پاکستان به عنوان همسایۀ بزرگ و تاثیرگذار که با طالبان بر سر تی تی پی اختلاف و تنش دارد، به هیچ صورت در صدد باز کردن جبهۀ جنگ در افغانستان نیست | ||||
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۹ ۱۴۰۴/۵/۲۶ | کد خبر: 177819 | منبع: |
پرینت
![]() |
الف- چرا جمهوریت سقوط کرد؟
در میان تمام عوامل سقوط جمهوریت، دو عامل برجسته بود:
1- اتکا و وابستگی مطلق دولت و نظام جمهوری به کمک خارجی یعنی امریکا و غرب در عرصه های مختلف نظامی امنیتی، مالی و اقتصادی که قطع این کمک ها و پشت کردن حامیان خارجی امریکایی، به سقوط کامل دولت جمهوری در پانزدهم آگست 2021 پیش چشمان نیروهای نظامی امریکا و ناتو در پایتخت، انجامید.
2- بی لیاقتی، بی ظرفیتی، بی مسوولیتی و فساد حاکمان دولت جمهوری و سیاست مداران تنظیمی و غیر تنظیمی شریک سفرۀ جمهوریت در شکل دهی یک دولت سالم، ملی، مسوول و پاسخگو.
در راس این دولت جمهوری، نخست حامد کرزی و بعد اشرف غنی قرار گرفت و سایر گروه های سیاسی و تنظیمی به خصوص جمعیت اسلامی افغانستان و تمام عناصر و گروه های منسوب به آن از شریکان اصلی این دولتِ مورد حمایت امریکا و ناتو بودند. اما آنها نتوانستند دولت و نظام سالم، شهروند محور، قانونمدار و پاسخگو را با استفاده از کمک های هنگفت امریکا و غرب در افغانستان شکل دهند که بسوی استقلال سیاسی، نظامی و اقتصادی برود و روزی اگر امریکا و غرب دست از حمایت آنان بردارد، آنها بتوانند سرپای خود ایستاد شوند.
یک کودک تازه تولد پس از یک و نیم و دوسال تغذیه از شیر مادر، مادرش دستان او را می گیرد تا از زمین بلند شود و راه برود. کودک بر می خیزد، به پای خود ایستاد می شود و راه میرود. او زمانی که به بیست سالگی می رسد به یک جوان نیرومندی تبدیل می شود که هم خودش را نان میدهد و هم پدر و مادرش را. اما جمهوریت افغانستان و حاکمان این جمهوری و شریکان سفره اش در بیست سال نتوانستند ایستاد شدن و راه رفتن به پای خود را یاد بگیرند و پس از بیست سال که امریکا دست حمایتش را از سر آنها دور کرد، به زمین افتیدند که دیگر توان برخاستن نداشتند.
ب- امریکا چرا از حمایت جمهوری افغانستان دست کشید؟
اینکه امریکا خودش در افغانستان پیشقراول فساد بود و در فساد جمهوریت و در حاکم ساختن حاکمان فاسد نقش مهمی داشت، تردیدی نیست؛ اما امریکایی ها چرا بر خلاف کشورهای مانند کوریای جنوبی و آلمان که بیش از نیم قرن می شود نیروهای شان را در این کشورها نگهداشتند و به حمایت شان ادامه دادند، افغانستان را ترک کردند و به حمایت دولت جمهوری که خود ایجاد کرده بودند، پایان دادند؟
مسلماً بخشی از عوامل مهم در این مورد به منافع امریکا بر می گشت که امریکایی ها دیگر منافع مهمی برای ماندن در افغانستان نداشتند، اما بخشی دیگر این عوامل را باید در عدم شایستگی و بی ظرفیتی حاکمان و رهبران جمهوریت و تمام شرکای سیاسی و تنظیمی آن جستجو کرد.
وقتی جورج مارشال برنامۀ بازسازی اروپا را در پایان جنگ جهانی دوم ارایه کرد و امریکایی ها برای اعمار خرابی های جنگ و توسعۀ اروپا کمک کردند، یک وزیر هالندی گفت ما برای ادای احترام به مارشال کلاه خود را از سرمان برمیداریم، اما برای ساختن وطن مان باید آستین های مان را بالا بزنیم.
آیا حاکمان جمهوری افغانستان و رهبران و گروه های شریک سفرۀ این جمهوری برای ساختن وطن خود آستین های شانرا صادقانه و بی ریا بَر زدند؟
تمام سال های جمهوریت در اختلاف و تقابل حاکمان و رهبران گروه های سیاسی و تنظیمی سپری شد. فساد سیاسی، فساد مالی، فساد اداری، فساد اخلاقی و انواع فساد سراپای جمهوریت را فرا گرفته بود. این وضعیت برای امریکا و تمام غربی های حامی مالی و نظامی جمهوریت غیر قابل تحمل شده بود. شگفت آور و مشمئز کننده این بود که حتی نهادها و جامعۀ مدنی در افغانستان که می باید نقش اصلاحی و بازدارندگی در فساد جمهوریت ایفا می کردند، خود وارد این چرخۀ فساد شدند و تمام کارشان این بود که چگونه از غربی ها و موسسات کمک دهندۀ غربی پول بدست بیاورند و چگونه در نزدیکی و شراکت با مافیای سیاسی، تنظیمی و قومی در جمهوریت سود کمایی کنند.
امریکا و حامیان غربی جمهوریت در افغانستان با چنین وضعیت و آدم های اصلاح ناپذیری روبرو بودند که در کرسی قدرت به خصوص در میدان عمل، همان احساس و مسوولیت پذیری کوریایی ها و آلمان ها را در برابر وطن خود نداشتند و نشان نمیدادند. از همین رو بود که حتی در پایان دهۀ اول حضور نیروهای امریکایی و اروپایی عضو ناتو نویسندگان هالندی "نویل فن بیمل" و "تییو کولی" درهشتم سپتمبر 2009 در روزنامۀ مردم(فولکس کرنت) چاپ هالند مقاله ای را با این عنوان که "ما در آن ریگذار چه می کنیم"، نوشت.
ج- پیامد سقوط جمهوریت؛
1 - تمام نهادهای دولت و نظام سیاسی مانند پارلمان، قانون اساسی، نهادهای نظامی و امنیتی و غیره که در بیست سال قبل از آن با هزینۀ ده ها ملیارد دالر خارجی ها و تلفات ده ها هزار نیروی نظامی و ملکی افغانستان ساخته شده بود، از میان رفت.
2 - دروازه های تعلیم و تحصیل و کار بروی دختران و زنان بسته شد. صد ها هزار و حتی ملیون ها دختر در سراسر افغانستان از ادامۀ تعلیم و آموزش در دوران متوسطه و ثانوی مکتب و از ادامۀ تحصیل در نهادها و مراکز تحصیلات عالی باز ماندند.
3 - سطح کیفی آموزش و تحصیل نیز در مکاتب و دانشگاه ها برای شاگردان و محصلین پسر با ترک درصدی قابل ملاحظۀ استادان و معلمان اُفت کرد و بسوی قهقرا رفت. مدارس دینی در این چهار سال بیشتر از مکاتب عصری مورد توجه قرار گرفت و هزاران مدرسۀ دینی در سراسر کشور رسمیت یافت و یا از نو اعمار شد.
4 - صدها هزار نفر به خصوص که در نهادهای نظامی و امنیتی دولت جمهوری فروپاشیده کار می کردند و تمام زنان شاغل در نهادهای مختلف آن دولت، بیکار شدند. بیکاری و ناامیدی، فقر و درماندگی را در کشور که در سال های قبل نیز گسترده بود، گسترده تر و عمیق تر ساخت.
