تاریخ انتشار: ۰۹:۳۵ ۱۴۰۴/۳/۷ | کد خبر: 177366 | منبع: |
پرینت
![]() |
در سالهای اخیر با بازگشت طالبان به قدرت، موجی تازه از مهاجران افغانستانی وارد ایران شده است؛ ازجمله نظامیان، خلبانان، مأموران امنیتی و کارمندان دولت پیشین. گروهی خاص که به واسطه پیشینه شغلی و پیوندشان با ساختار سابق قدرت در افغانستان، اکنون از سوی طالبان تهدید میشوند و از سوی دیگر، در کشور میزبان نیز با بیثباتی حقوقی و فقدان حمایت مؤثر مواجهاند.
به گزارش نشریه ایرانی شرق؛ در هفته گذشته، خبری تلخ در شبکههای اجتماعی بازتاب گستردهای یافت: خودسوزی محمدامیر توسلی، خلبان ارتش پیشین افغانستان در مشهد، پس از آنکه برگه اخراجش صادر شد و امیدش به تمدید اقامت از بین رفت؛ روایتی دردناک از انسانی که از ترس بازگرداندهشدن به افغانستان و تهدید جانی به زندگی خود پایان داد. هرچند برخی سایتها و منابع رسمی در درستی این روایت ابراز تردید کردهاند و اصل ماجرا را در هالهای از ابهام دانستهاند، اما آنچه انکارناپذیر است، واقعیت زندگی هزاران نظامی افغانستانی در ایران است که در سایه ناامنی روانی، بلاتکلیفی حقوقی و تهدید اخراج، روزگار میگذرانند.
بسیاری از این افراد نه تنها از امکان دریافت اقامت پایدار محروماند، بلکه فاقد هرگونه مسیر قانونی برای ثبت درخواست پناهندگی یا دریافت حمایتهای موقت هستند. فشار روانی ناشی از این وضعیت، بهویژه برای کسانی که سابقه جنگ با طالبان را دارند، بسیار سنگین است. روایتهای متعددی از بازداشت یا حتی اعدام نظامیان بازگشتی به افغانستان در دست است و همین امر، بر عمق بحران انسانی افزوده است.
برای بررسی دقیقتر وضعیت مهاجران نظامی افغانستانی در ایران، از ابعاد حقوقی، اجتماعی و انسانی و بررسی عملکرد نهادهای داخلی و بینالمللی در مواجهه با این بحران، آرش نصراصفهانی، جامعهشناس و پژوهشگر مهاجرت و حقوق پناهندگان، در گفتوگو با «شرق» توضیحات درخورتوجهی داد.
مهمترین چالشهایی که مهاجران نظامی افغانستانی در ایران با آن مواجه هستند، چیست؟ آیا این چالشها بیشتر امنیتی، حقوقی یا معیشتیاند؟
به طور کلی، پناهندگان و مهاجران افغانستانی در ایران با چالشهای متعددی در زندگی روزمره مواجهاند؛ اما افراد نظامی، علاوه بر تمام این مسائل و محرومیتها، همواره با ترس شناسایی و مجازات از سوی طالبان نیز روبهرو هستند. بسیاری از آنها حتی در داخل ایران نگراناند که نیروهای طالبان آنها را شناسایی کنند و بههمیندلیل، مراجعه به سفارت افغانستان نیز برایشان با اضطراب و نگرانی همراه است. از سوی دیگر، خطر اخراج از ایران و آنچه ممکن است در افغانستان بر سرشان آید، بهویژه در مواجهه با طالبان، یک وحشت دائمی در ذهن آنها ایجاد کرده است.
این وضعیت روانی تنها شامل خود فرد نظامی نمیشود، بلکه به طور طبیعی خانواده او را نیز در بر میگیرد، چراکه آنها نیز نگران سرنوشت عضو نظامی خانواده هستند. این هراس در میان کسانی که فاقد مدرک اقامتاند و نتوانستهاند به طور رسمی در ایران ثبت شوند، بسیار شدیدتر است؛ چراکه در هر لحظه امکان بازداشت در سطح شهر و بازگرداندن به افغانستان برای آنها وجود دارد. افزون بر این، افرادی که به صورت رسمی عضو نیروهای نظامی نبودهاند و عمدتا در قالب گروههای شبهنظامی یا مقاومت مردمی علیه طالبان فعالیت کردهاند، بهراحتی نمیتوانند نظامیبودن خود را اثبات کنند؛ موضوعی که خطر اخراج و بازگشت اجباری را برای آنها افزایش میدهد.
