هنوز رگههای از ناسیونالیسم در ترکیه زیر چتر پانترکیسم، در ایران در سایه ملیگرایی و در افغانستان زیر سقف برتریطلبی قومی دیده میشود | ||||
تاریخ انتشار: ۱۱:۴۸ ۱۴۰۴/۲/۷ | کد خبر: 177164 | منبع: |
پرینت
![]() |
این یادداشت باید ۲۵ اردیهشت/ ثور به مناسبت روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی تحریر مییافت اما از آنجا که روز ششم ثور در جایی به مطلبی تحت عنوان «تحریف مضحک شعر فردوسی در کتیبههای مترو» به نقل از روزنامه اطلاعات ایران برخوردم، ناگزیر تصمیم به نوشتن یادداشت حاضر گرفتم. نخست برای این که مطمئن شوم چنین مطلبی در روزنامه اطلاعات چاپ تهران وجود دارد یا خیر؛ نسخه روزنامه اطلاعات را مرور کردم. در شماره ۲۸۹۳۱ روزنامه اطلاعات که مربوط روز ششم اردیبهشت است، چنین مطلبی وجود ندارد. سپس به وبسایت روزنامه اطلاعات مراجعه کردم و مطلبی تحت عنوان «تحریف مضحک شعر فردوسی در کتیبههای مترو» را یافتم. در بخشی از این مطلب آمده است:
"به تازگی در واگنهای مترو[تهران] کتیبههایی نصب کردهاند که نوشتهها و مضامین بسیاری از آنها ناپسند و تحریف سخنان و اشعار ادیبان و شاعران فارسیگوی است. در یکی از آنها نوشته شده است؛ «اگر سر به سر تن به دشمن دهیم، از آن به که گیتی به دشمن دهیم» که تحریف روشن یکی از ابیات حکیم ابوالقاسم فردوسی از این قرار است: «اگر سر به سر تن به کشتن دهیم، از آن به که ایران به دشمن دهیم."
سوال این است که آیا واقعاً متروی تهران دست به تحریف و تغییر شعر فردوسی زده و به جای کلمه «ایران»، واژه «گیتی» را نوشته است؟
پاسخ، صریح و روشن است؛ متروی تهران صحیح نوشته و گیتی درست است اما از آنجا که خلاف جریان رودخانه شنا کرده، مورد انتقاد جریانهای ملیگرایی قرار گرفته است. توضیح این که در قدیمیترین نسخههای شاهنامه واژه «گیتی» و در برخی نسخهها کلمه «کشور» آمده است و کلمه «ایران» در هیچ نسخه معتبری وجود ندارد.
اصل موضوع از این قرار است که فردوسی در ذیل داستان «خاقان چین» ماجرای آماده شدن «افراسیاب» برای جنگ با لشکر «ایران تمدنی» و رستم را به نظم کشیده است. وقتی افراسیاب فرمانروای سرزمین توران و سران لشکر او از حرکت رستم به سوی توران اطلاع یافتند، برای جنگ آماده شده و شروع به رجزخوانی کردند.
سرداران لشکر افراسیاب برای روحیه دادن به افراسیاب چنین گفتند:
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
به آید که گیتی به دشمن دهیم
اینجا بود که افراسیاب روحیه گرفت زیرا قبل از آن، از فتوحات و پیشروی رستم اطلاع حاصل کرده و روحیه خود را باخته بود. سپس فردوسی وضعیت روحی و جنگی افراسیاب را پس از شنیدن شعار سران لشکرش، چنین بیان کرده است:
چو بشنید افراسیاب این سخن
فراموش کرد آن نبرد کهن
بفرمود تا لشکر آراستند
بکین نو از جای برخاستند
تا اینجا روشن شد که بیت زیر
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
به آید که گیتی به دشمن دهیم.
از قول سپاه افراسیاب شاه توران برای ترغیب و تشویق او به جنگ با سپاه رستم، گفته شده است. لذا سپاه افراسیاب، «ایران باستان» را مال خود نمیدانستند تا برای حفظ آن، خود را به کشتن دهند بلکه آنها ادعای فرمانروایی بر گیتی(جهان) را داشتند و برای این که گیتی از دست آنها خارج نشود، عهد کردند که همه سر به سر تن به کشتن دهند، بهتر از این است که گیتی را از دست بدهند.