5 - ترک افغانستان و فرار مردم به خصوص قشر جوان که بعضی هم دارای تحصیلات بودند در چهار سالی که گذشت، بخش دیگر از وضعیت اسفبار و تلخ جامعه و کشور ما است. هر چند آمار دقیقی از این مهاجرت انبوه ارایه نشده، اما سازمان بین المللی مهاجرت در آگست سال پیش (2024)مدعی شد که از سال 2020 یعنی پس از موافقت نامۀ دوحه میان امریکا و طالبان نزدیک به هشت ملیون مردم افغانستان کشور خود را ترک کرده اند. صرف نظر از درستی یا نادرستی این آمار و هر چند در یک سال اخیر حدود سه ملیون نفر مهاجران افغانستان از ایران و پاکستان به کشور برگردانده شدند یا برگشتند، اما تمایل ترک و در واقع فرار از افغانستان از سوی اتباع و شهروندان جوان این کشور میزان بسیار بالا و غیر قابل مقایسه با هر کشور دیگر دنیا دارد که این نمایانگر ناامیدی و بی اعتمادی مردم به آیندۀ خود در سرزمین و وطن خودشان است.
د- نتایج صعود امارت اسلامی طالبان؛
1 - برای اولین بار در حدود نیم قرن اخیر که افغانستان در جنگ و بی ثباتی به سر میبرد و جزایر متعدد قدرت شکل گرفته بود، در ادارۀ یک دست و یک پارچۀ طالبان درآمد. به جنگ میان گروه های مختلف و میان دولت جمهوری و نیروی طالبان حاکم که یک ربع قرن ادامه داشت، پایان داده شد. قوماندانان تنظیم های جهادی و غیر تنظیمی باقی مانده از نیروها و ملیشیای دوران حکومت حزب دموکراتیک خلق با نیروها و تسلیحات شان از حضور در سراسر افغانستان حذف شدند. این کار برای افغانستانِ پس از نیم قرن بی ثباتی و جنگ و قوماندان سالاری و ملیشه بازی یک ضرورت اجتناب ناپذیر بود که انجام یافت. اما بسیاری از آگاهان که این تغییر و این وضعیت را نیاز مبرم برای اعادۀ ثبات فروپاشیدۀ سیاسی نیم قرنه در افغانستان تلقی می کنند، ایجاد یک دولت اقتدارگرا و حتی دیکتاتوری مدرن را برای گذر از دوران طولانی بی ثباتی به ثبات پایدار سیاسی، مطلوب می پنداشتند که عملی نشد. ممکن است این یک دیدگاه و آرزوی خوب ارزیابی شود، اما چنین ظرفیتی و چنین نیروی انسانی در افغانستان وجود نداشت.
2 - در این چهار سال حاکمیت و امارت اسلامی طالبان، امنیت راه ها در سراسر افغانستان برای رفت و آمد و سفر تا حد بسیار زیاد اعاده گردید. فساد بسیارعمیق و گستردۀ مالی که در جمهوریت وجود داشت و حتی تا پنجاه در صد و بیشتر از آن، عواید گمرکی، ترانسپورت، مالیات و غیره عواید داخلی مورد دزدی و غارت حاکمان و ماموران جمهوریت قرار می گرفت و حتی در سطح معاون رییس جمهور، وزیر، معین، رییس، وکیلان مجلس نمایندگان، رهبران، قوماندانان، زورمندان و تفنگ سالاران از عواید داخلی سهم دزدی و غارتگری خود را می گرفتند، بسیار و بصورت چشمگیری کاهش یافت و یا از میان رفت؛ هر چند که فقر و بیکاری عمومی گسترش یافت.
3 - اعتراض و مخالفت در برابر وضعیت موجود حاکم به خصوص در سال اول و دوم چه بصورت مسلحانه در نقاط محدودی انجام یافت و چه بصورت اعتراض و تظاهرات خیابانی که توسط زنان و دختران صورت گرفت، با خشونت کامل سرکوب شد. صدها نفر در ولایت پنجشیر، اندارب و خوست بغلان، فرخار و اشکمش تخار، بلخاب سرپل و مناطقی در ولایت بدخشان در جنگ و مقاومت مسلحانه جان باختند. هزاران نفر به ظن مخالفت و مقاومت به زندان ها افگنده شدند.
4 - هیچگونه اقدام عملی و مشهود برای شکل گیری دولت متعارف از سوی تحریک اسلامی طالبان در این چهار سال انجام نیافت. نه قانون اساسی ساخته شد، نه تفکیک قوای سه گانه بوجود آمد، نه پارلمان به عنوان قوای قانونگذاری و نظارت بر عملکرد حکومت شکل گرفت، نه شورا و جرگه ای برای تایید سیاست های حاکمان دایر گردید، نه انتخاباتی برگزار شد، نه نهادهای برآمده از انتخابات برای اداره و مدیریت عرض وجود کرد، نه مدیریت های مسلکی و تخصصی در نهادهای دولتی و حکومتی تعیین و توظیف شد و حتی در این چهار سال نیروهای نظامی و امنیتی کم از کم در لباس و شکل ظاهری به عنوان پولیس و نیروی امنیتی، ساخته و تنظیم نشد. هرچند در هفته های اخیر به پوشیدن لباس نظامی به نیروهای پولیس و امنیتی تاکید شده است، اما هنوز افراد مسلح با لباس های محلی و موی های دراز در مرکز و ولایات و ولسوالی ها دیده می شود که برای مردم، وجود نیروی رسمی امنیتی و اعتماد به آنرا دشوار و قابل تردید می سازد.
5 – نشانه ها و شواهدی که از سوی مردم هر چند نه بصورت آشکار و در رسانه ها نیز تایید و بازگو می شود، فاصله گرفتن طالبان یا شماری از آنها از ساده زیستی و تقوای سیاسی و دینی در مسند قدرت است. خرید خانه و زمین، گرفتن زن های دوم و سوم و چهارم و ثروت اندوزی در سطوح مختلف طالبان حاکم در پایتخت و ولایات، سیر رو به افزایش دارد. ادامۀ این وضعیت طالبان را در مسند قدرت به همان سمت و سرنوشتی می تواند ببرد که حاکمان فاسد جمهوریت گرفتار آن شدند.
ه- افغانستانِ تحت حاکمیت امارت اسلامی طالبان و دنیا؛
تمام دنیا از کشورهای همسایه تا منطقه و کشورهای غربی از اروپا تا امریکا بسوی افغانستانِ امروز نگاه امنیتی دارند و برخی از این کشورها به خصوص کشورهای همسایه و منطقه منافع اقتصادی و تجارتی خود را با این نگاه افزوده اند.
برای هیچ کشور خارجی، نوع نظام سیاسی حاکم بر افغانستان و دسترسی جامعۀ افغانستان به آنچه که ارزش های متعارف حقوق مدنی و حقوق بشری خوانده می شود، از انتخابات تا نهادهای انتخابی و مشارکت همگانی در نظام سیاسی حاکم و تا تعلیم، تحصیل و حق کار و اشتغال برای دختران و زنان اهمیت ندارد و بر سر آن با طالبان در مخالفت و مخاصمت قرار نمی گیرند.