در طرح اخیر وزارت کشور ایران مبنی بر ابطال برگه سرشماری دو میلیون افغانستانی که طی سه سال گذشته به عنوان مهاجران قانونی در کشور اقامت داشتهاند، بخش قابل توجهی از نظامیان نیز تحت تأثیر قرار گرفتهاند. این اقدام، موجب افزایش اضطراب و نگرانی در میان آنان شده است. اگرچه دولت مهلت ششماههای برای تعیین تکلیف این افراد در نظر گرفته، اما سرنوشت آنان پس از پایان این مهلت همچنان نامعلوم است. بهطور کلی، وضعیت افراد نظامی افغانستانی در ایران، آمیخته با سطح بالایی از تردید و ترس از خشونت طالبان در صورت بازگشت است.
با توجه به وضعیت امنیتی در افغانستان، آیا بازگرداندن این افراد به کشورشان با رعایت حفظ جان آنها امکانپذیر است؟
یک افغانستانی که زمانی با طالبان جنگیده است، اگر به این کشور بازگردانده شود، به دلیل بافت قبیلهای و روستایی جامعه افغانستان، بهسادگی در محل زندگی خود شناسایی میشود. این خطر تنها متوجه خود فرد نیست، بلکه ممکن است اعضای خانواده و بستگان او نیز تحت تأثیر قرار گیرند. علاوه بر اطلاعاتی که طالبان از نیروهای رسمی نظامی در اختیار دارد، افراد عضو گروههای شبهنظامی نیز بهراحتی قابل شناسایی هستند و بههمیندلیل در معرض خطر جدی قرار دارند. گزارشهایی از داخل افغانستان منتشر شده که براساس آنها، برخی از بازگشتکنندگان بلافاصله پس از ورود، قربانی دادگاههای صحرایی شده و حتی در مرز، اعدام شدهاند. این موضوع بهویژه درباره افرادی که متهم به واردآوردن خسارت یا مرگ یکی از اعضای طالبان هستند، بسیار جدیتر است، چراکه چنین افرادی در لیستهای سیاه طالبان قرار دارند.
در این شرایط، تکلیف کسانی که اکنون در ایران با مدارک خانواری زندگی میکنند، چیست؟ آیا آنها نیز در معرض خطر قرار دارند؟
بله، در مواردی افراد نظامی یا شبهنظامی وجود دارند که در جنگهای منتهی به اولین دور قدرتگیری طالبان مشارکت داشتهاند و امروز با مدارک خانواری (پاسپورت خانوادگی) در ایران زندگی میکنند. با طرح اخیر وزارت کشور ایران برای حذف این نوع پاسپورتها، آنها نیز در معرض خطر جدی قرار گرفتهاند. حذف این مدارک میتواند منجر به بیمدرکی، اخراج و بازگشت اجباری آنان به افغانستان شود؛ بازگشتی که بدون شک برای بسیاری از این افراد مساوی با شکنجه، زندان، محرومیت و حتی مرگ خواهد بود. این خطر در حالی وجود دارد که نه رسانههای مستقل در افغانستان اجازه فعالیت دارند و نه نهادهای بینالمللی امکان نظارت مؤثر بر شرایط داخلی این کشور را دارند. از سوی دیگر، دولتهای غربی نیز عموما چشم خود را بر سیاستهای غیرانسانی طالبان بستهاند و واکنش قابلتوجهی نسبت به موارد متعدد نقض حقوق بشر در این کشور نشان نمیدهند. در نتیجه، بسیاری از موارد نقض حقوق انسانی در افغانستان امروز در سکوت رخ میدهد و هیچ ضمانتی برای حمایت از جان و امنیت بازگشتکنندگان وجود ندارد.