با این توضیح؛ در «ایران فعلی» در ارتباط با این بیت از شاهنامه، دو اشتباه صورت میگیرد که در کتابهای درسی این کشور نیز راه پیدا کرده است. یکی تحریف کلمه گیتی است که واژه ایران جایگزین آن شده است و اشتباه دوم نیز استناد به شعار سپاه رقیب رستم و «ایران باستان» است که نقض غرض است. در حقیقت سرداران سپاه افراسیاب این شعار حماسی را علیه «ایرانیان باستان» گفتهاند که اگر امروز کسی در ایران به این بیت برای وطندوستی استناد کند، در واقع به شعار رقیب استناد کرده است.
این که ایران را با اصطلاحاتی چون «فعلی»، «باستانی» و یا «تمدنی» تفکیک میکنم، جلوگیری از ادغام دو مقطع تاریخی است. منظور از ایران فعلی، جغرافیای سیاسی ایران فعلی است اما وقتی از ایران باستان و ایران تمدنی حرف به میان میآید همه ملتهای منطقه از جمله افغانستان را دربرمیگیرد. به همین دلیل یک افغانستانی جدا از این که اهل کشور افغانستان است، عضوی از پیکر ایران تمدنی نیز است. واژههایی چون «ایران»، «ایرانی»، «ایرانیان» در شاهنامه فردوسی نیز همین مفهوم را میرساند. لذا در این یادداشت، دعوا روی کلمه ایران نیست بلکه تحریف در شاهنامه فردوسی و جلوگیری از درهم آمیختگی دو مقطع تاریخی است.
از این بحث که بگذریم، یکی دیگر از تحریفهایی که با استناد به شاهنامه انجام و به فردوسی منسوب میشود، این بیت مشهور است:
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
انتساب این بیت به فردوسی و شاهنامه، از تحریف گذشته بلکه جعل است که صدای مصصحان و پژوهشگران شاهنامه از جمله «ملکالشعرای بهار»، «مجتبی مینوی» و «جلال خالقی مطلق» نیز را درآورده است زیرا چنین بیتی در هیچیک از نسخ متقدم و متأخر شاهنامه وجود ندارد.
حال سوال این است که چرا برخی از ابیات شاهنامه در ایران معاصر، تحریف و یا کلاً جعل شده است؟
برای رسیدن به این پاسخ، نیاز است تا اوضاع جهان را پس از جنگ اول جهانی و به میان آمدن حزب نازی در آلمان بدانیم. در آن سالها که نیمه اول قرن گذشته میلادی را دربر میگرفت، حرکتی در آلمان شکل گرفت که مبتنی بر برتریطلبینژادی بود. سپس این موج بسیاری از کشورهای جهان از جمله افغانستان، ایران و ترکیه را هم دربرگرفت. این حرکت خود را در افغانستان در برتریطلبی قومی نشان داد. در ایران و ترکیه نیز ناسیونالیسم و ملیگرایی رونق گرفت. در چنین شرایطی که آن را باید حاصل اوضاع سیاسی جهان دانست، در سه کشور افغانستان، ایران و ترکیه اقداماتی برای به کرسی نشاندن سیاستهای جریانهای حاکم انجام شد. یکی از این اقدامات تحریف و جعل تاریخ بود. خلق کتاب «پته خزانه» در افغانستان و تحریف تاریخ و دست بردن به متون کهن فارسی از جمله کاستن و افزودن در ابیات شاهنامه در ایران، بخشی از این تلاشها بود.
سخن آخر این که هرچند در حال حاضر اوضاع جهان متفاوتتر از پسا جنگ اول جهانی و دوره نازیها است اما با گذشت چندین دهه از آن زمان، هنوز رگههای از ناسیونالیسم در ترکیه زیر چتر پانترکیسم، در ایران در سایه ملیگرایی و در افغانستان زیر سقف برتریطلبی قومی دیده میشود.
مرادی
>>> حتی در امریکا نیز بوجود آمده است و رییس جمهور امریکا میگوید:America first.
در حالی که نام امریکا از Americo گرفته شده است که یک تاجر و دریانورد ایتالیوی بود که او را کاشف قاره امریکا میدانند، نه کریستوف کولمب هسپانوی را و زبان امریکا نیز انگلیسی است که زبان انگلستان است و امریکا مستعمره انگلستان بود و بنام کمپنی هند غربی یاد میشد.
حالا من نمیدانم که امریکا به چه مناسبت سالگرد استقلال خود را هر سال میکیرد،در حالی که نه نام اش از خودش است و نه هم زبان اش.
ساکنان اصلی امریکا سرخ پوستان هستند که در آن زمان هر منطقه امریکا یک نام دیگر داشت.