امریکایی ها و غربی ها در وضعیت موجود و تداوم آن به جنگ افغانستان و دخالت نظامی بر نمیگردند و برای جنگ مخالفان طالبان، کمک نظامی و حتی سیاسی ارایه نمی کنند که نکردند. برخلاف، آنها خواهان حفظ وضعیت موجود یا ادامۀ امارت طالبان هستند و برای این منظور ملیارد ها دالر را در این سال ها به افغانستان تحویل دادند و مصرف کردند. نمایندگی های سیاسی و استخباراتی امریکا و کشورهای اروپایی برای افغانستان از کابل به قطر کوچیدند و قطر این روابط را تامین و تسهیل می کند. شماری از مخالفان طالبان چشم براه ورود دونالد ترامپ به قصر سفید بودند و به خصوص حضور شماری از کهنه سربازان امریکایی که با طالبان جنگیده بودند در کابینه و حکومت ترامپ آنها را بسیار مشعوف و امیدوار ساخته بود، شعف و امید واهی که از سر نادانی سیاسی بود.
کشورهای همسایه و منطقه چون روسیه، هند و همسایگان افغانستان که بعضاً مانند روسیه و جمهوری اسلامی ایران که در مخاصمت با امریکا و غرب قرار دارند، نه تنها برای تغییر وضعیت فعلی و در مخالفت با آن برنامه ای ندارند، بلکه تلاش کردند و تلاش می کنند تا با گسترش روابط اقتصادی، سیاسی و امنیتی رابطۀ نزدیکتر و صمیمانه تر با امارت اسلامی طالبان بر قرار کنند تا آنها را در بازی ها و رقابت های منطقه ای و بین المللی با امریکا و غرب، با خود همسو سازند.
روسیه با توجه به این هدف و اهداف امنیتی چون مهار داعش و مهار گروه های اسلامی و جهادی در نفوذ به آسیای میانه و جوامع اسلامی در داخل کشور فدرال روسیه، امارت اسلامی طالبان را به رسمیت شناخت. اما طالبان نشان داده اند که زیرک تر از آنها هستند و به جای بازی کردن در زمین یکی به نفع دیگر از این وضعیت استفاده می کنند.
اینکه آیا طالبان پس از این چهار سال و در آینده اگر روابط میان روسیه و چین با امریکا و غرب بسوی تنش جدی برود و جنگ سرد با شکل گیری جهان دو قطبی احیا شود، هم چنان در رقابت و بازی آنها، توان حفظ این تعادل را خواهند داشت یا نه، باید منتظر زمان ماند و با دیدۀ تردید به آن نگریست.
و- آینده؟
تغییر دروضعیت موجود سیاسی به عوامل داخلی و خارجی بر می گردد، اما تمام این عوامل در هر دو بُعد خارجی و داخلی حکایت از حفظ و دوام وضعیت موجود دارد.
1 - عوامل خارجی؛
اگر به تاریخ معاصر افغانستان به خصوص به تاریخ نیم قرن اخیر بی ثباتی و جنگ در این کشور نگاه شود، این نتیجه بدست می آید که عامل و عوامل خارجی در تغییر وضعیت سیاسی و نظامی و حتی اقتصادی و اجتماعی افغانستان تاثیر و نقش بسیار مهم و تعیین کننده داشته است. دولت ها و نظام های حاکم در این دوره با کمک خارجی و حتی با حمله و حضور نظامی خارجی یا اشغال خارجی سرنگون شدند یا شکل گرفتند و مجال بقا یافتند و با پایان این کمک ها و رفتن خارجی ها سرنگون شدند. اما در وضعیت فعلی هیچ کشور خارجی برای تغییرحاکمیت و امارت طالبان، اراده و برنامه ای ندارد. نهادهای استخباراتی و امنیتی آنها که معمولاً در طول نیم قرن اخیر سیاست های مداخله گرانه و بی ثبات سازی را در افغانستان در جهت تامین اهداف و منافع شان اتخاذ می کردند، حالا دست نگهداشته اند و در سکوت به سر میبرند. هنوز هیچ نشان و شواهدی وجود ندارد که آن نهادها در آیندۀ نزدیک وارد بازی شوند و با برنامه و پول های استخباراتی شان آتش جنگ و بی ثباتی را در افغانستان روشن سازند.
پاکستان به عنوان همسایۀ بزرگ و تاثیرگذار که با طالبان بر سر تی تی پی اختلاف و تنش دارد، به هیچ صورت در صدد باز کردن جبهۀ جنگ در افغانستان نیست. پاکستان از نظر مالی و اقتصادی و حتی نظامی این توانایی و ظرفیت را ندارد. برخلاف دهۀ هشتاد سدۀ بیستم هیچ کشور خارجی مسلمان و نامسلمان در جنگ علیه طالبان حاکم بر افغانستان از پاکستان حمایت مالی و نظامی نمی کند. هم چنان پاکستان نمی تواند مانند دوران جنگ مجاهدین علیه شوروی و دولت مورد حمایت آن، ایالت شمالی خود یعنی خیبر پشتونخوا را به پایگاه عقبی جنگ و اکمالات نیروهای نظامی مخالف تبدیل کند.
رویهمرفته در واقع بصورت نانوشته و توافق ناشده، تمام کشورهای خارجی رقیب و دشمنِ هم در منطقه و جهان، اتفاق نظر و اتفاق سیاست دارند که با طالبان خود را درگیر مخالفت و خصومت نکنند و بر خلاف آن، راه رابطه و تعامل نزدیک و گسترده را در پیش بگیرند که گرفته اند. بنا بر این، فکتور خارجی که در تغییر وضعیت حاکم همیشه مهم و تعیین کننده بوده است، فعلاً وجود ندارد و منتفی می باشد.
2 - عوامل داخلی؛
عوامل داخلی تغییر در وضعیت موجود در دو جهت و از دو زاویه قابل مطالعه و پیش بینی است:
1 - تغییر توسط مخالفان و حتی مردم که از راه نظامی، شورش و اعتراضات جمعی و سرتاسری بتوانند بوجود بیاورند.
مخالفان وضعیت موجود یا مخالفان طالبان چنین توان و ظرفیت را نه تنها در بُعد نظامی و شورش و اعتراضات عمومی ندارند، بلکه از نظر سیاسی نیز فاقد این ظرفیت هستند. وقتی آنها در این چهار سال یک قدمی رو به جلو از نظر سیاسی برنداشتند، پس از این نیز بر نخواهند داشت و هر روز اعتبار خود را از دست میدهند که داده اند.
واقعیت این است که افغانستان فاقد اپوزیسیون سیاسی و نظامی است که بدیل طالبان باشند. مخالفان و منتقدان طالبان زیاد هستند، اما اپوزیسیون منسجم، قابل قبول و با اعتبار در میان جامعۀ افغانستان و دنیا که بدیل طالبان باشند، غایب است.
هیچگونه نشانه هایی از اعتراض عمومی مردم برای تغییر وضعیت سیاسی فعلی در این چهار سال بروز نکرد. حتی مردم در پایتخت پنج شش ملیونی کابل و شهرهای کلان دیگر افغانستان برای بازکردن دروازه های مکتب و دانشگاه بروی دختران خود اعتراضی انجام ندادند و حتی برای این امر، تقاضا و التماس نکردند.
در افغانستان هیچگاه انقلاب گرسنگان واقع نشده است. مردم افغانستان در برابر فقر، بیکاری، گرسنگی و برای نجات از آن قیام نکرده اند و نمی کنند. بر عکس مردم به خصوص جوانان در فکر و تلاش آن اند که چگونه از وطن فرار کنند، بجای آنکه به فکر تغییر وطن و ماندن خود باشند.
2 - دوم، تغییر توسط حاکمان که با تغییر روش و سیاست خویش، ایجاد کنند.
تغییر توسط طالبان به خصوص در عرصۀ وضعیت سیاسی افغانستان نیز عجالتاً و در آیندۀ نزدیک، منتفی است. نشانه ها و دلایل متعددی در این چهار سال حکایت از عدم این تغییر دارد. طالبان خود را تحت هیچگونه فشار خارجی و داخلی در ابعاد مختلف نظامی، امنیتی، اقتصادی و غیره نمی بینند تا گامی بسوی تغییر وضعیت سیاسی بردارند.
