خودسوزی که بی نتیجه ماند
 
تاریخ انتشار:   ۱۸:۱۵    ۱۴۰۴/۳/۴ کد خبر: 177344 منبع: پرینت

محمد بوعزیزی، میوه‌فروش دوره‌گرد، در اواخر سال ۲۰۱۰ در اعتراض به توهین، تحقیر پلیس و ضبط وسایل کارش، از روی نهایت درماندگی دست به خودسوزی زد. این اقدام مظلومانه، موجی از خشم و خیزش مردمی را در تونس علیه رژیم خودکامه و استبدادی زین‌العابدین بن‌علی برانگیخت. در مدت کوتاهی، این خیزش، بساط حکومت طاغوتی بن‌علی را از ریشه برکند و او در سال ۲۰۱۱ از کشور گریخت. این واقعه زمینه‌ساز شکل‌گیری نظامی مردم‌سالار در تونس شد.

طوفان خشم مردمی، از مرزها گذشت و به مصر رسید؛ جایی که رژیم حسنی مبارک سرنگون شد. در لیبی، حکومت خودکامه معمر قذافی سقوط کرد. در یمن، علی عبدالله صالح مجبور به کناره‌گیری شد. این موج که بعدها "بهار عربی" نام گرفت، بسیاری از کشورهای عربی را دربر گرفت، اما در اغلب آن‌ها تغییرات بنیادین به وقوع نپیوست.
خودسوزی بوعزیزی تأثیری گسترده و تاریخی داشت، هرچند بعدها با مداخله قدرت‌های بزرگ، مسیر این موج منحرف شد و بسیاری از دستاوردهای آن خنثی گشت—که بحثی جداگانه می‌طلبد.

اما آنچه دل را به درد می‌آورد، مظلومیت یک جوان تحصیل‌کرده، خلبان فعال و مجربی‌ست که در سرکوب تروریستان نقش مؤثری داشت، ولی در نتیجه معامله‌ای سیاسی، نظام جمهوریت به‌دست گروه‌های افراطی واگذار شد. محمد امیر توسلی، در پی این تحولات، به کشور همسایه پناه برد؛ اما اخیراً دستور اخراج او توسط مقامات ایران صادر شد. تلاش وکیل مدافعش برای نجات جان او بی‌نتیجه ماند. توسلی، در شرایطی حتی دشوارتر از بوعزیزی، از روی نهایت بی‌پناهی دست به خودسوزی زد—اما نه در ایران، محل مهاجرتش، و نه در میان افغان‌ها، بازتابی نیافت.

اینجااست که عمق فاجعه نمایان می‌شود؛ زمانی که عواطف انسانی و ارزش‌های اخلاقی در سیاه‌چاله بی‌مسئولیتی و تفرقه دفن می‌گردد. وقتی اعتراض مظلومانه و بی‌صدای توسلی شنیده نشد و واکنشی برنیانگیخت، می‌توان دریافت که انسانیت و اسلامیت... مرده‌ و آرمان‌هایی چون آزادی و عدالت اجتماعی، تنها شعارهایی خشک و بی‌جان باقی مانده‌است.

محمد حسین وراث


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
خودسوزی
جوان افغان
نظرات بینندگان:

