تاریخ انتشار: ۱۸:۲۱ ۱۴۰۴/۳/۴ | کد خبر: 177345 | منبع: |
پرینت
![]() |
وقتی میگوییم قوم من، دین من، طبقه من، جنس من، وطن من، و به این ها افتخار میکنیم و خود را برتر از اعضای یک گروه دیگر می پنداریم، ناخودآگاه در زمین قبیلهگرایی قدم میزنیم، با آنکه ممکن از تفکر قبیلوی انتقاد هم بکنیم، و اگر کسی ما را قبیلهگرا بنامد ناراحت هم شویم.
قوم گرایی شکل تکامل یافتهی قبیلهگرایی است، که میتواند به ناسیونالیسم و فاشیسم بیانجامد.
به همین صورت، امتگرایی، طبقه گرایی، نژاد گرایی و هر گرایش دیگری که میان گروه های انسانی خط و مرز میکشند و آدم ها را به "ما" و "آنها" تقسیم میکنند ریشه در تفکر قبیلهگرایی دارد، یا نسخهی دیگری از تفکر قبیلوی میباشند، تفکری که مبنای آن تعصب و تقلید کورکورانه است.
تفاوت نمیکند ما خود را عضو کدام گروه قومی، دینی، طبقاتی یا ایدیولوژیکی میدانیم، همينکه بدون تفکر و پرسشگری سرسپردگی گروه را پذیرفتیم، میشویم یک قبیلهگرا.
قبیله گرایی تفکری است که که دیگران را - دیگرانی که عضو گروه ما نیستند - دشمن یا بیگانه تلقی میکند، و جهان را به خیر و شر تقسیم میکند، یعنی هر آنچه خودی است خیر است و هر آنچه از دیگری است شر است.
در تفکر قبیلوی جای شایستگی ها و فضیلت ها را وابستگی به گروه می میگیرد. تملق گویی و سرسپردگی به بت های قبیله میشود ارزش و فضیلت. و پرسشگری و انتقاد از رذیلت های بت های قبیله، میشود رذیلت.
در تفکر قبیلوی عقلانیت و گفتگو جایی ندارد، عقلانیت و گفتگو تا آنجا مجاز است که بر پیکر بت های قبیله خراشی وارد نکند.
تفکر قبیلوی تغییر و تحول را برنمیتابد، چون در این تفکر همه چیز ابدی و جاودانه است، به شمول بت های قبیله که نه تنها ابدی اند، بلکه خطاناپذیر و معصوم هم میباشند. عدالت و برابری هم در تفکر قبیلوی فقط برای اعضای گروه است، و برای آنهای که بیرون از گروه اند صدق نمیکند.
بدون شک که ما را گریزی نیست از اینکه عضو یک یا بیشتر از یکی از گروه های اجتماعی باشیم، صرف عضویت ما به یک گروه هیچ عیب و مشکلی ندارد، مشکل از آنجا پیدا میشود که ما گروه خود را یک گروه در کنار دیگر گروه ها نبینم، بلکه خود را بهتر از دیگران و دیگران را پست تر از خود بدانیم.
معشوق رحیم
>>> Razaq Rahimi
افتخار به چیزهایی که خود در ایجاد یا تولید آن (مانند جغرافیا، قوم، دین و…) هیچ نقشی نداریم، نشان نوعی بیماری یا ناعقلانیت است. درود!
>>> بگذارید نفس بکشیم
تا رسیدن به آن جایگاهی که سبب نجات همه شود ممکن سد سال فاصله باشد
>>> Rasool Parsi
فوتبال دوستهای ما عادت دارند میگویند: تیم ما برد، تیم ما شکست خورد، تیم ما نفر خرید، تیم ما مربی خوبی دارد و... این فوتبال دوست از قریه شاه قل آباد پامیر بدخشان است و تیمش رئال مادرید...
وقتی مردم ما به فوتبال چنین احساس مالکانه غیرت وارد داشته باشند در مورد قوم و قبیله چه باید بگوییم؟
>>> Yas Zholi
عالی بود. با شما همسو هستم. یک چیز دیگه که بسیار بدیم میاییه ،که افغان ها هر رویداد موفقیت امیز یک هموطن را به شهر و زادگاه خود شان مرتبط میدانند .اگر یک هزاره یک مدال میکیرد همه هزاره ها میگویند افتخار هزاره ها .اگر یک نویسنده کتاب نوشت ،هراتی داد میزند. افتخار مهد تمدن هرات باستان .هیچ کس جرات اظهار ندارد که بگوید افتخار کشور و مردم ما . به باور من این خودش تبعیض به شکل مدرن است 🙏🏼🙏🏼🌺
>>> جمشید مهرپور
تا به جهانوطنی، فردگرایی و عبور از خردههویتهای جمعی باور پیدا نکنیم، راه حلی نیست.
>>> Hashim Behrouz
بازار قومبازی و قبیلهبازی گرم است و خیلیها به نفع خود از آن سود میبرند.
>>> بهروز شادمان كيوان
تعریف شما از گرایش ایراد دارد. شما یک سره گرایش خاصی را که در این در مورد همان قومگرایی باشد بد گفتهاید. اگر شما فرض بگیرد «پرویز» سمفونی شماره چند بتهوون را دوست دارد. آیا میتوان گفت او اخلاقا عمل زشتی را انجام داده است؟ پاسخ من به این پرسش منفی است. همانگونه که در مورد گرایش عاطفی شخصی نسبت به فلان دانشگاه نیز این پاسخ میتواند منفی باشد.
گرایش نوع خاصی از وضعیت روانی انسانهاست که از تمایل آنها نسبت چیزها و اشخاص بر میآید.
وقتی این تمایل نسبت به گروههای انسانی چون: خانواده، قوم، قبیله مد نظر باشد، بسته به ارزشهای هر یک از این گروهها داوری دربارهای خوبی یا بدی گرایش ممکن خواهد شد. بنابرین قضاوت مجرد در مورد زشتی گرایش قومی نادرست است.
به عبارت دیگر، داروی در مورد گرایش به گروه خاصی، امر پسینی بوده و معلول داوری در مورد ارزشهای آن گروه دانسته میشود.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است