هیچگونه نشانه های قابل توجه و مشهودی که حکایت از تغییر سیاست درونی طالبان باشد در این چهار سال به مشاهده نرسید. آنها هم چنان دروازه های تعلیم و تحصیل را بروی دختران و زنان بسته نگهداشتند و حتی به تمایلات و مطالبات درونی مقامات خودشان و التماس به رهبری شان در این مورد گوش ندادند. روایت شرعی که مبنا و دلیل این سیاست تلقی و ارایه می شود، روایت غالب و غیر قابل تغییر به نظر میرسد. جدی ترین صدای درونی که بر این روایت و در مورد تعلیم و تحصیل دختران و زنان بلند شد از سوی شیرمحمد عباس ستانکزی معین سیاسی وزارت امور خارجه بود. اما نه تنها که صدای او را نشنیدند و خودش در این مقام قربانی این صدا شد و به تبعید خودخواسته رفت، بلکه پست معینت سیاسی را از تشکیلات وزارت خارجه حذف کردند.
علی رغم آنکه امارت اسلامی طالبان سیاست خارجی خود را اقتصاد محور می خوانند و در این مورد تلاش می کنند تا پیشرفت و توسعۀ اقتصادی را دست آورد بزرگی در فضای تسلط کامل و انحصارقدرت سیاسی نشان دهند، اما این پیشرفت در چهار سال گذشته قابل توجه نبود. گام های برای باز سازی و نوسازی سرک ها و جاده ها در شهر کابل و برخی شاهراه ها برداشته شد، ساخت کانال قوش تپه پس از نیم قرن که روی نقشه و کاغذ ترسیم شده بود وارد مرحلۀ عملی گردید، اما در مجموع اقتصاد افغانستان از رکود بیرون نشد و در مسیر توسعه قرار نگرفت. بانک جهانی در اپریل سال گذشته 2024 در گزارشی اعلان کرد که اقتصاد افغانستان 26 درصد کوچک شده است.
علی رغم امنیت موجود در افغانستان، سرمایه گذاری خارجی و داخلی برای توسعۀ اقتصاد بسیار اندک است. چین به عنوان کشوری که انتظار می رفت با بیشترین موافقت نامه های اقتصادی در این چهار سال به کار و سرمایه گذاری در افغانستان بپردازد، گام عملی قابل توجه بر نداشت و از سرمایه گذاری روی زیرساخت های اقتصاد و منابع بزرگ معدنی امتناع می کند و طفره می رود. پاکستان و ایران بیشتر بسوی افغانستان به عنوان بازار فروش اموال و امتعۀ خود می بینند، کشورهای آسیای میانه در فکر آن هستند تا از افغانستان به عنوان دهلیز ارتباط با جنوب آسیا و حتی اروپا از راه ایران استفاده کنند و روسیه که درگیر جنگ اوکراین است، نه توان اقتصادی برای سرمایه گزاری در افغانستان دارد و نه علاقه ای به آن. امریکا و اروپا همانگونه که به جنگ افغانستان بر نمی گردند، به سرمایه گذاری در افغانستان نیز بر نمی گردند.
محمد اکرام اندیشمند
>>> اهالی السویدا خواهان استقلال و تعیین سرنوشت شده اند نی فدرالیسم و خودگردانی چون خوب جوانانی و گروه حکمران جدید سوریه را شناختند ما باید با ملت اوغان و افغان و اوغانستان پشتو و عصر حجر و طالب خشتک کشال غلط چار برویم ما راه عزت را نمیدانیم ما نمیخواهیم در آرامش زندگی داشته باشیم چون مبتلا به سندروم استوک هولم و مازوخیسم هستیم
>>> کی طالب امنیت آورده عامل همه نا امنی خود طالبان بود انتحار اختطاف جنگ بمب گذاری تروریسم در بیست سال همه از طالب بود طالب بود که مانع بود همه کشور یکدست شود .نگذاشتند یک جرعه آب خوش از گلوی مردمان بخت برگشته پایین شود . طالب هیچ نیست جز یک گروپ که ۹۰ فیصد اعضای آن نام خود را نوشته کرده نمیتوانند قرار است دولت مدرن ارتش پولیس قوای مستقله تشکیل بدهند
>>> مردم افغانستان آنقدر فقر کشیدند که مانند انسان بی حس شده هستند هیچ چیزی آنها را به هیجان مبارزه نمی آورد و البته دلیلی هم برای مبارزه نیست چون در هردو حکومت مردم جایگاه ندارند
>>> دو .... بی همت ، همه کشور به خاک یکسان کرد
کرزی و احمد زی و زلمی بچه خلیل
ساختند ملت و وطن تمام علیل
چونکه سر قافله رود به ترکستان
باقی قافله از پیش نالان
>>> Pamir Man
اوج درماندگی فرزندان ناخلف آمریکا اما خداوند متعال جل جلا له را شکر که دامن اين کشور مسلمان را از لوث کثيف این حرام زادگاه فرومایه ووطن فروش بداخلاق چاپلوس ومزدور پاک کرد انشاءالله
>>> Ahmad Jawid Raghi
اما فکر می کنم که در مورد جمعیت اسلامی کمی بی انصافی کردید چون همین سران حکومت بودند که بهترین های جمعیت اسلامی را وحتی استاد برهان الدین ربانی رهبر جمعیت وبه ده ها شخصیت دیگر را مورد ترور هدفمند قرار داده اند وچگونه شما به قضایا سطحی مینگرید:
حتی در دوران داکتر اشرف غنی شما متوجه نبودید که اکثریت کلان های جمعیت اسلامی تهدید وخانه نشین شدند وبه استسنائی یک حلقه ای خاصی که ازدوران کرزی تا اشرف غنی در قدرت بودند.
بسیار بی انصافی است که شما به عنوان یک انسان خردمند وواقع بین ترورهای هدفمند، رهبران وتاثیر گذاران جمعیت اسلامی را سطحی ونادیده می گیرید.
>>> Fazull Mahmood Rahemee Pajwak
سقوط جمهوریت نتیجهی ترکیب فساد ساختاری، شکاف قومی و سیاسی، وابستگی نظامی و اقتصادی به خارج و ناتوانی رهبری نالایق حکومت در ایجاد مشروعیت مردمی بود.
>>> Eivaz Farhang
همچنان بهعنوان مدافع طالبان نوشتید. از کجا مطمیین هستید که طالبان فساد را از بین بردهاند؟
در دوران جمهوریت اداره خط آهن یک جنراتور داشت که در وقت نبود برق روشن میکرد و کار اداری جریان داشت.
عبدالمنان عمری برادر رهبر طالبان همان را به خانه خود برد.
>>> Ahmadshah Mowahid
جناب استاد
حکومت جمهوریت بنام جمهوری اسلامی افغانستان بود ودرتمام دنیا هم به عنوان حکومتی قانونی یعنی حکومت جمهوری اسلامی افغانستان شناخته میشد. من دربسیاری از نوشته های شما متوجه شدم که شما همیشه جمهوریت یا مثل همین تحلیل ونوشته تان از آن به عنوان جمهوریت افغانستان نام برده اید درحالیکه همیشه از طالبان به عنوان تحریک یا امارت (اسلامی) طالبان یاد میکنید.
میخواهم به عنوان یکی از خواننده های همیشگی نوشته ها وتحلیل های شما بفهمم که چرا شما از همیشه ازنوشتن کلمه اسلامی بعد از نظام جمهوری (اسلامی) افغانستان اباء میورزید وازطالبان، نه؟
>>> Shah Mahmood Mahmood
اصل مسأله اینست که استقرار یک دولت مرکزی قوی تک قومی؛ بعد از سرنگونی امارت اول طالبان؛ هدف اصلی کرزی، خلیل زاد و اشرف غنی بود.