در صورت عدم حمایت مناسب، این مهاجران چه پیامدهای اجتماعی و روانی را تجربه میکنند و چه راهکارهایی برای بهبود وضعیت روحی و اجتماعی آنها پیشنهاد میکنید؟
آنچه برای کاهش رنج این گروه از پناهجویان ضروری است، حداقلی از اطمینان نسبت به جلوگیری از بازگشت اجباری آنها تا زمان بهبود شرایط در افغانستان است. اجرای طرح ابطال برگههای سرشماری، ضربهای جدی به زندگی بسیاری از افرادی وارد کرده است که در پی تحولات پس از بازگشت طالبان، به ایران پناه آوردهاند. این طرح، امنیت روانی و زیستی این گروه را که در سالهای اخیر تلاش کردهاند زندگی خود را در شرایطی پایدارتر بازسازی کنند، به طور مستقیم هدف قرار داده است. برای زنان و کودکان، بهویژه دختران، ترس از اخراج، فشاری روانی و خردکننده ایجاد کرده است. این ترس نهتنها ناشی از بیثباتی اقامت در ایران، بلکه برخاسته از تصویری است که از آینده افغانستان دارند؛ جایی که دختران در صورت بازگشت، از حق تحصیل محروم خواهند شد و حتی خطر ازدواج اجباری با اعضای طالبان تهدیدی بسیار جدی برای آنها به شمار میآید.
ترس از بازگشت اجباری چگونه لایههای مختلف اجتماعی این مهاجران را درگیر کرده و بر زندگی روزمره آنها تأثیر گذاشته است؟
درباره نظامیان، کارمندان دولت پیشین و خانوادههایشان نیز ترس از تهدید جانی یک موضوع بسیار جدی و حیاتی است. آنها همواره با این نگرانی زندگی میکنند که در صورت بازگشت، در معرض پیگرد، شکنجه یا حتی مرگ قرار گیرند. این نگرانیها به بحرانهای روانی شدیدی منجر شده است؛ از اضطراب و بیخوابی تا افسردگیهای مزمن. متأسفانه هیچگونه توجهی به پیامدهای انسانی و اجتماعی این طرحهای ضربتی نشده و دولت، بیاعتنا به شرایط واقعی زندگی این مهاجران، تصمیم خود را برای اخراج آنها اتخاذ کرده است.
تنها راهحل عملی برای کاهش این رنجها، توقف فوری طرح ابطال برگههای سرشماری و جایگزینی آن با برنامهای در بازه زمانی گستردهتر و مبتنی بر بررسی شرایط فردی افراد است که بازگشت تا حد امکان، به صورت داوطلبانه و با حفظ کرامت انسانی صورت گیرد. راهحل اساسیتر اجرای قوانین مربوط به تعیین وضعیت پناهندگی و بررسی پروندههای شخصی افراد، بر پایه حقوق مصرح در قوانین داخلی و اسناد بینالمللی است. احترام به اصل بازنگرداندن (non-refoulement) که از اصول بنیادین حقوق پناهندگان است، باید مبنای تصمیمگیریها قرار گیرد. در غیر این صورت، نهتنها فاجعهای انسانی در حال وقوع خواهد بود، بلکه تبعات اجتماعی و امنیتی این بیتوجهی، در آیندهای نهچندان دور، به کل جامعه بازخواهد گشت.
دولت ایران چه وظایفی در قبال مهاجران نظامی دارد و تا چه حد این وظایف تاکنون عملی شدهاند؟
براساس کنوانسیون پناهندگان که ایران به آن پیوسته است و همچنین آییننامه پناهندگان که بخشی از قوانین داخلی کشور محسوب میشود، دولت ایران موظف است به کسانی که به دلایل موجه از ترس آزار، شکنجه یا پیگرد قانونی به کشور دیگری پناه آوردهاند، پناهندگی اعطا کند. در این چارچوب، نظامیان افغانستانی که با طالبان جنگیدهاند، بهویژه نیروهای وابسته به دولت پیشین این کشور، به طور مشخص مشمول تعریف پناهنده هستند.