>>> ابوالفضل چمروشیان نژاد:
اینکه بعضی ایرانیان نژاد پرست هستند شدیدا محکوم است اما باید توجه داشت برخی فلاسفه ، ایران هخامنشی را نخستین امپراطوری تاریخ و بعضی نیز تمدن ایران هخامنشی را نخستین تمدن بزرگ و دامنه دار تاریخ می شمرند ؛ تمدن ایران هخامنشی که زاده نكاح تمدن های خردتر یعنی ماد و بین النهرین و فنیقیه و به ویژه پارس است . روح این تمدن " ایمان به ثنویت مینوی " است و مظهر اسم جمالیِ ابتدایی و بدوی خداست و در واقع تمدنی تائب ، ذکر مدار ، اهل تفقه ارجاعی ، گذشته گرا ، مردینه محور ، معناگرا ، شفاهی ، نیایش اندیش ، عمودی ( ایشان و من ) ، عدالت طلب ، اهل باید و تکلیف ، صبور ، قانع ، حیامند ، محزون و نیز تمدنی از بالا به پایین ، تک صدایی ، بی تنوع و بی تکثر ، محکم ، نوری و خلاصه به دنبال ایجاد نمایی در اقلیم درون ذات است ( چه بسا مردم در این تمدن به علت محیط صعب زیست به ایجاد نمایی در اقلیم درون ذات دست می یازد ) . پس از تمدن ایران هخامنشی ، دومین تمدن بزرگ و دامنه دار تاریخ ، یعنی تمدن یونان و روم باستان پا به عرصه می نهد ؛ كه حاصل نكاح تمدن های ایران و ایونیه و مصر و روم و به ویژه دولتشهر آتن است؛ روح تمدن یونان و روم باستان " اعتقاد به كاسموس ناسوتی " است كه در واقع مظهر اسم جلالیِ ابتدایی و بدوی خداست و در واقع تمدنی طاغی ، فکر مدار ، اهل تامل ابداعی ، آینده گرا ، مادینه محور ، ماده گرا ، کَتبی ، نمایش اندیش ، افقی ( من و تو ) ، آزادی طلب ، اهل هست و حقوق ، عجول ، حریص ، هرزه گر ، مسرور و نیز تمدنی از پایین به بالا ، چند صدایی ، متنوع و متکثر ، متشابه ، ظلماتی و خلاصه به دنبال ایجاد نمایی در اقلیم برون ذات است ( چه بسا مردم به علت محیط مساعد زیست به ایجاد نمایی در اقلیم برون ذات می پردازد ). سومین تمدن بزرگ و دامنه دار ، تمدن اسلام و ایران است كه فرزند نكاح تمدن های ایران و اعراب و یونان و به ویژه دین اسلام است و روح آن " ایمان به توحید قرآنی" است و در واقع مظهر اسم جمالیِ جلو رفته و پیش آمده خداست و تمدنی است تائب ، ذکر مدار ، اهل تفقه ارجاعی ، گذشته گرا ، مردینه محور ، معناگرا ، شفاهی ، نیایش اندیش ، عمودی ( ایشان و من ) ، عدالت طلب ، اهل باید و تکلیف ، صبور ، قانع ، حیامند ، محزون و تمدنی از بالا به پایین ، تک صدایی ، بی تنوع و بی تکثر ، محکم ، نوری و خلاصه به دنبال ایجاد نمایی در اقلیم درون ذات است ( چه بسا مردم به علت محیط صعب زیست به ایجاد نمایی در اقلیم درون ذات دست می یازد ) . پس از آن چهارمین تمدن بزرگ و دامنه دار ، تمدن مدرن غرب است كه مولود نكاح تمدن های اسلام و ایران و یونان و روم و به ویژه مدرنیته است و روح آن " اعتقاد به انسان به عنوان محور همه چیز یا همان اومانیسم " است كه در واقع مظهر اسم جلالیِ جلو رفته و پیش آمده خداست و تمدنی است طاغی ، فکر مدار ، اهل تامل ابداعی ، آینده گرا ، مادینه محور ، ماده گرا ، کَتبی ، نمایش اندیش ، افقی ( من و تو ) ، آزادی طلب ، اهل هست و حقوق ، عجول ، حریص ، هرزه گر ، مسرور ، تمدنی از پایین به بالا ، چند صدایی ، متنوع و متکثر ، متشابه ، ظلماتی و خلاصه به دنبال ایجاد نمایی در اقلیم برون ذات است ( چه بسا مردم به علت محیط مساعد زیست به ایجاد نمایی در اقلیم برون ذات می پردازد ).