بایدن رئیس جمهور سابق آمریکا بعد از پیروزی طالبان و تسلط کامل بر افغانستان؛ از طالبان تعریف نمود که بعد از قرن ها یک گروه در افغانستان حاکم گردیده که بر سرتاسر افغانستان تسلط دارد و از یک دست اداره میشود.
این یک واقعیت غیر قابل انکار است که دعوت رسمی ۱۵۰ هزار قوای آمریکا و ناتو در افغانستان بین سال های ۲۰۰۱ الی ۲۰۰۳؛ توسط حامد کرزی رییس جمهور وقت؛ به مشوره خلیل زاد و مغز متفکر دوم جهان؛( در حالیکه طالبان در سرتاسر افغانستان قبلا" تار و مار شده بودند و بین سالهای ۲۰۰۱ الی ۲۰۰۴؛ نه جنگ وجود داشت و نه طالبان) خاص بخاطر خلع سلاح عمومی احزاب، گروه های مسلح و قومندانان جهادی و ملیشه ها بود تا اینکه یک دولت مرکزی قوی تک قومی به سبک طالبان بوجود آید؛ اما زمانیکه قوای آمریکا و ناتو به افغانستان سرازير شدند؛ خلاف خواست کرزی؛ اکثرأ به ولايات جنوب مستقر شدند و به عمليات خود در قريه جات ولایت های جنوبی ادامه دادند؛ بعد از آن مخالفت کرزی با آمریکائی ها آغاز گردید و بکمک استخبارات منطقه؛ به سازماندهی و تنظيم دوباره طالبان شروع نمودند تا اینکه زمينه بازگشت دوباره طالبان و سقوط جمهوریت دست نشانده را مساعد ساختند.
>>> Sebghatullah Wafayee
جناب استاد عوامل اصلی سقوط همان چیزی است
که همان خبر نگار با داکتر عبدالله به عنوان سوال از داکتر عبدالله پرسید اما او از هوشیاری و شیادی پاسخ نداد و هم تنظیمی های غبی ونالایق عبدالله به عمق آن سوال سیاسی و فلسفی نرسیدن ......
>>> Rahmatullah Begana
بهباور من، با وجود همه مواردی را که برشمردید، در یک کلام طالب یک حاکمیت موقت است و مولود شرایط بحرانی منطقه، تا زمانی تغییرات کلانی در منطقه پیش نیاید، طالب با همه بی رحمی و جنایت دوام خواهد کرد.
افغانستان کشور حایل برای اتکا ساخته شده است، اینکشور بدون وابستهگی و اتکا بوده نمیتواند، شما در تاریخ معاصر افغانستان نشان داده میتوانید، حاکمیتی بدون وابستهگی در این سرزمین شکل گرفته باشد؟
>>> Abdul Sami Samadi
طی صد و بیست سال بدینسو سران رهبران و سیاسیون پشتون در رکاب بیگانگان به بار یازدهم افغانستان را فروختن و معامله کردند، پدر در پدر و نیاکان معامله گر و وطن فروش بودند و هستند
>>> Fawad Bahram Khorasani
هر آن چیزیکه در جمهوریت وجود داشت چه از فساد اخلاقی، سیاسی، رشوت، دزدی، قتل های هدفمند دو برابر آن فعلا در امارت وجود دارد, قدیم ها میگفتند خداوند کفن کش قدیم را ببخشد، فعلا داستان زنا به سطح خیلی شگفت انگیز کاهش یافته است اما در عوض لواط به حد زیاد است که مردم از داشتن پسر میهراسند، پروردگار این ذلیل های دزد غربی را روزی نصیب ما کند که داستان رقعه و کرکوک فراموش تاریخ شود،
>>> Obaidullah Azimi
دقیقا ، فساد گسترده وسیتماتیک همین چهار کلاه ها ، از کمک های ملیارد دالری امریکا در طول بیست سال ، عدم سرمایه گزاری دولت در زیر ساخت ها حیف میل پول ها به جیب های شخصی همه عوامل سقوط بودند ..
>>> Ferdaws Kawish
بحث اساسی دیگر ظرفیت بقای طالب در جنگ بود. ناتو نتوانست ظرفیت بقای طالب را به چالش بکشد. به تعبیر دیگر ناتو در مهار شورش طالب ناکام شد و به همین دلیل شرایط این گروه را در پایان کار قبول کرد. اگر ناتو میتوانست طالب را شکست دهد و موفقانه خارج شود، آن حکومت دوام میکرد. تقریبا تمام کشورهای جنوب آسیا و آسیای میانه گرفتار فرهنگ فساد مالی و اداری اند و افغانستان نمیتوانست استثنا باشد.
>>> Kareem Ghaznawi
۱- نبود یگ رهبری با تقوا و صادق جمهوریت
۲- نبود یک رهبری با تقوا صادق و شجاع در مقاومت امروز .
نبود اول طالب را بقدرت رساند و نبود دوم طالب را قوی ساخت .
نتیجه ، از بعضی اشخاص با تجربه و با تقوا رهبری نو ساخته و با طالب تعامل صورت گیرد .
>>> حازم حازم
جمهوریت سقوط نکرده بلکه غنی به شعار انتخاباتی خویش مبنی بر تغییر و تحول با تحویلی قدرت به همفکران فاشیست عمامه پوش خود جامه عمل پوشانده است.
>>> A-Ja Fa
از توضیحات هی میدان طی میدان ... میگذریم خلاصه اینکه عدم رهبری منسجم وطن پرست ونداشتن نیروی هدفمند جنگی نظام فرسوده شده سقوط کرد .
>>> Shah Agha Sidiq Mojadaddi
در کنار تمام دلایل و تحلیلهای ارزشمند و دقیق شما، به نظر من دو عامل پنهان ولی بسیار مهم دیگر نیز در سقوط نظام جمهوری افغانستان نقش اساسی داشتند: تعصب قومی و عقدههای شخصی.
نخست، اشرف غنی که شخصیت او به شدت آمیخته با گرایشهای قومی و تعصبات تاریخی بود هنگامی که دریافت براساس توافقات صلح دوحه، قرار است حکومتی موقت متشکل از نمایندگان تمام اقوام افغانستان شکل بگیرد، این امر را تهدیدی برای سلطه قومی خود دانست. او که سالها در موضع تقابل با اقوام تاجیک، ازبک و هزاره قرار داشت، ترجیح داد قدرت را به طالبان بسپارد؛ گروهی که دستکم با او اشتراک قومی داشتند. غنی در واقع بر این باور نانوشته وبندی از نظریات تعصب عمل کرد که «بدترین فرد از قوم خودی بهتر است از شایستهترین فرد از قوم دیگر». این طرز فکر تعصبآلود، تصمیم او را به واگذاری کامل قدرت به طالبان تسهیل کرد.
دوم، امرالله صالح – که از زمان فعالیت در شورای نظار و بهویژه پس از تحول جدید (جلسات بن)برخی تحقیرها و برخوردهای تند از سوی مارشال فهیم خان، دچار نوعی عقده و حساسیت شخصی شده بود در طول حیات سیاسی خود بهسرعت و در سن کم به عالیترین مقام دولتی یعنی معاون اول ریاست جمهوری رسید. این موقعیت، بدون داشتن تجربه اجرایی گسترده، او را در جایگاهی قرار داد که هرگز حاضر نبود آن را به رقبایی چون عبدالله عبدالله یا سایر چهرههای همطیف واگذار کند؛ حتی اگر این سرسختی به قیمت نابودی نظام و از دست رفتن کشور تمام میشد.
