف غنی اصلا جنرال ی در راس پست های کلیدی امنیتی قرار نداشتند جنرال نبودند اما یونیفارم جنرالی را بر تن کشیده بودند
در این بخش نامه شما کلی گویی شده است و به همه جنرالها تحقیر
خوب است از جنرالان که همصنفی ندارد و حتی یک روز درس نظامی نه اموخته و فرار نمودند نام ببریم
اسد الله خالد ستر جنرال
منیره جان یوسف زاده معین پالیسی وزارت دفاع
حسنا جان جلیل نعین پالیسی وزارت داخله
سمع سادات فعال مدنی
جنرال یکشبه
خوشحال سادات ترجمان جنرال یک شبه
ستر جنرال مسعود اندرابی مسلک تکنالوژی یکشبه جنرال
صبور قانع خورد ظابط امنیت ملی یک شبه جنرال
عبیدی
ادیب فهیم
اجمل بلوچ زاده فعالان مدنی و پسر مارشال مسلک ملکی و فعلان مدنی معاونین امنیت ملی
ستر جنرال سراج مساک ملکی ریس امنیت ملی
حمد الله محب ملکی
اتمر ملکی
قوماندانان قول اردو ثبیت رتبه بطور مثال خیال نبی احمد زی قوماندان قول اردو هرات تثبیت رتبه راسا جنرال
معصوم ستانکزی خورد ظابط اعمالتخانه
حیا الله حیات وزیر داخله ملکی
شامحود میاخیل سرپرست وزارت دفاع ملکی
اقای دکتر این چنین چهره ها زیاد استند صرف بدنامی اینها به جنرالان بر چسب میخورد در حالیکه یکی ایشان جنرال نبودند
وطندار
>>> این متن را میتوان از چند بُعد مورد بررسی قرار داد:
۱. بیان احساس خیانت و ترکشدگی
دکتر گرامی، که خود را بهعنوان یک سرباز معرفی میکند، از حس عمیق خیانت و رهاشدگی سخن میگوید. او به این نکته اشاره میکند که فرماندهان و جنرالهایی که روزی شعار مقاومت و پایداری سر میدادند، در لحظات حساس کشور را ترک کردند و به کشورهای امن پناه بردند. درحالیکه سربازان، افسران، و خانوادههای آنان در داخل افغانستان با مشکلات شدید معیشتی، امنیتی و اجتماعی دست و پنجه نرم میکنند.
دکتر با لحن تلخ و سرشار از اندوه میپرسد که چگونه ممکن است یک فرمانده، که همواره از دفاع از کشور سخن میگفت، در لحظات حساس میدان را ترک کند و از هزاران کیلومتر دورتر به سخنرانی دربارهی وطن بپردازد.
۲. انتقاد از تناقض میان گفتار و کردار رهبران بی خرد
یکی از محورهای اساسی این متن، نشان دادن تناقض میان ادعاهای رهبران سیاسی و نظامی افغانستان با عملکرد واقعی آنان است. دکتر به سخنان پیشین جنرال و سایر مقامات اشاره میکند که بارها از ایستادگی تا آخرین لحظه سخن گفته بودند، اما در عمل، قبل از خروج کامل نیروهای خارجی، خود و خانوادههایشان را به کشورهای دیگر منتقل کردند. این تضاد در گفتار و عمل، یکی از نکاتی است که دکتر با زبان طنز تلخ و انتقاد گزنده به آن میپردازد.
دکتر همچنین به مقامات سابق امنیتی، نظامی و سیاسی اشاره میکند که پس از سقوط کشور، در کشورهای دیگر به فعالیتهای سیاسی مشغول شدهاند، حزب تشکیل دادهاند، یا در رسانهها دربارهی وطن صحبت میکنند. درحالیکه کسانی که در میدان نبرد بودند، اکنون در بدترین شرایط زندگی به سر میبرند. این بخش از متن، نقدی بر نخبگان بی خرد قدرت است که باوجود داشتن فرصتهای بهتر، در لحظهی حساس، مردم و سربازانشان را تنها گذاشتند.
