جنگ امروز، جنگ بر سر روایت است. هوشیاری نیروهای مستقل، افشای چهرههای خودفروخته یا ناآگاه و بازخوانی فکتها و دادههای واقعی، وظیفهای تاریخی است | ||||
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۴ ۱۴۰۴/۳/۳۱ | کد خبر: 177473 | منبع: |
پرینت
![]() |
جنگ اذهان: از تحلیلگران اجارهای تا عملیاتهای بیصدا برای دفن حقیقت....
در هیاهوی نبردهای آشکار نظامی و در فضای پرغبار بحرانهای ژئوپولیتیک، نوعی جنگ پنهانتر اما بهمراتب تعیینکنندهتر در حال جریان است: جنگ روایتها. در این میدان خاموش اما مرگبار، دیگر توپ و تانک و موشک تعیینکننده نیستند، بلکه آنچه سرنوشت ملتها را رقم میزند، واژهها، تیترها، تحلیلها و ذهنهاییاند که این روایتها را میپذیرند یا بازنشر میدهند. در چنین صحنهای، مأموران سازمانهای اطلاعاتی مانند سیا، موساد و امآی۶، دیگر تنها چهرههایی در سایهی عملیاتهای امنیتی نیستند، بلکه از دههها پیش، به مهندسان فکری و طراحان گفتمان در جهان بدل شدهاند. آنها با ایجاد شبکههای گستردهی رسانهای، پژوهشی، فرهنگی و حتی حقوق بشری، زمین بازی را چنان بازسازی کردهاند که صدای مقاومت، همیشه در حاشیه و زیر آوار سوءتفاهمها، تهمتها و تحلیلهای ساختگی دفن شود.
در این میان، مزدبگیران اطلاعاتی نقشی کلیدی ایفا میکنند؛ افرادی که با ظاهر روزنامهنگار، تحلیلگر سیاسی، استاد دانشگاه یا فعال حقوق بشر، در واقع بر اساس دستورالعملهای مشخص نهادهای اطلاعاتی فعالیت میکنند. آنان بخشی از پروژههای تعریفشدهی جنگ روانی اند که از بودجههای چند میلیارد دالری سازمانهای اطلاعاتی غربی مانند «سیا»، «دفتر عملیاتهای جهانی بریتانیا»، یا حتی سازمانهای پوششی چون «خانه آزادی» و «NED» تغذیه میشوند. مأموریتشان روشن است: تغییر جهت افکار عمومی در کشورهای هدف، القای بیاعتمادی به متحدان طبیعی ملتها، تضعیف مشروعیت جبههی مقاومت، عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی، و در نهایت، خلع سلاح مردم از آگاهی و امید.
این افراد، که در ساختارهای اطلاعاتی با عنوانهای متفاوتی چون «منبع بازنشر»، «افسر فرهنگی»، یا «تحلیلگر قراردادی» معرفی میشوند، گاه مأموریت دارند روایتهای خاصی را در پوشش تحلیل بیطرف، اما با هدف مشخصِ هدایت افکار عمومی، منتشر کنند. یکی از تکنیکهای رایج، اتکای ظاهری به تاریخ و آمار برای نتیجهگیریهای نادرست است. بهعنوان نمونه، هنگامی که رژیم صهیونیستی از درون با فروپاشی سیاسی، اعتراضات داخلی، بحران مشروعیت و ناکامی در برابر جبهه مقاومت مواجه است و در سطح منطقهای بهطور پیوسته در حال عقبنشینی و انزواست، این افراد با برجستهسازی روابط تاریخی روسیه و اسرائیل یا اشاره به جمعیت یهودیان روستبار در سرزمینهای اشغالی، چنین القا میکنند که روسیه امکان و تمایل ایستادن در کنار ایران را ندارد؛ در حالیکه شواهد میدانی و تحرکات سیاسی-امنیتی اخیر، از تقویت سطح همکاریهای استراتژیک، هماهنگی در مجامع بینالمللی، همراستایی در تحلیل تهدید مشترکِ ناتو و صهیونیسم جهانی، و تمایل متقابل برای ایجاد جبههی مشترک علیه پروژههای سلطهگرانه غرب، تصویر متفاوت و عمیقتری ارائه میدهد.