در تعریف حقوقی پناهنده، مفهوم کلیدی «ترس موجه از آزار و اذیت (prosecution)» مطرح است؛ ترسی که درباره این گروه نهتنها موجه، بلکه قطعی و انکارناپذیر است. بازگشت این افراد به افغانستان به معنای مواجهه با خطر بازداشت، شکنجه یا حتی اعدام از سوی طالبان است؛ بنابراین بر پایه اصول حقوق بینالملل و قوانین داخلی، دولت ایران موظف به حمایت از این افراد است و بهویژه نباید آنان را به اجبار به کشورشان بازگرداند. متأسفانه، در عمل این وظایف تاکنون اجرا نشدهاند. سازوکارهای رسمی برای تعیین وضعیت پناهندگی یا بهکلی وجود ندارند یا به قدری ناکارآمد هستند که عملا امکان ثبت و رسیدگی به پروندههای فردی فراهم نیست. از سوی دیگر، مدارک شناساییای که طی سالهای اخیر برای برخی مهاجران صادر شده بود، یکییکی باطل میشود، آنهم بدون ارایه هیچگونه طرح جایگزین یا تضمینی برای حمایت از افراد در معرض خطر.
چرا سیاستهای مرتبط با مهاجران نظامی افغانستان در ایران بیشتر ماهیتی امنیتی یافتهاند و این نگرش چه تبعاتی داشته است؟
بله، یکی از عوامل اصلی این وضعیت، نگرش امنیتی حاکم بر تصمیمگیریها در حوزه مهاجرت است. برخی جریانهای سیاسی و رسانهای، حضور نظامیان افغانستانی را بهعنوان تهدیدی برای امنیت ملی معرفی کردهاند؛ نگرشی که اثر قابل توجهی بر شکلگیری سیاستهای رسمی داشته است. این رویکرد محتاطانه موجب شده دولت، به جای آنکه وضعیت انسانی و حقوقی این افراد را بررسی کند، براساس ملاحظات امنیتی، از اجرای تعهدات قانونی خود در قبال آنها خودداری کند. مشکل اساسی در این میان، برخورد جمعی و کلی با مساله است. به جای بررسی پروندههای پناهجویان به صورت فردی و در چارچوب فرایندی شفاف، همه آنها بهعنوان یک گروه یکسان و فاقد صلاحیت برای دریافت حمایت قانونی تلقی میشوند. این در حالی است که اصل بنیادی در نظامهای حقوقی پناهندگی، بررسی وضعیت هر متقاضی به صورت موردی است. در عمل، یک نگرانی کلی امنیتی به توجیهی برای بیتوجهی به مسوولیتهای حقوقی و انسانی نسبت به یک جمعیت آسیبپذیر تبدیل شده است.
آیا در حال حاضر نظامیان افغانستانی از حمایتهای قانونی مانند پناهندگی یا حفاظت موقت برخوردارند؟
بخشی از نظامیان افغانستانی امروز بدون مدرک اقامتی در ایران به صورت مخفیانه زندگی میکنند، زیرا همواره نگران دستگیری توسط پلیس و بازگرداندهشدن به افغانستان هستند. این افراد یا مهلت ویزایشان به پایان رسیده یا اساسا از طرح سرشماری سال ۱۴۰۰ جا ماندهاند و در نتیجه، هیچگونه فرایند رسمی برای ثبت یا درخواست حمایت برایشان وجود ندارد. از سوی دیگر، آن دسته از نظامیانی که موفق به دریافت برگه سرشماری شده بودند و اقامتشان تا سال گذشته قانونی بود نیز اکنون در وضعیت بلاتکلیف قرار دارند. دولت اعلام کرده است که این افراد برای مدت شش ماه دیگر اجازه اقامت خواهند داشت، اما مشخص نکرده پس از پایان این مهلت، چه تصمیمی در قبال آنها اتخاذ خواهد شد. نبود شفافیت در سیاستگذاری، بر اضطراب و ناامنی روانی این جمعیت میافزاید و عملا آنها را در برزخی از انتظار و ترس قرار داده است.