۳. به تصویر کشیدن وضعیت اسفبار بازماندگان
دکتر در بخشهای مختلف نامه، شرایط تلخ و دشوار زندگی سربازان و خانوادههایشان را شرح میدهد. او از فقر شدید، نبود امنیت، شکنجهی بازماندگان توسط طالبان، و رنج زنان و کودکان سربازان کشتهشده سخن میگوید. این بخش، یک توصیف دردناک از سرنوشت افرادی است که روزی برای دفاع از کشور جنگیدند، اما امروز نه تنها از سوی فرماندهانشان، بلکه از سوی جامعه و نظام جدید نیز فراموش شدهاند.
آنها از تغییر قیافه، نام، و سبک زندگی خود سخن میگوید، که نشاندهندهی ترس و ناامنی دائمی است. این موضوع به روشنی نشان میدهد که چگونه زندگی سربازان پس از سقوط دولت به نابودی کشیده شد، درحالیکه رهبران در آرامش و امنیت در خارج از کشور به سر میبرند.
۴. طعنه به وضعیت جدید رهبران فراری
دکتر در بخشهای پایانی نامه، با لحنی تلخ و کنایهآمیز از زندگی جدید رهبران در خارج از کشور سخن میگوید. او با اشاره به آسایش، رفاه، و آزادیهایی که آنان در غرب دارند، بهنوعی یادآوری میکند که این همان زندگیای است که مردم افغانستان نیز حق داشتند از آن برخوردار باشند. اما اکنون، کسانی که باید از وطن دفاع میکردند، در رفاه هستند و کسانی که برای وطن جنگیدند، در رنج.
دکتر حتی با طعنه پیشنهاد میکند که جنرال ورزش کند تا چاق نشود، که نشان از ناراحتی عمیق او از وضعیت ناعادلانهی پیشآمده دارد. این لحن طنز تلخ، درواقع تأکیدی بر فاصلهی طبقاتی و شرایط متضاد زندگی بین سربازان بازمانده و رهبران مهاجر است.
۵. میراثی از خیانت یا شرافت؟
در پایان، دکتر اشاره میکند که لباس و مدالهای افتخار جنرال را به خانه برده است تا آنها را روزی به فرزندانش نشان دهد. اما این کار نه از سر احترام، بلکه بهعنوان نمادی از خیانت رهبران به سربازان است. او میخواهد فرزندانش بدانند که روزی، جنرالهایی که از شجاعت و مقاومت سخن میگفتند، چگونه در لحظات سخت، سربازانشان را تنها گذاشتند.
این نامه درواقع یک فریاد اعتراض از جانب سربازانی است که خود را قربانی تصمیمات نادرست رهبران میدانند.
حمید رسولی
>>> جناب ستیز صاحب.
این بارمثل لابیگرطالب نوشتید.خوب دقت کنید.
۱-وقتی امریکاازطریق پیمان دوحه جاهلستان راتسلیم باطلان کردداستان ختم شد.
۲-طوریکه باظهوردوباره اوباشان جان یک وزیریاجنرال درخطربود،جان یک سربازگمانم درخطرنبود.انها بایدخودرانجات میدادند.
عاقل
>>> عرض من.
چون طالب.... چهل میلیون پشتیبان احمق داشت،امریکا،ناتو،سربازوافسرمانمیتوانستندبرنده این جنگ باشند.هرکه( ان کان شفتالووان کان زردالو) گفت چهل میلیون بیخبروبیدانش وبیعقل باچیغ زدن( ننه کبیر) پشت سرش روان اند.اصل پروبلم جهل وجهالت سرتاسری جامعه ماست.