شواهد نشان میدهد که پس از فرار غنی، امرالله صالح طبق قانون اساسی بهطور خودکار رئیسجمهور محسوب میشد. او علاوه بر این، از حمایت وزیر دفاع (که از همسنگران و همقریههایش بود) و هزاران افسر و سرباز از تمام اقوام حتی پشتونها برخوردار بود. با این حال، نه تنها برای سازماندهی مقاومت اقدام نکرد، بلکه راه فرار را در پیش گرفت تا حکومت موقت تشکیل نشود. به باور من، این تصمیم نتیجه همان «عقده انتقال قدرت» بود که دیدگاه و قدرت تصمیمگیری او را کور کرده بود.
به این ترتیب، ترکیب این دو عامل – تعصب غنی و عقده صالح – همچون دو تیغه قیچی، ریسمان سست نظام را برید و سقوط جمهوریت را شتاب بخشید
>>> Meer Baraky
در کنار همه نقاطی را که شما ذکر نمودند عامل اصلی فصل ناتمام امان الله خان ( طرزی ) را اشرف غنی احمد زی به پایه اتمام رسانید انچه سما بر جسته ساختید بر نامه اشرف غنی احمدزی بخاطر تطبیق همان اجندای محمود طرزی بود که پایه به پایه تطبیق گردید
>>> محمد مختار مفلح
خیلی عالی اما شما به عنوان یکی از نویسندگان و پیش کسوتان جمعیت اسلامی افغانستان نقد خودی را هم خوب نوشته اید اما بسیار دیر شده است
خوب بود همان روزهای که ما و شما در کابل با جمعی از سران جمعیت هم درخانه یکی ازین جمعیت فروشان وهم در دفتر جمعیت بحث های داشتیم به این موارد پرداخته می شد اما حالا خیلی دیر شده است
بفرمائید به عنوان یکی از نخبگان جهادی طرح نوی که کاربردی و علمی و عملیاتی باشد ارائه بدهید باعرض ادب
>>> Maruf Bayangar
به نظر میرسد که شما هم به ادامهی وضعیت موجود زیاد خوشبین هستید.
همچنان چنان از دزدی و جزایر قدرت سران دولت پیشین شکایت دارید که گویا دزدیهای ملا هبتالله و سایر تروریستان تحت امرش در مسیر خدمات اجتماعی هزینه میشود و یا معاش معلمان زن را میپردازند.
>>> Nasim Sata
غنی کرزی دو شخص جاسوس وطنفروش متعصب قومپرست زبان پرستی این دو شخص کثیف هیچ تجربه دولت داری در کا رنامه خود نداشتن و همچنان از سواد فکری بهرمند نبودند در امور اداره دولت انسانهای بی تجربه را گماشتند غرق در قومپرستی زبان پرسی غنی روزانه ده ها نفر که از طرف jsi معرفی میشدن در پست های کلیدی مقرر نمودن قبله شان isi و cia بود کادر های isi را در تمام سطوح حکومتداری گماشتن
>>> محمدنعیم غیور
در پاسخ به نوشتهٔ جناب محمد اکرام اندیشمند تحت عنوان
" چهار سالگی سقوط "
جناب اندیشمند! من بار ها از استعداد و توانایی شما خصوصا در قسمت تحلیل و نوشتاری عمدتا در گذشته و نه در دور دوم امارت طالبان، با تمجید یاد نمودم. ولی متاسفم که شما با کمال احترام از قرار معلوم نسبت دوستان سابق فکری و تباری تان از یک عقده و کدورت درون گروهی مانند کسانی چون استاد فیض الله جلال محروم نیستید و پیوسته تحلیلهای تان به سود طالبان قرون وسطایی و گرایشات ارتجاعی راسیستی است. نه به بیان آشکار اینکه طالبان هم مانند بسیار گروه های جنگهای نیابتی در نیم قرن اخیر توسط استخبارات اجنبی ساخته شده اند و در مقاطعی منحیث پروژهٔ استخباراتی توسط شرق و غرب و منطقه استفاده شدند و ممکن تا مدتی دیگر استفاده گردند. طبعا این پروژه هم که از ابعاد سیاسی، اطلاعاتی، اقتصادی و رقابتهای هژمونیک منطقوی و بین المللی بر خور دار است به پایان خود میرسد.
با برداشت از نوشتهٔ شما گویا نشان و شواهدی از تغیر در وضع موجود ملاحظه نمیشود. دقیقا اگر ظاهرا کمتر چنین نشان و شواهدی در سطح ملی، منطقه و بین المللی ملاحظه میگردد، اما در پشت پرده در مورد وضعیت فعلی افغانستان از قلوب پر درد ده ها ملیون مردم افغانستان اعم از زنان و مردان که صدای خود را در زیر شمشیر خونین طالبان کشيده نمیتوانند تا تشویش و نگرانی کشور ها و مردمان منطقه و جهان از توسعهٔ افراطیت دینی و تجمع و تمرکز به شدت رو به رشد گروه های افراطی تروریستی، منطقوی و بین المللی در افغانستان الی تناقضات، حساسیت ها و رقابتهای هژمونیک جهانی بر سر منطقه، تبدیل بخشی از مواد مخدر زراعتی به مواد مخدر خطرناکتر صنعتی در سایهٔ امارت طالبان و نقض شدید حقوق بشری و تشدید تبعیضات و شکافهای گوناگون اجتماعی که هر چند مورد اخیر برای خارجی ها مهم نیست. اما برای اکثریت قاطع مردم افغانستان که دیگر مردم به خواب رفتهٔ و بیش از ۹۰ ٪ محروم از سواد نیم قرن گذشته نیستند مهم است.
هیچ کشوری در جهان بشمول روسیه که طالبان را ظاهرا به رسمیت شناخته، و علاوه از چچینی ها چندین گروه تروریستی دیگر تهدبد کنندهٔ مستقیم منافع ملی روسیه آنجا در افغانستان زیر سایه طالبان حضور دارند و حتی آشکار ملاحظه میشوند. در پشت پرده و با در نظر داشت اصول استخباراتی و منافع ملی و بین المللی شان برای طالبان در استراتیژی طولانی مدت قطعا و قطعا باور ندارند و استمرار طالبان را موجب وخامت بیشتر اوضاع امنیتی کشور خود میدانند. هندوستان، چین، ایران، ممالک عربی، غرب و غیره در چنین وضعیت هستند. آنها با چشمان عادی و چشمان مسلح شان که میشود استخبارات شانرا تشبه نمود میبینند و میدانند که در افغانستان زیر حاکمیت طالبان شکست ناپذیر شما چه میگذرد. و در صورت استمرار این وضع چه چیزی در انتظار شان است.
هم اکنون از بالای سی کشور منطقه و جهان در افغانستان افراد و گروه های تروریستی حضور دارند. و این گروه ها جمع طالبان افغانستان و پاکستان با داشتن هزار ها مدارس دینی و مراکز تربیت تروریستی و داشتن بیش از سیصد هزار افراد مسلح و از جمله هزار ها انتحاری تهدید جدی در منطقه و جهان محسوب میگردند.
>>> محمدنعیم غیور
قسمت دوم
قطعا طالبان یک حاکمیت موقتی هستند و حتی در درون طالبان کسان زیادی هستند که به استمرار غیر مقطعی یا طولانی مدت طالبان باور ندارند. و هنوز هم از آن به عنوان ادارهٔ موقت و سرپرست یاد میشود.