در کنار این افراد مزدبگیر که بهطور مستقیم از منابع مالی نهادهای اطلاعاتی بهره میبرند، نوع خطرناکتری از مهرهها نیز وجود دارد: تحلیلگران ناآگاه یا خودفروخته. این دسته، یا به دلیل عدم دسترسی به منابع اصیل، فقدان تجربهی راهبردی، یا فقر تحلیل سیاسی و حقوقی، یا صرفاً برای دیدهشدن و شهرت، به بازنشر تحلیلهای آمادهای میپردازند که در قالب فایلهای ترجمهشده، خلاصهمطالعه، یا پکیجهای رسانهای از سوی نهادهای اطلاعاتی طراحی شدهاند. در ادبیات امنیتی غرب، به این گروه، با تحقیر، «useful idiots» یا «احمقهای مفید» گفته میشود؛ کسانی که بدون دریافت هیچ مزدی، همان کاری را انجام میدهند که مزدبگیران حرفهای میکنند: تولید و ترویج ناامیدی، شک، تفرقه و توجیه ظلم.
نقش این دسته دوم، یعنی عوامل تأثیرگذارِ بیمزد، در بسیاری از جوامع بهویژه کشورهای تحت سلطه و بحرانزده، حتی از مأموران رسمی خطرناکتر است. آنها با زبان بومی، با لهجهی آشنا، با ظاهر اپوزیسیون یا روشنفکری، اما با محتوای کامل همسو با اتاقهای فکر غرب، عمل میکنند. هر بار که مقاومت ضربهای به اسرائیل میزند، اینان بهجای حمایت یا حداقل تحلیل منصفانه، به تخریب آن میپردازند و رژیم صهیونیستی را، بهنحو اغراقآمیز، قوی و شکستناپذیر معرفی میکنند. هر بار که روابط راهبردی میان ایران، روسیه و محور اوراسیا تقویت میشود، آنان با تمرکز بر نقاط جزئی و شکافهای سطحی، در تلاشاند تا این اتحادها را بیاعتبار سازند.
این جریان خزنده، بهدلیل ظاهر موجه خود، با سرعت بیشتری در میان نخبگان و فعالان سیاسی نفوذ میکند و عملاً در خدمت تثبیت سلطهی گفتمان غرب قرار میگیرد؛ بیآنکه اغلب مخاطبان حتی متوجه ماهیت عملیات اطلاعاتی پشت آن باشند. آنچه در ظاهر یک «تحلیل بیطرف ژئوپولیتیک» جلوه میکند، در واقع میتواند محصول جلسهای در لانگلی یا هرتزلیا باشد، با دستورالعملی مشخص و هدفی آشکار: شکستن ستون فقرات مقاومت از درون.
در چنین شرایطی، هوشیاری نیروهای مستقل، افشای چهرههای خودفروخته یا ناآگاه، و بازخوانی فکتها و دادههای واقعی، وظیفهای تاریخی است. جنگ امروز، جنگ بر سر روایت است؛ و هر تحلیل آلوده، هر قلم ناآگاه، و هر رسانهی بیموضع، میتواند بمثابه گلولهای باشد که از سینهی حقیقت عبور میکند. در این میدان، بیطرفی خود یک موضع است؛ و گاه، خطرناکتر از دشمنی آشکار. تنها با ایستادگی بر مبنای آگاهی، ردیابی شبکههای نفوذ، و شجاعت در افشای مأموریتهای پنهان، میتوان از تاراج ذهنها و قلبها جلوگیری کرد و از جبههی حقیقت، پاسداری نمود.
محمد اقبال نوری