نصراله بیدار
>>> واقعا برای ملت خود یا برای کشور خدمت نکرده ای نه تو نه هم از جنرال بگیر تا سرباز از ریس جمهور تا والی در هر کشور انقلاب شده دولت ها رفتن دولت های بعدی سر قدرت رسیدن ریس جمهور فرار میکنه حتا تمام کابینه اش فرار نمیکند چنتا جنرالان فرار میکنه نه همه ای جنرالان چنتا نظامی درجه بالا فرار میکنه نه همه ای ارتش نه همه پلیس نه همه ای مسلکی نه همه والی ها نه همه سربازان پس از این فرار عمومی از از ریس جمهور بگیر تا جنرال و سربازان و همه ای دولتی های که در دولت بودن چی نظامی و چی مسلکی برای وطن برای ملت کار نکردین برای منافع شخصی خود کار میکردین حال در افغانستان نه روی به ملت دارید نه هم این دولت که شما را فراری دادن اینجا یک چیز است که منت سر ما ملت نزارید که برای ما ملت یا برای کشور من خود در این وظیفه بودم حال شما که رفتین ملت را تنها دست خالی به طالب سپردبن بزرگانتان با تیاره کشور خود را به خارج رساندن که حال تیاره کشور که مال این ملت و این کشور است به کشور افغانستان نمیته یا با ماشین های نظامی به کشورهای همسایه رفتین شما خو رفتنی بودین سرمایه ملی را چرا به باد دادی نی شما از اول هم اجیر و مزدور نوکر بودین برای منافع شخصی خود کشور را به باد پناه دادین رهبران یا در ترکیه یا در دوبی یا در تاجیکستان یا در آمریکا یا در اروپا در بهترین حالت زندگی میکند کدام وقت هم جرگه یا کدام مذاکره میشه بیا ببین هر کدام شان باید این تور دولت بش یا این تور باید قدرت تقسیم شود یا این تور کدام منطقه این تور بشه یک روز نگفتن در این سه سال اندی ما هزار نفر استیم در بیست سال خوردیم چریدیم بیایم برای این ملت یا اقوام خود یا به هم زبان هر نفر ار ما رهبران یا سیاسیون نفر هزار دالر کمک کنیم به این ملت خود میشد چه قد کمک اینها و شما که کمک هیچ حامونجا دست گدای به این ملت دراز کرده که به ما کمک کنید من دفتر در خارج دارم من این قدر نیرو دارم تا هنوز هم شما دست از جیب این ملت نکشیدین نی یک گپ اصتلااحی است میگه رفتنی رفتنی شما از اول وظیفه ای تان فقط در فکر جیب تان بودین و بس پلیس اربکی روز پلیس شب دوزد هیچ اورگان هم نمیتوانست باز خاس ش کند امنیت ملی کدام نفر گرفتار میکرد تو طالب استی او امیر صاب به بیار خدا من در عمرم با طالب کار نکردم یا بهش کدام رابیته نداشتم برای خودش معلوم دار میشد که گناه کار نیست باز یک نفر دیگر برایت واسته میکرد که ببین وزیت مالی شان تجاوز است اون بی خدا بیخبر میگفت خوب است باز چی میگفت از صد هزار دالر شورع میکرد تا پانصد دالر می آمد دیگه چی میگفت دیگه به خدا کمتر بشه دیگه روانت میکنم زندان دولت نان مفت زیاد دارد حامونجا بمان نان مفت دولت بخور من در تعجب استن این طالبان آمدن هیچ هم از سیاست هیچ از دولت هیچ از ملت دار نمیداند از قول شما بزرگان هم امنیت در سراسر افغانستان آورده که تمام دنیا انگشت به دهان مانده اختیتاف بنی به صفر رسیده زورگو که کردنش شکسته است دوزدی که امار کاهش به نود درصد رسانده درر ریشوت بیخی خوب عمل کرده شما که سواد ش داشتین هم علم ش داشتین هم تمام غرب همراهتان بود از این کارها که