طالبان مانند سایر گروه های شکست خورده و فروپاشیده که مولود دوران جنگ سرد و شرایط بحرانی منطقه و جهان بودند هستند. جو بین المللی از جمله اوکراین، حوادث مهم خاور میانه و غیره نیز بر استمرار طالبان به شکل فعلی اثر گذار است. و قطعا تغیرات کلان در مناسبات منطقه و بین المللی قابل پیش بینی است. که طبعا اثرات مثبت خود را بر تغیر وضعیت فلاکتبار کنونی افغانستان به جا میگذارد.
درست که طالبان اکنون با همه بی رحمی، قصاوت، شکنجه، کشتار، زندان، تبعیضات، کوچ اجباری و انواع نفاق و نفرت پراکنی ادامه میدهند اما پایان این صفحات سیاه تاریخ معاصر کشور با بدیل نیرومند ملی در زمان نه چندان دور فرا میرسد. افغانستان یا مانند گذشته مجددا با داشتن حکومت مشروع ملی و بین المللی نقش کشور حایل را در بین قدرتهای منطقه و جهانی ایفا خواهد کرد، یا بیطرف کامل که فکر نمیکنم و یا یکی از قدرتهای متخاصم منطقه و جهان تلاش خواهد کرد تا به یک نحوی غیر اشغالگری، افغانستان را تحت نفوذ خود قرار دهد.
متاسفانه قدرت مند ترین کشور های اروپایی، عربی، افریقایی و غیره استقلال واقعی و کامل ندارند چه رسد به افغانستان، و همین اکنون افغانستان تحت حاکمیت طالبان ظاهرا مستقل به نظر میرسد. اما عاقلان در روی پرده و پشت پرده ماهیت این استقلال دروغین را با جزئیات میدانند.
بعد از استقلال ( ۱۹۱۹ میلادی ) تا اکنون افغانستان به صورت قطع طور کامل مستقل نبوده و به نوعی با در نظرداشت جبر زمان با قدرت های جهانی وابستگی داشته، و حتی با کمال تاسف که به تکرار اشغال شده و خود افغان ها در اشغال وطن خود و جنگ و ویرانی داخلی بیش از اجنبی نقش داشته اند.
جناب اندیشمند با کمال تاسف حتی لابی های فاشیست طالبان در اروپا یا هر جایی با چنین کلام و نوشتار که شما به سود طالبان خلاف شرایط عینی و ذهنی جامعه و بازیهای متناقض آشکار و پشت پرده که ممکن شما آگاهی ندارید قلم نزده اند.
ادعای شما در مورد عدم اعتراض مردم مبنی بر بستن مکاتب و دانشگاه ها به سوی دختران از ریشه غلط و احساساتی ارزیابی میشود. در روز های نخست این اقدامات طالبان الی بستن تعلیمات متوسط طبی و نرس قابلگی هزاران دختران و زنان با غیرت و با عزت افغانستان در زیر شمشیر و تفنگ خونبار طالبان دست به اعتراض زدند. زندانی، شکنجه، شهید و چندین مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند و هزاران آنها زندگی مخفی و یا ترک وطن را اختیار کرده اند. مگر به نظر شما تحت تاثیر کدام فکر شبه طالبانی زنان جز مردم نیستند؟ زنان مادران، خواهران، همسران و دختران هستند که در مهر و عاطفه و فداکاری بینظیر اند. و اکنون پیش آهنگ جامعهٔ سیاسی و اجتماعی افغانستان زنان هستند. امیدوارم که با گذاشتن مرحم بر قلوب دردمند زنان افغانستان و جبران ستم کشی و مقاومت شجاعانهٔ آنها ریس جمهور آیندهٔ افغانستان زن باشد.
>>> محمدنعیم غیور
قسمت سوم
شما میدانید که هزاران جوان وطن حتی با لایک، کامنت، تصویر و یا ویدیویی که در گوشی موبایل شان بوده تا سطح مرگ، شکنجه و تحت تعقیب قرار گرفته اند، طور بی سابقه، هشت تا ده ملیون انسان وطن ما مجبور به ترک وطن شده. چرا و به چه علت ؟ واضح است که اگر شبه اعتراض زنان، مردان اعتراض میکردند هزار، هزار نفر کشته میشدند. و زندان های طالبان همین اکنون مملو از جوانان و میان سالان حتی موی سفیدانی است که به بهانه های واهی و پوچ از جمله تعلق قومی، زبانی، سمتی، مذهبی، حزبی، ولایت، مامور ملکی یا نظامی اسبق جمهوریت، اعضای رسانه ها، جامعه مدنی، نهاد های سیاسی و غیره بوده اند. و هیچگونه آزادی واقعی انسانی حتی نوع لباس پوشیدن، اصلاح سر و صورت، حرف زدن، ابراز عقیده، مسافرت و غیره برای مردم مهیا نیست.
با این وضعیت تاریک و اسفبار تحت حاکمیت طالبان، انقلاب فراتر از انقلاب گرسنه گان صورت خواهد گرفت.
- انقلاب نیمی از پیکر جامعه، زنان با عزت افغانستان
- انقلاب ده ها ملیون گرسنه و بیکار و فقیر و بی سرپناه.
- انقلاب اقوام تحت ستم و تبعیض غیر انسانی و غیر اسلامی.
- انقلاب زبان ها، فرهنگ ها، هنر ها و رسم و رواج های مردم .
- انقلاب کسانیکه کوچ اجباری داده شده اند و ملیونها جریب زمین پدری شان با زور تفنگ طالبان غصب شده.
- انقلاب حدود نیم ملیون متقاعدین و ملیونها بی کار شدگان که چهار سال است از تمام حقوق شان محروم هستند.
- انقلاب نیم ملیون نظامی مسلکی افغانستان که چهار سال است در بیکاری، فقر، آوارگی، تحقیر، توهین، زندان، شکنجه و حدود سه هزار نفر شان کشته و ناپدید به سر میبرند.
- انقلاب صد ها هزار تحصیل یافته ای مسلکی و بیکار که به جای شان عناصر بیسواد قبیله و خانوادگی طالبان کار میکنند.
- انقلاب صد ها هزار اساتید، علما و تحصیل یافته گان عرصهٔ دینی که نوع امارت طالبان را مغایر احکام اسلامی میدانند.
- انقلاب ده ها حزب سیاسی، هزار ها نهاد مدنی و اجتماعی، جوانان، رسانه ها، هنرمندان، کسبه کاران و غیره که از حقوق و فعالیت خود محروم شده اند. و روز انقلاب بزرگ ملی علیه حاکمیت جبر قرون وسطایی فرا خواهد رسید.
- انقلاب درونی طالبان، صدای اعتراض، تناقضات و اختلافات درونی در بین طالبان خیلی فرا تر از آقای عباس استانکزی است که شما فرموده اید.
- فساد مالی، اداری، اخلاقی و انواع نا امنی به شدت در حال رشد است. هر روز آدمهای بی گناه به اشکال مختلف کشته میشوند و هر ثانیه ابتدایی ترین قواعد حقوقی، اسلامی، کرامت انسانی، اخلاقی و حقوق بشری مردم توسط گروه حاکم نقض میگردد.