چه راهکاری میتواند امنیت این افراد را تأمین کند و همزمان نگرانیهای امنیتی دولت را کاهش دهد؟
در چنین شرایطی، اجرای یک طرح حمایتی ویژه برای نظامیان افغانستانی -چه آنها که فاقد مدرک هستند و چه آنها که دارای برگه سرشماریاند- ضرورتی انکارناپذیر دارد. این طرح باید شامل بررسی دقیق پروندههای افراد باشد تا مشخص شود کدام افراد خطری برای امنیت ملی ندارند و واجد شرایط دریافت حمایت هستند. پس از این بررسی، میتوان آنها را تحت پوشش یک برنامه حمایتی ویژه و بشردوستانه قرار داد؛ برنامهای که با هدف حفظ جان این افراد و پیشگیری از بازگشتشان به افغانستان طراحی شود. نبود چنین حمایتی، در عمل بسیاری از این افراد را به سمت زندگی غیرقانونی سوق میدهد؛ آنهم نه به میل خود، بلکه از ترس مرگ یا شکنجه در کشورشان. این در حالی است که زندگی در سایه و خارج از چارچوبهای قانونی برای کسانی با پیشینه نظامی، ممکن است خود به چالشهای امنیتی جدید برای کشور میزبان بدل شود؛ بنابراین ایجاد تعادلی میان حفظ امنیت ملی و انجام تعهدات انسانی و حقوقی، تنها از مسیر یک برنامه حمایتی ویژه، شفاف و هدفمند ممکن خواهد بود.
نقش سازمانهای بینالمللی در حمایت از نظامیان افغانستانی چگونه است و چه چالشهایی وجود دارد؟
مهمترین نقش سازمانهای بینالمللی در حمایت از این گروه، اسکان آنها در کشورهای ثالث است. به نظر میرسد فرصت ششماههای که وزارت کشور ایران به کارمندان دولت سابق و نظامیان دارای برگه سرشماری داده است، در نهایت معطوف به پیداکردن راهحلی برای اسکان مجدد این افراد در کشور دیگری باشد. اما این فرایند در سازمانهای بینالمللی معمولا زمانبر است و موارد موفق آن نیز بسیار محدود و اندک است. از یک طرف، پذیرش پناهندگی افرادی که سابقه نظامی دارند مستلزم اطمینان کامل از عدم دخالت آنها در جنایتهای جنگی، نقض حقوق بشر یا جرایم شدید است؛ امری که پروسهای بسیار پیچیده و زمانبر محسوب میشود. از سوی دیگر، متأسفانه کشورهای غربی نیز توجه چندانی به مساله افغانستان ندارند و ظرفیت اسکان مجدد برای این افراد بسیار محدود تعریف میشود؛ بنابراین امروز انتقادهای زیادی متوجه کشورهای غربی و نهادهای بینالمللی درباره پناهجویان افغانستانی، بهویژه نظامیان، است. به نظر میرسد در مقیاس جهانی افغانستان و مردم آن به حال خود رها شدهاند و امروز این گروه بسیار بیپناهتر از گذشته هستند.
چه نقش و محدودیتهایی برای نهادهای مدنی و رسانههای مستقل در ایران وجود دارد و چگونه میتوانند به بهبود وضعیت نظامیان افغانستانی کمک کنند؟ از نهادهای مدنی ایران، نباید انتظار زیادی داشت زیرا آنها معمولا قدرت عمل محدودی دارند. اکثریت سازمانهای مردمنهاد فعال در حوزه مهاجرت بیشتر بر خدماترسانی به کودکان پناهنده تمرکز کردهاند و حتی در این مأموریت نیز با چالشهای فراوانی روبهرو هستند. پس نقش اصلی و مؤثر در این زمینه را رسانههای مستقل میتوانند ایفا کنند. آیا رسانهها میتوانند نقش کلیدی در آگاهسازی عمومی درباره پیچیدگیهای واقعی وضعیت نظامیان افغانستانی داشته باشند؟
در شرایطی که روایتهای سادهسازیشده تلاش میکنند افکار عمومی را به حمایت از طرحهای اخراج مهاجران سوق دهند، رسانههای مستقل میتوانند با بازتابدادن واقعیتهای پیچیده و پیامدهای انسانی این تصمیمات، توجه جامعه را به جنبههای مغفولمانده جلب کنند. به طور خاص، آنها میتوانند برای مطالبه از دولت جهت اجرای قوانین مرتبط با پناهندگی یا حداقل ایجاد طرحهای حمایت موقت تلاش کنند. همچنین با انتقال قصه زندگی این افراد و خانوادههایشان، امکان ایجاد همدلی و حساسیت بیشتر نسبت به رنج آنها را فراهم کرده و نقش مهمی در بهبود شرایط این گروه ایفا کنند.
کد (8)
>>> باید سازمانهای به اصطلاح حقوق بشری به طالبان و حکومت افغانستان فشار بیاورد که ارتشی ها و نظامیان را مورد پیگرد و شکنجه قرار نده .