ملت در آسایش یا از شما رازی باشد یک کار هم انجام ندادین چی تو شد که این بیسوادها این ها از پشت کوها بر امده سر لوچ پای لوچ این همه کارا را انجام دادن پس قبول کنید که این برای آزادی وطن برای آزادی ملت برای آزادی اسلام جنگیدن فیروز هم شودن نگوید معمله سورت گرفتن اگر معمله در کار بودن شما جمهوریت میگم از تمام دنیا آوردن سر جوکی نشاندن که اینا این وطن ت این هم جوکیت حال به کشور خود و ملت خود خدمت کنید بیست سال شما در این دولت بودین همه تان از دنشکاهای معتبر مدرک داشتین داشتین یا نه داشتین حامین جور که امدین با یک بکس با صد تا بکس برکشتین چی بگیم خدا به به این دولت هزار سال بقا بدهد که دیگه از جنگ از خون ریزی از دربدری مهاجری آوارگی ملت افغانستان بر قرار شود شما بزرگان رهبران شما سیاسیون شما جنرالان شما استخبارات شما امنیت ملی شما پلیس اربکی شما رسوا خواران دیگه به افغانستان نیاره اگر هم امدین از خدا میخواهم که دیگه به شما هیچ چوکی نرسه چون فساد میارین اگه فساد نیاری خدا شما به بهترین چوکی به بهترین منصب که لایق ش استی برسانه امین یا رب العالمین
>>> این رسوایی دنیوی تان هست و منتظررشمنده کی وعذاب آخرت باشید الا آنکه توبه کنید
>>> همه تان آدم فروش تک تک شما به خاطر رشوت آدم های خلاف کار آزاد میکردید این روز ها سر تان آمده هر کشور فساد بود دزد آزاد شد اولین قربانی عساکر آن دولت هست شما عین آن هستید
>>> افغانستان کشوری عجیبی است.
روشنفکران دیروزش نوکری بیگانه کردند، مردم را زنده به گورکردند و در آخر تعدادی قبر یکدیگر را کندند و تعدادی تقاعد خورِ امپریالیزم شدند.
سیاستمداران مجاهدِ تازه مهاجرش هم نوکری بیگانگان کردند و هم مردم را فریفتند —اما یک هوشیاری را از تجارب بودنه های بگیلِ روشنفکر آموخته بودند که به عوض کندن قبر خود—در دوبی و ترکیه و انگلستان و امریکا برای فامیل و چند نسل بعدی خانه آباد کنند.
پژواک- کلیفورنیا
>>> کشوری که مردمش حاضر به جان فشانی برای کشورشان نیستند عاقبت همین هست و شما مردم افغان همیشه منتظر هستید کسی مشکل شما را حل کند جالبه شما در کشور خودتون باهم جور نیستید باید خنید یا گریه کرد
>>> جنرال دزد سرباز شاگرد دزد همه ایشان از خدا نمیترسید و دزدی و آزار اذیت مردم پیشه اسلامی ایشان شده بود در روز روش مرد را رهان کن حتا سیاه سر را در کوچه ها و پس کوچه ها ایستاده میکرد و اگر گوشواره طلا میداشت از گوشهایش میکشید و دزدی میکرد که هر سرباز از بچه های کوچه گشت باند های مافیا ساخته بود و بعد از سه بجه روز از خانه بیرون رفته نمتوانستی جنرال و سر باز هردو از یک کوزه آب میخورد خود کرده را نی درد است نی درمان در وقت حکومت بنام اسلامی ولی غیر اخلاقی دزد کافر پرست بداخلاق ساعت سرباز ها تیر بود حالا کسی زمینه بداخلاقی و فحاشی را برایش ایشان آماده ساخته نمیتواند جنرالان دزد و وطن فروش سرباز خود را مانند صابون کالاشوی استعمال کرد و دور انداخت حالا هر جنرال در امریکا شراب و گباب خود را نوش جان میکند و بالای سرباز خود استنجا را هم خشک نمیکند اسلام بهترین دین است باید همان وقت حمایت از اسلام و دین خود میکردند نی از فحاشی دزدی لندغری بنام حقوق بشر حقوق بشر که در اسلام است در هیچ ادیان نیست برای ساز مردم بیگانه این حالات را باید قبول کرد