در پایان یاد آور می شوم که شما در ابتدای مقاله چگونگی سقوط جمهوریت، قطع حمایت آمریکا و الی وسط مقاله مطالبی را اظهار داشتید که بیانگر حقیقت بود. اما همان طور که پیش بینی می کردم یکدم قلم را بیش از لابیان افراطی راسیستی طالبان به سود طالبان چرخاندید و با عبور از بسیار واقعیت های عینی جامعهٔ تحت حاکمیت مستبدانهٔ طالبان قلم زده اید حتی هیچ اشارهٔ به تجمع گروه های تروریستی بین المللی در افغانستان نکردید. ختم م، ن، غیور
>>> حفیظ الله مصداق
اینکه چگونه نوشتید فساد نسبت بهدورهای پیشین کاهش چشمگیر داشته، جالب و پرسشبرانگیز است. گروهیکه سالهاست از راه غارت، دزدی، باجگیری، تریاک، ترور و اقتصاد جرمی فعالیت میکنند، چگونه میشود خود مبارزین بر ضد فساد باشند؟ آنروزگار که نیمکاله نظام و قانونی بود و این همه فساد وجود داشت، حالا که نه نظامی است، نه نظمی، نه قانونی و نه بودجه و پاسخ گویی، این خود مادر همه فسادها نیست؟ چهلملیوندالر هفتهوار رشوه از آمریکا فساد نیست؟ تاراج معادن فساد نیست و ...
>>> Ibrahim Warsajee
سقوط نبود ؛ اما تحویل دادن افغانستان به طالبان ریشو توسط طالبان دریشی پوش بود!
>>> Skander Spehr
درود بر شما .
با شما در بسیاری از موارد موافقم .اما در مورد کاربرد واژه سقوط باید تآمل کرد.زیرا عملن از سوی غنی حکومت بنا بر ملحوظات معین و با مصلحت تمام با شرکای جرمی اش ... تسلیم داده شد.
>>> Kareem Ghaznawi
جناب ، دلیل عمده اینکه فرومایکان بزدل بخصوص غنی خاین ، معاونین فاسد ، وزیر دفاع و لوی درستیز نامرد و دزد بقدرت بودند
>>> Qudratullah Naimi
ولا نمیدانم در این وطن و در بین این ملت، کیها اهل معامله و فساد نیستند؟ که متأسفانه یکی به جان دیگه میاندازد و بدبختی اینجاست که زمان بهسرعت میگذرد
>>> Arya Aryaee
دروداستاد معزز
گزارش وتحلیل شما کامل وهمه جانبه بوده وحرف به گفتن ندارد،
اما، دراین شک وشبه ی وجود ندارد که نظام جمهوریت مملو از چالشها ومشکلات بود که هضم ٱن برای خیلی سخت بود ولی با تمام رویکرد منفی ٱن یک نظام مردمی بود که یک سلسله مزایا خود را نیز در بر داشت،
در تخریب جمهوریت بیشتر ازهر کس ٱمریکایها اولویت داشتند در ظاهر حامی جمهوریت ولی در باطن دشمن جمهوریت بودند وهمچنان مخالفین جمهوریت را سپورت وهمکاری مینمودن و در بسی موارد پوسته های امنیتی، بیزها وقطارهای نظامی را در میدان جنگ به مخالفین میفروختند تا سلاخی گردند،
در سقوط جمهوریت بقول شما همگان بشمول غنی،کرزی،عبدالله،احزاب،پارلمان، شورای امنیت، وزیران ، وافراد بلند پایه نظامی دخیل بودند،
>>> Haroun Zaheri
جناب اندیشمند صاحب یک عامل مهم دیگر مطمئنا دور شدن از یک ایدیولوژی یااعتقادراسخ و ایمان بودکه اکثریت شان باررسیدن به دولت و قدرت تسلیم خواهشات نفسانی شدند واز خط ایدیولوژی اسلامی خود فاصله گرفتند،مصروف زراندوزی و معامله گری شدند تا بالاخره باعث نابودی کامل شان شد.
یگانه عامل مهم پیروزی طالبان هم تاکید شان همین خط فکری سختگیرانه ی شان است.
>>> Samir Bayat
سقوط جمهوریت حاصل یک ترکیب از ضعف داخلی، فشار منطقهای و تصمیمهای استراتژیک بینالمللی بود. در واقع، وقتی ستونهای اصلی — حمایت خارجی، انسجام داخلی، و مشروعیت سیاسی — همزمان آسیب دیدند، فروپاشی اجتنابناپذیر شد
>>> Abdul Baqi Azimi
از الف_ تا یا نامبردید و توضیح دادید تشکر جناب!
نتیجه گیری و راه حل هم میداشت خیلی عالی میبود بزرگوار
>>> Seeyar Baha
ریس دفتر مقام رباست جمهوری فاسد ۱۷ رقم گوشت به دفتر ریاست جمهوری پیشنهاد کرده بود لعنت به همه شان
>>> Haji Shujauddin Azizi
عامل سقوط را بوجود اوردن بعد زمینه سقوط را ازداخل وخارج سقوط دادن .مجاهدین عامل سقوط حکومت داکترنجیب .طالبان عامل سقوط حکومت جمهوریت .وعامل سقوط برای طالبان هنوز به میدان نیامده .چون استخبارات ها مصروف جاهای دیگری است .
>>> Sayed Yahya Hazin Mousavi
اگه ۱۰۰ تا مورچه سرخ را با ۱۰۰ تا مورچه سیاه بندازی در یک شیشه،
هیچ کاری باهم ندارند تا وقتی که شیشه را تکان بدی۰ آن موقع شروع می کنند به کشتن همدیگر!
مورچههای سرخ فکر میکنند سیاه ها دشمن هستند
و سیاه ها هم فکر می کنند سرخ ها دشمن هستند، اما دشمن واقعی کسی است که شیشه را تکان داده !
در دنیای ما هم این اتفاق می افتد
دوستی ها، رابطه ها و حتی زندگی های زیادی فقط به خاطر حرف های اطرافیان خراب میشه
پس قبل از اینکه به جان هم بیفتیم
باید از هم بپرسیم چه کسی این شیشه را تکان میده
>>> ایجاد جمهوریت و سقوط جمهوریت و حلکم شدن دوباره طالبان و حوادث بعد از این همه محصول عدم جضور ملت در قضایا است.
چرا ملت حضور ندارد؟؟؟؟
یک دلیل دارد و آن اینکه شعور جمعی ساکنان افغانستان هنوز به آن حد نرسیده که خود را صاحبان وطن و تعین کنندگان سرنوش خود بدانند.
این ملت از کودتای داود تا کودتای کمونیست ها و تا جنگ های تنظیمی و تا آمدن طالب و تا آمدن امریکا و ناتو و تا دوباره آمدن طالب فقط سیل بین بوده اند و از روزگار بد خود نالیده اند.
ملتی که شهامت و بینش سیاسی نداشت در دین داشتن اش و همت و غیرت داشتن اش باید شک کرد.
>>> شاید صدها دلیل داشته باشد اما ریشه ای نگاه کنید برمی گردد به فرهنگ قبیله ای در افغانستان و بی سوادی مفرط مردم جنوب هزار بار هم بگویید پشتو جدا از طالب است فرار از حقیقت است اگر چنین بود ناتو موفق به شکست طالبان میشد طالبان در خانه مردم پشتو پنهان میشد چون از یک قوم و قبیله بودند و بیشتر با یکدیگر فامیل هستند و تفکر یکسانی دارند وفادار به قبیله و فرهنگ پشتونوالی حتی به غلط اگر قرار بود طالب از بین برود در اصل باید یا پشتو از بین برود یا بطور کلی فاصله بگیرد از باورهایی که از جانشان مهم تر است این در دراز مدت ممکن است اما به زودی نه در مقابل تاجیک ها اکثرا پراکنده کاملا بی اعتماد به یکدیگر و البته در مقابل طالب کاملا وابسته به پاکستان بی پشتوانه
>>> تحلیل بسیار عالی - مثل همیشه - از جناب اکرام اندیشمند.
بسیار خوب است که در پهلوی بعضی نوشته های خسته کن و تکراری دیگران - گاهگاهی نوشته های وزین جناب اندیشمند کمبودی های دیگران را جبران میکند.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است