>>>   Nayab Sayed Abdullah
اصل ماجرای جانباختن محمد امیر توسلی
محمد امیر توسلی فرزند سرور نواسه مرحوم حاجی محمد علم جوقل که از جمع افراد معروف و متنفذ ولسوالی لعل و سرجنگل بود، دردهای ناشی از مهاجرت را تحمل نتوانسته و زندگی خویش را به آتش کشید.
او در اوایل دهه هفتاد خورشیدی طبق قرارداد حزب وحدت اسلامی افغانستان به رهبری استاد عبدالعلی مزاری با کشور آذربایجان، بورسیه و برای تحصیل عازم آذربایجان شد و در آنجا مهارت‌های خلبانی را آموخت.
پس از اتمام بورسیه در بخش انتقالات تجهیزات و همکاری‌های جمهوری اسلامی ایران به حزب وحدت اسلامی افغانستان در بامیان، به عنوان کمک خلبان توظیف گردید. تا سال‌های ۱۳۸۲ و توقف کارهای نظامی احزاب و بخصوص حزب وحدت اسلامی، در کابل زیسته و سپس همچون دیگر مجاهدین و کادرهای حزبی بی‌سرنوشت شده و دوباره راهی هجرت بسوی جمهوری اسلامی ایران گردید. البته که در دوران حکومت/نظام جمهوریت هر ازگاهی رفت و آمدهای به داخل کشورش داشته و به گفته‌ی نزدیکانش یکبار به مدت دو سال توسط امنیت ملی نظام جمهوریت افغانستان به اتهام همکاری با ایران زندان شده است که در نتیجه بی‌گناه تثبیت گردیده‌است.
محمد امیر توسلی علی‌رغم داشتن زندگی مجردی و عدم تشکیل خانواده، در طرح سپرده گذاری (۱۰۰میلیون تومان) برای دریافت اقامت جمهوری اسلامی شرکت نمود، اما پس از نوبت‌گیری در طرح سایر سرشماری‌های استان مشهد، وقتی به تاریخ ۲۵٫۲٫۱۴۰۴ برگه خروج می‌گیرد، به گفته‌ی نزدیکانش با آنکه از لحاظ روحی هم دچار افسردگی و مشکلاتی بوده‌است، متاسفانه به خانه‌اش برگشته و خودش را آتش زد و بی‌خروج و بی‌بازگشت به زندگی‌اش نقطه‌ی پایان داد.
ضمن ابراز تأسف از جانباختن این هموطن عزیز و گرامی مان و درک درد هجرت اما باید گفت
احساس سوختن به تماشا نمی شود
آتش بگیر تا بدانی چه میکشم ؟!
مهاجرت درد تلخ و سنگین است و درعین حال میلیونها هموطن ما هم اکنون در ایران مهاجر اند
با موج سواری و نشر شایعه و پخش و نشر اخبار دروغین در اوج شرایط مهاجر ستیزی و مشکلات آن به درد و آلام میلیونها هموطن مهاجر چیزی را اضافه نکنیم.
متوجه شدین با ایجاد موج بازگشت تعدادی از هموطنان مهاجر به وطن، چگونه قیمت زمین، رهن و اجاره خانه هارا بی رحمانه بالا بردیم ؟
بخود بنگریم ما کجای کاریم؟؟

>>>   Mahdi rasikh
توسلی از مرگ نمیترسید بلکه او با مرگ خود درد و رنج میلیون ها انسان هم‌وطن و هم‌سرنوشت خود را بلند فریاد کشید.
‏در میانه سکوت و بی‌تفاوتی جامعه جهانی و در اوج رنج و ناامیدی میلیون‌ها انسان بی پناه افغانستان، خبر تلخ خودسوزی "امیرمحمد توسلی" در ایران،
‏اعتراضی جانکاه بود در برابر دو واقعیت تلخ و طاقت‌فرسا:
‏اخراج اجباری مهاجرین افغانستان از ایران و ‏تداوم ظلم و استبداد گروه طالبان در وطن.
‏اقدام امیرمحمد، انعکاس درد و خشم مردمی است که صدایشان شنیده نمی‌شود و برای رهایی از چنگال استبداد طالبان، هر روز راهی جز خود ویرانگری نمی‌یابند.

>>>   یک انسان مومن هیچ گاه به بن بست نمی رسد و اقدام به خود کشی نمی کند.شما نیز فتنه انگیزی نکنید و پراهن عثمان درست نکنید. هیزم آتش فتنه نباشید، فرصت طلبی نکنید. این مرحوم مانند هزاران جوانی که در ایران پناه نداشتند هجرت کردند دل به دریا زدند یا به کشور بر گشتند یا به کشورهای کفر پناه بردند اما اقدام به خود کشی نکردند. اکثر کسانی که با سختی های زندگی جنگیدند و مقوامت کردند پیروز شدند. تحقیق بسشتری لازم است
اگر کام تو در کام نهنگ است
و یا در زیر دندان پلنگ است
بر آور دست برزن آستین را
که ناکامی برای مرد ننگ است
مهاجر رنجدیده افغانی

>>>   داوود عرفان
از یک‌سو خلبان بی‌پناه افغانستان در جوار مرقد امام رضا از ترس اخراج، مجبور به خودکشی می‌شود و از طرف دیگر طالبان در محوطه‌ی ممنوعه‌ی میراث فرهنگی ایران و جهان ترک‌تازی می‌کنند.
روزگار غریبی‌ست نازنین!

>>>   ....دست برقضا این طایفه ضدافعانی وگربه صفت مبتلا به رنجی خواهندشد که کشورافعانستان چن سالیس باان دررنج است وچوب خداصداندار


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است