>>> هموطنان محترم
وقتی فقر بیاید و یک سرباز نتواند هزینه زندگی خانواده اش را بپردازد فساد طبیعیست سیستم جمهوریت از بالا فاسد بود وقتی سیستم فاسد باشد گندیده شدن سربازان کمترینش است جمهوریت برای افغانستان آورده نشد که بماند برای رسیدن آمریکا به اهدافش بود زمانی هم که کار آمریکا تمام شد به راحتی آن را برچید تقصیر سرباز هرگز نبود حتی تقصیر افسر هم نبود ما همچنان از رهبران بیخرد خوردیم و از خودخواهی طالبان که در دوره حکومتشان مانند همین حالا دیگر اقوام را شریک نکردند و با ظلم بر ملت رهبری کردند نتیجه اش این شد که سران جنگ طلب با آمریکا وارد معامله شدند و مردم دلیلی برای مقاومت نیافتند جمهوریت آریه ای و پوشالی بود دلخوش به طالبان هم نباشید اینها هم رفتنی هستند هر حکومتی که حمایت مردمش را نداشته باشد رفتنی است خلاصه حرف در وطن من فرزندانی سرباز بودند که انتحاری های طالبان را در آغوش گرفتند تا مردمشان آسیب نبینند این نهایت فداکاریست من به هموطن بودن با چنین سربازانی به خود می بالم و به وجودشان افتخار می کنم تعدادشان کم نبود دهها یا صدهاا نفر می شدند در آخر هموطنان عزیز من خسته هستید رنجورید زندگی بر شما و ما سخت گذشته همه این ها قبول ولی نگذارید با رسانه افکار شمارا کنترل کنند ملت افغانستان مظلوم نه بلکه سرافراز است فاسد نه بلکه ضد فساد است با جرات می گویم شما بهترین مردمان هستید تنها گناه ملت ما رهبران خاعن بود و فقری که حاصل حمله سه ابر قدرت و دخالت همیشگی همسایگان ما در امور داخلی و خارجی بود مقصر سرباز نبود اگر فسادی بود مقصرها کم نبودند یکی یا حتی ده تا نیستند بلکه صدها نفر و دهها کشور هستند خواهران برادران زور ما به زورگویان تاریخ نرسید سالهای سال افغانستان پرچم دار مقابله با ظلم بود چه شوروی چه انگلیس اما ....نشد نگذاشتند
دیروز همسرم که تازه کارگاه نجاری خود را راه انداخته برای خرید دستگاهی به کارگاه یک هموطن رفته بود آن مرد شریف و هموطن ما به همسر من می گوید تو جوان هستی و قصد کار داری دستت خالیست من هم مانند توام کاش میتوانستم برای تو کاری کنم کمی خورد و ریز از کارگاهش جمع می کند و پشت وانت میریزد دینام دستگاهش را به دستگاهی که همسرم از او خریده بود میبندد و چون این دینام بهتر است و در آخر آرزوی موفقیت می کند همسرم تعریف می کرد و گریه اش گرفته بود از این همه عشق و لطف مردم ما این هستند نه آنچه سعی دارند ما باشیم معذرت از زیاده گویی و سلام بر سربازان وطنم
>>> هیچ کدام تان از جنرال گرفته تا سرباز بخاطری میهن نمی جنگیدید فقط بخاطر امرار معاش در اردو شامل شدید. اردوی که با اساس ارزش های ملی استوار باشد در یک دو روز از هم متلاشی نمیشود. نیمی پرسونل تان بجه باز، چرسی و بنګی و قوماندان تان در فکر جیب پر کردن بودند. صرف نام تان بزرگ بود یعنی اردوی ملی اما در عمل میدان را به بسیار اسانی رها کردید و همه تان قرار کردید.
حقیقت گو
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است