و سرانجام پس از این چهار تمدن که مظاهر اسمای جلالی و جمالی حق بوده اند ( باید توجه داشت فروزه ها و ویژگی هایی که برای دو نوع تمدن جمالی و جلالی بر شمردیم در مظاهر ابتدایی ، به شکل بسیار بدوی و کمرنگ وجود دارند ولی با این حال به هم شبیه و نزدیک هم هستند که بذر و زمینه تفاوت در آنها وجود دارد ، اما در مظاهر پیش آمده این تفاوتها بسیار پر رنگ و پیشرفته و برآمده می شوند و بسیار قوی تر از مظاهر ابتدایی ظهور می یابند ) . در هر روی در پنجمین خوان، اگر خدا و خلقش اراده کنند ، واپسین تمدن كه افراخته ترین و افروخته ترین تمدن ها و میوه پیوند تمدن مدرن غرب و اسلام و ایران است ظهور می كند.
پس می بینیم چناچه برخی فلاسفه گفته اند نقش ایران در تاریخ بی بدیل است گر چه باز می گویم نژاد پرستی و خود برتر بینی در هر صورتش مذموم و محکوم و مردود است و خدا مغروران و فخر فروشان را دوست ندارد . ان الله لا یحب کل مختال فخور .
>>> جناب مرادی ایران و ایرانشهر نام قلمرو ساسانیان است در همان قلمرو قسم اعظم افغانستان را کوشان و امرای آنرا کوشانشاه میگفتند افغانستان کنونی حاصل جایگزینی قوم قدیم با اقوام جدید است همان که تاجیک ها با نام بی ربط خراسان بالای کشور ما میخواهند پان تاجیکیسم را مسلط کند خراسان تاریخ مستند و مفصلی دارد در شکلی که نام هیچ قوم کنونی افغانستان بشمول پشتون اوزبیک هزاره نورستانی پشه ای ایماق ترکمن نه در شاهنامه نه در کدام تاریخ مفصل خراسان نیامده و نام خراسانی بالای باشندگان ملکی افغانستان یک ستم ملی است
>>> اکثرشعراودانشمندان ازافغانستان اند وایران بنام خودش سیاهه کرده
>>> افغانستان قبل از دوست محمد خان بارکزایی وجود نداشت. امپراتوری درانی هم ایران بود و احمدشاه بابا در حقیقت پادشاه ایران بود. امپراتوری هوتکی هم ایران بود و میرویس و محمود افغان شاه ایران بودند.
>>> امپراتوری ایلخانان مغول که در خاورمیانه حکومت می کردند در اسناد رسمی متصرفاتشان را ایران می نامیدند. شاهان تیموری هم در اسناد رسمی و مکاتباتی که با کشورهای همسایه داشتند خود را شاه ایران می نامیدند. در دوره صفویه و افشاریه و قاجار هم اسم ایران استفاده می شد ولی کشورهای غربی از کلمه پرشیا استفاده می کردند تا زمانی که رضاشاه از آن ها خواست از کلمه ایران استفاده کنند. به اشتباه تصور می شود قبل از رضاشاه کلمه ایران وجود نداشته.
>>> هیچ قومی نژاد پرست تر از پان ترکها نیست ،
آنها سودای تاسیس جهان ترک را دارند .
پان ترکها به خاک دیگر کشورها نظیر چین و روسیه و ایران به دیده طمع می نگرند .
پان ترکها در طول تاریخ خود حداقل هشت جنایت علیه بشریت مرتکب شده اند که عبارتند از :
تعدی و تجاوز و ترکتازی علیه ملت ایران که موجب ترک زبان شدن آذربایجان ایران شد .
اذيت و آزار و تجاوز به مردم بغداد که منجر به تغییر مرکز خلافت به سامرا شد و استاد مطهری در این خصوص داستانی با نام اذان نیمه شب در کتاب داستان راستان آورده است .
کشتار شیعیان آناتولی به دست سلطان سلیم یاووز در عصر صفوی .
نسل کشی ارامنه.
نسل کشی یونانیان.
کشتار آشوریان.
کشتار اکراد
و کشتار علویان معروف به کشتار درسیم .
شما اگر می خواهید از نژاد پرستی بنویسید از نژاد پرستی پان ترکها بنویسید نه ایرانیانی که نزدیک نیم قرن میزبان شما افغانها بودند . والسلام .
>>> اگر میخواهید اهمیت ایران در گذشته را متوجه شوید به لقب پادشاه پرتغال توجه کنید که خودش را مانوئل شاه پارس می نامید. در آن زمان بخش هایی از چین، عربستان عمان، هند، برزیل، نیمه جنوبی آفریقا بین موزامبیک و آنگولا و جنوب ایران در اختیار استعمارگران پرتغالی بود ولی آن ها اهمیت بندر هرمز در جنوب ایران را از همه بالاتر می دانستند.